فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۲٬۱۵۶ مورد.
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۶
123 - 154
حوزه های تخصصی:
پژوهش های مناسکی، گفتمان میان رشته ای و گسترده ای است که شاخه های مختلف و متنوعی از علوم انسانی را دربرمی گیرد. بر اساس نظریه مناسک گذار، ساختار نمادین این آیین های کهن و اسطوره ای در فرهنگ های مختلف، دارای الگویی مشخص است. هدف از پژوهش حاضر به روش تحلیلی توصیفی، پاسخگویی به این پرسش است که گذار عرفانی ابوسعید ابوالخیر که در متن های کهنی همچون تذکر ه الاولیاء عطار و اسرارالتوحید محمّدبن منوّر بازتاب یافته است، تا چه اندازه با الگوی نظریه مناسک گذار همخوانی دارد؟ گذار عرفانی ابوسعید ابوالخیر با الگوی سه مرحله ای وَن جَنِپ (گسست، گذار، پیوند دوباره) همخوانی دارد و ساختار عرفانی سلوک وی که طی گذاری سخت و منسک گونه و بر اساس ویژگی های اعتقادی و عملی منحصر به فردی شکل گرفته است، در نهایت به یک ضدّ ساختار در تصوف آن روزگار تبدیل می شود.
بررسی مؤلفه های آرمان شهری گفتمان های فتوت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
37 - 75
حوزه های تخصصی:
در گستره تمدن ایرانی- اسلامی، آیین فتوت به مثابه خرده فرهنگی نیرومند بنا به مقتضیات تاریخی موجد گفتمان های متکثری بوده است. این آیین برآمده از یک ضرورت اجتماعی و تاریخی در برابر نظام های خودکامه و عدالت ستیز در دوره های مختلف تاریخ ایران بوده، و به طور کلی نظام عیاری تفکری آرمان شهری است و گفتمان های گوناگون فتوت جلوه های متعدد این اندیشه و نظام را بازنموده است. این پژوهش با رویکرد کیفی و استفاده از روش تحلیل محتوا انجام شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که هر یک از گفتمان های فتوت عیاری، دینی، صوفیانه، اصناف و پهلوانی آرمان های خود را به ترتیب در قالبِ جنگ و شورش و طرد هنجارهای جامعه؛ عدالت محوری، حمایت از مظلوم و تجلی انسان کامل در سیمای علی(ع)؛ مجاهده با نفس و رسیدن به کمالات معنوی و روحانی؛ پیوند فن و صنعت با ذات حق و رساندن روح به کمال معرفت الهی؛ انزجار از ظلم و بیدادگران، و سامان دادن به شرایط ناگوار و ناهموار اقتصادی و اجتماعی مردم بینوا دنبال کرده اند.
تحلیل محتوایی و زبانی مفاخره ای بدیع از پیامبر (ص) به روایت نجم الدین رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
101 - 121
حوزه های تخصصی:
پیش بینی ناپذیر بودن نمود های گوناگون ادب غنایی که ریشه در تجلیات بی حد و حصر عواطف انسانی دارد، تقویت کننده این ذهنیت است که هر لحظه، در گوشه و کنار آثار مختلف، امکان بروز نمونه ای نو و حتی ناشناخته از این نوع ادبی در یکی از زیرشاخه های فراوانش وجود دارد. یکی از این نمونه های محتمل، مفاخره ای است بدیع که نجم الدین رازی از زبان پیامبر (ص) به رشته تحریر درآورده است. طبیعی است که جایگاه منحصربه فرد مفاخره گر در همه جنبه های محتوایی و زبانی قطعه اشاره شده مؤثر بوده باشد. قدرت نویسندگی و ارادت قلبی مؤلف مرصادالعباد نیز بی تردید بر تأثیر هرچه بیشتر این مفاخره فرضی افزوده است. در این مقاله، ضمن استخراج و معرفی این قطعه ویژه، آنچه که ازنظر محتوا و مؤلفه های زبانی موجب برجستگی و امتیاز این مفاخره نسبت به سایر مفاخرات مرسوم و متداول ادب فارسی می شود، باتوجه به جایگاه بی بدیل پیامبر والامقام (ص) در مقام مفاخره گر، ارائه و تحلیل خواهد شد.
بازنمایی روان ادراکی نوستالژی تصعیدی مولانا در ساحت گفتمان روایی نی نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: مطالعات جدید روان شناختی به طور اقناع کننده ای اثبات می کنند که متغیر نوستالژی با میزان آگاهی و گستره شناختی افراد رابطه ای بسیار عمیق دارد؛ ازهمین رو، نباید نوستالژی را فقط مفهوم و برایندی حسی و حسرت آور از یادکرد گذشته های خاطره انگیز دانست که پیامدی فروکاسته و انفعالی درپی دارد. نوستالژی در فهم واقعی، کارکردی عقلانی و کنشی فعال تلقی می شود که می توان با ایجاد زمینه گفته پردازی و بهره گیری از شریک گفتمانی به مبانی خلاقانه و مولد آن دست یافت. روش: این مقاله درپی پاسخ دادن به این پرسش ها به روش مطالعه کتابخانه ای به شیوه ای تحلیلی است: 1) آیا می توان نی نامه را یک متن نوستالژیکی عالی متفکرانه و کدهای زبانی آن را نوعی زبان رفتاری تصعیدی دانست؟ 2) آیا می توان رابطه ای معنادار از امتزاج نوستالژی و تصعید در نی نامه به دست آورد؟ یافته ها و نتایج: تمایلات واپس زده و تصعیدی به هیچ شکلی در روند زندگی انسان فراموش نخواهند شد و پیوسته به هر طریقی فرد را در چنبره و مخمصه فشار نیروهای درونی قرار می دهد؛ بنابراین، این نیروها یا از مجاری زبان و یا از رهگذر ارگانیسم، خود را بروز می دهند؛ از اینجاست که شعر و شاعر در مطالعات روان شناختی بسیار مهم و جدّی به شمار می روند. قدر مسلم با اتکای همین مفاهیم، مولانا توانسته است نی نامه را با ساحتی گفتمانی روایی برای تبیین جهانی متفکرانه نوستالژی و زبانی تصعیدی مدبرانه فراهم آورد.
گونتر گراس و سیاست
منبع:
ادبیات متعهد دوره دوم اردیبهشت ۱۴۰۱ شماره ۳
25 - 30
حوزه های تخصصی:
گزین گویه های نیچه درباره زنان
منبع:
ادبیات متعهد دوره دوم خرداد ۱۴۰۱ شماره ۴
4 - 10
حوزه های تخصصی:
آنچه در پی می آید تمامی گزین گویه هایی است که نیچه درباره زنان گفته است. ما این گُزین گویه ها را ازسراسر آثارش استخراج کرده و یکجا آورده ایم. درآغاز به آن بودم تا این گٌزین گویه ها را با مقاله ای درباره دیدگاه نیچه درباره زنان همراه کنم اما دریافتم که حجم مطلب بیش از حوصله خواننده خواهد شد، از این رو آن مقاله را حوالت به فرصتی دیگری می دهم و به باز گفت کلام نیچه بسنده می کنم؛ با دو توضیح: نخست آنکه ممکن است بسیاری از گٌزین گویه ها با همدیگر در تناقص به نظر آیند. این از چند روست یک اینکه نیچه استاد پارادوکس است و ذم شبه مدح ومدح شبه ذم را بار ها به کارمی گیرد به همین دلیل می باید مراقب کنایه های او باشیم. دیگر اینکه او با تناقض های خود تعمداً برآن است تا نسبی بودن حقایق را متذکر شود و سرانجام اینکه برخی از تناقض های نیچه نیز نه آگاهانه بلکه ناخودآگاهانه در اندیشه و شخصیت او سرشته است. و توضیح دوم اینکه رسم الخط و اصولاً شیوه سخن گفتن نیچه گاه نامه سوم و غریب است. من در ترجمه این غرابت را حفظ کرده ام. پس بسیاری از نقطه گذاری های غیر معمول و نثر و زبان پرپیچ و خم متن نه لغزش های ترجمه بلکه سبک و سیاق کلام نیچه است.
بررسی قالب های ذهنی سیمین دانشور در آثارش (نشان موردی شناخت و تحسین هنر)
منبع:
ادبیات متعهد دوره دوم مهر و آبان ۱۴۰۱ شماره ۸ و ۹
6 - 18
حوزه های تخصصی:
سیمین دانشور (1300-1390) مترجم، محقق، نویسنده، نمایشنامه نویس استاد دانشگاه و...از جمله زنان مطرح در عرصه رمان نویسی ایران است که بیشتر او را بخاطر همسرش جلال آل احمد (1302-1348) و رمان معروف سووشون می شناسند و کمتر کسی به ابعاد دیگر شخصیتی هنریش از جمله روزنامه نگاری (ژورنالیستی) پرداخته است. بیشتر مقالات و پایان نامه هایی که در مورد سیمین دانشور به چاپ رسیده با محوریت داستان نویسی ایشان است و کمتر به بقیه ی قالب های ذهنی دانشور پرداخته می شود. با بررسی قالبهای ذهنی سیمین دانشور در می یابیم که وی در مجموعه داستانها و رمان هایش تفاوت عمده ای با مقالات و حتی منش و رفتارش در دانشگاه نداشته بلکه نگاهی عمیق و خاص به مقوله هنر بخصوص زنان و کودکان دارد. لذا نگارندگان در این مقاله با روش توصیفی –تحلیلی سعی در بررسی قالب ذهنی سیمین دانشور در دو شاخه مجزای داستان نویسی و روزنامه نگاری در مورد زیبا شناختی و تحسین هنر-که جزوء تخصص فوق دکتری ایشان در دانشگاه استنفورد دارد- می باشد. کلید واژه: سیمین دانشور رمان نویس، ژورنالیست، شناخت و تحسین هنر
نقد تخیلی غزلیات سنایی غزنوی از منظر ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: در آثار ادبی و هنری، تخیل نقشی اساسی دارد. وجود تعریف های گوناگون از این اصطلاح، هریک سبب تبیین جنبه های متفاوتی از آثار می شود. یکی از دلایل توجه به تخیل و ساختارهای تخیلی، تبیین اندیشه و احساس شاعران و نویسندگان است. درواقع تخیل مکانیزمی دفاعی است تا شاعر و نویسنده بتواند بر التهاب ها و تشویش های درونی خود فائق آید. روش: وجود پررنگ نمادهای دارای ارزش گذاری مثبت، امکان بررسی غزلیات سنایی را طبق نظریه ژیلبر دوران با شیوه ای توصیفی تحلیلی میسر می کند. یافته ها و نتایج: فراوانی نمادهای مربوط به این منظومه بر توانایی شاعر در غلبه بر نگرانی ها وآشوب های درونی صحّه می گذارد. در غزلیات سنایی تلطیف نمادهای ناخوشایند،کاربرد نمادهای خوشایند و رغبت شاعر برای بهره گیری از نمادهای ایمنی بخش برای ارائه تصویر مطلوب از معشوق و بیان ویژگی های روانی شاعر شکل می گیرند. درون گرایی، خودشناسی، مثبت انگاری، سازگاری با ناملایمات در سایه توجه شاعر به نمادهای درون بودگی آشکار می شود. نمادهای مادرمثالیِ «خاک کوی معشوق» و «ظرف و مظروف ها» بیانگر خاکساری، میل به سکون و آرامش عاشق و بزرگداشت معشوق اند.کاربرد نمادهای پیشرفت، ریتم دار و آغاز دوباره، وصال و امید وصال را برای شاعر ممکن می کند. برهم زدن نظم طبیعی چرخه ها، توصیفات پرشور از آینده وگذشته به همراه توصیفات پارادوکسیکال از دیگر شیوه های زمان گریزی شاعر است تا جاودانگی، تکامل یافتگی معشوق و ثبات قدم عاشق را هویدا کند. افرادی مانند سنایی که متمایل به استفاده از نمادهای منظومه شبانه به ویژه نمادهای آرمیدنِ خاک و آب هستند، معمولاً انسان هایی مثبت اندیش، صلح جو، معتدل، سازگار و تاحدی اندوهناک اند که مسائل را با حرکتی مسالمت آمیز حل می کنند. در هریک از آثار، بسته به میزان تمایل و بسامد نمادهای این نظریه می توان به جنبه های جدیدی از تخیل، ویژگی های روانی و فکری شاعر یا نویسنده دست یافت.
تحلیل جایگاه جهرم در شاهنامه فردوسی در مقایسه با تواریخ اسلامی، فرهنگ و روایات محلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در شاهنامه فردوسی و به ویژه در بخش تاریخی آن، اسامی مکان ها و نام جای های بسیاری از جمله شهر جهرم آمده است. بنای شهر جهرم در سرزمین پارس را به چهر ه هایی اسطوره ای چون بهمن پسر اسفندیار نسبت داده اند؛ قهرمانانی چون: بُناک، مهرک نوشزاد و دختر مهرک، بهرام گور و باربُد، از چهر ه های معروف شهر جهرم در شاهنامه ، روایات عامیانه و برخی تواریخ اولیه اسلامی هستند. نام جهرم در نسخ مختلف شاهنامه بین ۸ تا ۱۷بار تکرار شده و محل وقوع برخی از اتفاقات مهم این حماسه ملی است. هدف از پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی، تأیید اصیل بودن نام جهرم در شاهنامه و تحلیل جایگاه استراتژیک و نظامی در گذشته تاریخی و اساطیری آن است. بر اساس یافته های این پژوهش، وجود قوای نظامی، وجود قلعه ها و ولیعهد نشینی این شهر از دلایل تکرار نام آن در شاهنامه است. روایات ملی و شخصیت های شاهنامه در فرهنگ محلی جهرم به صورت نامگذاری بر اماکن جغرافیایی چون: قلعه مهرک و شاپورآباد، بازآفرینی روایات شاهنامه ، نام های خانوادگی و... حفظ شده اند. باقی ماندن نام ها یا شهرت های خانوادگی مرتبط با پهلوانان و خاندان شاهی در شاهنامه ، بناها و نام جای ها به نام شاهان و پهلوانان از دیگر نشانه های تاریخ حماسی این شهر در روزگار حاضر است. داده های محلی این مقاله نیز به کمک پژوهش های میدانی جمع آوری شده است.
تأثیرپذیری متون نقّالیِ شاهنامه از عناصر صوفیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۸
36 - 65
حوزه های تخصصی:
سنّت نقّالی به معنای خاص آن احتمالاً چند صد سال پیش از حکومت صفویه در ایران وجود داشته است، ولی دوره رواج واقعیِ نقّالی به عهد صفوی بازمی گردد. نقّالی به انواع گوناگونی چون پرده خوانی، حمزه خوانی، شمایل خوانی، صورت خوانی، قوّالی و روضه خوانی تقسیم می شده است، اما مهم ترین و جذاب ترین نوعِ نقّالی را شاید بتوان نقّالی شاهنامه و داستان های حماسی دانست. اگرچه ریشه قصه های اینگونه نقّالی (نقالی شاهنامه و قصه های پهلوانی) برآمده از سنّت ها و روایت های پهلوانیِ کهن پارسی است، ویژگی اصلی و بارزِ آن ها تأثیر پذیری از باورها، اعتقادات و ارزش هایِ نقّالان و مخاطبانِ اینگونه از نَقل هاست. از جمله این باورها و اعتقادات، آموزه های صوفیانه و درویشی است که به علت رواج صوفی گری در عصر صفوی و قاجار (دوره رواییِ نقّالی)، و مهم تر از آن، نَقلِ اینگونه داستان ها توسط دراویشِ فرقه عجم و خاکساریه در روایات/ متونِ نقّالی شاهنامه وارد شده اند. با بررسی روایاتِ مکتوبِ نقّالی می توان به روشنی اثرپذیری آن ها را از سنّت ها و عناصر صوفیانه مشاهده کرد؛ سنّت ها و عناصری مانند پوشیدن جامه درویشی، توبه، زهد، ریاضت و چلّه نشینی، مرگ اختیاری، و انواعِ کرامات توسط برخی پهلوانان و شاهانِ حماسی.
مطالعه تطبیقی شیوه های ارائه جزئیات در بافت متنی تجارب عرفانیِ صوفیه در متون مکتب کشف و شهود بر مبنای «فرانقش اندیشگانی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۸
97 - 130
حوزه های تخصصی:
تجارب عرفانی که از آن ها با عنوان «تجاربِ دینی» نیز یاد می شود، به صورت معرفتی غیرحصولی و بی واسطه و از راه تهذیب نفس، مراقبه و نفی خواطر در چهارچوب احکام و معارف دینی حاصل می شوند. عامل اصلی در وقوع این تجارب رفع حجاب های جسمانی از مقابل دید عارف است. از «توصیف ناپذیری»، «حالت انفعالی»، «کیفیت معرفتی» و «زودگذری» به عنوان ویژگی مشترک اغلب این تجارب نام برده شده است. این پژوهش با روش توصیفی – تحلیلی و با تکیه بر فرانقش اندیشگانی در رویکرد نقشگرایی هلیدی به مطالعه تطبیقی شیوه های ارائه جزئیات در بافت متنی تجارب عرفانی صوفیه در متون منتخب مکتب کشف و شهود پرداخته است. هر یک از صوفیه در جایگاه «تجربه گر» تحت تأثیر غلبه یکی از نقش های زبان به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به بازنمایی تجارب عرفانی خود در حالات مختلفی اعم از بیداری، خواب و حالتی بین خواب و بیداری پرداخته اند. «جزئیات یا عناصر پیرامونی» به عنوان یکی از ارکان فرعی جمله، نقش بارزی در زمینه انتقال اندیشه نویسنده به مخاطب، ترسیم فضای تجارب و همراه ساختن مخاطب با جریان روایت برعهده دارند. اغلب این تجارب بر مبنای درخواست گروهی از مریدان از بزرگان تصوف به نگارش درآمده اند. بنابراین به نظر می رسد در فرآیند نگارش این تجارب آنچه در مرتبه نخست اهمیت دارد، «دیدگاه مخاطب نسبت به متن» است؛ در مراتب بعد نیز عواملی مانند «محتوا و مراحل تجارب» و «زاویه دید روایت» در شیوه کاربرد این عناصر به طور کامل تأثیرگذارند. روش نویسندگان در شیوه ارائه جزئیات بر چگونگی کاربرد فرآیندهای زبانی در جریان روایت تجارب عرفانی تأثیری مستقیم دارد؛ به این معنا که برخی از فرآیندها ظرفیت بیشتری برای بیان جزئیات دارند. فرآیندهای مادی و ذهنی در مقایسه با فرآیندهای رابطه ای امکان بیشتری را برای مطرح کردن جزئیات رویدادها در اختیار نویسنده قرار می دهند. در بافت متنی متون عرفانی مکتب کشف و شهود، در میان نقش های زبان، «نقش ترغیبی» و «نقش ارجاعی» مهم ترین عوامل تعیین کننده در شیوه بازنمایی تجارب عرفانی و ارائه جزئیات آن ها به شمار می روند.
اساطیر فرجام شناسی نوین فضایی در رمان های علمی- تخیلی آرتور کلارک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۸
175 - 202
حوزه های تخصصی:
آرتور کلارک به دنبال ارائه یک فرجام شناسی نوین فضایی است. تا کنون تحلیل گران فقط به شکل پراکنده و غیر منسجم به ماهیت فرجام شناسانه و دینی حضور بیگانه ها وخدایان در کنار سفرهای فضایی اشاره کرده اند، در این مقاله به تحلیل منسجم کلیت عناصر فرجام شناسانه و مقایسه این مفاهیم فرجام شناسانه با منشاء آن ها پرداخته ایم. این عناصر فرجام شناسی نوین فضایی، پاسخ های اسطوره ای، به نیازهای دوران معاصر بر بستر پیش فرض های فکری مدرنیته هستند. روش کار تحلیلی تطبیقی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که داستان های کلارک مانند داستان چکش خدا، ادیسه فضایی و پایان کودکی یک فرجام شناسی به ظاهر نوین را با اسطوره هایی پیرامون مفاهیم جاودانگی، رستاخیز و پایان تاریخ بشری ارائه کرده است تا پاسخی به نیازهای فکری بشر معاصر باشد، اما او در این کار همچنان عناصر فرجام شناسی گذشته را مورد بهره برداری قرار داده است که نشان دهنده عدم گسست کامل او از نظام های فرجام شناسی قبلی و احیای استحاله یافته آن هاست.
خداشناسی عرفانی در المواقف و المخاطبات ابوعبدالله نفّری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۹
99 - 130
حوزه های تخصصی:
«خدا شناسی» و ارتباط با خدا مهم ترین موضوع در عرفان است و عارفان در این زمینه نگاه ویژه و تفسیر خاصی داشته اند. ابوعبدالله نفّری یکی از همین عارفان است که گزارش تجارب عرفانی خود را در دو کتاب المواقف و المخاطبات در بندهای متعدد و با زبانی بسیار پیچیده ارائه کرده است که می توان نگرش خدا شناسانه او را از آن مطالب استنباط کرد. این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که «شناخت خدا» در اندیشه عرفانی نفّری چه ویژگی هایی دارد؟ نگارنده در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی محتوای «خدا شناسانه» اندیشه عرفانی وی را استخراج و تدوین کرده و به این نتیجه رسیده است که نفّری اصرار زیادی بر ناتوانی انسان در شناخت حق دارد، امّا این موضوع به معنای تعلّق او به «تعطیل» و تنزیه صِرف نیست. با تکیه بر ناتوانی در شناخت خدا، او از «جهلی مقدّس» در شناخت خدا پرده برداری می کند و درواقع دیدگاه تنزیهی خاصی در این زمینه دارد. به اعتقاد نفّری این خودِ خداوند است که شناسنده خود به بنده اش است. او از اصطلاح «تعرّف» در این زمینه استفاده کرده است. بخش نهایی مقاله نیز به موضوع چگونگی ارتباط با حق اشاره دارد.
بررسی و تحلیل «دنیای مطلوب» از منظر عین القضات همدانی و روزبهان بقلی با توجه به نظریه انتخاب «ویلیام گلاسر»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۶
213 - 242
حوزه های تخصصی:
«دنیای مطلوب» در نظریه انتخاب ویلیام گلاسر، مجموعه ای از ایماژهای هستی است که انسان برای بهتر زیستن در ذهن دارد؛ این ایماژها نشان دهنده جهانی است که انسان آرزو دارد در آن زندگی کند. این مدل ایماژها از دنیای مطلوب، همان نوعی است که عرفای پیشین ما با برداشت از کتب مقدس و کشف و شهود شخصی به تصویر کشیده اند. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی به بررسی «دنیای مطلوب» از دیدگاه عین القضات همدانی و روزبهان بقلی با توجه به نظریه انتخاب ویلیام گلاسر پرداخته است. «دنیای مطلوب» در گفتمان ادبی عرفانی از این نظر و در پاسخ به این مسأله حائز اهمیت است که عرفا با ترسیم دنیای آرمانی خود، پیروانشان را به سمت دنیایی قابل دسترس هدایت کرده اند؛ گاه نیز دنیای مطلوب آنان، دنیایی انتزاعی و غیرقابل دسترس است. عین القضات و روزبهان با زبانی استعاری تجربیات زیسته خود را تصویرگری کرده و با متونی واقع گرایانه، دنیایی فرا واقع گرایانه را تفسیر کرده اند و کیفیت دنیای مطلوبی را که در آن وصال حقّ تعالی و فنای فی الله محقق می شود را در مقام تشبیه به «کبریاء الله»، «وجه الله»، «صحرای جبروت»، «ازل»، «گلستان ازل» و «جهان سرمد» تعبیر کرده اند. این دو عارف با استفاده از انواع روش های توصیفی، تصاویر ذهنی افراد را تغییر داده و آنان را به دنیایی مطلوب ولو انتزاعی که در آن مطلوب های ذاتی و روان شناختی مانند آرامش و معنایافتگی حاکم است، رهنمون ساخته اند.
بررسی مقدمه دکتر بهرام مقدادی در رمان فرار
منبع:
ادبیات متعهد دوره دوم فروردین ۱۴۰۱ شماره ۲
4 - 7
حوزه های تخصصی:
نقد و تحلیلِ تمثیل های تصویری، در رساله مقامات القلوبِ ابوالحسین نوری با تکیه بر نظریه های پژوهشی پُل نویا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عرفان، بیشتر از مسائلی بیان ناپذیر و غیرمحسوس سخن به میان می آید که اهل طریقت با آن در ارتباط هستند. در متون عرفانی، مؤّلف با به کارگیری زبان ارجاعی از امکانات ادبی زبان از جمله «تمثیل» استفاده می کند تا به تبیین مفاهیم انتزاعی بپردازد. عمده ترین هدف تمثیل ها تعلیم سالک برای طی مراحل سلوک و شوق رسیدن به کمال است. بازیابی تمثیل ها در متون عرفانی یکی از راه های دستیابی به آموزه ها و اصول مورد نظر عرفاست. کاربست زبان تمثیلی در عرفان، به «ابوالحسین نوری» منسوب است. در پژوهش حاضر ضمن اشاره ای کوتاه به مباحث مربوط به پیشینه و کارکرد تمثیل، با استفاده از شیوه توصیفی تحلیلی اطلاعات و منابع کتابخانه ا ی، محتوا و درونمایه رساله «مقامات القلوب» و گونه های تمثیل از قبیل تمثیل های قرآنی، استعاره و تشبیهات تمثیلی، با تکیه بر نظریه های پژوهشی «پُل نویا» از منظر مبانی نظری، بازیابی و تحلیل شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که مقامات و اصول مورد نظر اهل طریقت، در انتزاعی ترین شکل خود، در این رساله جای گرفته اند. تمثیل غیر روایی تصویر معنا، به همراه استعاره، تشبیهات و اضافه های تمثیلی، از پربسامدترین نوع تمثیل در رساله مقامات القلوب هستند.
تحلیل داستان «طوطی و بازرگان» مثنوی معنوی بر اساس نظریه افشانش ژاک دریدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
77 - 99
حوزه های تخصصی:
نظریه افشانش معنا الگویی است که زیرمجموعه ساخت شکنی قرار می گیرد و براساس آن می توان زمینه ها و شیوه های تکثّر معنا را در یک متن بررسی کرد. در این پژوهشِ توصیفی-تحلیلی، حکایت طوطی و خواجه بازرگان از دفتر اول مثنوی معنوی براساس الگوی افشانشی دریدا واکاوی و تحلیل شده است. بنا بر نتایج پژوهش، حکایت طوطی و بازرگان در ده بخش سامان یافته است که چهار بخش آن جستار درون ه ای است و رویکرد روایی، تفسیری و تمثیلی دارد و زیرمجموعه افشانش انتقالی قرار می گیرد، چرا که حکایت دیگری را طرح می کند و ساحت معنا در این جستارها به کلی تغییر می یابد و از ساختار روایی حاکم بر حکایت جدا می شود. علاوه بر این، در شش بخشی که مولانا به بیان ماجرای طوطی و بازرگان می پردازد، تنها چند بیت نخست به بیان روایت اختصاص دارد و باقی ابیات شامل شرح و تفسیر و تأویل مولاناست و ساحت معنایی تغییر می یابد و دقیقاً باتوجه به همین تحوّل معنایی در حیطه افشانش وضعی قرار می گیرد.
بررسی تطبیقی طرح واره نیرو بر سیر و سلوک عارف (در مثنوی معنوی مولانا و قصیده تاﺋیه کبرای ابن فارض)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طرح واره نیرو، یکی از مؤلفه های مهم در زبان شناسی شناختی است که اساس استعاره مفهومی را تشکیل می دهد. مارک جانسون، طرح واره نیرو را به هفت بخش تقسیم می کند که با استفاده از آن، می توان مراحل گذار عارف را در متون عرفانی بررسی کرد. جستار حاضر با روش توصیفی تحلیلی درصدد است مسئله انواع طرح واره های نیرو و چگونگی تأثیرشان را بر سیر و سلوک عارف، در مثنوی معنوی مولانا و قصیده تائیه کبرای ابن فارض بررسی کند. نتایج تحقیق بیانگر آن است که طرح واره اجبار، در دو مقوله واژگانی و دستوری قابل بررسی است. سراسر مثنوی معنوی و قصیده تائیه کبرا ، دربرگیرنده طرح واره حرکتی است که در آن عارف، با مانع هایی مواجه می شود که این مانع ها، بسان سدّی قدرتمند عمل می کنند و عارف را از درنوردیدن مراحل سلوک باز می دارند. در طرح واره نیروی مقابل، دو نیرو به شدّت به یکدیگر برخورد می کنند که برآیند این دو نیرو، منجر به ایجاد وحدت می شود. در طرح واره رفع مانع، مولانا و ابن فارض عناصری چون ریاضت، تجرید و دوری از تناسخ را در زدودن مانع ها موثّر می دانند. در طرح واره انحراف از جهت، هر دو شاعر علوم ظاهری را، عامل مهمی در توقف و ایستایی عارف به شمار آورده اند.
تحلیل ابیات و روایات دفتر اول مثنوی بر اساس نظریه بدخوانی خلاق هارولد بلوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۸
263 - 291
حوزه های تخصصی:
بدخوانی خلاق نظریه ای ست که هارولد بلوم آن را بر مبنای بینامتنیّت؛ یعنی روابط میان متون و تأثیرپذیری آثار ادبی از یکدیگر مطرح کرده است. بر این اساس، همواره کشاکشی میان شاعران و نویسندگان جدید با گذشتگان وجود دارد. بلوم در مهمترین اثر خود به نام «اضطراب تأثیر» بر رابطه دوسویه اما ستیزه جویانه مؤلفان جدید با مؤلفان گذشته تأکید کرده است. شاعران و نویسندگان جدید برای رهایی از دلهره تأثیرپذیریِ متون گذشته با بدخوانی خلاق به روش هایی برای خلق آثار جدید دست می زنند و با این کار می کوشند تا خود را از پیشینیان برتر بدانند. در این پژوهش دگرگونی هایی را که مولوی به منظور رهایی از اضطراب تأثیرپذیری آثار پیشین، اعمال کرده است و نسبت های بدخوانی خلاق بلوم در مثنوی را به شیوه تحلیلی تطبیقی بررسی می کنیم. یافته های پژوهش نشان می دهد که روش خلاقانه مولوی در آفرینش داستان ها و حکایات و برای رها کردن خود از تأثیر متون گذشته، مصداق بدخوانی خلاقانه ای است که بلوم مطرح می کند و به این منظور از شگردهای گوناگونی مانند تداعی، ایجاد مضامین تعلیمی و دینی و حکمی، تغییر در عناصر داستان و فرافکنی بهره برده است.
مطالعه تطبیقی آراء کریستیان بوبن و سهروردی در هستان شناسی آفرینش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برداشت های اسطوره ای از آفرینش، منعکس کننده ذهنیت انسان از هستی و خلقت است که اغلب، هدف از آن ها رفع ابهام از مرحله پیش از آفرینش و خود آفرینش است. کریستین بوبن در آثار ادبی عرفانی خود گاه با زبانی توصیفی، گاه ادبی و استعاری، به هستان شناسی آفرینش پرداخته است. بینش او به نظام هستی، تشابه قابل توجهی با آراء سهروردی پیرامون «انوار قاهره» و «انوار مدبره» دارد؛ بوبن نیز عواملی ماورایی همچون نور الهی و فرشتگان را در کنار عوامل دیگر، مؤثر در خلقت طبیعت و مدیریت آن ها می بیند. هدف از این جستار با رویکرد تحلیلی تطبیقی بازخوانی عمقی تر آثار ادبی عرفانی بوبن و شناخت بهتر جهان بینی او در تطبیق با فلسفه اشراقی سهروردی است. نتیجه پژوهش بیانگر آن است که کریستین بوبن با نوعی خودآگاهیِ اشراقی و با نگاهی بوطیقایی عرفانی، اسطوره آفرینش را در تداوم همیشگی با «وجه خدا» و یا به عبارت ما، مصداق بارز «کل یومٍ هُو فی شَأن» می بیند. در آثار وی این اسطوره، زایشی زنجیروار و جاویدان از «هستی» را در ارتباط نزدیک با ابدیتی نورانی ترسیم می کند. بوبن همانند سهروردی نور را مبنای وجود و عامل تداوم آن می بیند، که از نظر ما نوعی نگاه شِبه اشراقی است.