فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۲٬۱۵۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
گلشن راز شیخ محمود شبستری (م: 720)، از مهم ترین آثار منظوم عرفانی ایران است. این منظومه، در حدود هزار بیت است که مسایل مهم عرفان نظری را شامل می شود. افراد مختلفی دهها بار به شرح مثنوی گلشن راز پرداخته اند. یکی از این شروح، شرح حدیقه المعارف می باشد که شجاع الدین آن را تالیف نموده است. وی، با یک واسطه مرید شاه قاسم انوار (م: 830) است و کتاب خود را به ابوالمظفر، شاه قراقویونلو (م: 872) پادشاه هنرپرور قرن نهم، تقدیم نموده است. در این کتاب تمام ابیات گلشن راز (به طرزی عالمانه) شرح شده است.
این شرح، یکی از بهترین شروحی است که بر مثنوی گلشن راز نگاشته شده و شارح در آن از بیان هیچ نکته ای فروگذاری نکرده است و از این جهت بر بسیاری از شروح گلشن راز برتری دارد و بر شرح لاهیجی اگر نگوییم تقدم فضل، فضل تقدم و بر اکثر شروح معاصر و پیش از خود، تقدم فضل دارد
منطق الطیر و موضوع سفر در زمان یا سفر در جهان های موازی در فیزیک نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۸
111 - 132
حوزه های تخصصی:
منطق الطیر عطار شاهکاری بی نظیر در ادبیات عرفانی است که با طرح اساسی ترین موضوعات هستی شناسانه، بشر را به تأمل فرامی خواند.این پژوهش بینارشته ای بر آن است تا با تحلیل سفر در جهان های موازی در منطق الطیر براساس اصولی که در فیزیک کوانتوم مطرح است، به طرحی عقلانی برای پاسخ به پارادوکس های موجود در این اثر دست یابد؛ زیرا در مکانیک کوانتوم، به فعلیت رسیدن همه احتمالات و پارادوکس ها امکان پذیر است. مطابق نتایج، عطار با طرح چنین داستانی، در جست و جوی همزاد دقیقی از خود (سیمرغ) در جهانی دیگر است. با توجه به تناقض موجود در سفر در زمان، قسمت آغازین سفر براساس فرضیه «تاریخ های سازگار» و قسمت پایانی سفر براساس «تاریخ های تناوبی» قابل تحلیل است. آیینه نماد «کرم چاله ها» (سکوی پرتاب به جهان موازی) و «کوه قاف» مانند «افق رویداد»، گذرگاهی برای ورود به ابعاد دیگر هستی در مرز میان این جهان و جهان موازی است. علاوه براین، میان آن ها از لحاظ ساختاری جناس قلب نیز وجود دارد و نورالنور نیز می تواند عامل پرتاب به جهان موازی محسوب شود. عطار بر آن است تا با رسیدن به تمامیت و یکپارچگی به حقیقت هستی برسد. انیشتین نیز قصد دارد با نظریه یکپارچگی، ذهن خدا را بخواند. اما هم عطار و هم فیزیکدانان معتقدند با دانش موجود نمی توان وارد جهان های موازی شد.
ساخت اسم های تحبیبی در زبان انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله بررسی ساخت اسم های تحبیبی یا خودمانی در زبان انگلیسی است. اسم هایی مانند « Vickie، Bettie، Maddie» کوتاه شده اسم های « Victoria، Elizabeth، Madeline» هستند که در این مقاله نحوه ساخت آنها مورد مطالعه قرار گرفته است. در یک اسم تحبیبی یا خودمانی، اولین واکه اسم یا واکه تکیه دار آن انتخاب می شود که معمولاً در اطراف آن یک یا چند همخوان وجود دارد. به هجای انتخاب شده، پسوند تصغیری ie ـ با صورت آوایی [i] متصل می شود. مانند:
Madeline Madd Maddie
در مثال فوق، ابتدا از صورت کامل اسمMadeline هجای Madd انتخاب شده، سپس پسوند تصغیری ie ـ به آن افزوده شده و صورت Maddie را تولید کرده است. اسم های تحبیبی معمولاً در بین اعضای خانواده و دوستان صمیمی به کار می رود و تقریباً در تمام زبان ها دیده می شود. در این مقاله ساخت این نوع اسم ها در زبان انگلیسی موردنظر است.
خاموشی در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مولوی در آثار خود بارها از لزوم خاموشی و سکوت سخن به میان آورده است. فراوانی کاربرد این اصطلاح و نیز شهرت تخلص مولانا به خموش انگیزه ای شد در پدید آمدن این جستار، که در آن خاموشی مولانا و دلایل آن در مثنوی به بحث گذاشته شده، در این گذار آثار متعددی اعم از عرفانی و تعلیمی مورد بررسی قرار گرفته است. در آغاز، دو دیدگاه مورد توجه قرار گرفته است: 1- تربیتی 2- عرفانی و در این بررسی، وجوه اختلاف این دو دیدگاه بیان شده و در مرحله دوم با مد نظر قرار دادن شش دفتر مثنوی توانسته است پانزده دلیل برای سکوت مولوی و جایگاه های آن برشمارد و برای هر یک از آنها مصداقهای متعددی ارایه کند که از جمله آنها می توان به این موارد اشاره کرد: کتمان سر، نامحرم، ناتوانی ادراک، مراقبه، خاموشی ظاهری، جذب رحمت و ....
مراتب توحید از دیدگاه جنید بغدادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توحید، رکن اساسی اسلام، در طول قرن های اولیه اسلامی از معنای نخستین خود بیرون آمد و از نظر معنایی به تدریج دچار تحولاتی شد. مبنای عمده ی این تحولات، قدرت اندیشه و تأمل و دقت متفکران مسلمان به خصوص عارفان، در آیات و احادیث است. عارفان مسلمان، با توجه و امعان نظر بیشتر به آیات الهی، به جنبه های دیگری از معنای توحید پی بردند که باعث برداشت های جدیدی شد. در نهایت، در تعالیم جنید بغدادی، چهار مرتبه از توحید دیده می شود که دو مرتبه ی اول آن، بر پایه ی علم و معرفت شکل می گیرد و مورد قبول همه ی مسلمانان است ولی مراتب سوم و چهارم توحید، یعنی فنا و وحدت شهود، خاص عارفان و سالکان طریق الی الله و نتیجه ی عشق و مشاهده است.
باغ بی برگی؛ نقد و بررسی شعر «باغ من» از اخوان ثالث
حوزه های تخصصی:
طرح سه دیدگاه در منطق الطیر عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بی تردید منطق الطیر عطار، دل انگیزترین منظومه عرفانی فارسی است. در این اثر، سلوک سالکان خداجو از طلب تا فنا با بیانی رمزوار در قالب سفر مرغان سیمرغ جو ترسیم شده است. عطار، پیش از آغاز داستان در مقدمه ای هنرمندانه به معرفی سیزده پرنده )سالک(: هدهد، موسیچه، طوطی، کبک، تنگ باز یا تند باز، دراج، بلبل، طاوس، تذرو، قمری، فاخته، باز ،مرغ زرین می پردازد. سه دیدگاه نگارنده به همین مقدمه نمادین مربوط است. نویسنده در دیدگاه نخست با عنوان «پرنده گمشده عطار»، مرغ پنجم را «کبوتر» می داند نه «تنگ باز». در دیدگاه دوم با عنوان «هدهد و دوازده پرنده»، نگاه سوال برانگیز به شمار این پرندگان سیزده گانه را به سوی شمار نمادین «یک و دوازده» جلب می کند و بالاخره در دیدگاه سوم با عنوان «مرغ زرین» به رمز گشایی از این مرغ شگفت و نا آشنا می پردازد.
درخت در نمادپردازی های عارفانه و ریشه های اسطوره ای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درخت از دورترین ایام، در اساطیر، آیین ها و کیش های عرفانی، دارای اهمیت بوده است. بسیاری از اقوام باستانی، آن را به عنوان نماد جایگاه خدایان یا خود خدا می پرستیدند. در دوره های بعدی نیز وسیله صعود به آسمان و یکی از راه های برقراری ارتباط با خدایان بوده است. در متون عرفانی، از نماد درخت برای تبیین مفاهیم گوناگون استفاده شده است. تکرار مضمون درخت در اساطیر و عرفان، این سؤالات را برای نگارندگان ایجاد کرد: 1. کارکردهای درخت در عرفان چه ارتباطی با کارکردهای اسطوره ای آن دارند؟ 2. نماد درخت از اسطوره تا عرفان، چه مراحلی از دگردیسی را پشت سر نهاده است؟ در این جستار با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، ارتباط میان مضامین عرفانی درخت و باورهای اساطیری بررسی می شود. مطابق نتایج، برخی از کارکردهای درخت در عرفان که عبارت اند از: نمادینگی تجلی گاه خدا، معرفت، انسان کامل و آفرینش، صورت تحول یافته کارکردهای درخت در دوران اساطیری است. باورهای اسطوره ای با رشد فکری بشر، تغییر چهره داده اند، صورتی معقول یافته اند و به شکل متعادل تری در ادیان نمود پیدا کرده اند. این باورهای تعدیل شده، بر اثر مجاورت یا تأثیرپذیری عرفان اسلامی از ادیان و نحله های عرفانی قدیمی تر، وارد ادبیات عرفانی شده اند.
نظریه شعور و جاودانگی هستی در اندیشه عرفانی مولوی
حوزه های تخصصی:
مولوی بر اساس دریافت های شهودی خود و با تاسی از آیات قرآنی و دانش دینی خود، کلیه ذر ات عالم را با شعور، زنده و فع ال می شمارد که در یک هماهنگی کامل و ذاتی، با شعور حاکم بر هستی در ارتباط است. این ارتباط زمانی کامل می شود که اجزاء هستی؛ از جمله انسان، از بعد ماد ی خود دور شده، بر بعد معنوی و روحی خود بیفزاید. این همان قانون آنتروپی (کهولت ماد ی) و نگانتروپی (افزایش حیات معنوی) در فیزیک است. مولوی مانند انیشتین به دو نوع نور حسی و تقدیری معتقد است و مرگ انسان را نیز تبد ل بعد مادی به نور تقدیری و جاودانگی برمی شمارد. در نظر مولوی بهره مندی انسان از نور تقدیری و ازلی و ارتباط با کلیت حاکم بر جهان هستی و دست یابی به جاودانگی نورانی، در سایه کسب قابلیت حسی یا شعور باطنی و شهود میسر است.
اشارات سبحانی.بررسی دیدگاه های متعارض در باب شطح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شطح از جمله معدود موضوعاتی است که دیدگاههای گوناگون و متعارضی در باب آن وجود دارد.حتی در میان بزرگان عرفان و فلسفه نیز توافق چندانی دیده نمی شود؛از حدکفرآمیز خواندن و خوارداتشن تاوحی گونه دانستن و دراوج نشاندن.اساس اندیشه موافقان برتاویل و تفسیرشطح است که به گونه ای که دربرخی تاویل ها نسبت معقولی میان دال و مدلول وجود ندارد.مخالفان شطح به معنای ملفوظ و دلالت های نخستینو قاموسی کلمات توجه کرده اند و کسانی چون غزالی که درطیف تشرع و عرفان قراردارند،انتساب این گونه عبارات را به عارفان انکار می کنند یامحل تردید می دانند.پژوهشگران متاخری چون استیس و دیگران باتوجه به دیدگاه های جدید چون هرمنوتیک و خوانش هیا گوناگون متن به بیان ویژگی های شطرح پرداخته اند.این پژوهش ،بیان و تحلیل این دیدگاه هاست.
زیبایی شناسی عرفانی هنر در چهرة مرد هنرمند در جوانی اثر جیمز جویس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان چهرة مرد هنرمند در جوانی، مراحل رشد روحی هنرمندِ جوان را به تصویر میکشد. جویس در این تصویر نگاری از پیشینه های عرفانی، به ویژه زیباییشناسی عرفانی آکویناس، و نیز از مشرب عارفان بزرگی چون برونو و اگوستین قدیس بهره گرفت، و به زیباییشناسی عرفانی هنررسید. با این پیش زمینه، وی در این رمان، چهرة هنرمندی را مینگارد که بینش زیباییشناسی هنری او عرفانی است؛ با این بینش به شهود میرسد و هنرمندی عارف میشود. مقالة حاضر به بررسی این رمان از دیدگاه زیباییشناسی عرفانی میپردازد و روند رشد روح هنرمند را تا رسیدن به کمال الهی، که از نظر جویس بالاترین مرتبة رشد روحی و لازمة هنرمند شدن است، بازکاوی میکند. وی این مراحل را در فرایند رشد روحی هنر مند جوان، استیون ددالوس شخصیت اصلی داستان، تا رسیدن به مراتب شهود عرفانی و آفرینندگی هنری نشان میدهد. در پایان، مقاله به این نتیجه میرسد که نگاه زیباییشناسی این هنرمند با گذار از سه ویژگی «تمامیت»، «هماهنگی»، و «درخشندگی» کامل میشود و روح او را در اوج کمال، شهود و تجلی زیبایی به پرواز در میآورد و او هنرمندی عارف میشود.
جمال الدین محمد عبدالرزاق اصفهانی، شاعری در کشاکش بوده ها و بایدها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرن ششم، گویی عصر شاعران متلون و متزلزل و بی بهره از پشتوانه های قابل اتکای اجتماعی، اقتصادی و فکری و عقیدتی است. این شاعران نه مثل برخی از اسلاف خود – مانند رودکی و عنصری – از صله ها و حاتم بخشی های بی پایان ممد وحانشان برخوردارند و نه مثل بعضی از اخلاف کریم طبع و بلند نظر خود – همانند عطار و مولانا – به دور از محیط دربار، در پی کشف و تجربه آفاق و قلمروهای ناشناخته انسانی، هنری و سخنوری اند.جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی، یکی از نمونه های بارز شاعران این دوره است. او هم دل در گرو معتقدات دینی و ارزشهای اخلاقی دارد و هم در اثر ناگزیری یا فزون طلبی، عملا آنها را نادیده می گیرد. هم مدح و غزل می سراید و هم خود را به سبب سرودن آن ملالت می کند. هم از حکمت و معرفت نشان دارد و هم آثار تزلزل و تلون در وجنات سروده هایش هویداست و این همه، چنان نیست که بتوان آن را به تنوع طلبی و عادت گریزی ذاتی شعر و هنر نسبت داد و دامان شاعر را از اتهام آلودن گوهر هنر به هوسها ونیازهای حقیر، مبرا دانست؛ اما در عین حال نباید فراموش کرد که شعر این دسته از شاعران، بیش از آنکه سند تغیر احوال و بی ثباتی شخصیت آنان باشد، آینه بی غبار روزگارانی است که در آن مسندنشینان ناسزاوار حکم می رانند و جریان شعر و هنر را بر بستر هوسها و امیال خام خود به هر سو می کشانند.
جمال شناسی شعر مولانا در مثنوی شریف
حوزه های تخصصی:
این مقاله که از یک پژوهش دراز دامن درباب زیبایی شناسی سخن مولانا در مثنوی شریف، برگرفته شده، بر آن است تا نحوه سخن گفتن و شیوه انتقال معانی بلند عارفانه مولانا را از رهگذر تصویرهای شاعرانه نشان دهد.
بنابراین پس از یک در آمد کوتاه، طرز تلقی مولانا را از زیبایی یا به سخن دیگر نگرش زیبایی شناسانه او را به اختصار بررسی کرده ام و سپس «تصویر» را به مثابه یگانه ابزار نمایش صورت های ذهنی شاعر، معرفی کرده، آن گاه برای نمودن توانایی مولانا در این امر، ابزارهای تصویر آفرینی او را در مثنوی نشان داده ام. در این بخش نگاهی گذرا به زیباشناسی حکایت های مثنوی، افکنده و سپس تشبیه، استعاره، کنایه، پارادوکس و حسامیزی های این اثر تعلیمی را با نمونه هایی معدود، معرفی کرده ام.
تحلیلی بر روح در ادبیات عرفانی
حوزه های تخصصی:
یکی از واژه های مورد بحث و استعمال عرفا در زبان و ادبیات فارسی، واژه روح است، که با عقاید و دیدگاه های گوناگون روبه روست. بیشتر عرفا بر این باورند که روح جوهری مخلوق و محدث و غیر جسمانی است، علاوه بر این ایشان به وجود دو روح حیوانی و انسانی معتقدند و ابراز می دارند که روح انسانی هرگز دچار مرگ و نیستی نمی شود و جوهری باقی است و فقط روح حیوانی دچار بطلان و نیستی می شود و گذشته از این، ترقی و تعالی روح با ضعف و کاهش جسم، رابطه متقابل دارد و به بیان دیگر رشد و تعالی یکی باعث تنزل و انحطاط دیگری است، اما ایشان قالب و حواس ظاهری را کلاً نفی نمی کنند؛ زیرا معتقدند همین عوامل بیرونی با استعانت از نیروهای درونی، روح را قادر به نایل آمدن به کمال معرفت می نمایند.
در این مقاله سعی نگارنده آن است که عقاید و دیدگاه های عرفا را در ادبیات فارسی تا قرن هفتم هجری درباه مساله روح؛ ماهیت، کیفیت و اهمیت آن، عوامل تنزل و ترقی روح و فراق و جدایی آن از اصل مورد بحث و بررسی قرار دهد.
بازکاوی «چلّه نشینی» در ساختار عرفان اسلامی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«چلّه نشینی» یکی از آداب ویژه، برای ارتباط خاصّ با حقیقت یگانه است که با جلوه های مشترک و گاه متفاوتی در فرهنگ ها و مکاتب عقیدتی و مسلکی در ایران و بخش هایی از اروپا و شرق آسیا ظهور و بروز یافته است. هدف از پژوهش حاضر، بازکاوی چلّه و چّله نشینی در عرفان شرقی و به ویژه عرفان اسلامی است؛ در این راستا به بن مایه های اجتماعی و تاریخی و ساختارهای فردی و سازمانی آن توجه شده است. ریشه «چلّه نشینی» را گونه ای اصیل از یکی از رسوم اعتقادی، مذهبی و عرفانی باید به شمار آورد که مقاصدی چون تسخیر عالم ماوراء الطبیعه، به خلوت پناه بردن از قیل و قال روزمره، پیراسته شدن از آلایش ها، آراسته شدن به صفات متعالی، خالص شدن روح به منظور هماهنگی با روح آفرینش و رسیدن به کمال حقیقی و حقیقت ناب را دنبال می کند. بر این اساس چلّه نشینی در دو مفهوم عامّ و خاصّ مطرح می گردد؛ در مفهوم عامّ، گوشه گیری های سالکان در ساختارهای اعتقادی، عرفانی و دینی مورد نظر است تا بتوان با توجه به مرز ظریف بین شیوه های سلوک، محدوده ای مشخص برای چلّه نشینی متصوّر شد. چلّه نشینی در مفهوم خاصّ، چلّه نشستن در زمان مشخص در خانقاه به منظور دست یافتن به کمال حقیقت است. این پژوهش به روش توصیفی و تاریخی بر اساس منابع کتابخانه ای و استناد به منابع کتبی صورت گرفته است.
رویکرد ملک الشعرای بهار به دین و عرفان
حوزه های تخصصی:
این مقاله که گوشه ا ی از یک پژوهش دانشگاهی با عنوان «جامعه شناسی ادبیات در دیوان ملک الشعرای بهار» است، از چگونگی بازتاب مسایل دینی و عرفانی در شعر بهار سخن می گوید.
بهار در آغاز شاعری، به اقتضای وظیفه ملک الشعرایی آستان قدس رضوی، قصاید دینی بسیاری سروده است. اما بعدها هم که به تهران تبعید و در آن جا ساکن می شود، به رغم غلبه گرایش های سیاسی و کم رنگ شدن عنصر دین در ساختار فکری اش، بر باورهای دینی تاکید می ورزد و هم چنان «دین را اساس تمدن جهانی بشر می داند».
او به خدایی که «بیرون ز حد» است و «ارغنون جهان را می نوازد» باور دارد و از ما می خواهد که «یک لحظه در هر کار» از وی غافل نشویم. به قرآن که می تواند ابزار اتحاد و اتفاق مسلمانان باشد ولی اینک فروغی ندارد هم اعتقاد دارد.
بهار به مثابه مسلمانی شیعه، غالب حساسیت های شیعه را دارد. او در بلندترین قصیده دیوانش به حاکمیت شیعه در عصر صفوی اشاره کرده، آن را« رسمی همایون» دانسته است.
در باور بهار «مسند شرع و سریر حکم» توامان اند و با جدایی «دین که هم کاسه سیاست بود و به قهر از آن جدا شد»، موافقت ندارد. او عامل اصلی این جدایی را سرمایه داری دانسته، معتقد است اینان سبب شدند که دین به دست عوام که «عدوی دین و کتاب پیمبر» و «بدعت آوردند»، بیفتد.
او در یک قصیده طنز آمیز، استفاده ابزاری از دین را محکوم می کند و از کسانی که به مخالفان خود به جرم پرداختن به «کار ادارات دولتی» «وکیل شدن و از مشروطه حرف زدن» یا «روزنامه نویس و چیز فهم شدن» حمله می کنند، انتقاد می کند. او در جای جای دیوانش به اختلاف مسلمانان اشاره می کند و از «اخلاق تباه مرد و زن» سخن می گوید.
بهار، به رغم مشغله های سیاسی بسیارش که او را به آدمی برون گرا و اجتماعی تبدیل می کند. به مثابه انسانی متامل از لحظه های شهودی و عارفانه غافل نمی ماند و هرگاه فرصتی می یابد، چونان «سلطانی نامور بر تختگاه تجرد» تکیه می زند و خود را «سلطان ملک فنا و منصوردار بقا» می یابد و « از دیده، طریق دل می بندد و از اشک روان به گِل» می نشیند.