نمادها و نشانه ها در تاریخ اساطیری و روایی هر ملل دارای مفاهیم و معانی خاصی بوده است و هریک از آنها داستان ها، تفکرات و باورهایی را به خود اختصاص داده اند. در این میان، ابزاری همچون عصا یا دبوس که امروزه معنای مشخصی را به ذهن متبادر می سازد، در عصر باستانی و در روایات دینی و غیرِدینی معانی و کارکردهای متفاوت و متعددی داشته است. بر این اساس، پژوهش حاضر در پی آن است که دریابد عصا در تمدن ها و باورهای مختلف باستانی دارای چه کارکردهایی بوده و چگونه نمادی به شمار می رفته است؟ همچنین این ابزار در شکل انتزاعی و ملموس خود، در دست صاحبان قدرت (شهریاران) و اصحاب دین (رهبران دینی) هریک نشانگر چه مفاهیمی بوده و در نقوش و نگاره ها و باورهای دینی چگونه تصویر و معرفی می شود ؟ بدین سان با مطالعه و بررسی متون تاریخی و نگاره های باستانی و همچنین، با رجوع به روایات اساطیری و دینی، یافته های پژوهش پیشِ رو با رویکردی توصیفی- تحلیلی، حاکی از آن است که عصا/ دبوس در دنیای مادی، در دست افراد، نشانگر شوکت، قدرت دنیوی و دینی بوده و به عنوان نماد قدرت ایزدی، همواره در دست ایزدان مشاهده می شود و با این ابزار است که ایزدان و نمایندگان آنها در روی زمین، به تحقق آمال خود می پردازند. از طرفی عصا در دست صاحب منصبان نشانگر نقش رهبری و ریاست آنها و همچنین در مواردی، سمبل فرزانگی، آزمودگی و کهنسالی است.
موضوع یا بحث اصلی این نوشتار سیر واژه گزینی و نشیب و فراز آن در فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. از شروع کار فرهنگستان در سال 1369 تا امروز که پایان نیمه اول سال 1387 است، هجده سال می گذرد و، در تمامی این مدت، فرهنگستان و اعضای پیوسته و دیگر همکاران آن دل مشغول چندین مساله اساسی زبان و ادب فارسی از جمله معادل واژه های علمی و یا عمومی بیگانه در زبان فارسی بوده اند. اکنون حق آن است که آنچه در این دوره بر فرهنگستانی ها در زمینه واژه گزینی گذشته و کارهایی که به سامان رسیده است بیش و کم یکجا و به صورتی انسجام یافته و تاریخی، اما به اختصار، گزارش شود. مطالب این نوشته به دو بخش تقسیم شده است: بخش اول جهت گیری اساسی فرهنگستان را درباره واژه گزینی و معادل یابی در زبان فارسی بیان می کند و بخش دوم سرگذشت واژه گزینی در فرهنگستان خواهد بود.