در زمینه کالاهای عمومی، ابن خلدون نقش اساسی برای دولت قایل است و آن را شرطاساسی تأسیس شهر و ایجاد تمدن میداند. برای مخارج دولتی در تنظیم، تعادل و رونقاقتصادی نقش والایی قایل است. همانند اسمیت با فعالیت اقتصادی دولت و انحصار مخالفاست و آن را بر هم زننده وضعیت رقابتی و باعث ورشکستگی بخش خصوصی میداند.استنباط نظریه ابن خلدون در خصوص دست نامرئی، گویای آن است که هر چند افکار وی دوراز نظریه اسمیت نمیباشد، ولی متمایز از آن است; به ویژه به دلیل نقش نظارتی دولت کهنشاندهنده عدم خوشبینی زیاد وی در این زمینه میباشد.
ابن خلدون ارزش را منحصر در کار نمیداند، ولی بخش اعظم آن را ناشی از کار میداند.در مورد خدمات که به تولید غیرمادی اختصاص دارد، ارزش را کلا ناشی از کار میداند. درخصوص کالاها و محصولات محسوس مادی، علاوه بر کار ارزش مواد اولیه به کار رفته در آنهارا نیز دخیل میداند. در مورد فعالیتهای تجاری و بازرگانی، علاوه بر کار، سرمایه را هم بهشمار میآورد، اما سرمایه را ناشی از کار قبلی میداند. در مورد کالای کشاورزی، کار و طبیعت راهم دخیل میداند. هر چند در تحلیل آرای آدام اسمیت در خصوص ارزش، مناقشاتی وجود دارد، لیکن اگرنظریه هزینه تولید آدام اسمیت را در خلق ارزش به عنوان نظریه نهایی او بپذیرم، نتیجه میگیریمکه وی هر سه عامل را در خلق ارزش مؤثر میداند. ابن خلدون کار را (و در برخی موارد سایر چیزها را) فقط عامل ایجاد ارزش میداند و نه برابربا آن، و عرضه و تقاضا را عامل تعیین کننده ارزش (قیمت) میداند. بنابراین، هیچ گاه هماننداسمیت با مشکل چگونگی تعیین ارزش توسط کار رو به رو نشده است. در حالی که نظریه ارزشاسمیت فقط از دیدگاه عرضه برای تعیین قیمت مؤثر است و تقاضا در تعیین قیمت نقشی بهعهده ندارد. گرچه ابن خلدون پول را حنثی میدانسته است، اما در هیچ جا اشارهای که دال بر آن باشد کهاو همانند اسمیت به ارتباط بین سطح عمومی قیمتها و مقدار پول در گردش پی برده باشد،نمیتوان یافت.
ابن خلدون متفکری در قرن چهاردهم بود ، او به ساز و کارهای اقتصادی زیادی که بعدها دوباره از سوی اقتصاددانان کشف شد ، دست یافت . او از این مفاهیم برای ایجاد یک نظام منسجم پویا استفاده کرد . این مقاله با مرور کتاب المقدمه ابن خلدون ، تلاش می کند تا توضیح دهد که چگونه ابن خلدون به این نتایج اقتصادی دست یافت و چگونه این نتایج را در یک الگوی منسجم سازمان دهی کرد .