تمایلات شیعی- فرزندآوری در شهرستانهای بجنورد و گنبدکاووس(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۶ پاییز ۱۳۹۵ شماره ۶۲
۲۲۳-۱۸۷
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مقاله حاضر به بررسی الگوها و تعیین کننده های مرتبط با تمایلات فرزندآوری با تأکید بر ملاحظات مذهبی می پردازد. گرچه ملاحظات دینی و مذهبی در جامعه ما تأثیر قوی و مهمی بر زندگی و رفتارهای فردی و اجتماعی در ابعاد گوناگون ازجمله در زمینه تمایلات فرزندآوری دارند، اما مطالعات اندکی در این حوزه انجام گرفته است. این خلأ تحقیقات به ویژه در مطالعات تطبیقی بین دو گروه شیعی و سنی مذهب برجسته تر به نظر می رسد. به همین منظور، این مقاله شواهد پژوهشی و تجربی مناسب برای شناخت برخی از مهم ترین الگوها و تعیین کننده های مرتبط با مناسبات بین تمایلات فرزندآوری و تعلقات مذهبی با تأکید بر بررسی تطبیقی گروههای شیعی و سنی مذهب را ارائه و مورد بحث و بررسی قرار می دهد. روش: مقاله حاضر مبتنی بر تحقیق پیمایشی است و جامعه آماری تحقیق را مردان و زنان 15 ساله و بالاتر نقاط شهری و روستایی شهرستانهای بجنورد و گنبدکاووس تشکیل می دهند. با استفاده از روش کوکران و روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، مجموعاً تعداد 870 نفر به عنوان جمعیت نمونه این تحقیق انتخاب شده اند. هدف اصلی انتخاب دو جامعه آماری مختلف در این تحقیق نیز فراهم آوردن زمینه های مناسب تر برای برسی دقیق تر پرسشهای تحقیق است بدین معنا که گروههای مذهبی مورد مطالعه این تحقیق در دو جامعه برخوردار از شرایط اقتصادی اجتماعی کمابیش متفاوت زندگی می کنند. بنابراین، بررسی تطبیقی تمایلات فرزندآوری هر گروه مذهبی ساکن در دو جامعه آماری موردمطالعه نیز می تواند زمینه های مساعدی را برای بررسی دقیق تر این پرسش تحقیق فراهم آورد که آیا الگوهای مرتبط با تمایلات فرزندآوری تحت تأثیر شرایط اقتصادی اجتماعی گروههای مذهبی است یا اینکه اساساً ناشی از تعلقات مذهبی آنها است؟ پس از گردآوری داده های موردنیاز این تحقیق با استفاده از ابزار پرسشنامه، از نرم افزار SPSS برای تجزیه وتحلیل داده های تحقیق استفاده شده است. یافته ها: الگوی خانواده 2 فرزندی به عنوان برجسته ترین و قوی ترین تمایل فرزندآوری در بین هر دو گروه شیعی و سنی مذهب است. الگوهای کمابیش مشابهی در خصوص سایر شاخص های مرتبط با فرزندآوری (مانند الگوهای ازدواج، سیاستهای افزایش موالید، ترجیح جنسیتی) مشاهده شده است. برعکس، الگوهای باروری ترجیحی "بی فرزندی" و "تک فرزندی" در نزد هیچ یک از این دو گروه مذهبی چندان پذیرفتنی و شایع نیست. یافته های تطبیقی نیز نشان دهنده نقش به مراتب مهم تر متغیرهای جمعیتی مانند جنسیت و محل سکونت بر روی تمایلات فرزندآوری است. بحث: گرچه تفاوتهای مهمی بین تمایلات فرزندآوری گروههای مذهبی وجود دارد، اما یافته های تحقیق حاضر هم سویی و هم خوانی بیشتری با تئوری کافمن و اسکایربک دارد مبنی بر اینکه تعلقات دینی مذهبی همچون یک عنصر ثانوی در تبیین الگوهای فرزندآوری عمل می کنند.