استیلای شبه پرسشگری بجای پرسشگری در نظام های تعلیم و تربیت با استناد به اندیشه هانس گئورگ گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
269 - 282
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی زمینه های استیلای شبه پرسشگری بجای پرسشگری در تعلیم و تربیت با استناد به هرمنوتیک فلسفی هانس گئورگ گادامر می باشد. روش پژوهش: روش تحقیق در این مقاله تحلیلی استنتاجی از نوع پژوهش های کیفی است. یافته ها: محور اندیشه هانس گئورک گادامر در کتاب "حقیقت و روش" رخداد فهم می باشد. در نگاه گادامر روشمندی و قابل پیشبینی بودن فهم چالش مهمی برای پرسشگری در معنای فلسفی آن است. زیرا فهم در فرایند بی انتها، غیر روشمند، و در بستر تعاملات تاملی، رخ می دهد بدون اینکه تحت تاثیر مهار "من" یا "غیر" باشد. در این اندیشه پرسش و فهم، به هم گره خورده و در هم تنیده هستند. فهم قابلیت شناخت یا قوه ادراک نیست، بلکه گشودگی سرشارِ در_جهان_هستن است که باعث می شود دازاین روشن شده باشد، نه به این معنا که هستنده دیگری او را روشن کرده است، بلکه به این معنا که خودش روشنگاه (روشنگر) است. با این اوصاف وقتی نظام آموزشی با مبانی علم (در معنای ساینس)، و ایدئولوژی (دارای مانیفست لایتغیر) شکل گیرد، چون ادعای درک غایت حقیقت را دارد، تفکر در مهار علم و ایدوئولوژی، قرار می گیرد و شبه پرسشگری بر پرسش های بنیادین، استیلا می یابد؛ در نتیجه رد و تایید فرضیه ها، یا ادعای فهم غایت حقیقت از سوی ایدئولوژی، با ماهیت پرسشگری فاصله دارد.