سناء شایان

سناء شایان

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۳ مورد از کل ۳ مورد.
۱.

غربی زدایی سینما؛ لزوم بازاندیشی در شیوه های اندیشیدن، نظریه پردازی و فیلم سازی غیرغربی (با تأکید بر سینمای عباس کیارستمی)*(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: سینما سواد رسانه ای غرب غربی زدایی مطالعات فیلم عباس کیارستمی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 276 تعداد دانلود : 642
در دهه پنجاه میلادی، فیلم های متمایز غیرغربی، توجه بسیاری از مردم جهان را به خود جلب کرد. ازآن پس، رویکردهای مطالعاتی متفاوتی برای شناخت و تحلیل این فیلم ها و نیز مقاومت در برابر سینمای غرب به وجود آمد، ازجمله می توان به «سینمای سوم»[1]، «سینمای دیاسپوریک»[2]، «سینمای پسااستعماری»[3]، «نظریه امپریالیسم رسانه ای»[4] و... اشاره کرد. نگارندگان معتقدند این رهیافت ها در طی زمان، با توجه به تغییرات سیاسی، اقتصادی، ارتباطی به خصوص بالا رفتن سواد رسانه ای [5] ، ایجاد و گسترش شبکه های توزیع رسانه ای و... دیگر آن کارآمدی سابق را ندارند. در این مقاله کوشش شده با مرور و کنکاش در این رویکردها، آن ها را نقد، و با بررسی وضع موجود در جریان های مختلف مطالعات سینمایی، لزوم بازاندیشی در این رویکردها را تبیین کنیم. در این پژوهش نظری، که با روش مونتاژ و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته، در پی آنیم که لزوم عبور از دوقطبی رایج غرب/دیگری[6] را که مبنای نظری جریان های پیشین مقاومت در برابر غرب در طول تاریخ سینما است، یادآوری کنیم و نشان دهیم غربی زدایی مطالعات فیلم[7] به عنوان روشی نوخاسته برای مقاومت در برابر سینمای غرب چگونه هدف خود را مرکززدایی[8] از غرب قرار داده است نه طرد غرب یا جابه جایی مرکزها. با غربی زدایی مطالعات فیلم درمی یابیم سینمای غرب نیز سینمایی است در کنار سینماهای دیگر که هویت و ارزش دارد و در دنیای چندکانونی و چندفرهنگی حاضر می تواند حضوری زایا، پویا و عادلانه داشته باشد. نظریه پردازان معاصر فیلم قبل از نقد و تحلیل هر فیلم لازم است زمینه فرهنگی آن را بشناسند تا بتوانند به درک نزدیکی از هویت خاص آن نائل آیند. در این پژوهش سینمای عباس کیارستمی از منظر غربی زدایی بررسی شده است. کیارستمی با تکنیک هایی همچون کندی ریتم، نماهای طولانی، استفاده حداقلی از موسیقی و دیگر تکنیک ها، توانسته است تفاوت فیلم های خود را با فیلم های غربی به رخ بکشد؛ همچنین با الهام شعر ایرانی (کهن و معاصر)، نمایش های آیینی (همچون تعزیه)، و دیگر آثار فرهنگی ایرانی اسلامی، توانسته است به سینمایی دست یابد که هدفش، برخلاف سینمای رایج که سرگرمی است، وادار کردن مخاطب به اندیشیدن است. * این مقاله مستخرج از پایان نامه دکتری سید عماد حسینی با عنوان «رهیافت غیرغربی به مطالعات فیلم» در دانشگاه هنر اصفهان است. [1] Third Cinema [2] Diasporia cinema [3] Post colonialism cinema [4] Media imperialism theory [5] Media literacy [6] West/Other [7] De-Westernizing Film Studies [8] Decentralization
۲.

تکنیک های تعزیه راهی به سوی غربی زدایی در آثار عباس کیارستمی

کلید واژه ها: غربی زدایی مطالعات فیلم تعزیه عباس کیارستمی سینما

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 100 تعداد دانلود : 405
میان غرب و غیرغرب همواره یک رابطه ی متغیر و در حال بازتعریف برقرار بوده است. برای آن که گفتمانی غیرغربی شده شکل بگیرد باید حرکت دوگانه ای آغاز شود. فیلم سازان، نخست به تشخیص کلام مسلط غربی می پردازند و سپس تصمیم می گیرند از آن پیروی نکنند. آنگاه به دنبال روش های فیلم سازی غیرغربی ای می گردند که می خواهند از آن ها استفاده کنند. اکنون در حوزه ی عملی و نظری فیلم، صداهای غیرغربی بسیار واضحی به گوش می رسند و تفاوت خود را به رخ جهانیان می کشند. می توان نمونه های موفقی از غربی زدایی سینما را در سینمای ایران، پیدا کرد. سینمای عباس کیارستمی با تکیه بر ریشه های کهن فرهنگ ایرانی، توانسته از جریان رایج غربی فاصله بگیرد و از مرزهای ملی فراتر برود. در شیوه ی فیلم سازی انحصاری کیارستمی، مؤلفه های «ایرانی» فراوانی قابل مشاهده و بررسی است. اشاره های تاکیدکننده ی او به وطن و بازتاب وطن در آثارش، تایید می کند که او در پی ایجاد یک شیوه ی محلی، بومی و ملی فیلم سازی بوده است؛ شیوه ای آگاهانه و از سر تامل. این پژوهش سعی دارد با روش مونتاژ، سیر فیلم سازی عباس کیارستمی را مرور و شاخصه هایی که به فیلم های او هویت ملی می دهند را پیدا کند. همچنین سعی دارد که به پرسش هایی از این دست پاسخ دهد: از منظر غربی زدایی، مؤلفه های تکنیکی، ساختاری، محتوایی آثار عباس کیارستمی چیستند؟ نتایج این پژوهش نشان می دهد عباس کیارستمی از تکنیک های تعزیه همچون استفاده از نابازیگران، ارتباط با مخاطب فعال، بداهه سازی و حضور کارگردان بر روی صحنه ی نمایش بهره برده است.
۳.

«فرامخاطب»: دگرگونی مخاطب در عصر پساتلویزیون و چالش های سیاست گذاری رسانه ای(مقاله پژوهشی حوزه)

کلید واژه ها: مطالعات تلویزیون پساتلویزیون فرامخاطب اینترنت سیاست گذاری رسانه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 650
«پساتلویزیون» اشاره به پایان دورانی دارد که در آن تماشای تلویزیون و مشارکت در آن انحصاری بود. مردمی شدن فرآیندهای تولید و توزیع ویدیو و گسترش پخش تلویزیونی بر بستر اینترنتی سبب شده است که تجربه ی تماشای تلویزیون از یک دستگاه جدا شود و با وجود اینترنت همه گیر و همیشه متصل که پهنای باند وسیعی دارد، مردم صرف نظر از این که کجا باشند، بتوانند به سریال ها و برنامه های تلویزیونی مورد علاقه شان دسترسی پیدا کنند و حتا خودشان در تولید آن ها مشارکت کنند. تلویزیون های تک سویه – اعم از تجاری، دولتی و خدمت عمومی – جایگاه بی رقیب سابق را از دست داده اند و در عصر پساتلویزیون باید برای بقا در یک فضای عمومیِ شبکه ایِ چندسویه تلاش کنند؛ عرصه ای که در آن مردم عادی به دوربین و اینترنت پرسرعت مجهز هستند و می توانند در مناقشات محلی، ناحیه ای و جهانی نقش ایفا کنند. شبکه های تلویزیونی مشارکت محور، میدان رسانه ای جدیدی هستند که در آن ها مخاطبان خودآگاهی بیشتری از جایگاه خود دارند و همزمان نقش تولیدکنندگان و توزیع کنندگان محتوا را هم بازی می کنند. در این شرایط، مفهوم «فرامخاطب» ، نه به عنوان یک مصرف کننده ی صرف، بلکه در مقام یک کنشگر مورد ملاحظه قرار می گیرد. «فرامخاطب» اشاره به مخاطبی دارد که خود تولیدکننده، توزیع کننده و مصرف کننده ی محتوای رسانه ای است. مقاله ی حاضر ضمن بررسی تطبیقی و تحلیلی آرای نظریه پردازان مطالعات تلویزیون چهار مقوله اصلی پیرامون دگرگونی های نقش مخاطبان تلویزیونی در عصر پساتلویزیون ارائه داده و تأکید می کند که هرگونه سیاست گذاری در عرصه ی رسانه بدون ملاحظه ی سطح آگاهی ها، دسترسی ها و توانمندی های «فرامخاطبان» امکان تحقق اهداف خود را نخواهد داشت.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان