درگرا دیرا، داستان ویلهلم ینسن، دکتر باستان شناسى به نام نوربرت هانولد، از روى یک نقش برجسته باستانى، مجسمه اى براى خود تهیه مى کند که زنى را در حال راه رفتن نشان مى دهذ و خود نام "گرادیوا" بر آن مى نهد. نوربرت علاقهء فراوانى به این مجسمه پیدا مى کند و به تحقیق دربارهء شیوهء راه رفتن زنى مى پردازد که شبیه به گرادیوا قدم بردارد. سرانجام آن زن را مى یابد و "زوئه"، دوست دوران کودکى نوربرت با جادوى عشق، باعث درمان او مى شود در عروسک پشت پرده، اثر صادق هدایت نیز جوانى به نام مهرداد به عروسک بزرگى که در ویترین مغازه اى در پاریس مى بیند، علاقه مند مى شود، عروسک را خریدارى مى کند و با خود به ایران مى آورد. درخشنده، نامزد مهرداد، سر از راز او، که عروسک را پشت پرده اى مخفى مى کند، د ر مى آورد و با محبت بى دریغ خود سعى در درمان مهرداد مى کند، لیکن سرانجام، خود اوست که قربانى عشق مى شود. در این دو اثر، شباهت هاى عمیقى در احساسات و رفتار این دو شخصیت وجود دارند که مورد بحث قرار مى گیرند.