آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

اطلاعات، ش 23353، 23354 و 23355، 9، 10 و 11/3/84
امام خمینی قدس‏سره در آستانه پیروزی در مجمع اندیشمندان، سخن از دموکراسی به میان آوردند و در طول دوران رهبری دینی خود، بر این امر و تحقق فرآیند آن تأکید داشتند و بزرگ‏ترین مقامات و حتی تعیین نوع نظام را به دست مردم سپردند و این در حالی است که دموکراسی در غرب، با ایستادگی در مقابل کلیسا و دور شدن از دین، شروع به رشد کرده است. این مقاله، با این فرضیه که واژه دموکراسی در اندیشه امام وجود دارد، به بررسی این امر از دیدگاه سیاسی می‏پردازد که اثبات این فرضیه، به وجود رابطه بین مردم‏سالاری و دین کمک و تثبیت می‏کند.
تاریخچه دموکراسی و تعاریف آن: واژه دموکراسی ترکیبی از دو واژه: 1. توده مردم (Demos) و 2. قانون اقتدار (Keratos) می‏باشد، که اولین بار در آتن به وسیله کلسین به کار رفته و وی بعد از خاتمه دادن به حکومت میپارک و برادرش، حکومت را به دست روستاییان و فقرا داد که آن همه در وضع قانون و عهده‏دار شدن وظایف دخیل بودند و در این دوران، دموکراسی در نزد اندیشمندان مقبول واقع نشد؛ مثلاً سقراط آن را، به مثابه شکل فاسد حکومت استبداد مردم یاد می‏کند که به رقم مقبولیت از فضیلت دور است و افلاطون آن را، مبتنی بر هوا و هوس می‏داند، لذا متفکران قرن‏ها آن را غوغاسالاری می‏نامیدند. برای دموکراسی دو خاستگاه وجود دارد. انقلاب فرانسه با شعار آزادی، برابری و برادری و انقلاب ایالات متحده آمریکا. روسو در مورد دموکراسی می‏گوید: دموکراسی، توده‏ای از اراده عمومی کاملاً متجلی می‏شود و اطاعت از اراده عمومی، به معنای اطاعت از اراده خداست که این اراده قابل توکیل نیست و مظهر منافع عمومی است. نمادهای دموکراسی نوین، همچون رأی‏گیری عمومی چیزی است که برای اولین بار، بعد از جنگ جهانی دوم ظهور کرد. امروزه مردم‏سالاری، متضمن پیدایش شکلی از سازمان سیاسی است که هدف اصلی آن، سعادت مردم می‏باشد که در آن مشارکت افرادی که دارای بلوغ فکری و توانایی نقد و اندیشه هستند، یک ضرورت حیاتی می‏باشد و اینان، منبع مشروعیت حکومت را ایجاد می‏کنند. به جهت مبتنی بودن بر نمایندگان غیرمستقیم نامیده می‏شوند. امروزه مشخصه اصلی دموکراسی اعلان تابعیت اقلیت از اکثریت، به رسمیت شناختن آزادی‏ها و حقوق برابر افراد می‏باشد.
اصول و عناصر دموکراسی: بر اساس تعاریفی که به تدریج، به شکل تکامل یافته از دموکراسی ارائه شده، عناصر دموکراسی نهادینه شد. به‏طور خلاصه، در نظام دموکراتیک در چهار مورد جمع می‏شود. 1) برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه؛ 2) وجود دولت شفاف و پاسخ‏گو؛ 3) رعایت حقوق مدنی و سیاسی؛ 4) وجود جامعه مدنی، (که عبارت است از جامعه‏ای که تشکل‏های گوناگونی را برای حفظ دموکراسی در خود دارد که بدون اتکا به دولت اداره می‏شوند تا قدرت دولت را محدود کنند)، که اینان دیگر عناوین جزئی و کلی را در برمی‏گیرند و با پیدا کردن اینها در اندیشه سیاسی امام، می‏توان رابطه مردم‏سالاری و دین را اثبات نمود.
انوع دموکراسی: اجبار در وهله اول در دموکراسی راه ندارد، لذا نمی‏توان یک قسم را بر مردم تحمیل نمود. نوع تقسیم‏بندی دموکراسی و عدم وجود تفسیر واحد دلالت می‏کند که برای افزوده شدن انواع دموکراسی درآینده، منع منطقی وجود ندارد. این‏که سیستم‏های مختلف حکومتی از سوسیال و خلقی تا لیبرال، مدعی دموکراسی هستند، بیانگر این است که سرشت دموکراسی سیاسی، چه به عنوان یک منش یا روش پتانسیل بالایی برای سازگاری با جمهوری، پادشاهی کاپیتالیسم، سوسیالیسم، نظام‏های چند حزبی و تک‏حزبی و بدون حزب ـ عقاید مذهبی و غیرمذهبی دارد.
جایگاه دموکراسی و اندیشه سیاسی امام: مراد از اندیشه سیاسی، (افکار ـ نظریه و ارزش‏های محرک خط مشی و رفتار سیاسی است) و بنابرتعریف عمید زنجانی، (اندیشه سیاسی امام عبارت است از: مجموعه مفاهیم سیاسی نظام‏مندی که حکومت و دولت جمهوری اسلامی، تعریف عملی از آن می‏باشد). در مورد کاربرد واژه دموکراسی در اندیشه امام قدس‏سره ، برخی قائلند به‏طور جدی به کار برده و برخی هم یک فضای محدود در حد تعیین سرنوشت ملت به دست خودشان از آن تصور کردند. به نظر نگارنده، امام هم از دموکراسی دارای یک برداشت مثبت است، در عین به رسمیت شناختن آن و جوامع غربی را به دلیل عوام فریبی متهم کرده است. در این راستا می‏فرمایند: (نوع اکمل و واقعی دموکراسی در اسلام است) که این سخن، تأیید این مدعا است که ایشان هفتاد مرتبه از واژه دموکراسی استفاده کردند که 64 مورد آن در سال‏های 57 و 58 بوده است. در جمع دانشجویان فرانسوی می‏گویند: «ما می‏خواهیم اسلام را لااقل حکومتی را بر یک نحوی که شباهت داشته باشد با اسلام، اجرا کنیم، تا شما معنای دموکراسی را آن طوری که هست بفهمید و بشر بداند که دموکراسی که در اسلام هست، با این دموکراسی معروف اصطلاحی که دولت‏ها و رؤسای جمهوری و سلاطین ادعا می‏کنند بسیار فرق دارد. (صحیفه جلد 4/418) که این سخن دو نکته را می‏فهماند. 1) وجود دموکراسی در اسلام؛ 2) دیدن یک دموکراسی برتر در اسلام که علاوه بر ساختارهای دموکراتیک، صلاح، خیر و فضیلت انسان را شامل می‏شود. علت اینکه برخی امام را مخالف دموکراسی دانسته‏اند، حذف قید دموکراتیک از عبارت جمهوری اسلامی است که ایشان علت کار خود را در جواب سؤال حامد الگار، توهین دانستن به اسلام می‏دانند؛ چنانچه قید عدالت به اسلام این وضعیت را دارد. (صحیفه ج 11/459)
مفهوم کاربرد دموکراسی: برخی کاربرد این واژه را در اندیشه امام، در حد دخالت مردم در سرنوشت خویش دانسته‏اند که این تفکر در سخنان امام، رد شده و امام نه تنها تمام جوانب دموکراسی را لحاظ کرده، بلکه امری فراتر از اینان را هم تصور نموده که این مزیت اندیشه ایشان می‏باشد که مراد از آن انسان‏سازی است. چنان‏که ارسطو می‏گوید: «هدف جامعه سیاسی به زیستن است، نه زیستن؛ زیرا که اگر بر مدار فضیلت نباشد، قانون اساسی مورد مقبول چیزی یک اتحادیه سیاه نیست. به‏طور خلاصه، امام، برداشت مثبتی از دموکراسی داشته و به رغم اینکه (واژه) را به همان گسترده و وسعت امروزی آن پذیرفته بود، در عین حال بر این باور بوده که دموکراسی واقعی، دارای کاستی است که اسلام مکمل آن را داراست. مهم‏ترین عناصر دموکراسی را می‏توان در آثار امام خمینی قدس‏سره پیدا کرد.
1) آزادی؛ آزادی که مهم‏ترین هدف بشر در طول تاریخ بوده و اقسام آن در آثار امام قابل رؤیت است. الف) آزادی (صحیفه ج 10 ـ 286، 287) (ج 13 ـ 510) (ج 50 ـ 378). ب) آزادی با اولویت آزادی اندیشه و بیان عقیده (ج 5 ـ 243) و همچنین در اصل 23 قانون اساسی. ج) آزادی مذهب و مدارای مذهبی که یکی از مبانی دموکراسی می‏باشد و در جوامع بین‏المللی، به عنوان هواداری از حقوق اقلیت‏ها مطرح است. در اندیشه امام لحاظ شده که نه تنها به حقوق ناهنجاری بشری اشاره دارد، بلکه به کرامت انسانی هم ارج می‏نهاد که می‏توان این را در (صحیفه ج 60 ـ 434) (صحیفه ج 40 ـ 58) که در اصل (چهار) قانون اساسی وارد شده، که برگرفته از آیه لااکراه فی الدین می‏باشد. د) آزادی قلم امام با توجه به گوناگونی نشریات در این ارتباط در جاهای مختلف بدان اشاره کرده (صحیفه ج 4 ـ 266) (ج 60 ـ 262) (ج 14 ـ 401) ه) آزادی گروه‏ها و احزاب امام با اینکه شاهد تنوع احزابی که بر اساس قانون اساسی عمل کنند، نبوده و صرفا شاهد احزابی بوده که با اتکا به خارج فعالیت می‏کردند، فعالیت احزاب را آزادنه و صرفا مشروط بر عدم توطئه و اقدام مسلحانه دانسته. (صحیفه ج 3 ـ 140) اینکه ایشان اجازه جدایی مجمع روحانیون مبارز را از روحانیت داده، شاهدی بر موافقت ایشان با تکثر احزاب است.
2) برابر سیاسی؛ این یک اصل سیاسی ـ حقوقی است که در برخی فرهنگ‏ها، اصل دوم دموکراسی تلقی می‏شود که باید بر اساس آن در همه امور اجتماعی، رفتار یک‏سانی با همه شهروندان داشت. بیتهام می‏گوید: امروزه به جهت نوع دموکراسی غیرمستقیم، قائل به یک برابر نسبی هستیم که آن هم در خیلی از دموکراسی‏ها رعایت نمی‏شود. در جمهوری اسلامی، این اصل نسبت به دیگر نوع‏های دموکراسی غرب بیشتر دیده می‏شود که برگرفته از اصل مذهبی مساوات می‏باشد که اصل 19 قانون اساسی در این ارتباط می‏باشد.
3) انتخابات؛ معمولاً در کشورهایی که تفکیک قوا اعمال می‏شود، نمایندگان با رأی‏گیری مدنی برای مدت کوتاهی انتخاب می‏شوند. این شیوه در عین معیوب بودن، به لحاظ تحت تأثیر قرار گرفتن اقلیت می‏باشد؛ در عین حال تنها راه می‏باشد و وسیله‏ای برای پاسخ‏گویی مسئولان و تصمیم‏گیری مردم است و برگزاری آن، نمایانگر این است که قدرت سیاسی همراه از مردم نشأت می‏گیرد. جمهوری اسلامی از معدود کشورهایی است که به رغم اتکا بر انقلاب مردمی، در عین حال بیشترین تکیه بر آراء عمومی دارد. سخنان امام در این موضوع را می‏توان در صحیفه (ج 4 ـ 334، ج 11 ـ 34 و 35، ج 9 ـ 34 و ج 10 ـ 322) و اصل 6 قانون اساسی یافت.
4) قانون‏گرایی؛ قانون اساسی، بهترین جا برای ثبت و ضبط عناصر دموکراتیک یک نظام است که از جایگاه خاصی برخوردار است. اندیشه امام از حرمت و قداست خاصی برخوردار است، تا جایی که تقوا را رعایت قانون می‏شمارد که این مطلب را در صحیفه (ج 14 ـ 221 و ج 14 ـ 415) با اینکه بسیاری از مصلحت‏اندیشان خواستند، ایشان را فراتر از قانون بخوانند، ولی ایشان قبول نکردند که این بهترین محل برای فراقانونی شدن بود. از منظر ایشان، تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام که به ظاهر یک امر فراقانونی است، به جهت تأمین منافع مردم می‏باشد (صحیفه ج 21 ـ 203)
5) مشارکت سیاسی؛ خواستگاه این عنصر، غرب می‏باشد که قدمتی به قدمت دموکراسی دارد و ضرورت آن نشأت گرفته از عدم آگاهی مردم از چند و چون تصمیمات مسئولین است، لذا این وسیله، تضمین حقوق و آزادی‏های آن است که امام، این امر را به منزله پشتوانه نظام تلقی کرده است. (صحیفه ج 4 ـ 28 و ج 5 ـ 513)
به‏طور خلاصه، می‏توان نتیجه گرفت که در رویکرد نظری و سیره عملی امام واژه دموکراسی، به عنوان یک امر مثبت تلقی شده که در کنار عناصر مشهور آن قائل به این است که فاقد برخی عناصر، همچون انسان‏سازی است که این امر در دموکراسی اسلامی می‏باشد. برابری سیاسی در اندیشه امام، فراتر از دموکراسی غرب است، زیرا که بر مساوات، ایثار، اخوت و شهادت استوار و متکی است. از آنجایی که نظام جمهوری اسلامی تکیه وافری بر آرای عمومی مردم دارد، برخی آن را دموکراسی پوپولیستی یا عامه‏گرا نامیده‏اند.

تبلیغات