آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

به نظر آقای مصلح بحث «گفت‏وگو» از مهم‏ترین مسائل فکری ـ فلسفی نیمه دوم قرن بیستم است و متفکران بزرگ به آن توجه کرده‏اند. در این مصاحبه مفهوم «گفت‏وگوی تمدن‏ها» و نیز جایگاه ایران و جهان اسلام مورد بحث قرار گرفته است. به نظر آقای مصلح نبود وفاق در میان نخبگان جامعه ایرانی، همواره موجب فرصت‏سوزی و عدم تعادل جامعه شده است.

متن

انتخاب 15/12/81
با توجه به اینکه در چند سال اخیر به مسئله «گفت‏وگو» پرداخته‏اید و به خصوص با توجه به مسئولیت شما در مرکز گفت‏وگوی تمدن‏ها، از «گفت‏وگو» و «گفت‏وگوی تمدن‏ها» چه استنباطی دارید؟
گفت‏وگوی تمدن‏ها جزء مهم‏ترین مسائل فلسفی، فرهنگی و اجتماعی نیمه دوم قرن بیستم است. به طوری که متفکران بزرگ این قرن هر کدام به نحوی به شأن و اهمیت گفت‏وگو به عنوان یک اصل اساسی در حیات انسان معاصر توجه کرده و آن را مورد بحث قرار داده‏اند. قرار گرفتن «گفت‏وگو و دیالوگ» در مرکز بحث‏ها و تفکرات فیلسوفان بزرگ را باید پدیداری خاص از واقعیت‏های حیات انسان معاصر تلقی کرد.
در حال حاضر در اغلب کشورهای توسعه یافته میان فرهنگ‏ها و سنت‏ها آن چنان تلاقی و درهم آمیختگی‏ای صورت گرفته است که به تعبیر شعار سال 2000 در اروپا، «تقریبا دیگر همه خارجی هستند». در هیچ مقطع دیگری از تاریخ مانند چند دهه اخیر، سرنوشت ملت‏ها این‏طور به هم گره نخورده است به شکلی که اکنون هر گونه اقدام و اتفاق در یک نقطه جهان در کل جهان تأثیر می‏گذارد. چنین وضعیتی نیازمند هم‏فکری و همکاری و همراهی تمامی مردم، علی‏رغم تنوع‏ها و تفاوت‏هاست. ضرورت‏های حیات انسان معاصر آن‏گونه است که هیچ ملتی نمی‏تواند بدون ارتباط، توجه به دیگری، شناخت دیگران و همراهی با سایر ملل به حیات خود ادامه دهد. اکنون در ادبیات مردم فرهیخته و تحصیل کرده جهان، گفت‏وگو و دیالوگ حاصل مجموعه این معانی است.
دو واژه «گفت‏وگو و نزاع» به صورت دو اصطلاح مقابل هم در ادبیات سیاسی و فرهنگی معاصر کاملاً شناخته شده است. روش دولت آمریکا را می‏توان به عنوان نمودی از تئوری نزاع تمدن‏ها و بسیاری از روشن‏فکران، سیاست‏مداران و مردم عادی را به عنوان قائلان به روش گفت‏وگو می‏توان به شمار آورد.
گفت‏وگوی شرق و غرب به چه معناست؟
در مورد اصطلاح شرق و غرب توضیحی لازم است. معمولاً منظور از «غرب»، تمدن و فرهنگی است که از ابتدای دوره جدید، یعنی قرن هفدهم و هجدهم در اروپا، آغاز شده و با انقلاب‏های فکری، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و صنعتی توأم بوده است. با این تعبیر، در حال حاضر غرب شامل اروپا و آمریکا می‏شود. اما به صورت دقیق‏تر، به‏کار بردن این تعبیر دشواری‏هایی به همراه دارد. شرق، به ویژه وقتی در مقابل غرب قرار می‏گیرد، اغلب اشاره به تمدن‏های بزرگ هند و چین دارد و مراد شرق دور است. در برخی فرهنگ‏ها کل آسیا، در مقابل اروپا، را شرق می‏گویند و آن را به سه بخش، شرق نزدیک، شرق میانه و شرق دور تقسیم می‏کنند. اغلب تاریخ تمدن‏ها با این تلقی نوشته شده است.
وقتی می‏گوییم گفت‏وگوی شرق و غرب، باید مقصود خود از نوع گفت‏وگو را هم مشخص کنیم. آیا منظور گفت‏وگوی سیاسی است یا گفت‏وگوی فکری و فرهنگی؟ در گفت‏وگوی فکری و فرهنگی، مبدأ تمدن غرب، یونان است، چون در بسیاری از کشورهای غیراروپایی مثل مصر و اغلب کشورهای اسلامی و حتی ایران، فرهنگ یونانی وارد و با این فرهنگ‏ها عجین شد. این بخش از عالم شباهت‏هایی با غرب دارد.
غرب با معنای عمیق تمدنی در مقابل شرق دور قرار می‏گیرد؛ تمدن‏هایی مثل چین، ژاپن و هند. لذا در تاریخ فلسفه که به سطح عمیق‏تر تمدن‏ها توجه دارد، فلسفه اسلامی و یهودی را هم در بخش قرون وسطی آورده‏اند؛ یعنی به عنوان زیرمجموعه‏ای از فلسفه غرب، ولی فلسفه‏های چین و هند را جزو فلسفه کهن شرق دانسته‏اند. در هر صورت علی‏رغم این دشواری‏های زبانی و کلامی، مقصود از گفت‏وگوی شرق و غرب کوشش صاحبان و پیروان تمدن‏ها و فرهنگ‏هایی با سرچشمه‏های متفاوت، برای فهم متقابل است.
در بحث گفت‏وگوی تمدن‏ها و فرهنگ‏ها ایران در کجا واقع شده است؟
ایران وضع بسیار خاصی دارد، این خاص بودن از دو جهت است، یکی از جهت تاریخ، فرهنگ و تمدن و دیگر از جهت وضعیت آن در تلاقی با غرب در دوره جدید. یکی از متفکران معاصر اصطلاحی به‏کار برده‏اند که مناسب به نظر می‏رسد: ایران سرزمین یا منطقه میانه است. ایران از نظر جغرافیایی در میانه واقع شده است. در این سرزمین همواره مردمانی با دو جنبه و دو روح شرقی و غربی زیسته‏اند. به عنوان مثال در ایران همواره عارفان و صوفیان، آن هم به صورت جمعیت‏ها و فرقه‏های اجتماعی حضور داشته‏اند. مردمانی با روحیه شرقی و اهل اشراق در کنار متفکران اهل فلسفه و حوزه‏های درس فلسفه کم و بیش همواره در ایران بوده‏اند. لذا در جهان اسلام بزرگ‏ترین عرفا و بزرگ‏ترین فلاسفه مثل ابن سینا و فارابی و سهروردی اهل این سرزمین بوده‏اند. ایران در تاریخ قبل از دوره جدید نقش‏های بزرگ ایفا کرده و در مراودات بین فرهنگی و تمدنی منشاء اثرات بزرگ بوده است. اما از آغاز دوره جدید به تعبیر عامیانه‏تر هنوز نتوانسته خود را جمع و جور کند و نقشی در خور و متناسب با سابقه و قابلیت‏هایش در عالم جدید ایفا کند.
اگرچه ایران در طرح بحث گفت‏وگوی تمدن‏ها نقش اساسی ایفا نمود، ولی در تداوم آن فعالیتی در حد انتظار انجام نداد. جمهوری اسلامی ایران می‏توانست در تداوم طرحی که بدان دعوت کرد، منافعی بسیار بیشتر از آنکه حاصل کرد، به دست آورد.
گفت‏وگو باید همدلانه باشد یا منتقدانه؟ به خصوص گفت‏وگوی شرق و غرب؟
هر دو. در جریان گفت‏وگو دو طرف باید صمیمانه در گفت‏وگو وارد شوند. این گفت‏وگو در زمان ما از سر تصمیم فردی نیست بلکه یک ضرورت است و شاید به تعبیر فلسفی بتوانیم بگوییم ضرورت وجودی (وجود شناسانه) دارد. لذا در جریان گفت‏وگو باید همدلی و انتقاد هر دو به قصد نیل به وفاق و همدلی وجود داشته باشد.
در حال حاضر مطالعات بین فرهنگی و بین تمدنی در دانشگاه‏ها و مراکز تحقیقاتی چه وضعیتی دارد؟
بر اساس نحوه نگاه غرب به دیگر ملت‏ها وضع مطالعات و تحقیقات هم تغییر کرده است. شاید بتوان در مسیر این مطالعات سه دوره را از هم تفکیک کرد: مطالعات شرق‏شناسی، مطالعات تطبیقی و مطالعات به قصد گفت‏وگو.
در دوره اول شرق موضوع تحقیق و مطالعه غرب است و نوع نگاه به فرهنگ و سنت‏های غیرغربی، موزه‏ای است. در همین عرصه دانشمندان و متفکران شرق‏شناس بزرگی وجود داشته‏اند و به تدریج همین نگاه و روش به متفکران شرقی از جمله ایرانی‏ها منتقل شده است؛ اما متفکران بزرگ شرقی که به این سبک به مطالعه فرهنگ خویش پرداخته‏اند، تنها در حد تهیه‏کنندگان مصالح برای متفکران غربی بوده‏اند.
با توجه به تغییراتی که از اوایل قرن بیستم در جهان و نسبت غرب و شرق پدید آمد و به خصوص پیدایش روش پدیدارشناسی، این مطالعات اغلب عنوان مطالعات تطبیقی پیدا کرد. نمونه آن در ایران، هانری کربن است. مطالعات تطبیقی در چند دهه اخیر در دانشگاه‏های ما هم به نحوی ناظر به مقایسه و تطبیق بین فرهنگ و تمدن ایرانی ـ اسلامی با فرهنگ غرب و اروپا بوده است. در این دو دوره عنوان مرکز و پیرامون، کاملاً بر نسبت غرب با تمدن‏های غیرغربی صدق می‏کند.
از آغاز تحولات بزرگ در اروپا و تفوق علمی، صنعتی و سیاسی امواج تغییر و تحول همواره از مرکز به پیرامون سرایت کرده است. اما علائمی از تغییر در این سنت دیده می‏شود و افزایش زمزمه «گفت‏وگو» علامت آن است.
لُب سخن آن است که فرهنگ‏ها و سنت‏های مختلف به یکدیگر نیازمندند و باید برای اداره جهانی که در آن سرنوشت‏ها، همه به هم گره خورده است، همکاری و همراهی داشته باشند. این سخن به معنی رفع رقابت و نزاع‏ها نیست. عرصه‏ای فراهم شده که در آن ملت‏ها با ریشه‏های مختلف، در نسبت جدیدی با یکدیگر قرار گرفته‏اند. امروز برای حل مشکلات جهانی همه به هم نیازمندند و مقدمه لازم برای تداوم حیات مشترک گفت‏وگو، تفاهم و مشارکت است.
در دوره کنونی، مسائل جهان اسلام تنها مسائل مردم مسلمان نیست و بر عکس جهان مسیحی، جهان بودایی و سایر جهان‏ها با تقسیم بندی‏های دیگر. این وضعیت باعث افزایش اهمیت مطالعات و تحقیقات بین فرهنگی و بین تمدنی شده است.
جایگاه جهان اسلام در گفت‏وگوی تمدن‏ها را چطور ارزیابی می‏کنید؟
در حال حاضر سخن گفتن از جهان اسلام به عنوان یک واحد بسیار دشوار است. واقعیت آن است که ما با جهان اسلام به عنوان یک واحد روبه‏رو نیستیم. تنوعات فرهنگی و فکری و اجتماعی و سیاسی آن‏قدر زیاد است که به دشواری می‏توان از جهان اسلام سخن گفت.
هنوز در عالمی زندگی می‏کنیم که مهم‏ترین عامل تقسیم کننده جهان، دولت و نظام‏های سیاسی است. این مسئله شاید در کشورهای اروپایی کم‏رنگ‏تر شده ولی در عمده کشورهای اسلامی هنوز دولت و سیاست نقش اصلی را در سرنوشت مردم ایفا می‏کند. اما شاید در حال حرکت به سوی جهانی هستیم که در آن تقسیماتی مثل جهان اسلام اهمیت بیشتری پیدا می‏کند. حوادث چند سال اخیر، به خصوص سیاست‏های جهانی سازی آمریکا و برخی طرح‏های استراتژیک، مانند، طرح جنگ تمدن‏های هانتینگتون نیز این حرکت را سرعت بیشتری می‏بخشد. متأسفانه نشانه‏های اندکی از فهم وضعیت عصر گفت‏وگو و لزوم هم‏فکری و مشارکت در این کشورها به چشم می‏خورد. سیر حوادث پس از 11 سپتامبر به سمتی است که اسلام و کشورهای اسلامی روز به روز اهمیت بیشتری پیدا کرده‏اند. شاید ادامه این وضعیت و عوامل تحریک کننده‏ای که بدان اشاره شد متفکران و سیاستمداران کشورهای اسلامی را به سمت هم‏فکری و احراز نقش‏های اساسی‏تر در جهان بکشاند.
با توجه به اینکه حوزه کار شما فلسفه است، ارزیابی شما از مسئله گفت‏وگو و جایگاه آن در فلسفه معاصر چیست؟
به نظر می‏رسد که سیر فلسفه معاصر غرب به سمتی است که زمینه گفت‏وگو را فراهم کرده است. نیچه و هیدگر بیش از بقیه راه گفت‏وگو را تسهیل نموده‏اند. یک تمدن و فرهنگ هنگامی به گفت‏وگو رو می‏آورد که احساس مطلق و یگانه و کامل بودن در آن، رو به کاستی رود. نیچه و هیدگر کلیت تمدن مدرن را از درون مورد نقد و ارزیابی قرار دادند.
با توجه به خصوصیاتی که برای عصر ما برشمردیم، وضعیت «جامعه ایرانی» را چگونه ارزیابی می‏کنید؟
در دو قرن اخیر هیچ تمدن و مللی نبوده است که دوره‏ای از تلاطم و عدم تعادل نداشته باشد. مدرنیته و مظاهر آن تمامی سنت‏های تاریخ بشر را دیر و زود به چالش کشانده است. مدرنیته با چنین خصوصیتی چندین نسل از ملل مختلف را به نسل‏های انتقال تبدیل کرده است. معقول‏ترین رفتار در بین کشورهای غیرغربی، رفتار آنهایی بوده است که پس از مواجهه با تمدن جدید کوشیده‏اند وضعیت جدید را بفهمند و تغییر و تحولات جامعه خویش را معقول و معتدل هدایت کنند. مللی که خود را به‏طور کامل به امواج سپرده‏اند و مللی که خواسته‏اند با تکلف و نابخردی در مقابل تغییرات مقاومت کنند، دچار تلاطم‏های بزرگ و سرنوشت ناگوار شده‏اند. البته مللی هستند که در دوره‏ای کوتاه تلاطم را پشت سر گذاشته‏اند. شاید بتوان به عنوان نمونه این تجربه از ژاپن نام برد.
توجه شود که اصطلاح «تعادل» در اینجا کاملاً نسبی است. از تعادل قالبی خاص ارائه نشده است.
بر اساس این تحلیل ایران و جامعه ایرانی در زمره کشورهای پر تلاطم در دوره جدید قرار می‏گیرد. ایران از حدود دویست سال قبل همواره دچار تلاطم و بی‏قراری بوده است.
وحدت و یکپارچگی ملی که زمینه هر گونه اراده جمعی برای تحول و حضور مؤثر در جامعه بین الملل است، در دراز مدت تحقق نیافته است. انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی دو نقطه اوج در تاریخ تحولات ایران در دوره جدید بوده است. ولی در مرحله بهره‏گیری و برنامه‏ریزی، آن‏گونه که در خور بوده است از این دو حرکت استفاده نکرده‏ایم. پراکندگی و عدم وفاق نخبگان جامعه ایرانی همواره موجب فرصت‏سوزی شده است. بهترین مسئله کنونی ما پایان دادن به این وضعیت است.
اشاره
1. اختصاص دادن بحث «گفت‏وگو» به قرن بیستم با توجه به وضع گذشته جهان اسلام و حوزه‏های علمی آن از جهاتی نادرست است. دو مفهوم «مناظره» و «مباحثه» از قبل در فرهنگ حوزه‏های علمی جهان اسلام وجود داشته که نیازمند توجه و بازآموزی است. «مناظره» مفهومی است که از جهاتی شبیه مفهوم «گفت‏وگو» است. در گفت‏وگو نقادی وجود دارد و مناظره نیز وجود دارد. اما همدلی موجود در «گفت‏وگو» در مناظره چندان برجسته نیست. البته نکات دیگری درباره مفهوم مناظره وجود دارد که فعلاً به آنها نمی‏پردازیم.
اما مفهوم «مباحثه» کاملاً واجد هر دو ویژگی ذکر شده در مفهوم «گفت‏وگو»، و ویژگی‏های دیگری که ذکر نشده‏اند، هست. در مباحثه تلاشی جمعی برای فهم و دریافت حقیقت صورت می‏گیرد.
پیش فرض مباحثه، از آن نوع که در حوزه‏های علمیه جهان اسلام رایج بوده است، این است که هر طرف مباحثه بخشی از حقیقت را دارد و برای یافتن بخش‏های دیگر حقیقت به کمک و همدلی جمعی نیازمند است.
هدف از مباحثه کوبیدن یا حذف طرف دیگر نیست، وگرنه مباحثه دوام نمی‏آورد بلکه هدف کشف دیگر حقایق با کمک دیگری است. همه اطراف مباحثه در یک سطح قرار می‏گیرند و کسی خود را برتر از دیگری به حساب نمی‏آورد، کسی خود را استاد و دیگری را شاگرد نمی‏داند. بنابراین هیچ یک از اطراف مباحثه دیگری را نفی نمی‏کند و خود را نیز مطلق نمی‏شمارد، هر چند نقادی رکن جدی مباحثه است. همچنین اگر کسی طراز علمی لازم را نداشته باشد، جواز ورود در مباحثه را ندارد.
آنچه در مباحثه به دست می‏آید، صرفا حاصل‏جمع داشته‏های اطراف مباحثه نیست، بلکه حاصل ضرب آنها در یکدیگر است. یعنی در مباحثه، علاوه بر آموختن معلومات دیگری، کشف‏های تازه‏ای صورت می‏پذیرد که تا آن زمان برای هیچ یک از اطراف مباحثه معلوم نبود. این نکته بزرگ‏ترین امتیاز مباحثه است که هم بسیار تأثیرگذار است و هم بسیار فراوان است. به بیان دیگر، می‏توان محصول اصلی مباحثه را همین بخش آن، یعنی نوآوری و کشف مطالب جدید یا اختراع نظریات تازه دانست.
بنابراین می‏توان به‏طور خلاصه ویژگی‏های مباحثه را این‏چنین برشمرد:
1. تلاش جمعی برای کشف حقیقت؛ 2. همدلی و همراهی؛ 3. نقادی؛ 4. نفی مطلق انگاری؛ 5 . داشتن طراز علمی لازم؛ 6. تولید اندیشه.
2. مباحثه به شکل‏های مختلفی در حوزه‏های علمیه برگزار می‏شده است. یک شکل آن مباحثه‏های روزانه علمی در جمع‏های کوچک 2، 3 یا 4 نفره است. یک شکل دیگر مباحثه، که به «مباحثه کمپانی» معروف است، در جمع‏های وسیع و معمولاً به صورت هفتگی میان علمای سطوح بالاتر انجام می‏شده است. مباحثه کمپانی چیزی شبیه کنفرانس‏های علمی امروز بوده است. در این جلسات یک موضوع به بحث گذاشته شده و صاحب نظران پیرامون آن به بحث و ارائه نظر می‏پرداختند و نیز نظریه‏های مطرح شده را به نقد می‏کشیدند و معمولاً هیچ گونه محدودیتی در طرح موضوعات و نظرها وجود نداشت. این شکل مباحثه بسیار به آنچه اینک تحت نام «گفت‏وگو» از آن یاد می‏شود شباهت دارد.
3. سنت «مباحثه» قرن‏هاست که در جهان اسلام جریان دارد و تا به امروز دوام داشته است. غفلت از این سنت و توجه به آنچه امروز در جهان غرب به آن رسیده‏اند و بازتاب آن به عنوان تحولی جدید، اتفاقی است که در مجامع روشن‏فکری ما در حال رخ دادن است و موجب فراموش کردن هویت غنی اسلامی و با خودبیگانه شدن است.
4. اشاره آقای مصلح به تلاطم و عدم تعادل در دویست سال اخیر، اشاره‏ای درست است. یکی از عوامل این تلاطم و عدم تعادل جامعه، همان غفلتی است که در میان نخبگان ما نسبت به سنت‏های غنی و قوی جامعه و فرهنگ صورت گرفته است. البته عوامل دیگری نیز برای تلاطم جامعه وجود دارد که از آن جمله باید به بی‏توجهی بخشی از نخبگان جامعه به تحولات وسیع و سریع جهان اشاره کرد.

تبلیغات