آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۹

چکیده

هرچند آسیب‌رسانی علیه زنان به واسطه ابزارهای فرهنگی پدیدة نوظهوری نمی‌باشد، اما در قرن حاضر از پیچیدگی و اهمیت خاصی برخوردار است. از یک سو مصادیق آسیب‌ها برحسب انواع مبانی فکری و مکاتب نظری متفاوت است و از سوی دیگر این عوامل آسیب‌زا، پنهان و مبهم می‌باشد. در این مجال در ادامة مبحث مصادیق آسیب‌های فرهنگی علیه زنان، انگیزه‌های عاملان آسیب‌رسانی فرهنگی علیه زنان در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بررسی شده است. در شماره‌ آتی، پیامدهای خشونت‌زای آسیب‌های فرهنگی علیه زنان، بحث و بررسی خواهد شد.

متن

هرچند که برخی افراد جهت درک اهداف و انگیزة کنشگران از جمله کنش‌های آسیب‌زا و مجرمانه به بررسی شواهد و قرائن بسنده می‌کنند؛ اما به نظر می‌رسد که توجه به ارتباط مستقیم باورها و ارزش‌ها با کنش‌ها ضروری است. با التفات بر این نکته، مبانی نظری آسیب‌رسانی فرهنگی علیه زنان، در طیفی از نگرش سودجویانه نسبت به کل هستی از جمله نگرش سودجویانه نسبت به زن و شئ انگاری او از یکسو و زن محوری ظاهرگرایانه از سوی دیگر قرار دارد.
نگرش سودجویانه در عرصه تولیدات فرهنگی جهت جلب مخاطب و جذب سرمایه مادی وی، از روحیه رمانتیک دختران تا نقش‌های سکسوال آنان بهره می‌گیرد و نگرش زن‌سالارانه، حقوق و مسئولیت زن را مشابه مرد!! تعریف می‌کند؛ تا بدانجا که تولیدات سینمایی را نیز حول چنین باز تعریفی قرار می‌دهد.[1] در حالی که چنین تعریف‌هایی نه تنها هیچ خدمتی را به زن ننموده است، بلکه خیانتی جدید در قالبی نوین، علیه جنس زن محسوب می‌شود. این بهره‌مندی سوء از رسانه‌های شنیداری، نوشتاری و دیداری، به واسطه مشابه‌سازی زن و مرد، حریم و حرمت و شأن زن را درهم می‌شکند و در فرمتی جدید و جذاب به جامعه می‌باوراند. بدین جهت شناسایی علل و عوامل این آسیب‌ها به عنوان شایع‌ترین آسیب‌های معاصر علیه زنان حائز اهمیت است.
1)ـ علل زیستی
تحلیل رفتار برمبنای زیست‎شناسی از جمله رویکردهای شایع در تبیین انحرافات و آسیب‎های فرهنگی است. از جمله مباحث زیست‎شناسی در تحلیل رفتار مجرمانه، موضوع میزان تأثیر هورمون‎های جنسی بر رفتار است. نتایج تحقیق «آلن بون»[2] و «وان آس گود»[3] (1993) در مورد رابطة تستوسترون با یکپارچگی اجتماعی و بزهکاری نشان می‌دهد که بین تستوسترون و کجرفتاری بزرگسالان همبستگی اولیه قویی وجود دارد، به نحوی که در هنگام کنترل یکپارچگی اجتماعی، تأثیر آن کاهش می‎یابد و افزون بر آن دریافته‎اند که بین تستوسترون و بزهکاری نوجوانان نیز همبستگی وجود دارد.»[4]
2)ـ علل روانی
روانشناسان در تحلیل رابطه بین شخصیت و جرم، «رفتارهای مجرمانه را بر حسب رفتار پایدار و «شخصیت» فرد تبیین می‎کنند، لذا مطابق تبیین‌های روانشناختی، «شحصیت مجرم» در رفتار مجرمانه مؤثر است.»[5] گاهی کجرفتاری می‌تواند حاصل اختلال شخصیت و عدم جامعه پذیری فرد باشد، به حدی که نقض حقوق دیگران، شخصیت ثانوی فرد می‌‎شود. این حالت معمولاً در دوران کودکی درونی شده و در دوران بزرگسالی، فعال و عملیاتی گردیده است.[6] به بیان گلن والترز «این افراد، با یک حس فراگیر بی‎مسئولیتی، منافع خودخواهانه و نقض همیشگی قواعد، قوانین و آداب و رسوم جامعه مشخص می‎شوند.»[7] هریک از عوامل فوق می‎تواند زمینه‎ساز و یا حتی عامل رفتارهای انحرافی و آسیب‎زا باشد.
1ـ2) سادیسم[8]
سادیسم یا دگرآزاری، نوعی انحراف است که شخص کجرو، شریک جنسی خود را آزار می‎دهد و از آن لذّت می‎برد. به اعتقاد برخی صاحبنظران، این انحراف به علت سرخوردگی و عدم ارضای خواسته‎های جنسی فرد کجرو ایجاد می‎شود.[9] فرد دگرآزار، عقده خود را به صورت بیان کتبی و شفاهی، صوتی یا تصویری، نظم و نثر، فیلم، نمایش علائم جنسی جنس مخالف تخلیه می‎نماید و به تشفّی روانی دست می‎یابد، حتی به آن عادت نموده و احساس رضایت جنسی می‌کند و از این طریق، به جنس مخالف آزار رسانده و از‌ آن کامجوئی ‎می‌کند.
2ـ2) فتیشیسم
در فتیشیسم[10] یا بت‎پرستی جنسی، شخص کجرو از مشاهدة شی یا عنصری از جنس مخالف، تحریک شده و از آن لذّت می‌برد، فرد منحرف به جای آنکه به جنس مخالف خود عشق بورزد و با او رابطه طبیعی داشته باشد، به یکی از اعضای بدن او [مثل مو، ناخن و...] یا شی‎ متعلق به او یا تصویر مجسمه‎ای شبیه به او عشق می‎ورزد و هرگاه به آن دست یابد، از آن لذّت می‎جوید.[11] این گروه از منحرفین با ورود در عرصه فرهنگی، با بهره‎گیری از ابزارهای فرهنگی، کالاهایی را در راستای ارضای نیاز خودشان تولید می‌کنند.
3ـ2) تماشاگری جنسی
تماشاگری جنسی،[12] بیماریی است که فرد فقط از راه نگاه به اعضای بدن دیگران لذّت می‎برد و در صورت محرومیت واقعی از دیدن جنس مخالف، به تصویر اندام او پناه می‎برد. لذا در عرصه تولید کالاهای فرهنگی به اقتضای طبع خود یا طبع مخاطبین ناسالم، از ابزارهای فرهنگی بهره‌های غیراخلاقی می‌برد. این نوع کجروی جنسی عمدتاً توسط مردان صورت می‎گیرد و زنان به جهت روحیه خویشتن داری بیشتر، کمتر مرتکب این جرائم می‎شوند.
3) علل فرهنگی ـ اجتماعی
1ـ3) تفکر برتری و سلطه مردان
تفکر سلطه‎جوئی مردان، کهن‎ترین عامل و به لحاظ گستره، غیر مکان‎مندترین عامل است؛ البته شیوه‎های اعمال این تفکر، متفاوت و حائز اهمیت است. زیرا هرگاه زنان نسبت به حقوق خویش آگاهی یافته و برای رفع سلطه اقدام می‌کنند، سلطه‌جویان با تغییر تاکتیک یا ابزار، راه جدیدی را برای استمرار یا تقویت سلطه اتخاذ می‎کنند؛ به طور نمونه در دوره‎های گذشته که فرهنگ علم آموزی و کسب معرفت، در میان ملل، حتی در جوامع غربی شایع نبود، نگرش مثبتی نسبت به شأن و منزلت زن وجود نداشت و از طریق قدرت مردانه، زنان را به بند می‎کشیدند، اما در دورة مابعدصنعتی و تخصصی شدن کارها، علم‎آموزی در بین زنان نیز توسعه یافت و زمینه ورود آنان به مسئولیت‎های اجتماعی فراهم شد. در نتیجه زنان فرصت‎های جدیدی برای کسب قدرت و احقاق حقوق خود یافتند. اما صنعتی شدن، تنها یک فرصت برای استثمار شدگان نبود، بلکه برای استثمار کنندگان نیز فرصتی فراهم آورد تا با فرهنگ‎سازی و تولید ارزش‎ها و هنجارهای جدید و تکثیر و انتشار آن در کوتاه‎ترین زمان، مخاطبین را در راستای اهداف خود ـ که مهمترین این اهداف، خود فراموشی و اشتغال ذهنی نسبت به مسائل غیر مهم می‎باشد ـ متحول نماید تا آنان به‎سوی مسائل حاشیه‎ای زندگی نظیر مادیات و تجملات در لباس، دکورخانه، آرایش و مسائل نظیر آن سوق داده شوند. بدین منظور از تمام ابزارها اعم از نمایشنامه و فیلم استفاده نمودند تا زن را موجودی بدون دغدغه اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و مرد را «موجودی قاطع، مجری قانون، دانشمند برجسته، پزشک حاذق و وکیل ماهر» معرفی کنند. ولی به زعم آنان، زنان، موجوداتی هستند که فقط به دنبال امور سطحی نظیر «دکوراسیون، زیباسازی اندام، لباس و نظافت منزل» می‎باشند و موجوداتی «عقب مانده» هستند. بدین‎‏ترتیب به زن آموخته شد که تنها وظیفه‎اش، عشوه‎گری و جلوه‎نمایی است.[13] استحالة هویت زن، به او تلقین نمود که باید «چنان خود را بیاراید که مردان او را قبول کنند». نتیجه این تفکر، چیزی جز استمرار سلطه قدیمی مردان بر زنان نبود، امروزه زمینه اجرای این هدف، از سوی رسانه‎ها، ابزارها و کالاهای فرهنگی فراهم شده است، به حدی که این نوع ابزارها، وسیله‎ای برای توجیه و زیبا جلوه دادن اندیشه‎های مسخ کننده گردیده‌اند. رسانه‎های نوشتاری، شفاهی و تصویری، ابزار انتشار افکار مسخ کنندة هویت زن شده‌اند. شاهد بر این مدعا، اعترافات برخی نخبگان غربی از جمله، «مونا شارن» است. به بیان او، برخی افراد به واسطه به کارگیری انواع رسانه‎ها، در پی آزادی زنان هستند؛ هرچند «آزادی زنان، افزایش درآمد، سیگار ویژه زنان، حق انتخاب برای تنها زیستن... را به ارمغان آورده، لکن در ازای آن چیزی را به غارت برده است که خوشبختی بسیاری از زنان در گرو اوست و آن وجود «همسر و خانواده است». امروزه ممکن است که برخی زنان مطابق این مفهوم، به آزادی و برابری رسیده باشند، لکن هیچگاه به این فلاکت و بدبختی نبوده‎اند.»[14] یعنی موجودی بی‎پناه که مردان سلطه جو، او را به یوغ کشیده‎اند.
2ـ3) سلطه فرهنگی
یکی دیگر از اهداف و انگیزه‎های آسیب‎سازان، سلطه فرهنگی، ترویج عریان‎گری و استفاده ابزاری از زن به عنوان کالایی جنسی است. این سیطرة فرهنگی در فضای جامعه، اغلب از طریق مروّجان ابتذال که در دورة طاغوت فعال بودند، اجرا می‎شود تا با سلطه فرهنگی و ترویج ابتذال، دوباره به قدرت بازگردند. حتی زنان و مردانی که از کشور فرار کرده‎اند، در پشت صحنة این حرکات قرار دارند. انگیزه اصلی این گروه، تغییر حکومت اسلامی است و از سلطه فرهنگی به عنوان ابزاری جهت رسیدن به این مقصود استفاده می‎کنند، لذا با صراحت می‎گویند: «مبارزه با حجاب به عنوان یکی از محوری‌ترین موضوعات جنبش زنان ایرانی است.»[15] در حالی که حجاب قبل از هرچیز، فرد محجبه را از منافع امنیتی آن بهره‌مند می‎کند، اما معارضین تلاش دارند تا با تغییر ذائقه فرهنگی، سلطه فرهنگی خویش را تحمیل کنند و به تبع آن سلطه سیاسی را محقق سازند. حتی از این‌ ابزار برای ترویج همجنس‌‌گرائی بهره می‌جویند[16] و در این راستا با طرح‌ «تاریخ شفاهی زنان»، عریانی زنان گذشته را احیاء می‌کنند، تا با ترویج نمادهای بی‌بندوباری، دیگران را به این راه بکشانند. اوج ترویج این سلطه فرهنگی، القای برتری قواعد، هنجارها و ارزش‌های غربی در قالب کنوانسیون مدعی محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان است. کنوانسیونی که زن را از طبیعی‌ترین حق خود محروم می‌کند و مادر را از کودکی که با شیره جان خود و در مدت 9 ماه پرورش داده است، جدا می‎کند و او را از نعمت مادری و فرزندی، به بهانه اینکه «مادری» امری اجتماعی است و در اثر جامعه‌پذیری، جزء وظایف زن محسوب گردیده است، محروم می‎کند، در حالی که دین اسلام، ضمن حفظ حق مادری و تأمین عاطفة زن، برای زحمت او ارزش قائل است و حق طلب اجرت را برای او محفوظ داشته است، اما مدعیان عرصه‌های فرهنگی، در پی حذف این حق می‌باشند و می‌خواهند با بسترسازی فرهنگی و ایجاد سلطه فرهنگی، اندیشه او را تغییر دهند و برای این تغییر از هیچ‌گونه پرده‌پوشی ابائی ندارند.[17]
3ـ3) ضعف مقابله با آسیب‌ها
در شرایطی که کشورهای غیرمسلمان، هر روز بر کنترل رسانه‌های جمعی می‎افزایند و در ایالات متحدة امریکا، برخی انسان‌های متعهد موضوع فیلترگذاری بر رسانه‌‎ها و سایت‌های غیراخلاقی را (حتی در کتابخانه‌های عمومی آمریکا)[18] با استفاده از اهرم قوه قضائیه پی‎جوئی می‎کنند و برخی اندیشمندان غربی بر ضرورت کنترل مراکز فرهنگی اصرار دارند،[19] در کشور اسلامی ایران، از تیتر روزنامه‌ها، ترویج و آزادی بی‌حد و حصر اینترنت و ماهواره را مشاهده می‎کنیم.[20] در حالی که هر روز شاهد ده‌ها خبر تأسف‌انگیز اغفال دختران و پسران از طریق اینترنت و ماهواره می‌باشیم[21] و تأسف‎انگیزتر، تلاش بی‎وقفة برخی مدعیان فضیلت و معرفت که برای ترویج مفاسد فرهنگی، مبانی نظری نظیر نظریة پلورالیسم الکترونیکی را طرح می‌کنند و به بهانه آن اظهار می‎دارند که: «به نظر می‌رسد دستگاه‌ها و نهادهای مختلف، از دستگاه‌های آموزشی و پژوهشی گرفته تا نهادهای حافظ امنیت و نظم، ‌باید با نگاهی متفاوت و پژوهشگرانه به مقوله پلورالیسم الکترونیکی، نتایج فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آن را مد نظر قرار دهند. منع و حذف، دیگر تنها راه موجود و ممکن نیست، توجه به اصل آزادی انتخاب یا‌ انتخاب آزاد، می‌تواند در استواری الگوها و قواعد رفتارهای اجتماعی مؤثر باشد.»[22]
«اگر اراده خداوند حکیم براین استوار بود که همه راههای تمسک به شر بسته باشد، مسلماً او بر انجامش از همه تواناتر بود و نیازی نمی‌ماند که هزار و چند صد سال پس از خاتم، عده‌ای برای بهشت و جهنم مردم سینه چاک کنند.»[23]
این افراد، با چنین مغالطاتی[24] عزم خود را بر ممانعت از برخورد قانونی، جزم کرده‌اند، تا اراده مسئولان فرهنگی و قضایی را در برخورد با آسیب‌های فرهنگی تضعیف کنند.
4ـ3) عدم شفافیت قانون
گاه سوداگران با تفسیر به رأی و بهره‌گیری از گریزگاههای قانونی، محملی برای رهاسازی فرهنگی می‎یابند. آسیب‌سازان فرهنگی، به هنگام شفاف‌سازی قانون مطبوعات، با انواع ترفندها تلاش کردند تا مانع شفاف‌سازی شده و راههای فرار قانونی را حفظ کنند. این عدم شفافیت قانون، می‎تواند به کمبود قانون منجر گردد. چنان که کارشناسان حقوقی در خصوص جرائم اینترنتی تصریح کرده‌اند که هنوز در زمینه جرائم اینترنتی در ایران، قوانینی تدوین نشده است.
4)ـ علل اقتصادی
برخی افراد به دلیل مشکلات اقتصادی، عده‎ای را وادار می‎کنند تا با بهره‎گیری از امکانات فرهنگی، آسیب‌های فرهنگی علیه زنان را ایجاد کنند.
1ـ4) سودآوری
نگرش اصلی انسان‎های فاقد بینش توحیدی نسبت به زن، معطوف به کارکرد اقتصادی و جنسی زنان می‎باشد، به این مفهوم که زنان یا شریک جنسی مردان یا مولّد نیروی کار یا خود نیروی کار هستند. در دوران کشاورزی و دامداری، از وجود زن در انجام کار یا تولید نیروی کار بهره می‎جستند و او را فقط شریک جنسی می‎دانستند؛ بدون آنکه وی را در مقولة قدرت، اقتدار و منزلت، شریک بدانند. در دورة صنعتی، زنان جهت کار در کارخانه‎ها، تولید فرزند و لذت بخشی جنسی برای مردان مورد توجه بودند. در اواخر دوره صنعتی با حضور رسانه‎های مدرن، وظیفة عرضة زیبائی‎های زنانه از طریق رسانه‎های نوشتاری، صوتی و تصویری به او محول شد. بدین‎ترتیب علاوه بر کامجوئی از جسم زن، از تصویر او نیز کامجوئی شد و زن، به محور التذاذ بخشی رسانه‎ای تبدیل گردید. به تدریج حریم کام‎رسانی و زندگی شخصی زنان شکسته شد. کتب، مجلات و تبلیغات بازرگانی، برای جذب هرچه‎بیشتر مشتری و سودآوری، وظیفه‎ای مضاعف را نصیب زن در دورة مدرنیته نمودند؛ به حدی که تصاویر ارسالی از شرکت‎های تجاری انتفاعی، دارای وضوح سکسی بیشتری بود. بعدها پورنوگرافی تبدیل به یک حرفة تجاری گردید و فروشندگان پورنوگرافی به این نتیجه رسیدند که می‌توانند مطالب و تصاویر پورنوگرافی را از طریق اینترنت عرضه کنند و از این راه سود سرشاری ببرند و حتی در یک گزارش تحقیقی مشخص گردید که تجارت صریح جنسی، یکی از بزرگترین و شاید کاربردی‎ترین شبکه‎های کامپیوتری برای کاربران است.[25] «مارگارت مارکوس» معتقد است که امروزه بهره‎برداری تجاری از جنس لطیف زن، شغل بزرگی است. عکس‎های جنسی، در کتاب‎ها و مجلات و روزنامه‎ها و تلویزیون و سینما، پلیدترین لکه‎های کثافت را روی صورت ما پخش می‎کند.[26]
2ـ4) فقر و بیکاری
اگرچه پژوهش‎های بی‎شماری در مورد ارتباط میان کـجروی بـا شرایـط اقتصادی صورت گرفته است؛ لکن به عقیده برخی محققان «نتایج این پژوهش‎ها با یکدیگر ناسازگار است»، زیرا به نظر برخی محققان، فقر و بیکاری و از دیدگاه عده‎ای، توانمندی اقتصادی، عامل انحرافات می‎باشد. مطابق نظر گروه اول، فقر عامل خودفروشی و یا واسطه‎گری برای کارهای خلاف است، از این‎رو فرد برای دستیابی به امکانات رفاهی منحرف می‌شود و در درازمدت این رویه تبدیل به عادت ثانویه می‌گردد.[27]
مطابق دیدگاه دسته دوم برخورداری مادی موجب می‎شود تا شخص آسان‎تر به وسائل جرم‎زائی دست یابد، ولی حضرت علی (ع) می‎فرماید: «هرگاه عوامل کنترل کننده درونی و بیرونی به هدایت و ارشاد انسان نپردازد، هر دو عنصر فقر و ثروت آسیب‎زاست و عامل فساد می‎گردند.»[28]
5)ـ علل سیاسی
1ـ5) مخالفت با نظام سیاسی
دیدگاه فمینیسم، از حیث حاکمیت مردان در مسندهای سیاسی، دارای رویکردی سیاسی است و در مقابل نظام‎های سیاسی مرد محور قرار دارد. معتقدان این نگرش اظهار می‌دارند که «امر رهائی زن، امری سیاسی است. زنان برای رسیدن به حقوق خود، راهی جز مبارزه با دولت‎ها ندارند.» [29] این دیدگاه در نشریاتی نظیر «آوای زن» و «نیمه دیگر» مشهود است. آنان مدعی هستند که مطلق نظام‎های سیاسی، مرد سالار هستند، لذا باید با مطلق نظام‎های سیاسی حاکم مبارزه کرد.
2ـ5) ضدیت با نظام اسلامی
گروهی از مخالفان نظام اسلامی ایران می‎کوشند به خاطر عدم برخورداری از مشروعیت اجتماعی، از ابزارهای مختلف برای جلب آرای عمومی بهره ببرند. زنان، مخاطبین اصلی آنان هستند، لذا از تمام امکانات رسانه‎ای و تبلیغی بهره می‎جویند تا نظام اسلامی را به تضییع حقوق زن متهم نمایند[30] و حتی گاهی با صراحت در ادبیات نوشتاری، اسلام را عاملی برای فرودستی زنان می‎شمارند و معتقدند که دین رویکردی جنسیتی دارد[31]و بدین طریق توجه زنان را از حمایت نظام برمی‎گردانند و به بهانه دفاع از حقوق زن می‎نویسند: «یکی از مسائل عمده و عاجل جنبش زنان، مبارزه با حکومت بنیادگرای اسلامی زن ستیز در ایران است.»[32] این افراد به هنگام کارهای فرهنگی ـ تبلیغی در داخل کشور به جهت آنکه اکثریت قاطع مردم ایران مسلمان هستند، خود را مسلمان معرفی می‎کنند، ولی در خارج از کشور به طور صریح معتقدند که «من به عنوان یک زن و یک حقوقدان، هر زمانی که قانون اساسی (ج.ا.ا) را می‎خوانم گریه می‎کنم و اگر کسی ایران را نشناسد و این قوانین را ببیند، فکر می‎کند که ایران یک ده کوره ماقبل تاریخ است.»[33]
البته بهره‎گیری از ابزارهای فرهنگی برای تخریب چهرة نظام اسلامی، به بهانه دفاع از حقوق زن تنها شیوة مبارزاتی علیه نظام اسلامی نیست، بلکه گاهی از این ابزار برای اغفال و تخدیر اذهان مردم به ویژه نسل جوان نیز استفاده می‎شود.
3ـ5) تضعیف مشارکت سیاسی
حاکمان، رهبران سیاسی و گروه‎های منفعت طلب، تلاش دارند تا آرای زنان را به صورت آشکار و پنهان، در اختیار داشته باشند. برای کسب پنهانی آرای زنان، آنها را با تولیدات صوتی ـ تصویری به مسائل جزئی سرگرم می‎کنند تا از این طریق، توجه نیمی از اعضای جامعه را از اهداف حکومت منحرف سازند. در شیوه مستقیم با ادعای جانبداری از حقوق و آزادی آنها، تلاش می‎شود تا آنان را به نفع خود به پای صندوق‎های رأی بکشانند. برای این دو منظور از انواع رسانه‎ها و کالاهای فرهنگی بهره می‎جویند، اگرچه به تعبیر «گاندی» زنان در قبال آزادی ظاهری، «در خطر جدید قرار گرفته‎اند.»[34]
یکی از تحلیل‎گران اجتماعی در خصوص دور نمودن زنان از مشارکت سیاسی، با استفاده از سکس گرائی رسانه‎ها و کالاهای فرهنگی ـ هنری نوشته است: «زمانی که تمام فکر مردم متوجه سکس و تلذذ جنسی شود، آنها تنها در اندیشة تجربه انواع و اقسام انحرافات جنسی می‎گردند و در این راه، تمامی انرژی معنوی و مادی خود را از دست می‎دهند، در این وضعیت نه دیگر کسی به فکر همبستگی‎های ملی [اجتماعی] است، نه کسی به آگاهی سیاسی می‎اندیشد، نه کسی برای فداکاری در راه اهداف ملی ارزش قائل می‎شود و نه متوجه نابودی ارزش‎های فرهنگی می‎گردد. شخص نسبت به مشارکت سیاسی و تصمیم‎گیری سیاسی بی‎تفاوت خواهد بود. او تنها در این اندیشه است که چگونه باید مانند فلان هنرپیشة مرد گرم‎مزاج باشد یا مانند فلان هنرپیشه دختر فرانسوی آتشین مزاج باشد.»[35]
4ـ5) کسب قدرت
بهره‎گیری منفی از ابزار و کالاهای فرهنگی جهت حفظ یا تولید قدرت جدید، می‎تواند یکی دیگر از انگیزه‎های آسیب‎سازان باشد. آنها تلاش می‎کنند تا از طریق کالاهای مدرن فرهنگی و ترویج رفتار ضد اخلاقی، در قالب رفتار به ظاهر مثبت و یا در قالب رفتار کاملاً منفی و زشت، به اهداف خود دست یابند. نمونه‎ای از رفتار به ظاهر مثبت، ولی با انگیزة قدرت طلبی را می‎توان از طریق رسانه‎های غربی در جنگ آمریکا با عراق مشاهده کرد که حضور دختران و زنان جوان آمریکائی را در شغل نظامی‎گری به طور کامل پوشش دادند تا نشانة آزادی کامل زنان باشد. همچنین در یک تبلیغات سیاسی، از چهره و شجاعت خیالی دختری سرباز و تفنگدار آمریکایی، به نام «جسیکا استالونه» استفاده می‎شود. این دختر در جنگ نفت، کنار متجاوزین آمریکایی در عراق حضور یافته است و در درگیری زخم سطحی برداشته و توسط نیروهای خسته عراقی به اسارت در آمده است. اما رسانه‌های غربی به دلائل مختلف سعی کردند که او را دختری شجاع معرفی نمایند و برای رسیدن به این مقصود از تمام ابزارهای رسانه‌ای بهره جستند؛ اما جسیکا بعد از مدتی از این بازی تبلیغاتی خسته شده و ابراز داشت که مقاومت او و شکنجة عراقی‎ها صحت ندارد. بلافاصله پس از این موضوع، پنتاگون او را از ارتش اخراج نمود و وی را فردی موجی معرفی کرد که در حالت عادی و تعادل قرار ندارد و اعترافاتش ارزش حقوقی ندارد. در حالی که او در مصاحبه با «روزنامه گاردین» اعتراف نموده بود که در هنگام اسارت هیچ مقاومتی نداشته و هیچ شکنجه‎ای نشده است، بنابر گزارش همین نشریه غربی، آمریکا با استفاده از بدل‎کاران حرفه‎ای سینمایی، صحنه‎هایی از شکنجه و مقاومت و رهائی وی تهیه کرده و به عنوان صحنه‎های مقاومت «جسیکا» پخش نموده بود. حتی کمپانی‎های تولید وسائل و کالاهای مصرفی، (نظیر تولید دسته کلید) تصویر او را به عنوان نماد مقاومت ملی در ابزارهای تولیدی حک کرده بودند.[36]
انگیزه این حرکت‎های تبلیغی چیزی جز ترویج روحیه شجاعت و جلب حضور هرچه بیشتر سربازان در جبهه‎ها نبود تا هم قدرت قبلی را استمرار بخشند و هم نیروی جدید را جایگزین کنند.
 
 
فهرست منابع:
× بنت، ویلیام جی: «شاخص‎های فرهنگی در ایالات متحدة آمریکا در پایان قرن بیستم»، ترجمه فاطمه فراهانی، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1381.
× جمعی از فضلا و روحانیان: «آزادی یا توطئه»، انتشارات فیضیه، (قم)، 1379.
× دوست محمدی، هادی: «نامه‎هایی به یک دختر»، انـتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1369.
× رسائی، سیدحمید: «پایان داستان غم‎انگیز»، انتشارات وثوق، (قم)، 1379.
× ستوده، هدایت‎الله: «مقدمه‎ای بر آسیب‎شناسی اجتماعی»، موسسه انتشارات آوای نور، 1374.
× شفیعی سروستانی: «مقابله با تهاجم فرهنگی»، کیهان 10/3/79.
× شیخی یگانه، وحید: «اگر حریم‎ها شکسته شود»، کیهان، 9/5/1382.
× صدیقی، مرضیه: «نگاهی به روند جهانی جنبش زنان»، کتاب نقد، ش 12، پائیز 1378.
× غفاری‎فر، حسن: «رابطه جامعه و معرفت از دیدگاه نهج‎البلاغه»، نشریه اندیشه، ش 17، 1382.
× قائم مقامی، فرهت: «مقدمه‎ای بر جامعه‎شناسی وسائل ارتباطات جمعی»، نشر سازمان فرهنگ انسانی، چاپ اول،
تهران 1355.
× کار، مهرانگیز: «حقوق زن در خطر نسبی‎گرایی»، مجله زنان، شماره 54.
× گلابی، جعفر: «پیرامون ماهواره»، آفتاب یزد، 19/8/1380.
× نیلی، هادی: «قهرمان‌سازی به سبک آمریکایی»، جام جم، 5/5/82.
× ولد، جرج: «جرم‎شناسی نظری»، ترجمه علی شجاعی، انتشارات سمت، 1380.
× ولش، پاتریشیا: «روانشناسی اینترنت»، ترجمه بهنام اوحدی، نشر نقش خورشید، 1382.
× ـــــــ: «نمای آبگینه (مجموعه مقالات همایش زن و سینما)»، انتشارات سفیر صبح، چاپ اول، 1379.
 Steven E.stern; sexuality and media. Journal sex research, 2001, Jan
 
پی نوشتها:

 [1] - رک. نمای آبگینه، صص 270-269.
2- Alon both
[3] - Wajne osgood
[4] - ولد، ص 115.
[5] - همان، ص 135.
[6] - همان، ص 144.
[7] - همان، ص 149.
[8] - Sadism.
[9] - ستوده، ص 184.
[10] - Fetishism.
[11] - ستوده، ص 182.
[12] - vijeurism.
[13] - رک. نمای آبگینه، صص 254-241.
[14] - صدیقی، ص 69.
[15] - همان.
[16] - شفیعی سروستانی، کیهان 10/3/79.
[17] - رک. کار، صص 18-17.
[18]- حیات نو، 16/10/81 (فیلتر گذاری در فرانسه)، کیهان، 7/4/1382، ص 9، (گزارش خبرگزاری مهر، به نقل از روزنامه واشنگتن پست).
[19]- بنت، صص 13-9؛ ولش، ص291، صص 302-300 و ص391.
[20]- همشهری، 18/6/81 و 2/11/81، توسعه، 27/7/81، حیات نو، 16/1081، خراسان، 27/3/81.
[21] - صدای عدالت12/12/81 و 31/4//81، کیهان 4/12/81 و 13/12/81 و 13/3/82 ، جمهوری اسلامی 6/5/82 .
[22] - محبی‌نیا، روزنامه آفتاب امروز، مهرماه 1378.
[23] - گلابی، آفتاب یزد 19/8/80 .
[24]- این نظریه بسیار بی‎پایه و غیرعالمانه است، زیرا ارادة تشریعی خداوند در آیات مربوط به امر به معروف و نهی از منکر، برخورد با مرتکبان مفاسد اخلاقی و نهی از ترویج عقاید و اخلاق فاسد در زمان خاتم (ص) مشخص است.
[25] - ولش، صص 289-288 و ص291.
[26] - دوست محمدی، ص 51.
[27] - ولد، صص 171-154.
[28] - غفاری‎فر، صص 57-55.
[29] - شفیعی سروستانی، کیهان 10/3/79.
[30]- گاهی با زیر سؤال بردن بنیان‎های دینی از طریق تهیه فیلم‎هایی با محوریت مسائل جنسی، با نظام اسلامی مبارزه می‎کنند. رک. شیخی یگانه، کیهان 9/5/82.
[31]- شفیعی سروستانی، کیهان 3010/79.
[32]- همان.
[33]- رک. جمعی از فضلا و روحانیون، صص 121-119، صص 138-137. رسائی، صص 133-122.
[34] - دوست محمدی، ص 60.
[35] - رک. قائم مقامی، صص 18-16.
[36] - نیلی، ص 11.

تبلیغات