آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

در این مقاله ابتدا بر ضرورت تبیین پدیده اصلاحات و ابعاد و ویژگى هاى آن تأکید شده، سپس معناى عامیانه و تخصصى آن و نیز آنچه موجب پشتیبانى مردم از اصلاحات مى گردد، بیان گردیده است. همچنین تفاوت انقلاب و اصلاح به معناى تخصصى و ضرورت اصلاح در جامعه ایران پس از انقلاب اسلامى بررسى شده است.

متن

آزادی - اصلاحات
1. بحث اصلاحات قبل از آنکه به شکل دقیق تعریف شود به سطح جامعه کشیده شده است; حال آنکه در یک شرایط منطقى تر، ابتدا باید منشأ، ویژگى ها و ابعاد این مفهوم شکافته شود. اصلاحات داراى دو معناست: 1) معناى عامیانه که عبارت است از بهبود اوضاع، به سامان کردن امور و رفع مشکلات و نارسایى ها که طبعاً از این جنبه، اصلاح در مقابل افساد قرار مى گیرد; 2) معناى تخصصى که همان تغییرات در سطح است. اصلاحات در این معنا در مقابل انقلاب مى نشیند که خواهان تغییر جهتهاى اساسى و بنیادى در جامعه است. همچنین اصلاحات از ابزار قانونى استفاده مى کند; در حالى که انقلاب همراه با حرکتهاى غیرقانونى توأم با خشونت است. این مفهوم از اصلاحات، خواست همه گرایشات یک جامعه نیست و دسته اى به سمت رویکردهاى انقلابى تمایل پیدا مى کنند. پوپر معتقد است براى ایجاد تغییرات بنیادى در جامعه باید از روشهاى اصلاحى مدد گرفت تا موجب هزینه غیرقابل جبران نگردد. در مقابل، مارکوزه معتقد است تغییرات اصلاحى نوعاً سطحى است و نمى تواند به عمق تحولات و انقطاعى که جامعه در برخى مواقع به آن نیازمند است، دست پیدا کند.
2. ابتدا باید اصلاح گرایان مشخص نمایند پدیده معیوب چیست; جامعه، دولت، قوانین و یا نظام؟ چه نوع نقصانى در کار است؟ وضع مطلوب کدام است؟ پرچمداران اصلاحات چه کسانى هستند؟ خاستگاه اجتماعى آنها و نقش اجتماعى شان و سوابق و امکانات و قدرت نفوذشان چیست؟ چه منافعى را دنبال مى کنند و مراحل و مراتب اصلاحاتشان چیست؟ روشن شدن پاسخ این پرسشها مایه آگاهى جامعه و همراهى جریان عمومى جامعه است. حرکتهاى اصلاحى به شدت نیازمند پشتیبانى مردمى اند، برخلاف گذشته که برخى اصلاحات توسط نخبگان جامعه بدون مشارکت مردم امکان پذیر بود.
3. آیا جامعه ما نیازمند اصلاحات است؟ شکى نیست جامعه ما با انقلاب اسلامى در سال 57 اصلاحات عمیق و گسترده اى را آغاز کرد. طرح اصلاحات جدید دو معنا را به ذهن متبادر مى سازد: 1) جامعه در اهداف و مسیر اصلاحى گذشته خود دچار تجدیدنظر شده است; 2) جامعه از اهداف و مسیر اصلاحى گذشته اش منحرف شده است و قصد دارد این دورافتادگى را جبران کند. البته شق دیگر آن است که رکود و رخوت بر جامعه مستولى شده است و اصلاحات قصد دمیدن روح نشاط و پویایى در جامعه دارد. برخى غیرصادقانه براى جلب افکار عمومى تحت عنوان اصلاحات در پى انقلاب اند. آنان معتقدند اهداف و آرمانهاى انقلاب 1357، چه به دلیل غیرعلمى بودن و چه به دلیل کهنگى یا خطابودن، دیگر قابل پیگیرى نیست. در هر حال شکى نیست جامعه ما نیازمند اصلاحات است; زیرا اگر دو اصل «حرکت» و «کمال» را براى جامعه فرض کنیم، طبیعى است هر جامعه اى براى حفظ پویایى خودش و دستیابى به تکامل بیشتر، نیازمند تغییرات اصلاحى در هر مقطع و شرایطى است و در صورت ایجاد خدشه اى در این روند، اصلاحات به طور جدى مطرح مى شود.
چند ویژگى در جامعه ما وجود دارد که باعث گردیده مسیر اصلاحات بر روى جامعه ما باز باشد. این ویژگى ها از این قرارند از:
1) جامعه ما زنده و پویاست و دلیل آن، داشتن سه ویژگى است: هوشیارى مردم، برخوردارى نسبتاً خوب مردم از آگاهى هاى اجتماعى و سیاسى و دارابودن انگیزه و حساسیت آنان به مسائل اجتماعى شان;
2) وجود ساز و کارهاى نظارتى ـ کنترلى مناسب براى شناسایى و احیاناً جلوگیرى از نقصانهاى جارى در جامعه; فراهم بودن بستر پرسش گرى و پاسخ گویى در جامعه، وجود مطبوعات جدّى و پیگیر، وجود مجلس برآمده از آراى مردم و... ;
3) وجود ساز و کارهاى لازم براى دست به دست شدن قدرت و
4) داشتن آرمانهاى بلند که مهمتر از همه است.
موضع غربى ها در مورد برنامه اصلاحات که برخاسته از تلقى آنان از اصلاحات است، قدرى متفاوت مى باشد. آنچه غرب از اصلاحات مى فهمد، منبعث از دو حادثه تاریخى است: 1) رفرمیسم یا اصلاح طلبى دنیایى که به جدایى دین از سیاست انجامید; 2) آنچه در شوروى اتفاق افتاد که به فروپاشى آن و کنار نهادن رویکرد ایدئولوژیک در اداره جامعه منجر شد.
به دلیل چنین اختلافى، خود جریان اصلاح طلب باید تلاش جدى نماید تا این مفهوم را شفاف نماید، زیرا در فضاى شفاف، مواضع حق بهتر روشن مى شود. براى شفاف نمودن این مفهوم باید امورى روشن شود: مقصد هواداران اصلاحات و مسیرشان، ابزارشان، نسبت میان این اهداف با ارزشها و آرمانهاى انقلاب، تصویرشان از آینده بهتر و اینکه این اصلاحات در چه سطوح و در چه اجزایى باید صورت گیرد و عیبها و ایرادات. مطبوعات نباید به نحوى عمل کنند که آشفتگى ذهن و سردرگمى پدید آورند و قدرت تصمیم گیرى مردم را محدود سازند. شفافیت، علاوه بر فراهم نمودن زمینه تصمیم گیرى، به تکثر نیز کمک مى کند. ما طالب تکثر مبتنى بر آگاهى هستیم و رشد آگاهى، مستلزم شفافیت است. اینها اهداف اساسى و اصلى این انقلاب بوده است که در جامعه اى که مى رفت تا دچار رکود و رخوت شود و اهداف و آرمانهاى انقلابى خودش را فراموش کند یا از مسیر تحقق آنها منحرف شود، با طرح اصلاحات جدید، مجدداً آن را به بستر اصلى خودش باز گرداندیم. شفاف سازى این مواضع، هم از سوءاستفاده ها جلوگیرى مى کند و هم دایره وسیعترى از حامیان اصلاحات را پدید مى آورد. دوم خرداد نیز یک حرکت اصلاحى بود که مردم با رأى خود پیشنهاد کردند، منتهى نه حرکتى اصولى در مسیرى متفاوت از حرکت انقلاب; بلکه در جهت تقویت و تحکیم همان اهداف. مردم نگران آرمانها و اهداف نخستین انقلاب بودند که دولت آقاى خاتمى را انتخاب کردند.
اشاره
1. نویسنده در مجموع نکات مناسبى را در باب ماهیت اصلاح و ابعاد اصلاح گرى معرفى کرده اند و ضمناً از جریان اصلاح طلبى رایج در کشور، تفسیرى معتدل و میانه ارائه مى کند. ایشان هرچند بر معانى انحرافى از اصلاحات نیز انگشت گذاشته است، ولى به صورت عینى و مصداقى روشن نکرده است که در میان اصلاح طلبان چه جریانات افراطى وجود دارد که دقیقاً همان اهداف دوگانه غرب را از اصلاح طلبى بیان مى کنند. به عبارت دیگر، جا دارد نویسنده محترم «سؤالات اساسى» خود را در برابر اصلاح طلبان قرار دهد تا هرکدام با شفافیت تمام مواضع خود را تعیین کنند.
2. اگرچه در آغاز این مقاله میان انقلاب و اصلاح به معناى تخصصى فرق نهاده شده است، ولى در پایان تغییرات بنیادى و اساسى در وقوع انقلاب اسلامى به اشتباه «اصلاحات» نامیده شده است. باید گفت تغییرات در هنگام وقوع انقلاب اسلامى ایران تغییراتى اساسى (انقلابى) بوده است و پس از آن تغییراتى شکلى و سطحى (اصلاح طلبانه) مى باشد.

تبلیغات