مهدویت و جهانیشدن
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
طرح مساله
مهدویت و جهانی شدن، هر دو از جمله مباحث مهم و دغدغههای روزگار ماست. اعتقاد به ظهور منجی و مهدویت در معنای عام خود، یک باور دینی فراگیر در بین انسانها بوده است. در ادیان مختلف چنین اعتقادی به نحو ملموس و بارزی تجلی یافته است و منجی با تعابیر مختلفی چون «کالکی» در آیین هندو، «مسیحا» در یهود و مسیحیت، «سوشیانت» در زرتشت و در نهایت، «مهدی(عج») در فرهنگ اسلامی یاد شده است.(1) چنین تعابیر و باورهایی به رغم تفاوتهای خاص خود در تاکید بر ظهور یک منجی جهت گشودن راه جدیدی فراروی انسان در جهت نیل به سعادت ابدی، مشترک هستند. از این رو مهدویت و منجیگرایی دغدغه تمامی انسانها و در دورانهای مختلف تاریخی بوده است و در روزگار ما نیز که انسان معاصر دچار بیعدالتیها و ظلم در عرصه جهانی است، این مساله حایز اهمیت میباشد.
از سوی دیگر ما در روزگار خویش شاهد پدیده دیگری با عنوان «جهانیشدن» هستیم. وضعیت جهانیشدن با رشد تکنولوژی ارتباطات همراه بوده که موجب فشردگی زمان و مکان، همجواری مجازی، کشآمدن مناسبات اجتماعی در طول مکان، کوچک شدن جهان و در نهایت به تعبیرمارشال مکلوهان، پیدایش «دهکده جهانی» گشته است. حتی چنین وضعیتی برخی را بر آن داشته است که از «پایان تاریخ» سخن بگویند. به هر حال، به رغم تعابیر و تفاسیر مختلف از این پدیده، که در ادامه بحث بدانها خواهیم پرداخت، اهمیت چنین وضعیتی برای ما از دو جهت مطرح میباشد. نخست آنکه ما خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر چنین پدیدههایی در قرن 21 قرار گرفتهایم و بدین جهت شناخت ابعاد آن جهت تنظیم زندگی خویش ضروری خواهد بود. اما وجه اهمیت دیگر این پدیده برای ما نسبت و ارتباط آن با اعتقاد دیرین مانسبت به مهدویت و ظهور منجی موعود(عج) میباشد. در واقع باور ما به شکلگیری حکومتی جهانی توسط حضرت مهدی(عج) چنین پرسشی را مطرح میسازد که چه ارتباط و نسبتی بین مهدویت و حکومت جهانی مهدوی(عج) با پدیده جهانیشدن وجود دارد؟
در تعابیر عامیانه و گاه در برخی مباحث علمی چنین تصوری برانگیخته میشود که بین پدیده جهانیشدن با حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) ارتباط و حتی همسانی وجود دارد. از این رو پرسشی که لازم است در آن تامل شود پرداختن به نسبت بین این دو مفهوم میباشد. وجه اهمیت پرداختن به چنین پرسشی در آن است که به رغم اشتراک ادیان مختلف در اعتقاد به ظهور منجی، تحولات روزگار ما وضعیت متفاوتی را بهوجود آورده است. برای انسان ماقبل عصر تکنولوژی ارتباطات، تحقق یک حکومت جهانی با تصوراتی توام بوده است که به دلیل گستره عظیم جغرافیایی جهان برای انسان آن روز، نحوه تحقق چنین حکومتی، به رغم باور اصیل وی به تحقق آن، در بوته اعجاز و شگفتی قرار میگرفت. تعابیر مختلفی که در روایات و اخبار ملاحم در ویژگیهای عصر ظهور حضرت مهدی(عج)(2) آمده است که صدای آن حضرت را همه جهانیان در هنگام سخن میشنوندیا سیمای مبارک وی را میبینند و تعابیر دیگر، همگی برای انسانهای روزگار پیشین امری شگفت و معجزهآسا مینمود. در حالی که پیشرفتهای تکنولوژی ارتباطی فهم چنین وضعیتی را به طرق عادی برای ما میسر ساخته است. در پرتو چنین تحولاتی است که فهم ما نسبت به برخی از آموزههای دینی روشنتر گشته و ما اینک با بصیرت بیشتری میتوانیم آموزههای دینی -- و جهانی خود را درک کنیم. پدیده جهانیشدن نیز شاید بتواند چنین زمینهای را بیشتر فراهم سازد.
از این رو مساله پیشاروی نوشتار حاضر اینست که چه نسبتی بین حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) و پدیده جهانیشدن وجود دارد؟ به تعبیر دیگر چنین پرسشی در ذهن ما برانگیخته میشود که آیا ما در عصر جهانیشدن میتوانیم فراتر از باور دینی -- اعتقادی خود به ظهور منجی موعود، چگونگی تحقق آن را براحتی درک کنیم. آنچه برای انسانهای مومن پیشین صرفاً یک باور دینی -- اعتقادی بود، میتواند برای ما امر ملموستری جلوه نماید و شاهد تحقق زمینههای آن باشیم. و مفهوم جهانیشدن یا مفاهیم دیگری میتوانند برای ما زمینه درک بهتر و روشنتری از چگونگی تحقق حکومت جهانی موعود فراهم سازند.
شاید طرح چنین ادعایی در وضعیتی که «جهانی شدن» خود در معرض چالشها و انتقادهای جدی است و مردمان بسیاری از کشورها به دلیل تبعات منفی آن در تحمیل و گسترش عرصه استعماری صاحبان قدرت و سرمایه در ابعاد اقتصادی -- فرهنگی و سیاسی هر روز به اعتراض برمیخیزند، ابهاماتی را در پی داشته باشد. حتی چنین ابهاماتی با توجه به دیدگاههایی که جهانیشدن را به مثابه یک پروژه غربی یا غربیسازی جهان و یا حتی امریکاییسازی جهان میدانند، بیشتر میگردد.
البته لزوماً جهانیشدن در تمامی قرائتهای خود با مهدویت اسلامی سازگاری ندارد و میبایست جهت فهم وضعیت عصر مهدوی به قرائتهای مناسب تمرکز نمود و حتی اگر چنانچه هیچ قرائتی سازگاری با ایده مهدویت نداشته باشد، وجوه تمایز معین گردد. در برخی از این قرائتها مثل غربیسازی و امریکاییسازی، تباین روشنی وجود دارد. و در برخی دیگر میتوان وجوه تشابه بسیاری مشاهده کرد. در نهایت باید گفت از آنجا که دغدغه اصلی پژوهش حاضر جستجوی ابزار نظری و مفهومی مناسب برای فهم عصر مهدوی(عج) میباشد، این نوشتار خود را مقید به قرائتهای موجود جهانیشدن ندانسته و نهایتاً میتواند قرائت خاص خود را از این مفهوم ارائه نموده واستدلالهای خویش را مطرح سازد.
جهانیشدن و مفاهیم مربوطه
جهانیشدن یا(Globalization) از جمله مفاهیمی است که در سه دهه اخیر تداول یافته است و علاوه بر عرصه مراکز علمی -- تحقیقاتی اذهان بسیاری از جهانیان را به خود مشغول داشته است. سیر تحول تکنولوژی در عرصه ارتباطات و پیدایش انقلاب اطلاعات در نیمه دوم قرن بیستم زمینه گذر از محدودیتهای جغرافیایی -- ملی را فراهم ساخته و این امر موجب کوچکتر شدن جهان و تبدیل عرصه جهانی به یک دهکده گردید که ساکنان آن در ارتباط مستقیم با یکدیگر میتوانستند باشند. مارشال مکلوهان در دهه 1965 خود با طرح ایده «دهکده جهانی» پیشگام طرح مباحث جهانیشدن گردید. واژه جهانیشدن در طول سه دهه گذشته، همزمان با طرح آن در مجامع علمی، تعاریف مختلفی به خود گرفته است. در زبان فارسی نیز به تبع چنین اختلافاتی در واژه لاتین آن، معادلهای مختلفی نیز برای آن پیشنهاد شده است. مفاهیمی چون «جهانی شدن»، «جهانیسازی»، «جهانگرایی»، «جهانگستری» در ترجمه آن به کار رفتهاند.
وجه مشترک برداشتهای مختلف از واژه جهانیشدن توجه به بعد جهانی این پدیده است. چنین مینماید که انسانها توجه خویش را از تمرکز صرف بر قوم و قبیله و منطقه و ملیت خود فراتر برده و اینک افق جهانی یافتهاند. رهیافتهای علمی مختلف نیز بر چنین گسترهای تاکید کردهاند. تاکید بر گستره جهانی در جهانیشدن، این مفهوم را با مفاهیم دیگری که بر بعد جهانی تمرکز میکنند مرتبط میسازد. مفاهیم حکومت جهانی، نظام جهانی، فرهنگ جهانی، جهان وطنی، جهانگرایی و... از این قبیلند. چنین ارتباطی در بحث حاضر حایز اهمیت است. هر چند در سنت اسلامی ما تعبیر جهانیشدن به کار نرفته است اما تعابیری چون حکومت جهانی اسلام، حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) و... مفاهیمی کاملاً مانوس میباشند. هر چند به نظر میرسد علاوه بر چنین اشتراکی بین این مفاهیم با مفهوم جهانی شدن، میتوان ارتباطات عمیقتری را نیز با تعیین قرائت مناسب از جهانیشدن جستجو نمود.
بدون تردید نگرش جهانی از دیرباز برای بشر مفهوم بوده است. بشر به گونههای مختلف درصدد تعلق یافتن به عرصهای جهانی بوده است. نمودهای چنین گرایشی را میتوان در کشور گشاییهای پیشین امپراتوریها و سلاطین، مکاتب فکری و ادیان مشاهده نمود. هر کدام از این عرصهها منظری جهانی مدنظر خویش قرار میدادهاند. اما آیا چنین منظری لزوماً به لحاظ مفهومی با «جهانی شدن» یکسان میباشد؟ در پاسخ به چنین پرسشی دیدگاههای مختلفی را میتوان یافت: «رونالد رابرتسون» معتقد است جهانیشدن فرایندی است که از عصر رنسانس و قرن پانزدهم آغاز گشته است. او پنج مرحله مختلف را برای سیر تطور مفهوم جهانیشدن پیگیری کرده است:
مرحله نخست، مرحله تکوین و شکلگیری اولیه است که از اوایل قرن پانزدهم تا قرن هیجدهم در اروپا آغاز گشته است و بدین سان نظام فراملی قرون وسطایی فرو ریخت و اجتماعات ملی، تحکیم مفاهیم فردی و فردگرایی و ایدههای مربوطه به بشریت و انسان ظهور پیدا کرد.
مرحله دوم، آغاز جهانیشدن از نیمه دوم قرن هیجدهم تا دهه 1870 میباشد. در این مرحله گرایش شدید به مفاهمی ذیل است: ایده دولت واحد همگن، تبلور انگاره روابط رسمی بینالمللی و فراملی، تلقی فرد به عنوان شهروند، تاکید فراوان بر حقوق انسان و نوع بشریت، گسترش پیمانها و نمایندگیهای مرتبط با تنظیم روابط بینالمللی و فراملی و ترازبندی موضوعات در چارچوب ملی و بینالمللی.
مرحله سوم، یا مرحله خیزش از دهه 1870 تا 1920 را در برمیگیرد. در چنین مقطعی چهار مرجع اصلی مطرح است: جوامع ملی؛ فرد؛ جامعه بینالمللی؛ و بشریت (به عنوان یک مجموعه واحد). نمودهای جهانیشدن در این دوره عبارتند از: رسمیت مفهوم بشر در سطح بینالمللی، رشد جنبشهای وحدت جهانی، نزدیک شدن به پذیرش جهانی تقویم واحد و...
مرحله چهارم یا مرحله مبارزه برای هژمونی، از نیمه دهه 1920 تا 1960 را در برمیگیرد. مهمترین ویژگیهای این دوره عبارتست از: تاسیس جامعه و سازمان ملل متحد، تثبیت استقلال ملی، و...
مرحله پنجم که رابرتسون پدیده جهانیشدن را به معنای خاص خود در این معنا به کار میبرد، به اواخر دهه 1960 تا پایان قرن بیستم برمیگردد. طبق نگرش رابرتسون در این مرحله آگاهی نسبت به جهان، تبدیل حقوق مدنی به مسالهای جهانی، افزایش دلمشغولی سنت به بشریت به عنوان یک نوع ویژه از طریق جنبشهای زیست محیطی، رشد توجه به جامعه مدنی و شهروندی جهانی، تحکیم موقعیت ارتباط جمعی از جهان و رشد اسلامگرایی به مثابه جنبش ضدجهانیشدن.(3)
طبق تفسیر رابرتسون ریشههای جهانیشدن به قرن پانزدهم برمیگردد. دیگران جهانیشدن را پدیدهای همزاد زندگی اجتماعی انسان معرفی کردهاند. مالکوم واترز سه گزینه را در شناسایی جهانیشدن مطرح میکند:
الف) جهانیشدن فرایندی است که از شروع تاریخ بشر آغاز شده و تاثیرات آن با گذشت زمان افزایش یافته است. لیکن این فرایند در سالهای اخیر یک جهش ناگهانی داشته است.
ب) جهانیشدن همزاد تجدد است و در نگاهی دیگر همان توسعه سرمایهداری است که اخیراً از یک جهش ناگهانی برخوردار شده است.
ج) جهانی شدن، پدیده و فرایندی متاخر است که همراه با فرایندهای اجتماعی، تحت عناوین فراصنعتی، فراتجدد، یا شالودهشکنی سرمایهداری همراه است.(4)
البته او خود اذعان میدارد که برخی ابعاد جهانیشدن همیشه به وقوع پیوسته است اما تا نیمه هزاره دوم توسعه این ابعاد پیوسته و منظم نبوده است.
بر این اساس، میتوان اذعان نمود که مفهوم جهانی شدن، هر چند به نیمه دوم قرن 20 تعلق دارد اما نمودهایی از آن را میتوان در دورههای پیشین نیز مشاهده کرد. هر چند به دلیل ویژگی خاص این دوره که بر اثر انقلاب در تکنولوژی ارتباطات فراهم شده است، به صورت جدیتر و اساسیتر در اواخر قرن 20 تحقق کامل یافته است. از این رو پژوهشگران عمدتاً در بحث جهانیشدن و تعریف آن به دوره اخیر توجه داشتهاند.
تعاریف مختلفی از جهانیشدن مطرح شده است. مالکوم واترز جهانیشدن را فرایندی اجتماعی میداند که «در آن قیدوبندهای جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده است، از بین میرود و مردم به طور فزایندهای از کاهش این قید و بندها آگاه میشوند.»(5) جان تامیلنسون نیز با تمرکز بر پیچیده شدن ارتباط در عصر جهانیشدن آن را با مدرنیته پیونده زده و معتقد است که جهانیشدن شبکهای به سرعت گسترش یابنده و همیشه متراکم شونده از پیوندهای متقابل و وابستگیهای متقابل است که وجه مشخصه زندگی اجتماعی مدرن به شمار میرود.(6)
رابرتسون نیز با تاکید بر آگاهی، جهانیشدن را چنین تعریف میکند:
«مفهوم جهانیشدن به درهم فشردهشدن جهان و هم تراکم آگاهی نسبت به جهان به عنوان یک کل دلالت دارد.»(7)
هر چند تعاریف سهگانه فوق از جهانیشدن عمدتاً بر یک وضعیت ارتباطی خاص و فشرده تاکید داشتند، در نگرشهای دیگر که از منظر انتقادی مطرح شدهاند، جهانیشدن با امریکاییشدن پیوند خورده است. از نظر لاش ویوری «جهانیشدن در واقع جهانیشدن سرمایهداری پیشرفته است.»(8) فوکویاما نیز که مدعی است جهانیشدن همان امریکایی شدن است مدعی است که الگوی امریکا که مردمان دیگر فرهنگها خود را با آن هماهنگ میکنند، مربوط به دو یا سه نسل پیش است، زمانی که سخن از جهانیشدن و نوگرایی به میان میآید، امریکای دهه 50 و 60 را تداعی میکنند... فرهنگی که در دهه 50 و 60 اشاعه یافت، ایدئال بود.»(9) منتقدان نحله مارکسیست سرمایهداری غربی نیز در تعریف جهانیشدن عمدتاً بر بعد گسترش سیطره استعماری و امپریالیستی سرمایهداری غربی تمرکز کردهاند. آنها با نقد جهانیشدن غربی آن را موج جدیدی در گسترش امپریالیسم سرمایهداری غربی میدانند.(10)
در تعاریف فوق عمدتاً بر بعد فرهنگی تمرکز شده است. البته جهانیشدن ابعاد مختلفی دارد و شاید در بیشتر اوقات در وهله نخست جهانیشدن در عرصه اقتصاد به ذهن تبادر نماید. بعد سیاسی جهانیشدن نیز حایز اهمیت است. در حالی که در بعد اقتصادی بر سیطره سرمایهداری بر اقصا نقاط جهان تمرکز میشود. در بعد سیاسی جهانیشدن بر پیدایش و اشاعه الگوهای مشابه حکومتی و حقوقی غربی و به ویژه امریکایی به سراسر جهان مدنظر میباشد. از این رو توجه به ابعاد مختلف جهانیشدن اهمیت دارد. به تعبیر برخی پژوهشگران، جهانیشدن «به بافتهای گوناگون کنش اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، حقوقی، فرهنگی، نظامی، فناوری و نیز محیط زیست راه پیدا نموده است.»(11)
اما به رغم وجود ابعاد مختلف جهانی شدن، به نظر میرسد در پژوهش حاضر ضرورت دارد تا عمدتاً بر ابعاد فرهنگی -- سیاسی و اجتماعی جهانیشدن تمرکز شود. زیرا اولاً در عصر حاضر به دلیل بحران معنی در تمدن مدرن غربی که بر جهان سیطره دارد، ایدهها و فرهنگ برخلاف دیدگاههای پیشین صبغهای اساسی یافته و در منزلت زیربنا قرار گرفتهاند. چنین وضعیت در تفکر اسلامی عملاً پذیرفته شده بود و هم اینک جهان غرب نیز عملاً به چنین نتیجهای رسیده است.(12) دلیل دیگر آنست که درمطالعه تطبیقی مهدویت اسلامی با جهانیشدن ضرورت دارد تا ما بر بعد فکری -- فرهنگی تاکید نماییم تا بتوانیم به سهولت اندیشه «جامعه فاضله اسلامی» را با وضعیت «جهانیشدن»، مقایسه نماییم.
«جهانیشدن» به چه معنی؟
نگرشهای مختلفی در باب تبیین ماهیت و چیستی جهانیشدن وجود دارد. برخی از منظر طرفداری و حمایتی سخن گفتهاند و برخی به انتقاد از آن میپردازند. پیش از بررسی برداشت و قرائت سازگار از جهانیشدن با ایده مهدویت اسلامی پاسخ به این پرسش ضروری است که آیا جهانیشدن پدیدهای ضروری و به تعبیر دیگر یک فرایند تاریخی است یا صرفاً پروژهای طراحی شده است تا سیطره فرهنگ و تمدن غربی را بر جهان تثبیت و نهادینه سازد؟
در کل سه نگرش به جهانیشدن وجود دارد:
1. «جهانیشدن» به عنوان یک پروسه تاریخی که به دلیل پیشرفت و انقلاب در تکنولوژی ارتباطات فراهم آمده است. پیدایش وسایل ارتباطی مثل تلفن، ماهواره، اینترنت و... زمینهساز تحقق جهانیشدن به عنوان یک پروسه محسوب میشوند که انسان قرن 21 آن را تجربه میکند. در چنین قرائتی جهانیشدن محصول فشردگی زمان و مکان، بریدن فضای زندگی مشترک اجتماعی از مکان، همجواری و پیچیدگی ارتباط انسانها میباشد که در پیدایش فرهنگ مشترک جهانی نمود مییابد. در چنین وضعیت تکنولوژیک فرهنگهای مختلف در معرض ارتباط و گفتگو با یکدیگر قرار گرفته طی مراحل داروینیسم فرهنگی -- تمدنی تمدن و فرهنگ مشترک جدیدی از برایند فرهنگها ایجاد میشود. طرفداران چنین نگرشی معتقدند جهانیشدن نتیجه انقلاب تکنولوژیک ارتباطی است و وضعیت مطلوب و بهینهای برای بشر فراهم شده است.(13)
2. جهانیشدن به عنوان یک پروژه غربی را عمدتاً منتقدان جهانیشدن مطرح ساختهاند دذژر این نگره، جهانیشدن همان جهانیسازی و به تعبیر دیگر غربیسازی و امریکاییسازی جهان میباشد که درصدد است، هنجارها و ارزشهای غربی را در جهان محقق سازد. به تعبیردیگر «جهانیسازی» نقشهای است برای تحقق رسالت دیرین انسان سفید سرمایهدار غربی که زمانی از طریق تهاجم نظامی و استعمار کهن، تاجران و ماموران مذهبی دنبال میشد ولی اکنون به تعبیر فیسک به کمک ماهواره و تکنولوژی ارتباطات غسل تعمید داده شده است. محققان مختلفی چون تاملینسون، دیوید هلد، ادوارد سعید و طیف وسیعی از مخالفان جهانیشدن خاستگاه و رویکرد انحصارطلبانه و هژمونیک این روند را به نقد کشیدهاند. از نظر تاملینسون فرهنگ جهانی شدهای که ما هم اکنون با آن مواجه هستیم یک فرهنگ جهانی مبتنی بر هرج و مرج و گزینش طبیعی نیست که از جمع بین تجارب و نیازهای بشریت حاصل آمده باشد، حتی به صورت یکسانی از گونههای فرهنگی موجود نیز تغذیه نمیکند بلکه حاکم گشتن یکی از گونههای فرهنگی است که از توان بیشتری برخوردار میباشد. در یک کلام، مقصود، همان فرهنگ غربی است.(14)
بدیهی است که جهانیشدن به معنای دوم با ایده و فرهنگ اسلامی به هیچ وجه سازگاری ندارد و از این رو در کل از موضوع مطالعه این پژوهش خارج میشود. در واقع جنبش اسلامگرایی معاصر خود در نقد و چالش با سیطره و هژمونی غرب شکل گرفته است و طبیعی است که مدینه فاضله اسلامی مهدوی نیز به هیچ وجه با آنچه که در غرب شکل گرفته است، سازگاری نخواهد داشت.
دیدگاه فرانسیس فوکویاما و هانتینگتون از این قبیل است. هانتینگتون و فوکویاما از موضع طرفداری و موافقت به چنین نگرشی رفتهاند، در حالی که نظریهپردازان نئومارکسیست نیز از جهانیشدن چنین تلقی را دارند، اما با آن مخالف هستند.
از نظر نظریهپردازان نئومارکسیت، جهانیشدن ماهیتی برنامهریزی شده دارد که طی آن تمدن سرمایهداری غربی درصدد بسط خود در عرصه جهانی است. به تعبیرادوارد سعید، امپریالیسم سرمایهداری با جهانیشدن وارد فاز جدید خود شده است و همانند مراحل پیشین درصدد استعمار دیگران است.(15) چنین فرایندی از نظر آنها کاملاً مطرود و نامقبول میباشد. اندیشمندانی چون والرستین، گوندر فرانک، پل باران و دیگران از این قبیل هستند.
اما آیا در معنای و نگرش نخست نیز شائبهای از سیطره غرب، همانند نگرش دوم، وجود ندارد؟ به تعبیر دیگر به فرض آنکه جهانیشدن فرایندی طبیعی باشد که بر اثر انقلاب تکنولوژی ارتباطی ایجاد شده باشد، اما در چنین صورتی با توجه به غلبه و سیطره غرب بر ابزارهای تکنولوژی ارتباطی مثل ماهواره و اینترنت جز آنست که بپذیریم فرهنگ غربی مجدداً در حال سیطره خواهد بود و عملاً جهانیشدن در معنای نخست تبدیل به معنای دوم خواهد شد. در وضعیتی که ابزار ارتباطی توسط غرب کنترل میشود آیا میتوان انتظار داشت تا دیگر فرهنگها نیز به راحتی در یک فرایند رقابتی آزاد بتوانند نگرش، هنجارها و ارزشهای خود را در عرصه فرهنگ جهانی مطرح کنند و در نتیجه، سهم مناسب خود را در فرهنگ جهانی داشته باشند؟ بدون تردید، چنین روندی به سهولت صورت نخواهد گرفت.
برخی متفکران غربی ضمن حمایت از آموزههای مدرن غربی پروژهبودن جهانیشدن را رد نموده و با این حال وضعیت جهانیشدن را تکامل منطقی مدرنیته دانسته و جهانیشدن را از آن تفکیک نمیکنند. مکگرو و دیوید هلد در کتابی تحت عنوان «تغییر و تحول جهانی» آوردهاند که جهانیشدن فرایندی گریزناپذیر است که فرایندهای دیگر را نیز در درون خود جای داده است. و تحولی بنیادین در فضای سازمانی و روابط اجتماعی و کنشهای متقابل قدرت به وجود میآورد. این تحولات بنیادین پروژه نیستند، بلکه مقتضیات خاص تاریخی جدیدی آنها را پدیدار ساخته است.(16) چنین نگرشی هنوز در دورن محیط نظریات مدرنیته قابل فهم است و عملاً درصدد توجیه پروژه غرب میباشد. آنتونی گیدنز نیز چنین نگرشی به جهانیشدن دارد.(17)
3. جهانیشدن به مثابه یک پدیده. طبق این تلقی در وضعیت جهانیشدن مؤلفههایی وجود دارد که لزوماً آنها رانمی توان در قالب پروژه یا پروسه تبیین نمود. آرجان آپادوریا در مقاله مشهور خود از پنج چشمانداز نام میبرد که همه آنها را نمیتوان طبیعی یا تعمدی و طرحوار تلقی نمود بلکه بخشی از آنها در تشکیل و وسعتبخشی به آهنگ جهانی نقش داشتهاند. به اعتقاد وی پنج عامل فنآوری، ایدئولوژی، سرمایه، قومیت و رسانههای ارتباطی وضعیتی را ایجاد کردهاند که در آن نمیتوان از انحصار، اختصاص و تکروی سخن گفت... پدیده و فرصت نوظهور نه مطلقا پیش اندیشیده است که بتوان پروژه نامید و نه بدون اطلاع جهانیان مخصوصاً کارگزاران اطلاعات بوده که بتوان پروسهاش خواند. نکته ظریف اینجاست که کارگزاران اطلاعات به واسطه اشراف بر پیامدهای روند از فرصت بیشتری برخوردارند.(18)
چنین دیدگاهی که اندیشمندان غربی دیگری نیز با نگرش پست مدرن و اهمیت دادن به ایدئولوژیها و فرهنگهای قومی -- محلی آن را پذیرفتهاند، میزانی از اهمیتیابی هویتهای محلی را میپذیرد. رابرتسون خود از ایده کثرت -- وحدت یا عام در خاص، خاص در عام دفاع میکند. چنین ایدهای هر چند فرصتی را، هر چند اندک، برای فرهنگهای محلی فراهم میسازد اما با نگرش اسلام کاملاً تطابق و همخوانی ندارد. چنین کثرتگرایی و سیلانیتی که ویژگی نگرش پسا مدرن است، با نگرش مبتنی بر اصول عقلی و اعتقادی پذیرفته شده اسلامی سازگاری ندارد. به بیان دیگر در نگرش اسلامی معرفت و اعتقاد انسان مبتنی بر اصول منطقی و مستدل میباشد و این چنین نگرشی با سیلانیت پست مدرن سازگاری ندارد. از این رو در صورتی که مراد از جهانیشدن چنین قرائتی باشد، میتوان گفت که با ایده اسلامگرایی و مهدویت اسلامی همخوانی ندارد.
از سه نگرش کلان فوق به نظر میرسد میتوان با تمرکز بر نگرش نخست و بسط و اصلاح برخی از مولفههای آن، ایده مناسب و سازگار جهانیشدن را با مهدویت اسلامی شناسایی نمود. نگارنده بر این اعتقاد است که با نگرش ابزاری -- فرایندی به جهانیشدن میتوان قرائتی از جهانیشدن ارائه کرد که زمینه فهم ما را از چگونگی تحقق مهدویت در معنای عام خود که متقضای ادیان آسمانی است فراهم نموده ونیز به طور خاص ما را به درکی اسلامی از وضعیت جهانیشدن و تحقق دولت مهدوی(عج) رهنمون سازد.
«جهانیشدن»: ویژگیهای ذاتی -- عرضی
مشکل اساسی نگرشهای مختلف در جهانیشدن که توسط اندیشمندان غربی و گاه محققان داخلی مطرح میشود آنست که نقطه عزیمت آنها ناخواسته ذهنیت غربی است. مراد از ذهنیت غربی تعبیر عامی است که ایدههای مدرنیسم و پسا مدرن را در برمیگیرد. همچنین چنین ذهنیتی شامل اندیشههای لیبرالیستی غربی و نیز سوسیالیستی -- مارکسیستی، به نحو توأمان، میگردد. مشکل اساسی که در چنین ذهنیتی، اعم از قرائتهای مختلف آن، وجود دارد، بریده بودن رابطه خدا و انسان است.
قرائت سکولار مدرن عملاً با حاکم ساختن انسان و فهم بشری محصور در عقلانیت ابزاری عملاً حکم به مرگ خدا نمود و امر قدسی را از ساحت زندگی بشری جدا ساخت. و نگرش پسا مدرن نیز با ادامه همان طریق اما به شیوهای دیگر آن را تداوم بخشید. نگرش پسا مدرن با درافتادن در دام شکاکیت مبتنی بر نگرش غربی عملاً از رهیافتن به یک پاسخ ایجابی بازمانده است. تجلی بحران معنی در غرب و ظهور گرایشات انسان بحرانزده غربی به معنویت خود حاکی از چنین معضلی در نگرش غربی است.
به نظر میرسد میتوان وضعیت جهانیشدن را با تاکید بر معنای نخست و تلقی آن به عنوان یک فرایند و با استقبال از آن، به مولفههای ذاتی و عرض آن تجزیه نمود و نشان داد که ذات جهانیشدن همان خواسته ادیان است که درآن با پیدایش فضای گفتگو زمینه هدایت بشری از طریق یک هادی آسمانی فراهم میآید و بدینسان غایت تاریخ و آفرینش انسان محقق میگردد. آن چه ما در قرائتهای مذکور مشاهده کردیم همگی در دام عرضیات جهانیشدن اسیر مانده و از رسیدن به کُنه وضعیت جهانیشدن بازماندهاند. به اجمال سعی میکنم این ویژگیها را شرح دهم:
الف) ویژگیهای ذاتی «جهانیشدن»: به نظر میرسد «جهانی شدن» چنانکه در آغاز بحث مطرح شد، لزوماً پیوند ذاتی با مدرنیته یا دوره جدید غرب ندارد و میتواند براساس مولفههای درونی خود مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. به تعبیر دیگر، جهانیشدن مبتنی بر مجموعه خصایصی است که به دلیل رشد تکنولوژی ارتباطی عملا در قرن 21 به صورت نسبتا کاملتری محقق شده است و عملا در مدینه فاضله اسلامی به کمال خود خواهد رسید. مولفههای زیر را میتوان به عنوان مولفههای ذاتی جهانیشدن برشمرد:
1. تحقق ابزاری فضای ارتباطی: ذات اصلی جهانیشدن مستلزم امکان ارتباط بین بشری است. اجتماع بشری محصول اعتباراتی است(19) که قائم به وجود و حضور اعتبارکنندگان میباشد. به تعبیر دقیقتر ماهیت ارتباط مستلزم وجود و حضور طرفهای ارتباط میباشد. جهانیشدن در وضعیت تکنولوژی ارتباطات توانسته است به نحو بهتری زمینه ارتباطی را فراهم سازد. در دورههای پیشین کلام وسیله ارتباطی بوده است و انسانهای مختلف میتوانستند از طریق کلام لفظی یا کتبی به ایجاد ارتباط بپردازند. اما با تحولات جدید برد چنین ارتباطی به لحاظ کمی -- کیفی افزایش حایز اهمیتی یافته است.
2. آگاهی تشدید یافته: چنانکه گذشت در تعریف جهانیشدن به بعد آگاهی تاکید شده بود. فشردگی زمان و مکان و همجواری و تحقق ابزاری فضای ارتباطی زمینه آگاهی از وضعیت مشترک انسانی را فراهم میآورد. در دورههای پیشین چنین وضعیت آگاهی کمتر تحقق مییافت در حالی که در وضعیت جهانیشدن چنین آگاهی به لحاظ کمیت و کیفیت افزایش فزونتری یافته است.
3. جداشدن هویت از مکان و اهمیتیابی فضا:(20) یکی از تحولات عینی و اساسی در پدیده جهانیشدن، جداشدن هویت انسانها از محل و مکان زندگی است. انسانها فطرتاً از ویژگیهای مشترکی برخوردار هستند. اما به دلیل تعلق به زمان و مکان خاصی، چنین ویژگیهای مشترک فطری دچار کمرنگی میشود و تحت تاثیر محیط و مکان قرار میگیرد. شاید حدیث شریف تولد هر مولود بر فطرت الهی و تغییر آن به دست خانواده به نحو شایستهای بتواند این مطلب را بیان کند، هر مکانی مستلزم عروض ویژگیهای عرضی بر انسان است. از این رو در دوره پیش از عصر تکنولوژی ارتباطات، قبایل و اقوام مختلف به دلیل تعلق مکانی هویتهای متفاوتی یافته بودند. پدیده جهانیشدن به همراه خود بحران هویت را ایجاد نموده است. دلیل این امر آنست که جهانیشدن موجب بریدن از هویتهای مکانی میشود و گرایش دارد انسانها را در هویت جدیدی وارد سازد.
در عصر «جهانیشدن» به جای مکان که پدیدهای فیزیکی است فضا اهمیت مییابد. فضا عرصه ارتباط انسانهاست و با گستردگی امکانات ارتباطی فضا نیز بسط مییابد. جهانیشدن فرصت جدیدی را فراهم میسازد تا انسانها با بریدن از هویتهای مکانی در هویت فضایی جدید ادغام شوند. هویت جدیدی که در صورت ابتنأ بر فطرت الهی زمینههای اشتراک کاملاً فراهم میگردد.
4. تحقق جامعه بشری در جهان: به دلیل تفاوتهای مکانی -- زمانی پیوند تمامی انسانها در یک جامعه بشری جهانی امکانپذیر نبوده است. هر چند در ادیان و برخی مکاتب مثل رواقیون ایده شهروندی جامعه جهانی مطرح بوده است اما به دلیل عدم وجود شرایط کافی چنین وضعیتی برای تمامی انسانها میسر نبوده است. از این رو جهانیشدن با فراهمسازی سه زمینه نخست، عملاً تحقق جامعه بشری جهانی را امکانپذیر و در دسترس میسازد. از این رو ایده تحقق امت واحده محقق میگردد.
به نظر میرسد عناصر چهارگانه فوق ارکان جهانیشدن را به لحاظ فرایندی تشکیل میدهند. پدیدههای دیگر را به دلیل تعلقات خاص زمانی و مکانی میتوان عارضی نامید.
ب) ویژگیهای عارضی «جهانیشدن»: عناصری را که فارغ از عناصر چهارگانه فوق در جهانیشدن به وجود میآیند میتوان عناصر عارضی نامید. خصیصه اصلی این عناصر عارضی عبارتست ازقابلیت انفکاک آنها از پدیده جهانی شدن. پدیدهای چون پیدایش بحران هویت، گرایش به محلیگرایی در مقابل جهانیشدن، غلبه نظریهها و مکاتب فکری در عرصه جهانیشدن و... همگی از امور عارضی محسوب میشوند. در نتیجه مصبوغشدن وضعیت جهانیشدن به صبغه غربی، لیبرال، سوسیال و مارکسیستی و... همگی از پدیدههای عارضی جهانیشدن میباشند. ماهیت جهانیشدن نسبت به این امور لابشرط است و چنین پدیدههایی میتوانند در مقطع خاصی جهانیشدن را تحتالشعاع خود قرار دهند. از این رو ضرورت دارد تا ارکان اصلی پدیده جهانیشدن از امور عارضی تفکیک شود.
جهانیشدن: ویژگی سختافزاری -- نرمافزاری
چنانکه از ویژگیهای چهارگانه برمیآید، جهانیشدن عمدتاً ویژگی سختافزاری دارد. به تعبیر دقیقتر، جهانیشدن فرصت یا وضعیتی است برای تحقق ابعاد نرمافزاری. رابرتسون(21) و عماد افروغ این نکته را مطرح کردهاند که آیا جهانیشدن امکان وجودی دارد. پاسخ عماد افروغ حایز اهمیت است. او معتقد است:
«وجهی از جهانیشدن امکان وجودی ندارد نه اینکه هیچ جهانی شدنی امکان ندارد. جهانی شدنی امکان وجودی دارد که به یک ارزشنمایی و حقیقت الحقایق برگردد.»
او با رد جهانیشدن غربی و موجود این نکته را باز نگه میدارد که «جهانیشدن دینی امکان وجودی دارد.»(22) در واقع قرائتهای مختلف جهانیشدن نوعی ارائه نرمافزار برای پدیده جهانیشدن هستند. به این معنا که، صبغه غربی -- مدرن یا پسامدرن این تفسیرها صرفاً به ابعاد عارضی جهانیشدن برمیگردند. جهانیشدن همانند ظرفی است برای تحقق یک محتوا. چنین محتوایی گاه از غرب گرفته میشود و گاه از دین. محتوا ویژگی نرمافزاری دارد و رنگهای مختلفی میگیرد در حالی که جهانیشدن به عنوان یک فرایند، امری متعین است. بدین جهت میتوان محتوا و نرمافزار مناسبی را در ظرف جهانیشدن مطرح نمود. و به نظر میرسد آموزه مهدویت اسلامی به خوبی میتواند به نحو کاملی چنین نقشی را ایفا نماید.
مهدویت اسلامی
مهدویت به عنوان مدینه فاضله اسلامی و ظهور منجی موعود تدبیری الهی است برای تا آمال و آرزوهای بشریت در طول قرنها تحقق یابد. تحقق چنین عصری مستلزم آمادهبودن زمینهها و شرایط لازم میباشد. بدین جهت است که مهدویت اسلامی میتواند با پدیدهای به نام جهانیشدن ارتباط پیدا کند. بدون تردید مدینه فاضله مهدوی دارای ویژگیهایی است که در مطالعه تطبیقی حاضر توجه به آنها ضرورت دارد. در ذیل برخی از این ویژگیها و ابعاد را بررسی میکنیم:
الف) مهدویت و غایت تاریخ: در مورد فلسفه تاریخ و غایت آن دیدگاههای مختلفی وجود دارد و در برخی نگرشها تاریخ خصلتی دوری دارد و همواره در چرخههای خاص خود در حال تکرار است. هر چند چنین نگرشی در برخی مذاهب باستان مثل آیین هندو وجود دارد اما در ادیان آسمانی --- ابراهیمی تاریخ سرانجامی داشته و دارای غایتی است که در حال حرکت بدان سو میباشد. از نگرش اسلامی سرانجام تاریخ بشری تحقق وعده الهی حاکمیت حق و مدینه فاضله اسلامی است. تحقق چنین مدینهای قطعی و یک سنت الهی میباشد.(23) تحقق چنین غایتی، وضعیت جدیدی برای بشر میباشد که یک جامعه بشری مبتنی بر فطرت الهی را به وجود میآورد. در چنین جامعهای کل بشریت سهیم بوده و غایت و آمال تمامی انسانهاست.
بدین جهت عصر مهدوی از تعلق به قوم و قبیله و نژاد خاصی بری بوده و غایت مشترک بشری میباشد. انتظار ظهور منجی موعود، در واقع، انتظار تحقق غایت بشری میباشد که به تدبیر الهی بر جهان حاکم خواهد شد.
ب) بعد جهانی مهدویت اسلامی: ادیان خصلتی جهانی دارند. به دلیل وحدت ذاتی جهان هستی که همه امور به ذات حق برمیگردد، پیام الهی برای تمامی انسانهاست. و تنوع ادیان آسمانی نه به دلیل تنوع در محتوا و پیام، بلکه در ویژگیهای عصری آنهاست. پیام الهی واحد است (ان الدین عندالله الاسلام) و در نتیجه مخاطب آن نیز تمام انسانها هستند. از این رو مهدویت اسلامی نیز هرگز تعلق به سرزمین یا قوم و نژاد خاصی ندارد و تدبیر الهی برای تمامی انسانهاست و از این رو گسترهای جهانی دارد.
ادیان در کل و برخی از مکاتب بشری خصلتی فراگیر و جهانشمول دارند. اسلام صرفا بر اعتقاد مشترک تاکید دارد و هرگونه مرز درون جهان اسلام را نمیپذیرد. مرز اسلام دارالکفر میباشد هر چند در طول تاریخ اسلام به دلیل سنت الهی استدراج و فرصتیافتن کافران در این جهان تقابل «دارالاسلام» و «دارالکفر» عملا وجود داشته است اما در مدینه فاضله مهدوی به دلیل پیروزی حق بر باطل چنین مرزی هم از بین خواهد رفت. روایات وارده در باب مهدویت اسلامی همگی بر این عنصر تاکید دارند.(24)
مهدویت اسلامی تحققبخش فطرت بشری نیز میباشد. انسان فطرتا هویتی الهی دارد و بدین جهت اشتراک بشریت در هویت الهی مستلزم تحقق جامعهای جهانی خواهد بود. هرگونه تعلقات عارضی جغرافیایی و قومی و نژادی در برابر چنین هویت مشترکی صبغهای زوالپذیر و ثانوی دارند و در نتیجه توان تقابل و تعارض با هویت مشترک الهی را ندارند. از این رو مهدویت اسلامی به دلیل ابتنأ بر هویت فطری و الهی انسانها تمامی بشریت را در برمیگیرد و بعدی جهانی دارد. در واقع پیروزی عینی و خارجی دولت مهدوی بر سراسر جهان تبلور تحقق وحدت انسانها براساس هویت فطری و الهی مشترک میباشد و بر این اساس هویتی که برای انسان عصر مهدوی تعریف میشود، هویتی فرازمانی و فرامکانی بوده و در نتیجه بر سراسر جهان گسترش دارد.
ج) صبغه الهی --- دینی «دولت مهدوی»(عج): انسان مدرن با غالب ساختن خرد ابزاری خویش عرصه جامعه و سیاست را جولانگاه خواستهها و خواهشهای خویش قرار داد و حکم به جدایی عرصه دینی و سیاست نمود. ثمره چنین تفکیکی بحران معنا در عصر مدرن بود که به دلیل تعارض و تضاد آن با ساختار وجودی انسان به وجود آمده بود. عصر مدرن با تفکیک این دو عرصه از یکدیگر زمینه تضاد درونی را در انسانها دامن میزد. از یک سو نفی دین در کل موجب نقصان هویت وجودی انسان عصر جدید میگردید و از سوی دیگر حکم به تفکیک دین و سیاست، به رغم پذیرش دین در عرصه خصوصی، موجب تضاد درونی هویت انسان مدرن بود.
اما برخلاف مکاتب عصر مدرن، از منظر اسلام حیات فردی اجتماعی انسانها در هم تنیده است و خداوند با زمینهسازی سعادت نهایی انسانها و از باب لطف خویش دستورالعمل الهی برای زندگی فردی --- اجتماعی عرضه کرده است. شکست مکاتب مدرن و سخن از عصر پساسکولار همگی حاکی از ناکارآمدی نگرش سکولاریستی و تفکیک دین و سیاست میباشد.
در جامعه مهدوی نیز امام معصوم(ع) لطفی الهی است که با هدایت خویش و اجرای احکام الهی در عرصه فردی و اجتماعی جامعه را به سوی سعادت رهنمون میشود. از این رو ویژگی جامعه اسلامی عصر مهدوی برخلاف نگرش عصرجدید تاکید بر فضیلت و سعادت میباشد در حالی که عصر جدید صرفا بر آزادی انسان مبتنی بود و دغدغه فضیلت و سعادت بشر را نداشت.(25) روی گردانی از عنصر فضیلت و سعادت، سبب میگردید که عرصه زندگی این جهانی و مادی در تنظیم زندگی سیاسی محوریت داشته باشد و بدین جهت ایدئولوژیهای بشری دوره مدرن توان جهانشمولی را نداشتند و عملا قدرت فراگیر بودن و گستره جهانی یافتن را نمیتوانستند داشته باشند.(26) همانطور که عصر حاضر با پدیده جهانیشدن، عرصه بازگشت ادیان را به عرصه سیاست فراهم ساخته است و ناکارآمدی ایدئولوژیهای مبتنی بر سکولاریسم روشن شده است، حکومت جهانی ناگزیراز توجه به عنصردین به عنوان یک عنصر هویتبخش فراگیر میباشد. حکومت جهانی مهدوی(عج) عملا به دلیل ابتنأ بر نگرش دینی --- الهی به زندگی سیاسی اجتماعی حایز چنین ویژگی و خصلت میباشد.
د) تکامل فکری بشری و رشد آگاهی انسانها: به رغم وجود انحرافات فکری در ادوار مختلف تاریخی، انسانها در طول تاریخ شناخت تکاملیافتهتری از جهان اطراف خویش داشتهاند و سیر تفکر بشری همواره در سمتوسوی تسخیر عرصههای ناشناخته جدیدی حرکت کرده است. عصر ما نیز هر چند دچار آفات و انحرافات فکری است اما در مجموع فرصت شناخت بیشتری نسبت به گذشته از جهان داشته است. رشد و پیشرفت علوم با کشف عرصههای جدید دانش در بسیاری موارد موید آموزههای اعتقادی --- دینی بوده است و انسانها از طریق سیر آفاقی عرصههای جدیدتری از عظمت خلقت الهی را شاهد بودهاند.
هر چند دانش بشری افقهای بسیار گسترده و عظیمی را فتح نموده است، اما چنانکه در روایات ملاحم آمده است علم در عصر ظهور حضرت مهدی(عج) پیشرفت شگرفی خواهد داشت و از سوی دیگر فهم و آگاهی انسانها نیز فزون خواهد یافت. در روایتی تاکید شده است که هنگامی که آن حضرت ظهور نمایند، دست خویش را بر سر انسانها خواهند نهاد و فهم و آگاهی آنها تکامل خواهد یافت. یا در حدیث دیگری امام صادق(ع) ایشان میفرمایند: که علم بیست و هفت قسم است که مردمان تنها به دو جزء آن پی بردهاند و در زمان ظهور حضرت قائم(عج) بیست و پنج جز دیگر نیز به دست آن حضرت تحقق خواهد یافت.(27)
بدون تردید، علت تاخیر حکومت جهانی آن حضرت عدم تحقق شرایط و لوازمی بوده است که میتوان آمادگی فکری و زمینه پذیرش عمومی را از این قبیل دانست. تحقق حکومت آن حضرت مستلزم آمادگی پذیرش عمومی است و تا زمانی که انسانها خود به چنین فکر و آمادگی نرسیدهاند شرایط فراهم نخواهد شد. در واقع انسانها خود به نقص مکاتب بشری پیخواهند برد و دست به دامان وحی شده و آن را طلب خواهند کرد و در چنین روزی فتح و پیروزی محقق خواهد شد.
ه') گسترش عدل و داد بر سراسر گیتی: ایده عدل و داد از جمله آرمانهای بشری است که در جامعه موعود و به دست منجی تحقق خواهد یافت. حکومت عدل و داد و رفع تبعیضها و نابرابریها وعده الهی برای مستضعفان است. از این رو آن حضرت جامعه عادله را بر پا خواهد کرد. هر چند غایت اصلی جامعه مهدوی زمینهسازی سعادت و فضیلت و تکامل انسانها است، اما طبعا عدل و داد یکی از زمینههای لازم تحقق چنین آرمانی خواهد بود. انسانها تاکنون نتوانستهاند خود به رغم ادعاهای مختلف چنین وضعیت عادلانهای را بر جهان حاکم سازند و روزبروز قدرتمندان در پیگیری اهداف و مطامع خویش ظلم مضاعفی را بر انسانها تحمیل میکنند.
جهانیشدن و مهدویت
چنانکه گذشت جهانیشدن تعابیر و تفسیرهای مختلفی دارد. همچنین جهانیشدن را در ابعاد مختلفی میتوان مدنظر قرار داد. در سنجش نسبت مهدویت اسلامی با پدیده جهانیشدن توجه به این تمایزات ضرورت دارد. بدون تردید مهدویت اسلامی با برخی از قرائتهای جهانیشدن سازگاری ندارد. از این رو لازم است تا با تفکیک این مفاهیم و تفاسیر جهانیشدن از یکدیگر آنها را با مهدویت اسلامی سنجید.
الف) وجوه ناسازگار جهانیشدن با مهدویت اسلامی
-1 الف) جهانیشدن به معنای پروژه غربیسازی: اگر مراد از جهانیشدن غربیشدن یا امریکاییشدن باشد، بدون تردید چنین نگرشی با آموزههای دینی از یک سو و اندیشه مهدویت اسلامی به عنوان یک حکومت جهانی موعود از سوی دیگر ناسازگار میباشد. مهمترین وجوه ناسازگاری را میتوان در مبانی فکری --- نظری آنها دانست. در حالی که تمدن غربی بر محوریت انسان استوار است اندیشه اسلامی --- مهدوی مبتنی بر محوریت خالق هستی است. در حالی که تمدن غربی بر تفکیک دین و سیاست پای میفشارد، از نظر اسلام دین و سیاست در هم تنیدهاند. در حالی که دغدغه تمدن امروز غرب آزادی انسان است دغدغه دین فضیلت و سعادت میباشد. در حالی که غرب بر خرد خود بنیاد ابزاری استوار است، مهدویت و اندیشه اسلامی بر عقل همسو با وحی و عقل غایتمدار مبتنی است.
در حالی که تمدن غرب بر سیطره و استثمار غیرغرب استوار است، مهدویت اسلامی بر عدل و رهاییبخشی تمامی انسانها مبتنی است. با چنین تمایزاتی ناسازگاری مهدویت اسلامی با این تفسیر از جهانیشدن آشکار خواهد بود.
-2 الف) جهانیشدن به معنای سیطره تکنولوژیک غرب: وجه دیگری از جهانیشدن وجود دارد که با ایده مهدویت اسلامی ناسازگار است. اگر چنانچه مراد از جهانیشدن وضعیت تکنولوژیک جدید باشد که هماکنون در جهان وجود دارد و غرب با کنترل ابزارهای ارتباطی ماهواره و اینترنت بر آن سیطره دارد، چنین معنایی نیز با ایده مهدویت اسلامی سازگاری نخواهد داشت. در چنین وضعیتی هر چند نگاه ابزاری و فرایندی به جهانیشدن وجود دارد اما عملا با تفسیر نخست همسان خواهد بود و نتیجه آن سیطره فرهنگ و تفکر غربی خواهد بود.
-3 الف) جهانیشدن «اقتصاد سرمایهداری غربی»: اگر جهانیشدن صرفا از منظر اقتصادی مد نظر قرار گیرد و مراد از آن سیطره و گسترش نظام سرمایهداری غربی باشد، در چنین صورتی نیز جهانیشدن با مهدویت اسلامی سازگار نخواهد بود. دلیل این امر آنست که اولا سرمایهداری غربی صرفا بر کسب سود بیشتر مبتنی است و در نتیجه موجب ظلم و ستم بر جامعه جهانی است و از سوی دیگر صرفا نگاه مادی --- اقتصادی دارد و غایت آن سود و منافع اقتصادی است. در حالی که اقتصاد از منظر اسلامی صرفا تامین کننده نیازهای بشری جهت تکامل و نیل به سعادت میباشد. مضافا اینکه ایده عدلوداد در مهدویت اسلامی با سیطره صاحبان زر و زور ناسازگاری دارد و آن حضرت(عج) خود با آن مقابله خواهد کرد.
ب) قرائت سازگار «جهانیشدن» با «مهدویت اسلامی»
اگر مراد از جهانیشدن فرایند گسترش تکنولوژی ارتباطی باشد و به مثابه یک وضعیت سختافزاری و ابزاری نگریسته شود که با محتوا و نرمافزار خود رنگ میگیرد، چنین قرائتی از جهانیشدن میتواند با مهدویت اسلامی سازگار، و بلکه مستلزم آن باشد.
چنانکه در مباحث گذشته مطرح شد از منظر نوشتار حاضر میبایست جهانیشدن را به مثابه ظرفی لحاظ کرد که بر اثر گسترش تکنولوژی ارتباطی فراهم آمده و انسانها را در وضعیت ارتباطی جدیدی قرار داده و موجب افزایش آگاهی انسانها از محیط و همنوعان خویش گشته است. بر این اساس خصلت ذاتی جهانیشدن ویژگی ظرفبودن و ابزاربودن آن است و محتواها و مکاتب و نگرشهای مختلف صرفا در چنین ظرفی تحقق مییابند و یا خود را بر آن تحمیل میکنند. از این رو هر محتوایی قابل تفکیک از آن است و بر آن عارض میشود.
به نظر میرسد مهدویت اسلامی با چنین قرائتی کاملا سازگاری و بلکه تلازم دارد. عناصر چهارگانه ذاتی جهانیشدن بر این اساس قابل تامل است. «تحقق ابزاری فضای ارتباطی» موجب پیوند انسانها در اقصانقاط جهان میشود. چنین وضعیتی امکان تفاهم و همراهی را فراهم میسازد. به نظر میرسد چنین ویژگی در آن دسته از روایات که بر ارتباط مومنان با یکدیگر و با حضرت مهدی(عج) در شرق و غرب جهان ناظر است، تطابق دارد. در روایتی امام صادق(ع) میفرماید:
«در زمان قائم(عج) مومنی که در شرق است برادر خود را که در مغرب است، خواهد دید، و نیز مومنی که در مغرب است برادر خویش را در مشرق میبیند.»(28)
یا آن حضرت در بیان رمزی دیگری میفرماید:
«زمانی که قائم(عج) ظهور نماید، خداوند گوشها و چشمان شیعیان ما را به گونهای تقویت میکند که میان آنان و قائم(عج) نیازی به پیک نیست. آن حضرت با آنان سخن میگوید و آنها سخن او را میشنوند و در حالی که وی در جایگاه خویش قرار دارد، او را میبینند.»(29)
هر چند در چنین تعابیری از ائمه معصومین(ع)، احتمال اعجاز در عصر ظهور و طریق غیرعادی ارتباطی وجود دارد و نمیتوان آن را ناممکن دانست، اما با توجه به سنت الهی در جریان امور طبق اسباب خویش به نظر میرسد چنین تعابیری بیشتر بر بعد ارتباطی ناظر است که حداقل چشماندازی از آن برای ما در عصر تکنولوژی ارتباطات حاصل شده است. عنصر ذاتی دوم جهانیشدن در قرائت برگزیده نیز، یعنی آگاهی تشدید یافته را نیز میتوان در ذیل این توضیح، فهمید.
اما عنصر ذاتی سوم جهانیشدن یعنی «جداشدن هویت از مکان» نیز کاملا با ایده مهدویت سازگاری دارد. هویتها در روزگاران گذشته پیوند نزدیکی با ویژگیهای جغرافیایی داشتهاند و گاه مکان و منطقه محوریت داشته است. اما فرایند دولت ملتسازی و ملیگرایی در عصر جدید و بعدها پدیده جهانیشدن عملا چنین هویتهایی را دگرگون کردهاند. اما چنین پدیدهای از ساختن یک هویت پایدار جهانشمول بازماندهاند. هویت حقیقی انسانها ریشه در فطرت آنها دارد. از این رو هر هویتی که سازگار با ویژگیهای فطری و وجودی انسان شکل بیابد، هویتی اصیل و پایدار خواهد بود. کار ویژه مهدویت اسلامی در ساختن هویت جدید الهی و بازگرداندن هویتهای کژ تابیده و دچار تعارض درونی به هویتی اصیل حایز اهمیت است. جهانیشدن بدین معنا میتواند در راستای مهدویت عمل میکند. هر چند وضعیت فعلی جهانیشدن از چنین کار ویژهای ناتوان است اما ظهور محتوای نرمافزاری اصیل در مهدویت اسلامی عملا چنین توانایی و کارایی را در وضعیت جهانیشدن فراهم خواهد کرد.
ویژگی ذاتی چهارم جهانیشدن را نیز میتوان با ایده مهدویت کاملا متلائم و متلازم دانست. «پیدایش جامعه بشری جهانی» به جهاتی با ایده امت واحده اسلامی سازگاری دارد. جهانیشدن با این ویژگی خود ظرفی را فراهم ساخته است تا امت واحده اسلامی در آن امکان تحقق عینی داشته باشد. نظر به غایت و فلسفه تاریخ از نگاه ادیان و به ویژه اسلام تحقق چنین جامعهای ضروری است. اما هر چند چنین جامعهای در روزگاران پیشین به دلیل موانع مختلفی به تاخیر افتاده است در وضعیت مطلوبی که ابزارهای تکنولوژی ارتباطی فراهم ساختهاند، زمینه مساعد تحقق چنین آرمانی میتواند فراهم گردد.
ظرفیتهای مهدویت اسلامی در عصر «جهانیشدن»
مفهوم «جهانیشدن» را میبایست از تعابیر و تفاسیر موجود تخلیه نمود تا بتوان از آن در جهت فهم مهدویت و عصر ظهور استفاده کرد. نگاه مقاله حاضر صرفا به بعد ماهوی جهانیشدن بود و سعی نمود با قرائت خویش از جهانیشدن ایده خود را شرح دهد. اما دو نکته را میبایست مورد توجه قرار داد:
نخست: در سنجش نسبت جهانیشدن و مهدویت اسلامی نباید بر وضعیت فعلی جهانیشدن که به دلیل سیطره هژمنویک غرب نامطلوب است بسنده کرد. بلکه باید فراتر رفته چشماندازهای فراختری را با نگرشی فلسفی و ماهوی به این پدیده مشاهده کرد. از این رو نباید با استناد به برخی عوارض کنونی جهانیشدن که پذیرش آن بر انسان مومن متعهد سخت است، حکم به ناهمسازی این دو مفهوم کرد. چنانکه همسانانگاری عامیانه این دو مفهوم نیز، چنانکه برخی بدان مبتلا هستند، خود دچار آفت دیگری میباشد.
دوم: مهدویت اسلامی با ویژگی جهان دینی و جهان وطنی خود محتوای نرمافزاری مناسب و منحصربفردی برای وضعیت تصور شده میباشد. هنگامی که سخن از امکان تحقق جهانیشدن مطرح میشود، اگر ما صرفا ایدئولوژیها و مکاتب بشری را مدنظر قرار دهیم چنین جهانیشدنِ مبتنی بر جهانگرایی و جهانوطنی موجود در این مکاتب به دلیل معضلات درونی خویش دچار وضعیت امتناع خواهند بود و هر چند همانند تفکر لیبرال دموکراسی غربی موجود بخواهند خود را چند روزی بر این موج سوار کنند، اما در نهایت به همسان کف از بین خواهند رفت و قابل دوام نیستند. تنها مظروف و محتوای مناسب چنین وضعیتی مکتب سازگار با ویژگیهای فطری انسانها میباشد که یقینا در آموزه مهدویت اسلامی، به عنوان تدبیری الهی برای پایان تاریخ، نهفته است.
پینوشتها:
1-نگاه کنید: حسین توفیقی، هزارهگرایی در فلسفه تاریخ مسیحیت، موعود، ش 17، ص 14 - 20.
2- در مورد برخی از ویژگیهای عصر ظهور که به نظر میرسد به زبان رمز بیان شدهاند نگاه کنید محمدبنابراهیم نعمانی، الغیبه، تهران، مکتبهالصدوق، 1397 ق، ص 319؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفأ، 1404 ق، ج 52، کتاب الغیبه، باب 27.
3- رونالد رابرتسون، جهانی شدن، کمال پولادی، تهران، نشر ثالث، 1381، صص 21 --- 32.
4- مالکوم واترز، جهانی شدن، اسماعیل مردانیگیوی و سیاوش مریدی، تهران، انتشارات سازمان مدیریت صنعتی، 1379، ص 13 --- 14.
5- همان، ص 12.
6- جان تاملینسون، جهانیشدن و فرهنگ، محسن حکیمی، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1381، ص 14.
7- رابرتسون، پیشین، ص 35.
8- نک: محمد قراگوزلو، «جهانی شدن»، اطلاعات سیاسی - اقتصادی، ش 178 - 177، ص 80.
9- فرانسیس فوکویاما، «ارزشهای فرهنگی و جهانی شدن»، رضا استادرحیمی، روزنامه همشهری، 18 مهر 1380.
10- پل سوئیزی، سمیر امین و دیگران، جهانیشدن با کدام هدف، ناصر زرافشان، تهران، نشر آگه، 1380، مقاله امپریالیسم و جهانی شدن»، ص 13 - 44.
11- نک: سیدمحمدکاظم سجادپور (ویراستار علمی)، جهانی شدن: برداشتها و پیامدها، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1381.
12- عماد افروغ در بررسی چالشهای پیشاروی جهانیشدن به خوبی به این نکته توجه کرده است. نک: «جهانی شدن؛ چالشها و تعارضها»، گفتگو با دکتر عماد افروغ، فصلنامه مطالعات راهبردی، س 4، ش 3، پاییز 1380، ص 254.
13- برای نمونهای از چنین نگرش نک: فرهنگ رجایی، پدیده جهانی شدن: وضعیت بشری و تمدن اطلاعاتی، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، تهران، نشر آگاه، 1380. از محققان داخلی، محمود سریعالقلم نیز به چنین گرایشی تمایل یافته است. از نظر وی جهانیشدن موجب قاعدهمندسازی رفتار میشود و انسانهای غیرغربی را که منضبط و قاعدهمند نیستند، تحت قاعده درمیآورد و این نوعی دستآورد تکنولوژی است. نک: «میزگرد جهانی شدن؛ ابعاد و پیامدها»، فصلنامه مطالعات ملی، س 3، ش 10، زمستان 1380، صص 245 - 282.
14- به نقل از: قدیر نصری، «در چیستی جهانی شدن»، فصلنامه مطالعات راهبردی، س 4، ش 3، مسلسل 13، ص 296.
15- پل سوئیزی، پیشین.
16- قدیر نصری، پیشین،
17- حتی گیدنز در کتاب خود سنت را در وضع جهانیشدن به دلیل ناسازگاری با مدرنیته رد میکند: نک: آنتونی گیدنز، جهان رها شده، علیاصغر سعیدی و حاجی عبدالوهاب، تهران، انتشارات علم و ادب، 1379، صص 90---71.
18- کیت نش، جامعهشناسی سیاسی معاصر، محمدتقی دلفروز، تهران، انتشارات کویر، 1380، ص 114.
19- در مورد اعتباریات در جامعه نگاه کنید علامه طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقاله ششم.
20- در مورد بحث جهانیشدن و هویت نگاه کنید به احمد گلمحمدی، جهانیشدن و بحران هویت، فصلنامه مطالعات ملی، س 3، ش 10، زمستان 1380.
21- رابرتسون، پیشین.
22- میزگرد جهانیشدن، چالشها و تعارضات، دکتر عماد افروغ، پیشین
23- محمدتقی مصباحیزدی، جامعه و تاریخ در قرآن،
24- نگاه کنید بحارالانوار، ج 52، باب 27.
25- در مورد تقابل نظریههای فضیلتمدار و آزادی محور در تاریخ تفکر سیاسی نک: ویلیام تیبلوم، نظامهای سیاسی، ترجمه احمد تدین، تهران، نشر آران، 1373، ج 2.
26- این امر به ناهمخوانی این نگرشها و مکاتب با فطرت الهی انسانها برمیگردد. نقدهای سنتگرایانی چون سیدحسین نصر، فریتهوف شوان و رنهگنون بر دنیای جدید از این قبیل است. به عنوان نمونه نک: سیدحسین نصر، معرفت و معنویت، ترجمه انشأالله رحمتی، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی، 1380. در نگرش اسلامی نیز چنین نقدی در دنیای جدید به صورت جدی مطرح است.
27- بحارالانوار، ج 52، ص 336.
28- همان، ص 391.
.29 همان، ص 336.
از سوی دیگر ما در روزگار خویش شاهد پدیده دیگری با عنوان «جهانیشدن» هستیم. وضعیت جهانیشدن با رشد تکنولوژی ارتباطات همراه بوده که موجب فشردگی زمان و مکان، همجواری مجازی، کشآمدن مناسبات اجتماعی در طول مکان، کوچک شدن جهان و در نهایت به تعبیرمارشال مکلوهان، پیدایش «دهکده جهانی» گشته است. حتی چنین وضعیتی برخی را بر آن داشته است که از «پایان تاریخ» سخن بگویند. به هر حال، به رغم تعابیر و تفاسیر مختلف از این پدیده، که در ادامه بحث بدانها خواهیم پرداخت، اهمیت چنین وضعیتی برای ما از دو جهت مطرح میباشد. نخست آنکه ما خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر چنین پدیدههایی در قرن 21 قرار گرفتهایم و بدین جهت شناخت ابعاد آن جهت تنظیم زندگی خویش ضروری خواهد بود. اما وجه اهمیت دیگر این پدیده برای ما نسبت و ارتباط آن با اعتقاد دیرین مانسبت به مهدویت و ظهور منجی موعود(عج) میباشد. در واقع باور ما به شکلگیری حکومتی جهانی توسط حضرت مهدی(عج) چنین پرسشی را مطرح میسازد که چه ارتباط و نسبتی بین مهدویت و حکومت جهانی مهدوی(عج) با پدیده جهانیشدن وجود دارد؟
در تعابیر عامیانه و گاه در برخی مباحث علمی چنین تصوری برانگیخته میشود که بین پدیده جهانیشدن با حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) ارتباط و حتی همسانی وجود دارد. از این رو پرسشی که لازم است در آن تامل شود پرداختن به نسبت بین این دو مفهوم میباشد. وجه اهمیت پرداختن به چنین پرسشی در آن است که به رغم اشتراک ادیان مختلف در اعتقاد به ظهور منجی، تحولات روزگار ما وضعیت متفاوتی را بهوجود آورده است. برای انسان ماقبل عصر تکنولوژی ارتباطات، تحقق یک حکومت جهانی با تصوراتی توام بوده است که به دلیل گستره عظیم جغرافیایی جهان برای انسان آن روز، نحوه تحقق چنین حکومتی، به رغم باور اصیل وی به تحقق آن، در بوته اعجاز و شگفتی قرار میگرفت. تعابیر مختلفی که در روایات و اخبار ملاحم در ویژگیهای عصر ظهور حضرت مهدی(عج)(2) آمده است که صدای آن حضرت را همه جهانیان در هنگام سخن میشنوندیا سیمای مبارک وی را میبینند و تعابیر دیگر، همگی برای انسانهای روزگار پیشین امری شگفت و معجزهآسا مینمود. در حالی که پیشرفتهای تکنولوژی ارتباطی فهم چنین وضعیتی را به طرق عادی برای ما میسر ساخته است. در پرتو چنین تحولاتی است که فهم ما نسبت به برخی از آموزههای دینی روشنتر گشته و ما اینک با بصیرت بیشتری میتوانیم آموزههای دینی -- و جهانی خود را درک کنیم. پدیده جهانیشدن نیز شاید بتواند چنین زمینهای را بیشتر فراهم سازد.
از این رو مساله پیشاروی نوشتار حاضر اینست که چه نسبتی بین حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) و پدیده جهانیشدن وجود دارد؟ به تعبیر دیگر چنین پرسشی در ذهن ما برانگیخته میشود که آیا ما در عصر جهانیشدن میتوانیم فراتر از باور دینی -- اعتقادی خود به ظهور منجی موعود، چگونگی تحقق آن را براحتی درک کنیم. آنچه برای انسانهای مومن پیشین صرفاً یک باور دینی -- اعتقادی بود، میتواند برای ما امر ملموستری جلوه نماید و شاهد تحقق زمینههای آن باشیم. و مفهوم جهانیشدن یا مفاهیم دیگری میتوانند برای ما زمینه درک بهتر و روشنتری از چگونگی تحقق حکومت جهانی موعود فراهم سازند.
شاید طرح چنین ادعایی در وضعیتی که «جهانی شدن» خود در معرض چالشها و انتقادهای جدی است و مردمان بسیاری از کشورها به دلیل تبعات منفی آن در تحمیل و گسترش عرصه استعماری صاحبان قدرت و سرمایه در ابعاد اقتصادی -- فرهنگی و سیاسی هر روز به اعتراض برمیخیزند، ابهاماتی را در پی داشته باشد. حتی چنین ابهاماتی با توجه به دیدگاههایی که جهانیشدن را به مثابه یک پروژه غربی یا غربیسازی جهان و یا حتی امریکاییسازی جهان میدانند، بیشتر میگردد.
البته لزوماً جهانیشدن در تمامی قرائتهای خود با مهدویت اسلامی سازگاری ندارد و میبایست جهت فهم وضعیت عصر مهدوی به قرائتهای مناسب تمرکز نمود و حتی اگر چنانچه هیچ قرائتی سازگاری با ایده مهدویت نداشته باشد، وجوه تمایز معین گردد. در برخی از این قرائتها مثل غربیسازی و امریکاییسازی، تباین روشنی وجود دارد. و در برخی دیگر میتوان وجوه تشابه بسیاری مشاهده کرد. در نهایت باید گفت از آنجا که دغدغه اصلی پژوهش حاضر جستجوی ابزار نظری و مفهومی مناسب برای فهم عصر مهدوی(عج) میباشد، این نوشتار خود را مقید به قرائتهای موجود جهانیشدن ندانسته و نهایتاً میتواند قرائت خاص خود را از این مفهوم ارائه نموده واستدلالهای خویش را مطرح سازد.
جهانیشدن و مفاهیم مربوطه
جهانیشدن یا(Globalization) از جمله مفاهیمی است که در سه دهه اخیر تداول یافته است و علاوه بر عرصه مراکز علمی -- تحقیقاتی اذهان بسیاری از جهانیان را به خود مشغول داشته است. سیر تحول تکنولوژی در عرصه ارتباطات و پیدایش انقلاب اطلاعات در نیمه دوم قرن بیستم زمینه گذر از محدودیتهای جغرافیایی -- ملی را فراهم ساخته و این امر موجب کوچکتر شدن جهان و تبدیل عرصه جهانی به یک دهکده گردید که ساکنان آن در ارتباط مستقیم با یکدیگر میتوانستند باشند. مارشال مکلوهان در دهه 1965 خود با طرح ایده «دهکده جهانی» پیشگام طرح مباحث جهانیشدن گردید. واژه جهانیشدن در طول سه دهه گذشته، همزمان با طرح آن در مجامع علمی، تعاریف مختلفی به خود گرفته است. در زبان فارسی نیز به تبع چنین اختلافاتی در واژه لاتین آن، معادلهای مختلفی نیز برای آن پیشنهاد شده است. مفاهیمی چون «جهانی شدن»، «جهانیسازی»، «جهانگرایی»، «جهانگستری» در ترجمه آن به کار رفتهاند.
وجه مشترک برداشتهای مختلف از واژه جهانیشدن توجه به بعد جهانی این پدیده است. چنین مینماید که انسانها توجه خویش را از تمرکز صرف بر قوم و قبیله و منطقه و ملیت خود فراتر برده و اینک افق جهانی یافتهاند. رهیافتهای علمی مختلف نیز بر چنین گسترهای تاکید کردهاند. تاکید بر گستره جهانی در جهانیشدن، این مفهوم را با مفاهیم دیگری که بر بعد جهانی تمرکز میکنند مرتبط میسازد. مفاهیم حکومت جهانی، نظام جهانی، فرهنگ جهانی، جهان وطنی، جهانگرایی و... از این قبیلند. چنین ارتباطی در بحث حاضر حایز اهمیت است. هر چند در سنت اسلامی ما تعبیر جهانیشدن به کار نرفته است اما تعابیری چون حکومت جهانی اسلام، حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) و... مفاهیمی کاملاً مانوس میباشند. هر چند به نظر میرسد علاوه بر چنین اشتراکی بین این مفاهیم با مفهوم جهانی شدن، میتوان ارتباطات عمیقتری را نیز با تعیین قرائت مناسب از جهانیشدن جستجو نمود.
بدون تردید نگرش جهانی از دیرباز برای بشر مفهوم بوده است. بشر به گونههای مختلف درصدد تعلق یافتن به عرصهای جهانی بوده است. نمودهای چنین گرایشی را میتوان در کشور گشاییهای پیشین امپراتوریها و سلاطین، مکاتب فکری و ادیان مشاهده نمود. هر کدام از این عرصهها منظری جهانی مدنظر خویش قرار میدادهاند. اما آیا چنین منظری لزوماً به لحاظ مفهومی با «جهانی شدن» یکسان میباشد؟ در پاسخ به چنین پرسشی دیدگاههای مختلفی را میتوان یافت: «رونالد رابرتسون» معتقد است جهانیشدن فرایندی است که از عصر رنسانس و قرن پانزدهم آغاز گشته است. او پنج مرحله مختلف را برای سیر تطور مفهوم جهانیشدن پیگیری کرده است:
مرحله نخست، مرحله تکوین و شکلگیری اولیه است که از اوایل قرن پانزدهم تا قرن هیجدهم در اروپا آغاز گشته است و بدین سان نظام فراملی قرون وسطایی فرو ریخت و اجتماعات ملی، تحکیم مفاهیم فردی و فردگرایی و ایدههای مربوطه به بشریت و انسان ظهور پیدا کرد.
مرحله دوم، آغاز جهانیشدن از نیمه دوم قرن هیجدهم تا دهه 1870 میباشد. در این مرحله گرایش شدید به مفاهمی ذیل است: ایده دولت واحد همگن، تبلور انگاره روابط رسمی بینالمللی و فراملی، تلقی فرد به عنوان شهروند، تاکید فراوان بر حقوق انسان و نوع بشریت، گسترش پیمانها و نمایندگیهای مرتبط با تنظیم روابط بینالمللی و فراملی و ترازبندی موضوعات در چارچوب ملی و بینالمللی.
مرحله سوم، یا مرحله خیزش از دهه 1870 تا 1920 را در برمیگیرد. در چنین مقطعی چهار مرجع اصلی مطرح است: جوامع ملی؛ فرد؛ جامعه بینالمللی؛ و بشریت (به عنوان یک مجموعه واحد). نمودهای جهانیشدن در این دوره عبارتند از: رسمیت مفهوم بشر در سطح بینالمللی، رشد جنبشهای وحدت جهانی، نزدیک شدن به پذیرش جهانی تقویم واحد و...
مرحله چهارم یا مرحله مبارزه برای هژمونی، از نیمه دهه 1920 تا 1960 را در برمیگیرد. مهمترین ویژگیهای این دوره عبارتست از: تاسیس جامعه و سازمان ملل متحد، تثبیت استقلال ملی، و...
مرحله پنجم که رابرتسون پدیده جهانیشدن را به معنای خاص خود در این معنا به کار میبرد، به اواخر دهه 1960 تا پایان قرن بیستم برمیگردد. طبق نگرش رابرتسون در این مرحله آگاهی نسبت به جهان، تبدیل حقوق مدنی به مسالهای جهانی، افزایش دلمشغولی سنت به بشریت به عنوان یک نوع ویژه از طریق جنبشهای زیست محیطی، رشد توجه به جامعه مدنی و شهروندی جهانی، تحکیم موقعیت ارتباط جمعی از جهان و رشد اسلامگرایی به مثابه جنبش ضدجهانیشدن.(3)
طبق تفسیر رابرتسون ریشههای جهانیشدن به قرن پانزدهم برمیگردد. دیگران جهانیشدن را پدیدهای همزاد زندگی اجتماعی انسان معرفی کردهاند. مالکوم واترز سه گزینه را در شناسایی جهانیشدن مطرح میکند:
الف) جهانیشدن فرایندی است که از شروع تاریخ بشر آغاز شده و تاثیرات آن با گذشت زمان افزایش یافته است. لیکن این فرایند در سالهای اخیر یک جهش ناگهانی داشته است.
ب) جهانیشدن همزاد تجدد است و در نگاهی دیگر همان توسعه سرمایهداری است که اخیراً از یک جهش ناگهانی برخوردار شده است.
ج) جهانی شدن، پدیده و فرایندی متاخر است که همراه با فرایندهای اجتماعی، تحت عناوین فراصنعتی، فراتجدد، یا شالودهشکنی سرمایهداری همراه است.(4)
البته او خود اذعان میدارد که برخی ابعاد جهانیشدن همیشه به وقوع پیوسته است اما تا نیمه هزاره دوم توسعه این ابعاد پیوسته و منظم نبوده است.
بر این اساس، میتوان اذعان نمود که مفهوم جهانی شدن، هر چند به نیمه دوم قرن 20 تعلق دارد اما نمودهایی از آن را میتوان در دورههای پیشین نیز مشاهده کرد. هر چند به دلیل ویژگی خاص این دوره که بر اثر انقلاب در تکنولوژی ارتباطات فراهم شده است، به صورت جدیتر و اساسیتر در اواخر قرن 20 تحقق کامل یافته است. از این رو پژوهشگران عمدتاً در بحث جهانیشدن و تعریف آن به دوره اخیر توجه داشتهاند.
تعاریف مختلفی از جهانیشدن مطرح شده است. مالکوم واترز جهانیشدن را فرایندی اجتماعی میداند که «در آن قیدوبندهای جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده است، از بین میرود و مردم به طور فزایندهای از کاهش این قید و بندها آگاه میشوند.»(5) جان تامیلنسون نیز با تمرکز بر پیچیده شدن ارتباط در عصر جهانیشدن آن را با مدرنیته پیونده زده و معتقد است که جهانیشدن شبکهای به سرعت گسترش یابنده و همیشه متراکم شونده از پیوندهای متقابل و وابستگیهای متقابل است که وجه مشخصه زندگی اجتماعی مدرن به شمار میرود.(6)
رابرتسون نیز با تاکید بر آگاهی، جهانیشدن را چنین تعریف میکند:
«مفهوم جهانیشدن به درهم فشردهشدن جهان و هم تراکم آگاهی نسبت به جهان به عنوان یک کل دلالت دارد.»(7)
هر چند تعاریف سهگانه فوق از جهانیشدن عمدتاً بر یک وضعیت ارتباطی خاص و فشرده تاکید داشتند، در نگرشهای دیگر که از منظر انتقادی مطرح شدهاند، جهانیشدن با امریکاییشدن پیوند خورده است. از نظر لاش ویوری «جهانیشدن در واقع جهانیشدن سرمایهداری پیشرفته است.»(8) فوکویاما نیز که مدعی است جهانیشدن همان امریکایی شدن است مدعی است که الگوی امریکا که مردمان دیگر فرهنگها خود را با آن هماهنگ میکنند، مربوط به دو یا سه نسل پیش است، زمانی که سخن از جهانیشدن و نوگرایی به میان میآید، امریکای دهه 50 و 60 را تداعی میکنند... فرهنگی که در دهه 50 و 60 اشاعه یافت، ایدئال بود.»(9) منتقدان نحله مارکسیست سرمایهداری غربی نیز در تعریف جهانیشدن عمدتاً بر بعد گسترش سیطره استعماری و امپریالیستی سرمایهداری غربی تمرکز کردهاند. آنها با نقد جهانیشدن غربی آن را موج جدیدی در گسترش امپریالیسم سرمایهداری غربی میدانند.(10)
در تعاریف فوق عمدتاً بر بعد فرهنگی تمرکز شده است. البته جهانیشدن ابعاد مختلفی دارد و شاید در بیشتر اوقات در وهله نخست جهانیشدن در عرصه اقتصاد به ذهن تبادر نماید. بعد سیاسی جهانیشدن نیز حایز اهمیت است. در حالی که در بعد اقتصادی بر سیطره سرمایهداری بر اقصا نقاط جهان تمرکز میشود. در بعد سیاسی جهانیشدن بر پیدایش و اشاعه الگوهای مشابه حکومتی و حقوقی غربی و به ویژه امریکایی به سراسر جهان مدنظر میباشد. از این رو توجه به ابعاد مختلف جهانیشدن اهمیت دارد. به تعبیر برخی پژوهشگران، جهانیشدن «به بافتهای گوناگون کنش اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، حقوقی، فرهنگی، نظامی، فناوری و نیز محیط زیست راه پیدا نموده است.»(11)
اما به رغم وجود ابعاد مختلف جهانی شدن، به نظر میرسد در پژوهش حاضر ضرورت دارد تا عمدتاً بر ابعاد فرهنگی -- سیاسی و اجتماعی جهانیشدن تمرکز شود. زیرا اولاً در عصر حاضر به دلیل بحران معنی در تمدن مدرن غربی که بر جهان سیطره دارد، ایدهها و فرهنگ برخلاف دیدگاههای پیشین صبغهای اساسی یافته و در منزلت زیربنا قرار گرفتهاند. چنین وضعیت در تفکر اسلامی عملاً پذیرفته شده بود و هم اینک جهان غرب نیز عملاً به چنین نتیجهای رسیده است.(12) دلیل دیگر آنست که درمطالعه تطبیقی مهدویت اسلامی با جهانیشدن ضرورت دارد تا ما بر بعد فکری -- فرهنگی تاکید نماییم تا بتوانیم به سهولت اندیشه «جامعه فاضله اسلامی» را با وضعیت «جهانیشدن»، مقایسه نماییم.
«جهانیشدن» به چه معنی؟
نگرشهای مختلفی در باب تبیین ماهیت و چیستی جهانیشدن وجود دارد. برخی از منظر طرفداری و حمایتی سخن گفتهاند و برخی به انتقاد از آن میپردازند. پیش از بررسی برداشت و قرائت سازگار از جهانیشدن با ایده مهدویت اسلامی پاسخ به این پرسش ضروری است که آیا جهانیشدن پدیدهای ضروری و به تعبیر دیگر یک فرایند تاریخی است یا صرفاً پروژهای طراحی شده است تا سیطره فرهنگ و تمدن غربی را بر جهان تثبیت و نهادینه سازد؟
در کل سه نگرش به جهانیشدن وجود دارد:
1. «جهانیشدن» به عنوان یک پروسه تاریخی که به دلیل پیشرفت و انقلاب در تکنولوژی ارتباطات فراهم آمده است. پیدایش وسایل ارتباطی مثل تلفن، ماهواره، اینترنت و... زمینهساز تحقق جهانیشدن به عنوان یک پروسه محسوب میشوند که انسان قرن 21 آن را تجربه میکند. در چنین قرائتی جهانیشدن محصول فشردگی زمان و مکان، بریدن فضای زندگی مشترک اجتماعی از مکان، همجواری و پیچیدگی ارتباط انسانها میباشد که در پیدایش فرهنگ مشترک جهانی نمود مییابد. در چنین وضعیت تکنولوژیک فرهنگهای مختلف در معرض ارتباط و گفتگو با یکدیگر قرار گرفته طی مراحل داروینیسم فرهنگی -- تمدنی تمدن و فرهنگ مشترک جدیدی از برایند فرهنگها ایجاد میشود. طرفداران چنین نگرشی معتقدند جهانیشدن نتیجه انقلاب تکنولوژیک ارتباطی است و وضعیت مطلوب و بهینهای برای بشر فراهم شده است.(13)
2. جهانیشدن به عنوان یک پروژه غربی را عمدتاً منتقدان جهانیشدن مطرح ساختهاند دذژر این نگره، جهانیشدن همان جهانیسازی و به تعبیر دیگر غربیسازی و امریکاییسازی جهان میباشد که درصدد است، هنجارها و ارزشهای غربی را در جهان محقق سازد. به تعبیردیگر «جهانیسازی» نقشهای است برای تحقق رسالت دیرین انسان سفید سرمایهدار غربی که زمانی از طریق تهاجم نظامی و استعمار کهن، تاجران و ماموران مذهبی دنبال میشد ولی اکنون به تعبیر فیسک به کمک ماهواره و تکنولوژی ارتباطات غسل تعمید داده شده است. محققان مختلفی چون تاملینسون، دیوید هلد، ادوارد سعید و طیف وسیعی از مخالفان جهانیشدن خاستگاه و رویکرد انحصارطلبانه و هژمونیک این روند را به نقد کشیدهاند. از نظر تاملینسون فرهنگ جهانی شدهای که ما هم اکنون با آن مواجه هستیم یک فرهنگ جهانی مبتنی بر هرج و مرج و گزینش طبیعی نیست که از جمع بین تجارب و نیازهای بشریت حاصل آمده باشد، حتی به صورت یکسانی از گونههای فرهنگی موجود نیز تغذیه نمیکند بلکه حاکم گشتن یکی از گونههای فرهنگی است که از توان بیشتری برخوردار میباشد. در یک کلام، مقصود، همان فرهنگ غربی است.(14)
بدیهی است که جهانیشدن به معنای دوم با ایده و فرهنگ اسلامی به هیچ وجه سازگاری ندارد و از این رو در کل از موضوع مطالعه این پژوهش خارج میشود. در واقع جنبش اسلامگرایی معاصر خود در نقد و چالش با سیطره و هژمونی غرب شکل گرفته است و طبیعی است که مدینه فاضله اسلامی مهدوی نیز به هیچ وجه با آنچه که در غرب شکل گرفته است، سازگاری نخواهد داشت.
دیدگاه فرانسیس فوکویاما و هانتینگتون از این قبیل است. هانتینگتون و فوکویاما از موضع طرفداری و موافقت به چنین نگرشی رفتهاند، در حالی که نظریهپردازان نئومارکسیست نیز از جهانیشدن چنین تلقی را دارند، اما با آن مخالف هستند.
از نظر نظریهپردازان نئومارکسیت، جهانیشدن ماهیتی برنامهریزی شده دارد که طی آن تمدن سرمایهداری غربی درصدد بسط خود در عرصه جهانی است. به تعبیرادوارد سعید، امپریالیسم سرمایهداری با جهانیشدن وارد فاز جدید خود شده است و همانند مراحل پیشین درصدد استعمار دیگران است.(15) چنین فرایندی از نظر آنها کاملاً مطرود و نامقبول میباشد. اندیشمندانی چون والرستین، گوندر فرانک، پل باران و دیگران از این قبیل هستند.
اما آیا در معنای و نگرش نخست نیز شائبهای از سیطره غرب، همانند نگرش دوم، وجود ندارد؟ به تعبیر دیگر به فرض آنکه جهانیشدن فرایندی طبیعی باشد که بر اثر انقلاب تکنولوژی ارتباطی ایجاد شده باشد، اما در چنین صورتی با توجه به غلبه و سیطره غرب بر ابزارهای تکنولوژی ارتباطی مثل ماهواره و اینترنت جز آنست که بپذیریم فرهنگ غربی مجدداً در حال سیطره خواهد بود و عملاً جهانیشدن در معنای نخست تبدیل به معنای دوم خواهد شد. در وضعیتی که ابزار ارتباطی توسط غرب کنترل میشود آیا میتوان انتظار داشت تا دیگر فرهنگها نیز به راحتی در یک فرایند رقابتی آزاد بتوانند نگرش، هنجارها و ارزشهای خود را در عرصه فرهنگ جهانی مطرح کنند و در نتیجه، سهم مناسب خود را در فرهنگ جهانی داشته باشند؟ بدون تردید، چنین روندی به سهولت صورت نخواهد گرفت.
برخی متفکران غربی ضمن حمایت از آموزههای مدرن غربی پروژهبودن جهانیشدن را رد نموده و با این حال وضعیت جهانیشدن را تکامل منطقی مدرنیته دانسته و جهانیشدن را از آن تفکیک نمیکنند. مکگرو و دیوید هلد در کتابی تحت عنوان «تغییر و تحول جهانی» آوردهاند که جهانیشدن فرایندی گریزناپذیر است که فرایندهای دیگر را نیز در درون خود جای داده است. و تحولی بنیادین در فضای سازمانی و روابط اجتماعی و کنشهای متقابل قدرت به وجود میآورد. این تحولات بنیادین پروژه نیستند، بلکه مقتضیات خاص تاریخی جدیدی آنها را پدیدار ساخته است.(16) چنین نگرشی هنوز در دورن محیط نظریات مدرنیته قابل فهم است و عملاً درصدد توجیه پروژه غرب میباشد. آنتونی گیدنز نیز چنین نگرشی به جهانیشدن دارد.(17)
3. جهانیشدن به مثابه یک پدیده. طبق این تلقی در وضعیت جهانیشدن مؤلفههایی وجود دارد که لزوماً آنها رانمی توان در قالب پروژه یا پروسه تبیین نمود. آرجان آپادوریا در مقاله مشهور خود از پنج چشمانداز نام میبرد که همه آنها را نمیتوان طبیعی یا تعمدی و طرحوار تلقی نمود بلکه بخشی از آنها در تشکیل و وسعتبخشی به آهنگ جهانی نقش داشتهاند. به اعتقاد وی پنج عامل فنآوری، ایدئولوژی، سرمایه، قومیت و رسانههای ارتباطی وضعیتی را ایجاد کردهاند که در آن نمیتوان از انحصار، اختصاص و تکروی سخن گفت... پدیده و فرصت نوظهور نه مطلقا پیش اندیشیده است که بتوان پروژه نامید و نه بدون اطلاع جهانیان مخصوصاً کارگزاران اطلاعات بوده که بتوان پروسهاش خواند. نکته ظریف اینجاست که کارگزاران اطلاعات به واسطه اشراف بر پیامدهای روند از فرصت بیشتری برخوردارند.(18)
چنین دیدگاهی که اندیشمندان غربی دیگری نیز با نگرش پست مدرن و اهمیت دادن به ایدئولوژیها و فرهنگهای قومی -- محلی آن را پذیرفتهاند، میزانی از اهمیتیابی هویتهای محلی را میپذیرد. رابرتسون خود از ایده کثرت -- وحدت یا عام در خاص، خاص در عام دفاع میکند. چنین ایدهای هر چند فرصتی را، هر چند اندک، برای فرهنگهای محلی فراهم میسازد اما با نگرش اسلام کاملاً تطابق و همخوانی ندارد. چنین کثرتگرایی و سیلانیتی که ویژگی نگرش پسا مدرن است، با نگرش مبتنی بر اصول عقلی و اعتقادی پذیرفته شده اسلامی سازگاری ندارد. به بیان دیگر در نگرش اسلامی معرفت و اعتقاد انسان مبتنی بر اصول منطقی و مستدل میباشد و این چنین نگرشی با سیلانیت پست مدرن سازگاری ندارد. از این رو در صورتی که مراد از جهانیشدن چنین قرائتی باشد، میتوان گفت که با ایده اسلامگرایی و مهدویت اسلامی همخوانی ندارد.
از سه نگرش کلان فوق به نظر میرسد میتوان با تمرکز بر نگرش نخست و بسط و اصلاح برخی از مولفههای آن، ایده مناسب و سازگار جهانیشدن را با مهدویت اسلامی شناسایی نمود. نگارنده بر این اعتقاد است که با نگرش ابزاری -- فرایندی به جهانیشدن میتوان قرائتی از جهانیشدن ارائه کرد که زمینه فهم ما را از چگونگی تحقق مهدویت در معنای عام خود که متقضای ادیان آسمانی است فراهم نموده ونیز به طور خاص ما را به درکی اسلامی از وضعیت جهانیشدن و تحقق دولت مهدوی(عج) رهنمون سازد.
«جهانیشدن»: ویژگیهای ذاتی -- عرضی
مشکل اساسی نگرشهای مختلف در جهانیشدن که توسط اندیشمندان غربی و گاه محققان داخلی مطرح میشود آنست که نقطه عزیمت آنها ناخواسته ذهنیت غربی است. مراد از ذهنیت غربی تعبیر عامی است که ایدههای مدرنیسم و پسا مدرن را در برمیگیرد. همچنین چنین ذهنیتی شامل اندیشههای لیبرالیستی غربی و نیز سوسیالیستی -- مارکسیستی، به نحو توأمان، میگردد. مشکل اساسی که در چنین ذهنیتی، اعم از قرائتهای مختلف آن، وجود دارد، بریده بودن رابطه خدا و انسان است.
قرائت سکولار مدرن عملاً با حاکم ساختن انسان و فهم بشری محصور در عقلانیت ابزاری عملاً حکم به مرگ خدا نمود و امر قدسی را از ساحت زندگی بشری جدا ساخت. و نگرش پسا مدرن نیز با ادامه همان طریق اما به شیوهای دیگر آن را تداوم بخشید. نگرش پسا مدرن با درافتادن در دام شکاکیت مبتنی بر نگرش غربی عملاً از رهیافتن به یک پاسخ ایجابی بازمانده است. تجلی بحران معنی در غرب و ظهور گرایشات انسان بحرانزده غربی به معنویت خود حاکی از چنین معضلی در نگرش غربی است.
به نظر میرسد میتوان وضعیت جهانیشدن را با تاکید بر معنای نخست و تلقی آن به عنوان یک فرایند و با استقبال از آن، به مولفههای ذاتی و عرض آن تجزیه نمود و نشان داد که ذات جهانیشدن همان خواسته ادیان است که درآن با پیدایش فضای گفتگو زمینه هدایت بشری از طریق یک هادی آسمانی فراهم میآید و بدینسان غایت تاریخ و آفرینش انسان محقق میگردد. آن چه ما در قرائتهای مذکور مشاهده کردیم همگی در دام عرضیات جهانیشدن اسیر مانده و از رسیدن به کُنه وضعیت جهانیشدن بازماندهاند. به اجمال سعی میکنم این ویژگیها را شرح دهم:
الف) ویژگیهای ذاتی «جهانیشدن»: به نظر میرسد «جهانی شدن» چنانکه در آغاز بحث مطرح شد، لزوماً پیوند ذاتی با مدرنیته یا دوره جدید غرب ندارد و میتواند براساس مولفههای درونی خود مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. به تعبیر دیگر، جهانیشدن مبتنی بر مجموعه خصایصی است که به دلیل رشد تکنولوژی ارتباطی عملا در قرن 21 به صورت نسبتا کاملتری محقق شده است و عملا در مدینه فاضله اسلامی به کمال خود خواهد رسید. مولفههای زیر را میتوان به عنوان مولفههای ذاتی جهانیشدن برشمرد:
1. تحقق ابزاری فضای ارتباطی: ذات اصلی جهانیشدن مستلزم امکان ارتباط بین بشری است. اجتماع بشری محصول اعتباراتی است(19) که قائم به وجود و حضور اعتبارکنندگان میباشد. به تعبیر دقیقتر ماهیت ارتباط مستلزم وجود و حضور طرفهای ارتباط میباشد. جهانیشدن در وضعیت تکنولوژی ارتباطات توانسته است به نحو بهتری زمینه ارتباطی را فراهم سازد. در دورههای پیشین کلام وسیله ارتباطی بوده است و انسانهای مختلف میتوانستند از طریق کلام لفظی یا کتبی به ایجاد ارتباط بپردازند. اما با تحولات جدید برد چنین ارتباطی به لحاظ کمی -- کیفی افزایش حایز اهمیتی یافته است.
2. آگاهی تشدید یافته: چنانکه گذشت در تعریف جهانیشدن به بعد آگاهی تاکید شده بود. فشردگی زمان و مکان و همجواری و تحقق ابزاری فضای ارتباطی زمینه آگاهی از وضعیت مشترک انسانی را فراهم میآورد. در دورههای پیشین چنین وضعیت آگاهی کمتر تحقق مییافت در حالی که در وضعیت جهانیشدن چنین آگاهی به لحاظ کمیت و کیفیت افزایش فزونتری یافته است.
3. جداشدن هویت از مکان و اهمیتیابی فضا:(20) یکی از تحولات عینی و اساسی در پدیده جهانیشدن، جداشدن هویت انسانها از محل و مکان زندگی است. انسانها فطرتاً از ویژگیهای مشترکی برخوردار هستند. اما به دلیل تعلق به زمان و مکان خاصی، چنین ویژگیهای مشترک فطری دچار کمرنگی میشود و تحت تاثیر محیط و مکان قرار میگیرد. شاید حدیث شریف تولد هر مولود بر فطرت الهی و تغییر آن به دست خانواده به نحو شایستهای بتواند این مطلب را بیان کند، هر مکانی مستلزم عروض ویژگیهای عرضی بر انسان است. از این رو در دوره پیش از عصر تکنولوژی ارتباطات، قبایل و اقوام مختلف به دلیل تعلق مکانی هویتهای متفاوتی یافته بودند. پدیده جهانیشدن به همراه خود بحران هویت را ایجاد نموده است. دلیل این امر آنست که جهانیشدن موجب بریدن از هویتهای مکانی میشود و گرایش دارد انسانها را در هویت جدیدی وارد سازد.
در عصر «جهانیشدن» به جای مکان که پدیدهای فیزیکی است فضا اهمیت مییابد. فضا عرصه ارتباط انسانهاست و با گستردگی امکانات ارتباطی فضا نیز بسط مییابد. جهانیشدن فرصت جدیدی را فراهم میسازد تا انسانها با بریدن از هویتهای مکانی در هویت فضایی جدید ادغام شوند. هویت جدیدی که در صورت ابتنأ بر فطرت الهی زمینههای اشتراک کاملاً فراهم میگردد.
4. تحقق جامعه بشری در جهان: به دلیل تفاوتهای مکانی -- زمانی پیوند تمامی انسانها در یک جامعه بشری جهانی امکانپذیر نبوده است. هر چند در ادیان و برخی مکاتب مثل رواقیون ایده شهروندی جامعه جهانی مطرح بوده است اما به دلیل عدم وجود شرایط کافی چنین وضعیتی برای تمامی انسانها میسر نبوده است. از این رو جهانیشدن با فراهمسازی سه زمینه نخست، عملاً تحقق جامعه بشری جهانی را امکانپذیر و در دسترس میسازد. از این رو ایده تحقق امت واحده محقق میگردد.
به نظر میرسد عناصر چهارگانه فوق ارکان جهانیشدن را به لحاظ فرایندی تشکیل میدهند. پدیدههای دیگر را به دلیل تعلقات خاص زمانی و مکانی میتوان عارضی نامید.
ب) ویژگیهای عارضی «جهانیشدن»: عناصری را که فارغ از عناصر چهارگانه فوق در جهانیشدن به وجود میآیند میتوان عناصر عارضی نامید. خصیصه اصلی این عناصر عارضی عبارتست ازقابلیت انفکاک آنها از پدیده جهانی شدن. پدیدهای چون پیدایش بحران هویت، گرایش به محلیگرایی در مقابل جهانیشدن، غلبه نظریهها و مکاتب فکری در عرصه جهانیشدن و... همگی از امور عارضی محسوب میشوند. در نتیجه مصبوغشدن وضعیت جهانیشدن به صبغه غربی، لیبرال، سوسیال و مارکسیستی و... همگی از پدیدههای عارضی جهانیشدن میباشند. ماهیت جهانیشدن نسبت به این امور لابشرط است و چنین پدیدههایی میتوانند در مقطع خاصی جهانیشدن را تحتالشعاع خود قرار دهند. از این رو ضرورت دارد تا ارکان اصلی پدیده جهانیشدن از امور عارضی تفکیک شود.
جهانیشدن: ویژگی سختافزاری -- نرمافزاری
چنانکه از ویژگیهای چهارگانه برمیآید، جهانیشدن عمدتاً ویژگی سختافزاری دارد. به تعبیر دقیقتر، جهانیشدن فرصت یا وضعیتی است برای تحقق ابعاد نرمافزاری. رابرتسون(21) و عماد افروغ این نکته را مطرح کردهاند که آیا جهانیشدن امکان وجودی دارد. پاسخ عماد افروغ حایز اهمیت است. او معتقد است:
«وجهی از جهانیشدن امکان وجودی ندارد نه اینکه هیچ جهانی شدنی امکان ندارد. جهانی شدنی امکان وجودی دارد که به یک ارزشنمایی و حقیقت الحقایق برگردد.»
او با رد جهانیشدن غربی و موجود این نکته را باز نگه میدارد که «جهانیشدن دینی امکان وجودی دارد.»(22) در واقع قرائتهای مختلف جهانیشدن نوعی ارائه نرمافزار برای پدیده جهانیشدن هستند. به این معنا که، صبغه غربی -- مدرن یا پسامدرن این تفسیرها صرفاً به ابعاد عارضی جهانیشدن برمیگردند. جهانیشدن همانند ظرفی است برای تحقق یک محتوا. چنین محتوایی گاه از غرب گرفته میشود و گاه از دین. محتوا ویژگی نرمافزاری دارد و رنگهای مختلفی میگیرد در حالی که جهانیشدن به عنوان یک فرایند، امری متعین است. بدین جهت میتوان محتوا و نرمافزار مناسبی را در ظرف جهانیشدن مطرح نمود. و به نظر میرسد آموزه مهدویت اسلامی به خوبی میتواند به نحو کاملی چنین نقشی را ایفا نماید.
مهدویت اسلامی
مهدویت به عنوان مدینه فاضله اسلامی و ظهور منجی موعود تدبیری الهی است برای تا آمال و آرزوهای بشریت در طول قرنها تحقق یابد. تحقق چنین عصری مستلزم آمادهبودن زمینهها و شرایط لازم میباشد. بدین جهت است که مهدویت اسلامی میتواند با پدیدهای به نام جهانیشدن ارتباط پیدا کند. بدون تردید مدینه فاضله مهدوی دارای ویژگیهایی است که در مطالعه تطبیقی حاضر توجه به آنها ضرورت دارد. در ذیل برخی از این ویژگیها و ابعاد را بررسی میکنیم:
الف) مهدویت و غایت تاریخ: در مورد فلسفه تاریخ و غایت آن دیدگاههای مختلفی وجود دارد و در برخی نگرشها تاریخ خصلتی دوری دارد و همواره در چرخههای خاص خود در حال تکرار است. هر چند چنین نگرشی در برخی مذاهب باستان مثل آیین هندو وجود دارد اما در ادیان آسمانی --- ابراهیمی تاریخ سرانجامی داشته و دارای غایتی است که در حال حرکت بدان سو میباشد. از نگرش اسلامی سرانجام تاریخ بشری تحقق وعده الهی حاکمیت حق و مدینه فاضله اسلامی است. تحقق چنین مدینهای قطعی و یک سنت الهی میباشد.(23) تحقق چنین غایتی، وضعیت جدیدی برای بشر میباشد که یک جامعه بشری مبتنی بر فطرت الهی را به وجود میآورد. در چنین جامعهای کل بشریت سهیم بوده و غایت و آمال تمامی انسانهاست.
بدین جهت عصر مهدوی از تعلق به قوم و قبیله و نژاد خاصی بری بوده و غایت مشترک بشری میباشد. انتظار ظهور منجی موعود، در واقع، انتظار تحقق غایت بشری میباشد که به تدبیر الهی بر جهان حاکم خواهد شد.
ب) بعد جهانی مهدویت اسلامی: ادیان خصلتی جهانی دارند. به دلیل وحدت ذاتی جهان هستی که همه امور به ذات حق برمیگردد، پیام الهی برای تمامی انسانهاست. و تنوع ادیان آسمانی نه به دلیل تنوع در محتوا و پیام، بلکه در ویژگیهای عصری آنهاست. پیام الهی واحد است (ان الدین عندالله الاسلام) و در نتیجه مخاطب آن نیز تمام انسانها هستند. از این رو مهدویت اسلامی نیز هرگز تعلق به سرزمین یا قوم و نژاد خاصی ندارد و تدبیر الهی برای تمامی انسانهاست و از این رو گسترهای جهانی دارد.
ادیان در کل و برخی از مکاتب بشری خصلتی فراگیر و جهانشمول دارند. اسلام صرفا بر اعتقاد مشترک تاکید دارد و هرگونه مرز درون جهان اسلام را نمیپذیرد. مرز اسلام دارالکفر میباشد هر چند در طول تاریخ اسلام به دلیل سنت الهی استدراج و فرصتیافتن کافران در این جهان تقابل «دارالاسلام» و «دارالکفر» عملا وجود داشته است اما در مدینه فاضله مهدوی به دلیل پیروزی حق بر باطل چنین مرزی هم از بین خواهد رفت. روایات وارده در باب مهدویت اسلامی همگی بر این عنصر تاکید دارند.(24)
مهدویت اسلامی تحققبخش فطرت بشری نیز میباشد. انسان فطرتا هویتی الهی دارد و بدین جهت اشتراک بشریت در هویت الهی مستلزم تحقق جامعهای جهانی خواهد بود. هرگونه تعلقات عارضی جغرافیایی و قومی و نژادی در برابر چنین هویت مشترکی صبغهای زوالپذیر و ثانوی دارند و در نتیجه توان تقابل و تعارض با هویت مشترک الهی را ندارند. از این رو مهدویت اسلامی به دلیل ابتنأ بر هویت فطری و الهی انسانها تمامی بشریت را در برمیگیرد و بعدی جهانی دارد. در واقع پیروزی عینی و خارجی دولت مهدوی بر سراسر جهان تبلور تحقق وحدت انسانها براساس هویت فطری و الهی مشترک میباشد و بر این اساس هویتی که برای انسان عصر مهدوی تعریف میشود، هویتی فرازمانی و فرامکانی بوده و در نتیجه بر سراسر جهان گسترش دارد.
ج) صبغه الهی --- دینی «دولت مهدوی»(عج): انسان مدرن با غالب ساختن خرد ابزاری خویش عرصه جامعه و سیاست را جولانگاه خواستهها و خواهشهای خویش قرار داد و حکم به جدایی عرصه دینی و سیاست نمود. ثمره چنین تفکیکی بحران معنا در عصر مدرن بود که به دلیل تعارض و تضاد آن با ساختار وجودی انسان به وجود آمده بود. عصر مدرن با تفکیک این دو عرصه از یکدیگر زمینه تضاد درونی را در انسانها دامن میزد. از یک سو نفی دین در کل موجب نقصان هویت وجودی انسان عصر جدید میگردید و از سوی دیگر حکم به تفکیک دین و سیاست، به رغم پذیرش دین در عرصه خصوصی، موجب تضاد درونی هویت انسان مدرن بود.
اما برخلاف مکاتب عصر مدرن، از منظر اسلام حیات فردی اجتماعی انسانها در هم تنیده است و خداوند با زمینهسازی سعادت نهایی انسانها و از باب لطف خویش دستورالعمل الهی برای زندگی فردی --- اجتماعی عرضه کرده است. شکست مکاتب مدرن و سخن از عصر پساسکولار همگی حاکی از ناکارآمدی نگرش سکولاریستی و تفکیک دین و سیاست میباشد.
در جامعه مهدوی نیز امام معصوم(ع) لطفی الهی است که با هدایت خویش و اجرای احکام الهی در عرصه فردی و اجتماعی جامعه را به سوی سعادت رهنمون میشود. از این رو ویژگی جامعه اسلامی عصر مهدوی برخلاف نگرش عصرجدید تاکید بر فضیلت و سعادت میباشد در حالی که عصر جدید صرفا بر آزادی انسان مبتنی بود و دغدغه فضیلت و سعادت بشر را نداشت.(25) روی گردانی از عنصر فضیلت و سعادت، سبب میگردید که عرصه زندگی این جهانی و مادی در تنظیم زندگی سیاسی محوریت داشته باشد و بدین جهت ایدئولوژیهای بشری دوره مدرن توان جهانشمولی را نداشتند و عملا قدرت فراگیر بودن و گستره جهانی یافتن را نمیتوانستند داشته باشند.(26) همانطور که عصر حاضر با پدیده جهانیشدن، عرصه بازگشت ادیان را به عرصه سیاست فراهم ساخته است و ناکارآمدی ایدئولوژیهای مبتنی بر سکولاریسم روشن شده است، حکومت جهانی ناگزیراز توجه به عنصردین به عنوان یک عنصر هویتبخش فراگیر میباشد. حکومت جهانی مهدوی(عج) عملا به دلیل ابتنأ بر نگرش دینی --- الهی به زندگی سیاسی اجتماعی حایز چنین ویژگی و خصلت میباشد.
د) تکامل فکری بشری و رشد آگاهی انسانها: به رغم وجود انحرافات فکری در ادوار مختلف تاریخی، انسانها در طول تاریخ شناخت تکاملیافتهتری از جهان اطراف خویش داشتهاند و سیر تفکر بشری همواره در سمتوسوی تسخیر عرصههای ناشناخته جدیدی حرکت کرده است. عصر ما نیز هر چند دچار آفات و انحرافات فکری است اما در مجموع فرصت شناخت بیشتری نسبت به گذشته از جهان داشته است. رشد و پیشرفت علوم با کشف عرصههای جدید دانش در بسیاری موارد موید آموزههای اعتقادی --- دینی بوده است و انسانها از طریق سیر آفاقی عرصههای جدیدتری از عظمت خلقت الهی را شاهد بودهاند.
هر چند دانش بشری افقهای بسیار گسترده و عظیمی را فتح نموده است، اما چنانکه در روایات ملاحم آمده است علم در عصر ظهور حضرت مهدی(عج) پیشرفت شگرفی خواهد داشت و از سوی دیگر فهم و آگاهی انسانها نیز فزون خواهد یافت. در روایتی تاکید شده است که هنگامی که آن حضرت ظهور نمایند، دست خویش را بر سر انسانها خواهند نهاد و فهم و آگاهی آنها تکامل خواهد یافت. یا در حدیث دیگری امام صادق(ع) ایشان میفرمایند: که علم بیست و هفت قسم است که مردمان تنها به دو جزء آن پی بردهاند و در زمان ظهور حضرت قائم(عج) بیست و پنج جز دیگر نیز به دست آن حضرت تحقق خواهد یافت.(27)
بدون تردید، علت تاخیر حکومت جهانی آن حضرت عدم تحقق شرایط و لوازمی بوده است که میتوان آمادگی فکری و زمینه پذیرش عمومی را از این قبیل دانست. تحقق حکومت آن حضرت مستلزم آمادگی پذیرش عمومی است و تا زمانی که انسانها خود به چنین فکر و آمادگی نرسیدهاند شرایط فراهم نخواهد شد. در واقع انسانها خود به نقص مکاتب بشری پیخواهند برد و دست به دامان وحی شده و آن را طلب خواهند کرد و در چنین روزی فتح و پیروزی محقق خواهد شد.
ه') گسترش عدل و داد بر سراسر گیتی: ایده عدل و داد از جمله آرمانهای بشری است که در جامعه موعود و به دست منجی تحقق خواهد یافت. حکومت عدل و داد و رفع تبعیضها و نابرابریها وعده الهی برای مستضعفان است. از این رو آن حضرت جامعه عادله را بر پا خواهد کرد. هر چند غایت اصلی جامعه مهدوی زمینهسازی سعادت و فضیلت و تکامل انسانها است، اما طبعا عدل و داد یکی از زمینههای لازم تحقق چنین آرمانی خواهد بود. انسانها تاکنون نتوانستهاند خود به رغم ادعاهای مختلف چنین وضعیت عادلانهای را بر جهان حاکم سازند و روزبروز قدرتمندان در پیگیری اهداف و مطامع خویش ظلم مضاعفی را بر انسانها تحمیل میکنند.
جهانیشدن و مهدویت
چنانکه گذشت جهانیشدن تعابیر و تفسیرهای مختلفی دارد. همچنین جهانیشدن را در ابعاد مختلفی میتوان مدنظر قرار داد. در سنجش نسبت مهدویت اسلامی با پدیده جهانیشدن توجه به این تمایزات ضرورت دارد. بدون تردید مهدویت اسلامی با برخی از قرائتهای جهانیشدن سازگاری ندارد. از این رو لازم است تا با تفکیک این مفاهیم و تفاسیر جهانیشدن از یکدیگر آنها را با مهدویت اسلامی سنجید.
الف) وجوه ناسازگار جهانیشدن با مهدویت اسلامی
-1 الف) جهانیشدن به معنای پروژه غربیسازی: اگر مراد از جهانیشدن غربیشدن یا امریکاییشدن باشد، بدون تردید چنین نگرشی با آموزههای دینی از یک سو و اندیشه مهدویت اسلامی به عنوان یک حکومت جهانی موعود از سوی دیگر ناسازگار میباشد. مهمترین وجوه ناسازگاری را میتوان در مبانی فکری --- نظری آنها دانست. در حالی که تمدن غربی بر محوریت انسان استوار است اندیشه اسلامی --- مهدوی مبتنی بر محوریت خالق هستی است. در حالی که تمدن غربی بر تفکیک دین و سیاست پای میفشارد، از نظر اسلام دین و سیاست در هم تنیدهاند. در حالی که دغدغه تمدن امروز غرب آزادی انسان است دغدغه دین فضیلت و سعادت میباشد. در حالی که غرب بر خرد خود بنیاد ابزاری استوار است، مهدویت و اندیشه اسلامی بر عقل همسو با وحی و عقل غایتمدار مبتنی است.
در حالی که تمدن غرب بر سیطره و استثمار غیرغرب استوار است، مهدویت اسلامی بر عدل و رهاییبخشی تمامی انسانها مبتنی است. با چنین تمایزاتی ناسازگاری مهدویت اسلامی با این تفسیر از جهانیشدن آشکار خواهد بود.
-2 الف) جهانیشدن به معنای سیطره تکنولوژیک غرب: وجه دیگری از جهانیشدن وجود دارد که با ایده مهدویت اسلامی ناسازگار است. اگر چنانچه مراد از جهانیشدن وضعیت تکنولوژیک جدید باشد که هماکنون در جهان وجود دارد و غرب با کنترل ابزارهای ارتباطی ماهواره و اینترنت بر آن سیطره دارد، چنین معنایی نیز با ایده مهدویت اسلامی سازگاری نخواهد داشت. در چنین وضعیتی هر چند نگاه ابزاری و فرایندی به جهانیشدن وجود دارد اما عملا با تفسیر نخست همسان خواهد بود و نتیجه آن سیطره فرهنگ و تفکر غربی خواهد بود.
-3 الف) جهانیشدن «اقتصاد سرمایهداری غربی»: اگر جهانیشدن صرفا از منظر اقتصادی مد نظر قرار گیرد و مراد از آن سیطره و گسترش نظام سرمایهداری غربی باشد، در چنین صورتی نیز جهانیشدن با مهدویت اسلامی سازگار نخواهد بود. دلیل این امر آنست که اولا سرمایهداری غربی صرفا بر کسب سود بیشتر مبتنی است و در نتیجه موجب ظلم و ستم بر جامعه جهانی است و از سوی دیگر صرفا نگاه مادی --- اقتصادی دارد و غایت آن سود و منافع اقتصادی است. در حالی که اقتصاد از منظر اسلامی صرفا تامین کننده نیازهای بشری جهت تکامل و نیل به سعادت میباشد. مضافا اینکه ایده عدلوداد در مهدویت اسلامی با سیطره صاحبان زر و زور ناسازگاری دارد و آن حضرت(عج) خود با آن مقابله خواهد کرد.
ب) قرائت سازگار «جهانیشدن» با «مهدویت اسلامی»
اگر مراد از جهانیشدن فرایند گسترش تکنولوژی ارتباطی باشد و به مثابه یک وضعیت سختافزاری و ابزاری نگریسته شود که با محتوا و نرمافزار خود رنگ میگیرد، چنین قرائتی از جهانیشدن میتواند با مهدویت اسلامی سازگار، و بلکه مستلزم آن باشد.
چنانکه در مباحث گذشته مطرح شد از منظر نوشتار حاضر میبایست جهانیشدن را به مثابه ظرفی لحاظ کرد که بر اثر گسترش تکنولوژی ارتباطی فراهم آمده و انسانها را در وضعیت ارتباطی جدیدی قرار داده و موجب افزایش آگاهی انسانها از محیط و همنوعان خویش گشته است. بر این اساس خصلت ذاتی جهانیشدن ویژگی ظرفبودن و ابزاربودن آن است و محتواها و مکاتب و نگرشهای مختلف صرفا در چنین ظرفی تحقق مییابند و یا خود را بر آن تحمیل میکنند. از این رو هر محتوایی قابل تفکیک از آن است و بر آن عارض میشود.
به نظر میرسد مهدویت اسلامی با چنین قرائتی کاملا سازگاری و بلکه تلازم دارد. عناصر چهارگانه ذاتی جهانیشدن بر این اساس قابل تامل است. «تحقق ابزاری فضای ارتباطی» موجب پیوند انسانها در اقصانقاط جهان میشود. چنین وضعیتی امکان تفاهم و همراهی را فراهم میسازد. به نظر میرسد چنین ویژگی در آن دسته از روایات که بر ارتباط مومنان با یکدیگر و با حضرت مهدی(عج) در شرق و غرب جهان ناظر است، تطابق دارد. در روایتی امام صادق(ع) میفرماید:
«در زمان قائم(عج) مومنی که در شرق است برادر خود را که در مغرب است، خواهد دید، و نیز مومنی که در مغرب است برادر خویش را در مشرق میبیند.»(28)
یا آن حضرت در بیان رمزی دیگری میفرماید:
«زمانی که قائم(عج) ظهور نماید، خداوند گوشها و چشمان شیعیان ما را به گونهای تقویت میکند که میان آنان و قائم(عج) نیازی به پیک نیست. آن حضرت با آنان سخن میگوید و آنها سخن او را میشنوند و در حالی که وی در جایگاه خویش قرار دارد، او را میبینند.»(29)
هر چند در چنین تعابیری از ائمه معصومین(ع)، احتمال اعجاز در عصر ظهور و طریق غیرعادی ارتباطی وجود دارد و نمیتوان آن را ناممکن دانست، اما با توجه به سنت الهی در جریان امور طبق اسباب خویش به نظر میرسد چنین تعابیری بیشتر بر بعد ارتباطی ناظر است که حداقل چشماندازی از آن برای ما در عصر تکنولوژی ارتباطات حاصل شده است. عنصر ذاتی دوم جهانیشدن در قرائت برگزیده نیز، یعنی آگاهی تشدید یافته را نیز میتوان در ذیل این توضیح، فهمید.
اما عنصر ذاتی سوم جهانیشدن یعنی «جداشدن هویت از مکان» نیز کاملا با ایده مهدویت سازگاری دارد. هویتها در روزگاران گذشته پیوند نزدیکی با ویژگیهای جغرافیایی داشتهاند و گاه مکان و منطقه محوریت داشته است. اما فرایند دولت ملتسازی و ملیگرایی در عصر جدید و بعدها پدیده جهانیشدن عملا چنین هویتهایی را دگرگون کردهاند. اما چنین پدیدهای از ساختن یک هویت پایدار جهانشمول بازماندهاند. هویت حقیقی انسانها ریشه در فطرت آنها دارد. از این رو هر هویتی که سازگار با ویژگیهای فطری و وجودی انسان شکل بیابد، هویتی اصیل و پایدار خواهد بود. کار ویژه مهدویت اسلامی در ساختن هویت جدید الهی و بازگرداندن هویتهای کژ تابیده و دچار تعارض درونی به هویتی اصیل حایز اهمیت است. جهانیشدن بدین معنا میتواند در راستای مهدویت عمل میکند. هر چند وضعیت فعلی جهانیشدن از چنین کار ویژهای ناتوان است اما ظهور محتوای نرمافزاری اصیل در مهدویت اسلامی عملا چنین توانایی و کارایی را در وضعیت جهانیشدن فراهم خواهد کرد.
ویژگی ذاتی چهارم جهانیشدن را نیز میتوان با ایده مهدویت کاملا متلائم و متلازم دانست. «پیدایش جامعه بشری جهانی» به جهاتی با ایده امت واحده اسلامی سازگاری دارد. جهانیشدن با این ویژگی خود ظرفی را فراهم ساخته است تا امت واحده اسلامی در آن امکان تحقق عینی داشته باشد. نظر به غایت و فلسفه تاریخ از نگاه ادیان و به ویژه اسلام تحقق چنین جامعهای ضروری است. اما هر چند چنین جامعهای در روزگاران پیشین به دلیل موانع مختلفی به تاخیر افتاده است در وضعیت مطلوبی که ابزارهای تکنولوژی ارتباطی فراهم ساختهاند، زمینه مساعد تحقق چنین آرمانی میتواند فراهم گردد.
ظرفیتهای مهدویت اسلامی در عصر «جهانیشدن»
مفهوم «جهانیشدن» را میبایست از تعابیر و تفاسیر موجود تخلیه نمود تا بتوان از آن در جهت فهم مهدویت و عصر ظهور استفاده کرد. نگاه مقاله حاضر صرفا به بعد ماهوی جهانیشدن بود و سعی نمود با قرائت خویش از جهانیشدن ایده خود را شرح دهد. اما دو نکته را میبایست مورد توجه قرار داد:
نخست: در سنجش نسبت جهانیشدن و مهدویت اسلامی نباید بر وضعیت فعلی جهانیشدن که به دلیل سیطره هژمنویک غرب نامطلوب است بسنده کرد. بلکه باید فراتر رفته چشماندازهای فراختری را با نگرشی فلسفی و ماهوی به این پدیده مشاهده کرد. از این رو نباید با استناد به برخی عوارض کنونی جهانیشدن که پذیرش آن بر انسان مومن متعهد سخت است، حکم به ناهمسازی این دو مفهوم کرد. چنانکه همسانانگاری عامیانه این دو مفهوم نیز، چنانکه برخی بدان مبتلا هستند، خود دچار آفت دیگری میباشد.
دوم: مهدویت اسلامی با ویژگی جهان دینی و جهان وطنی خود محتوای نرمافزاری مناسب و منحصربفردی برای وضعیت تصور شده میباشد. هنگامی که سخن از امکان تحقق جهانیشدن مطرح میشود، اگر ما صرفا ایدئولوژیها و مکاتب بشری را مدنظر قرار دهیم چنین جهانیشدنِ مبتنی بر جهانگرایی و جهانوطنی موجود در این مکاتب به دلیل معضلات درونی خویش دچار وضعیت امتناع خواهند بود و هر چند همانند تفکر لیبرال دموکراسی غربی موجود بخواهند خود را چند روزی بر این موج سوار کنند، اما در نهایت به همسان کف از بین خواهند رفت و قابل دوام نیستند. تنها مظروف و محتوای مناسب چنین وضعیتی مکتب سازگار با ویژگیهای فطری انسانها میباشد که یقینا در آموزه مهدویت اسلامی، به عنوان تدبیری الهی برای پایان تاریخ، نهفته است.
پینوشتها:
1-نگاه کنید: حسین توفیقی، هزارهگرایی در فلسفه تاریخ مسیحیت، موعود، ش 17، ص 14 - 20.
2- در مورد برخی از ویژگیهای عصر ظهور که به نظر میرسد به زبان رمز بیان شدهاند نگاه کنید محمدبنابراهیم نعمانی، الغیبه، تهران، مکتبهالصدوق، 1397 ق، ص 319؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفأ، 1404 ق، ج 52، کتاب الغیبه، باب 27.
3- رونالد رابرتسون، جهانی شدن، کمال پولادی، تهران، نشر ثالث، 1381، صص 21 --- 32.
4- مالکوم واترز، جهانی شدن، اسماعیل مردانیگیوی و سیاوش مریدی، تهران، انتشارات سازمان مدیریت صنعتی، 1379، ص 13 --- 14.
5- همان، ص 12.
6- جان تاملینسون، جهانیشدن و فرهنگ، محسن حکیمی، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1381، ص 14.
7- رابرتسون، پیشین، ص 35.
8- نک: محمد قراگوزلو، «جهانی شدن»، اطلاعات سیاسی - اقتصادی، ش 178 - 177، ص 80.
9- فرانسیس فوکویاما، «ارزشهای فرهنگی و جهانی شدن»، رضا استادرحیمی، روزنامه همشهری، 18 مهر 1380.
10- پل سوئیزی، سمیر امین و دیگران، جهانیشدن با کدام هدف، ناصر زرافشان، تهران، نشر آگه، 1380، مقاله امپریالیسم و جهانی شدن»، ص 13 - 44.
11- نک: سیدمحمدکاظم سجادپور (ویراستار علمی)، جهانی شدن: برداشتها و پیامدها، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1381.
12- عماد افروغ در بررسی چالشهای پیشاروی جهانیشدن به خوبی به این نکته توجه کرده است. نک: «جهانی شدن؛ چالشها و تعارضها»، گفتگو با دکتر عماد افروغ، فصلنامه مطالعات راهبردی، س 4، ش 3، پاییز 1380، ص 254.
13- برای نمونهای از چنین نگرش نک: فرهنگ رجایی، پدیده جهانی شدن: وضعیت بشری و تمدن اطلاعاتی، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، تهران، نشر آگاه، 1380. از محققان داخلی، محمود سریعالقلم نیز به چنین گرایشی تمایل یافته است. از نظر وی جهانیشدن موجب قاعدهمندسازی رفتار میشود و انسانهای غیرغربی را که منضبط و قاعدهمند نیستند، تحت قاعده درمیآورد و این نوعی دستآورد تکنولوژی است. نک: «میزگرد جهانی شدن؛ ابعاد و پیامدها»، فصلنامه مطالعات ملی، س 3، ش 10، زمستان 1380، صص 245 - 282.
14- به نقل از: قدیر نصری، «در چیستی جهانی شدن»، فصلنامه مطالعات راهبردی، س 4، ش 3، مسلسل 13، ص 296.
15- پل سوئیزی، پیشین.
16- قدیر نصری، پیشین،
17- حتی گیدنز در کتاب خود سنت را در وضع جهانیشدن به دلیل ناسازگاری با مدرنیته رد میکند: نک: آنتونی گیدنز، جهان رها شده، علیاصغر سعیدی و حاجی عبدالوهاب، تهران، انتشارات علم و ادب، 1379، صص 90---71.
18- کیت نش، جامعهشناسی سیاسی معاصر، محمدتقی دلفروز، تهران، انتشارات کویر، 1380، ص 114.
19- در مورد اعتباریات در جامعه نگاه کنید علامه طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقاله ششم.
20- در مورد بحث جهانیشدن و هویت نگاه کنید به احمد گلمحمدی، جهانیشدن و بحران هویت، فصلنامه مطالعات ملی، س 3، ش 10، زمستان 1380.
21- رابرتسون، پیشین.
22- میزگرد جهانیشدن، چالشها و تعارضات، دکتر عماد افروغ، پیشین
23- محمدتقی مصباحیزدی، جامعه و تاریخ در قرآن،
24- نگاه کنید بحارالانوار، ج 52، باب 27.
25- در مورد تقابل نظریههای فضیلتمدار و آزادی محور در تاریخ تفکر سیاسی نک: ویلیام تیبلوم، نظامهای سیاسی، ترجمه احمد تدین، تهران، نشر آران، 1373، ج 2.
26- این امر به ناهمخوانی این نگرشها و مکاتب با فطرت الهی انسانها برمیگردد. نقدهای سنتگرایانی چون سیدحسین نصر، فریتهوف شوان و رنهگنون بر دنیای جدید از این قبیل است. به عنوان نمونه نک: سیدحسین نصر، معرفت و معنویت، ترجمه انشأالله رحمتی، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی، 1380. در نگرش اسلامی نیز چنین نقدی در دنیای جدید به صورت جدی مطرح است.
27- بحارالانوار، ج 52، ص 336.
28- همان، ص 391.
.29 همان، ص 336.