در محضر قرآن کریم/ گسست تافته ها
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
(وَلاَتَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنکَاثاً...)([1])؛ و مانند آن [زنی] که رشتهی خود را پس از محکم بافتن، [یکی یکی] از هم میگسست....
این آیه، اشاره به داستان زنی از قریش به نام رایطه دارد که در زمان جاهلیت خود و کنیزانش صبح تا نیمروز را به رشته کردن پشم و مو میگذراندند، و باقیماندهی روز را تا هنگام شب به واتابیدن نخها مشغول بودند. به همین جهت در میان عرب به عنوان حمقاء (زن احمق) معروف شده بود.
علیبن ابراهیم قمی در تفسیر خود از حضرت باقر7 نقل میکند که: این زن، دختر کعببن سعد است و کار هر روزش بافتن و سپس باز کردن بافتهاش بود. او به زن احمق مکه معروف بود.
اگرچه این مَثَل در مورد هر کار نامعقول، مطرح است، ولی در مورد شکستن عهد و پیمان، از کاربرد روشنتر و بیشتری برخوردار است؛ زیرا شکستن عهد و پیمان همانند تافتهای است که پس از محکم شدن از هم گسسته گردد. مقصود از بافتن و رشتن جز استحکام و تکامل آن نیست، در حالی که باز کردن آن، چیزی جز نقص غرض و حرکت ارتجاعی، نه تنها بیحاصل، بلکه زیانآور و آفتزا است. براین اساس هرگونه برنامهریزی و حرکت که در جهت شکستن عهد و پیمان انجام گیرد؛ دلیل بر انحطاط و سقوط شخصیت به شمار میآید.
مباش از جملهی زنهار خواران([2]) که یزدان هست با زنهار داران([3])
(ویس ورامین)
پیامهای آیه:
1. نابخردی پیمان شکنان؛ عهد شکنی و پنبه کردن رشتهها به سان یکدیگر بوده؛ چرا که در هر دو مورد زحمتها به هدر رفته و این عمل نتیجهای جز استهزا و تمسخر گرفتن خویش ندارد.
2. زشتی و قباحت خیانت پیشگی و عهدشکنی؛ زشتی پیمان شکنی به اندازهای است که کسی با صراحت حاضر به قبول آن نمیشود؛ از اینرو به دنبال عذر و بهانه میگردد، گاهی نیز برخی از افراد مسلمان کثرت دشمن و قلّت مؤمنان را دلیل شکستن پیمان خود با خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله ) میدانند، و حال آنکه اقلیت مصمم و با ایمان بر اکثریت سست و پیمان شکن برتری دارد و چه بسا پیروز میدان نبرد حق باشند: (... کَم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرةً بِإذْنِ الله...).([4]) همچنان که کثرت عدد، مجوز برای پیمان شکنی با دوستان نمیباشد.
برخی دولتهای اسلامی، به دلیل ترس از قدرتهای بزرگ استعماری تعهدات خود با مؤمنان را زیر پا میگذارند و قدرت ناچیز بشر ضعیف را به قدرت بیپایان خدا مقدم میشمرند، و به غیر خدا تکیه میزنند، و از غیر خدا میترسند و حتی عهد و پیمان خود را بر سر این کار مینهند. این اقدام از آثار شوم شرک و بتپرستی به شمار میآید.
امیرمؤمنان علی(ع) در نامهی عهد به مالک اشتر یادآور شده است که: مردم جهان با تمام اختلافاتی که در افکار و تمایلات دارند، در مسألهی وفای به عهد و نشکستن پیمانها هم عقیدهاند تا آنجا که حتی مشرکین زمان جاهلیّت به عهد و پیمانی که با مسلمانان داشتند وفادار بودند؛ زیرا که آیندهی ناگوار پیمان شکنی را آزمودند.([5])
صورت نقض وفای ما مباش بیوفایی را مکن بیهود فاش
بیوفایی چون سگان را عار بود بیوفایی چون روا داری نمود
لاتکونوا کالتی نقضت تور کافی است از قبح نقض عهدها([6])
3. لزوم وفای به عهد؛ مهمترین سرمایهی یک جامعه، اعتماد متقابل افراد اجتماع نسبت به یکدیگر است؛ چرا که آنان را همچون رشتههای زنجیر به هم پیوند میدهد. عهد و پیمان و سوگند، تأکید و یادآوری بر حفظ این هم بستگی و اعتماد متقابل است. اگر روزی عهد و پیمانها شکسته شود، اثری از این سرمایهی بزرگ اعتماد عمومی باقی نخواهد ماند؛ و جامعهی به ظاهر متشکل، تبدیل به آحاد پراکندهی فاقد قدرت میگردد.
آیات قرآن، و احادیث معصومین: بر مسألهی وفای به عهد و ایستادگی در برابر سوگندها تأکید نموده است، و شکستن آن را از گناهان کبیره به حساب میآورد: (وَأَوْفُوا بِعَهْدِاللهِ إذَا عاهَدتُّمْ وَلاَ تَنقُضُوا الأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلاً إنَّ اللهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ)([7])؛ و چون با خدا پیمان بستید، به پیمان خود وفا کنید و سوگندهای [خود را] پس از استوار کردن آنها مشکنید، با اینکه خدا را بر خود ضامن [و گواه] قرار دادهاید، زیرا خدا آنچه را انجام میدهید، میداند.
سعدی نیز میگوید: عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی.
4 . پرهیز از پشیمانی کار؛ هرچند مَثَل آیه ناظر به پیمان شکنی است، لکن بیان قرآن مجید فراگیر است. تباهی سرمایهی عمر و دستاوردهای علمی، فرهنگی، سیاسی و ... جامعه که محصول تلاش طاقتفرسای فردی و جمعی است در اثر بیتوجهی، غفلت، بیپروایی و یا هوسرانی فردی و گروهی بوده و نتیجهای جز حسرت و آه، به دنبال ندارد.
اینگونه کارها زیانی بس بیش از کار آن دختر ابله مکّه را در پی دارد که اگر او فقط رشتهی نیمروز خویش را تباه میکرد؛ اینان رشتهی ماهها، و سالها و قرنها را به باد میدهند: أخسر من الناقضة غزلها؛ زیانکارتر از دختر ابله مکه.
--------------------------------------------------------------------------------
پینوشت:
[1]. النّحل (16) : 92.
[2]. پیمان شکنان و عهد گسلان، خیانت کنندگان.
[3]. باوفایان و متعهدان به عهد و پیمان، امانت داران.
[4]. البقره (2) : 249.
[5] . نهج البلاغه، نامهی 53 ، بند یازدهم.
[6] . مولوی، مثنوی معنوی.
[7] . النّحل (16) :91 .
این آیه، اشاره به داستان زنی از قریش به نام رایطه دارد که در زمان جاهلیت خود و کنیزانش صبح تا نیمروز را به رشته کردن پشم و مو میگذراندند، و باقیماندهی روز را تا هنگام شب به واتابیدن نخها مشغول بودند. به همین جهت در میان عرب به عنوان حمقاء (زن احمق) معروف شده بود.
علیبن ابراهیم قمی در تفسیر خود از حضرت باقر7 نقل میکند که: این زن، دختر کعببن سعد است و کار هر روزش بافتن و سپس باز کردن بافتهاش بود. او به زن احمق مکه معروف بود.
اگرچه این مَثَل در مورد هر کار نامعقول، مطرح است، ولی در مورد شکستن عهد و پیمان، از کاربرد روشنتر و بیشتری برخوردار است؛ زیرا شکستن عهد و پیمان همانند تافتهای است که پس از محکم شدن از هم گسسته گردد. مقصود از بافتن و رشتن جز استحکام و تکامل آن نیست، در حالی که باز کردن آن، چیزی جز نقص غرض و حرکت ارتجاعی، نه تنها بیحاصل، بلکه زیانآور و آفتزا است. براین اساس هرگونه برنامهریزی و حرکت که در جهت شکستن عهد و پیمان انجام گیرد؛ دلیل بر انحطاط و سقوط شخصیت به شمار میآید.
مباش از جملهی زنهار خواران([2]) که یزدان هست با زنهار داران([3])
(ویس ورامین)
پیامهای آیه:
1. نابخردی پیمان شکنان؛ عهد شکنی و پنبه کردن رشتهها به سان یکدیگر بوده؛ چرا که در هر دو مورد زحمتها به هدر رفته و این عمل نتیجهای جز استهزا و تمسخر گرفتن خویش ندارد.
2. زشتی و قباحت خیانت پیشگی و عهدشکنی؛ زشتی پیمان شکنی به اندازهای است که کسی با صراحت حاضر به قبول آن نمیشود؛ از اینرو به دنبال عذر و بهانه میگردد، گاهی نیز برخی از افراد مسلمان کثرت دشمن و قلّت مؤمنان را دلیل شکستن پیمان خود با خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله ) میدانند، و حال آنکه اقلیت مصمم و با ایمان بر اکثریت سست و پیمان شکن برتری دارد و چه بسا پیروز میدان نبرد حق باشند: (... کَم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرةً بِإذْنِ الله...).([4]) همچنان که کثرت عدد، مجوز برای پیمان شکنی با دوستان نمیباشد.
برخی دولتهای اسلامی، به دلیل ترس از قدرتهای بزرگ استعماری تعهدات خود با مؤمنان را زیر پا میگذارند و قدرت ناچیز بشر ضعیف را به قدرت بیپایان خدا مقدم میشمرند، و به غیر خدا تکیه میزنند، و از غیر خدا میترسند و حتی عهد و پیمان خود را بر سر این کار مینهند. این اقدام از آثار شوم شرک و بتپرستی به شمار میآید.
امیرمؤمنان علی(ع) در نامهی عهد به مالک اشتر یادآور شده است که: مردم جهان با تمام اختلافاتی که در افکار و تمایلات دارند، در مسألهی وفای به عهد و نشکستن پیمانها هم عقیدهاند تا آنجا که حتی مشرکین زمان جاهلیّت به عهد و پیمانی که با مسلمانان داشتند وفادار بودند؛ زیرا که آیندهی ناگوار پیمان شکنی را آزمودند.([5])
صورت نقض وفای ما مباش بیوفایی را مکن بیهود فاش
بیوفایی چون سگان را عار بود بیوفایی چون روا داری نمود
لاتکونوا کالتی نقضت تور کافی است از قبح نقض عهدها([6])
3. لزوم وفای به عهد؛ مهمترین سرمایهی یک جامعه، اعتماد متقابل افراد اجتماع نسبت به یکدیگر است؛ چرا که آنان را همچون رشتههای زنجیر به هم پیوند میدهد. عهد و پیمان و سوگند، تأکید و یادآوری بر حفظ این هم بستگی و اعتماد متقابل است. اگر روزی عهد و پیمانها شکسته شود، اثری از این سرمایهی بزرگ اعتماد عمومی باقی نخواهد ماند؛ و جامعهی به ظاهر متشکل، تبدیل به آحاد پراکندهی فاقد قدرت میگردد.
آیات قرآن، و احادیث معصومین: بر مسألهی وفای به عهد و ایستادگی در برابر سوگندها تأکید نموده است، و شکستن آن را از گناهان کبیره به حساب میآورد: (وَأَوْفُوا بِعَهْدِاللهِ إذَا عاهَدتُّمْ وَلاَ تَنقُضُوا الأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلاً إنَّ اللهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ)([7])؛ و چون با خدا پیمان بستید، به پیمان خود وفا کنید و سوگندهای [خود را] پس از استوار کردن آنها مشکنید، با اینکه خدا را بر خود ضامن [و گواه] قرار دادهاید، زیرا خدا آنچه را انجام میدهید، میداند.
سعدی نیز میگوید: عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی.
4 . پرهیز از پشیمانی کار؛ هرچند مَثَل آیه ناظر به پیمان شکنی است، لکن بیان قرآن مجید فراگیر است. تباهی سرمایهی عمر و دستاوردهای علمی، فرهنگی، سیاسی و ... جامعه که محصول تلاش طاقتفرسای فردی و جمعی است در اثر بیتوجهی، غفلت، بیپروایی و یا هوسرانی فردی و گروهی بوده و نتیجهای جز حسرت و آه، به دنبال ندارد.
اینگونه کارها زیانی بس بیش از کار آن دختر ابله مکّه را در پی دارد که اگر او فقط رشتهی نیمروز خویش را تباه میکرد؛ اینان رشتهی ماهها، و سالها و قرنها را به باد میدهند: أخسر من الناقضة غزلها؛ زیانکارتر از دختر ابله مکه.
--------------------------------------------------------------------------------
پینوشت:
[1]. النّحل (16) : 92.
[2]. پیمان شکنان و عهد گسلان، خیانت کنندگان.
[3]. باوفایان و متعهدان به عهد و پیمان، امانت داران.
[4]. البقره (2) : 249.
[5] . نهج البلاغه، نامهی 53 ، بند یازدهم.
[6] . مولوی، مثنوی معنوی.
[7] . النّحل (16) :91 .