گزیده خطبه بلیغ پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در مجلس شکوهمند غدیر
آرشیو
چکیده
متن
إحتجاج النبی(صلی الله علیه و آله) یوم الغدیر علی الخلق کلهم و فی غیره من الأیام بولایة علیبن أبی طالب(علیه السلام) و من بعده من ولده من الأئمة المعصومین صلوات الله علیهم أجمعین.
حدّثنی السید العالم العابد أبو جعفر مهدی ابن أبی حرب الحسینی المرعشی رضی الله عنه قال: أخبرنا الشیخ أبو علی الحسنبن الشیخ السعید أبی جعفر محمّدبن الحسن الطوسی رضی الله عنه، قال: أخبرنی الشیخ السعید الوالد أبو جعفر قدس الله روحه، قال: أخبرنی جماعة عن أبی محمّد هارون بن موسی التلعکبری، قال: أخبرنا أبوعلی محمّدبن همام، قال: أخبرنا علی السوری قال: أخبرنا أبو محمّد العلوی من ولد الأفطس ـ و کان من عبادالله ا لصالحین ـ قال: حدثنا محمّدبن موسی الهمدانی، قال: حدثنا محمدبن خالد الطیالسی، قال: حدثنا سیف بن عمیرة و صالحبن عقبة جمیعاً عن قیس بن سمعان عن علقمةبن محمّد الحضرمی عن أبی جعفر محمّدبن علی(علیه السلام):
الحمدُلله الّذی علافی توَحّده، وَدَنی فی تَفَرُّده، وَجَلَّ فی سُلطانه و عظُمَ فی أرکانه، وَأحاط بکلّ شیء علماً، وهُو فی مکانه، و قهر جمیع الخلق بِقدرته و بُرهانه، مجیداً لم یَزَل، محموداً لایَزالُ، بارئُ المسموکات و داحِیَ المدحُوّات، و جبّارُ الأرَضینَ والسّماوات.
سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ ربُّ الملائکةِ والرّوح، مُتَفَضِّلٌ عَلی جمیع مَن بَراهُ متطوّلٌ علی جمیع من أنشأهُ.
یَلحظُ کلّ عینٍ والعیونُ لاتراهُ، کریمٌ حلیمٌ ذوأناة.
قَد وسِعَ کلّ شیء رحمتهُ، و منّ علیهم بِنعمته، لایعجَلُ بإنتقامه، ولا یُبادرُ إلیهم بِما استحقّوا مِن عَذابه.
قد فهِمَ السّرآئرَ وعَلِمَ الضّمآئر، وَلم تخفَ علیهِ المکنوناتُ، ولا اشْتبَهتْ علیهِ الخفیّات.
لهُ الإحاطة بکلّ شیءٍ، والغلبةُ عَلی کلّ شیءٍ والقُوّة فی کلّ شیءٍ والْقُدرةُ علی کلّ شیءٍ، ولیس مثلهُ شیءٌ، و هُو مُنشِئُ الشئ حین لا شیء دائمٌ قائمٌ بالْقسط، لا إله إلاّ هُو العزیز الحکیم.....؛ سپاس و ستایش خدایی را که در یکتاییاش بلند مرتبه، و در عین یگانگی به موجودات نزدیک است، در سلطنتش شکوهمند و ارکان قدرتش با عظمت است. بدون هیچ حرکت و انتقالی علم و آگاهیاش همه چیز را فرا گرفته است، با قدرت و برهانش بر عموم آفریدگان قاهر و غالب میباشد.
بزرگواریاش دایم و همواره مورد حمد و ستایش است. بر فرازندهی بلندیها و گُسترانندهی سطح زمین و مسلّط بر زمین و آسمانهاست. بسیار منزّه و پاک از هر عیب و بدی و آفرینندهی فرشتگان و روح است. تفضّل کننده بر آنچه پدید آورده و افزون بخش بر آنچه که ایجاد کرده. هر چشمی را میبیند، ولی چشمها او را نمیبیند. کریم و بردباری که بندگان را مهلت داده، با آنان مدارا میکند. رحمتِ وسیعش همه چیز را فرا گرفته، و با نعمتِ فراوانش به آنها احسان کرده است. در انتقام گرفتن [از گردنکشان] شتاب نکند و در عذابی که استحقاقش را یافتهاند، سرعت نگیرد.
مطالب پنهانی را میفهمد و به آنچه در ضمیر و باطن افراد است علم دارد، که نهفتهها بر وی پوشیده نیست و آنچه مخفی است موجب اشتباه او نمیشود. او را بر همه چیز احاطه و غلبه است. توان و نیرویش در هر شیء نافذ و قدرتش بر همه چیز مسلّط است، او را هیچ مثل و مانندی نیست، هستی بخش اشیء است آنگاه که هیچ چیز وجود نداشته است.
جاویدان موجودی که بر پای دارندهی قسط است. خدایی جز او که عزیز و حکیم است نمیباشد.
... وأومن بِه و بِملآئکته و کُتبه و رُسُله، أَسمعُ أَمرهُ و أُطیعُ، و أُبادرُ إلی کلّ ما یرضاهُ، واستسلِمُ لقضائه، رغبةً فی طاعَتِهِ و خوفاً مِن عُقوبَته، لأنّهُ اللهُ الّذی لایؤمَنُ مَکرهُ ولایُخافُ جورُهُ.
وأُقرُّ لَهُ علی نفسی بالعُبودیّة وأَشهدُ لَهُ بالرّبوبیّةِ، وأُؤَدّی مآ أَوحَی إلَیّ حَذَراً من أن لا أفعَلَ فتحلَّ بی منه قارعةٌ لایدفعُها عَنِّی أحدٌ وَ إنْ عَظُمَتْ حیلتُهُ لا إله إلاّ هُو.
لأنّهُ قَد أعلمنی أنّی إن لَم أُبلّغْ ما أُنزلَ إلیّ فما بلّغتُ رسالتهُ، وقَد ضَمِن لی تبارکَ و تعالی العِصمةَ وَهُوَ الکافی الکریمُ فأوحی إلیّ؛ بسم الله الرحمن الرّحیم: یا أیُّها الرَّسولُ بلِّغ مَا أُُنزلَ إلیکَ مِن ربّکَ وإن لَّم تَفعلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ واللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاس....([1])
مَعاشِر النّاسِ ماقصّرتُ فی تبلیغِ مآ انزلَ الله تعالی إلیَّ وأنا مُبیّنٌ لکُم سببَ نُزولِ هذهِ الأیَة.
إنّ جبرئیلَ (علیه السلام) هَبَطَ إلیّ مِراراً ثلاثاً یأمرُنی عن السّلام ربّی وهُو السّلام أن أقومَ فی هذا المشهدِ واُعلِمَ کلّ أبیض و أسودَ أنّ علیّبن أبی طالب أخی و وصیّی و خلیفتی والإمامُ مِن بعدی الّذی محلُّهُ منّی محلّ هارونَ مِن موسی إلاّ أنّهُ لا نبیَّ بعدی. وَهُو ولیّکُم مِن بعدالله و رسوله، وقد أنزلَ الله تبارکَ و تعالی علیّ بذلک ءایةً مِن کتابه: إنّما ولیُّکُم اللهُ و رسولُهُ والّذین ءَامنُوالّذینَ یُقیمونَ الصّلوةَ و یُؤتُونَ الزّکهوهُم راکعُون([2])
و علیُّ ابنُ أبی طالب(علیه السلام) أقام الصّلوة و ءَاتی الزّکاة و هُو راکعٌ یریدالله عزّوجلّ فی کلّ حال.
و سألتُ جبرئیلَ أن یَستَعفِیَ لِی عَنْ تَبلیغِ ذَلک إلیکم أیّها النّاسُ لِعِلمی بقلّة المتّقین و کثرةِ المنافقین و ادغال الآثمین وخَتَل المستهزئین بالإسلام، الّذین و صفهَهُم اللهُ فی کتابه بأنّهم یقولون بألسنتهم ما لیس فی قلوبهم و یحسبونه هیّناً و هُو عنداللهِ عظیمٌ.([3])
وکثرة أذاهم لی فی غیر مرّةٍ حتّی سمّونی أُذناً، وزعموا أنّی کذلک لکثرة ملازمته إیّای وإقبالی علیه حتّی أنزل الله عزّوجلّ فی ذلک قرءاناً و مِنهُم الَّذینَ یُؤذُونَ النّبیَّ وَیَقولونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خیرٍ لَکُم...([4])
ولو شئتُ أن اسمّی [القائلینَ بذلک] بأسمائهم لَسَمَّیتُ، و أن أومیَ إلیهم بأعیانهم لأوْمأتُ وَ أنْ أَدلَّ علیهم لدللتُ، ولکِنّی والله فی أُمورهم قد تکرّمتُ. و کلّ ذلک لایرضیَ الله منّی إلاّ أن أُبلّغَ ما أنزلَ [الله] إلیّ ثُمّ تَلا: یا أیُّها الرَّسولُ بلِّغ مَا أُُنزلَ إلیکَ مِن ربّکَ وإن لَّم تَفعلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ واللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاس...([5])
فاعلموا معاشرالنّاس، أنّ الله قد نَصَبهُ لکم ولیّاً و إماماً مفترضاً طاعته علی المهاجرین والأنصار و علی التّابعین لهُم بإحسانٍ و علی البادی والحاضر و علی الأعجمیّ والعربیّ والحرّ والمملوک والصّغیر والکبیر و علی الأبیض والأسود و علی کلّ موحّدٍ ماضٍ حُکمهُ جائزٌ قولهُ نافذٌ أمرهُ.
ملعونٌ مَن خَالَفهُ، مرحومٌ من تبعهُ، و مؤمنٌ من صدّقهُ فقد غفراللهُ لهُ ولِمن سَمعَ منهُ وأَطاع لَهُ.
معاشرالنّاسِ إنّه آخرُ مقامٍ أقومَهُ فی هذا المشهد فاسمعُوا و اطیعوا، وانقادُوا لأمر ربّکم، فإنّ الله عزّوجلّ هو مولاکم و إلاهُکم، ثمّ مِن دونه محمّدٌ ولیّکم القآئمُ المخاطبُ لکُم ثمّ من بعدی علیٌّ ولیُّکم و إمامکم بأمر ربِّکم ثمّ الإمامة فی ذرّیّتی من ولده إلی یوم تلقون اللهَ و رسوله.
لاحلال إلاّ مآ احلّهُ اللهُ ولاحرامَ إلاّ ما حرّمهُ اللهُ.
عرّفنی [الله] الحلالَ والحرامَ، وأنا افضیتُ لِما علّمنی ربّی من کتابه و حلالِه و حرامه إلیه...؛
.... به او و فرشتگان و کتابها و رسولانش ایمان دارم. امرش را میشنوم و اطاعت میکنم. در هر کاری که رضایت او در آن است سرعت میگیرم. حکمش را گردن نهاده تسلیم میشوم، چون طاعتش را مایل بوده از عقوبتش بیمناکم، زیرا او خدایی است که نه کسی ایمن از عذاب ناگهانی اوست و نه وحشت و ترسی از ظلمش دارد.
به مقام بندگیام در پیشگاه او اقرار میکنم و به پروردگاریاش گواهی میدهم. آنچه که بر من وحی شده انجام میدهم، زیرا میترسم که اگر انجام ندهم عذابِ کوبندهای از او بر من فرود آید که احدی قدرت ندارد آن را از من دفع کند، هرچند بسیار تدبیر و چاره سازی کند که جز او خدای چاره سازی نیست. همانا او به من اعلام فرمود که اگر آنچه بر من نازل شده ابلاغ نکنم وظیفهی رساندن پیغامش را انجام ندادهام و خدای تعالی، هم ضمانت کرده که مرا حفظ کند، و نگهداری آن کریم مرا کفایت میکند؛ پس بر من وحی فرستاد: "به نام خدای رحمتگر مهربان. ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنی پیامش را نرساندهای. و خدا تو را از [گزند] مردم حفظ خواهد کرد". ای مردم! در رساندن آنچه خدای تعالی بر من نازل کرده کوتاهی نکردهام، و اینک سبب نزولِ این آیه را برای شما روشن میسازم: همانا جبرئیل سه مرتبه بر من فرود آمد و سلام پروردگارم را ـ که او خود سلام است ـ بر من ابلاغ نمود. فرمان داد که در این جمع و حضور همگانی برپا ایستم و بر هر سفید پوست و سیاه چهرهای اِعلام کنم که علی فرزند ابوطالب برادر و وصیّ و جانشین من و امام است بعد از من. او کسی است که نسبت و منزلتش به من چون نسبت و موقعیّت هارون به موسی است، جز اینکه بعد از من پیامبری نیست.
او بعد از خدا و پیامبرش ولیّ و سرپرست شماست. خدای تبارک و تعالی در این باب آیهای بر من فرو فرستاد: "همانا ولیّ امر و صاحب اختیار شما تنها خدا و رسول او و آن مؤمنانی خواهند بود که نماز به پا داشته، در حال رکوع [به فقیر] زکات میدهند".
علی تنها رادمردی است که نماز به پاداشت و در حال رکوع زکات پرداخت و اوست که در همه حال جز خدای عزّوجلّ هدف و مقصود دیگری ندارد.
من از جبرئیل خواستم که از رساندن و گفتن این پیام به شما مرا مُعاف دارد، چرا که از کمی متّقین و زیادی منافقین و نیرنگِ گناهکاران و فریبِ مسخره کنندگانِ اسلام آگاه بودم و آنان که خداوند در کتابش وصف کرده، میفرماید: به زبانهایشان چیزی میگویند که در دلهایشان نیست، و این را برای خود کاری ساده و بی اهمیت حساب میکنند در حالی که نزد خدا خطایی بزرگ است". آنان که نه یک بار، بلکه همواره مرا بسیار میآزردند تا جایی که مرا اُذُن حرف شنو و خوش باور نامیدند، به جهت همراهی زیاد علی با من و عنایت من به او، پنداشتند که این چنین هستم تا اینکه خدای عزّوجل در این باب آیهای نازل فرمود: "و از ایشان کسانی هستند که پیامبر را آزار میدهند و میگویند: "او زود باور است،" بگو: "گوش خوبی برای شماست".
اگر میخواستم گویندگانِ چنین گفتاری را نام ببرم، بیان میکردم و به فرد فردشان اشاره مینمودم و یک یکشان را معرفی میکردم، امّا به خدا سوگند در مورد آنها بزرگواری میکنم. تمام اینها را خدا از من نمیپذیرد و راضی نمیشود، مگر آنچه خدا بر من فرو فرستاده برسانم. سپس تلاوت فرمود: "ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنی پیامش را نرساندهای و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه میدارد".
پس بدانید ای مردم! خداوند علی را به سرپرستی شما منصوب کرده، و امام و پیشوایی که فرمانبرداریاش بر مهاجرین و انصار و تابعین، بر بیابانی و شهری، غیر عرب و عرب، آزاد و بنده، کوچک و بزرگ، سفید و سیاه واجب و حتمی است و بر هر موحّدی فرمانش جاری و گفتارش روا و به جا و امرش نافذ است؛ هرکه او را مخالفت کند؛ ملعون است و کسی که پیرویاش کند؛ مورد رحمت الهی است، و آنکه تصدیقش نماید؛ مؤمن است. سخن نیوش و طاعت پذیر او مشمولِ آمرزش خداوندی است. ای گروه مردم! این آخرین مقامی است که در حضور انبوه شما به سخن برخاستهام. به گفتارم گوش فرا داده، بپذیرید، و فرمان پروردگارتان را گردن نهید، که خدای عزّوجلّ اختیار دارد و معبود شماست، بعد از او پیامبرتان محمد(صلی الله علیه و آله) ولیّ و سرپرست شماست، پیامبری که در حضورتان به سخن ایستاده است، آنگاه علی بعد از من به فرمان خداوند سرپرست و امام شماست، سپس امامت و رهبری تا ملاقات خدا و رسولش در رستاخیز بر ذریّهی من از فرزندان اوست.
جز آنچه خداوند حلال و حرام فرموده چیزی حلال و حرام نیست. خدا حلال و حرام را به من شناساند و من آنچه پروردگارم از حقایق قرآن و حلال و حرام به من آموخت به علی واگذار کردم....
معاشرَ النّاس لاتضلّوا عنهُ ولا تنفِرُوامنهُ ولا تستکبروا [ولا تستنکفوا] مِن ولایته، فهُو الّذی یهدی إلی الحقّ ویعمل به و یزهقُ الباطلَ و ینهی عنهُ، ولاتأخُذُه فی الله لومة لاَئمٍ.
ثمّ إنّه اوّلُ من ءَامن بالله و رسوله و هُوالّذی فَدی رسولَ الله بِنفسه وهُوالّذی کان مع رسول الله، ولآ أحد یعبُدُالله مع رسوله من الرّجال غیره.
معاشرالنّاس فضلّواه فقد فضّله الله، واقْبلُوهُ فَقَد نصَبَه الله. معاشرالنّاس إنّه إمامٌ مِنَ الله، ولن یتوبَ اللهُ عَلی أحدٍ أنکَرَ ولایتهُ ولن یغفرالله لهُ، حتماً علی الله أن یفعَلَ ذلک بِمن خَالَفَ أمره فیه و أن یعذّبهُ عذاباً نکراً أبدَ الآباد و دهر الدُّهور فاحذروا أن تُخالِفوه فَتصْلَوا ناراً وَقودُها النّاس والحجارَةُ أُعِدّت لِلْکافرین.
أیّها النّاسُ بی واللهِ بُشّرالأوّلون مِن النّبیّین والمُرسلین وَ أنا خاتم الأنبیاء والمرسلین، والحجّة علی جمیع المخلوقین مِن أهل السّماوات والأرضین.
فَمَن شکّ فی ذلِک فهو کافرٌ کُفرالجاهلیّة الأولی، وَمَن شَکَّ فی شیءٍ من قولی هذا فَقَد شکّ فی الکلّ مِنه، والشّاکّ فی ذلک فله النّارُ.
معاشِرالنّاس، حبّانی اللهُ بهذهِ الفضیلة منّاً منهُ علیَّ وإحساناً منهُ إلیّ، ولآ إلهَ إلاّ هُو لهُ الحمدُ منّی أبدَ الآبِدین و دهرالدّاهرین علی کلّ حال.
معاشر النّاس فضلّوا علیّاً فإنّهُ أفضلُ النّاس بعدی من ذَکرٍ و أُنثی، بِنا أنزل اللهُ الرّزقَ و بَقِیَ الخلقُ، ملعونٌ ملعونٌ، مغضوبٌ مغضوبٌ من ردّ علیَّ قولی هذا، ولم یُوافِقْهُ.
ألا إنّ جبرئیلَ خبّرنی عنِ الله تعالی بذلکَ و یقول: مَن عَادی علیّاً ولم یتولّهُ فَعَلیْهِ لَعْنتی وَ غَضَبی؛ ... وَلتنظُر نفسٌ مّا قدّمَت لِغدٍ...،([6]) واتّقوا اللهَ أن تخالفوهُ فتزلّ قدمٌ بعدَ ثُبوتِها إنّ اللهَ خبیرٌ بما تعلمون.
معاشر النّاس، إنّهُ جَنْبُ الله الّذی ذُکِرَ فی کتابه، قال تعالی أن: تقول نفسٌ ... یا حسرتا عَلی ما فَرّطتُ فی جَنبِ الله....([7])
معاشرالنّاس، تدبّروا القرآن وافهموا ءَایاتِه، والنظُروا إلی مُحکماته ولا تتّبعوا مُتشابِهَهُ، فوالله لن یبیّن لکم زواجِرهُ ولا یوضِحَ لَکُم تفسیرهُ إلاّ الّذی أنا ءَاخذٌ بیده و مُصعِدُهُ إلیّ و شائلٌ بِعَضُدِه و مُعلّمُکُم.
إنّ من کنتُ مولاهُ فهذا علیٌّ مولاهُ و هُوَ علیّبنُ أبی طالب أخی و وصیّی و موالاتُهُ مِن الله عزّوجلَّ أَنزلها علیَّ.
معاشِرالنّاس، إنّ علیّاً والطّیّبین مِن وُلدی هُمُ الثّقلُ الأصغَرُ، والقرءَانُ الثّقلُ الأکبرُ فکلُّ واحدٍ مُنبِیءٌ عَن صَاحِبِه وَمُوافِقٌ لَهُ، لن یَفترقا حتّی یَردا علیّ الحوض، هُم امَنآءُ الله فی خلقه و حُکمآؤهُ فی أرضِه.
ألا وَقَدْ أدّیتُ، ألا وَقَدْ بَلَّغتُ، ألا وقد أسمعتُ، ألا وَقَدْ أوضَحْتُ، ألا و إنّ الله عزّوجلّ قال، و أنا قلتُ عَنِ الله عزّوجلّ: ألا إنّه لیسَ أمیرُالمؤمنین غَیرَ أخی هذا ولا تحلّ إمرَة المؤمنینَ بعَدِی لأحدٍ غیرهِ.
ثمّ ضَرَبَ بیده علی عَضُدِهِ فَرَفعهُ و کانَ مُنذَ اوّلِ ما صَعِدَ رسولُ اللهِ صلّی اللهُ علیهِ و الهِ، [شالَ علیّاً حتّی صَارَت رِجْلُهُ معَ رُکْبَةِ رسولِ الله]، ثمّ قال:
مَعاشرالنّاس، هذا علیٌّ أخی و وَصیّی وَ وَاعی و خلیفتی عَلی أمّتی و عَلی تفسیر کتابِ الله عزّوجلّ والدّاعی إلیه، والعاملُ بما یرضاهُ والمُحاربُ لأعدائه، والمُوالی عَلی طاعته، والنّاهِی عَنْ معصِیته. خلیفةُ رسولالله و أمیرُالمؤمنین والإمامُ الهادی و قاتِلُ النّاکثینَ والقاسِطینَ والمارقینَ. أقولُ ما یُبدَّلُ القولُ لَدَیّ بأمر ربّی أقول:
اللّهمّ وال مَن وَالاهُ وعَادِ مَن عاداه، والعَنْ مَن أنکرهُ واغْضَب عَلی مَنْ حَجَدَ حَقَّهُ.
اللّهمَّ إنّکَ أنزَلْتَ عَلَیّ أنّ الإمامةَ بَعدِی لعلیٍّ ولیّکَ عِندَ تِبیانِی ذَلک وَ نَصْبِی إیّاهُ بِما أکْملتَ لِعبادکَ مِن دینِهِم و أتمَمْتَ عَلیهِم نِعمَتَکَ و رَضِیتَ لَهُمُ الأسلامَ دیناً، فَقُلتَ: وَمَن یَبتَغِ غیرَالإسلام دِیناً فَلَن یُقبلَ مِنهُ، وَهُو فی الأخرةِ مِنَ الخاسِرینَ([8])
أللّهمَّ إنّی أُشهدُکَ وَ کَفی بَکَ شهیداً أنّی قد بلّغتُ.
معاشِرالنّاسِ إنّما أکملَ اللهُ عزّوجلَّ دینکُم بإمامته، فَمَن لم یأتمَّ بِهِ و بِمنَ یقُومُ مَقامَهُ مِن وُلدی مِن صُلبِهِ إلی یوم القیامة والعرضُ عَلَی اللهِ عَزّوجلّ؛ فأولئکَ الّذینَ حَبَطَتْ أعمالُهُم وفِی النّارهُم خالِدونَ، لایُخفَّفَ عَنهُمُ العذابُ ولاهُم یُنظَرونَ؛([9])
در برابر ولایت و زعامتش خود را بزرگ ندیده، تکبّر مکنید، او کسی است که به حق راهبری کرده به آن عمل میکند، و باطل را در هم کوبیده از آن نهی میکند، و هیچگاه در راهِ خدا سرزنشِ ملامتگری او را باز نمیدارد.
علاوه بر این علی اوّلین کسی است که به خداوند و رسولش ایمان آورد و خود را فداییِ رسول خدا گرداند. او کسی است که هنگامی همگام رسول خدا گردید که از مردان جز او با رسول الله احدی خدا را عبادت نمیکرد.
ای مردم! او را برتر از خود گیرید و مقدّم دارید که خداوندش برتری و فضیلت داده است، او را بپذیرید که خداوند او را نصب کرده است.
ای مردم! علی امام از طرف خداست. خداوند هرگز توبهی مُنکر ولایت او را نپذیرد، و هرگز مورد غفران و آمرزش الهی قرار نگیرد. بر خداوند حَتم است که با مخالف فرمان او بدین گونه عمل کند.
و او را همواره و جاودان به عذاب سخت معذّب سازد.
بترسید از مخالفت پروردگار که به آتشی دچار خواهید شد که مایهی سوختش مردم و سنگِ آتش افروز است که برای کفر پیشگان مهیّا شده است.
ای مردم! به خدا سوگند پیامبران و رسولان پیشین این بشارت را به همه دادند که من خاتم انبیا و آخرین رسولانم و من حجّت بر همه آفریدگان از آسمانیان و اهل زمینم. آن کس که در این باره شک کند کافر است؛ چون کفرِ زمانِ جاهلیّت. کسی که در چیزی از این سخنم به پرتگاهِ تردید فرو افتد، چنان است که در تمام آن ـ اصل رسالتم ـ تردید کرده است، و کسی که در چنین مطلبی شک کند او راست آتش سوزان.
ای مردم! این فضیلتی است از طرف خدا بر من و منّتی است که پروردگار بر من نهاده است، و احسانی است که او بر من نموده، که معبودی جز او نیست، ستایش و سپاسِ جاودانی من برای همیشهی روزگار و در هر حال ویژهی اوست.
ای مردم! علی را مقدّم دارید و از خود برتر بدانید؛ همانا او بعد از من شایستهترین انسان از مردان و زنان است. به واسطهی ما خداوند روزی را فرو فرستاده، خلق را نگاه میدارد. ملعون است ملعون است، مغضوب است مغضوب است کسی که این سخنم را رد کرده، با آن موافقت نکند.
هان مردمان! جبرئیل از جانب پروردگارم مرا به این امر آگاه نمود که هر کس با علی دشمنی ورزد و ولایتش را نپذیرد، لعنت و خشم من بر او باد.
"هر کس باید بیندیشد که برای فردای خود چه پیش فرستاده" و بپرهیزید از مخالفت امرِ خدا، چه بسا قدمها که پس از استواری بلغزد و به خطا رود، همانا خداوند آگاه است بر آنچه عمل میکنید.
ای مردم! علی همان جَنبُ الله است که در کتابش ذکر فرموده است. خدای تعالی گفت: "[در آن روز] هر کسی میگوید: ای اندوها و دریغا بر آنچه در جنب خدا از دست دادم."
ای مردم! در قرآن ژرف اندیشی کنید و آیاتش را بفهمید، در محکماتش نیک بنگرید و از متشابهاتش پیروی مکنید.
سوگند به خدا هرگز کسی برایتان نواهی و محرّمات قرآن را روشن نسازد و تفسیر آیاتش را برای شما آشکار نکند، مگر این کسی که من دستش را گرفته به طرف خود بالا آوردم و اینک بازویش را بلند کردهام و اعلام میکنم:
هر که من مولا و صاحب اختیار اویم این علی مولا و اختیاردار اوست، او علی پسر ابیطالب برادر و وصیّ من است، [کسی است که] توصیهی دوستی و یاریاش از جانب خدای عزّوجلّ به من ابلاغ گردیده است.
ای مردم! علی و پاکان از فرزندانم هم آنان وزنهی گرانقدر کوچکاند و قرآن وزنهی گرانقدر بزرگ و هر یک از این دو خبر از قرین و همتایش میدهد و موافق آن است، این دو از هم جدا نگردند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. اینان امین خداوند در بین مردم و حکیمان الهی در زمیناند.
آگاه شوید! که امر الهی را ابلاغ کردم، بدانید که ادای وظیفه نمودم. هان! که پیام را به سمعتان رساندم، متوجّه باشید که امر الهی را واضح گفتم. بدانید که خدای عزّوجلّ گفت، و من از جانب او میگویم: هان! که مؤمنین را امیری جز برادرم این شخص نیست و زمامداری و امارت بر مؤمنین بعد از من بر احدی جز او روا و حلال نیست.
سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله به اینجا که رسید با دست خود به بازوی علی زد، او هم دستش را به طرف رسول خدا دراز کرد؛ سپس پیامبر با دست پر توان خویش بازوی علی را گرفته بلند نمود، به حدّی که قدمهایش برابر زانوی پیامبر قرار گرفت آنگاه فرمود:
ای مردم! این علی برادر و وصیّ و خزانهی دانش من است، و در رهبریِ امّت و تفسیر کتاب خدای عزّوجلّ جانشین من میباشد.
این علی مردم را به خدا میخواند، و به آنچه مورد رضایت اوست عمل میکند، و با دشمنانش میستیزد، یاری کننده بر طاعت خدا و بازدارنده از معصیت اوست، جانشینِ رسول خدا و امیر مؤمنان و پیشوای راهنماست، همو کُشندهی عهد شکنان و جور پیشگان و از دین بیرون رفتگان است. به فرمان خدا میگویم و در گفتارم هیچ جای دگرگونی نیست؛ زیرا به فرمان پروردگارم میگویم:
خداوندا! هر که علی را دوست بدارد او را دوست بدار و هر که با او عداوت ورزد، دشمن دار. هر کس علی را انکار کند، لعن فرما، و بر کسی که حق مسلّم علی را نادیده بگیرد، غضب نما. پروردگارا! بر من نازل نمودی که امامت و پیشوایی بعد از من مختصّ ولیّ تو علی است. من این حکم را بر ایشان بیان نمودم و علی را به این مقام منصوب کردم، مقامی که به آن دین بندگانت را کمال بخشیدی و نعمتت را بر آنان تمام نمودی، و خشنود گشتی که اسلام دینشان باشد، پس گفتی: "هر که جز اسلام دینی [دیگر] جوید، هرگز از وی پذیرفته نشود، و وی در آخرت از زیانکاران است".
خداوندا! تو را گواه میگیرم که امر تو را ابلاغ کرده به بندگانت رسانیدم.
ای مردم! خدای عزّتمند با جلال، با امامت او دین شما را کمال بخشید، آن کس که سر اطاعت در پیشگاه امامت او فرود نیاورد، و امامت فرزندانم از نسل علی را تا روز قیامت و رسیدن به پیشگاه خدا نپذیرد، عملش تباه شده و در آتش جاودان بماند: "در آن [لعنت] جاودانه بمانند؛ نه عذابشان کاسته گردد و نه مهلت یابند".
... معاشرَ النّاس، إنّی أدَعُها إمامةً ووراثةً فی عَقبِی إلی یوم القیامة و قد بلّغتُ ما أمرتُ بتبلیغه حجّةً علی کلّ حاضرٍ و غآئبٍ و علی کلّ أحدٍ ممّن شَهِدَ أوْلَم یَشهَدْ، وُلِدَ أو لم یوُلَد فلْیبلّغ الحاضرُ الغآئبَ، والوالدُ الولدَ إلی یوم القیامة و سیجعلونها مُلکاً وَاغْتِصاباً.
ألا لَعنَ اللهُ الغاصبین والمغتصبین، و عندها سنفرغُ لکُم أیّها الثّقلانِ([10]) فیُرسَلُ علیکُما شواظٌ من نارٍ و نحاسٌ فلا تنتصِرانِ.([11])
معاشرالنّاس، إنّ اللهَ عزّوجلّ لم یکُن یَذَرُکُم علی مآ أنتم علیهِ حتّی یَمیزَ الخبیثَ مِنَ الطّیّب و ما کان اللهُ لیُطلِعَکُم علی الغیبِ...؛([12])
ای مردم! من خلافت را به صورت امامت و ارث بردن در فرزندانم ـ تا روز قیامت ـ به جا میگذارم؛ همانا که آنچه مأمور به تبلیغ آن بودم رسانیدم، تا بر هر حاضر و غایب، و هر کس که شاهد و حاضر است یا نیست، زاده شده یا هنوز به دنیا نیامده حجّت و دلیل تمام باشد پس بایسته و لازم است هر کس حاضر است پیام را به غایبان برساند، و همچنین تا روز رستاخیز هر پدری باید به فرزندش ابلاغ کند. به زودی بعد از من این مقام خلافت را گروهی به پادشاهی و غصب برخواهند گرداند. هان! لعنت خدا بر غصب کنندگان باد و کسانی که تن به زیر حکومت غاصب دهند. "ای جنّ و انس، زودا که به شما بپردازیم". [و اگر به کفر و طغیان گرایید] بر سر شما شرارههایی از [نوع] تفته آهن و مس فرو فرستاده خواهد شد، و [از کسی] یاری نتوانید طلبید.
ای مردم! خدا بر آن نیست که مؤمنان را به این [حالی] که شما بر آن هستید، واگذارد، تا آن که پلید را از پاک جدا کند، و خدا بر آن نیست که شما را از غیب آگاه گرداند، ....
معاشر النّاس إنّ اللهَ قد أمرنی و نهانی و قد أمرتُ علیّاً و نهیْتُهُ، فَعَلِمَ الأمر والنّهی من ربّه عزّوجلّ فاسمعوا لأمرِهِ تُسلَموا، وأطیعوه تهتدوا، وانتهوا لِنهیِه تَرشُدوا، وصِیروا إلی مراده، ولاتتفرّقَ بِکُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبِیِله.
معاشر النّاس أنا صّراط الله المستقیم الّذی أمرکُم بإتّباعِهِ ثُمَّ علیُّ مِن بَعدِی، ثمّ وُلِدی مِن صُلبِهِ أئمةٌ یَهدون إلی الحقّ و به یعدلون.
ثمّ قَرَأ الحمدلله ربّ العالمین إلی آخرِها، و قال: فیّ نَزَلَتْ وَ فِیهم نَزلَت ولَهُم عَمَّت وَ إیّاهُم خَصَّت أُولئکَ ... أولیآءُاللهِ لاخوفٌ علیهم ولاهم یحزنون([13]) ألا إنّ حزبَالله هُم الغالبون.([14])
ألا إنّ اعدء علیّ هُم أهلُ الشّقاق والنّفاق والحآدّونَ و هُمُ العادونَ واخوانُ الشّیاطینِ ... یوحی بعضُهُم إلی بعضٍ زُخْرُف القَولِ غُروُراً....([15])
ألا إنّ أولیءهُم الّذین ذکرهُمُ اللهُ فی کتابه فقال عزّوجلّ: لاتجِدُ قوماً یؤمنون بالله والیوم الأخر یوادّون مَن حادّاللهَ و رسولَهُ...([16]) إلی آخر الآیة؛
ای مردم! خداوند به من امر و نهی فرمود و من نیز به علی امر و نهی کردم، بدین ترتیب علی به امر و نهی پروردگارش دانا شد. اینک فرمانش را بشنوید تا در امان باشید، اطاعتش کنید تا هدایت یابید، از نهیاش باز ایستید تا راه راست را باز یابید، به سمت مراد و مقصود او جهت گیرید. دیگر راهها شما را از راهش منحرف نسازد.
ای مردم! من آن صراط مستقیم خدایم که مأمورید آن را بپیمایید. و بعد از من علی است، سپس فرزندانم از پشتِ او، همان پیشوایانی که به حق هدایت میکنند و [گمراهان را] به سوی حق بر میگردانند. آنگاه حضرت سورهی حمد را قرائت فرمود: به نام خداوند رحمتگر مهربان تا آخر سوره ...
این سوره در شأن من و این امامان پس از من نازل شده و آنان را در بر میگیرد و ویژهی ایشان است.
اینان اولیای خدایند که بر دوستان خدا نه بیمی است و نه آنان اندوهگین میشوند.
هان! که حزب خدا همان "پیروزمندانند". بدانید که دشمنان علی همان تفرقه افکنان و منافقان و ستیزه جویانند، و هم ایشان دشمنان حق و برادران شیطانند، که بعضی از آنها به بعضی، برای فریب [یکدیگر] سخنان آراسته القا میکنند.
هان! که دوستان علی و فرزندان او آن دسته مؤمنانی هستند که خداوند در قرآن آنان را یاد کرده دربارهشان فرمود: قومی را نیابی که به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند [و] کسانی را که با خدا و رسولش مخالفت کردهاند ـ هرچند پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا عشیرهی آنها باشند ـ دوست بدارند... .
معاشرَ النّاس إنّکم أکثرُ مِن أن تصافقونی بکفَّ واحدةٍ [فی وقتٍ واحدٍ] وقد أمَرَنیِ اللهُ عزّوجلّ أن ءَاخُذَ من ألسِنَتکُمُ الإقرار بما عَقَدْتُ لِعلیٍّ من إمَرةِ المؤمنین و من جآء بعدَهُ مِنَ الأئمّة منّی و منهُ علی مآ اعلمْتُکُم أنّ ذرّیّتی مِن صُلبه.
فقولوا بأجمعکم إنّا سامِعونَ مُطیعونَ راضونَ منقادونَ لما بلّغتَ عن ربّنا و ربّکَ فی امر علیّ و أمر وُلده من صُلبه من الأئمة نبایِعُکَ علی ذلک بقلوبِنا و أنفسِنا و ألسنتنا وأیدینا علی ذلک نَحیی و نَموتُ و نُبعَثُ ولا نُغیِّرو ولا نُبدِّلُ ولا نَشُکُّ ولا نَرتابُ ولا نرجعُ عن عهدٍ وَلاَ نَنْقُضُ المیثاقَ، نُطیعُ اللهَ و نُطیعُکَ و علیّاً أمیرالمؤمنین و ولده الأئمّة الّذین ذَکَرتَهُم مِن ذرّیتکَ من صُلبه بعد الحسنِ والحسین الّذین قد عرّفتُکُم مکانَهُما منّی و محلّهُما عِندی و منزلتَهُما مِن ربّی عزّوجلّ، فقد أدّیتُ ذلک إلیکم، و أنّهُما سیّدا شباب أهل الجنّة، وأنّهُما الإمامان بعدَ أبیهما علیّ و أنا أبوهما قَبلَهُ.
وقولوا أطعنا الله بذلک و إیّاک و علیّاً والحسن والحُسین و الأئمّةَ الّذین ذکرتَ عهداً و میثاقاً مأخوذاً لأمیرالمؤمنینَ مِن قُلوبِنا وأنفسنا وألسِنتِنا و مصافَقَة أیدینا، مَنْ أدرکَهُما بیده و أقرّبِهِما بِلسانه، ولا نبغی بذلک بدلاً ولا نَری من أنفسنا عنهُ حولاً أبداً. أشهدْنا اللهَ و کفی بالله شهیداً و أنتَ علینا به شهیدٌ، و کلُّ من أطاعَ ممّن ظهرَ و استتر و ملائکةُ اللهِ وجنودهُ و عبیدُهُ واللهُ اکبر مِن کلّ شهید...؛ ای مردم! شمارهی شما بیشتر از آن است که بتوانید همه در یک زمان تک تک با من بیعت کنید. خدای عزّوجلّ به من فرمان داد که از شما اقرار زبانی بگیرم دربارهی پیمانی که بستم راجع به امیر مؤمنان بودن علی و امامانی که بعد از او میآیند و از من و اویند همان گونه که به شما اعلام کردم: فرزندان من از پشتِ او خواهند بود.
پس همگی یک صدا شده بگویید:شنیدیم، فرمانبرداریم، خشنودیم، گردن نهادیم آنچه را از پروردگار ما و پروردگارت دربارهی علی و امیری و فرمانرواییِ فرزندان از پشت او ـ که امامان آیندهاند ـ به ما ابلاغ کردی.
با دلها و جانها و زبانها و دستهایمان با تو بر این مهمّ بیعت میکنیم، [بر این پیمان] زندگی میکنیم و میمیریم و بر انگیخته میشویم. هیچ تغییری و تبدیلی در این مهمّ نخواهیم داد، هیچ دو دلی و تردیدی نخواهیم داشت، از عهدمان بر نخواهیم گشت و پیمانان را نخواهیم شکست. خدای را فرمانبرداریم و تو و علی را که امیر مؤمنان است و فرزندان امامش را نیز طاعت پذیریم، همان امامانی که گفتی فرزندان تو از پشت او بعد از حسن و حسین هستند. آن دو گرانقدری که پایگاه و رتبهشان را نزد خودم و منزلتشان را در پیشگاه پروردگارم به شما شناساندم، همانا این مطالب را به شما رساندم، به درستی که آن دو سرور و برتر جوانان بهشتیاند، و هر دو آنها بعد از پدرشان علی، امامند، و من پیش از علی پدر آن دو هستم.
باز بگویید: اطاعت میکنیم خدا و تو را و علی و حسن و حسین و ائمهای را که تو یادآور شدی، در مورد عهد و پیمان استواری که از دلها و جانها و زبانها برای امیرالمؤمنین گرفتی، و در مورد دست بیعت دادن و اقرار زبانی کسانی که آن دو امام را حضوراً درک کنند، و غیر از این چیزی دیگر نمیخواهیم، و به خود نمیبینیم که هیچ گاه از پیمانمان برگردیم.
خدا را بر این پیمان گواه میگیریم و خدا برای گواه بودن کفایت میکند، و تو هم [ای پیامبر] بر ما در این پیمان گواه هستی. هر آن کس که اطاعت خدا کند، آشکار باشد یا پنهان، و فرشتگان و لشکریان و بندگانش [همه را به گواهی میطلبیم] و خدای تعالی برتر از هر گواه و ناظری میباشد...
فناداه القوم: سمعنا و أطعنا علی أمرالله و أمر رسوله بقلوبنا و ألسِنتنا و أیدینا و تداکو عَلَی رسولالله و عَلَی علیّ(علیه السلام) فصافقوا بأیدیهم، فکان أول من صافق رسول الله(صلی الله علیه وآله) الأول والثانی والثالث والرابع والخامس و باقی المهاجرین والأنصار و باقی الناس علی طبقاتهم و قدر منازلهم، إلی أن صلّیت المغرب والعتمة فی وقت واحد، و وصلوا البیعة والمصافقة ثلاثاً و رسول الله یقول کلما بایع قوم: الحمدلله الذی فضّلنا علی جمیع العالمین. و صارت المصافقة سنّة و رسماً، و ربما یستعملها من لیس له حق فیها.
حدّثنی السید العالم العابد أبو جعفر مهدی ابن أبی حرب الحسینی المرعشی رضی الله عنه قال: أخبرنا الشیخ أبو علی الحسنبن الشیخ السعید أبی جعفر محمّدبن الحسن الطوسی رضی الله عنه، قال: أخبرنی الشیخ السعید الوالد أبو جعفر قدس الله روحه، قال: أخبرنی جماعة عن أبی محمّد هارون بن موسی التلعکبری، قال: أخبرنا أبوعلی محمّدبن همام، قال: أخبرنا علی السوری قال: أخبرنا أبو محمّد العلوی من ولد الأفطس ـ و کان من عبادالله ا لصالحین ـ قال: حدثنا محمّدبن موسی الهمدانی، قال: حدثنا محمدبن خالد الطیالسی، قال: حدثنا سیف بن عمیرة و صالحبن عقبة جمیعاً عن قیس بن سمعان عن علقمةبن محمّد الحضرمی عن أبی جعفر محمّدبن علی(علیه السلام):
الحمدُلله الّذی علافی توَحّده، وَدَنی فی تَفَرُّده، وَجَلَّ فی سُلطانه و عظُمَ فی أرکانه، وَأحاط بکلّ شیء علماً، وهُو فی مکانه، و قهر جمیع الخلق بِقدرته و بُرهانه، مجیداً لم یَزَل، محموداً لایَزالُ، بارئُ المسموکات و داحِیَ المدحُوّات، و جبّارُ الأرَضینَ والسّماوات.
سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ ربُّ الملائکةِ والرّوح، مُتَفَضِّلٌ عَلی جمیع مَن بَراهُ متطوّلٌ علی جمیع من أنشأهُ.
یَلحظُ کلّ عینٍ والعیونُ لاتراهُ، کریمٌ حلیمٌ ذوأناة.
قَد وسِعَ کلّ شیء رحمتهُ، و منّ علیهم بِنعمته، لایعجَلُ بإنتقامه، ولا یُبادرُ إلیهم بِما استحقّوا مِن عَذابه.
قد فهِمَ السّرآئرَ وعَلِمَ الضّمآئر، وَلم تخفَ علیهِ المکنوناتُ، ولا اشْتبَهتْ علیهِ الخفیّات.
لهُ الإحاطة بکلّ شیءٍ، والغلبةُ عَلی کلّ شیءٍ والقُوّة فی کلّ شیءٍ والْقُدرةُ علی کلّ شیءٍ، ولیس مثلهُ شیءٌ، و هُو مُنشِئُ الشئ حین لا شیء دائمٌ قائمٌ بالْقسط، لا إله إلاّ هُو العزیز الحکیم.....؛ سپاس و ستایش خدایی را که در یکتاییاش بلند مرتبه، و در عین یگانگی به موجودات نزدیک است، در سلطنتش شکوهمند و ارکان قدرتش با عظمت است. بدون هیچ حرکت و انتقالی علم و آگاهیاش همه چیز را فرا گرفته است، با قدرت و برهانش بر عموم آفریدگان قاهر و غالب میباشد.
بزرگواریاش دایم و همواره مورد حمد و ستایش است. بر فرازندهی بلندیها و گُسترانندهی سطح زمین و مسلّط بر زمین و آسمانهاست. بسیار منزّه و پاک از هر عیب و بدی و آفرینندهی فرشتگان و روح است. تفضّل کننده بر آنچه پدید آورده و افزون بخش بر آنچه که ایجاد کرده. هر چشمی را میبیند، ولی چشمها او را نمیبیند. کریم و بردباری که بندگان را مهلت داده، با آنان مدارا میکند. رحمتِ وسیعش همه چیز را فرا گرفته، و با نعمتِ فراوانش به آنها احسان کرده است. در انتقام گرفتن [از گردنکشان] شتاب نکند و در عذابی که استحقاقش را یافتهاند، سرعت نگیرد.
مطالب پنهانی را میفهمد و به آنچه در ضمیر و باطن افراد است علم دارد، که نهفتهها بر وی پوشیده نیست و آنچه مخفی است موجب اشتباه او نمیشود. او را بر همه چیز احاطه و غلبه است. توان و نیرویش در هر شیء نافذ و قدرتش بر همه چیز مسلّط است، او را هیچ مثل و مانندی نیست، هستی بخش اشیء است آنگاه که هیچ چیز وجود نداشته است.
جاویدان موجودی که بر پای دارندهی قسط است. خدایی جز او که عزیز و حکیم است نمیباشد.
... وأومن بِه و بِملآئکته و کُتبه و رُسُله، أَسمعُ أَمرهُ و أُطیعُ، و أُبادرُ إلی کلّ ما یرضاهُ، واستسلِمُ لقضائه، رغبةً فی طاعَتِهِ و خوفاً مِن عُقوبَته، لأنّهُ اللهُ الّذی لایؤمَنُ مَکرهُ ولایُخافُ جورُهُ.
وأُقرُّ لَهُ علی نفسی بالعُبودیّة وأَشهدُ لَهُ بالرّبوبیّةِ، وأُؤَدّی مآ أَوحَی إلَیّ حَذَراً من أن لا أفعَلَ فتحلَّ بی منه قارعةٌ لایدفعُها عَنِّی أحدٌ وَ إنْ عَظُمَتْ حیلتُهُ لا إله إلاّ هُو.
لأنّهُ قَد أعلمنی أنّی إن لَم أُبلّغْ ما أُنزلَ إلیّ فما بلّغتُ رسالتهُ، وقَد ضَمِن لی تبارکَ و تعالی العِصمةَ وَهُوَ الکافی الکریمُ فأوحی إلیّ؛ بسم الله الرحمن الرّحیم: یا أیُّها الرَّسولُ بلِّغ مَا أُُنزلَ إلیکَ مِن ربّکَ وإن لَّم تَفعلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ واللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاس....([1])
مَعاشِر النّاسِ ماقصّرتُ فی تبلیغِ مآ انزلَ الله تعالی إلیَّ وأنا مُبیّنٌ لکُم سببَ نُزولِ هذهِ الأیَة.
إنّ جبرئیلَ (علیه السلام) هَبَطَ إلیّ مِراراً ثلاثاً یأمرُنی عن السّلام ربّی وهُو السّلام أن أقومَ فی هذا المشهدِ واُعلِمَ کلّ أبیض و أسودَ أنّ علیّبن أبی طالب أخی و وصیّی و خلیفتی والإمامُ مِن بعدی الّذی محلُّهُ منّی محلّ هارونَ مِن موسی إلاّ أنّهُ لا نبیَّ بعدی. وَهُو ولیّکُم مِن بعدالله و رسوله، وقد أنزلَ الله تبارکَ و تعالی علیّ بذلک ءایةً مِن کتابه: إنّما ولیُّکُم اللهُ و رسولُهُ والّذین ءَامنُوالّذینَ یُقیمونَ الصّلوةَ و یُؤتُونَ الزّکهوهُم راکعُون([2])
و علیُّ ابنُ أبی طالب(علیه السلام) أقام الصّلوة و ءَاتی الزّکاة و هُو راکعٌ یریدالله عزّوجلّ فی کلّ حال.
و سألتُ جبرئیلَ أن یَستَعفِیَ لِی عَنْ تَبلیغِ ذَلک إلیکم أیّها النّاسُ لِعِلمی بقلّة المتّقین و کثرةِ المنافقین و ادغال الآثمین وخَتَل المستهزئین بالإسلام، الّذین و صفهَهُم اللهُ فی کتابه بأنّهم یقولون بألسنتهم ما لیس فی قلوبهم و یحسبونه هیّناً و هُو عنداللهِ عظیمٌ.([3])
وکثرة أذاهم لی فی غیر مرّةٍ حتّی سمّونی أُذناً، وزعموا أنّی کذلک لکثرة ملازمته إیّای وإقبالی علیه حتّی أنزل الله عزّوجلّ فی ذلک قرءاناً و مِنهُم الَّذینَ یُؤذُونَ النّبیَّ وَیَقولونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خیرٍ لَکُم...([4])
ولو شئتُ أن اسمّی [القائلینَ بذلک] بأسمائهم لَسَمَّیتُ، و أن أومیَ إلیهم بأعیانهم لأوْمأتُ وَ أنْ أَدلَّ علیهم لدللتُ، ولکِنّی والله فی أُمورهم قد تکرّمتُ. و کلّ ذلک لایرضیَ الله منّی إلاّ أن أُبلّغَ ما أنزلَ [الله] إلیّ ثُمّ تَلا: یا أیُّها الرَّسولُ بلِّغ مَا أُُنزلَ إلیکَ مِن ربّکَ وإن لَّم تَفعلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ واللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاس...([5])
فاعلموا معاشرالنّاس، أنّ الله قد نَصَبهُ لکم ولیّاً و إماماً مفترضاً طاعته علی المهاجرین والأنصار و علی التّابعین لهُم بإحسانٍ و علی البادی والحاضر و علی الأعجمیّ والعربیّ والحرّ والمملوک والصّغیر والکبیر و علی الأبیض والأسود و علی کلّ موحّدٍ ماضٍ حُکمهُ جائزٌ قولهُ نافذٌ أمرهُ.
ملعونٌ مَن خَالَفهُ، مرحومٌ من تبعهُ، و مؤمنٌ من صدّقهُ فقد غفراللهُ لهُ ولِمن سَمعَ منهُ وأَطاع لَهُ.
معاشرالنّاسِ إنّه آخرُ مقامٍ أقومَهُ فی هذا المشهد فاسمعُوا و اطیعوا، وانقادُوا لأمر ربّکم، فإنّ الله عزّوجلّ هو مولاکم و إلاهُکم، ثمّ مِن دونه محمّدٌ ولیّکم القآئمُ المخاطبُ لکُم ثمّ من بعدی علیٌّ ولیُّکم و إمامکم بأمر ربِّکم ثمّ الإمامة فی ذرّیّتی من ولده إلی یوم تلقون اللهَ و رسوله.
لاحلال إلاّ مآ احلّهُ اللهُ ولاحرامَ إلاّ ما حرّمهُ اللهُ.
عرّفنی [الله] الحلالَ والحرامَ، وأنا افضیتُ لِما علّمنی ربّی من کتابه و حلالِه و حرامه إلیه...؛
.... به او و فرشتگان و کتابها و رسولانش ایمان دارم. امرش را میشنوم و اطاعت میکنم. در هر کاری که رضایت او در آن است سرعت میگیرم. حکمش را گردن نهاده تسلیم میشوم، چون طاعتش را مایل بوده از عقوبتش بیمناکم، زیرا او خدایی است که نه کسی ایمن از عذاب ناگهانی اوست و نه وحشت و ترسی از ظلمش دارد.
به مقام بندگیام در پیشگاه او اقرار میکنم و به پروردگاریاش گواهی میدهم. آنچه که بر من وحی شده انجام میدهم، زیرا میترسم که اگر انجام ندهم عذابِ کوبندهای از او بر من فرود آید که احدی قدرت ندارد آن را از من دفع کند، هرچند بسیار تدبیر و چاره سازی کند که جز او خدای چاره سازی نیست. همانا او به من اعلام فرمود که اگر آنچه بر من نازل شده ابلاغ نکنم وظیفهی رساندن پیغامش را انجام ندادهام و خدای تعالی، هم ضمانت کرده که مرا حفظ کند، و نگهداری آن کریم مرا کفایت میکند؛ پس بر من وحی فرستاد: "به نام خدای رحمتگر مهربان. ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنی پیامش را نرساندهای. و خدا تو را از [گزند] مردم حفظ خواهد کرد". ای مردم! در رساندن آنچه خدای تعالی بر من نازل کرده کوتاهی نکردهام، و اینک سبب نزولِ این آیه را برای شما روشن میسازم: همانا جبرئیل سه مرتبه بر من فرود آمد و سلام پروردگارم را ـ که او خود سلام است ـ بر من ابلاغ نمود. فرمان داد که در این جمع و حضور همگانی برپا ایستم و بر هر سفید پوست و سیاه چهرهای اِعلام کنم که علی فرزند ابوطالب برادر و وصیّ و جانشین من و امام است بعد از من. او کسی است که نسبت و منزلتش به من چون نسبت و موقعیّت هارون به موسی است، جز اینکه بعد از من پیامبری نیست.
او بعد از خدا و پیامبرش ولیّ و سرپرست شماست. خدای تبارک و تعالی در این باب آیهای بر من فرو فرستاد: "همانا ولیّ امر و صاحب اختیار شما تنها خدا و رسول او و آن مؤمنانی خواهند بود که نماز به پا داشته، در حال رکوع [به فقیر] زکات میدهند".
علی تنها رادمردی است که نماز به پاداشت و در حال رکوع زکات پرداخت و اوست که در همه حال جز خدای عزّوجلّ هدف و مقصود دیگری ندارد.
من از جبرئیل خواستم که از رساندن و گفتن این پیام به شما مرا مُعاف دارد، چرا که از کمی متّقین و زیادی منافقین و نیرنگِ گناهکاران و فریبِ مسخره کنندگانِ اسلام آگاه بودم و آنان که خداوند در کتابش وصف کرده، میفرماید: به زبانهایشان چیزی میگویند که در دلهایشان نیست، و این را برای خود کاری ساده و بی اهمیت حساب میکنند در حالی که نزد خدا خطایی بزرگ است". آنان که نه یک بار، بلکه همواره مرا بسیار میآزردند تا جایی که مرا اُذُن حرف شنو و خوش باور نامیدند، به جهت همراهی زیاد علی با من و عنایت من به او، پنداشتند که این چنین هستم تا اینکه خدای عزّوجل در این باب آیهای نازل فرمود: "و از ایشان کسانی هستند که پیامبر را آزار میدهند و میگویند: "او زود باور است،" بگو: "گوش خوبی برای شماست".
اگر میخواستم گویندگانِ چنین گفتاری را نام ببرم، بیان میکردم و به فرد فردشان اشاره مینمودم و یک یکشان را معرفی میکردم، امّا به خدا سوگند در مورد آنها بزرگواری میکنم. تمام اینها را خدا از من نمیپذیرد و راضی نمیشود، مگر آنچه خدا بر من فرو فرستاده برسانم. سپس تلاوت فرمود: "ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنی پیامش را نرساندهای و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه میدارد".
پس بدانید ای مردم! خداوند علی را به سرپرستی شما منصوب کرده، و امام و پیشوایی که فرمانبرداریاش بر مهاجرین و انصار و تابعین، بر بیابانی و شهری، غیر عرب و عرب، آزاد و بنده، کوچک و بزرگ، سفید و سیاه واجب و حتمی است و بر هر موحّدی فرمانش جاری و گفتارش روا و به جا و امرش نافذ است؛ هرکه او را مخالفت کند؛ ملعون است و کسی که پیرویاش کند؛ مورد رحمت الهی است، و آنکه تصدیقش نماید؛ مؤمن است. سخن نیوش و طاعت پذیر او مشمولِ آمرزش خداوندی است. ای گروه مردم! این آخرین مقامی است که در حضور انبوه شما به سخن برخاستهام. به گفتارم گوش فرا داده، بپذیرید، و فرمان پروردگارتان را گردن نهید، که خدای عزّوجلّ اختیار دارد و معبود شماست، بعد از او پیامبرتان محمد(صلی الله علیه و آله) ولیّ و سرپرست شماست، پیامبری که در حضورتان به سخن ایستاده است، آنگاه علی بعد از من به فرمان خداوند سرپرست و امام شماست، سپس امامت و رهبری تا ملاقات خدا و رسولش در رستاخیز بر ذریّهی من از فرزندان اوست.
جز آنچه خداوند حلال و حرام فرموده چیزی حلال و حرام نیست. خدا حلال و حرام را به من شناساند و من آنچه پروردگارم از حقایق قرآن و حلال و حرام به من آموخت به علی واگذار کردم....
معاشرَ النّاس لاتضلّوا عنهُ ولا تنفِرُوامنهُ ولا تستکبروا [ولا تستنکفوا] مِن ولایته، فهُو الّذی یهدی إلی الحقّ ویعمل به و یزهقُ الباطلَ و ینهی عنهُ، ولاتأخُذُه فی الله لومة لاَئمٍ.
ثمّ إنّه اوّلُ من ءَامن بالله و رسوله و هُوالّذی فَدی رسولَ الله بِنفسه وهُوالّذی کان مع رسول الله، ولآ أحد یعبُدُالله مع رسوله من الرّجال غیره.
معاشرالنّاس فضلّواه فقد فضّله الله، واقْبلُوهُ فَقَد نصَبَه الله. معاشرالنّاس إنّه إمامٌ مِنَ الله، ولن یتوبَ اللهُ عَلی أحدٍ أنکَرَ ولایتهُ ولن یغفرالله لهُ، حتماً علی الله أن یفعَلَ ذلک بِمن خَالَفَ أمره فیه و أن یعذّبهُ عذاباً نکراً أبدَ الآباد و دهر الدُّهور فاحذروا أن تُخالِفوه فَتصْلَوا ناراً وَقودُها النّاس والحجارَةُ أُعِدّت لِلْکافرین.
أیّها النّاسُ بی واللهِ بُشّرالأوّلون مِن النّبیّین والمُرسلین وَ أنا خاتم الأنبیاء والمرسلین، والحجّة علی جمیع المخلوقین مِن أهل السّماوات والأرضین.
فَمَن شکّ فی ذلِک فهو کافرٌ کُفرالجاهلیّة الأولی، وَمَن شَکَّ فی شیءٍ من قولی هذا فَقَد شکّ فی الکلّ مِنه، والشّاکّ فی ذلک فله النّارُ.
معاشِرالنّاس، حبّانی اللهُ بهذهِ الفضیلة منّاً منهُ علیَّ وإحساناً منهُ إلیّ، ولآ إلهَ إلاّ هُو لهُ الحمدُ منّی أبدَ الآبِدین و دهرالدّاهرین علی کلّ حال.
معاشر النّاس فضلّوا علیّاً فإنّهُ أفضلُ النّاس بعدی من ذَکرٍ و أُنثی، بِنا أنزل اللهُ الرّزقَ و بَقِیَ الخلقُ، ملعونٌ ملعونٌ، مغضوبٌ مغضوبٌ من ردّ علیَّ قولی هذا، ولم یُوافِقْهُ.
ألا إنّ جبرئیلَ خبّرنی عنِ الله تعالی بذلکَ و یقول: مَن عَادی علیّاً ولم یتولّهُ فَعَلیْهِ لَعْنتی وَ غَضَبی؛ ... وَلتنظُر نفسٌ مّا قدّمَت لِغدٍ...،([6]) واتّقوا اللهَ أن تخالفوهُ فتزلّ قدمٌ بعدَ ثُبوتِها إنّ اللهَ خبیرٌ بما تعلمون.
معاشر النّاس، إنّهُ جَنْبُ الله الّذی ذُکِرَ فی کتابه، قال تعالی أن: تقول نفسٌ ... یا حسرتا عَلی ما فَرّطتُ فی جَنبِ الله....([7])
معاشرالنّاس، تدبّروا القرآن وافهموا ءَایاتِه، والنظُروا إلی مُحکماته ولا تتّبعوا مُتشابِهَهُ، فوالله لن یبیّن لکم زواجِرهُ ولا یوضِحَ لَکُم تفسیرهُ إلاّ الّذی أنا ءَاخذٌ بیده و مُصعِدُهُ إلیّ و شائلٌ بِعَضُدِه و مُعلّمُکُم.
إنّ من کنتُ مولاهُ فهذا علیٌّ مولاهُ و هُوَ علیّبنُ أبی طالب أخی و وصیّی و موالاتُهُ مِن الله عزّوجلَّ أَنزلها علیَّ.
معاشِرالنّاس، إنّ علیّاً والطّیّبین مِن وُلدی هُمُ الثّقلُ الأصغَرُ، والقرءَانُ الثّقلُ الأکبرُ فکلُّ واحدٍ مُنبِیءٌ عَن صَاحِبِه وَمُوافِقٌ لَهُ، لن یَفترقا حتّی یَردا علیّ الحوض، هُم امَنآءُ الله فی خلقه و حُکمآؤهُ فی أرضِه.
ألا وَقَدْ أدّیتُ، ألا وَقَدْ بَلَّغتُ، ألا وقد أسمعتُ، ألا وَقَدْ أوضَحْتُ، ألا و إنّ الله عزّوجلّ قال، و أنا قلتُ عَنِ الله عزّوجلّ: ألا إنّه لیسَ أمیرُالمؤمنین غَیرَ أخی هذا ولا تحلّ إمرَة المؤمنینَ بعَدِی لأحدٍ غیرهِ.
ثمّ ضَرَبَ بیده علی عَضُدِهِ فَرَفعهُ و کانَ مُنذَ اوّلِ ما صَعِدَ رسولُ اللهِ صلّی اللهُ علیهِ و الهِ، [شالَ علیّاً حتّی صَارَت رِجْلُهُ معَ رُکْبَةِ رسولِ الله]، ثمّ قال:
مَعاشرالنّاس، هذا علیٌّ أخی و وَصیّی وَ وَاعی و خلیفتی عَلی أمّتی و عَلی تفسیر کتابِ الله عزّوجلّ والدّاعی إلیه، والعاملُ بما یرضاهُ والمُحاربُ لأعدائه، والمُوالی عَلی طاعته، والنّاهِی عَنْ معصِیته. خلیفةُ رسولالله و أمیرُالمؤمنین والإمامُ الهادی و قاتِلُ النّاکثینَ والقاسِطینَ والمارقینَ. أقولُ ما یُبدَّلُ القولُ لَدَیّ بأمر ربّی أقول:
اللّهمّ وال مَن وَالاهُ وعَادِ مَن عاداه، والعَنْ مَن أنکرهُ واغْضَب عَلی مَنْ حَجَدَ حَقَّهُ.
اللّهمَّ إنّکَ أنزَلْتَ عَلَیّ أنّ الإمامةَ بَعدِی لعلیٍّ ولیّکَ عِندَ تِبیانِی ذَلک وَ نَصْبِی إیّاهُ بِما أکْملتَ لِعبادکَ مِن دینِهِم و أتمَمْتَ عَلیهِم نِعمَتَکَ و رَضِیتَ لَهُمُ الأسلامَ دیناً، فَقُلتَ: وَمَن یَبتَغِ غیرَالإسلام دِیناً فَلَن یُقبلَ مِنهُ، وَهُو فی الأخرةِ مِنَ الخاسِرینَ([8])
أللّهمَّ إنّی أُشهدُکَ وَ کَفی بَکَ شهیداً أنّی قد بلّغتُ.
معاشِرالنّاسِ إنّما أکملَ اللهُ عزّوجلَّ دینکُم بإمامته، فَمَن لم یأتمَّ بِهِ و بِمنَ یقُومُ مَقامَهُ مِن وُلدی مِن صُلبِهِ إلی یوم القیامة والعرضُ عَلَی اللهِ عَزّوجلّ؛ فأولئکَ الّذینَ حَبَطَتْ أعمالُهُم وفِی النّارهُم خالِدونَ، لایُخفَّفَ عَنهُمُ العذابُ ولاهُم یُنظَرونَ؛([9])
در برابر ولایت و زعامتش خود را بزرگ ندیده، تکبّر مکنید، او کسی است که به حق راهبری کرده به آن عمل میکند، و باطل را در هم کوبیده از آن نهی میکند، و هیچگاه در راهِ خدا سرزنشِ ملامتگری او را باز نمیدارد.
علاوه بر این علی اوّلین کسی است که به خداوند و رسولش ایمان آورد و خود را فداییِ رسول خدا گرداند. او کسی است که هنگامی همگام رسول خدا گردید که از مردان جز او با رسول الله احدی خدا را عبادت نمیکرد.
ای مردم! او را برتر از خود گیرید و مقدّم دارید که خداوندش برتری و فضیلت داده است، او را بپذیرید که خداوند او را نصب کرده است.
ای مردم! علی امام از طرف خداست. خداوند هرگز توبهی مُنکر ولایت او را نپذیرد، و هرگز مورد غفران و آمرزش الهی قرار نگیرد. بر خداوند حَتم است که با مخالف فرمان او بدین گونه عمل کند.
و او را همواره و جاودان به عذاب سخت معذّب سازد.
بترسید از مخالفت پروردگار که به آتشی دچار خواهید شد که مایهی سوختش مردم و سنگِ آتش افروز است که برای کفر پیشگان مهیّا شده است.
ای مردم! به خدا سوگند پیامبران و رسولان پیشین این بشارت را به همه دادند که من خاتم انبیا و آخرین رسولانم و من حجّت بر همه آفریدگان از آسمانیان و اهل زمینم. آن کس که در این باره شک کند کافر است؛ چون کفرِ زمانِ جاهلیّت. کسی که در چیزی از این سخنم به پرتگاهِ تردید فرو افتد، چنان است که در تمام آن ـ اصل رسالتم ـ تردید کرده است، و کسی که در چنین مطلبی شک کند او راست آتش سوزان.
ای مردم! این فضیلتی است از طرف خدا بر من و منّتی است که پروردگار بر من نهاده است، و احسانی است که او بر من نموده، که معبودی جز او نیست، ستایش و سپاسِ جاودانی من برای همیشهی روزگار و در هر حال ویژهی اوست.
ای مردم! علی را مقدّم دارید و از خود برتر بدانید؛ همانا او بعد از من شایستهترین انسان از مردان و زنان است. به واسطهی ما خداوند روزی را فرو فرستاده، خلق را نگاه میدارد. ملعون است ملعون است، مغضوب است مغضوب است کسی که این سخنم را رد کرده، با آن موافقت نکند.
هان مردمان! جبرئیل از جانب پروردگارم مرا به این امر آگاه نمود که هر کس با علی دشمنی ورزد و ولایتش را نپذیرد، لعنت و خشم من بر او باد.
"هر کس باید بیندیشد که برای فردای خود چه پیش فرستاده" و بپرهیزید از مخالفت امرِ خدا، چه بسا قدمها که پس از استواری بلغزد و به خطا رود، همانا خداوند آگاه است بر آنچه عمل میکنید.
ای مردم! علی همان جَنبُ الله است که در کتابش ذکر فرموده است. خدای تعالی گفت: "[در آن روز] هر کسی میگوید: ای اندوها و دریغا بر آنچه در جنب خدا از دست دادم."
ای مردم! در قرآن ژرف اندیشی کنید و آیاتش را بفهمید، در محکماتش نیک بنگرید و از متشابهاتش پیروی مکنید.
سوگند به خدا هرگز کسی برایتان نواهی و محرّمات قرآن را روشن نسازد و تفسیر آیاتش را برای شما آشکار نکند، مگر این کسی که من دستش را گرفته به طرف خود بالا آوردم و اینک بازویش را بلند کردهام و اعلام میکنم:
هر که من مولا و صاحب اختیار اویم این علی مولا و اختیاردار اوست، او علی پسر ابیطالب برادر و وصیّ من است، [کسی است که] توصیهی دوستی و یاریاش از جانب خدای عزّوجلّ به من ابلاغ گردیده است.
ای مردم! علی و پاکان از فرزندانم هم آنان وزنهی گرانقدر کوچکاند و قرآن وزنهی گرانقدر بزرگ و هر یک از این دو خبر از قرین و همتایش میدهد و موافق آن است، این دو از هم جدا نگردند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. اینان امین خداوند در بین مردم و حکیمان الهی در زمیناند.
آگاه شوید! که امر الهی را ابلاغ کردم، بدانید که ادای وظیفه نمودم. هان! که پیام را به سمعتان رساندم، متوجّه باشید که امر الهی را واضح گفتم. بدانید که خدای عزّوجلّ گفت، و من از جانب او میگویم: هان! که مؤمنین را امیری جز برادرم این شخص نیست و زمامداری و امارت بر مؤمنین بعد از من بر احدی جز او روا و حلال نیست.
سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله به اینجا که رسید با دست خود به بازوی علی زد، او هم دستش را به طرف رسول خدا دراز کرد؛ سپس پیامبر با دست پر توان خویش بازوی علی را گرفته بلند نمود، به حدّی که قدمهایش برابر زانوی پیامبر قرار گرفت آنگاه فرمود:
ای مردم! این علی برادر و وصیّ و خزانهی دانش من است، و در رهبریِ امّت و تفسیر کتاب خدای عزّوجلّ جانشین من میباشد.
این علی مردم را به خدا میخواند، و به آنچه مورد رضایت اوست عمل میکند، و با دشمنانش میستیزد، یاری کننده بر طاعت خدا و بازدارنده از معصیت اوست، جانشینِ رسول خدا و امیر مؤمنان و پیشوای راهنماست، همو کُشندهی عهد شکنان و جور پیشگان و از دین بیرون رفتگان است. به فرمان خدا میگویم و در گفتارم هیچ جای دگرگونی نیست؛ زیرا به فرمان پروردگارم میگویم:
خداوندا! هر که علی را دوست بدارد او را دوست بدار و هر که با او عداوت ورزد، دشمن دار. هر کس علی را انکار کند، لعن فرما، و بر کسی که حق مسلّم علی را نادیده بگیرد، غضب نما. پروردگارا! بر من نازل نمودی که امامت و پیشوایی بعد از من مختصّ ولیّ تو علی است. من این حکم را بر ایشان بیان نمودم و علی را به این مقام منصوب کردم، مقامی که به آن دین بندگانت را کمال بخشیدی و نعمتت را بر آنان تمام نمودی، و خشنود گشتی که اسلام دینشان باشد، پس گفتی: "هر که جز اسلام دینی [دیگر] جوید، هرگز از وی پذیرفته نشود، و وی در آخرت از زیانکاران است".
خداوندا! تو را گواه میگیرم که امر تو را ابلاغ کرده به بندگانت رسانیدم.
ای مردم! خدای عزّتمند با جلال، با امامت او دین شما را کمال بخشید، آن کس که سر اطاعت در پیشگاه امامت او فرود نیاورد، و امامت فرزندانم از نسل علی را تا روز قیامت و رسیدن به پیشگاه خدا نپذیرد، عملش تباه شده و در آتش جاودان بماند: "در آن [لعنت] جاودانه بمانند؛ نه عذابشان کاسته گردد و نه مهلت یابند".
... معاشرَ النّاس، إنّی أدَعُها إمامةً ووراثةً فی عَقبِی إلی یوم القیامة و قد بلّغتُ ما أمرتُ بتبلیغه حجّةً علی کلّ حاضرٍ و غآئبٍ و علی کلّ أحدٍ ممّن شَهِدَ أوْلَم یَشهَدْ، وُلِدَ أو لم یوُلَد فلْیبلّغ الحاضرُ الغآئبَ، والوالدُ الولدَ إلی یوم القیامة و سیجعلونها مُلکاً وَاغْتِصاباً.
ألا لَعنَ اللهُ الغاصبین والمغتصبین، و عندها سنفرغُ لکُم أیّها الثّقلانِ([10]) فیُرسَلُ علیکُما شواظٌ من نارٍ و نحاسٌ فلا تنتصِرانِ.([11])
معاشرالنّاس، إنّ اللهَ عزّوجلّ لم یکُن یَذَرُکُم علی مآ أنتم علیهِ حتّی یَمیزَ الخبیثَ مِنَ الطّیّب و ما کان اللهُ لیُطلِعَکُم علی الغیبِ...؛([12])
ای مردم! من خلافت را به صورت امامت و ارث بردن در فرزندانم ـ تا روز قیامت ـ به جا میگذارم؛ همانا که آنچه مأمور به تبلیغ آن بودم رسانیدم، تا بر هر حاضر و غایب، و هر کس که شاهد و حاضر است یا نیست، زاده شده یا هنوز به دنیا نیامده حجّت و دلیل تمام باشد پس بایسته و لازم است هر کس حاضر است پیام را به غایبان برساند، و همچنین تا روز رستاخیز هر پدری باید به فرزندش ابلاغ کند. به زودی بعد از من این مقام خلافت را گروهی به پادشاهی و غصب برخواهند گرداند. هان! لعنت خدا بر غصب کنندگان باد و کسانی که تن به زیر حکومت غاصب دهند. "ای جنّ و انس، زودا که به شما بپردازیم". [و اگر به کفر و طغیان گرایید] بر سر شما شرارههایی از [نوع] تفته آهن و مس فرو فرستاده خواهد شد، و [از کسی] یاری نتوانید طلبید.
ای مردم! خدا بر آن نیست که مؤمنان را به این [حالی] که شما بر آن هستید، واگذارد، تا آن که پلید را از پاک جدا کند، و خدا بر آن نیست که شما را از غیب آگاه گرداند، ....
معاشر النّاس إنّ اللهَ قد أمرنی و نهانی و قد أمرتُ علیّاً و نهیْتُهُ، فَعَلِمَ الأمر والنّهی من ربّه عزّوجلّ فاسمعوا لأمرِهِ تُسلَموا، وأطیعوه تهتدوا، وانتهوا لِنهیِه تَرشُدوا، وصِیروا إلی مراده، ولاتتفرّقَ بِکُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبِیِله.
معاشر النّاس أنا صّراط الله المستقیم الّذی أمرکُم بإتّباعِهِ ثُمَّ علیُّ مِن بَعدِی، ثمّ وُلِدی مِن صُلبِهِ أئمةٌ یَهدون إلی الحقّ و به یعدلون.
ثمّ قَرَأ الحمدلله ربّ العالمین إلی آخرِها، و قال: فیّ نَزَلَتْ وَ فِیهم نَزلَت ولَهُم عَمَّت وَ إیّاهُم خَصَّت أُولئکَ ... أولیآءُاللهِ لاخوفٌ علیهم ولاهم یحزنون([13]) ألا إنّ حزبَالله هُم الغالبون.([14])
ألا إنّ اعدء علیّ هُم أهلُ الشّقاق والنّفاق والحآدّونَ و هُمُ العادونَ واخوانُ الشّیاطینِ ... یوحی بعضُهُم إلی بعضٍ زُخْرُف القَولِ غُروُراً....([15])
ألا إنّ أولیءهُم الّذین ذکرهُمُ اللهُ فی کتابه فقال عزّوجلّ: لاتجِدُ قوماً یؤمنون بالله والیوم الأخر یوادّون مَن حادّاللهَ و رسولَهُ...([16]) إلی آخر الآیة؛
ای مردم! خداوند به من امر و نهی فرمود و من نیز به علی امر و نهی کردم، بدین ترتیب علی به امر و نهی پروردگارش دانا شد. اینک فرمانش را بشنوید تا در امان باشید، اطاعتش کنید تا هدایت یابید، از نهیاش باز ایستید تا راه راست را باز یابید، به سمت مراد و مقصود او جهت گیرید. دیگر راهها شما را از راهش منحرف نسازد.
ای مردم! من آن صراط مستقیم خدایم که مأمورید آن را بپیمایید. و بعد از من علی است، سپس فرزندانم از پشتِ او، همان پیشوایانی که به حق هدایت میکنند و [گمراهان را] به سوی حق بر میگردانند. آنگاه حضرت سورهی حمد را قرائت فرمود: به نام خداوند رحمتگر مهربان تا آخر سوره ...
این سوره در شأن من و این امامان پس از من نازل شده و آنان را در بر میگیرد و ویژهی ایشان است.
اینان اولیای خدایند که بر دوستان خدا نه بیمی است و نه آنان اندوهگین میشوند.
هان! که حزب خدا همان "پیروزمندانند". بدانید که دشمنان علی همان تفرقه افکنان و منافقان و ستیزه جویانند، و هم ایشان دشمنان حق و برادران شیطانند، که بعضی از آنها به بعضی، برای فریب [یکدیگر] سخنان آراسته القا میکنند.
هان! که دوستان علی و فرزندان او آن دسته مؤمنانی هستند که خداوند در قرآن آنان را یاد کرده دربارهشان فرمود: قومی را نیابی که به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند [و] کسانی را که با خدا و رسولش مخالفت کردهاند ـ هرچند پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا عشیرهی آنها باشند ـ دوست بدارند... .
معاشرَ النّاس إنّکم أکثرُ مِن أن تصافقونی بکفَّ واحدةٍ [فی وقتٍ واحدٍ] وقد أمَرَنیِ اللهُ عزّوجلّ أن ءَاخُذَ من ألسِنَتکُمُ الإقرار بما عَقَدْتُ لِعلیٍّ من إمَرةِ المؤمنین و من جآء بعدَهُ مِنَ الأئمّة منّی و منهُ علی مآ اعلمْتُکُم أنّ ذرّیّتی مِن صُلبه.
فقولوا بأجمعکم إنّا سامِعونَ مُطیعونَ راضونَ منقادونَ لما بلّغتَ عن ربّنا و ربّکَ فی امر علیّ و أمر وُلده من صُلبه من الأئمة نبایِعُکَ علی ذلک بقلوبِنا و أنفسِنا و ألسنتنا وأیدینا علی ذلک نَحیی و نَموتُ و نُبعَثُ ولا نُغیِّرو ولا نُبدِّلُ ولا نَشُکُّ ولا نَرتابُ ولا نرجعُ عن عهدٍ وَلاَ نَنْقُضُ المیثاقَ، نُطیعُ اللهَ و نُطیعُکَ و علیّاً أمیرالمؤمنین و ولده الأئمّة الّذین ذَکَرتَهُم مِن ذرّیتکَ من صُلبه بعد الحسنِ والحسین الّذین قد عرّفتُکُم مکانَهُما منّی و محلّهُما عِندی و منزلتَهُما مِن ربّی عزّوجلّ، فقد أدّیتُ ذلک إلیکم، و أنّهُما سیّدا شباب أهل الجنّة، وأنّهُما الإمامان بعدَ أبیهما علیّ و أنا أبوهما قَبلَهُ.
وقولوا أطعنا الله بذلک و إیّاک و علیّاً والحسن والحُسین و الأئمّةَ الّذین ذکرتَ عهداً و میثاقاً مأخوذاً لأمیرالمؤمنینَ مِن قُلوبِنا وأنفسنا وألسِنتِنا و مصافَقَة أیدینا، مَنْ أدرکَهُما بیده و أقرّبِهِما بِلسانه، ولا نبغی بذلک بدلاً ولا نَری من أنفسنا عنهُ حولاً أبداً. أشهدْنا اللهَ و کفی بالله شهیداً و أنتَ علینا به شهیدٌ، و کلُّ من أطاعَ ممّن ظهرَ و استتر و ملائکةُ اللهِ وجنودهُ و عبیدُهُ واللهُ اکبر مِن کلّ شهید...؛ ای مردم! شمارهی شما بیشتر از آن است که بتوانید همه در یک زمان تک تک با من بیعت کنید. خدای عزّوجلّ به من فرمان داد که از شما اقرار زبانی بگیرم دربارهی پیمانی که بستم راجع به امیر مؤمنان بودن علی و امامانی که بعد از او میآیند و از من و اویند همان گونه که به شما اعلام کردم: فرزندان من از پشتِ او خواهند بود.
پس همگی یک صدا شده بگویید:شنیدیم، فرمانبرداریم، خشنودیم، گردن نهادیم آنچه را از پروردگار ما و پروردگارت دربارهی علی و امیری و فرمانرواییِ فرزندان از پشت او ـ که امامان آیندهاند ـ به ما ابلاغ کردی.
با دلها و جانها و زبانها و دستهایمان با تو بر این مهمّ بیعت میکنیم، [بر این پیمان] زندگی میکنیم و میمیریم و بر انگیخته میشویم. هیچ تغییری و تبدیلی در این مهمّ نخواهیم داد، هیچ دو دلی و تردیدی نخواهیم داشت، از عهدمان بر نخواهیم گشت و پیمانان را نخواهیم شکست. خدای را فرمانبرداریم و تو و علی را که امیر مؤمنان است و فرزندان امامش را نیز طاعت پذیریم، همان امامانی که گفتی فرزندان تو از پشت او بعد از حسن و حسین هستند. آن دو گرانقدری که پایگاه و رتبهشان را نزد خودم و منزلتشان را در پیشگاه پروردگارم به شما شناساندم، همانا این مطالب را به شما رساندم، به درستی که آن دو سرور و برتر جوانان بهشتیاند، و هر دو آنها بعد از پدرشان علی، امامند، و من پیش از علی پدر آن دو هستم.
باز بگویید: اطاعت میکنیم خدا و تو را و علی و حسن و حسین و ائمهای را که تو یادآور شدی، در مورد عهد و پیمان استواری که از دلها و جانها و زبانها برای امیرالمؤمنین گرفتی، و در مورد دست بیعت دادن و اقرار زبانی کسانی که آن دو امام را حضوراً درک کنند، و غیر از این چیزی دیگر نمیخواهیم، و به خود نمیبینیم که هیچ گاه از پیمانمان برگردیم.
خدا را بر این پیمان گواه میگیریم و خدا برای گواه بودن کفایت میکند، و تو هم [ای پیامبر] بر ما در این پیمان گواه هستی. هر آن کس که اطاعت خدا کند، آشکار باشد یا پنهان، و فرشتگان و لشکریان و بندگانش [همه را به گواهی میطلبیم] و خدای تعالی برتر از هر گواه و ناظری میباشد...
فناداه القوم: سمعنا و أطعنا علی أمرالله و أمر رسوله بقلوبنا و ألسِنتنا و أیدینا و تداکو عَلَی رسولالله و عَلَی علیّ(علیه السلام) فصافقوا بأیدیهم، فکان أول من صافق رسول الله(صلی الله علیه وآله) الأول والثانی والثالث والرابع والخامس و باقی المهاجرین والأنصار و باقی الناس علی طبقاتهم و قدر منازلهم، إلی أن صلّیت المغرب والعتمة فی وقت واحد، و وصلوا البیعة والمصافقة ثلاثاً و رسول الله یقول کلما بایع قوم: الحمدلله الذی فضّلنا علی جمیع العالمین. و صارت المصافقة سنّة و رسماً، و ربما یستعملها من لیس له حق فیها.