آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

قرآن کریم، کتاب علمی و تخصصی نیست که مطالب خود را به صورت موضوعی و در ابواب و فصول معین قرار دهد و تمام سخنِ خویش را درباره یک موضوع یک جا گرد آورد، بلکه کتاب هدایت تمام انسان ها بوده و توجه به تمام ابعاد وجودی آنان دارد. بدین سبب، مطالب آن به صورت پراکنده و از زاویه های متفاوت مورد بررسی قرار گرفته است; گاه در یک سوره و حتی در یک آیه موضوعات گوناگون و متعددی بیان شده است. از این رو، به دست آوردن نظر قرآن کریم در یک موضوع تنها با «تفسیر موضوعی» میسور می باشد که عبارت است از گردآوری همه آیات مربوط به یک موضوع از موضوع های قرآنی و بررسی و استنطاق آن ها برای استخراج نظر قرآن کریم درباره آن موضوع.
روش تفسیر موضوعی قدمت بسیار دارد و در احادیث پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام)، این شیوه به چشم می خورد. آن بزرگواران با کمک دیگر آیات هم مضمون، به موضوعی از موضوعات قرآنی پاسخ گفته اند.1تفسیر موضوعی اصطلاحی نوظهور است که از قرن چهاردهم بر روش خاصی از تفسیر قرآن کریم اطلاق2 و به آن توجه ای ویژه شده و روز به روز ابعاد جدیدی از آن آشکار گردید. به رغم اینکه تفاسیر موضوعی ارزشمندی پدید آمده است، اما درباره مباحث نظری این شیوه تفسیری تحقیق کمتری به چشم می خورد و مسائل بسیاری نیازمند بررسی می باشند. از جمله این مباحث، بررسی مزایای تفسیر موضوعی است که در این مقاله بدان می پردازیم.
1. وصول به دیدگاه همه جانبه قرآن کریم درباره یک موضوع خاص
قرآن کریم پاسخ گوی پرسش ها و نیازهای انسان تشنه معارف الهی در تمام اعصار است; چنان که خود می فرماید:
(وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِّکُلِّ شَیْء وَ هُدًی وَرَحْمَةً وَبُشْرَی لِلْمُسْلِمِینَ)(نحل: 89); و این کتاب را که روشنگر هر چیزی است و برای مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگری است بر تو نازل کردیم.
کلام وحی با وجود واژگان محدود و کم حجم، هر آنچه بشر برای پیمودن راه قرب الهی نیازمند باشد بیان کرده است، اما دست یافتن به پاسخ این پرسش ها با شیوه موضوعی قرآن امکان پذیر است. با این روش، از سویی، دیدگاه های قرآن به گونه ای جامع در خصوص اساسی ترین مسائل مورد نیاز بشر برای همگان روشن می شود و از سوی دیگر، نیازهای فکری و عملی بشر کنونی مرتفع می گردد.
شهید صدر در این باره می گوید: «تنها راه به دست آوردن تئوری های بنیادین اسلام و نظریه های زیربنایی قرآن پیرامون مسائل گوناگون زندگی، تفسیر موضوعی است.»3
تفسیر ترتیبی در عین ارزشمندی و ضرورت، کافی نبوده و با پراکندگی آیات، نمی تواند دیدگاه کلی قرآن را با بررسی موضِعی آیات، نسبت به موضوع هایی که بشر بدان مبتلا شده یا خواهد گشت، روشن سازد و برای استخراج نظریه های قرآنی درباره مسائل متعدد زندگی، کافی نیست و نیاز به مکمّل دارد و مکمّل آن چیزی جز دسته بندی آیه های مربوط به یک موضوع و نگاه جمعی به آیاتومرتبط نمودن آن هابه یکدیگر نخواهد بود.
برای نمونه، در بحث شفاعت این سؤال مطرح است که آیا قرآن شفاعت کسی را در روز قیامت می پذیرد یا خیر؟ وقتی به قرآن مراجعه می کنیم، اولین آیه ای که موضوع شفاعت را مطرح می کند آیه 48 سوره بقره است:
(وَاتَّقُواْ یَوْماً لاَّ تَجْزِی نَفْسٌ عَن نَّفْس شَیْئاً وَلاَ یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ); و بترسید از روزی که هیچ کس چیزی ]از عذاب خدا[ را از کسی دفع نمی کند و نه از او شفاعتی پذیرفته و نه به جای وی بدلی گرفته می شود و نه یاری خواهند شد.
با این آیه، نمی توان نظریه نفی شفاعت را از قرآن به دست آورد، بلکه باید تمام آیات مربوط به موضوع شفاعت را جمع آوری کرده، سپس دیدگاه قرآن را جویا شد. با بررسی موضوعی آیات شفاعت به این نتیجه می رسیم که شفاعت مستقل ویژه خداوند متعال است4 ولی شفاعت با اذن پرودگار برای دیگران هم وجود دارد5 و نیز افراد شفاعت کننده و ویژگی های آن ه6 و خصوصیات شفاعت شدگان7 از این آیات به دست می آید.8
نمونه روشن این روش، کاری است که حضرت علی(علیه السلام)درباره یک موضوع انجام داده اند. آن حضرت با کنار هم قرار دادن دو آیه، نظریه قرآن در خصوص اقل حمل را به دست آورده اند: «روزی زنی را پیش عمر آوردند که پس از گذشت شش ماه از ازدواجش دارای فرزند شده بود، عمر حکم به سنگسار کردن او داد. حضرت علی(علیه السلام)فرمود: من با کتاب خدا برای تو دلیل می آورم (و با قرآن بی گناهی او را ثابت می کنم.) خداوند می فرماید: (وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ...) (بقره: 233); و مادران ]باید [فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند.
و در جایی دیگر می فرماید: (وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْراً) (احقاف: 15); بارداری و از شیرگرفتن او سی ماه است.
پس هنگامی که شیر دادن و حمل 30 ماه باشد، و از طرفی، زمان شیر دادن دو سال کامل باشد می تواند بچه ای شش ماهه متولد شود. عمر با مشاهده استدلال فوق، آن زن را رها کرد.»9
2. تفسیر موضوعی; عامل نزدیکی اعتقادات مسلمانان
به دنبال پیدایش فرقه های گوناگون اسلامی، هر گروهی برای اثبات و توجیه مذهب خویش به یک سری از آیات موردنظر خود تمسّک جسته و از آیات دیگر که مخالف ایده اش بوده، غفلت کرده است و یا به توجیه و تأویل آن ها پرداخته است. این امر باعث شد در امت اسلامی مذاهب گوناگون و بعضاً متناقضِ در عقیده به وجود آید. در صورتی که اگر اینان به این مقدار از تفسیر اکتفا نکرده بودند و یک گام به پیش می نهادند و به تمام آیات قرآن به شیوه موضوعی می نگریستند وحدت و یکپارچگی امت اسلامی حفظ و از بسیاری از این تناقضات و اختلافات جلوگیری می شد. همچنین در بسیاری از اعتقادات به هم نزدیک می شدند.
دو فرقه معروف اشاعره و معتزله، بهترین شاهد بر این مدعایند; چرا که این دو گروه برای اثبات و توجیه مکتب خویش، آیاتی از قرآن را اخذ کرده و به تفسیر آن پرداخته اند، ولی به آیات مخالف عقیده خویش توجهی نکرده و یا درصدد توجیه آن برآمده اند. اشاعره که به آنان «جبریّون» نیز می گویند، بندگان و افعال آنان را آفریده خداوند می دانند10 و در برابر آنان، معتزله یا «مفوّضه» کارهای بندگان را آفریده خود آنان می دانند نه خداوند.11 برای نمونه، تفسیر آیه 17 سوره «انفال» را از هر دو گروه ذکر می نماییم:
(فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَی); و شما آنان را نکشتید، بلکه خدا آنان را کشت و چون ]ریگ به سوی آنان [افکندی، تو نیفکندی، بلکه خدا افکند ]آری خدا چنین کرد تا کافران را مغلوب کند.[
فخر رازی از مفسّران اشعری در ذیل آیه مزبور می نویسد: «اصحاب ما به این آیه استدلال کرده اند مبنی بر اینکه افعال بندگان مخلوق خداوند است; به این بیان که خداوند می فرماید: ]ای مسلمانان [شما کافران را نکشتید، روشن است که آنان ]اصحاب پیامبر در جنگ بدر [مجروح بودند ]و نمی توانستند کفار را به قتل برسانند[ پس این آیه دلالت می کند بر اینکه این گونه کارها (کشتن کفار و ...) از طرف خداوند صورت گرفته است.»12
قاضی عبدالجبار از مفسّران معتزلی در ذیل همین آیه می گوید: «چگونه این آیه با این عقیده که افعال بندگان مخلوق خداوند است، سازگاری دارد؟ جواب ما این است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) روز بدر ]تیر یا سنگ ریزه را[ پرت کرد و خداوند آن را به سپاهیان ]دشمن[ رسانید. به همین علت خداوند پرتاپ کردن را به خود نسبت داده و در مرحله اول به پیامبر نسبت داده است که فرمود: "اذ رمیت."»13
حال اگر این دو گروه برای روشن شدن حقیقت بدون تعصب بر عقیده ای خاص به صورت موضوعی به تفسیر قرآن پرداخته و تمام آیاتِ مربوط به هر موضوع را جمع آوری و از مجموع آن ها نتیجه گیری می کردند، این نوع اختلافات به وجود نمی آمد.
قرآن در آیاتی خداوند متعال را همه کاره عالم می داند و خلق و تدبیر امور را تماماً به او نسبت می دهد; آیاتی نظیر:
ـ (ذَلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ کُلِّ شَیْء فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیْء وَکِیلٌ) (انعام: 102); این است خدا پروردگار شما، هیچ معبودی جز او نیست، آفریننده هر چیزی است، پس او را بپرستید و او بر هر چیزی نگهبان است.
ـ (بَل لِّلّهِ الأَمْرُ جَمِیعاً) (رعد: 31); بلکه برای خداوند است ]تدبیر [تمام امر.
ـ (فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَی) (انفال: 17); و شما آنان را نکشتید، بلکه خدا آنان را کشت و چون ]ریگ به سوی آنان[ افکندی، تو نیفکندی، بلکه خدا افکند.
ـ (اللّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاء وَیَقَدِرُ...) (رعد: 26); خداست که روزی را برای هر کس بخواهد گسترش و تنگ می گرداند.
ـ (وَاللّهُ یَهْدِی مَن یَشَاء إِلَی صِرَاط مُّسْتَقِیم) (بقره: 213); خداوند هر که را بخواهد به راه راست هدایت می کند.
ظاهر این آیات در نگاه اولی جبر است; به این معنا که خداوند تمام کارهای هستی و هدایت و ایمان افراد را خود انجام می دهد و انسان در انجام این امور کاره ای نیست، اما آیات دیگری نیز وجود دارند که بیانگر انجام امور به دست انسان بوده و در عین حال، تأثیر خداوند را نیز ثابت می کنند:
ـ (ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ...) (روم: 41); به سبب آنچه دست های مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است.
ـ (قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَیُخْزِهِمْ...) (توبه: 14); با آنان بجنگید، خدا آنان را به دست شما عذاب و رسوایشان می کند.
ـ (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمَانِهِمْ...) (یونس: 9); کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، پروردگارشان به پاس ایمانشان آنان را هدایت می کند.14
با جمع آوری و جمع بندی این دو گروه از آیات، از ظاهر گروه اول دست برداشته و به این نتیجه که اختیار انسان همراه با تأثیر خداوند بر عالم هستی باشد، می رسیم; موضوعی که به زیبایی در فرمایش امام صادق(علیه السلام) آمده است. آن حضرت فرمود: «لاجبر و لاتفویض لکن امر بین امرین»;15 نه جبر است و نه تفویض، بلکه امری بین این دو است.
این روایت اشاره به توحید افعالی و فاعل های طولی دارد; یعنی خداوند همه کاره عالم هستی است و در طول او انسان نیز با اختیار، کارهای خویش را انجام می دهد.
اگر تمام فرقه های مسلمان که قرآن را به عنوان وحی الهی قبول دارند، به تفسیر موضوعی قرآن بپردازند، بسیاری از نزاع ها از بین رفته و به وحدت در عقیده نزدیک می شوند; زیرا قرآن خالی از اختلاف است و کسانی که به آن تمسّک جویند با وحدت رویه به سعادت دنیا و آخرت نایل می آیند.
3. نگرشی تخصصی و عمیق به موضوعات قرآنی
از ویژگی های عصر حاضر، گرایش به نگاه تخصصی، عمیق و همه جانبه نسبت به مسائل و موضوعات است. در بیشتر علوم سعی بر آن است که با دید تخصصی به یک موضوع نگریسته شده و به تجزیه و تحلیل آن اقدام شود. تفسیر قرآن نیز از این روش مستثنا نبوده و مفسّران با عنایت به این ویژگی برای پاسخ گویی به نیازهای بشر کنونی به بررسی یک موضوع در تمام آیات پرداخته و به تمام جوانب آن توجه نموده اند. در این نگاه تجارب بشری پیرامون یک مسئله، به عنوان سرمایه پیشین مفسّر بر قرآن عرضه شده و در صافی زلال وحی به اصلاح و تکامل می رسد. از این رو، بهتر است مفسّر در این روش تفسیری آشنایی خود را در شعاع اندیشه انسانی و تجربه های فکری بشر توسعه دهد و با علوم گوناگون انسانی همچون علوم اجتماعی، تربیتی، سیاسی و اقتصادی آشنایی کافی داشته باشد.16
روشن است که هر چه آشنایی مفسّر در این حوزه ها وسیع تر باشد، با دید تخصصی و عمیق تر و با سؤالات بیشتری به مسائل می نگرد و در نتیجه، در کشف و بیان مفاهیم آیات پیرامون موضوعی از موضوع های علوم انسانی تواناتر خواهد بود.17 تفسیر موضوعی این قابلیت را دارد که با بهره گیری از تجارب بشری به تکامل و رشد سریع نایل آید; چرا که وقتی بررسی های قرآنی با توجه به تجربه های فکری بشر، صورت گیرد بهره ای که از قرآن به عمل می آید، همواره نو و برای رفع مشکلات جامعه اسلامی و حتی جامعه انسانی سودمند خواهد بود.
البته باید توجه داشت که گاهی مفسّر با بررسی موضوعی و نگرشی عمیق به موضوعات قرآن، به معارف بلند و مطالبی جدید دست می یابد که در میان تجربه های بشری اثری از آن ها یافت نمی شود تا بخواهیم با توجه به آن ها از قرآن سؤال کنیم و پاسخ را بدانیم; مسائلی همچون خلافت الهی، کرامت انسان، و روح خداوند در انسان، که در انسان شناسی از دیدگاه قرآن مطرح می شود، اما در تجربه بشر مادی سخنی از آن ها نیست. بنابراین، تجربه بشری تنها می تواند در شناخت بهتر ابعاد برخی موضوعات ما را یاری دهد و پرسش های تازه ای درباره آن ها مطرح نماید.
4. تفسیر موضوعی; روشی پویا
بیان مزایای تفسیر موضوعی به این معنا نیست که ما دیگر نیازی به تفسیر ترتیبی نداریم و می بایست روش موضوعی جایگزین ترتیبی شود. در حقیقت، تفسیر موضوعی نه معارض و جایگزین، بلکه تکمیل کننده تفسیر ترتیبی است; چرا که تا فهم مدلول تک تک آیات با توجه به سیاق و قرینه های مؤثر در فهم آیات و دلالت های گوناگون الفاظ و عبارات و ظهور آن ها برای مفسّر روشن نشود، امکان فهم صحیح و کامل مراد خداوند از آیات فراهم نشده و تلاش او برای درک پیام های آیه عقیم خواهد ماند و نمی تواند به بررسی موضوعی آیاتِ پیرامون یک موضوع پرداخته و در لوای آن به نظریه جامع قرآن دست یابد. تفسیر ترتیبی تنها به بیان معانی و مفاهیم تفصیلی آیات قرآن به صورت پراکنده و بی ارتباط با یکدیگر بسنده می کند،18 اما در شیوه موضوعی تلاش بر این است که با دریافت ارتباط میان معانی و مفاهیمِ آیات گوناگون مربوط به یک موضوع، یک مجموعه فکری هماهنگ به دست آید که تمام آن مفاهیم را زیر پوشش بگیرد و در محدوده و چارچوب آن ترکیب و تحلیل قرآنی، هر یک از آن مفاهیم و مضامین تفصیلی در جایگاه مناسب و منطقی خویش قرار گیرد. این مجموعه فکری یا ترکیب و تحلیل، همان چیزی است که امروزه بدان تئوری یا نظریه گویند و مفسّر در خلال این تجزیه و تحلیل به نظر قرآن پیرامون یک موضوع دست می یابد.
یکی از قراین مهم فهم قرآن توجه به آیات مشابه است. برای تفسیر یک آیه باید به تمام آیاتی که در مفهوم با آن آیه در ارتباط بوده و به نحوی در معنای آیه تأثیر دارند، مراجعه و با در نظر گرفتن آن ها آیه را تفسیر کرد. در تفسیر موضوعی از آن رو که تمام آیات مربوط به یک موضوع جمع آوری می گردد تا نظریه قرآن به دست آید، قرینه بودن آیات نسبت به یکدیگر بیشتر روشن می شود.
بنابراین، باید گفت که تفسیر ترتیبی گام نخستین و تفسیر موضوعی گام بعدی تفسیر قرآن است; زیرا روش موضوعی آهنگ آن دارد که تجزیه و تحلیلی از قرآن ارائه دهد تا بتوان از آن دیدگاه های قرآن را پیرامون مسائل اعتقادی، اقتصادی، اجتماعی و... که مجموعاً مسائل زندگی انسان را تشکیل می دهند، به دست آورد. و نیز مفسّر در تفسیر موضوعی حالت فعّال در برابر قرآن دارد; یعنی از قرآن سؤال کرده و از آن پاسخ می گیرد و به عبارتی، مفسّر قرآن را به سخن در می آورد و با آن به گفتوگو نشسته و در پرتو مجموعه تجاربی که از بررسی ها و کاوش های بشری اندوخته، می کوشد تا نظریه قرآن را در خصوص موضوع خاص به دست آورد. در اینجا مفسّر حالت بازجویی و پرسش گری از قرآن را دارد; از قرآن سؤال می کند تا پاسخش را بگیرد، اما نه یک پاسخ طلبی انفعالی و ضعیف که در تفسیر ترتیبی وجود دارد، بلکه پاسخ خواهی فعال و هدف دار به منظور کشف حقیقتی از حقایق زندگی انسان.19
5. تفسیر موضوعی و اعجاز قرآن
قرآن کریم معجزه ای جاودانه است که خداوند برای اثبات رسالت آخرین فرستاده خویش فرو فرستاده است، از این رو، در آیات متعددی عجز و ناتوانایی بشر از آوردن همانند قرآن مطرح شده و از افرادی که در الهی و وحیانی بودن آن تردید دارند، خواسته شده تا حداقل سوره ای مانند آن بیاورند.20 اعجاز قرآن جهات گوناگونی دارد که از آن میان می توان به دو وجهی اشاره کرد که در پرتو تفسیر موضوعی قرآن برای مخاطبان آن آشکار می شود، و آن عبارت است از:
الف. تناسب آیات در چینش جغرافیایی و بیان موضوع
قرآن کریم در مدت بیست و سه سال در مقاطع گوناگون (مکه و مدینه، سفر و حضر، صلح و جنگ، زمان تنهایی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و دوره حاکمیت اسلام و...) فرود آمد و هر آیه ای در جایگاه ویژه خویش در سوره ای خاص قرار گرفت، با وجود تناسب و هماهنگی با آیات پیشین و پسین در آن سوره، با برخی از آیات در سوره های دیگر ارتباط تنگاتنگ موضوعی برقرار کرده و در مجموع، تمامی ابعاد آن موضوع را تبیین می نماید.
این خود از اعجاز کتاب آسمانی است که یک آیه با وجود حفظ جغرافیای خاص خویش، با آیات دیگر سوره ها پیوندی مستحکم برقرار می نماید و با کمک یکدیگر نیازها و مسائل پیچیده هر عصری را پاسخگوست. با تفسیر موضوعی به این بعد از اعجاز قرآن دست می یابیم که یک موضوع در عین پراکندگی در مجموعه ای از آیات، با یکدیگر منسجم هستند.
نمونه ای که می توان مثال زد، بحث آفرینش انسان است; اینکه خداوند انسان را از چه چیزی آفریده و آفرینش بشر اول چگونه بوده است؟ خداوند این موضوع را در آیات متعدد قرآن و در سور گوناگون مکّی و مدنی و با فاصله های زمانی مطرح کرده است:
1. در سوره مرسلات که مکّی و سی و سومین سوره به ترتیب نزول است، می فرماید: (أَلَمْ نَخْلُقکُم مِّن مَّاء مَّهِین)(مرسلات: 20); آیا شما را از آبی پست و بی ارج نیافریدیم؟
2. در سوره فرقان که مکّی و چهل و دومین سوره است می فرماید: (وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَصِهْراً وَ کَانَ رَبُّکَ قَدِیراً)(فرقان: 54); و اوست کسی که از آب بشری آفرید و او را ]دارای خویشاوندی[ نسبی و دامادی قرار داد. و پروردگار تو همواره تواناست.
3. در سوره هود که مکّی و پنجاه و دومین سوره است می فرماید: (... هُوَ أَنشَأَکُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا) (هود: 61); او ]خداوند [شما را از زمین پدید آورد و در آن شما را استقرار داد.
4. در سوره حجر که مکّی و پنجاه و چهارمین سوره است می فرماید: (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَال مِّنْ حَمَإ مَّسْنُون) (حجر: 26); و در حقیقت انسان را از گلی خشک، از گلی سیاه و بدبو آفریدیم.
5. در پنجاه و پنجمین سوره مکّی (انعام) می فرماید: (هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن طِین...) (انعام: 2); او کسی است که شما را از گل بیافرید.
6. در سوره سجده که مکّی و هفتاد و پنجمین سوره است می فرماید: (الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیء خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِین)(سجده: 7); همان کسی که هر چیزی را که آفریده است نیکو آفریده و آفرینش انسان را از گل آغازید.
7. در هشتاد و نهمین سوره (آل عمران) که مدنی است می فرماید: (إِنَّ مَثَلَ عِیسَی عِندَاللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَاب ثِمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ)(آل عمران: 59); در واقع، مَثَل عیسی نزد خدا همچون مَثَل ]خلقت[ آدم است ]که[ او را از خاک آفرید; سپس بدو گفت: «باش»; پس وجود یافت.
8. در سوره انسان که مدنی و نود و هشتمین سوره به ترتیب نزول است، می فرماید: (إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَة أَمْشَاج نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعاً بصیراً)(انسان: 2); ما انسان را از نطفه مختلطی (نطفه مرد و زن) آفریدیم و او را می آزماییم، بدین جهت او را شنوا و بینا قرار دادیم.21
از مجموع آیات چنین نتیجه می گیریم که خداوند حضرت آدم(علیه السلام) (اولین فردی که نسل بشر کنونی به او می رسد) را از خاک آفرید که از این موضوع گاهی «زمین» و گاهی «خاک» و گاهی «گِل» تعبیر می آورد; و بعد نسل او را از طریق نطفه گسترش داده است که از آن گاهی «آب» و گاهی «آب بدبو» و گاهی «نطفه» تعبیر می کند. آیه زیر بیانگر مراحل گوناگون خلقت انسان است که شاید مؤیدی بر جمع بندی مزبور نیز باشد:
(یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِن کُنتُمْ فِی رَیْب مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن تُرَاب ثُمَّ مِن نُّطْفَة ثُمَّ مِنْ عَلَقَة ثُمَّ مِن مُّضْغَة مُّخَلَّقَة وَغَیْرِ مُخَلَّقَة لِّنُبَیِّنَ لَکُمْ وَنُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَی أَجَل مُّسَمًّی ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَ مِنکُم مَّن یُتَوَفَّی وَ مِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلَا یَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْم شَیْئاً وَ تَرَی الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن کُلِّ زَوْج بَهِیج) (حج: 5); ای مردم اگر درباره برانگیخته شدن در شکّید پس ]بدانید [که ما شما را از خاک آفریده ایم; سپس از نطفه، سپس از علقه، آن گاه از مضغه دارای خلقت کامل و ]احیاناً[ خلقت ناقص تا ]قدرت خود را[ بر شما روشن گردانیم و آنچه را اراده می کنیم تا مدتی معین در رحم ها قرار می دهیم آن گاه شما را ]به صورت [کودک برون می آوریم.
با اینکه این آیات در فاصله های زمانی نازل شده اند، اما هنگامی که آن ها را کنار یکدیگر قرار می دهیم، آن ها را منظم و منسجم می یابیم، گویا برای بیان همین موضوع یک باره و یکجا فرود آمده اند.22
ب. استعداد پایان ناپذیر قرآن در پاسخ گویی به نیازهای بشری
هر کتاب بشری هر چند شاهکار باشد، استعداد محدود و پایان پذیری برای پژوهش و مطالعه دارد; چند متخصص می توانند تمام نکات دقیق آن را روشن نمایند. اما قرآن با آنکه چهارده قرن از آن گذشته است و صدها متخصص از آن بهره های علمی برده اند، باز هم با بازبینی مجدد به نکات جدید برمی خوریم و هنوز توانایی نامحدودی برای پژوهشگران دارد تا از این منبع عظیم وحی استفاده کنند.23
هر مقدار تحقیقات وسیع تر و عمیق تر بر روی قرآن انجام می گیرد، راز جدیدتری به دست می آید. این مطلب را می توان از سخنان پیشوایان بزرگ دینی نیز استنباط کرد. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)می فرمایند: «ظاهر قرآن زیبا و باطن آن ژرف است، آن را حد و نهایتی است و فوق آن حد و نهایتی دیگر است، شگفتی های آن پایان نمی پذیرد و تازه های آن کهنه نمی گردد.»24
شبیه آن، سخنی است از حضرت علی(علیه السلام) که می فرمایند: «قرآن دریایی است که هر چه از آبش ببرند پایان نگیرد، چشمه ساری است که هر چه از آن برگیرند فرو نخشکد، آبشخوری است که خیل واردان بر آن از آن نکاهند. ... خداوند قرآن را برای عطش عالمان زلال گوارا، برای قلب های ژرف اندیش بهاران خرم، و برای حرکت صالحان راهی روشن مقرّر داشته است.»25
یکی از راه های کشف و بیان موضوع های گوناگون از قرآن، تفسیر موضوعی است که هر مقدار به قرآن موضوع نو می دهیم باز پاسخگوست و متناسب با حال مخاطب، پرسش ها را جواب می دهد.
حضرت علی(علیه السلام) درباره روش پاسخ گویی قرآن می فرمایند: «ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ یَنْطِقَ وَ لَکِنْ أُخْبِرُکُمْ عَنْه ...»;26 این قرآن را به سخن آورید، سخن نخواهد گفت، ولی شما را از آن باخبر خواهم کرد.
واژه «استنطاق» (به سخن درآوردن) برای قرآن بهترین تعبیر در زمینه تفسیر موضوعی است; زیرا در این روش، مفسّر با قرآن به گفتوگو نشسته و با طرح مشکلات فکری بشر پاسخ خویش را از قرآن می گیرد، و نیز مفسّر با همراه داشتن اندیشه های نو در پیشگاه قرآن قرار گرفته و از آن سؤال می کند و داوری می خواهد، بر خلاف تفسیر ترتیبی که مفسِّر در برابر قرآن ساکت نشسته و آنچه قرآن بیان کند او می شنود و ثبت می کند.27 با پیشرفت علم، صنعت و فنّاوری، مسائل جدید و پرسش های فراوانی برای بشر امروزی به وجود آمده است که جویای پاسخ خویش از کلام وحی می باشد. این امر تنها از راه استنطاق قرآن و تفسیر موضوعی آن امکان پذیر است.
اکنون شاهد هستیم که با تلاش قرآن پژوهان بزرگ، تفسیرهای موضوعی متعددی در چندین مجلّد نگارش یافته است و نیز تک نگارهای فراوانی در موضوعی از موضوعات قرآنی و یا مسئله ای از نیازهای بشر، انتشار یافته است که دلالت بر غنای قرآن در این زمینه دارد. با این حال، نباید گنج های قرآن را پایان یافته پنداشت و آنچه تاکنون صورت گرفته پایان راه دانست; چرا که هنوز زمینه وسیعی برای پژوهش در موضوعات قرآنی و بهره مندی از هدایت قرآن باقی است.
6. گنجاندن مجموع معارف قرآن در یک نظام کلی (آشکار شدن پیوستگی مجموع معارف قرآن)
در شیوه تفسیر ترتیبی، سراسر قرآن از آیه نخست تا آخرین آیه تفسیر و تبیین می شود و در سایه ارتباط و سیاق و دیگر خصوصیات کلامی، لفظ و معنای آیات روشن می گردد. اما این شیوه در نهایت مجموعه ای از مفاهیم و مضامین قرآنی را به صورت پراکنده و بی ارتباط با یکدیگر در اختیارمان می گذارد، بدون آنکه بتوانیم ربط و ترکیب اندام های پراکنده این مجموعه فکری را بیابیم; زیرا کار تفسیر ترتیبی ارائه اطلاعات و معلومات فراوان و زیرمجموعه های متراکم است، ولی رابطه این معلومات و تبدیل آن ها به یک نظام فکری و نظری در تمام قرآن از عهده این شیوه برنمی آید و نیازمند روش دیگری هستیم.
با تفسیر موضوعی بر خلاف تفسیر ترتیبی می توان تمام معارف قرآن را در یک نظام کلی قرار داد تا ارتباط میان معارف گوناگون قرآن به خوبی نشان داده شود و این مفاهیم به صورت پراکنده و بی ربط با یکدیگر به نظر نیاید و نظم منطقی و استوار حاکم بر سراسر قرآن، تا حد ممکن ملموس گردد و در اختیار همگان قرار گیرد. با این کار علاوه بر فهم آموزه های گران قدر این کتاب عظیم، ربط و سازگاری آن ها در پیش چشم آمده و مباحث گوناگون زنجیروار به یکدیگر مرتبط می شوند، و به گونه ای قرار گرفته که موضوع پیشین مقدمه ای برای درک بهتر و عمیق تر از موضوع پسین باشد. به دیگر سخن، با تفسیر موضوعی می توان معارف قرآن را چونان چشم های جاری در نظر گرفت که با گذر از هر مرحله و لبریز شدن آن، به مرحله دیگر رسیده و از آنجا نیز به دیگر مراحل می رسد تا تمام معارف را در برگیرد. بنابراین، تقسیمات این مراحل طولی است نه عرضی; تمام این مراحل در طول و امتداد یکدیگرند که هر مرحله فرع مرحله پیشین است نه اینکه در عرض و کنار آن باشد.28
بر این اساس، یکی از کارهای ضروری در تفسیر موضوعی، نظام بخشی به معارف قرآن کریم است. یکی از نمونه های نظام بخشی به معارف قرآن، نظام بندی آیة اللّه مصباح از معارف قرآن است. ایشان در مقدمه جلد اول کتاب معارف قرآن، پس از بیان ضرورت دسته بندی مفاهیم و مطالب قرآن، به سه طرح برای جا دادن مجموع معارف قرآن در عناوین کلی اشاره می کند; دو طرحی را که دیگر مفسّران بیان کرده اند29دارای اشکال دانسته و طرح سومی را پیشنهاد می دهد که از ابتکارات استاد بوده و در آن «اللّه»محور مباحث قرار می گیرد. این مباحث از نقطه آغاز هستی شروع و به ترتیب، مراحل خلق و تدبیر امور و آفرینش انسان و نیازهای معنوی او را پشت سر گذاشته و به ویژگی های جامعه آرمانی انسان ختم می گردد و در همه مراحل ارتباط با محور اصلی «اللّه» کاملا محفوظ است.
موضوعات کلی معارف قرآن در این نظام به ترتیب عبارتند از: 1. خداشناسی; 2. جهان شناسی; 3. انسان شناسی; 4. راه شناسی; 5. راهنماشناسی; 6. قرآن شناسی; 7. اخلاق در قرآن; 8. جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن; 9. حقوق و سیاست در قرآن.
پی‌نوشت‌ها
--------------------------------------------------------------------------------
1ـ نگارنده، «اهل بیت و تفسیر موضوعى قرآن»، ماهنامه معرفت، ش 71، آبان 1382، ص 98.
2ـ مصطفى مسلم، مباحث فى التفسیرالموضوعى، دمشق، دارالقلم، 1421 ق، ص 17.
3ـ سید محمّدباقر صدر، المدرسة القرآنیة، قم، مرکز بررسى آثار شهید صدر، 1421ق، ص 39.
4ـ زمر: 44.
5ـ سبأ: 23 / نجم: 26.
6ـ بقره: 143 / طه: 110.
7ـ انبیاء: 28.
8ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان فى تفسیرالقران، قم، اسماعیلیان،1371،ج1، ص157/ عبداللّه جوادى آملى،تفسیر موضوعى قرآن:معاددر قرآن، قم،اسراء،1381، ج5،ص99تا 170.
9ـ شیخ مفید، الارشاد، قم، کنگره هزاره شیخ مفید، 1413 ق، ج 1، ص 207.
10ـ فخر رازى، التفسیر الکبیر، ج 26 ص 149 ذیل آیه 96 صافات.
11ـ قاضى عبدالجبار، تنزیه القرآن عن المطاعن، بیروت، دارالنهضة الحدیثة، ص 354.
12ـ فخر رازى، التفسیرالکبیر، ج 15، ص 139.
13ـ قاضى عبدالجبار، پیشین، ص 159.
14ـ محمّدتقى مصباح، معارف قرآن، ج1ـ3، ص102ـ124و 374.
15ـ ابوجعفر محمدبن على صدوق، التوحید، قم، جامعه مدرسین، ص 362.
16ـ سید محمّدباقر صدر، المدرسة القرآنیة، ص 35 / حبیب اللّه زارعى، تفسیر موضوعى قرآن، پایان نامه کارشناسى ارشد علوم قرآنى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (ره)، 1378، ص 110.
17ـ همانند کارى که مرحوم شهید صدر در مورد سنت هاى تاریخ انجام داده است. وى با استقراء آیات مربوط به جوامع بشرى و نیز آیات پیرامون قصص انبیا، سنت هایى را استخراج نموده و تجارب بشرىِ پیرامون این سنن را در برابر قرآن نهاده است، مطالبى را از دانشمندان غربى همچون مارکس و ... نقل کرده و با استناد به نظریات برگرفته از آیات وحى، آن را رد کرده است. (سید محمدباقر صدر، المدرسة القرآنیة، ص 47.)
18ـ هرچند برخى از تفاسیر ترتیبى به این امر اکتفا ننموده و از دیگر آیات قرآن جهت انسجام مطالب یارى مى جویند، که حالت تفسیر موضوعى، به خود مى گیرند، تفسیرهاى قرآن به قرآن از این شیوه پیروى مى کنند; مانند المیزان فى تفسیر القرآن تألیف علّامه سید محمّدحسین طباطبائى، که در حقیقت باید آن را تفسیر ترتیبى موضوعى دانست.
19ـ سید محمّدباقر صدر، المدرسة القرآنیة، ص 29.
20ـ «وَ إِن کُنتُمْ فِى رَیْب مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَة مِن مِثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءکُم مِن دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ» (بقره: 23); و اگر در آنچه بر بنده خود نازل کرده ایم شک دارید پس اگر راست مى گویید سوره اى مانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر خدا فرا خوانید.
21ـ براى ترتیب سوره ها از منبع زیر استفاده شده است: محمدهادى معرفت، التمهید فى علوم القرآن، قم، مؤسسه نشر اسلامى، 1416 ق، ج 1، ص 135.
22ـ محمّدتقى مصباح، معارف قرآن، قم، مؤسسه در راه حق، 1367، ج 1ـ3، ص 331.
23ـ مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1378، ج 3، ص 201.
24ـ محمّدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 599.
25ـ نهج البلاغه، خطبه 189.
26ـ همان، خطبه 158.
27ـ سید محمّدباقر صدر، المدرسة القرآنیة، ص 30.
28ـ محمّدتقى مصباح، معارف قرآن، ص 13.
29ـ این دو طرح عبارتند از: الف) تمام مطالبى را که از قرآن استخراج شده در ذیل سه عنوان «عقاید، اخلاق و احکام» قرار داده و آیات مربوط به هر کدام از این ها را جمع آورى کرده و از آن ها نتیجه گیرى مى کنیم. مرحوم علّامه طباطبائى براین باور است که تمام معارف قرآن با گستردگى اش به چند اصل توحید، نبوت، معاد و فروعات آن ها و هدایت بندگان، باز مى گردد. (سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 1، ص 40.)
ب) چون انسان داراى ابعاد گوناگون مادى، معنوى، فردى، اجتماعى، دنیوى و اخروى است، از این رو، مجموع معارفى که با تفسیر موضوعى از قرآن به دست مى آید، بر اساس ابعاد وجودى انسان دسته بندى مى کنیم و بدین ترتیب، محور تقسیم خویش را «انسان» قرار مى دهیم. (محمّدتقى مصباح، معارف قرآن، ص 11.)

تبلیغات