آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

‌    ‌مقدمه‌
نقش‌ دولت(1) در اقتصاد، از دیر باز تاکنون، تحو‌لات‌ بسیاری‌ یافته‌ است. تقابل‌ میان‌ دولت‌ و بخش‌ خصوصی، هم‌ در دولت‌های‌ حد‌ أکثر و هم‌ در دولت‌های‌ حد‌أقل، تنش‌زا بوده‌ است. نگاه‌ تحکم‌آمیز دولت‌ها به‌ مردم‌ و همچنین‌ منحصرشدن‌ اهتمام‌ دولت‌ها به‌ رفاه‌ ماد‌ی، زاویة‌ دید دولت‌ها و مردم‌ را نسبت‌ به‌ یکدیگر تنگ‌ ساخته‌ است؛ تا جایی‌که‌ هدف‌ حد‌اکثر ساختن‌ منافع‌ کارگزاران‌ دولت، امر نامعقولی‌ به‌ نظر نمی‌رسد. مسئلة‌ سهم‌ دولت‌ در اقتصاد به‌ مقدار بسیار زیادی‌ بر مبنای‌ ذهنیت‌ها و شرایطی‌ استوار است‌ که‌ نتیجة‌ طبیعی‌ کارکردهای‌ نظریه‌پردازان‌ و سیاستگذاران‌ - در تمام‌ عرصه‌های‌ اجتماعی‌ - بوده‌ است. ترسیم‌ چهره‌ای‌ ولایی‌ و ارزشی‌ از دولت‌ خدمتگزار، مسئول، قانونمدار و مقتدر علوی، می‌تواند تمایز ماهوی‌ حکومتِ‌ عدل‌ را با حکومت‌های‌ رقیب‌ روشن‌تر کرده، راه‌حل‌ پایداری‌ برای‌ تقابل‌ دولت‌ و ملت‌ را نشان‌ دهد. دولت‌ علوی‌ افزون‌ بر رفاه‌ عمومی، اهتمام‌ خود را برای‌ سعادت‌ مردم‌ به‌ کار بست‌ و اولین‌ رسالت‌ خود را اجرای‌ احکام‌ و آموزه‌های‌ الهی‌ قرار داد، و در این‌ مسیر، برقراری‌ عدالت‌ اجتماعی‌ را مهم‌ترین‌ هدف‌ فعالیت‌های‌ سیاست‌های‌ اقتصادی‌ خود نهاد. سیاست‌های‌ اقتصادی‌ امام‌ به‌ گونه‌ای‌ طراحی‌ و اجرا شد که‌ کرامت‌ و عزت‌ انسان‌ها رعایت‌ شده، به‌ واقعیات‌ و شرایط‌ موجود نیز توجه‌ کافی‌ گردید.
‌    ‌1. نقش‌ دولت‌ در اقتصاد
مسئله‌ نقش‌ دولت‌ به‌ گونه‌ای‌ نزدیک‌ با سازمان‌ اجتماعی‌ که‌ در آن‌ وجود دولت‌ مسلم‌ فرض‌ می‌شود مرتبط‌ است، سازمان‌ اجتماعی‌ که‌ برای‌ جامعه‌ متصور است، احتمالاً‌ طیف‌ پیوسته‌ای‌ از دیدگاه‌ آزادسازی‌ (حد‌أقل‌کنندة‌ دولت) تا دیدگاه‌ جمع‌گرا (حد‌اکثر کنندة‌ دولت) را در بر می‌گیرد. بر اساس‌ هر یک‌ از این‌ دیدگاه‌ها، اهداف، وظایف، امکانات‌ و اختیارات‌ دولت‌ قابل‌ ترسیم‌ است.
‌    ‌-1 1. ماهیت‌ دولت‌ اسلامی‌
دولت، تجلی‌ برتر وحدت‌ سیاسیِ‌ مردم‌ یک‌ جامعه‌ است. اساس‌ این‌ وحدت، عاطفه‌ (جغرافیا، نژاد، خون، زبان‌ و تاریخ) یا فکر (الهی‌ یا الحادی‌ و ...) است.(2)
اما آنچه‌ که‌ هر جامعه‌ای‌ را وا می‌دارد تا دولت‌ تشکیل‌ دهد، انگیزة‌ اجتماعی‌ زیستن‌ انسان‌ها است. تنظیم‌ روابط‌ متقابل‌ انسان‌ها، اجرای‌ مقررات‌ و ضمانتِ‌ اجرایی، مستلزم‌ وجود دستگاه‌ قدرتمندی‌ است. از این‌ رو امام‌ علی(ع) در پاسخ‌ به‌ شعار لا حکم‌ الا‌ لله‌ از سوی‌ خوارج‌ چنین‌ پاسخ‌ می‌دهند:
«مردم، به‌ زمامدار نیازمندند، خواه‌ نیکوکار باشد یا بدکار؛ تا مؤ‌منان‌ در سایة‌ حکومتش‌ به‌ کار خویش‌ مشغول‌ و کافران‌ هم‌ بهره‌مند شوند و مردم‌ در دوران‌ حکومت‌ او زندگی‌ را طی‌ کنند و به‌ وسیلة‌ او اموال‌ بیت‌المال‌ جمع‌آوری‌ گردد و به‌ کمک‌ او با دشمنان‌ مبارزه‌ شود. نیکوکاران‌ در رفاه‌ و مردم‌ از دست‌ بدکاران‌ در امان‌ باشند.»(3)
ایجاد امنیت، نظم‌آفرینی‌ و پاسداری‌ از حقوق‌ مردم‌ و جلوگیری‌ از تعد‌ی، شأن‌ هر حکومتی‌ است. برخی‌ از سخن‌ علی(ع) چنین‌ فهمیده‌اند که‌ تنها عامل‌ تعیین‌کننده‌ قوة‌ اجرایی، توانمندی‌ در تدبیر امور کشور، حفظ‌ امنیت‌ و حراست‌ از مرزها است؛(4) یعنی‌ حکومت‌ها وظیفه‌ای‌ جز رسیدگی‌ به‌ حاجات‌ اولیة‌ مردم‌ ندارند، خواه‌ حکومت‌ دینی‌ و خواه‌ حکومت‌ غیردینی.(5) حال‌ آن‌که‌ مراد امام‌ در این‌ خطبه، بیان‌ اهمیت‌ نظم‌ و امنیت‌ است؛ زیرا بنابر فرمودة‌ دیگری‌ از امام‌ علی(ع)، «پیشوای‌ دادگر از بارانِ‌ پیوسته‌ بهتر است‌ و جانور درنده‌ و آدمخوار از فرمانروای‌ ستمکار بهتر می‌باشد و فرمانروای‌ بیدادگر از فتنة‌ دائمی‌ نیکوتر است.»(6) شارح‌ این‌ کلمات‌ در این‌ مقام‌ می‌گوید: «بدیهی‌ است‌ که‌ ظلم‌ یک‌ کس‌ هر چند بسیار ولی‌ سهل‌ باشد نسبت‌ به‌ این‌ که‌ فرمانروا و حاکمی‌ نباشد که‌ آن‌ سبب‌ هرج‌ و مرج‌ می‌شود. و هر که‌ را قدرتی‌ بر فتنه‌ و شر‌ می‌باشد آن‌ را پیشه‌ گیرد و فتنه‌ دائمی‌ گردد.»(7)
افزون‌ بر این، تأمل‌ در بیانات‌ امیرالمؤ‌منین‌ نشان‌ می‌دهد که‌ اجرای‌ قانون‌ اسلام‌ وظیفة‌ اصلی‌ حکومت‌ اسلامی‌ است:(8)
«وجود امام‌ برای‌ امت‌ لازم‌ است‌ تا امورشان‌ را برپا دارد و آنان‌ را امر و نهی‌ نماید و حدود را در بینشان‌ اجرا نموده‌ و با دشمنان‌ بستیزد و...»(9)
بنابراین‌ حوزة‌ وظایف‌ دولت‌ اسلامی، پیگیری‌ مصالح‌ مردم‌ و سامان‌ بخشیدن‌ به‌ امور جامعه‌ است، و در یک‌ جامعة‌ اسلامی‌ این‌ امور، اعم‌ از امور دنیوی‌ و آخرتی‌ است. به‌ عبارت‌ دیگر هدف‌ دولت، سعادت‌ بشر (اصلاح‌ مردم) است.(10) برقراری‌ حاکمیت‌ خداوند و استوارسازی‌ ارزش‌های‌ الهی‌ و رشد کرامت‌های‌ انسانی، محور تمام‌ نقش‌های‌ دولت‌ در تمام‌ زمینه‌های‌ اجتماعی‌ است؛ چنان‌ که‌ امام‌ علی(ع) می‌فرماید:
«همانا، زمامدار، امین‌ خدا در زمین‌ و برپادارندة‌ عدالت‌ در جامعه‌ و عامل‌ جلوگیری‌ از فساد و گناه‌ در میان‌ مردم‌ است.»(11)
البته‌ از منظر اسلامی، ارزش‌ امور دنیایی‌ مردم‌ به‌ اعتبار ارزش‌ امور اُخروی‌ است. در واقع‌ دولت‌ اسلامی‌ با فراهم‌ نمودن‌ رفاه‌ و آسایش‌ افراد جامعه، زمینة‌ دینداری‌ را مهیاتر نموده، ارزش‌های‌ الهی‌ را ترویج‌ می‌کند. همچنین‌ مسئولیت‌ امور اخروی، بُعد جدیدی‌ به‌ نقش‌ دولت‌ می‌دهد و بنابراین‌ امکان‌ می‌دهد تا دولت‌ سیاست‌هایی‌ را پیش‌ گیرد که‌ با تحقق‌ آنها مسلمانان‌ تکالیف‌ دینی‌ خود را به‌ نیکی‌ انجام‌ داده، کمالات‌ الهی‌ و انسانی‌ را کسب‌ نمایند. چنین‌ دولتی‌ تنها می‌تواند در محدودة‌ شریعت‌ عمل‌ کند. متفکران‌ اسلامی‌ میان‌ دو حوزة‌ عملیات‌ دولت‌ در محدودة‌ شریعت‌ فرق‌ می‌گذارند.(12) اولین‌ حوزة‌ اختیارات‌ دولت، شامل‌ اجرای‌ مقررات‌ و قوانین‌ ثابت‌ - مانند وضع‌ زکات‌ و منع‌ ربا - است، و دومین‌ حوزه‌ جایی‌ است‌ که‌ شریعت‌ در اختیار حاکم‌ اسلامی‌ قرار داده‌ است‌ (منطقة‌الفراغ)(13) تا با توجه‌ به‌ شرایط‌ و ضرورت‌های‌ اجتماعی، قوانین‌ و مقرراتی‌ را وضع‌ و اجرا نماید و یا در مقام‌ تزاحم‌ قوانین‌ ثابت، تصمیم‌ لازم‌ را اتخاذ نماید؛ چنان‌ که‌ امام(ع) بر اسب‌ زکات‌ بستند و بدین‌ وسیله‌ مالیاتی‌ غیرثابت‌ (حکومتی) را وضع‌ کردند.(14) همچنین‌ برای‌ مبارزه‌ با احتکار و گران‌فروشی‌ تمهیداتی‌ اندیشیدند و حفظ‌ سطح‌ زندگی‌ مردم‌ را بر لوازم‌ و پیامدهای‌ مالکیتِ‌ شخصی‌ ترجیح‌ دادند.
بنابراین‌ دولت‌ علوی‌ - و به‌ طور کلی‌ دولت‌ اسلامی‌ - هم‌ در هدف‌ و هم‌ در محدودة‌ عمل، با دولت‌های‌ دیگر فرق‌ ماهوی‌ دارد. دولت‌های‌ لیبرال‌ و سوسیالیستی‌ در جهان‌ امروز، یا به‌ دنبال‌ رفاه‌ ماد‌ی‌ عمومی‌ و یا در پی‌ حد‌اکثر کردن‌ رفاه‌ کارکنان‌ دولت‌ (نظریة‌ انتخاب‌ عمومی) و یا هر دو هستند.(15) اما در اندیشة‌ جامع‌نگر امیر عدالت، هدف‌ غایی‌ دولت‌ سعادتِ‌ ماد‌ی‌ و معنوی‌ همة‌ مردم‌ است. از این‌ رو تشخیص‌ سعادت‌ و رسیدن‌ به‌ آن‌ از توان‌ اندیشة‌ محدود انسان‌ خارج‌ است‌ و نیازمند رهبری‌ امت‌ که‌ از غیب‌ مدد گیرد(16) و لاجرم‌ در محدودة‌ شریعت‌ عمل‌ نماید. بر اساس‌ آموزه‌های‌ علوی، هیچ‌ چیزی‌ جز برقراری‌ عدالت‌ - به‌ عنوان‌ هدف‌ میانی‌ وظایف‌ دولت‌ - به‌ اصلاح‌ جامعه‌ کمک‌ نمی‌کند. آنچه‌ حکومت‌ علوی‌ را در این‌ زمینه‌ از دیگر دولت‌ها متمایز و برتر می‌سازد، آن‌ است‌ که‌ عدالت‌ در این‌ حکومت، نه‌ یک‌ آرمان‌ دور بلکه‌ یک‌ برنامة‌ نزدیک‌ و عملی‌ است.(17)
‌    ‌-1 2. رابطة‌ دولت‌ و مردم‌
دولت‌ علوی، به‌ حسب‌ ماهیت‌ و جوهر خود، دولتی‌ خیرخواه‌ و خدمتگزار است؛ زیرا چنین‌ دولتی‌ هدفش‌ تحقق‌ حاکمیت‌ الهی، و استوارسازی‌ ارزش‌های‌ انسانی‌ و تکریم‌ انسان‌ها (تعقیب‌ سعادت‌ مردم) می‌باشد. امام‌ علی(ع) به‌ کارگزاران‌ خود خاطر نشان‌ می‌کند:
«پس‌ خود داد مردم‌ را بدهید و در معاشرت‌ با آنان‌ انصاف‌ را فرو مگذارید و برای‌ برآوردن‌ نیازهایشان، حوصله‌ به‌ خرج‌ دهید. شما خازنان‌ رعیت‌ هستید و وکیلان‌ امت‌ و سفیران‌ امامان.»(18)
در اندیشة‌ امام‌ علی(ع) حکومت‌ طعمه‌ای‌ نیست‌ که‌ دولتمردان‌ بدان‌ طمع‌ ورزند؛ بلکه‌ امانتی‌ است‌ در دست‌ آنان. اشعث‌ بن‌ قیس‌ که‌ در دوران‌ حکومت‌ خلیفة‌ سوم، استاندار آذربایجان‌ بود، حکومت‌ را به‌ معنای‌ رایج‌ عصر خود، یعنی‌ خود محوری‌ و خودکامگی‌ می‌پنداشت؛ از این‌ رو امام‌ بدو نوشت:
«کاری‌ که‌ به‌ عهدة‌ تو است‌ طعمة‌ تو نیست، بلکه‌ بر گردنت‌ امانتی‌ است. آن‌ که‌ تو را بدان‌ گمارده، نگهبانی‌ امانت‌ را به‌ عهده‌ات‌ گذارده. تو را نرسد که‌ آنچه‌ خواهی‌ به‌ رعیت‌ فرمایی، و بی‌دستوری‌ به‌ کاری‌ دشوار درآیی. در دست‌ تو مالی‌ از مال‌های‌ خدا است‌ عزوجل، و تو آن‌ را خزانه‌داری‌ تا آن‌ را به‌ من‌ بسپاری. امیدوارم‌ برای‌ تو بدترین‌ والیان‌ نباشم. والسلام.»(19)
امام‌ والیان‌ را نه‌ فقط‌ به‌ انصاف‌ با مردم‌ بلکه‌ به‌ خوشرفتاری‌ و مهرورزی‌ سفارش‌ بسیار فرموده‌ است؛ چنان‌ که‌ به‌ مالک‌ اشتر نیز می‌نویسد:
«مهربانی‌ به‌ رعیت‌ و دوست‌ داشتن‌ آنها و لطف‌ در حق‌ ایشان‌ را شعار دل‌ خود ساز. چونان‌ حیوانی‌ درنده‌ مباش‌ که‌ خوردنشان‌ را غنیمت‌ شماری؛ زیرا آنان‌ دو گروهند: یا همکیشان‌ توأند هستند یا همانند تو در آفرینش....»(20)
کارگزاری‌ در دولت‌ علوی‌ با توجه‌ به‌ اهداف‌ بلند و انسانساز دولت، قبل‌ از تخصص‌ نیازمند تعهد و خودسازی‌ است؛ هرچند تنظیم‌ دقیق‌ وظایف‌ و حقوق‌ کارگزاران‌ و نظارت‌ بر عملکرد آنان‌ از سیاست‌های‌ مهم‌ دولت‌ علوی‌ بوده‌ است.
«آن‌ که‌ خود را پیشوای‌ مردم‌ می‌سازد، پیش‌ از تعلیم‌ دیگری‌ باید به‌ ادب‌ کردن‌ خویش‌ پردازد، و پیش‌ از آن‌ که‌ به‌ گفتار تعلیم‌ فرماید، باید به‌ کردار ادب‌ نماید، و آن‌ که‌ خود را تعلیم‌ دهد و ادب‌ اندوزد، شایسته‌تر به‌ تعظیم‌ است‌ از آن‌ که‌ دیگری‌ را تعلیم‌ دهد و ادب‌ آموزد.»(21)
علاوه‌ بر نیت‌ خیرخواهانه‌ و سلوک‌ متواضعانة‌ کارگزاران، اساس‌ روابط‌ مردم‌ و دولت‌ بر حقوق‌ متقابلی‌ استوار است‌ که‌ در کلام‌ علی(ع) بزرگ‌ترین‌ حقوق‌ واجب‌ الهی‌ بشمار آمده، موجب‌ پایداری‌ روابط‌ و اصلاح‌ امور دولت‌ و جامعه‌ و برپائی‌ دین‌ و آشکار شدن‌ عدالت‌ و ... می‌گردد:
«بزرگ‌ترین‌ حق‌ها که‌ خدایش‌ واجب‌ کرده‌ است، حق‌ والی‌ بر رعیت‌ است، و حق‌ رعیت‌ بر والی، که‌ خدای‌ سبحان‌ آن‌ را واجب‌ نموده‌ و حق‌ هر یک‌ را بر عهدة‌ دیگری‌ واگذار فرمود، و آن‌ را موجب‌ برقراری‌ پیوند آنان‌ کرد و ارجمندی‌ دین‌ ایشان. پس‌ حال‌ رعیت‌ نیکو نگردد جز آن‌ گاه‌ که‌ والیان‌ نیکورفتار باشند، و والیان‌ نیکورفتار نگردند جز آن‌ گاه‌ که‌ رعیت‌ درستکار باشد. پس‌ چون‌ رعیت‌ حق‌ والی‌ را بگزارد و والی‌ حق‌ رعیت‌ را به‌ جای‌ آورد، حق‌ میان‌ آنان‌ بزرگمقدار شود، و راه‌های‌ دین‌ پدیدار، و نشانه‌های‌ عدالت‌ بر جا، و سنت‌ چنان‌ که‌ باید اجرا. پس‌ کار زمانه‌ آراسته‌ گردد و طمع‌ در پایداری‌ دولت‌ پیوسته‌ و چشم‌ آز دشمنان‌ بسته‌ و...»(22)
یکی‌ از حقوق‌ مهم‌ در دولت‌ علوی‌ مشاورت‌ با مردم‌ و مشارکت‌ آنان‌ در تصمیم‌گیری‌ها است‌ که‌ امام(ع) آن‌ را یکی‌ از سیاست‌های‌ اصولی‌ خود در ابتدای‌ خلافت‌ اعلام‌ فرمودند:
«ای‌ مردم‌ این‌ امر (حکومت) امر شما است؛ هیچ‌کس‌ جز آن‌ که‌ شما او را امیر خود گردانید، حق‌ حکومت‌ بر شما را ندارد. ما دیروز هنگامی‌ از هم‌ جدا شدیم‌ که‌ من‌ پذیرش‌ ولایت‌ شما را ناخوشایند داشتم، ولی‌ شما این‌ را نپذیرفتید و جز این‌ که‌ من‌ تشکیل‌ حکومت‌ دهم، رضایت‌ ندادید. آگاه‌ باشید که‌ من‌ کسی‌ جز کلیددار شما نیستم‌ و نمی‌توانم‌ حتی‌ یک‌ درهم‌ به‌ ناروا از بیت‌المال‌ برگیرم...»(23)
علی(ع) امور مردم‌ را آشکارا اداره‌ می‌کرد و در هر امر بزرگ‌ و مهمی‌ با آنان‌ به‌ مشورت‌ می‌نشست. اگر آنان‌ در امری‌ مخالفت‌ می‌کردند، رأی‌ آنها را می‌پذیرفت‌ و بدان‌ عمل‌ می‌کرد و همین‌ امر سبب‌ می‌شد که‌ آنان‌ گستاخ‌تر شوند.(24) در دولت‌ علوی‌ از آن‌ جا که‌ قانون‌ شریعت، حاکم‌ است‌ و بر اساس‌ آن‌ حقوق‌ متقابل‌ مردم‌ و حکومت‌ تعیین‌ می‌گردد، نیازی‌ به‌ انداختن‌ پردة‌ جهلِ‌ راولزی‌ برای‌ تعیین‌ معیارهای‌ عدالت‌ اجتماعی‌ نمی‌باشد.(25) دولت‌ها نیز در الگوی‌ حکومت‌ علوی، اسراری‌ جز آنچه‌ برای‌ حفظ‌ مصالح‌ ملی‌ لازم‌ است، ندارند:
«بدانید، حقی‌ که‌ شما بر عهدة‌ من‌ دارید، این‌ است‌ که‌ چیزی‌ را از شما مخفی‌ ندارم، جز اسرار جنگ‌ را، و کاری‌ را بی‌مشورت‌ شما نکنم، جز اجرای‌ حکم‌ خدا را و....»(26)
‌    ‌-1 3. وظایف‌ دولت‌ علوی‌
دوران‌ حکومت‌ امام(ع) با آشفتگی‌های‌ سیاسی‌ و توطئه‌های‌ فراوان‌ داخلی‌ توأم‌ بود. عدم‌ ثبات‌ و کشمکش‌های‌ داخلی، فرصت‌های‌ بسیاری‌ را برای‌ تحول‌ و اصلاحات‌ اقتصادی‌ مورد نظر حضرت‌ از بین‌ برد. بنابراین‌ دستورالعمل‌های‌ امیرالمؤ‌منین‌ به‌ کارگزاران، منبع‌ مغتنم‌ و مناسبی‌ برای‌ ترسیم‌ چند و چون‌ وظایف‌ دولت‌ در اندیشة‌ حکیمانة‌ حضرت‌ می‌باشد. اهم‌ این‌ وظایف‌ که‌ در واقع‌ احیای‌ وظایف‌ دولت‌ نبوی‌ و برخاسته‌ از ماهیت‌ متمایز دولت‌ اسلامی‌ است، به‌ شرح‌ زیر است:
‌    ‌1-3-1. تعلیم‌ و تربیت‌
آموزش‌ مردم‌ و ایجاد زمینه‌های‌ پرورش‌ کرامت‌ انسان‌ها و اصلاح‌ مردم، از مهم‌ترین‌ وظایف‌ دولت‌ اسلامی‌ است. امام(ع) تلاش‌ برای‌ اصلاح‌ مردم‌ را از وظایف‌ واجب‌ پیشوایان‌ شمرده، می‌فرماید:(27)
«بر امام‌ واجب‌ است‌ که‌ حدود اسلام‌ و ایمان‌ را به‌ افراد جامعه‌اش‌ بیاموزد.»(28)
در عهدنامة‌ خود به‌ مالک‌ اشتر اصلاح‌ مردم‌ را وظیفة‌ حکومت‌ قلمداد می‌کند.(29) در جای‌ دیگر می‌فرماید:
«اما حق‌ شما بر من‌ این‌ است‌ که... به‌ شما آموزش‌ دهم‌ تا جاهل‌ نمانید و شما را تربیت‌ کنم‌ تا بیاموزید [و بر طبق‌ آن‌ رفتار کنید] ....»(30)
عملکرد خود را نیز در این‌ باره‌ چنین‌ توصیف‌ می‌نماید:
«آیا حکم‌ قرآن‌ را میان‌ شما جاری‌ نداشتم‌ و ...؟ رایت‌ ایمان‌ را میان‌ شما پابرجا کردم‌ و مرزهای‌ حلال‌ و حرام‌ را برایتان‌ جدا ... و با گفتار و کردار خویش‌ معروف‌ را میان‌ شما گستردم‌ و با خوی‌ خود شما را نشان‌ دادم‌ که‌ اخلاق‌ گزیده‌ چیست....»(31)
‌    ‌2-3-1. حفاظت‌ از دین‌ و مبارزه‌ با بدعت‌ها
حکومت‌ علوی‌ با اجرای‌ حدود الهی‌ و سنت‌ نبوی‌ سهم‌ بزرگی‌ در برپایی‌ نظام‌ اسلامی‌ داشت‌ و وظیفة‌ خود می‌دانست‌ تا از دین‌ پاسداری‌ و با کج‌اندیشی‌ها و بدعت‌ها مبارزة‌ منطقی‌ کند. امام(ع) این‌ مهم‌ را در شمار وظایفِ‌ دولت‌ نبوی‌ برشمرده، می‌فرماید:
«بدو حکم‌های‌ نادانسته‌ را آشکار کرد و بدعت‌ها را که‌ در آن‌ راه‌ یافته‌ بود، کوفت‌ و بر کنار کرد، و حکم‌های‌ گونه‌گون‌ را پدیدار.»(32)
در خطابی‌ به‌ عثمان، وظیفة‌ پاسداری‌ از دین‌ را برای‌ دولت‌ اسلامی، برترین‌ عبادت‌ قلمداد می‌کند:
«بدان‌ که‌ فاضل‌ترین‌ بندگان‌ خدا نزد او امامی‌ است‌ دادگر، هدایت‌ شده‌ و راهبر، که‌ سنتی‌ را که‌ شناخته‌ است‌ بر پا دارد و بدعتی‌ را که‌ ناشناخته‌ است، بمیراند.»(33)
‌    ‌3-3-1. ایجاد امنیت‌
برقراری‌ امنیت‌ در سرحد‌ات‌ و داخل‌ کشور، همواره‌ از دغدغه‌های‌ اصلی‌ دولت‌ها است. بنابراین‌ امام‌ علی(ع) فلسفة‌ تشکیل‌ حکومت‌ را برقراری‌ امنیت‌ برمی‌ شمارند و می‌فرمایند:
«مردم‌ به‌ زمامدار نیازمندند، خواه‌ نیکوکار باشد یا بدکار؛ تا مؤ‌منان‌ در سایة‌ حکومتش‌ به‌ کار خویش‌ مشغول‌ و کافران‌ هم‌ بهره‌مند شوند و مردم‌ در دوران‌ حکومت‌ او زندگی‌ را طی‌ کنند و به‌ وسیلة‌ او اموال‌ بیت‌المال‌ جمع‌آوری‌ گردد و به‌ کمک‌ او با دشمنان‌ مبارزه‌ شود، جاده‌ها امن‌ و امان، حق‌ ضعیفان‌ از نیرومندان‌ گرفته‌ شود، نیکوکاران‌ در رفاه‌ و مردم‌ از دست‌ بدکاران‌ در امان‌ باشند.»(34)
آن‌ جا که‌ رابطة‌ انسان‌ با انسان، رابطة‌ ظالم‌ و مظلوم، غارتگر و غارت‌ شده‌ و آزادی‌ستیز و آزادی‌خواه‌ است، هدف‌ دولت‌ علوی‌ ایجاد امنیت‌ برای‌ مظلومان‌ است: فیا من‌ المظلومون‌ من‌ عبادک.(35) معیار تقدس‌ جامعه‌ و دولت‌ اسلامی‌ طبق‌ بیان‌ پیامبر(ص) وجود آن‌ اندازه‌ از امنیت‌ است‌ که‌ حق‌ ضعیف‌ را بتوان‌ بدون‌ اضطراب‌ و لکنت‌ زبان‌ از قوی‌ بستاند: لن‌ تقدس‌ امتی‌ یؤ‌خذ للضعیف‌ حقه‌ من‌القوی‌ غیر متمتع.(36) یعنی‌ او‌لاً‌ مردم‌ به‌طور کلی‌ روحیة‌ ضعف‌ و زبونی‌ را از خود دور کنند و در مقابل‌ قوی‌ - هر اندازه‌ که‌ قوی‌ باشد - شجاعانه‌ بایستند، به‌ لکنتِ‌ زبان‌ نیفتند و ترس‌ نداشته‌ باشند، و دیگر این‌ که‌ اصلاً‌ نظامات‌ اجتماعی‌ باید طوری‌ باشد که‌ در مقابل‌ قانون، قوی‌ و ضعیفی‌ وجود نداشته‌ باشد.(37)
‌    ‌4-3-1. تأمین‌ اجتماعی‌
امام‌ علی(ع) وصیت‌ رسول‌ گرامی‌ اسلام‌ را دربارة‌ نیازمندان‌ در دوران‌ حکومت‌ خود به‌ جد‌ پی‌گرفت. پیامبر(ص) به‌ امیرالمؤ‌منین‌ فرمودند:
«امور طائفة‌ دیگر از مساکین‌ و نیازمندان‌ را پایمال‌ نکن‌ و بخشی‌ از مال‌ خدا و حق‌ معینی‌ را که‌ خداوند از زکات‌ برای‌ آنان‌ قرار داده، بین‌ آنها توزیع‌ نما.»(38)
بنابراین‌ امام(ع) ضمن‌ سفارش‌ به‌ مالک‌ اشتر نسبت‌ به‌ افراد تهیدست، می‌فرماید:
«برای‌ رضای‌ خدا آنچه‌ را که‌ از حق‌ خود دربارة‌ ایشان‌ به‌ تو امر فرموده‌ به‌ جا آور و قسمتی‌ از بیت‌المال‌ که‌ در دست‌ داری‌ و قسمتی‌ از غلا‌ ت‌ و بهره‌هایی‌ که‌ از زمین‌های‌ غنیمت‌ اسلام‌ به‌ دست‌ آمده‌ در هر شهری‌ برای‌ ایشان‌ مقرر دار.»(39)
حکومت‌ علوی‌ تأمینِ‌ از کارافتادگان‌ و بازنشستگان‌ را سرلوحة‌ برنامة‌ خود قرار داده‌ است:
«تیماردار یتیمان‌ باش‌ و غمخوار پیران‌ از کارافتاده‌ که‌ بیچاره‌اند و دست‌ سئوال‌ پیش‌ کسی‌ دراز نکنند و این‌ کار بر والیان‌ دشوار و گران‌ است‌ و هرگونه‌ حقی‌ دشوار و گران‌ آید....»(40)
به‌ قثم‌ بن‌ عباس، کارگزار خود در مکه‌ می‌نویسد:
«در مال‌ خدا که‌ نزد تو گرد می‌آید، نظر کن! آن‌ را به‌ عیالمندان‌ و گرسنگانی‌ که‌ نزدیکت‌ هستند بده، و آنان‌ که‌ مستمندند و سخت‌ نیازمند. و مانده‌ را نزد ما بفرست‌ تا ما نیز آن‌ را به‌ نیازمندانی‌ که‌ نزد ما هستند، قسمت‌ کنیم.»(41)
این‌ حکایت‌ نیز از امیرالمؤ‌منین‌ معروف‌ است‌ که‌ روزی‌ پیرمردی‌ نصرانی‌ را دید که‌ تکد‌ی‌ می‌کند از حاضران‌ پرسید، او کیست؟ گفتند: نصرانی‌ است. حضرت‌ فرمود: «او را به‌ کار گرفته‌اید تا آن‌ جا که‌ پیر و ناتوان‌ گردیده‌ و رهایش‌ نموده‌اید.» سپس‌ دستور داد تا از بیت‌المال‌ بر او انفاق‌ نمایند.(42)
برنامه‌های‌ تأمین‌ اجتماعی‌ حکومت‌ علوی‌ چنان‌ گسترده‌ بود که‌ هیچ‌کس‌ در کوفه‌ به‌ سر نمی‌برد - حتی‌ از پایین‌ترین‌ طبقات‌ مردم‌ - مگر این‌ که‌ از گندم‌ (خوراک)، مسکن‌ و آب‌ فرات‌ بهره‌مند بود.(43)
‌    ‌5-3-1 . مبارزه‌ با تبعیض‌ها و بی‌عدالتی‌های‌ اقتصادی‌
یکی‌ از برنامه‌های‌ روشن‌ حکومتِ‌ علوی، برقراری‌ عدالت‌ و احقاق‌ حق‌ مظلومان‌ و برخورد شدید با تبعیض‌ها، انحصارات، رانت‌خواری‌ها، و پایمال‌کنندگان‌ اموال‌ عمومی‌ بوده‌ است. امام‌ در روز دوم‌ خلافت، سیاست‌های‌ خود را در این‌ زمینه‌ به‌ اطلاع‌ مردم‌ رساند:(44)
«سوگند به‌ خدا [اگر بخشیدة‌ عثمان‌ را بیابم] به‌ مالک‌ آن‌ بازگردانم، اگر چه‌ از آن‌ زن‌ها شوهر داده‌ و کنیزکان‌ خریده‌ شده‌ باشد؛ زیرا در عدل‌ و درستی، وسعت‌ و گشایش‌ است‌ و آن‌ که‌ عدالت‌ را برنتابد، ستم‌ را سخت‌تر یابد.»(45)
کلبی‌ می‌گوید: آن‌ گاه‌ فرمان‌ داد همة‌ سلاح‌هایی‌ را که‌ در خانة‌ عثمان‌ پیدا شده‌ بود و آنها را علیه‌ مسلمانان‌ به‌ کار گرفته‌ بودند، بگیرند و در بیت‌المال‌ نهند. همچنین‌ مقرر فرمود شتران‌ گزینة‌ (نجائب) زکات‌ را که‌ در خانه‌اش‌ بود، تصرف‌ کنند و شمشیر و زره‌ او را هم‌ بگیرند؛ اما کاری‌ به‌ سلاح‌هایی‌ که‌ در خانة‌ عثمان‌ بود و بر ضد مسلمانان‌ از آن‌ استفاده‌ نشده‌ بود، نداشته‌ باشند و از تصرف‌ همة‌ اموال‌ شخصی‌ عثمان‌ که‌ در خانه‌اش‌ و جاهای‌ دیگر است، خودداری‌ شود. نیز دستور فرمود اموالی‌ که‌ عثمان‌ به‌ صورت‌ پاداش‌ و جایزه‌ به‌ یاران‌ خود و هر کس‌ دیگر داده‌ است، برگردانده‌ شود. چون‌ این‌ خبر به‌ عمرو بن‌ عاص‌ رسید،(46) برای‌ معاویه‌ نوشت: «هر چه‌ باید انجام‌ دهی‌ انجام‌ بده‌ که‌ پسر ابی‌طالب‌ همة‌ اموالی‌ را که‌ داری‌ از تو جدا خواهد کرد؛ همان‌گونه‌ که‌ پوست‌ عصا و چوبدستی‌ را می‌کَنند.»(47)
امام(ع)، مالک‌ را به‌ شدت‌ از رانت‌جویی‌ اطرافیانش‌ برحذر می‌دارد:
«و بدان‌ که‌ والی‌ را خویشاوندان‌ و نزدیکان‌ است‌ و در ایشان‌ خوی‌ برتری‌جویی‌ و گردنکشی‌ است‌ و در معاملات‌ با مردم‌ رعایت‌ انصاف‌ نکنند. ریشة‌ ایشان‌ را با قطع‌ موجبات‌ آن‌ صفات‌ قطع‌ کن؛ به‌ هیچ‌یک‌ از اطرافیان‌ و خویشاوندانت‌ زمینی‌ را به‌ اقطاع‌ مده؛ مبادا به‌ سبب‌ نزدیکی‌ به‌ تو پیمانی‌ ببندند که‌ صاحبان‌ زمین‌های‌ مجاورشان‌ را در سهمی‌ که‌ از آب‌ دارند یا کاری‌ که‌ باید به‌ اشتراک‌ انجام‌ دهند، زیان‌ برسانند و بخواهند بار زحمت‌ خود بر دوش‌ آنان‌ نهند؛ پس‌ لذت‌ و گوارایی‌ نصیب‌ ایشان‌ شود و ننگ‌ آن‌ در دنیا و آخرت‌ بهرة‌ تو گردد.»
امام(ع) در یک‌ کلام‌ انحصارطلبی‌ دولت‌ را نفی‌ می‌کند؛ آن‌ جا که‌ به‌ مالک‌ می‌فرماید:
«ایاک‌ و الاستئثار بما الناس‌ فیه‌ اسوة.»(48)
بپرهیز از این‌ که‌ به‌ خود اختصاص‌ دهی، چیزی‌ را که‌ همگان‌ را در آن‌ حقی‌ است.»
توجه‌ به‌ حقوق‌ مردم‌ در بیت‌المال‌ و دقت‌ در رساندن‌ حقشان‌ به‌ طور کامل‌ به‌ آنان، نکته‌ بسیار عمیقی‌ است‌ که‌ باید کسانی‌ که‌ پیروی‌ از الگوی‌ حکومت‌ علوی‌ در سر می‌پرورانند از امام‌شان‌ بیاموزند. حقی‌ را که‌ خداوند برای‌ مردم‌ قرار داده‌ است‌ با بهانه‌هایی‌ حتی‌ نظیر فسق‌ و نفاق‌ نمی‌توان‌ از آنان‌ دریغ‌ نمود. در بلندای‌ نظر امیر مؤ‌منان، بهای‌ ایمان‌ در ظرف‌های‌ کوچک‌ دنیایی‌ نمی‌گنجد. سنت‌ نبوی‌ و سیرة‌ علوی‌ سفرة‌ رحمت‌ خداوند را آن‌ چنان‌ گسترده‌ می‌دانند که‌ برای‌ تمامی‌ مخلوقات‌ خداوند در آن‌ نصیبی‌ است‌ و از این‌ رو علی(ع) از پیروانش‌ می‌خواهد که‌ این‌ حق‌ الهی‌ را پاس‌ دارند و خود را به‌ این‌ صبغة‌ کریمانة‌ الهی‌ بیارایند. امام‌ خطاب‌ به‌ کژاندیشان‌ خوارج، سنت‌ نبوی‌ را چنین‌ یادآور می‌شود:
«... می‌دانید که‌ رسول‌ ا(ص) ... دست‌ کسی‌ را که‌ مرتکب‌ دزدی‌ شده‌ بود قطع‌ کرد و زناکار غیر محصن‌ را تازیانه‌ زد؛ ولی‌ سهمی‌ را که‌ از غنایم‌ نصیبشان‌ می‌شد به‌ آنان‌ پرداخت‌ و رخصت‌ داد که‌ با زنانِ‌ مسلمان‌ ازدواج‌ کنند. رسول‌ا(ص) آنان‌ را به‌ سبب‌ گناهی‌ که‌ مرتکب‌ شده‌ بودند، مؤ‌اخذه‌ کرد و حد‌ خدا را بر ایشان‌ جاری‌ ساخت؛ ولی‌ از سهمی‌ که‌ اسلام‌ برایشان‌ معین‌ کرده‌ بود، منعشان‌ ننمود و نامشان‌ را از میان‌ مسلمانان‌ نزدود.»(49)
‌    ‌6-3-1 . عمران‌ و آبادی‌
حکمت‌ علوی‌ به‌ پیروی‌ از تعلیمات‌ الهی، انسان‌ها را مأمور عمران‌ و آبادی‌ زمین‌ و بهره‌مندی‌ از آن‌ می‌داند. دربارة‌ وظیفة‌ آدم(ع) پس‌ از هبوط‌ به‌ زمین‌ می‌فرماید:
«فاهبطه‌ بعدَ‌ التوبة‌ لِیَعمُرَ‌ اَرضَهُ‌ بِنَسلِه؛ خداوند آدم(ع) را پس‌ از توبه‌ به‌ زمین‌ فرود آورد، تا با نسل‌ او زمین‌ خود را آباد گرداند.»(50)
امام‌ برای‌ به‌ فعلیت‌ رساندن‌ وظیفة‌ یاد شده‌ به‌ دست‌ مردم، دولت‌ را موظف‌ به‌ آباد کردن‌ زمین‌ می‌نماید. از این‌ رو در ابتدای‌ نامة‌ خود به‌ مالک، یکی‌ از وظایف‌ اصلی‌ او را آباد کردن‌ مصر برمی‌شمارد.(51) حکومت‌ علوی‌ با درک‌ توان‌ بخش‌ خصوصی‌ در آبادکردن‌ زمین، مسئولیت‌ عمدة‌ دولت‌ را حمایت‌ از این‌ بخش‌ و کاستن‌ از موانع‌ بر سر راه‌ تولید می‌داند. از این‌ رو به‌ مالک‌ می‌نویسد که‌ خراج‌ را طوری‌ تنظیم‌ کند که‌ مانع‌ تولید نشود و نسبت‌ به‌ امور بازرگانان‌ و صنعتگران‌ توجه‌ خاصی‌ مبذول‌ داشته، به‌ آنان‌ کمک‌ نماید.(52)
امام‌ علی(ع) برای‌ حمایت‌ از بازار - همانند زمان‌ پیامبر(ص) - به‌ ساختن‌ بازار اقدام‌ کرده‌ و سپس‌ آن‌ را در اختیار تجار قرار داده‌ است.(53) از ایشان‌ روایت‌ شده‌ است‌ که‌ از حجره‌های‌ بازار کرایه‌ نمی‌گرفت.(54) در روایتی‌ دیگر آمده‌ است‌ که‌ از گرفتن‌ اجاره‌ کراهت‌ داشت.(55) در نامه‌ای‌ به‌ فرظة‌بن‌ کعب‌الانصاری‌ کارگزار بهقباذات(56) به‌ او سفارش‌ می‌کند، در لایروبی‌ نهرها به‌ کشاورزان‌ کمک‌ نماید. بلاذری‌ نامه‌ حضرت‌ را چنین‌ گزارش‌ کرده‌ است:
«اما بعد؛ گروهی‌ از مردم‌ منطقة‌ مأموریت‌ تو نزد من‌ آمدند و یادآوری‌ کردند که‌ نهری‌ از آنها پنهان‌ و از بین‌ رفته‌ است‌ و در صورتی‌ که‌ آن‌ نهر را حفر نموده‌ و آماده‌ سازند، دیار آنها آباد می‌گردد و بر پرداخت‌ خراج‌ خود توانایی‌ پیدا می‌کنند و بر بیت‌المال‌ مسلمین‌ نیز افزوده‌ می‌شود. از من‌ خواستند نامه‌ای‌ به‌ تو بنویسم‌ تا آنها را به‌ کار گرفته، برای‌ حفر نهر و لایروبی‌ آن، آنها را جمع‌ نمایی‌ و در این‌ راه‌ به‌ آنان‌ کمک‌ مالی‌ کنی. اما من‌ این‌ را صحیح‌ نمی‌دانم‌ که‌ کسی‌ را مجبور به‌ کاری‌ بکنم‌ که‌ کراهت‌ دارد. آنها را دعوت‌ نما، پس‌ اگر نهر آن‌ گونه‌ بود که‌ آنها می‌گفتند، هر کسی‌ بخواهد او را برای‌ کار بفرست‌ و نهر از آن‌ کسی‌ است‌ که‌ روی‌ آن‌ کار کند، نه‌ آنان‌ که‌ مایل‌ به‌ همکاری‌ نیستند. اگر آن‌ را آباد سازند و قوی‌ گردند، برای‌ من‌ محبوب‌تر است‌ از آن‌ که‌ ضعیف‌ شوند. والسلام.»(57)
‌    ‌7-3-1. افزایش‌ رفاه‌ و درآمدهای‌ مردم‌
بهبود زندگی‌ مردم‌ و افزایش‌ درآمدها و بهره‌مندی‌ آنان‌ از بیت‌المال‌ نیز از وظایف‌ مهم‌ حکومت‌ علوی‌ بود. دولت‌ اسلامی‌ نه‌ تنها برای‌ تأمین‌ نیازهای‌ اساسیِ‌ از کارافتادگان‌ و بازنشستگان‌ و فقرا تلاش‌ می‌کند، بلکه‌ می‌کوشد تا جامعة‌ اسلامی‌ از رفاه‌ در شأن‌ خود برخوردار باشد. امام‌ علی(ع) افزایش‌ درآمدهای‌ مردم‌ را حق‌ مردم‌ بر دولت‌ برمی‌شمارد: فاما حقکم‌ علی‌ ... و توفیر فیئکم‌ علیکم(58) همچنین‌ در ترسیم‌ وظایفِ‌ زمامدار می‌فرماید: و اصدار السهمان‌ علی‌ اهلها؛(59) یعنی‌ تقسیم‌ اموال‌ بیت‌المال‌ در بین‌ مستحقان.(60)
‌    ‌8-3-1 . نظارت‌ بر بازار و تنظیم‌ آن‌
امام‌ علی(ع) شخصاً‌ اوضاع‌ بازار را زیرنظر داشتند و ضمن‌ دعوت‌ بازاریان‌ به‌ رعایت‌ موازین‌ اخلاقی‌ و شرعی، نرخ‌ها را بررسی‌ کرده، بر معاملاتی‌ که‌ بین‌ مشتری‌ و فروشنده‌ در جریان‌ بود نظارت‌ می‌کردند و با احتکار و گرانفروشی‌ نیز سخت‌ مبارزه‌ می‌نمودند.
از امام‌ باقر(ع) چنین‌ روایت‌ شده‌ است‌ که‌ آن‌ حضرت، بامداد هر روز، از منزل‌ خود در کوفه، به‌ طرف‌ بازار روانه‌ می‌شد و در حالی‌ که‌ تازیانه‌ای‌ دو سویه‌ به‌ نام‌ سبیبه‌ بر دوش‌ آویخته‌ بودند، بازار به‌ بازار می‌گشتند. در هر بازار نزد سوداگران‌ می‌ایستادند و ندا می‌دادند که‌ ای‌ گروه‌ تجار، از خداوند - عزوجل‌ - بترسید. چون‌ تجار صدای‌ حضرت‌ را می‌شنیدند، دست‌ از کار کشیده، گوش‌ها بدو سپرده‌ و چشم‌ بر او می‌دوختند. آن‌ گاه‌ حضرت‌ می‌فرمود: پیش‌ از کار از خدا خیر بخواهید و با تسهیل‌ کار داد و ستد برکت‌ جویید، و به‌ خریداران‌ نزدیک‌ شوید و خود را به‌ حلم‌ بیارایید کنید و از سوگند باز ایستید و از دروغ‌ کناره‌ گیرید و از ستم‌ دوری‌ جویید... ربا نگیرید و با پیمانه‌ و ترازوی‌ درست‌ کار کنید، و مال‌ مردم‌ را کم‌ نگذارید و در زمین‌ فساد نکنید. سپس‌ بازارهای‌ کوفه‌ را می‌گشتند و آن‌ گاه‌ باز می‌گشت‌ و [در دارالحکومه] برای‌ رتق‌ و فتق‌ امور مردم‌ می‌نشست.(61) فضایل‌ الصحابه‌ از ابی‌الصهبار نقل‌ می‌کند:
«علی‌ بن‌ ابی‌طالب‌ را در شط‌ کلأ دیدم‌ که‌ از قیمت‌ها می‌پرسیدند.»(62)
در دعائم‌ الاسلام‌ روایت‌ شده‌ است‌ که‌ علی(ع) در حالی‌ که‌ تازیانه‌ای‌ در دست‌ داشت، در بازارها قدم‌ می‌زد و هر کس‌ را که‌ کم‌ فروشی‌ می‌کرد و یا در تجارت‌ غش‌ می‌نمود، با آن‌ می‌زد. اصبغ‌ می‌گوید: روزی‌ به‌ حضرت‌ گفتم‌ یا امیرالمؤ‌منین، بگذار این‌ کار را من‌ به‌ جای‌ شما انجام‌ دهم‌ و شما در خانه‌ بنشینید. حضرت‌ فرمود: «ای‌ اصبغ‌ این‌ چه‌ نصیحتی‌ است‌ که‌ به‌ من‌ می‌کنی؟.»(63)
امام، به‌ این‌ نیز بسنده‌ نمی‌کردند و افرادی‌ را برای‌ نظارت‌ و رسیدگی‌ به‌ امور بازار در مناطق‌ دیگر می‌گماشتند؛ چنان‌ که‌ به‌ رفاعة‌ بن‌ شداد قاضی‌ منصوب‌ خود بر اهواز نامه‌ای‌ نوشت‌ و در آن‌ امر نمود که‌ ابن‌ هرمه‌ را از بازار بردارد و شخص‌ دیگری‌ را متولی‌ بازار نماید.(64) امام(ع) هم‌ بازاریان‌ را به‌ رعایت‌ حال‌ خریداران‌ و ارزان‌ فروشی‌ تشویق‌ می‌کرد و هم‌ پیوسته‌ بر قیمت‌ها نظارت‌ و با احتکار و گرانفروشی‌ مبارزه‌ می‌کردند. از این‌ رو به‌ مالک‌ چنین‌ دستور می‌دهند:
«از احتکار منع‌ کن‌ که‌ رسول‌ ا(ص) از آن‌ منع‌ کرده‌ است‌ و باید خرید و فروش‌ به‌ آسانی‌ و بر موازین‌ عدل‌ صورت‌ گیرد؛ به‌ گونه‌ای‌ که‌ در بها نه‌ فروشنده‌ زیان‌ ببیند و نه‌ بر خریدار اجحاف‌ شود. پس‌ از آن‌ که‌ احتکار را ممنوع‌ داشتی، اگر کسی‌ باز هم‌ دست‌ به‌ احتکار کرد، کیفرش‌ ده‌ و عقوبتش‌ کن‌ تا سبب‌ عبرت‌ دیگران‌ گردد؛ ولی‌ کار به‌ اسراف‌ نکشد.»(65)
امام‌ همچنین‌ از شکل‌گیری‌ انحصار در بازار نهی‌ کرده‌اند. به‌ مالک‌ می‌نویسند: و اعلَم‌ مَعَ‌ ذل أن‌ فی‌ کثیرٍ‌ مُنهُم‌ ضِیقاً‌ فاحِشاً، و شُحاً‌ قَبِیحاً، و احتِکاراً‌ للمَنافِع، و تَحَکُّماً‌ فی‌ البِیَاعَاتٍ‌ و ذلَِ‌ باب‌ مَضرَّة‌ لِلعامةِ‌ و عَیبٌ‌ عَلَی‌ الوُ‌لاةِ؛ «با این‌ همه‌ بدان‌ که‌ بسیاری‌ از ایشان‌ [= بازاریان] را روشی‌ ناشایسته‌ است‌ و حریص‌اند و بخیل، احتکار می‌کنند و به‌ میل‌ خود برای‌ کالای‌ خود بها می‌گذارند. با این‌ کار به‌ مردم‌ زیان‌ می‌رسانند و برای‌ والیان‌ نیز مایة‌ ننگ‌ و عیب‌ است.»(66) مرحوم‌ خویی‌ در معنای‌ «تحکماً‌ فی‌ البیاعات» می‌نویسد که‌ آن‌ حرص‌ جهنمی‌ است‌ که‌ موجب‌ تشکیل‌ شرکت‌ها و انحصارات‌ جبارانه‌ می‌شود. از این‌ رو کالاهای‌ مورد نیاز مردم‌ را با انواع‌ حیله‌ و با نیروی‌ سرمایه‌ جمع‌آوری‌ کرده‌ و بهر قیمتی‌ که‌ خود می‌خواهند و با هر شرط‌ و قراردادی‌ آنها را می‌فروشند و منافع‌ خود را دو چندان‌ می‌نمایند.(67)
مرحوم‌ خویی‌ برداشت‌ خود را با معنای‌ احتکار منافع‌ تأیید می‌کند و احتکار را بر دو قسم‌ می‌داند:
1. احتکار اجناس، که‌ فقها در باب‌ بیع، حکم‌ به‌ حرمت‌ و یا کراهت‌ آن‌ داده‌اند.
2. احتکار منافع، که‌ مقصود از آن‌ حرص‌ در گرفتن‌ سود و فایده‌ از معاملات، بیش‌ از مقدار مشروع‌ است؛ به‌ طوری‌ که‌ این‌ حرص‌ و ولع‌ موجب‌ تشکیل‌ شرکت‌های‌ انحصاری‌ شود.
از نظر وی‌ گویا منظور حضرت، قسم‌ دوم‌ احتکار است؛ زیرا او‌لاً‌ امام‌ علی(ع) نتیجة‌ ضیق‌ فاحش‌ و بخل‌ قبیح‌ را احتکار خوانده‌ است؛ در حالی‌ که‌ منظور از احتکار در فقه، احتکار اجناس‌ و حبوبات‌ می‌باشد. دوم‌ این‌ که‌ حضرت‌ «تحکماً‌ فی‌ البیاعات» را به‌ احتکار منافع‌ عطف‌ نموده‌اند که‌ ال‌ در البیاعات‌ (جمع‌ معرف‌ به‌ الف‌ و لام) افادة‌ عموم‌ می‌کند؛ در حالی‌ که‌ احتکار فقهی‌ چنین‌ معنایی‌ را نمی‌رساند.(68) برخی‌ از فقها چنین‌ تفسیری‌ را از احتکار منافع‌ خیلی‌ روشن‌ نمی‌پندارند؛ ولی‌ در معنای‌ «تحکماً‌ فی‌ البیاعات» تفسیر فوق‌ را ممکن‌ می‌دانند؛ زیرا «زورگویی‌ در خرید و فروش‌ به‌ این‌ است‌ که‌ یک‌ چیزی‌ از قیمت‌ عادله‌ گران‌تر فروخته‌ شود در اثر این‌ انحصاراتی‌ که‌ تولید کردند و سطح‌ قیمت‌ها را یک‌ عدة‌ خاصی‌ در اختیار خودشان‌ گرفتند. این‌ سبب‌ می‌شود که‌ در خرید و فروش‌ زورگویی‌ بشود و این‌ عمل‌ غیر از احتکار است.»(69)
‌    ‌9-3-1. جمع‌آوری‌ مالیات‌ و تنظیم‌ بیت‌المال‌
دولت‌ اسلامی‌ برای‌ تأمین‌ وظایف‌ خود اقدام‌ به‌ جمع‌آوری‌ مالیات‌ و تنظیم‌ بیت‌المال‌ کرد.(70) از این‌ رو امام‌ علی(ع) کارگزارانی‌ را برای‌ جمع‌آوری‌ زکات، خراج، جزیه‌ و ... تعیین‌ نمودند.(71)
‌    ‌4-1. منابع‌ مالی‌ دولت‌ علوی‌
دولت‌ علوی، برای‌ ادارة‌ جامعه‌ و ادای‌ وظایفی‌ که‌ بیان‌ شد، دارای‌ اموال‌ و درآمدهایی‌ است. برخی‌ از این‌ اموال‌ به‌ طور مستقل‌ متعلق‌ به‌ دولت‌ است‌ (انفال) و برخی‌ دیگر متعلق‌ به‌ عموم‌ مسلمانان، که‌ در عین‌ حال‌ در اختیار دولت‌ اسلامی‌ قرار دارد. در واقع‌ دولت‌ اسلامی‌ از آن‌ جا که‌ حافظ‌ منافع‌ و مصالح‌ عامة‌ جامعه‌ است، سرپرستی‌ این‌ اموال‌ را بر عهده‌ دارد. امام(ع) دربارة‌ انواع‌ مختلف‌ مال‌ها، می‌فرماید:
«قرآن‌ بر پیغمبر(ص) نازل‌ گردید و مال‌ها چهار قسم‌ بود: مال‌های‌ مسلمانان‌ که‌ آن‌ را به‌ سهم‌ هر یک‌ میان‌ میراث‌بران‌ قسمت‌ نمود؛ غنیمت‌ جنگی‌ که‌ آن‌ را بر مستحقانش‌ توزیع‌ فرمود؛ خمس‌ که‌ آن‌ را در جایی‌ که‌ باید نهاد، و صدقات‌ که‌ خدا آن‌ را در مصرف‌های‌ معین‌ قرار داد.»(72)
در کلام‌ امام(ع) اموال‌ غیرشخصی، شامل‌ فیء، خمس‌ و صدقات‌ می‌شود. قرآن‌ کریم‌ می‌فرماید:
«وَمَا أَفَأَ‌ اُ‌ عَلَی‌ رَسُولِهِ‌ مِنهُم‌ فَمَا أَوجَفتُم‌ عَلَیهِ‌ مِن‌ خَیلٍ‌ وَ‌لاَ‌  رِکَابٍ‌ وَلکِنَّ‌ اَ‌ یُسَلٍّطُ‌ رُسُلَهُ‌ عَلَی‌ مَن‌ یَشَأُ‌ وَ‌اُ‌ عَلَی‌ کُلٍّ‌ شَیءٍ‌ قَدِیرٌ. مَا أَفَأَ‌ اُ‌ عَلَی‌ رَسُولِهِ‌ مِن‌ أَ‌هلِ‌ القُرَ‌ی‌ فَلِلَّهِ‌ وَلِلرَّسُولِ‌ وَلِذِ‌ی‌ القُربَی‌ وَ‌الیَتَامَی‌ وَ‌المَسَاکِینِ‌ وَ‌ابنِ‌ السَّبِیلِ‌ کَی‌ لاَ‌  یَکُونَ‌ دُولَةً‌ بَینَ‌ الا‌ َ‌غنِیَأِ‌ مِنکُم»(73)
محققان‌ دربارة‌ مفهوم‌ فیء در آیة‌ شریفه‌ و روایات، نظرهای‌ مختلفی‌ داده‌اند.(74) شاید با توجه‌ به‌ ظاهر روایات‌ بتوان‌ گفت‌ فیء شامل‌ غنائم‌ جنگی، انواع‌ انفال، خراج‌ و جزیه‌ می‌شود. آیة‌ انفال‌ در غنائم‌ جنگ‌ بدر نازل‌ شده‌ است، اما بعد از آن‌ لفظ‌ انفال‌ در اموالی‌ که‌ از طریق‌ غیر جنگ‌ به‌ دست‌ آمده، استعمال‌ شد. بنابراین‌ بر خراج‌ و جزیه‌ اطلاق‌ نمی‌گردد. غنائم‌ جنگی‌ نیز قسیم‌ انفال‌ و فیء است‌ و بر حسب‌ استعمالات‌ شایع، لفظ‌ فیء مساوی‌ با لفظ‌ انفال‌ و یا - اگر خراج‌ و جزیه‌ را شامل‌ انفال‌ ندانیم‌ - اعم‌ از آن‌ است. فیء و انفال‌ نیز قسیم‌ صدقات‌ و خمس‌اند.(75) البته‌ فیء در سخنان‌ متعدد امیرالمؤ‌منین(ع) گویا شامل‌ غنائم‌ جنگی‌ نیز می‌شود.(76) امام(ع) در نامه‌ای‌ به‌ یکی‌ از کارگزاران‌ خود - که‌ در اموال‌ عمومی‌ خیانت‌ کرده‌ بود - فیء را مُلک‌ مجاهدان‌ بر می‌شمارد:
«...تَبتاعُ‌ الاًِمأَ‌ و تنکِحُ‌ النسأَ‌ مِن‌ أموالِ‌ الیتامی‌ والمساکینِ‌ والمؤ‌منین‌ والمجاهدینَ‌ الذین‌ أَفاَّءاُ‌ علیهم‌ هذه‌ الاموال؛(77) تو چگونه‌ از مال‌ یتیمان، مساکین‌ و مؤ‌منانِ‌ مجاهد - که‌ خداوند این‌ اموال‌ را بدانان‌ بازگرداند - کنیز می‌خری‌ و زنان‌ به‌ نکاح‌ درمی‌آوری؟»
به‌ هر روی‌ امام(ع) آیة‌ شریفة‌ انفال‌ را این‌ گونه‌ شرح‌ می‌ دهد:
«ان‌ للقائم‌ بامورالمسلمین‌ الانفال‌ التی‌ کانت‌ لرسول‌ ا، قال‌ عزوجل‌ یسألونک‌ عن‌ الانفال‌ قل‌ الانفال‌  و الرسول. فما کان‌  و لرسوله‌ فهو للامام.»(78)
در طلیعة‌ نامة‌ خود به‌ مالک‌اشتر نیز وظیفة‌ او را جمع‌آوری‌ خراج‌ (و جبایة‌خراجها) برمی‌شمرد.(79)
جزیه‌ نیز از منابع‌ مالی‌ حکومت‌ اسلامی‌ است‌ که‌ از اهل‌ ذمه‌ گرفته‌ می‌شود.(80)
بنابراین‌ منابع‌ مالی‌ در حکومت‌ علوی، شامل: زکات‌ و صدقات؛ خمس؛ غنائم‌ جنگی؛ فیء که‌ شامل‌ خراج‌ و جزیه‌ می‌شود؛ و انفال‌ می‌باشد.
همچنین‌ مالیات‌ حکومتی‌ را نیز می‌توان‌ بر منابع‌ مالی‌ دولت‌ افزود. زیرا بنابر نقل‌ امام‌ باقر و امام‌ صادق(ع) حضرت‌ امیر(ع) بر هر اسب‌ از اسب‌هایی‌ که‌ آزاد می‌چریدند، در هر سال‌ دو دینار و بر اسب‌های‌ تندرو در هر سال‌ یک‌ دینار وضع‌ نمود.(81) بنابر ظاهر این‌ روایت، حضرت‌ مالیات‌ جدیدی‌ قرار داده‌ است. هر چند اغلب‌ فقها این‌ روایت‌ را بر زکات‌ مستحبی‌ حمل‌ کرده‌اند، از ظاهر روایت‌ چنین‌ برمی‌ آید که‌ امام(ع) چنین‌ زکاتی‌ را می‌گرفتند. بنابراین‌ می‌توان‌ حکم‌ در این‌ روایت‌ را در برابر روایاتی‌ که‌ زکات‌ را منحصر بر نُه‌ چیز می‌شمارند، حکم‌ حکومتی‌ ولی‌ امر دانست.
منابع‌ مالی‌ در دوران‌ علی(ع) از وضعیت‌ مناسبی‌ برخوردار نبود و اولین‌ خلل‌ بعد از مرگ‌ عثمان‌ و روی‌ کار آمدن‌ علی‌ پیدا شد؛ زیرا مصر دیگر مالی‌ را برای‌ مدینه‌ و برخی‌ مناطق‌ حجاز نفرستاد.(82) بیت‌المال‌ بصره‌ بر اثر تسلط‌ عایشه‌ و طلحه‌ و زبیر، بر آن‌ پخش‌ و پراکنده‌ شد.(83) آشوب‌های‌ خراسان‌ در این‌ دوره‌ نیز موجب‌ ضعف‌ منابع‌ دولت‌ شد.(84) علاوه‌ بر موارد پیش‌ گفته، جنگ‌های‌ آزادی‌بخش‌ که‌ در دوران‌ سابق، موجب‌ عایدات‌ فراوانی‌ می‌شد، به‌ سبب‌ جنگ‌های‌ داخلی‌ متوقف‌ شد و به‌ طور کلی‌ اوضاع‌ و احوال‌ اقتصادی‌ دوران‌ علی‌ را آشفته‌ کرد و درآمد جامعه‌ را تنزل‌ داد؛ در حالی‌ که‌ در دوران‌ عثمان، درآمدها در اوج‌ خود بود.(85) امیرالمؤ‌منین(ع) با وجود درگیری‌های‌ سیاسی‌ و نظامی‌ فراوان، هرگز از حفظ‌ درآمدهای‌ عمومی‌ غافل‌ نشد و آن‌ چنان‌ در امر بیت‌المال‌ سخت‌گیر بودند که‌ بعضی‌ از کارگزاران‌ متخلف‌ از ترس‌ مجازات‌ شدید به‌ دشمن‌ حضرت‌ پیوستند. تصرف‌ در بیت‌المال، هر چند به‌ ظاهر پسندیده‌ ولی‌ خارج‌ از حکم‌ قانون‌ و شرع‌ - از بازرسی‌ امام‌ عادل‌ استثنا نشد و خطاکار همانند خائنی‌ که‌ اموال‌ بیت‌المال‌ را برای‌ خود و اطرافیانش‌ مصرف‌ کرده‌ است، حسابرسی‌ و مجازات‌ می‌شد. داستان‌ مصقلة‌ بن‌ هبیره‌ را برای‌ نمونه‌ در این‌جا ذکر می‌کنیم:
معقل‌ بن‌ قیس‌ (یکی‌ از سرداران‌ سپاه‌ علی) در نبردی‌ نصارای‌ بنی‌ ناجیه‌ را اسیر کرد و در مسیر به‌ مصقلة‌ بن‌ هبیرة‌ شیبانی، کارگزار علی(ع) در «اردشیر خره» برخورد. عدد اسرا پانصد تن‌ بود. زنان‌ و بچه‌ها با دیدن‌ مصقله، شروع‌ به‌ گریه‌ کردند و فریاد مردان‌ بلند شد: «ای‌ ابوالفضل، و ای‌ پناه‌ دهندة‌ ضعفا، ... بر ما منت‌ نهاده، ما را خریده‌ و آزادنما.» مصقله‌ تحت‌ تأثیر احساسات‌ واقع‌ شده، گفت: «به‌ خدا قسم‌ که‌ بر آنها صدقه‌ می‌دهم؛ زیرا خدا صدقه‌دهندگان‌ را پاداش‌ می‌دهد ....» آنان‌ را به‌ پانصد هزار درهم‌ خرید. معقل‌ اسرا را به‌ او تحویل‌ داد و گفت‌ در فرستادن‌ مال‌ برای‌ امیرالمؤ‌منین‌ شتاب‌ نما. مصقله‌ گفت‌ الان‌ مقداری‌ از آن‌ را می‌فرستم‌ و همین‌ طور تا این‌ که‌ چیزی‌ از آن‌ باقی‌ نماند. معقل‌ حضرت‌ را از ما وقع‌ مطلع‌ ساخت‌ ... حضرت‌ متوجه‌ شد که‌ مصقله‌ اسرا را آزاد کرده‌ و از آنها مالی‌ جهت‌ آزادیشان‌ نگرفته‌ است. از این‌ رو فرمود: «من‌ مصقله‌ را نمی‌بینم‌ جز این‌ که‌ مسئولیتی‌ را به‌ عهده‌ گرفته‌ است‌ که‌ به‌ زودی‌ در آن‌ گرفتار خواهد شد.» سپس‌ حضرت‌ طی‌ نامه‌ای‌ به‌ او نوشت. «اما بعد. از بزرگ‌ترین‌ خیانت‌ها، خیانت‌ به‌ جامعه‌ است‌ و بزرگ‌ترین‌ غش‌ به‌ مردم‌ شهر، غش‌ و خیانت‌ به‌ امام‌ و رهبر. پانصد هزار درهم‌ از حق‌ مسلمین‌ پیش‌ تو است، وقتی‌ که‌ فرستادة‌ من‌ آمد، به‌ وسیلة‌ او آنها را بفرست‌ و گرنه‌ وقتی‌ که‌ نامة‌ مرا مطالعه‌ کردی، به‌ جانب‌ من‌ حرکت‌ کن. همانا به‌ فرستادة‌ خود گفته‌ام‌ که‌ حتی‌ یک‌ ساعت‌ تو را تنها نگذارد. مگر این‌ مال‌ را بفرستی.»(86)
مهم‌ترین‌ نکته‌ای‌ که‌ از حکومتِ‌ حکیمانة‌ علوی‌ باید آموخت‌ حرکت‌ اصولی‌ و رسالت‌مدارانة‌ حضرت‌ است: در حالی‌ که‌ درآمدهای‌ دولت‌ کاهش‌ یافته‌ و از سوی‌ دیگر هزینه‌های‌ آن‌ - بر اثر درگیری‌های‌ نظامی‌ و بسط‌ عدالت‌ و رفع‌ فقر از چهرة‌ جامعه‌ - رو به‌ فزونی‌ است، امام‌ حکیم، افزایش‌ زودگذر منابع‌ دولت‌ را وجهة‌ همت‌ دولت‌ خود نساخت‌ و در جمع‌آوری‌ مالیات‌ها مصلحت‌ مردم‌ را بر هر چیز دیگری‌ مقدم‌ داشت، و سیاست‌ها و تدابیری‌ را به‌ کار بست‌ که‌ الگوی‌ مناسبی‌ برای‌ سیاست‌گذاران‌ و کارگزاران‌ کشورهای‌ اسلامی‌ شد.
‌    ‌-1 5. اندازة‌ دولت‌ علوی‌
دولت‌ها بسته‌ به‌ ترکیب‌ عواملی‌ چون‌ فرهنگ، موهبت‌های‌ طبیعی، فرصت‌های‌ تجاری‌ و توزیع‌ قدرت، در شکل‌ها و اندازه‌های‌ مختلف‌ بوده‌اند.(87) تقسیم‌بندی‌های‌ متفاوتی‌ دربارة‌ انواع‌ دولت‌ از جهات‌ مختلف‌ (رابطة‌ دولت‌ با شهروندان، اهداف‌ اقتصاد کلان، در رابطه‌ با توسعه‌ و ...) صورت‌ گرفته‌ است.(88) یکی‌ از مهم‌ترین‌ معیارهای‌ دسته‌بندی، تقسیم‌ بر پایة‌ قلمرو دخالت‌ دولت‌ در اقتصاد است. بر این‌ پایه‌ دولت‌ها را به‌ سه‌ دسته‌ کلی‌ تقسیم‌ می‌کنند:
1. دولت‌ حد‌اقل‌ (کلاسیک)؛
2. دولت‌ متوسط‌ (رفاه)؛
3. دولت‌ حد‌اکثر (برنامه‌ریزی‌ متمرکز).(89)
تبیین‌ اموری‌ که‌ دولت‌ها بر عهده‌ دارند، می‌تواند در جهت‌ تمایز این‌ دولت‌ها و سنجش‌ اندازة‌ دولت‌ علوی‌ در بین‌ دولت‌های‌ رقیب‌ مفید باشد. این‌ امور در اصطلاح‌ بودجه‌ عبارتند از:(90)
امور عمومی: مجموعه‌ای‌ از وظایف‌ کلاسیک‌ و عمومی‌ دولت‌ که‌ موجبات‌ برقراری‌ عدالت، حفظ‌ نظم‌ و امنیت‌ داخلی، روابط‌ خارجی، وضع‌ قوانین‌ و اعمال‌ حاکمیت‌ دولت‌ را در تنظیم‌ روابط‌ دستگاه‌های‌ دولت‌ با یکدیگر، تنظیم‌ روابط‌ دستگاه‌های‌ دولت‌ با مردم‌ و روابط‌ دستگاه‌ دولت‌ با نیروی‌ کار و سرانجام‌ روابط‌ افراد با یکدیگر در برابر قانون‌ به‌ منظور حفظ‌ نظام‌ کشور تعیین‌ می‌نماید.
امور دفاعی: مجموعه‌ای‌ از وظایف‌ دولت‌ که‌ در جهت‌ حفظ‌ و حراست‌ از مرزهای‌ کشور و برقراری‌ ثبات‌ سیاسی‌ از طریق‌ دفاع‌ نظامی‌ و غیرنظامی‌ کشور به‌ منظور حفظ‌ و گسترش‌ امکانات‌ توسعة‌ اقتصادی‌ و اجتماعی‌ را فراهم‌ می‌آورد.
امور اجتماعی: مجموعه‌ای‌ از وظایف‌ دولت‌ که‌ امکانات‌ زیست‌ مطلوب‌ انسان‌ را در اوقات‌ مختلف‌ کار، فراغت‌ و استراحت‌ جهت‌ تعادل‌های‌ اجتماعی‌ برقرار می‌کند.
امور اقتصادی: مجموعه‌ای‌ از وظایف‌ دولت‌ که‌ امکانات‌ تولید به‌ توزیع‌ و مصرف‌ را از طریق‌ ایجاد و توسعه‌ ظرفیت‌های‌ اقتصادی‌ در جهت‌ تعادل‌های‌ اقتصادی‌ در جامعه‌ برقرار می‌سازد.
‌    ‌1. دولت‌ حد‌اقل‌
در این‌ نوع‌ دولت، هم‌ مالکیت‌ عمومی‌ و هم‌ میزان‌ مداخلة‌ دولت‌ در حد‌اقل‌ لازم‌ است. ترجیحات‌ انفرادی‌ محترم‌ بوده‌ و منافع‌ اجتماعی‌ مبتنی‌ بر منفعت‌ فردی‌ است. دولت، تنها نقص‌ها و کاستی‌های‌ مکانیزم‌ بازار را جبران‌ می‌کند. حد‌ تصد‌ی‌گری‌ در این‌ نوع‌ دولت، محدود به‌ امور عمومی، امور دفاعی‌ و تا حدود اندکی‌ به‌ امور اجتماعی‌ (آموزش‌ و...) است.
‌    ‌2. دولت‌ حد‌اکثر
دولت‌ برنامه‌ریز متمرکز، قطب‌ مخالف‌ دولت‌ حد‌اقل‌ است. در این‌ دولت‌ افزون‌ بر تمامی‌ ابزارهای‌ تولید که‌ به‌ تملک‌ دولت‌ در می‌آید، همة‌ تصمیمات‌ اقتصادی‌ نیز به‌ طور متمرکز از سوی‌ دولت‌ اتخاذ می‌شود، و دولت‌ در تمام‌ امور چهارگانه‌ فعال‌ است.
‌    ‌3. دولت‌ متوسط‌
طیفی‌ از انواع‌ دولت‌ها است‌ که‌ در حد‌ فاصل‌ میان‌ دو حد‌ افراطی‌ این‌ تقسیم‌بندی‌ قابل‌ شناسایی‌اند. دولت‌ رفاه، دولتی‌ است‌ که‌ علاوه‌ بر امور عمومی‌ و دفاعی، در امور اجتماعی‌ و اقتصادی‌ نیز فعال‌ است. البته‌ مفهوم‌ دولت‌ رفاه، مانند مفاهیم‌ فقر و برابری‌ فرصت، اگر غیرممکن‌ نباشد، بسیار سخت‌ است.(91) طیف‌ گسترده‌ای‌ از دولت‌ها در این‌ عنوان‌ جای‌ دارند.
دولت‌ها با ایفای‌ نقش‌ بیش‌تر در زمینة‌ امور اجتماعی‌ و همچنین‌ تصدی‌ بیش‌تر در امور اقتصادی‌ به‌ دولت‌ حد‌اکثر نزدیک‌ می‌شوند. اما دولت‌هایی‌ نیز با واگذاری‌ امور اقتصادی‌ به‌ بخش‌ خصوصی، به‌ سمت‌ دولتِ‌ حد‌اقل‌ گرایش‌ دارند؛ هر چند بر عهده‌ گرفتن‌ وظایف‌ در امور اجتماعی‌ نیز می‌تواند این‌ دولت‌ها را از یکدیگر متمایز سازد. نمودار زیر انواع‌ دولت‌ها را در رابطه‌ با نقش‌ آنها در اقتصاد، نشان‌ می‌دهد.(92)



اکنون‌ با توجه‌ به‌ وظایف‌ و منابع‌ مالی‌ و اختیارات‌ دولت‌ علوی، می‌توان‌ جایگاه‌ آن‌ را کمابیش‌ روشن‌ ساخت. دولت‌ علوی، مانند دیگر دولت‌ها، در امور دفاعی‌ فعال‌ بود. در اندیشة‌ امام‌ علی(ع)، برقراری‌ سپاه‌ جز به‌ وسیلة‌ خراج‌ امکان‌پذیر نیست.(93) بنابراین‌ هزینة‌ تجهیزات‌ و استحکامات‌ دفاعی‌ و پرداخت‌ حقوق‌ پرسنل‌ نظامی، مانند زمان‌ رسول‌ خدا(ص) از بیت‌المال‌ تأمین‌ می‌شد.
در تشکیلات‌ سادة‌ دولت‌ علوی، امور دارای‌ ویژگی‌های‌ خاص‌ است. هر چند قانون‌ حکومتی‌ در دایرة‌ شرع‌ تعیین‌ می‌شود، حکومت‌ علوی‌ در سه‌ زمینة‌ زیر برای‌ خود اختیارات‌ حقوقی‌ قائل‌ بود:
‌    ‌الف. اختیار قانونگذاری‌ در قلمرو آزاد
در مقابل‌ احکام‌ ثابت‌ و دائمی، احکام‌ متغیری‌ وجود دارد که‌ بنابر مقتضیات‌ و مصالح‌ زمان‌ به‌ وجود آمده‌اند. محدودة‌ پیدایش‌ این‌ احکام‌ متغیر، مباحات‌ است. ولی‌امر بر مبنای‌ ولایتی‌ که‌ بر جامعه‌ دارد، در دایرة‌ این‌ مباحات‌ تصرف‌ می‌کند و بنابر مقتضیات‌ و مصالح‌ مورد نظر حکم‌ الزامی‌ را تشریع‌ و وضع‌ می‌نماید. سیاست‌های‌ اقتصادی‌ امام‌ از قبیل‌ جلوگیری‌ از احتکار، ضامن‌ دانستن‌ رنگرزان‌ و طلاسازان‌ به‌ منظور رعایت‌ احتیاط‌ در مورد اموال‌ مردم‌ (و مراقبت‌ در حفظ‌ آنها)(94) دستور اخذ مالیات‌ از اسب،(95) و غیره‌ ...(96) اساس‌ حق‌ قانونگذاری‌ وی‌ در این‌ دایره‌ می‌باشد.
‌    ‌ب. تشخیص‌ اولویت‌ها و نیازها و عناوین‌ ثانویه‌
اجرای‌ حقوق‌ اقتصادی‌ در بعضی‌ موارد موجب‌ تزاحم‌ دو حق‌ اجتماعی‌ و یا یک‌ حق‌ اجتماعی‌ و یک‌ حق‌ فردی‌ می‌گردد. تشخیص‌ حق‌ و حکم‌ اهم‌ و تقدیم‌ آن‌ بر حکم‌ الزامی‌ از وظایف‌ و اختیارات‌ حقوقی‌ ولی‌ امر است.
‌    ‌ج. ولایت‌ بر تطبیق‌ اقتصاد اسلامی‌
یکی‌ دیگر از مسئولیت‌های‌ حقوقی‌ ولی‌ امر، ولایت‌ و اختیارات‌ وی‌ دربارة‌ اجرا و تطبیق‌ قوانین‌ و احکام‌ اسلامی‌ و تعیین‌ شکل‌ و قالب‌ مناسب‌ با روح‌ این‌ قوانین‌ است. تعیین‌ قُضات، استانداران، کارگزاران، بازرسان‌ و ناظران‌ بر بازارها و دستوراتی‌ که‌ حضرت‌ برای‌ اجرای‌ دقیق‌ و نحوة‌ آن‌ به‌ کارکنان‌ دولت‌ می‌دادند، بر پایة‌ همین‌ اختیار حقوقی‌ بوده‌ است.
حفظ‌ امنیت، مبارزه‌ با ظلم‌ و تعد‌ی‌ و احقاق‌ حقوق‌ مظلومان‌ در دستگاه‌ حکومت‌ علوی‌ - همچنان‌ که‌ گذشت‌ - از اهمیت‌ بسیار بالایی‌ برخوردار است. از این‌ رو امام(ع) دربارة‌ دستگاه‌ قضاوت‌ می‌نویسد:
«آن‌ گاه، با جدیت‌ هر چه‌ بیش‌تر قضاوت‌های‌ قاضی‌ را بررسی‌ و زندگی‌ او را کاملاً‌ تأمین‌ کن. آن‌چنان‌ که‌ نیازمندیش‌ از بین‌ برود و حاجت‌ و نیازی‌ به‌ مردم‌ پیدا نکند.»(97)
همچنین‌ روایت‌ شده‌ که‌ حضرت‌ نمی‌پسندیدند حقوق‌ قاضی‌ از طرفین‌ دعوا گرفته‌ شود؛ بلکه‌ بیت‌المال‌ را منبع‌ تأمین‌ حقوق‌ قاضی‌ می‌دانستند.(98) معتقد بودند وضع‌ زندگی‌ کارمندان‌ دولت‌ بایستی‌ از چنان‌ کیفیتی‌ برخوردار باشد که‌ جلوی‌ خیانت‌ آنان‌ را از بیت‌المال‌ بگیرد.
«سپس‌ حقوق‌ کافی‌ به‌ آنها بده؛ زیرا این‌ کار آنان‌ را در اصلاح‌ خویش‌ تقویت‌ می‌کند و از خیانت‌ در اموالی‌ که‌ زیر دست‌ آنها است، بی‌نیاز می‌سازد. به‌ علاوه‌ این‌ حجتی‌ در برابر آنها است، اگر از دستورات‌ سرپیچی‌ کنند، یا در امانت‌ خیانت‌ ورزند.»(99)
حکومت‌ علوی‌ به‌ دلیل‌ مسئولیت‌ در برابر امور دینی‌ و معنوی‌ جامعه، با کسانی‌ که‌ درصدد تخریب‌ اعتقادات‌ مردم‌ و بدعت‌گذاری‌  در دین‌ مردم‌ بودند، مبارزة‌ منطقی‌ و سخت‌ می‌کرد. از این‌ رو بر هزینة‌ ادارة‌ دستگاه‌ حکومت‌ علوی‌ افزوده‌ می‌شد.
دولت‌ علوی‌ بر اثر آرمان‌ عدالتخواهی، در امور اجتماعی‌ هزینة‌ سنگینی‌ را متحمل‌ شد. محو سایة‌ شوم‌ فقر از جامعة‌ اسلامی، حمایت‌ از سطح‌ زندگی‌ مطلوب‌ برای‌ کلیة‌ اعضای‌ جامعه‌ و تأمین‌ بازنشستگان، قلم‌ عمده‌ای‌ از منابع‌ مالی‌ دولت‌ علوی، به‌ ویژه‌ زکات‌ و نیمی‌ از خمس‌ را به‌ خود اختصاص‌ می‌داد.
هزینة‌ آموزش‌ و پرورش‌ نیز یکی‌ از موارد و مصرف‌ بیت‌المال‌ بود؛ هر چند در آن‌ دوران‌ وظیفة‌ دولت‌ به‌ گستردگی‌ امروز نبوده‌ است. عمران‌ و آبادی‌ شهرها و روستاها نیز از دغدغه‌های‌ اصلی‌ حکومت‌ علوی‌ است.(100) گفتنی‌ است‌ که‌ نقش‌ بخش‌ اختیاری(101) (خیریه) در تأمین‌ امور دفاعی‌ و اجتماعی‌ در اسلام‌ بسیار حائز اهمیت‌ است. انفاقات‌ شبانه‌ و حمایت‌ مستمر از مستمندان‌ و اوقاف‌ متعدد و گسترده‌ که‌ توسط‌ امام‌ علی‌ حتی‌ در دوران‌ خلافت‌ صورت‌ گرفت، گواه‌ صدقی‌ است‌ که‌ این‌ بخش‌ می‌تواند دولت‌ را در این‌ امور یاری‌ رساند و از گسترش‌ حجم‌ دولت‌ بکاهد.
برخلاف‌ امور عمومی، دفاعی‌ و اجتماعی‌ که‌ حکومت‌ علوی‌ در آنها بسیار فعال‌ بود، در امور اقتصادی‌ کم‌تر دخالت‌ کرده‌ است. نظارت‌ بر بازار و حمایت‌ از بخش‌ خصوصی‌ از طریق‌ کمک‌ به‌ ایجاد امور زیربنایی‌ و رفع‌ موانع‌ تولید و کاهش‌ بار مالیاتی، موضوعاتی‌ هستند که‌ دولت‌ در این‌ زمینه‌ نقش‌ داشت. تصد‌ی‌ دولت‌ در امور اقتصادی‌ شاید در سطح‌ حفظ‌ و نگهداری‌ چارپایانِ‌ متعلَّق‌ زکات‌ و احتمالاً‌ زمین‌هایی‌ که‌ برای‌ چرای‌ این‌ گونه‌ حیوانات‌ و نظایر آن‌ قرق‌ می‌شده‌ است، محدود می‌گردید. البته‌ زمین‌های‌ خراجیه‌ در مالکیت‌ دولت‌ بود که‌ برای‌ کشت، در اختیار زارعان‌ قرار می‌گرفت؛ در عوض‌ از آنها خراج‌ دریافت‌ می‌شد. ولی‌ زمین‌ها و شغل‌هایی‌ نیز مالکیت‌ خصوصی‌ داشتند.
بنابراین‌ دولت‌ علوی‌ را می‌توان‌ دولت‌ متوسط‌ قلمداد نمود که‌ در امور اجتماعی‌ مسئولیت‌ زیادی‌ را بر عهده‌ داشت. ولی‌ ذکر یک‌ نکته‌ دربارة‌ این‌ گمانه‌زنی‌ لازم‌ است:
تبیین‌ اندازة‌ دولت‌ علوی‌ با توجه‌ به‌ معیارهای‌ وظایف، منابع‌ و اختیارات‌ قانونی‌ صورت‌ گرفته‌ است؛ اما این‌ که‌ آیا اندازة‌ دولت‌ در زمان‌ فعلی‌ نیز بدینسان‌ است، احتیاج‌ به‌ یک‌ بررسی‌ فقهی‌ و تطبیق‌ احکام‌ با توجه‌ به‌ شرایط‌ و مقتضیات‌ زمان‌ دارد. در حالی‌ که‌ منابع‌ فقهی‌ عمدتاً‌ قرآن‌ و روایات‌ سایر ائمه(ع) بوده‌ و روایاتی‌ که‌ از امام‌ علی(ع) موجود است‌ برای‌ استنباط‌ تمام‌ احکام‌ مسئله‌ کافی‌ به‌ نظر نمی‌رسد، جهت‌گیری‌ کلی‌ دولت‌ علوی‌ با توجه‌ به‌ آنچه‌ گذشت‌ و همچنین‌ اهداف‌ و سیاست‌های‌ اقتصادی‌ حضرت‌ - که‌ در بخش‌ دوم‌ بدان‌ اشاره‌ می‌شود - به‌ سمت‌ دولت‌ متوسط‌ با وضعیت‌ پیش‌گفته‌ می‌باشد.
‌    ‌2. سیاست‌های‌ اقتصادی‌ دولت‌ علوی‌
سیاست‌های‌ اقتصادی‌ هر دولتی، تبلور اندیشه‌ و منش‌ دولتمردان‌ در حل‌ مشکلات‌ اقتصادی‌ - اجتماعیِ‌ جامعه‌ است. در دولت‌ مسئول‌ و خدمتگزار علوی‌ - همان‌گونه‌ که‌ در بخش‌ پیشین‌ گذشت‌ - دغدغة‌ اصلی، حفاظت‌ از کرامت‌ مردم‌ و نه‌ بقای‌ خود است. اقدامات‌ و تدابیر به‌ گونه‌ای‌ اتخاذ شده‌اند که‌ مردم‌ نقش‌ برجسته‌ای‌ را ایفا کنند. دولت‌ در این‌ راه‌ بسترساز و حامی‌ حرکت‌های‌ مردمی‌ در تمامی‌ عرصه‌های‌ اجتماعی‌ می‌باشد؛ زیرا نه‌ تنها به‌ توانایی‌ مردم‌ اعتماد بود، بلکه‌ این‌ مردم‌ هستند که‌ باید مسئولیت‌ ادارة‌ زندگی‌ خود را در ابتلائات، رونق‌ و رکود برعهده‌ گرفته، نردبان‌ ترقی‌ را بپیمایند. مهم‌ترین‌ ویژگی‌ و برتری‌ دولت‌ علوی‌ بر دولت‌های‌ رقیب، مراقبت‌ از این‌ اصول‌ و روی‌ نتافتن‌ از آن، در وضعیت‌های‌ دشوار است. امام‌ علی(ع) با درک‌ صحیح‌ از نابه‌سامانی‌ها و انحراف‌ از آرمان‌های‌ مقدس‌ و بلند نبوی(ص)، کوشید تا علی‌رغم‌ مشکلات‌ تحمیلی، تدابیری‌ در پیش‌ گیرد که‌ اهداف‌ عالی‌ اسلام‌ را تضمین‌ نماید. بخش‌ دوم‌ مقاله، برای‌ اثبات‌ این‌ مد‌عا به‌ بررسی‌ وضعیت‌ جامعة‌ اسلامی‌ تا پیش‌ از خلافت‌ امام(ع)، اهداف‌ و سیاست‌های‌ اقتصادی‌ دولت‌ علوی‌ می‌پردازد.

‌    ‌1-2. مفاهیم‌ کلی‌
‌    ‌1-1-2. تعریف‌ سیاست‌ اقتصادی‌
سیاست‌ اقتصادی‌ بخشی‌ از سیاست‌ دولت‌ها است. سیاست‌ اقتصادی‌ به‌ معنای‌ خاص، کلیتی‌ از تدابیر اقتصادی‌ است. با دیدگاهی‌ محدودتر - می‌توان‌ آن‌ را کاربرد تدابیر خاص‌ برای‌ وصول‌ به‌ اهداف‌ معین‌ تلقی‌ کرد.(102) امروزه‌ از علم‌ اقتصاد دو گونه‌ استفاده‌ می‌شود: نخست‌ استفاده، تشریح، تبیین‌ و پیش‌بینی‌ سیر تولید، تورم‌ و درآمدها است؛ لیکن‌ بسیاری‌ برآنند که‌ ثمرة‌ تلاش‌های‌ فوق‌ را باید در کاربرد دوم‌ این‌ علم، یعنی‌ بهبود بخشیدن‌ به‌ عملکرد اقتصادی‌ یافت.(103) در این‌ صورت‌ سیاست‌های‌ اقتصادی‌ در حوزة‌ اقتصاد دستوری‌ قرار می‌گیرد؛ زیرا تدابیر اقتصادی‌ معمولاً‌ شامل‌ قضاوت‌ دربارة‌ ارزش‌ها است؛ یعنی‌ با مسائل‌ «چه‌ باید باشد» و «چه‌ نباید باشد» سر و کار دارد. از این‌ جهت‌ سیاست‌ اقتصادی‌ منشأ مجادله‌هایی‌ دربارة‌ ارزش‌ نظریه‌های‌ اقتصادی‌ و سیاست‌ اقتصادی‌ واقع‌ می‌شود.(104)
البته‌ سیاست‌ اقتصادی‌ به‌ منزلة‌ یک‌ علم‌ اثباتی‌ در علم‌ اقتصاد، دربارة‌ دیدگاه‌های‌ گوناگون‌ در این‌ حوزه‌ بحث‌ می‌کند. این‌ علم‌ می‌کوشد ابتدا واقعیات‌ محسوس‌ و عینی‌ را که‌ ضمن‌ عمل‌ به‌ دست‌ آمده‌ است، به‌طور منظم‌ بیان‌ و درجه‌بندی‌ کند. مهم‌ترین‌ وظیفة‌ این‌ علم‌ در این‌ زمینه‌ توضیح‌ این‌ مطلب‌ است‌ که‌ چرا عاملان‌ اقتصادی‌ در شرایط‌ معین‌ به‌طور نمونه‌ای‌ و خاص‌ رفتار می‌کنند. در مرحلة‌ بعدی، تحلیل‌ هدف‌ها و مناسبات‌ و پیش‌بینی‌ تأثیرات‌ ناشی‌ از تدابیر اقتصادی‌ را - که‌ با روش‌های‌ گوناگون‌ و در مشاهده‌ با مقامات‌ صلاحیت‌دار سیاسی‌ حاصل‌ می‌شود - بحث‌ می‌کند. بنابراین‌ مبانی‌ توضیحی‌ علم‌ سیاست‌ اقتصادی‌ - در مقایسه‌ با مبانی‌ تئوری‌های‌ اقتصادی‌ - کم‌تر انتزاعی‌ است.(105)
‌    ‌2-1-2. ساختار منطقی‌ مسائل‌ سیاست‌های‌ اقتصادی‌
مسائل‌ فراوانی‌ که‌ سیاست‌ اقتصادی‌ با آنها درگیر است، جدا از ویژگی‌های‌ خاص‌ زمان‌ و مکان‌ وقوع‌ آنها، ساختار منطقی‌ مشابه‌ و واحدی‌ دارند. در واقع‌ مسئلة‌ سیاست‌ اقتصادی‌ از سه‌ عنصر تشکیل‌ می‌شود:
وضعیت؛ اهداف؛ ابزارها.
وضعیت‌ به‌ منزلة‌ اولین‌ عنصر، عبارت‌ است‌ از وضعیت‌ کنونی‌ اقتصاد. وضعیت، همچنین‌ شامل‌ عوامل‌ علی‌ و چگونگی‌ ادامة‌ توسعه‌ و روند احتمالی‌ آن‌ در آینده‌ نیز می‌شود. این‌ وضع‌ ممکن‌ است‌ مستقل‌ از هر فعالیت‌ سیاسی‌ و صرفاً‌ از طریق‌ تحقیقات‌ اقتصادی‌ تحلیل‌ شود. به‌ هر روی‌ باید در نظر داشت‌ که‌ همیشه‌ هدف‌ها و ابزارها به‌ وسیلة‌ عاملان‌ سیاست‌ها به‌ یک‌ وضعیت‌ معین‌ مرتبط‌ می‌شوند.(106)
اهداف، به‌ منزلة‌ عناصر تشکیل‌دهندة‌ سیاست‌ اقتصادی، گویای‌ مسیر حرکت‌ عمل‌ سیاسی‌اند. اصولاً‌ برای‌ این‌که‌ بتوان‌ دست‌ به‌ عمل‌ زد، مقامات‌ سیاسی‌ باید ذهنیت‌ روشنی‌ دربارة‌ این‌ که‌ در اصل‌ چه‌ می‌خواهند و چه‌ شرایطی‌ را در بررسی‌ وضعیت‌ مطلوب‌ می‌دانند، داشته‌ باشند. از این‌ رو می‌توان‌ هدف‌ها را نوعی‌ تصورات‌ مربوط‌ به‌ وضعیت‌ مطلوب‌ سیاسی‌ تعریف‌ کرد.
یک‌ هدف‌ ممکن‌ است‌ در عین‌ حال‌ ابزاری‌ در راه‌ نیل‌ به‌ اهداف‌ بالاتر باشد. در چنین‌ حالتی، این‌ هدف‌ از هدف‌های‌ اولیه‌ یا هدف‌های‌ بینابین‌ است. در حالی‌ که‌ هدف‌ بالاتر را می‌توان‌ هدف‌ نهایی‌ یا عالی‌ نامید. ویژگی‌ هدف‌ ناب‌ - اگر بخواهیم‌ این‌ اصطلاح‌ را در جای‌ خود و با دقت‌ به‌ کار بریم‌ - در این‌ است‌ که‌ به‌ سهم‌ خود ابزار رسیدن‌ به‌ هدف‌های‌ دیگر قرار نگیرد.
در تشریح‌ مسائل‌ سیاست‌ اقتصادی، این‌ مشکل‌ هست‌ که‌ در قلمرو خاص‌ اقتصاد به‌ هیچ‌ وجه‌ هدف‌ نهایی‌ مطرح‌ نمی‌شود، حتی‌ رفاه‌ ملی‌ و اعتلای‌ سطح‌ زندگی‌ مردم‌ که‌ همواره‌ و بیش‌تر به‌ منزلة‌ هدف‌ نهایی‌ سیاست‌ اقتصادی‌ در نظر گرفته‌ می‌شود، در نهایت‌ فقط‌ ابزاری‌ برای‌ تحقق‌ هدف‌های‌ اجتماعی‌ - سیاسی‌ دولت‌ است.(107) روابط‌ بین‌ هدف‌ها از وضعیتی‌ ناشی‌ می‌شود که‌ در آن‌ چندین‌ هدف‌ مطرح‌ می‌باشد. در این‌ صورت‌ باید میان‌ سه‌ دسته‌ از هدف‌ها تفاوت‌ گذاشت؛ یعنی: 1. اهداف‌ خنثا؛ 2. اهداف‌ رقیب؛ 3. اهداف‌ مکمل‌ و هماهنگ.
ابزارها برای‌ تغییر وضعیت‌ طبق‌ هدف‌ها استفاده‌ می‌شوند. در منابع‌ علمی‌ و تحقیقی‌ از واژه‌های‌ ابزار، متغیر ابزار، شاخص‌ها (پارامترها)ی‌ عمل، وسیله، تدابیر، اسباب، دخالت‌ و مداخله، غالباً‌ به‌ یک‌ معنا استفاده‌ می‌شود. در کنار آن‌ رسم‌ و سنتی‌ هست‌ که‌ به‌ موجب‌ آن‌ «ابزار» را در معنای‌ عام‌ می‌فهمد؛ اما هنگام‌ کاربرد، آن‌ را به‌ صورت‌ تدابیر یا اقدامات‌ درمی‌یابد. مثلاً‌ تعرفة‌ گمرکی‌ یک‌ ابزار و تغییر دادن‌ آن‌ یک‌ تدبیر یا اقدام‌ می‌باشد.(108) ابزارها با توجه‌ به‌ شکل‌ و محتوای‌ آنها و بر حسب‌ دیدگاه‌های‌ گوناگون‌ طبقه‌بندی‌ می‌شوند. در فهرست‌ زیر نظم‌ و ترتیب‌ آن‌ از لحاظ‌ آموزشی، منطقی‌ و درست‌ جلوه‌ می‌کند. از این‌ لحاظ‌ ابزارها به‌ سه‌ دسته‌ تقسیم‌ می‌شوند:
1. رهنمود اخلاقی‌ - معنوی‌ یا کاربرد ابزاری‌ اطلاعات. در این‌ موارد پایه‌ و اساس‌ قانونی‌ وجود ندارد و طبق‌ محاسبات‌ در عمل‌ تقریباً‌ نیمی‌ از امور سیاست‌ اقتصادی‌ را تشکیل‌ می‌دهد.
2. ابزارهای‌ کیفی‌ یا شرایط‌ چهارچوبی‌ حقوقی. بر اساس‌ چهارچوب‌های‌ حقوقی‌ برای‌ تنظیم‌ فعالیت‌ عاملان‌ اقتصادی‌ در سطح‌ اقتصاد خُرد و برای‌ فعالیت‌های‌ اقتصاد خُرد و کلان، دولت‌ به‌ کار گرفته‌ می‌شود.
3. ابزارهای‌ کمی. ابزارهای‌ کمی‌ بر اساس‌ زیربنای‌ حقوقی‌ برای‌ سیاست‌ اقتصاد خُرد و اقتصاد کلان‌ مورد استفاده‌ قرار می‌گیرند.(109)
در مرحلة‌ اجرا، کاربرد ابزارها مسائل‌ گوناگونی‌ را به‌ همراه‌ دارد. یکی‌ از مهم‌ترین‌ آنها مقاومت‌ افراد و مقاماتی‌ است‌ که‌ مشمول‌ این‌ سیاست‌ها می‌شوند و همین‌ امر به‌ مشکل‌ شدن‌ اجرای‌ تدابیر و اقدامات‌ سیاست‌های‌ اقتصادی‌ می‌انجامد. عاملان‌ اقتصادی‌ با انگیزه‌های‌ متعدد اقتصادی‌ و غیراقتصادی‌ در برابر سیاست‌های‌ اقتصادی‌ از خود مقاومت‌ نشان‌ می‌دهند.
‌    ‌3-1-2. انواع‌ سیاست‌های‌ اقتصادی، اهداف‌ و ابزار در اقتصاد
در طول‌ تاریخ، ملت‌ها تلاش‌ چندانی‌ برای‌ تأثیرگذاردن‌ بر کارکرد اقتصادی‌ خود نداشته‌اند؛ اما با بسط‌ اقتصاد کلان‌ جدید، دانش‌ چگونگی‌ تأثیر سیاست‌های‌ دولت‌ بر اقتصاد پیشرفت‌ کرده‌ است. بدین‌سان‌ اکنون‌ شناخت‌ بهتری‌ نسبت‌ به‌ ابزارهای‌ سیاست‌ اقتصادی‌ وجود دارد. در میان‌ هدف‌های‌ عمده، اشتغال‌ کامل، ثبات‌ قیمت‌ها، توزیع‌ مجدد درآمدها، رشد و ثبات‌ بین‌المللی‌ (موازنة‌ پرداخت‌ها) به‌ درجات‌ گوناگونی‌ به‌ وسیلة‌ بیش‌تر دولت‌های‌ جدید و پیشرفته‌ دنبال‌ شده‌اند.(110)
هر دولتی‌ برای‌ دستیابی‌ به‌ اهداف‌ اقتصاد کلان‌ خود، انواع‌ ابزارها و سیاست‌ها را به‌ کار می‌گیرد که‌ مهم‌ترین‌ آنها عبارتند از:
1. سیاست‌ مالی. شامل‌ مخارج‌ دولت‌ و مالیات‌بندی‌ است. مخارج‌ دولت‌ نسبت‌ میان‌ مصرف‌ عمومی‌ و مصرف‌ خصوصی‌ را کاهش‌ می‌دهد؛ ولی‌ ممکن‌ است‌ بر سرمایه‌گذاری‌ و تولید بالقوه‌ نیز تأثیر گذارد. سیاست‌ مالی، دست‌کم‌ در کوتاه‌مدت‌ بر مخارج‌ کل‌ و از این‌ رو بر تولید ناخالص‌ ملی‌ و تورم‌ تأثیر می‌گذارد.(111) همچنین‌ از سیاست‌ مالی‌ می‌توان‌ برای‌ توزیع‌ مناسب‌ درآمد، استفاده‌ کرد.
2. سیاست‌ پولی. بانک‌ مرکزی‌ به‌ منظور تنظیم‌ حجم‌ پول‌ (عرضة‌ پول)، سیاستِ‌ پولی‌ در پیش‌ می‌گیرد. تغییرات‌ عرضة‌ پول‌ موجب‌ بالا یا پایین‌ رفتن‌ نرخ‌ بهره‌ (سود) شده، بر سرمایه‌گذاری، تولید ناخالص‌ ملی‌ (واقعی‌ و بالقوه) مؤ‌ثر خواهد بود. بانک‌ مرکزی‌ از طریق‌ به‌ کارگیری‌ عملیات‌ بازار باز (خرید و فروش‌ اوراق)، تغییر نرخ‌ تنزیل، تغییر نرخ‌ ذخایر قانونی‌ و همچنین‌ از طریق‌ تعیین‌ اعتبارات‌ (به‌ طور مستقیم) مبادرت‌ به‌ سیاست‌ پولی‌ می‌کند.(112)
3. سیاست‌های‌ درآمدی. ابزارهای‌ مستقیم‌ دولت‌ برای‌ تأثیرگذاری‌ بر روند دستمزدها و قیمت‌ها به‌ منظور تعدیل‌ تورم‌ است. البته‌ این‌ سیاست‌ها معمولاً‌ با فشار بر دستمزدهای‌ واقعی، موجب‌ تغییر توزیع‌ درآمد نیز می‌شوند. در کشورهای‌ ثروتمند، پنج‌ سیاست‌ عمده‌ درآمدی‌ تجربه‌ شده‌ است. یک‌ نوع‌ از آن‌ بر رهنمودهای‌ ناصحانه‌ متکی‌ است‌ که‌ تا حدودی‌ کارفرمایان‌ و کارکنان‌ را تشویق‌ می‌نماید تا نسبت‌ به‌ افزایش‌ کم‌تری‌ در دستمزدها و حقوق‌ به‌ توافق‌ برسند. انواع‌ دیگر شامل‌ تثبیت‌ دستمزدها، قراردادن‌ یک‌ حد‌ قانونی‌ برای‌ افزایش‌ دستمزدها و شاخص‌بندی‌ دستمزدها است.(113)
4. سیاست‌ اقتصادی‌ خارجی. در واقع‌ همان‌ به‌کارگیری‌ سیاست‌های‌ مالی‌ و پولی‌ در رابطه‌ با صادرات‌ و واردات‌ است. طبیعی‌ است‌ که‌ با توجه‌ به‌ اطلاعات‌ ناکافی‌ و مسائل‌ اقتصادی‌ خاص‌ صدر اسلام، سیاست‌های‌ اقتصادی‌ علوی‌ در یک‌ مفهوم‌ تقریبی‌ و به‌ معنای‌ عام‌تری‌ بررسی‌ می‌شود.
‌    ‌2-2. وضعیت‌ اقتصادی‌ به‌ هنگام‌ خلافت‌ علی(ع)
پیش‌ از آن‌که‌ امیر مؤ‌منان‌ علی(ع) زمام‌ امور را به‌ دست‌ گیرد، تحو‌لات‌ اقتصادی‌ عظیمی‌ به‌ تدریج‌ در جامعه‌ و حکومت‌ روی‌ داد و مناسبات‌ متعادل‌ اقتصادی‌ عصر پیامبر(ص) به‌ شدت‌ دگرگون‌ شد: و عدالت‌ اقتصادی‌ رخ‌ برتافت‌ و استکبار اقتصادی‌ جلوه‌ یافت. این‌ تحول‌ در دوران‌ خلیفة‌ سوم‌ به‌ صورت‌ چپاول‌ اقتصادی‌ و مسکنت‌ مالی، جامعه‌ را به‌ بحران‌ کشاند. ثروت‌ها و دارایی‌های‌ عمومی‌ در اختیار یک‌ طبقة‌ خاص‌ قرار گرفت؛ به‌ طوری‌ که‌ جامعه‌ به‌ شدت‌ گرفتار انبوهداری‌ و فزونخواهی‌ از یک‌ سو و نیازمندی‌ و ناداری‌ از دیگر سو شده‌ بود. با نگاه‌ مالک‌مدارانة‌ زمامداران‌ به‌ مردمان‌ و به‌ اموال‌ و دارایی‌ها، هرگونه‌ خود می‌خواستند با مردمان‌ و حرمت‌ و اموال‌ و امانت‌ها، رفتار کنند.
علی(ع) در خطبة‌ شقشقیه‌ عثمان‌ را این‌سان‌ می‌شناساند:
«... تا سومین‌ به‌ مقصود رسید و همچون‌ چارپا بتاخت، و خود را در کشتزار مسلمانان‌ انداخت، و پیاپی‌ دوپهلو را آکنده‌ کرد و تهی‌ ساخت. خویشاوندانش‌ با او ایستادند، و بیت‌المال‌ را خوردند و بر باد دادند، چون‌ شتر که‌ مهار بُرد، و گیاه‌ بهاران‌ چرد...»(114)
مسعودی‌ دورة‌ زمامداری‌ عثمان‌ را چنین‌ بیان‌ می‌کند:
«در ایام‌ عثمان‌ بسیاری‌ از صحابه، ملک‌ها و خانه‌ها فراهم‌ کردند؛ از جمله، زبیر بن‌ عوام‌ خانه‌ای‌ در بصره‌ ساخت‌ که‌ تاکنون‌ یعنی‌ به‌ سال‌ سیصد و سی‌ و دو معروف‌ است‌ ... در مصر و کوفه‌ و اسکندریه‌ نیز خانه‌هایی‌ بساخت‌ ... موجودی‌ زبیر پس‌ از مرگ‌ پنجاه‌ هزار دینار بود و هزار اسب‌ و هزار غلام‌ و کنیز داشت(115) ... عبدالرحمن‌ بن‌ عوف‌ زهری‌ خانة‌ وسیعی‌ ساخت. در طویلة‌ او یکصد اسب‌ بود. هزار شتر و ده‌ هزار گوسفند داشت‌ و پس‌ از وفاتش‌ یک‌ چهارم‌ از یک‌ هشتم‌ [132] مالش‌ 84 هزار دینار بود.(116) [که‌ در مجموع‌ 2688 هزار دینار می‌شود]»
ابن‌ ابی‌الحدید معتزلی‌ در شرح‌ بیانات‌ پیش‌گفتة‌ علی(ع) به‌ بخشش‌ عثمان‌ از بیت‌المال‌ به‌ اقوام‌ خود تصریح‌ می‌کند: «عثمان‌ چراگاه‌های‌ اطراف‌ مدینه‌ را به‌ بنی‌امیه‌ اختصاص‌ داد و به‌ مروان‌ فدک‌ را بخشید و دستور داد تا از بیت‌المال‌ صد هزار درهم‌ به‌ او بدهند. زید بن‌ ارقم‌ مسئول‌ بیت‌المال‌ نزد عثمان‌ آمد و در حالی‌که‌ می‌گریست‌ کلیدها را جلوی‌ او نهاد. عثمان‌ گفت: آیا از این‌که‌ دخترم‌ را عروس‌ کردم‌ می‌گریی؟ زید گفت: نه، بلکه‌ من‌ گمان‌ کردم‌ که‌ تو این‌ مال‌ را عوض‌ اموالی‌ که‌ در زمان‌ رسول‌ خدا(ص) انفاق‌ کردی، دریافت‌ نمودی. به‌ خدا قسم‌ اگر به‌ مروان‌ صد درهم‌ داده‌ شود، بسیار زیاد است. سپس‌ عثمان‌ گفت: پسر ارقم‌ کلیدها را بگذار تا غیر تو را انتخاب‌ کنیم».(117) در این‌ دوره‌ بخشش‌ قطائع‌ و صوافی‌ و زمین‌ موات‌ بسیار فزاینده‌ شده‌ بود، و با وجود این‌که‌ عمربن‌ خطاب‌ در کوفه‌ اقدام‌ به‌ اقطاع‌ نمود، به‌ طلحه‌ و جریر بن‌ عبدا و الربیل‌ بن‌ عمرو بخشید.(118) اما عثمان‌ در بخشش‌ قطائع‌ فردی‌ سخاوتمند و اهل‌ مسامحه‌ بود. بنابراین‌ بسیاری‌ از بزرگان‌ صحابه، زمین‌هایی‌ را که‌ گاه‌ به‌ مساحت‌ یک‌ روستا بود، بخشید. عثمان‌بن‌ عفان‌ به‌ عبدا بن‌ مسعود (رض) زمین‌های‌ نهرین، به‌ عمار بن‌ یاسر استنیا و به‌ خباب‌ صنعأ را بخشید. عثمان‌ همچنین‌ قریة‌ هرمزان‌ را به‌ سعد بن‌ مالک‌ اعطأ نمود.(119)
ابن‌ آدم‌ نقل‌ می‌کند که‌ نه‌ رسول‌ خدا(ص) و نه‌ ابوبکر و نه‌ عمر زمینی‌ را نبخشیدند و اول‌ فردی‌ که‌ زمین‌ را بخشید و آن‌ را فروخت، عثمان‌ بود.(120) چند نقل‌ ابن‌آدم‌ با سایر نقل‌های‌ تاریخی‌ دربارة‌ اقطاعات‌ پیامبر(ص)، ابوبکر و عمر سازگاری‌ ندارد؛ ولی‌ این‌ را که‌ اولین‌ فروشندة‌ زمین‌های‌ عمومی، عثمان‌ بود، تأیید می‌کند. مسعودی‌ دربارة‌ ثروت‌ شخص‌ عثمان‌ می‌نویسد:
«عبدا بن‌ عقبه‌ گفت‌ که‌ دارایی‌ عثمان‌ در نزد خزانه‌دارش‌ در روزی‌ که‌ کشته‌ شد، 150 هزار دینار و یک‌ میلیون‌ درهم‌ بود و ارزش‌ زمین‌ او در وادی‌القری‌ و حنین‌ و غیر آن‌ به‌ 100 هزار دینار می‌رسید و اسبان‌ و شتران‌ بسیاری‌ بر جای‌ گذاشت.»(121)
بنابراین‌ طبیعی‌ بود که‌ مردم‌ در زمان‌ عثمان‌ از فزونی‌ خراج‌ بر او شکایت‌ برند.(122) تبعیضات‌ ناروا و سیاست‌های‌ غلط‌ عثمان، موجب‌ شد تا تعلیمات‌ اسلامیِ‌ پیامبر(ص) که‌ تحول‌ مهمی‌ در مناسبات‌ اجتماعی‌ و اقتصادی‌ ایجاد نمود، کم‌رنگ‌ شود. امام‌ علی(ع) در خطبه‌ای‌ نتیجة‌ دوری‌ جامعه‌ از سنت‌ محمدی(ص) را، چنین‌ بیان‌ می‌فرماید:
«شما در زمانی‌ زندگی‌ می‌کنید که‌ نیکی‌ از آن‌ رخت‌ بربسته‌ و پیوسته‌ دورتر می‌رود و بدی‌ بدان‌ روی‌ نهاده‌ است‌ و پیوسته‌ پیش‌تر می‌آید. شیطان‌ طمع‌ در هلاکت‌ مردم‌ بسته‌ و اکنون‌ زمانی‌ است‌ که‌ اسباب‌ کارش‌ نیک‌ مهیا شده‌ و مکر و فریبش‌ به‌ همه‌جا راه‌ یافته‌ است. شکارش‌ در چنگال‌ او است. به‌ هرکجا که‌ خواهی‌ چشم‌ بگردان‌ و مردم‌ را بنگر؛ آیا جز درویشی‌ که‌ از درویشی‌اش‌ رنج‌ می‌برد یا توانگری‌ که‌ نعمت‌ خدا را کفران‌ می‌کند یا بخیلی‌ که‌ در ادای‌ حق‌ خدا بخل‌ می‌ورزد تا بر ثروتش‌ بیفزاید یا متمردی‌ که‌ گوشش‌ برای‌ شنیدن‌ اندرزها گران‌ شده‌ است، چیز دیگری‌ خواهی‌ دید؟ اخیار و صالحان‌ کجایند؟ آزادگان‌ و بخشندگان‌ چه‌ شده‌اند؟ کجایند آنان‌ که‌ در داد و ستد پارسایی‌ می‌کردند و راه‌ و روش‌ پاکیزه‌ داشتند. آیا نه‌ چنین‌ است‌ که‌ همگی‌ از این‌ جهان‌ پست‌ به‌ جای‌ آنها مانده‌اید؟ در میان‌ گروهی‌ فرومایگان‌ که‌ لب‌ها از به‌هم‌ خوردن‌ و بردن‌ نامشان‌ و نکوهش‌ اعمالشان‌ ننگ‌ دارد. در این‌ حال‌ باید گفت: انا و اناالیه‌ راجعون.»(123)
‌    ‌3-2. هدف‌های‌ سیاست‌های‌ اقتصادی‌ دولت‌ علوی‌
اهداف‌ اقتصادی‌ دولت‌ علوی‌ را می‌توان‌ با توجه‌ به‌ تعریف‌ دولت‌ و مبانی‌ تشکیل‌ آن‌ و همچنین‌ وظایف‌ دولت، استخراج‌ و به‌ غائی‌ و میانی، تقسیم‌ کرد. سیاست‌های‌ اقتصادی‌ نیز تدابیر و اقداماتی‌ (ابزار) هستند که‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ این‌ اهداف‌ اتخاذ می‌شوند. هدف‌ غایی‌ دولت‌ اسلامی، اصلاح‌ و تعالی‌ افراد جامعه‌ است، و همان‌گونه‌ که‌ بیان‌ شد اصولاً‌ هدف‌ تشکیل‌ حکومت‌ اسلامی‌ برقراری‌ حاکمیت‌ الهی‌ (ارزش‌ها و حدود الهی) و نزدیک‌تر نمودن‌ مردم‌ به‌ سوی‌ خداوند است. امام‌ علی(ع) در این‌ باره‌ می‌فرماید:
«پروردگارا، تو می‌دانی‌ که‌ آنچه‌ ما کردیم‌ نه‌ برای‌ این‌ بود که‌ ملک‌ و سلطنتی‌ به‌ چنگ‌ آوریم‌ و نه‌ برای‌ این‌که‌ از متاع‌ پست‌ دنیا چیزی‌ بیندوزیم؛ بلکه‌ به‌ خاطر آن‌ بود که‌ نشانه‌های‌ از بین‌رفتة‌ دینت‌ را بازگردانیم‌ و اصلاح‌ را در شهرهایت‌ آشکار سازیم؛ تا بندگان‌ ستمدیده‌ات، امان‌ یابند و قوانین‌ و مقرراتی‌ که‌ به‌ دست‌ فراموشی‌ سپرده‌ شده‌ بود، بار دیگر عملی‌ گردد...»(124)
امام(ع) در طول‌ حکومت‌ خود بیش‌ از هر چیزی‌ مردم‌ را به‌ تقوای‌ الهی‌ می‌خواند و آنان‌ را از افتادن‌ در دام‌ دنیا و مادیگری‌ نهی‌ می‌فرمود. وی‌ برای‌ نیل‌ به‌ این‌ هدف‌ عالی، اهداف‌ میانی‌ را در حوزه‌های‌ فرهنگی، سیاسی، اجتماعی‌ و اقتصادی‌ پیگیری‌ کرد، که‌ مهم‌ترین‌ اهداف‌ اقتصادی‌ او، بسط‌ عدالت‌ اجتماعی‌ - اقتصادی، عمران‌ و آبادی‌ (توسعه‌ و رشد اقتصادی) و ثبات‌ قیمت‌ها بود.هر یک‌ از این‌ اهدافِ‌ میانی‌ را به‌ شرح‌ باز می‌گوییم.
‌    ‌یک. بسط‌ عدالت‌ اجتماعی‌ - اقتصادی‌
هنگامی‌ که‌ امام‌ علی(ع) زمام‌ حکومت‌ را به‌ دست‌ گرفت، جامعه‌ دچار فقر شدیدی‌ بود، و این‌ امر شکاف‌ عمیقی‌ میان‌ دو طبقة‌ ثروتمند و تهیدست‌ به‌ وجود آورد. از این‌ رو امام(ع) نهایتِ‌ تلاش‌ خود را صرف‌ کرد تا چهرة‌ جامعة‌ اسلامی‌ را از این‌ ظلم‌ مهلک‌ پاک‌ نماید و مناسبات‌ عادلانه‌ای‌ را که‌ پیامبر(ص) آورده‌ بود، از نو حیات‌ تازه‌ای‌ بخشد. مبارزة‌ همه‌جانبه‌ و مستمر امام‌ در راه‌ عدالت، موجب‌ شد تا نویسندگان‌ از ایشان‌ به‌ عنوان‌ صدای‌ عدالت‌ و شهید راه‌ عدالت، نام‌ برند و در وصف‌ دادگستری‌های‌ حضرت، دوست‌ و دشمن‌ سخن‌ برانند. آنچه‌ عدالت‌ را به‌ عنوان‌ هدفِ‌ برنامه‌ها و سیاست‌های‌ اقتصادی‌ دولت‌ علوی‌ شاخص‌ کرد، جایگاه‌ عدالت‌ در اندیشة‌ ناب‌ و حکیمانة‌ امام(ع) است. عدالت‌ عهد الهی‌ است‌ که‌ حضرت‌ در خطبة‌ شقشقیه‌ چنین‌ می‌فرماید:
«به‌ خدایی‌ که‌ دانه‌ را شکافت، و جان‌ را آفرید، اگر بیعت‌کنندگان‌ نبودند و یاران، حجت‌ بر من‌ تمام‌ نمی‌نمودند، و خدا علما را نفرموده‌ بود تا ستمکار شکمباره‌ را برنتابند و به‌ یاری‌ گرسنگان‌ ستمدیده‌ بشتابند، رشتة‌ این‌ کار را از دست‌ می‌گذاشتم‌ و پایانش‌ را چون‌ آغازش‌ می‌انگاشتم.»(125)
در اندیشة‌ امام(ع) نظام‌ حکومت‌ بر پایة‌ عدل‌ است(126) و قوام‌ مردم‌ بر عدل‌ استوار.(127) حکومت‌ پایدار نمی‌ماند، مگر بر محور عدل.(128) یاری‌ خداوند در صورتی‌ شامل‌ دولت‌ می‌شود که‌ بر پایة‌ عدل‌ و عقل‌ بنا شود؛ آن‌ چنان‌ که‌ فرمود:
«هرگاه‌ حکومت‌ بر پایه‌های‌ عدل‌ بنا شود و از حمایت‌ عقل‌ برخوردار باشد، خداوند طرفداران‌ حکومت‌ را یاری‌ نموده، دشمنانش‌ را خوار می‌سازد.»(129)
احقاق‌ حق‌ ستمدیدگان‌ و جلوگیری‌ از هرگونه‌ ظلم‌ و جور، معیار مشروعیت‌ حکومت‌ است‌ و تمام‌ دلخوشی‌ و انگیزة‌ علی‌ در قبول‌ زمامداری، از کلامش‌ به‌ ابن‌عباس‌ آشکار می‌شود.
عبدا بن‌ عباس‌ می‌گوید: هنگامی‌ که‌ علی(ع) عازم‌ جنگ‌ با اهل‌ بصره‌ (جنگ‌ جمل) بود، در ذی‌ قار بر او وارد شدم، در حالی‌که‌ پارگی‌ کفش‌ خود را می‌دوخت. پس‌ به‌ من‌ گفت: قیمت‌ این‌ کفش‌ چند است؟ عرض‌ کردم‌ ارزشی‌ ندارد، فرمود:
«سوگند به‌ خدا این‌ کفش‌ نزد من‌ از امارت‌ و حکومت‌ بر شما محبوب‌تر است؛ مگر آن‌که‌ حقی‌ را ثابت‌ گردانم‌ یا باطلی‌ را براندازم...»(130)
فقر در جامعه، بر اثر عدم‌ پرداخت‌ حقوق‌ واجب‌ از سوی‌ توانمندان‌ است:
«خداوند سبحان‌ روزی‌ فقرا را در اموال‌ توانگران‌ مقرر داشته؛ پس‌ هیچ‌ فقیری‌ گرسنه‌ نماند، مگر آن‌که، توانگری‌ حق‌ او را بازداشته‌ است‌ و خدای‌ تعالی‌ توانگران‌ را بدین‌سبب‌ بازخواست‌ کند.»(131)
‌    ‌دو. عمران‌ و آبادانی‌ (توسعه‌ و رشد اقتصادی)
رشد و شکوفایی‌ اقتصاد جامعه، هدف‌ مهم‌ دیگر سیاست‌های‌ اقتصادی‌ امام‌ علی(ع) بود. عمران‌ و آبادی‌ زمین‌ و تأمین‌ نیازهای‌ ماد‌ی‌ انسان‌ از تعلیمات‌ قرآن‌ است‌ که‌ مردم‌ را به‌ آباد کردن‌ زمین‌ فراخوانده‌ و می‌فرماید: هُوَ‌ أَنشَأَکُم‌ مِنَ‌ الا‌ َرضِ‌ وَ‌استَعمَرَکُم‌ فِیَها (هود/ 61).
او است‌ که‌ شما را از زمین‌ آفرید و آبادی‌ آن‌ را به‌ شما واگذاشت. امام(ع) دربارة‌ این‌ آیه‌ می‌فرماید:
«پس‌ خداوند سبحان‌ مردم‌ را به‌ آباد کردن‌ فرمان‌ داده‌ است، تا این‌ آبادنی‌ - به‌ سبب‌ آنچه‌ از زمین‌ بیرون‌ می‌آید، مانند حبوب‌ و میوه‌ها و امثال‌ آن، که‌ خداوند برای‌ تأمین‌ زندگانی‌ بشر قرار داده‌ است‌ - زندگانی‌ آنان‌ را قوام‌ بخشد.»(132)
در اندیشة‌ امام(ع) اصلاح‌ مردم‌ به‌ اصلاح‌ خراج‌ و مؤ‌دیان‌ آن‌ می‌باشد که‌ این‌ خود بستگی‌ بسیاری‌ به‌ عمران‌ و آبادی‌ دارد.(133) سیاست‌های‌ امام(ع) در جهت‌ حمایت‌ از صنعتگران، تجار و اصلاح‌ بازار به‌ هدف‌ رشد تولید و رونق‌ اشتغال‌ و رفاه‌ عمومی‌ بوده‌ است.
علی(ع) افزون‌ بر برپایی‌ عدالت‌ برای‌ محو فقر و تأمین‌ نیازهای‌ اساسی‌ فقرا، افزایش‌ رفاه‌ و درآمدهای‌ عمومی‌ را نیز وجهة‌ همت‌ خود ساخت. تشویق‌ مردم‌ به‌ کار و تحصیل‌ معاش(134) و برنامه‌های‌ حمایت‌ از بخش‌ خصوصی، حتی‌ با وقف‌ قنات‌ها و نخلستان‌هایی‌ که‌ شخصاً‌ احداث‌ کردند، به‌ هدف‌ افزایش‌ اشتغال‌ و بهره‌مندی‌ بیش‌تر مردم‌ از مواهب‌ الهی، صورت‌ می‌گرفت.
‌    ‌سه. ثبات‌ قیمت‌ها
یکی‌ از مهم‌ترین‌ وظایف‌ و سیاست‌های‌ حکومتِ‌ عدل‌ علی‌ - همان‌گونه‌ که‌ گذشت‌ - نظارت‌ بر بازار و تنظیم‌ آن‌ بود. سیاست‌های‌ تشویقی‌ حضرت‌ برای‌ پایین‌ نگه‌ داشتن‌ قیمت‌ها و مدارا نمودن‌ با مصرف‌کنندگان، در کنار تدابیر حقوقی‌ و عملی‌ حضرت‌ برای‌ حمایت‌ از قیمت‌های‌ عادلانه‌ و مبارزه‌ با گرانفروشی‌ و احتکار و انحصارات‌ به‌ هدف‌ مهار قیمت‌ها و رفاه‌ عمومی‌ و رونق‌ بازار صورت‌ می‌گرفت.
‌    ‌روابط‌ مابین‌ هدف‌ها
اهداف‌ سیاست‌های‌ اقتصادی‌ به‌ طور کلی‌ به‌ دو قسم‌ عالی‌ و میانی‌ تقسیم‌ شد؛ بدیهی‌ است‌ که‌ اهداف‌ میانی‌ در طول‌ هدف‌ غایی‌ قرار می‌گیرند. پیامبر(ص) و پیروان‌ حضرت‌ به‌ ویژه‌ امام‌ علی(ع) برای‌ اعتلای‌ کلمة‌ توحید و ارزش‌های‌ الهی، مرارت‌های‌ فراوانی‌ را تحمل‌ کردند. محاصرة‌ اقتصادی‌ و تحمیل‌ جنگ‌ها را به‌ جان‌ خریدند. البته‌ اهداف‌ میانی‌ وقتی‌ می‌تواند سیاست‌های‌ اقتصادی‌ دولت‌ اسلامی‌ را هدایت‌ نماید که‌ در راستای‌ حاکمیت‌ الهی‌ و ارزش‌های‌ والای‌ انسانی‌ باشد. اصولاً‌ - همان‌گونه‌ که‌ گفته‌ شد - وجه‌ اصلی‌ تمایز دولت‌ اسلامی‌ با دولت‌های‌ رقیب‌ تقدمِ‌ امور دینی‌ و معنوی‌ مردم‌ بر مصالح‌ ماد‌ی‌ و دنیوی‌ آنها است. امیرِ‌ سخن‌ در این‌ باره‌ می‌فرماید:
«بدانید که‌ زیان‌ نمی‌رساند شما را ضایع‌ شدن‌ چیزی‌ از دنیای‌ شما، اگر اساس‌ دین‌ خود را پاس‌ بدارید. سودی‌ نبخشد شما را، پس‌ از ضایع‌ کردن‌ دینتان، آنچه‌ از دنیای‌ خود در ضبط‌ آرید.»(135)
بر این‌ اساس‌ هر سیاستی‌ که‌ به‌ آبادانی‌ و فربهی‌ معیشت‌ دنیوی‌ بینجامد، ولی‌ به‌ ارزش‌های‌ معنوی‌ صدمه‌ وارد کند، از نگاه‌ حضرت‌ مردود است. البته‌ چنانچه‌ این‌ جدایی‌ صورت‌ گیرد و مسائل‌ معنوی‌ قربانی‌ مادیات‌ شود، باز هم‌ مصالح‌ دنیوی‌ با شکست‌ مواجه‌ خواهد شد و حتی‌ دنیاطلبان‌ هم‌ به‌ رفاه‌ مطلوب‌ خود نخواهند رسید؛ زیرا حذف‌ گرایش‌های‌ معنوی، خسارت‌های‌ دنیوی‌ فراوانی‌ بر جای‌ می‌گذارد و زندگی‌ اجتماعی‌ را با بحران‌های‌ جدید و شدید رو به‌ رو می‌کند:(136)
«مردم‌ هیچیک‌ از امور دینی‌ را برای‌ بهبود امور دنیوی‌ ترک‌ نکنند، جز آن‌که‌ خداوند سبحان‌ برای‌ آنان‌ وضعی‌ پیش‌ آورد که‌ زیان‌ آن‌ بیش‌ از سودش‌ باشد.»(137)
دو هدف‌ بسط‌ عدالت‌ اجتماعی‌ - اقتصادی‌ و رشد و توسعه، می‌توانند مکملِ‌ هم‌ باشند. سیاست‌هایی‌ که‌ در جهت‌ بهبود وضع‌ فقرا اتخاذ می‌شود با افزایش‌ بهره‌وری، بر عمران‌ و آبادانی‌ تأثیر مثبت‌ دارد و همچنین‌ تدابیری‌ که‌ منجر به‌ رونق‌ تولید می‌شوند، بیکاری‌ را کاهش‌ داده، سطح‌ زندگی‌ بیکاران‌ را به‌ سطح‌ زندگی‌ سایر مردم‌ نزدیک‌ می‌سازد؛ اما ممکن‌ است‌ پی‌گیری‌ دو هدف‌ پیش‌ گفته‌ با توجه‌ به‌ ظرفیت‌ها و شرایط‌ کشور، به‌ تزاحم‌ انجامد. در این‌ صورت‌ جانب‌ عدالت‌ برتری‌ دارد؛ زیرا در اندیشة‌ علوی‌ تحمل‌ فقر و احساس‌ اختلافات‌ فاحش‌ طبقاتی، مفاسدی‌ به‌ بار می‌آورد که‌ مسیر جامعه‌ را از هدف‌ اصلی‌ منحرف‌ می‌سازد و برگرداندن‌ جامعه‌ به‌ مسیر اصلی‌ - اگر غیرممکن‌ نباشد - تاوان‌ بسیار سنگینی‌ خواهد داشت. مشکلات‌ حکومت‌ علوی‌ و کوتاه‌ بودن‌ دوران‌ آن، پاره‌ای‌ از هزینة‌ سنگین‌ اصلاح‌ جامعه‌ و برگرداندن‌ آن‌ به‌ مسیر اصلی‌ بود که‌ علی(ع) پرداخت.(138)
‌    ‌4-2. سیاست‌های‌ اقتصادی‌ (ابزارها و تدابیر) در دولت‌ علوی‌
امام‌ علی(ع) برای‌ تحقق‌ اهداف‌ اقتصادی‌ پیش‌گفته، سیاست‌هایی‌ را برنامه‌ریزی‌ کرد. برخی‌ از این‌ سیاست‌ها در دوران‌ حکومت‌ حضرت‌ به‌ مرحلة‌ اجرا گذاشته‌ شد، و پاره‌ای‌ نیز در برنامة‌ کارِ‌ کارگزاران‌ حکومت‌ قرار گرفت. ابزارها - همان‌گونه‌ که‌ اشاره‌ شد - در یک‌ تقسیم‌بندی‌ کلی، شامل‌ رهنمودهای‌ اخلاقی‌ - معنوی، ابزارهای‌ کیفی‌ (یا شرایط‌ چهارچوبی‌ حقوقی) و ابزارهای‌ کمی‌ (یا کاربرد ابزارهای‌ کمی) می‌شود.
رهنمودهای‌ اخلاقی‌ - معنوی، مهم‌ترین‌ ابزار سیاست‌های‌ اقتصادی‌ دولت‌ علوی‌ را تشکیل‌ می‌داد. این‌ ابزار هر چند پایه‌ و اساس‌ قانونی‌ به‌ خود نگرفتند، ریشه‌ در اعتقادات‌ مردمی‌ داشتند که‌ بیش‌ از سه‌ دهه‌ از دورة‌ پیامبر(ص) فاصله‌ نگرفته‌ بودند و هنوز تحول‌ عظیم‌ اعتقادی‌ و اخلاقی‌ از ذهن‌ آنان‌ محو نشده‌ بود؛ هر چند انحرافات‌ عمیقی‌ در تعلیمات‌ نبوی‌ رخ‌ داد. بنابراین‌ فرهنگ‌سازی، احیای‌ مجدد اخلاقیات‌ و اعتقادات‌ و مبارزه‌ با کج‌اندیشی‌ها محور سیاستگذاری‌ امام(ع) است.
اندیشة‌ اقتصادی‌ در نزد امام(ع) بر پایة‌ مسئولیت‌پذیری‌ استوار است؛ چه، انسان‌ در برابر مردم‌ و سرزمین‌ها (بلاد) مسئول‌ است. قلمرو مسئولیت‌ او سرزمین‌های‌ دور و چارپایان‌ را هم‌ دربر می‌گیرد. او در برابر فقرا و مستمندان‌ مسئول‌ است‌ تا غبار تنگدستی‌ را از چهرة‌ آنان‌ بزداید. او در برابر هر قطعه‌ زمین‌ بایری‌ مسئول‌ است‌ و باید آن‌ را احیا کند تا گرسنه‌ای‌ در جهان‌ باقی‌ نماند. اصل‌ تلاش‌ و جدیت‌ بر پایة‌ مسئولیت‌ استوار است.
کار از ارکان‌ هر اقتصادی‌ است‌ و امام(ع) با بیان‌ اهمیت‌ کار در فرهنگ‌ اسلامی، مردم‌ را به‌ کار و تلاش‌ بیش‌تر ترغیب‌ می‌کرد. امام‌ خطاب‌ به‌ مردم‌ می‌فرمودند: «هیچ‌ حرکتی‌ در راه‌ خدا مهم‌تر از تلاش‌ شما برای‌ رفع‌ نیازهای‌ فرزندان‌ و همسرتان‌ نمی‌باشد».(139)
امام‌ اوقات‌ مؤ‌من‌ را به‌ سه‌ بخش‌ تقسیم‌ کرده، تأمین‌ معاش‌ را جزء اصلی‌ برنامة‌ مؤ‌من‌ قرار داده‌اند:
«مؤ‌من‌ را سه‌ ساعت‌ است: ساعتی‌ که‌ در آن‌ با پروردگار خود راز می‌گوید و ساعتی‌ که‌ در پی‌ تحصیل‌ معاش‌ خویش‌ است‌ و ساعتی‌ که‌ به‌ خوشی‌ها و لذات‌ حلال‌ و نیکو می‌پردازد. و عاقل‌ در پی‌ سه‌ کار باشد: یا در پی‌ اصلاح‌ معاش‌ یا در کار معاد یا در پی‌ لذت‌های‌ غیرحرام‌ و نامکروه.»(140)
همچنین‌ امور مفید و کار هدفمند را به‌ مردم‌ می‌شناساند. از حکمت‌های‌ امام‌ است‌ که‌ «هر کس‌ آب‌ و زمین‌ داشته‌ باشد اما فقیر بماند، خداوند او را از خود دور سازد».(141)
در جای‌ دیگر می‌فرماید: حرفة‌المرء کنز؛(142) «گنجینة‌ انسان‌ شغل‌ اوست.»
در اهمیت‌ دامداری‌ فرموده‌اند: فرشتگان‌ خانه‌ای‌ را که‌ در آن‌ گوسفندی‌ باشد، مقدس‌ می‌شمارند.(143)
امام(ع) خود با کار سخت‌ و احداث‌ نخلستان‌ها و قنات‌ها و وقف‌ آنها برای‌ مردم‌ نیازمند، نشان‌ دادند که‌ کار در اندیشة‌ ایشان‌ از اهمیت‌ بالایی‌ برخوردار است. حتی‌ در هنگام‌ زمامداری، شیوه‌اش‌ را تغییر نداد و همچنان‌ کار می‌کرد: زمین‌ شخم‌ می‌زد، چاه‌ حفر می‌کرد و به‌ زراعت‌ می‌پرداخت‌ و ... نوشته‌اند: مردی‌ امیرالمؤ‌منین‌ را با بار شتری‌ از هستة‌ خرما دید؛ از او پرسید: چه‌ حمل‌ می‌کنی؟ امام‌ فرمود «صد هزار نهال‌ خرما.» پس‌ حضرت‌ آنها را کاشت‌ و هیچ‌کدام‌ فاسد نشد.(144)
ابزارهای‌ کیفی‌ استفاده‌ از قواعد و قوانین‌ حقوقی‌ است‌ که‌ با وضع‌ قوانینی‌ مناسب‌ سعی‌ در نیل‌ به‌ اهداف‌ جامعه‌ دارد. در این‌ مورد نیز امام‌ علی(ع) با تجدید سنت‌ نبوی‌ و احیای‌ قوانین‌ فراموش‌ شده‌ و اجرای‌ آنها از این‌ ابزار نیز بسی‌ سود جست. مهم‌ترین‌ ابزار کمی‌ در دولت‌ علوی، سیاست‌های‌ مالی‌ است. سیاست‌های‌ پولی‌ تنها منحصر به‌ حفظ‌ ارزش‌ پول‌ بوده‌ است.(145) قبل‌ از هر چیز، دولت‌ به‌ نظارت‌ بر کیفیت‌ و عیار سکه‌های‌ دینار و درهم‌ می‌پرداخت‌ تا قدرت‌ خرید را حفظ‌ کند. اعراب‌ به‌ علت‌ فقر اقتصادی، قادر به‌ ضرب‌ سکه‌ نبودند؛ از این‌ رو در داد و ستدها از سکه‌های‌ رایج‌ در کشورهای‌ همسایه‌ - مثل‌ ایران، روم، یمن‌ - استفاده‌ می‌کردند.(146) این‌ سکه‌ها بر اثر تجارت‌ اعراب‌ با همسایگان‌ وارد جزیرة‌العرب‌ می‌شد و چون‌ حجم‌ تقاضای‌ پول‌ در جزیره‌ نسبت‌ به‌ تقاضای‌ کل‌ ایران‌ و روم‌ ناچیز بود، تقاضای‌ منطقه‌ای‌ جزیره‌ تأثیری‌ بر تقاضا یا عرضة‌ پول‌ در ایران‌ و روم‌ نداشت‌ بدین‌ روی‌ ارزش‌ پول‌ برای‌ اقتصاد جزیرة‌العرب‌ به‌ طور برونزا تعیین‌ می‌شد.(147) بر این‌ اساس‌ تنها اقدام‌ لازم‌ برای‌ حفظ‌ ارزش‌ پول‌ در منطقه، مراقبت‌ بر عیار سکه‌های‌ وارد شده‌ بود که‌ از سوی‌ دولت‌ صورت‌ می‌گرفت.
با گسترش‌ فتوحات‌ اسلامی‌ در سرزمین‌های‌ تحت‌ نفوذ روم‌ و ایران، و کسب‌ موفقیت‌های‌ اقتصادی، مسلمانان‌ به‌ تدریج‌ به‌ فکر ضرب‌ سکه‌های‌ طلا و نقره‌ افتادند.(148) در زمان‌ خلافت‌ علی(ع) در سال‌ چهلم‌ هجری، سکه‌هایی‌ ضرب‌ شد که‌ تمام‌ آثار غیراسلامی‌ از آن‌ محو شده‌ بود، و بر یک‌ طرف‌ آن‌ به‌ خط‌ کوفی‌ عبارت‌ االصمد لم‌ یلد و لم‌ یولد و لم‌ یکن‌ له‌ کفواً‌ احد و در اطراف‌ آن‌ عبارت‌ محمد رسول‌ا ارسله‌ بالهدی‌ و دین‌ الحق‌ لیظهره‌ علی‌الدین‌ کله‌ و لو کره‌ المشرکون، حک‌ شده‌ بود. ولی‌ پس‌ از حکومت‌ آن‌ حضرت، ضرب‌ سکه‌های‌ اسلامی‌ متوقف‌ شد و از رواج‌ افتاد و نتوانست‌ جایگزین‌ سکه‌های‌ قبلی‌ گردد.(149)
در رابطه‌ با سیاست‌های‌ درآمدی‌ که‌ به‌ منظور مهار تورم‌ صورت‌ می‌گیرد علاوه‌ بر اندرزهای‌ علی(ع) به‌ صاحبان‌ مشاغل‌ و نظارت‌ ایشان‌ بر قیمت‌های‌ بازار شاهد تاریخی‌ بر اتخاذ چنین‌ سیاستی‌ به‌ نظر نمی‌رسد. بنابراین‌ با توجه‌ به‌ موقعیت‌ و شرایط‌ اقتصادی‌ آن‌ دوران‌ و با توجه‌ به‌ ممنوعیت‌ ربا، محور سیاست‌های‌ اقتصادی‌ حکومت‌ علوی‌ را سیاست‌های‌ مالی‌ تشکیل‌ می‌داده‌ است‌ که‌ در قسمت‌ بعد به‌ تشریح‌ آن‌ خواهیم‌ پرداخت. همچنین‌ به‌ ابزارها و سیاست‌های‌ اخلاقی‌ و حقوقی‌ درضمن‌ بحث‌ اشاره‌ می‌کنیم.
‌    ‌-2 5. سیاست‌های‌ مالی‌
سیاست‌های‌ مالی، شامل‌ مجموعه‌ تدابیری‌ است‌ که‌ در رابطه‌ با هزینه‌های‌ دولت‌ و درآمدهای‌ عمومی‌ - به‌ ویژه‌ مالیات‌ها - برای‌ نیل‌ به‌ اهداف‌ اقتصادی‌ مختلف‌ اتخاذ می‌گردد. دولت‌ علوی‌ برای‌ تحقق‌ عدالت‌ اجتماعی، کمک‌ به‌ عمران‌ شهرها، رشد و رفاه‌ عمومی، از ابزار مالیات‌ها و مخارج‌ استفاده‌ می‌کرد. مخارج‌ دولت‌ علوی، هنگام‌ بحث‌ دربارة‌ وظایف‌ حکومت‌ علوی‌ بیان‌ و اندازة‌ آن‌ اشاره‌ گردید. سیاست‌های‌ مالیاتی‌ در بیانات‌ امام‌ علی(ع) از جایگاه‌ خاصی‌ برخوردار است‌ که‌ با تفصیل‌ بیش‌تر بدان‌ می‌پردازیم.
منظور از مالیات‌ها وجوهی‌ است‌ که‌ دولت‌ اسلامی‌ از مردم‌ دریافت‌ می‌کند تا با آن‌ مخارج‌ عمومی‌ را تأمین‌ کرده، اهداف‌ اقتصادی‌ خود را جامة‌ عمل‌ بپوشاند. از میان‌ منابع‌ مالی‌ دولت‌ علوی، مالیات‌ها شامل‌ زکات‌ و صدقات، خمس، خراج‌ و جزیه‌ می‌شد.
خمس‌ در صدر اسلام‌ عمدتاً‌ در خمس‌ غنایم‌ جنگی‌ منحصر بود. در زمان‌ خلافت‌ عمر، به‌ علت‌ فتوحات‌ عظیم‌ مسلمانان‌ درجنگ‌ با ایران‌ و روم‌ و دستیابی‌ آنان‌ به‌ غنایم‌ بسیارِ‌ جنگی، منابع‌ خمس‌ به‌ صورت‌ بی‌سابقه‌ای‌ افزایش‌ یافت. دامنة‌ فتوحات‌ اسلامی‌ همچنان‌ در زمان‌ عثمان‌ گسترش‌ یافت‌ و غنایم‌ فراوانی‌ نصیب‌ مسلمانان‌ گشت. یعقوبی، غنایم‌ جنگ‌ آفریقا را بالغ‌ بر 2520000 دینار ذکر کرده‌ است.(150) به‌ روایت‌ ابن‌ اثیر در زمان‌ عثمان‌ مسلمانان‌ تمام‌ آفریقا را در دو جنگ‌ فتح‌ کردند که‌ عثمان‌ خمس‌ حملة‌ اول‌ را به‌ عبدا بن‌ سعد بن‌ ابی‌الشرح‌ و خمس‌ جنگ‌ دوم‌ را به‌ مروان‌بن‌ حکم‌ داد.(151)
در دوران‌ کوتاه‌ خلافت‌ امیرالمؤ‌منین(ع) سه‌ جنگ‌ عمدة‌ جمل، صفین‌ و نهروان‌ روی‌ داد که‌ هر سة‌ آنها داخلی‌ بود و غنیمتی‌ گرفته‌ نشد؛ یا قابل‌ توجه‌ نبود.(152) به‌ همین‌ جهت‌ در عصر خلافت‌ آن‌ حضرت‌ از غنایم‌ سرشار دوران‌ عمر و عثمان‌ خبری‌ نبود و در موارد نادری‌ هم‌ که‌ وجوهی‌ از خمس‌ به‌ دست‌ می‌آمد، با رضایت‌ اقربای‌ پیامبر(ص) درمصالح‌ اهم‌ و برای‌ رفع‌ فتنه‌هایی‌ که‌ کیان‌ اسلام‌ را تهدید می‌کرد، صرف‌ می‌شد. بیهقی‌ می‌نویسد:
«امام‌ حسن(ع) و امام‌ حسین(ع) و ابن‌عباس‌ و عبدا بن‌ جعفر - رضی‌ا عنهما - سهم‌ خویش‌ را از خمس‌ از حضرت‌ مطالبه‌ نمودند؛ امام‌ فرمودند: «این‌ حق‌ شما است‌ ولی‌ من‌ درگیر جنگ‌ با معاویه‌ هستم، اگر مایل‌ هستید از این‌ حق‌ خود درگذرید.»(153)
بنابراین‌ زکات، خراج‌ و جزیه، عمده‌ترین‌ مالیات‌ها یا منابع‌ مالی‌ حکومت‌ علوی‌ را تشکیل‌ می‌دادند و امام‌ نیز در این‌ باره، سخنان‌ ارزنده‌ای‌ دارند که‌ سیاست‌های‌ مالیاتی‌ دولت‌ علوی‌ را روشن‌ می‌سازد.
‌    ‌-2 5 - 1. زکات‌
زکات‌ (صدقه) یکی‌ از دو منبع‌ مهم‌ مالی‌ دولت‌ اسلامی‌ در صدر اسلام‌ بود. زکات، واجب‌ عبادی‌ - مالی‌ است‌ که‌ موجب‌ تقرب‌ به‌ سوی‌ پروردگار می‌شود. امام‌ علی(ع) در این‌ باره‌ می‌فرماید:
«[و بدانید که] زکات‌ همراه‌ نماز مایة‌ تقرب‌ مسلمانان‌ به‌ خداوند است. بنابراین‌ کسی‌ که‌ زکات‌ را با طیب‌ خاطر بدهد، کفارة‌ [گناهان] او محسوب‌ شده، مانع‌ و حاجبی‌ از آتش‌ برای‌ او خواهد بود. پس‌ نباید کسی‌ چشم‌ به‌ دنبال‌ آنچه‌ پرداخته‌ بدوزد و در ادای‌ آن‌ برای‌ خویش‌ مشقت‌ ببیند، یا به‌ خاطر آن‌ حسرت‌ خورد؛ زیرا آن‌ کس‌ که‌ بدون‌ طیب‌ نفس‌ برای‌ دریافت‌ مزد بیش‌تری‌ آن‌ را بپردازد به‌ سنت‌ پیامبر(ص) جاهل‌ است‌ و از اجر و ثواب‌ مغبون‌ و در عمل‌ گمراه‌ و بسیار پشیمان‌ خواهد شد.»(154)
زکات‌ در اندیشة‌ امام(ع) علاوه‌ بر بُعد اخلاقی، دارای‌ فواید اجتماعی‌ - اقتصادی‌ نیز هست:
«پرداخت‌ زکات، موجب‌ صرف‌ ثمرات‌ زمین‌ و غیر آن‌ به‌ نیازمندان‌ و مستمندان‌ می‌گردد.(155) و خداوند زکات‌ را وسیلة‌ رزق‌ قرار داده‌ است.(156) زکات‌ دارائی‌ها را بیمه‌ می‌کند.»(157)
زکات‌ مالیاتی‌ است‌ که‌ موارد مشمول، مقدار و مصارف‌ آن‌ مشخص‌ شده‌ است.(158) بنابراین‌ در تعلیمات‌ حکیمانة‌ امام‌ بیش‌تر بر اجرای‌ آن‌ تأکید شده‌ است:
«برو با پرهیزگاری‌ و ترس‌ از خداوندی‌ که‌ یگانه‌ است‌ و او را شریکی‌ نیست. مسلمانی‌ را مترسان‌ و اگر خود نخواهد به‌ سراغش‌ مرو و بیش‌ از آنچه‌ حق‌ خداوند است، از او مستان. چون‌ به‌ قبیله‌ای‌ برسی‌ بر سر آب‌ آنها فرود آی‌ و به‌ خانه‌هایشان‌ داخل‌ مشو. آن‌گاه‌ با آرامش‌ و وقار به‌ سوی‌ ایشان‌ رو تا به‌ میانشان‌ برسی. سلامشان‌ کن‌ و تحیت‌ گوی‌ و در سلام‌ و تحیت‌ امساک‌ منمای؛ سپس‌ بگوی‌ که‌ ای‌ بندگان‌ خدا، ولی‌ خدا و خلیفة‌ او مرا به‌ نزد شما فرستاده‌ تا سهمی‌ را که‌ خدا در اموالتان‌ دارد، بستانم. آیا خدا را در اموالتان‌ سهمی‌ هست، که‌ آن‌ را به‌ ولی‌ خدا بپردازید؟ اگر کسی‌ گفت‌ نه، به‌ سراغش‌ مرو، و اگر کسی‌ گفت: آری، بی‌آن‌که‌ او را بترسانی‌ یا تهدیدش‌ کنی‌ [یا] بر او سخت‌گیری‌ یا به‌ دشواریش‌ افکنی، به‌ همراهش‌ برو و آنچه‌ از زر و سیم‌ دهد، بستان‌ و اگر او را گاو و گوسفند و شتر باشد، جز به‌ اجازت‌ صاحبانش‌ به‌ میان‌ رمه‌ مرو؛ زیرا بیش‌تر آنها از آن‌ او است‌ و چون‌ به‌ رمة‌ چارپایان‌ رسیدی، مانند کسی‌ مباش‌ که‌ خود را بر صاحب‌ آنها مسلط‌ می‌شمارد و یا می‌خواهد بر او سمت‌ گیرد. چارپایی‌ را رم‌ مده‌ و مترسان‌ و صاحبش‌ را در گرفتن‌ آن‌ مرنجان. پس‌ مال‌ را هر چه‌ هست‌ به‌ دو بخش‌ کن‌ و باز او را در گرفتن‌ یکی‌ از آن‌ دو بخش‌ مخیر نمای‌ و در آنچه‌ برای‌ خود برمی‌گزیند متعرض‌ آن‌ مشو. سپس‌ باقی‌ را باز به‌ دو بخش‌ کن‌ و باز او را در گرفتن‌ یکی‌ از آن‌ دو بخش‌ مخیر نمای‌ و در آنچه‌ برای‌ خود برمی‌گزیند، سرزنش‌ منمای، و پیوسته‌ چنین‌ کن‌ تا آن‌ قسمت‌ که‌ حق‌ خداوند در آن‌ است‌ بر جای‌ ماند. پس‌ سهم‌ خدا را از او بستان‌ و اگر پنداشت‌ که‌ مغبون‌ شده‌ و خواست‌ آن‌گونه‌ قسمت‌ کردن‌ را برهم‌ زند، از او بپذیر و بار دیگر دو قسمت‌ را یکی‌ کن‌ و باز قسمت‌ از سر گیر، تا سهم‌ خدا را از مال‌ او معین‌ کنی‌ و بستانی. و ستور پیر و سالخورده‌ و پای‌ و پشت‌ شکسته‌ و بیمار و لاغر و معیوب‌ را مگیر.
و چون‌ مال‌ مسلمانان‌ را می‌فرستی، آن‌ را به‌ کسی‌ بسپار که‌ به‌ دینداری‌ او مطمئن‌ باشی‌ تا آن‌ را به‌ ولی‌ امر مسلمانان‌ برساند و او میان‌ مسلمانان‌ قسمت‌ نماید. و به‌ نگهداری‌ آنها مگمار، مگر مردمی‌ نیکخواه‌ و مهربان‌ و امین‌ را که‌ نیکو نگهبانی‌ کند؛ کسی‌ که‌ با ستوران‌ درشتی‌ نکند و آنها را تند نراند و خسته‌شان‌ نگرداند. پس، هر چه‌ گرد آورده‌ای، زود به‌ نزد ما فرست‌ تا ما نیز در جایی‌ که‌ خداوند مقرر فرموده، صرف‌ نماییم....»(159)
در این‌ نامه، نکات‌ مهمی‌ دربارة‌ زکات‌ آمده‌ است:
1. زکات‌ و بودجة‌ دولت. اعزام‌ مأمور مالیاتی‌ و تبیین‌ وظایف‌ او نشان‌ می‌دهد که‌ دولت‌ علوی‌ جمع‌آوری‌ و هزینه‌ کردن‌ زکات‌ را وظیفة‌ خود می‌دانسته‌ است. بنابراین‌ زکات‌ جزء بودجه‌ دولت‌ اسلامی‌ به‌ شمار می‌رود. امام(ع) همانند رسول‌ خدا(ص) مأمورانی‌ را برای‌ جمع‌آوری‌ زکات‌ و هزینه‌ کردن‌ آن‌ به‌ کار گماشتند؛ از جمله‌ خنف‌ بن‌ سُلیم‌ را بر صدقات‌ بکر بن‌ وائل‌ گمارد و عهدی‌ برای‌ او نوشت:
«پس‌ هر کس‌ از پیروان‌ ما، از اهالی‌ جزیره‌ و مابین‌ کوفه‌ و شام، ادعا کند زکات‌ خود را به‌ عمال‌ شام‌ داده‌ است، در حالی‌که‌ در حوزة‌ (امنیتی) ما به‌ سر می‌برد، او را از این‌ کار منع‌ کن؛ زیرا نیروهای‌ سواره‌ و پیادة‌ ما از او حمایت‌ کرده‌اند، این‌ اجازه‌ را به‌ او نده‌ اگر چه‌ حق‌ آن‌گونه‌ باشد که‌ او گمان‌ کرده‌ زیرا حق‌ ندارد در سرزمین‌ ما باشد و زکات‌ مالش‌ را به‌ دشمنان‌ ما بدهد.»(160)
پس‌ زکات‌ منبع‌ مالی‌ دولت‌ است‌ و بخشی‌ از آن‌ برای‌ حفظ‌ امنیت‌ شهروندان‌ هزینه‌ می‌شود.
2. ادب‌ مأمور مالیاتی‌ در هنگام‌ شناسایی‌ مؤ‌دیان. مأمور مالیاتی‌ باید پرهیزگار، نرم‌خو و متواضع‌ باشد و آشنایی‌ لازم‌ را با قوانین‌ زکات‌ داشته‌ باشد. امام(ع) در نامة‌ 26 نیز مأموران‌ را به‌ تقوا در پنهان‌ و خلوت‌ امر می‌نماید؛ زیرا برای‌ مأمورانی‌ که‌ در ارتباط‌ پنهانی‌ با مؤ‌دیان‌ هستند، امکانِ‌ لغزش‌ و سوء استفاده‌ (رشوه‌ گرفتن) بسیار است.
3. مالیات‌ستانی‌ مطابق‌ قانون. هیچ‌ مأموری‌ و یا مسئول‌ حکومتی‌ نمی‌تواند بیرون‌ از قانون، مالیاتی‌ را وضع‌ نماید و یا بیش‌ از مقدار مقرر در قانون‌ از مردم‌ مالیات‌ بگیرد.
4. زمینة‌ اعتقادی‌ و فرهنگی‌ زکات. زکات‌ واجب‌ حقی‌ است‌ که‌ از سوی‌ خداوند تعیین‌ شده‌ است. شاید بدین‌ روی‌ که‌ منابع‌ طبیعی‌ از آنِ‌ عموم‌ است‌ و خداوند تبارک‌ و تعالی‌ به‌ بندگانش‌ اجازه‌ داده‌ است‌ تا از آن‌ بهره‌برداری‌ کنند، ولی‌ برای‌ دیگران‌ که‌ به‌ نحوی‌ در این‌ مال‌ الهی‌ شریک‌اند، حقی‌ را واجب‌ نموده‌ است. از این‌ رو مؤ‌دیانِ‌ زکات‌ با این‌ اعتقاد، تکلیف‌ الهی‌ خود را در برابر خداوند و نعمت‌هایش‌ ادا می‌نمایند و همان‌گونه‌ که‌ اشاره‌ شد، بدهی‌ خود را با طیب‌ خاطر می‌پردازند تا بر درجات‌ خود نزد خداوند بیافزایند.
5. اصل‌ اعتقاد و خودتشخیصی. پرداخت‌ زکات‌ به‌ عنوان‌ یک‌ واجب‌ شرعی‌ بر عهدة‌ مؤ‌د‌ی‌ گذاشته‌ شده‌ است. از این‌ رو، اظهارات، ارزیابی‌ و حتی‌ ادعای‌ پرداخت‌ از طرف‌ او مسموع‌ است. وقتی‌ مؤ‌د‌ی‌ اظهار می‌دارد که‌ زکات‌ بر گردن‌ ندارد، مأمور نبایستی‌ متعرض‌ او گردد؛ در این‌ صورت‌ طبیعی‌ است‌ که‌ امام‌ به‌ ارزیابی‌ مؤ‌د‌ی‌ اعتماد نموده‌ است.(161) همچنین‌ از این‌ رو است‌ که‌ امام(ع) در نامة‌ 26 به‌ مأمور زکات‌ سفارش‌ می‌کند که‌ نباید به‌ مردم‌ بهتان‌ زد و نسبتِ‌ دروغ‌ به‌ آنان‌ داد.
6. رفتار مأمور مالیاتی‌ هنگام‌ جمع‌آوری‌ زکات. امام(ع) دربارة‌ برخورد با مؤ‌د‌ی‌ که‌ رأساً‌ به‌ بدهکاری‌ خود اقرار می‌کند، چنین‌ توصیه‌ می‌نماید:
یک. مأمور نبایستی‌ موجب‌ ترس‌ و وحشت‌ مؤ‌د‌ی‌ شود حال‌ آنکه‌ در طول‌ تاریخ‌ در بسیاری‌ از جاها مأمور مالیاتی‌ در نزد مردم‌ ترسناک‌ترین‌ افراد بحساب‌ می‌آمده‌ است.
دو. مأمور نبایستی‌ مؤ‌د‌ی‌ را تهدید نماید.
سه. مأموران‌ حق‌ ندارند بر مؤ‌د‌ی‌ ستم‌ کنند و بیش‌ از مقدار مقرر از او بگیرند.
چهار. مأمور نبایستی‌ در جمع‌آوری‌ زکات‌ بر مؤ‌د‌ی‌ سخت‌گیرد. بنابراین‌ بایستی‌ با مؤ‌د‌ی‌ نهایت‌ مدارا و همراهی‌ را در پیش‌ گیرد. امام(ع) حتی‌ هنگام‌ جمع‌آوری‌ جزیه‌ مراعات‌ حال‌ مؤ‌د‌ی‌ را می‌کردند و از هر صاحبِ‌ حرفه‌ای‌ کالای‌ او را به‌ عنوان‌ جزیه‌ می‌پذیرفتند. ابوعبید روایت‌ می‌کند:
«علی(ع) از هر صنعتگری‌ چنین‌ جزیه‌ می‌گرفت: از سازندة‌ سوزن، سوزن‌ و از سازندة‌ مسان، مسان‌ و از بافندة‌ ریسمان، ریسمان...»(162)
ابوعبید معتقد است‌ که‌ علی(ع) این‌ کار را برای‌ انفاق‌ و آسان‌ گرفتن‌ بر مؤ‌دیان‌ انجام‌ می‌دادند.(163)
پنج. مأمور نباید سرزده‌ وارد ملک‌ دیگری‌ شود؛ زیرا بیش‌تر مال‌ از آنِ‌ صاحب‌ آن‌ می‌باشد. امام(ع) همچنین‌ در نامة‌ 26 می‌فرماید:
«ولا یرغب‌ عنهم‌ تفض‌لاً‌ بالامارة‌ علیهم‌ فانهم‌ الاخوان‌ فی‌الدین‌ والاعوان‌ علی‌ استخراج‌ الحقوق. زیرا مردم، برادران‌ دینی‌ و یاوران‌ حکومت‌ در احقاق‌ حقوق‌ می‌باشند.»
7. مراعات‌ نظر مؤ‌د‌ی‌ در هنگام‌ وصول. امام(ع) به‌ مأمور خود سفارش‌ می‌کند که‌ به‌ مؤ‌د‌ی‌ اختیار دهد تا زکات‌ را از هر قسمت‌ از مال‌ خود، با حفظ‌ شرایط‌ آن، به‌ دلخواه‌ تحویل‌ دهد؛ حتی‌ درخواست‌ تجدیدنظر او را نیز بپذیرد.
8. رعایت‌ مصالح‌ بیت‌المال. امام(ع) همان‌گونه‌ که‌ دربارة‌ مؤ‌دیان‌ سفارش‌ می‌کند، دربارة‌ بیت‌المال‌ نیز توصیه‌ می‌نماید که: او‌لاً‌ آنچه‌ به‌ عنوان‌ زکات‌ گرفته‌ می‌شود بایستی‌ سالم‌ باشد (پیر، ضعیف، معلول، بیمار و معیوب‌ نباشد) و دوم‌ این‌که‌ آنها را به‌ دست‌ امینی‌ بسپارد که‌ از سلامت‌ دینش‌ اطمینان‌ دارد.
تحلیل‌ توصیه‌های‌ حضرت‌ امیر در شرایط‌ کنونی‌ می‌تواند روشنگر اندیشة‌ ژرف‌ آن‌ حضرت‌ در میدان‌ اقتصاد باشد. البته‌ تأکید این‌ نکته‌ به‌ جا است‌ که‌ دستورالعمل‌های‌ حکیمانة‌ حضرت‌ پیش‌ از آن‌که‌ در زاویة‌ تنگ‌ مادیات‌ تفسیر شود، حکایت‌ از بینش‌ الهی‌ او نسبت‌ به‌ انسان‌ دارد. آن‌ گاه‌ که‌ کارگزار زکات‌ را از فرود آمدن‌ بر خانه‌های‌ مؤ‌دیان‌ نهی‌ می‌نماید، می‌خواهد تا حریم‌ امن‌ خانواده‌ و خلوت‌ مردم‌ از چشم‌ اغیار دور باشد و بر فقر و غنا و احوال‌ شخصی‌ آنان‌ دسترسی‌ نباشد.(164) آن‌ جا که‌ بر ادب‌ کارگزار تأکیدات‌ فراوان‌ می‌نهد و او را از بهتان‌ زدن‌ و نسبت‌ دروغ‌ دادن‌ برحذر می‌دارد، حفظ‌ کرامت‌ انسان‌ را در حکومت‌ اسلامی‌ نشانه‌ گرفته‌ است. حتی‌ با نهی‌ از تجاوز از حد‌ مشخص‌ زکات‌ و همچنین‌ نهی‌ از بی‌توجهی‌ نسبت‌ به‌ اموال‌ مردم‌ هنگام‌ تحصیل‌ زکات‌ (رم‌ ندادن‌ گوسفندان)، احترام‌ مال‌ مردم‌ را از نظر دور نمی‌دارد. اگر اجرای‌ احکام‌ الهی‌ بر تقربِ‌ مردم‌ به‌ سوی‌ خدایشان‌ نیفزاید پس‌ چه‌ فرقی‌ بین‌ این‌ احکام‌ و سایر قوانین‌ وجود دارد، البته‌ که‌ اعتماد تمکین‌ می‌آورد و هزینه‌های‌ جمع‌آوری‌ زکات‌ را کاهش‌ می‌دهد و بسترساز فرهنگ‌ پرداخت‌ زکات‌ در جامعة‌ اسلامی‌ می‌گردد.
‌    ‌-2 5 - 2. خراج‌
خراج‌ به‌ مالی‌ گفته‌ می‌شود که‌ مانند اجاره‌ بر زمین‌ خاصی‌ وضع‌ می‌شود و مقاسمه‌ نیز به‌ معنای‌ خراج‌ است؛ با این‌ تفاوت‌ که‌ مقاسمه‌ بخشی‌ از محصول‌ زراعت‌ است، ولی‌ خراج‌ به‌ مقدار نقد می‌باشد. همچنین‌ مراد از قباله‌ و طسق‌ در کلام‌ فقها همین‌ خراج‌ است. میزان‌ خراج‌ از نظر شرعی‌ معین‌ نشده‌ است‌ و به‌ نظر امام‌ و مصلحت‌ مسلمین‌ بستگی‌ دارد.(165)
خراج، هر چند شباهت‌ زیادی‌ به‌ خالصجاتِ‌ دولت‌ دارد(166)، بی‌شباهت‌ به‌ مالیات‌ نیست؛ زیرا مالی‌ است‌ که‌ همچون‌ مالیات‌ از طرف‌ دولت‌ برای‌ حفظ‌ نظام‌ اسلامی‌ بر صاحبان‌ زمین‌های‌ خاص‌ (خراجیة) وضع‌ می‌شود.(167) به‌ هرحال‌ خراج‌ جایگاه‌ خاصی‌ در سیاست‌های‌ مالی‌ حکومت‌ علوی‌ داشت. چون‌ میزان‌ خراج‌ با نظر دولت‌ اسلامی‌ تعیین‌ می‌شود، دولت‌ می‌تواند با توجه‌ به‌ شرایط‌ مؤ‌دیان، اهداف‌ سیاسی‌ و مصالح‌ جامعة‌ اسلامی، مبادرت‌ به‌ تنظیم‌ آن‌ نماید. امام‌ علی(ع) مهم‌ترین‌ سیاست‌های‌ خود را در نامة‌ معروف‌ خود به‌ مالک‌ اشتر، هنگام‌ نصب‌ او بر ولایت‌ مصر بیان‌ داشته‌اند که‌ ضمن‌ ذکر آن، به‌ دستاوردهای‌ آن‌ نیز اشاره‌ می‌کنیم‌ و سپس‌ به‌ تحلیل‌ و بررسی‌ آن‌ می‌پردازیم.
امام‌ علی(ع) در فرازی‌ از نامة‌ خود به‌ مالک‌ اشتر می‌نویسد:
«در کار خراج‌ نیکو نظر کن؛ به‌ گونه‌ای‌ که‌ به‌ صلاح‌ خراج‌گزاران‌ باشد. زیرا صلاح‌ کار خراج‌ و خراج‌گزاران، صلاح‌ کار دیگران‌ است‌ و دیگران‌ حالشان‌ نیکو نشود، مگر به‌ نیکو شدن‌ حال‌ خراج‌گزاران. زیرا همة‌ مردم‌ روزی‌خوار خراج‌ و خراج‌گزارانند؛ ولی‌ باید بیش‌ از تحصیل‌ خراج‌ در اندیشة‌ آبادی‌ زمین‌ باشی، که‌ خراج‌ حاصل‌ نشود، مگر به‌ آبادانی‌ زمین‌ و هر که‌ خراج‌ طلبد و زمین‌ را آباد نسازد، شهرها و مردم‌ را هلاک‌ کرده‌ است‌ و کارش‌ استقامت‌ نیابد، مگر اندکی. هرگاه‌ از سنگینی‌ خراج‌ یا آفت‌ محصول‌ یا خشک‌ شدن‌ چشمه‌ها و یا کمی‌ باران، یا دگرگونی‌ زمین‌ در اثر آب‌گرفتگی‌ و فساد بذرها و یا تشنگی‌ بسیار زراعت‌ و فاسد شدن‌ آن، شکایت‌ نزد تو آورند، از هزینه‌ و رنجشان‌ بکاه، آن‌قدر که‌ امید می‌داری‌ که‌ کارشان‌ را سامان‌ دهد و کاستن‌ از خراج‌ بر تو گران‌ نیاید؛ تا اندوخته‌ای‌ شود برای‌ آبادانی‌ بلاد تو و زیور حکومت‌ تو باشد و تو را به‌ نیکی‌ ستایش‌ کنند و در گسترش‌ عدالت‌ از ناحیة‌ تو با خرسندی‌ سخن‌ گویند. تو نیز خود در این‌ میان‌ مسرور و شادمان‌ خواهی‌ بود. افزون‌ بر آن، تو می‌توانی‌ با تقویت‌ آنها از طریق‌ ذخیره‌ای‌ که‌ برایشان‌ نهاده‌ای‌ اعتماد کنی، و نیز می‌توانی‌ با این‌ عمل‌ که‌ آنها را به‌ عدالت‌ و مهربانی‌ عادت‌ داده‌ای، به‌ آنان‌ مطمئن‌ باشی، چرا که‌ گاهی‌ برای‌ تو گرفتاری‌هایی‌ پیش‌ می‌آید که‌ باید بر آنها تکیه‌ کنی. در این‌ حال‌ آنها با طیب‌ خاطر، پذیرا خواهند شد و عمران‌ و آبادی‌ تحمل‌ همة‌ این‌ها را دارد. اما ویرانی‌ زمین‌ را تنگدستی‌ مردم‌ آن‌ سبب‌ شود و مردم‌ زمانی‌ تنگدست‌ گردند که‌ همت‌ والیان، همه‌ گردآوردنِ‌ مال‌ شود و به‌ ماندن‌ خود بر سر کار اطمینان‌ نداشته‌ باشند و از آنچه‌ مایة‌ عبرت‌ است، سود برنگیرند.»(168)
از بیانات‌ امام(ع) این‌ نکات، برمی‌ آید:
1. خراج‌ مهم‌ترین‌ وسیلة‌ تأمین‌ مخارج‌ رفاه‌ عمومی‌ است. امام(ع) اصلاح‌ حال‌ مردم‌ و قوام‌ لشکریان‌ را در وجود خراج‌ می‌دانند.
2. سامان‌ یافتن‌ خراج‌ و خراج‌گزاران، بسته‌ به‌ وجود امنیت‌ قضایی‌ و کارگزاران‌ حکومتی‌ به‌ ویژه‌ دست‌اندرکاران‌ مالیاتی‌ باانصاف‌ و مردمدار است.
3. خراج‌ستانی‌ نباید مانع‌ رشد تولید گردد. بنابراین‌ دولت‌ باید میزان‌ خراج‌ را با توجه‌ به‌ توانایی‌ پرداخت‌ و انگیزه‌های‌ سرمایه‌گذاری‌ در مردم‌ وضع‌ نماید.
4. تخفیف‌های‌ مالیاتی‌ سرمایه‌ای‌ در دست‌ مردم‌ است‌ که‌ با به‌کارگیری‌ آن‌ در امر تولید، عایدات‌ آن‌ به‌ دولت‌ نیز بازمی‌گردد.
5 . تخفیف‌ مالیاتی‌ موجب‌ جلب‌ اعتماد مردم‌ و در نتیجه‌ موجب‌ مشارکت‌ عمومی‌ می‌گردد.
امام(ع) در نامه‌ای‌ دیگر ضمن‌ تأکید بر اهمیت‌ کارگزاری‌ خراج، به‌ مردمداری‌ و مراعات‌ بدهکاران‌ مالیاتی‌ سفارشِ‌ بسیار می‌کنند:
«... شما رعیت‌ را گنجورانید و امت‌ را وکیلان‌ و امامان‌ را سفیران. حاجت‌ کسی‌ را روا ناکرده‌ مگذارید، و او را از آنچه‌ مطلوب‌ او است‌ بازمدارید [و برای‌ گرفتن] خراج، پوشش‌ زمستانی‌ و تابستانی‌ [رعیت] را مفروشید و چارپایی‌ که‌ بدان‌ کار کنند و بنده‌ای‌ را که‌ [در اختیار دارند]. و برای‌ درهمی‌ کسی‌ را تازیانه‌ مزنید و دست‌ به‌ مال‌ کسی‌ مبرید.»(169)
مردی‌ از قبیلة‌ ثقیف‌ می‌گوید: علی‌ ابن‌ ابی‌طالب(ع) مرا به‌ امارت‌ بانقیا و بخشی‌ از سواد کوفه‌ برگزید و در حالی‌که‌ گروهی‌ از مردم‌ حضور داشتند به‌ من‌ فرمود: «خراجت‌ را بنگر! پس‌ تمام‌ کوشش‌ خود را در آن‌ به‌ کار ببر و درهمی‌ ازآن‌ را ترک‌ نکن. پس‌ هرگاه‌ ارادة‌ رفتن‌ به‌ محل‌ خدمتت‌ را داشتی‌ نزد من‌ بیا.» وقتی‌ نزد آن‌ حضرت‌ رفتم‌ به‌ من‌ فرمود:
«آنچه‌ از من‌ شنیدی‌ یک‌ نقشه‌ بود، مبادا مسلمان‌ یا یهودی‌ و یا نصرانی‌ را به‌ خاطر درهمی‌ از خراج‌ مورد ضرب‌ و شتم‌ قرار دهی‌ و یا چهارپایی‌ را که‌ وسیلة‌ کار مردم‌ است، برای‌ درهمی‌ خراج‌ بفروشی. همانا ما امر شده‌ایم‌ که‌ از مردم‌ آنچه‌ زائد بر نیازشان‌ است، بگیریم.»(170)
خراج‌ - همان‌گونه‌ که‌ اشاره‌ شد - یکی‌ از مهم‌ترین‌ منابع‌ دولت‌های‌ اسلامی‌ است. عمر پس‌ از فتح‌ سواد (عراق) به‌ سال‌ 14 هجری، از تقسیم‌ اراضی‌ میان‌ فاتحان‌ مسلمان‌ خودداری‌ کرد و به‌ جای‌ آن‌ نظام‌ مالیاتی‌ خراج‌ را جایگزین‌ ساخت‌ و این‌ کار مبدأ وضع‌ خراج‌ در اسلام‌ بود. از نظر تاریخی‌ تقریباً‌ مسلم‌ است‌ که‌ این‌ کار با راهنمایی‌ و ارشاد امیرمؤ‌منان‌ علی‌ انجام‌ گرفته‌ است. مآخذ سنی‌ و شیعی‌ و زیدی‌ همه‌ نقل‌ نموده‌اند که‌ وی‌ پس‌ از فتح‌ سواد از عمر خواست‌ از تقسیم‌ کردن‌ اراضی‌ میان‌ سپاهیان‌ خودداری‌ کند و آن‌ را به‌ عنوان‌ یک‌ منبع‌ درآمد برای‌ جامعة‌ اسلامی‌ باقی‌ نگاه‌ دارد. عمر با آن‌ که‌ برخی‌ دیگر از صحابة‌ پیامبر اصرار بر تقسیم‌ اراضی‌ داشتند، نظر امیرمؤ‌منان‌ علی‌ را پذیرفت‌ و بدان‌ عمل‌ کرد.(171) از نظر تاریخی‌ تردیدی‌ نیست‌ که‌ امیرمؤ‌منان‌ علی(ع) در دوران‌ خلافت‌ خود عملاً‌ روش‌ عمر را که‌ خود به‌ او توصیه‌ نموده‌ بود، در پیش‌ گرفت(172)؛ چنان‌ که‌ خراج‌ روستاهای‌ مدائن‌ را به‌ روش‌ مساحت‌ مقرر داشت.(173) البته‌ میزان‌ خراجی‌ که‌ علی(ع) در این‌ موارد وضع‌ نمودند، در روایاتی‌ از شیعی‌ و سنی‌ و زیدی‌ مشخص‌ شده‌ است‌ که‌ با مقرری‌ عمر در بیش‌تر محصولات‌ اختلاف‌ دارد.(174) از مصعب‌ بن‌ یزید انصاری‌ روایت‌ شده‌ است:
«امیرالمؤ‌منین‌ علی(ع) مرا بر چهار روستای‌ مدائن، بهقیاذات، نهر سیر (یاشیر) و نهر جویر به‌ کار گمارد و به‌ من‌ دستور داد تا بر هر جریب‌ زراعت‌ پر محصول‌ یک‌ و نیم‌ درهم‌ و بر هر جریب‌ زراعت‌ متوسط‌ یک‌ درهم‌ و بر هر جریب‌ زراعت‌ کم‌ محصول‌ دو سوم‌ درهم‌ و بر هر جریب‌ انگور ده‌ درهم‌ و بر هر جریب‌ خرما ده‌ درهم‌ و بر هر جریب‌ باغی‌ که‌ در آن‌ انگور و خرما کاشته‌ شده‌ است، ده‌ درهم‌ [خراج] وضع‌ کنم‌ و امر نمود که‌ نخل‌های‌ تکی‌ را برای‌ استفاده‌ رهگذران‌ و ابنِ‌ سبیل، نادیده‌ گرفته، چیزی‌ از آنها نگیرم...»(175)
از امام‌ حسین(ع) نیز روایت‌ شده‌ است‌ که‌ امام‌ علی(ع) بر زمین‌های‌ خراج‌ بر هر جریب‌ زراعت‌ گندم‌ پر محصول‌ دو درهم‌ و دو ثلث‌ درهم‌ و یک‌ من‌ گندم‌ و بر هر جریب‌ گندم‌ وسط‌ دو درهم‌ و بر هر جریب‌ گندم‌ کم‌ محصول‌ یک‌ درهم‌ و بر هر جریب‌ نخل‌ و درخت‌ ده‌ درهم‌ و بر هر جریب‌ نیشکر و انگور ده‌ درهم‌ خراج‌ وضع‌ نمود.(176) از دو روایت‌ یاد شده‌ بر می‌آید که‌ امیرالمؤ‌منین(ع) میزان‌ خراج‌ را بر اساس‌ توانایی‌ پرداخت‌ مردم، وضع‌ می‌کردند. عایدات‌ خراج‌ برای‌ مصالح‌ مشترک‌ مسلمانان‌ مصرف‌ می‌شد که‌ موارد آن‌ مانند تشکیل‌ و تقویت‌ سپاه‌ اسلام‌ و تشکیلات‌ قضایی‌ و حفاظت‌ مرزهای‌ سرزمین‌ اسلامی‌ و بنای‌ پل‌ها و راه‌ها و سایر نیازمندی‌های‌ جامعه‌ بود.(177)
بنابراین‌ درآمد خراج، جزیه‌ و زکات، مهم‌ترین‌ منابع‌ تأمین‌ مالی‌ دولت‌ علوی‌ بود. میزان‌ وصول‌ این‌ درآمد به‌طور کلی‌ به‌ ساختار نظام‌ مالیاتی‌ و همچنین‌ ادارة‌ آن‌ بستگی‌ داشت. در وضع‌ مالیات، دقت‌ در انتخاب‌ پایة‌ مالیاتی‌ و جدول‌ نرخ‌ مناسب، بایستی‌ مورد توجه‌ قرار گیرد. نرخ‌ مالیاتی‌ تصاعدی‌ بالا معمولاً‌ به‌ منظور کسب‌ درآمد مالیاتی‌ بیش‌تر و همچنین‌ توزیع‌ مناسب‌تر درآمد و ثروت‌ در نظر گرفته‌ شده‌اند؛ ولی‌ هم‌ در نظر و هم‌ در عمل‌ نتایج‌ خوشایندی‌ در پی‌ نداشته‌ است. رابطة‌ منفی‌ بین‌ نرخ‌های‌ مالیات‌ بردرآمد و رشد اقتصادی‌ و در نتیجه‌ افزایش‌ ظرفیت‌ و درآمد مالیاتی‌ از مباحث‌ عمده‌ و مشاجره‌ برانگیز بوده‌ است. وضع‌ مالیات‌های‌ سنگین، پیامدهایی‌ به‌ شرح‌ زیر خواهد داشت:
الف. نرخ‌های‌ بالا موجب‌ اختلال‌ در قیمت‌های‌ نسبی‌ تعیین‌ شده‌ توسط‌ بازار و آثار جانشینی‌ منفی‌ می‌شود. این‌ اثر احتمالاً‌ رفتار اقتصادی‌ تولیدکنندگان‌ و عرضه‌کنندگان‌ عوامل‌ تولید را مختل‌ می‌سازد؛ زیرا مالیات‌های‌ سنگین‌ بازدهی‌ نهایی‌ پس‌انداز، سرمایه‌گذاری‌ و تلاش‌ کاری‌ را کاهش‌ داده، موجب‌ کاهش‌ اراده‌ و رغبت‌ و ناامیدی‌ در مؤ‌دیان‌ می‌شود و در نتیجه‌ سطح‌ فعالیت‌های‌ اقتصادی‌ کم‌ شده‌ و تولید پایین‌ می‌آید. امروزه‌ اقتصاددانانِ‌ طرف‌ عرضه، از این‌ دیدگاه‌ حمایت‌ می‌کنند.(178)
ب. نرخ‌های‌ بالای‌ مالیاتی‌ یکی‌ از عوامل‌ مهم‌ فرار و اجتناب‌ مالیاتی‌ است. مؤ‌دیان‌ هنگامی‌ که‌ تصمیم‌ می‌گیرند که‌ مالیات‌ خود را بپردازند (تمکین‌ مالیاتی) و یا به‌ انحای‌ مختلف‌ قانونی، نظیر رهاکردن‌ شغل‌ مشمول‌ مالیات‌ و یا عدم‌ کشت‌ محصول‌ (اجتناب‌ مالیاتی)(179) و یا به‌ روش‌های‌ غیرقانونی‌ مانند عدم‌ اعلام‌ درآمد و یا کم‌تر گزارش‌ کردن‌ آن‌ (فرار مالیاتی)(180) از زیر بار مالیاتی‌ شانه‌ خالی‌ کنند، به‌ انگیزه‌های‌ موجود در نظام‌ مالیاتی‌ توجه‌ می‌نمایند. تجربه‌ نشان‌ داده‌ است‌ هر گاه‌ نرخ‌های‌ مالیاتی‌ پایین‌ باشد، افراد تمکین‌ مالیاتی‌ خود را افزایش‌ می‌دهند.(181)
ج. مالیات‌های‌ سنگین‌ به‌ دلایل‌ پیش‌گفته‌ در بند الف، موجب‌ مهاجرت‌ متخصصان، سرمایه‌ و ثروت‌های‌ بزرگ‌ از کشور می‌شود. صاحبان‌ عوامل‌ تولید به‌ دنبال‌ تحصیل‌ سود بیش‌تر، امکانات‌ خود را در جایی‌ به‌ کار خواهند گرفت‌ که‌ بازدهی‌ بیش‌تری‌ عاید آنها کند. اساساً‌ مردم‌ ظلم‌ را به‌ هر شکل‌ آن‌ بر نمی‌تابند. امیرالمؤ‌منین‌ چون‌ زیادبن‌ ابیه‌ را به‌ جای‌ عبدابن‌ عباس‌ به‌ فارس‌ و شهرهای‌ تابع‌ آن‌ حکومت‌ داد، بدو گفت:
«استعمل‌ العدل‌ و احذر العسف‌ و الحیف، فان‌ العسف‌ یعود بالجلأ و الحیف‌ یدعو الی‌ السیف؛ کار به‌ عدالت‌ کن‌ و از ستم‌ و بیداد بپرهیز که‌ ستم‌ رعیت‌ را به‌ آوارگی‌ وادارد و بیدادگری‌ شمشیر را در میان‌ آرد.»(182)
ج. هر گاه‌ مؤ‌دیان، سنگینی‌ مالیات‌ را بیش‌ از طاقت‌ خود احساس‌ نمایند، تا حد امکان‌ می‌کوشند آن‌ را بر دوش‌ دیگران‌ گذارند.
د. نرخ‌های‌ مالیاتی‌ بالا هر چند در کوتاه‌مدت‌ درآمد مالیاتی‌ را افزایش‌ می‌دهد، در بلندمدت‌ با تغییر رفتار مؤ‌دیان‌ و کاهش‌ تولید و فعالیت‌های‌ اقتصادی‌ درآمد مالیاتی‌ کاهش‌ می‌یابد. امکان‌ رابطة‌ معکوس‌ پایین‌ نرخ‌های‌ مالیاتی‌ و درآمد مالیاتی‌ توسط‌ ابن‌خلدون‌ تبیین‌ گردید.(183) او معتقد است‌ که‌ حکومت‌ها در اوایل‌ سلطنت‌ خود از طریق‌ وضع‌ مالیاتی‌ معین‌ و اندک، درآمد وسیعی‌ را کسب‌ می‌نمایند؛ در حالی‌که‌ در آخر سلطنت‌ با وضع‌ مالیات‌های‌ سنگین، درآمد کمی‌ را جلب‌ می‌کنند.(184) اقتصاددانان‌ جدید همچون‌ آدام‌ اسمیت، ژان‌ باتیست‌ سی(185) و دو پوئی،(186) بر واقعیت‌ فوق‌ صحه‌ گذاشته‌اند. آرتور لافر(187) منحنی‌ معروف‌ خود را در سال‌ 1974 ترسیم‌ نمود. به‌ طور خلاصه، نقطة‌ شروع‌ قضیة‌ منحنی‌ لافر این‌ ایدة‌ ساده‌ است‌ که‌ درآمد مالیاتی‌ در نرخ‌های‌ مالیاتی‌ صفر یا 100 درصد صفر می‌باشد و سپس‌ با افزایش‌ تدریجی‌ نرخ‌ها، درآمد مالیاتی‌ نیز افزایش‌ می‌یابد؛ تا این‌که‌ درآمد مالیاتی‌ در یک‌ نرخ‌ معین‌ حد‌اکثر شده‌ و از آن‌ به‌ بعد با افزایش‌ نرخ، کاهش‌ می‌یابد. بنابراین‌ هر گاه‌ نرخ‌ مالیاتی‌ به‌ قدری‌ بالا باشد که‌ در قسمت‌ شیب‌ منفی‌ منحنی‌ قرار گیرد، کاهش‌ نرخ‌های‌ مالیاتی‌ منجر به‌ افزایش‌ درآمدهای‌ مالیاتی‌ خواهد شد.(188) ابن‌خلدون‌ در مزیت‌ پایین‌بودن‌ بار مالیاتی‌ می‌نویسد:
«هنگامی‌ که‌ میزان‌ تقسیم‌بندی‌ و تکالیفی‌ که‌ بر رعایا تحمیل‌ می‌کنند، اندک‌ باشد، مردم‌ با شیفتگی‌ و پشت‌ کار به‌ کوشش‌ و فعالیت‌ می‌پردازند و در نتیجه‌ آبادانی‌ به‌ طور روزافزون‌ توسعه‌ می‌یابد؛ زیرا در نتیجة‌ کمی‌ باج‌ و ناچیز بودن‌ مقدار خراج، نیکو حال‌ می‌شوند و زندگانی‌ آنان‌ قرین‌ بهبود و رفاه‌ می‌گردد و هرگاه‌ آبادانی‌ توسعه‌ یابد بر شمارة‌ تکالیف‌ و تقسیم‌بندی‌ خراج‌ستانی‌ افزوده‌ می‌شود و در نتیجه‌ خراج‌ که‌ از مجموعة‌ این‌ تکالیف‌ به‌ دست‌ می‌آید، نیز فزونی‌ می‌یابد.»(189)
امروزه‌ در سطح‌ وسیعی‌ طرفداران‌ عرضه‌ از کاهش‌ نرخ‌های‌ نهایی‌ بالای‌ مالیاتی‌ حمایت‌ می‌کنند. کاستن‌ از تعداد و مقدار نرخ‌های‌ مالیاتی‌ در دو دهة‌ اخیر تقریباً‌ سرلوحة‌ تمام‌ اصلاحات‌ مالیاتی‌ در جهان‌ قرار گرفته‌ است. تجربة‌ اصلاحات‌ نشان‌ می‌دهد که‌ این‌ اصلاحات‌ از پیچیدگی‌ نظام‌ مالیاتی‌ کاسته، اجرای‌ آن‌ را آسان‌تر می‌کند؛ ضمن‌ این‌که‌ تمکین‌ مالیاتی‌ را نیز بهبود می‌بخشد. همچنین‌ اختلال‌زایی‌ مالیات‌ها را کاهش‌ داده، موجب‌ رونق‌ کار و رشد تولید می‌گردد.(190) در واقع‌ سیاست‌ کاهش‌ نرخ‌های‌ مالیاتی‌ و به‌طور کلی‌ کاستن‌ از بار مالیاتی، سیاست‌ انبساطی‌ مالی‌ و در جهت‌ افزایش‌ اشتغال‌ و رشد تولید می‌باشد. این‌ سیاست‌ از طریق‌ معافیت‌های‌ مالیاتی‌ مناسب‌ با شرایط‌ و احوال‌ اقتصادی‌ و توانایی‌ مؤ‌دیان‌ نیز هدف‌ افزایش‌ تولید را محقق‌ می‌سازد؛ ضمن‌ این‌که‌ مصرف‌ جامعه‌ را در سطح‌ مناسب‌ حفظ‌ می‌کند تا بهره‌وری‌ نیروی‌ کار و زندگی‌ کریمانة‌ فرد دستخوش‌ تغییرات‌ ناخوشایند نگردد. تحلیل‌ امام(ع) در این‌ مورد، حکایت‌ دیگری‌ از بینش‌ و خوش‌بینی‌ حضرت‌ نسبت‌ به‌ توانایی‌ مردم‌ در امر تولید است. امام(ع) تخفیف‌ را به‌ عنوان‌ ذخیره‌ و گنجینه‌ای‌ می‌داند که‌ بالاخره‌ در عمران‌ و آبادی‌ کشور به‌ کار گرفته‌ می‌شود و به‌ عبارت‌ دیگر تخفیف‌ مالیاتی‌ بسان‌ پس‌انداز و انباشت‌ سرمایه‌ در دست‌ بخش‌ خصوصی‌ است‌ که‌ اگر به‌ دست‌ دولت‌ قرار گیرد، ممکن‌ است‌ مستقیماً‌ در چرخة‌ تولید وارد نشود.
علاوه‌ بر تبعات‌ نامیمون‌ اقتصادی‌ که‌ بر شمردیم، در اندیشة‌ امام(ع) و در حکومت‌ علوی، آثار ناخوشایندتر اخلاقی‌ و اجتماعی‌ مالیات‌های‌ سنگین، از اهمیت‌ بیش‌تری‌ برخوردار است. مردم‌ برای‌ فرار از مالیات‌ به‌ دروغ‌ و تقلب‌های‌ گوناگونی‌ متوسل‌ می‌شوند. کسانی‌ که‌ توانایی‌ فرار از مالیات‌ یا نهادن‌ آن‌ بر گردن‌ دیگری‌ را دارند، بار مالیاتی‌ کم‌تری‌ را تحمل‌ خواهند کرد و در نتیجه‌ عدالت‌ مالیاتی‌ در دو سطح‌ افقی‌ و عمودی‌ نقض‌ می‌شود. افراد با درآمد و توانایی‌ پرداخت‌ یکسان‌ به‌ یک‌ اندازه‌ مالیات‌ نمی‌دهند و همچنین‌ افراد با توانایی‌ پرداخت‌ بیش‌تر نیز به‌ طور نسبی، مالیات‌ کم‌تری‌ می‌پردازند.
مشاهدة‌ تصویر ناعادلانه‌ از نظام‌ مالیاتی، اعتماد بین‌ مردم‌ و دولت‌ را سست‌ نموده، به‌ مشارکت‌ عمومی‌ لطمه‌ زند. در چنین‌ قضای‌ مسمومی‌ عزم‌ ملی‌ بر خارج‌کردن‌ کشور از بن‌بست‌های‌ اقتصادی‌ و تقاضای‌ ایثار از مردم، خیالی‌ باطل‌ خواهد بود. اگر اجرای‌ نادرست‌ و رفتار غیر مردم‌دارانة‌ دست‌اندرکاران‌ مالیات‌ را بر وضع‌ نامناسب‌ مالیات‌ اضافه‌ کنیم، عمق‌ آثار گفته‌ شده، بهتر روشن‌ خواهد بود.
‌    ‌نتیجه‌
1. دولت‌ علوی‌ با توجه‌ به‌ تعهد و مسئولیتش‌ در برابر اجرای‌ احکام‌ و تعلیمات‌ الهی، درپی‌ سعادت‌ افراد جامعه‌ است‌ و حکومت‌ بهترین‌ وسیله‌ برای‌ تحقق‌ چنین‌ هدفی‌ است.
2. عدالت‌ بهترین‌ بستر و مناسب‌ترین‌ زمینه‌ برای‌ تعالی‌ انسان‌ها و مهم‌ترین‌ هدفِ‌ دولت‌ علوی‌ است.
3. دولت‌ علوی‌ نمایندة‌ مردم‌ و در نتیجه‌ خدمتگزار آنها بود. البته‌ روابط‌ بر اساس‌ حقوق‌ متقابل‌ است، و دولت‌ علوی‌ نیز رابطة‌ ولایی‌ با مردم‌ داشت.
4. دولت‌ علوی‌ در جهت‌ کمک‌ به‌ سعادت‌ مردم‌ وظایفی‌ را در دو حوزة‌ معنوی‌ و ماد‌ی‌ نظیر احقاق‌ حقوق‌ مظلومان، مبارزه‌ با انحراف‌ها و بدعت‌ها و رانت‌ها، آموزش‌ و تربیت، تأمین‌ اجتماعی، و ایجاد رفاه‌ و حمایت‌ از رشد تولید توسط‌ بخش‌ خصوصی، بر عهده‌ گرفت.
5 . دولت‌ علوی‌ در جمع‌آوری‌ بیت‌المال، در حفظ‌ و جلوگیری‌ از حیف‌ و میل‌ آن‌ دقیق‌ بود.
6 . دولت‌ علوی‌ ضمن‌ این‌که‌ در امور دفاعی‌ و امور عمومی‌ به‌ ایجاد امنیت، برقراری‌ عدالت‌ قضایی‌ و نظارت‌ بر کارگزاران‌ حکومت‌ توجه‌ خاص‌ داشت، در امور اجتماعی‌ نیز بسیار فعال‌ بود؛ اما در امور اقتصادی‌ به‌ نظارت‌ و تنظیم‌ بازار و حمایت‌ از بخش‌ خصوصی‌ و رفع‌ موانع‌ تولید بسنده‌ می‌کرد و در نتیجه‌ دولتی‌ متوسط‌ و ظاهراً‌ فعال‌ - به‌ جهت‌ نظارت‌ و تنظیم‌ بازار - بود.
7. با توجه‌ به‌ بحران‌های‌ روحی‌ و معنوی‌ و انحراف‌ از تعلیمات‌ اسلامی‌ - به‌ ویژه‌ در دوران‌ عثمان‌ - هدف‌ سیاست‌های‌ اقتصادی(ع) احیای‌ سنت‌ نبوی‌ و برقراری‌ مناسبات‌ اسلامی‌ دوران‌ حکومت‌ پیامبر(ص) بود. بنابراین‌ برقراری‌ عدالت، اولین‌ هدف‌ برنامه‌ و سیاست‌های‌ دولت‌ علوی‌ را تشکیل‌ می‌داد، و امام‌ با این‌ جهت‌گیری‌ نشان‌ دادند که‌ جامعة‌ رنجور از ظلم‌ و تعد‌ی‌ حاکمان‌ جور و روابط‌ ظالمانه، جز با شربت‌ عدالت، تلخ‌ کامی‌ خود را از یاد نمی‌برد و بر محور توحید استوار نمی‌گردد.
8 . امام(ع) عدالت‌ اسلام‌ را با ارائة‌ برنامه‌ها و سیاست‌های‌ اصولی‌ به‌ ویژه‌ در حوزة‌ مالیات‌ها با واقع‌نگری‌ به‌ تاریخ‌ نشان‌ داد. از این‌ رو امام‌ از اهداف‌ کلان‌ عمران‌ و رشد و حفظ‌ سطح‌ زندگی‌ مردم‌ (ثبات‌ قیمت‌ها) در سیاست‌های‌ اقتصادی‌ خود غافل‌ نشد.
9. سیاست‌ امام‌ در مالیات‌های‌ ثابت‌ مانند زکات، اجرای‌ صحیح‌ آن‌ بود. اعتماد به‌ مردم‌ و جلب‌ مشارکت‌ آنان‌ از طریق‌ اتخاذ روش‌ خودارزیابی‌ و خودتشخیصی‌ در کنار اخلاق‌ و رفتار پسندیدة‌ عاملانِ‌ زکات‌ و رعایت‌ دقیق‌ قوانین‌ توسط‌ آنان، از سیاست‌های‌ معنوی‌ و حکیمانه‌ علوی‌ است.
10. امام‌ در وضع‌ مالیات‌ها (اجرت) از املاک‌ دولتی‌ (زمین‌های‌ خراجیه)، توجه‌ خاصی‌ به‌ رشد و تولید و وضع‌ مردم‌ داشت. از این‌ رو به‌ شدت‌ از سنگینی‌ بار مالیات‌ در حکومت‌ علوی‌ نهی‌ شده‌ است. بخش‌ خصوصی‌ مورد اعتماد بود و در دولت‌ کارآمد علوی‌ رابطة‌ دولت‌ و مردم‌ بر اساس‌ همیاری‌ و مشارکت‌ استوار شده‌ که‌ این‌ رابطه‌ از اعتقاد همکیشی‌ و برادری‌ نشأت‌ می‌گرفت‌ که‌ رهبر و کارگزاران‌ آن، خود را خدمتگزار مردم‌ می‌انگاشتند.
‌    ‌فهرست‌ منابع‌
‌    ‌الف. منابع‌ فارسی‌ و عربی‌
 . قرآن‌ مجید.
 . نهج‌البلاغه، ترجمة‌ جعفر شهیدی، چاپ‌ یازدهم، انتشارات‌ علمی‌ و فرهنگی، تهران‌ / 1376 .
 . نهج‌البلاغه، ترجمة‌ عبدالمحمد آیتی، چاپ‌ اول، انتشارات‌ بنیاد نهج‌البلاغه، تهران‌ / 1376 .
 . الاسس‌ الاسلامیة، محمدباقر الصدر، دارالفرات، بیروت‌ / 1410 ه' .
 . الاموال، ابوعبید، تحقیق‌ محمدخلیل‌ هراس، دارالکتب‌ العلمیة، بیروت‌ / 1406 ه' .
 . اقتصاد، پل‌ ساموئلسن‌ و ویلیام‌ نوردهاوس، ترجمة‌ علیرضا نوروزی‌ و جهاندوست‌ مترجمان، تهران‌ / 1373 .
 . اقتصاد صدر اسلام، کاظم‌ صدر، انتشارات‌ دانشگاه‌ شهید بهشتی، تهران‌ / 1374 .
 . اقتصاد کلان‌ نظریه‌ها و سیاست‌های‌ اقتصادی، فریدون‌ تفضلی، چاپ‌ دوم، نشر نی، تهران‌ / 1366 .
 . اقتصادنا، محمدباقر الصدر، مکتب‌الاعلام‌ الاسلامی، قم‌ / 1375 ش.
 . امکان‌ جایگزینی‌ مالیات‌ بر درآمد با خمس‌ و تبیین‌ آثار آن‌ بر برخی‌ متغیرهای‌ اقتصاد کلان، محمدتقی‌ گیلک‌ حکیم‌آبادی، رسالة‌ دکتری، دانشکدة‌ اقتصاد دانشگاه‌ تهران‌ / 1379 .
 . انساب‌الاشراف، البلاذُری، دارالفکر، بیروت‌ / 1417 ه' .
 . اهداف‌ و آرمان‌های‌ حکومت‌ از دیدگاه‌ امام‌ علی(ع)، محمد سروش، مجموعه‌ اندیشه‌نامة‌ امام‌ علی(ع) (زیر چاپ)
 . بازار در سایة‌ حکومت‌ اسلامی، جعفر مرتضی‌ عاملی، دفتر انتشارات‌ اسلامی، قم‌ / بی‌تا.
 . بحارالانوار، علامة‌ مجلسی، الطبعة‌ الثالثة، دار احیأالتراث‌ العربی، بیروت‌ / 1403 ه' .
 . بودجه‌ریزی‌ دولتی‌ در ایران، علیرضا فرزیب، چاپ‌ ششم، مرکز آموزش‌ مدیریت‌ دولتی، تهران‌ / 1377 .
 . پول‌ و نظام‌های‌ مالی، بخش‌ فرهنگی‌ جامعه‌ مدرسین، مرکز انتشارات‌ دفتر تبلیغات‌ اسلامی، قم‌ / 1375 .
 . تاریخ‌ طبری، الطبری، الطبعة‌ الخامسه، مؤ‌سسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات، بیروت‌ / 1409 ه' .
 . تاریخ‌ الیعقوبی، الیعقوبی، دار صادر، بیروت‌ / بی‌تا.
 . تحف‌العقول، الحر‌انی، تصحیح‌ علی‌اکبر غفاری، کتابفروشی‌ اسلامیه، تهران‌ / 1400 ه' . ق.
 . تطور الاوضاع‌ الاقتصادیة‌ فی‌ عصرالرسالة‌ والراشدین، نجمان‌ یاسین، دارالشؤ‌ون‌ الثقافیة‌ العامة، بغداد / 1991 .
 . تهذیب‌الاحکام، الشیخ‌الطوسی، الطبعة‌الثانیة، دارالاضوأ، بیروت‌ / 1413 ه' .
 . جلوة‌ تاریخ‌ در شرح‌ نهج‌البلاغه، ابن‌ ابی‌الحدید، ترجمه‌ و تحشیة‌ محمود مهدوی‌ دامغانی، نشر نی، تهران‌ / 1367 .
 . حکمت‌ و حکومت، مهدی‌ حائری‌ یزدی، چاپ‌ اول، شادی، 1995 م.
 . الحکومة‌ الاسلامیة‌ فی‌ احادیث‌الشیعة‌ الامامیة،
 . خرد و آزادی، به‌ کوشش‌ کریم‌ امامی‌ و عبدالحسین‌ آذرنگ، باغ‌ آینه، تهران‌ / 1372 .
 . دراسات‌ فی‌ ولایة‌الفقیه‌ و فقه‌الدولة‌ الامامیة، حسین‌ علی‌المنتظری، دارالفکر، قم‌ / 1411 ه' .
 . درس‌هائی‌ از نهج‌البلاغه، حسین‌علی‌ منتظری، حزب‌ جمهوری‌ اسلامی، تهران‌ / 1361 .
 . دعائم‌الاسلام، ابوحنیفه‌ نعمان‌ بن‌ محمد، تحقیق‌ آصف‌ابن‌ علی‌اصغر فیضی، الطبعة‌الثالثة، دارالمعارف، مصر / 1389 ه' .
 . زمین‌ در فقه‌ اسلامی، حسین‌ مدرسی‌ طباطبائی، دفتر نشر فرهنگ‌ اسلامی، تهران‌ /
 . سفینة‌البحار، محدث‌ قمی، مؤ‌سسة‌ انتشارات‌ فراهانی، تهران‌ / بی‌تا.
 . سیاست‌ اقتصادی‌ عمومی، اوتمار آیسینگ، ترجمه‌ هادی‌ صمدی، سمت، تهران‌ / 1378 .
 . سیاست‌های‌ پولی‌ در بانکداری‌ بدون‌ ربا، سعید فراهانی‌فرد، مرکز انتشارات‌ دفتر تبلیغات‌ اسلامی، قم‌ / 1378 .
 . سیمای‌ کارگزاران‌ علی‌ بن‌ ابی‌طالب‌ امیرالمؤ‌منین(ع)، علی‌اکبر ذاکری، چاپ‌ سوم، مرکز انتشارات‌ دفتر تبلیغات‌ اسلامی، قم‌ / 1375 .
 . شرح‌ غررالحکم‌ و دررالکلم، آمدی، تصحیح‌ میر جلال‌الدین‌ حسینی‌ ارموی، ترجمة‌ آقاجمال‌ خوانساری، چاپ‌ چهارم، دانشگاه‌ تهران‌ / 1373 .
 . شرح‌ نهج‌البلاغه، ابن‌ ابی‌الحدید، داراحیأالتراث‌ العربی، بیروت‌ / بی‌تا.
 . العقد المنیر (فی‌ مایتعلق‌ بالدراهم‌ والدنانیر)، موسی‌ حسینی‌ مازندرانی، مروی، تهران‌ / 1357 ه' .
 . علی‌ و فرزندانش، طه‌ حسین،
 . فتوح‌البلدان، البلاذری، دارالفکر، بیروت‌ / 1412 ق.
 . فی‌ ظلال‌ نهج‌البلاغة، محمدجواد مغنیه، الطبعة‌الثالثة، دارالعلم‌ للملایین، بیروت‌ / 1973 .
 . قاطعة‌ اللجاج‌ فی‌ تحقیق‌ حل‌ الخراج، المحقق‌ الکرکی، مؤ‌سسة‌النشر الاسلامی، قم‌ / بی‌تا.
 . قیام‌ و انقلاب‌ مهدی، مرتضی‌ مطهری، صدرا، قم‌ / 1368.
 . الکافی، الکلینی، دارالاضوأ، بیروت‌ / 1407 ه' .
 . الکامل‌ فی‌التاریخ، ابن‌ اثیر، دارالکتب‌ العلمیة، بیروت‌ / 1407 ه' .
 . کتاب‌الخراج، ابن‌ آدم، فی‌ کتاب‌الخراج، ابویوسف، ابن‌ آدم‌ و ابن‌ رجب، دارالمعرفة‌ للطباعة‌ والنشر، بیروت‌ / بی‌تا.
 . کتاب‌الخراج، ابویوسف، فی‌ کتاب‌الخراج، ابویوسف، ابن‌آدم‌ و ابن‌رجب، دارالمعرفة، للطباعة‌ والنشر، بیروت‌ / بی‌تا.
 . کتاب‌السنن‌ الکبری، البیهقی، دارالمعرفة، بیروت‌ / بی‌تا.
 . کتاب‌السیاسه‌ المدنیة، ابونصر الفارابی، المکتبة‌الزهرأ، تهران‌ / 1366 .
 . کنزالعمال، الهندی، مؤ‌سسة‌الرسالة، بیروت‌ / 1409 ه' .
 . مالیة‌ عمومی‌ و اقتصاد دولت، یدا دادگر، انتشارات‌ موسسه‌ فرهنگی‌ - هنری‌ بشیر علم‌ و ادب، تهران‌ / 1378 .
 . ماهیت‌ و ساختار دولت‌ در ایران، محسن‌ رنانی، پژوهشگاه‌ فرهنگ‌ و اندیشه‌ اسلامی‌ (منتشر نشده)، قم‌ / 1379 .
 . مبانی‌ علم‌ اقتصاد، ژاکمن‌ الکس‌ و هانری‌ کولکان، ترجمة‌ منوچهر فرهنگ، دانشگاه‌ ملی‌ ایران‌ (شهید بهشتی)، تهران‌ / 1354 .
 . المبسوط، الشیخ‌ الطوسی، المکتبة‌المرتضویة، طهران‌ / 1363 ش.
 . مدارا و مدیریت، عبدالکریم‌ سروش، صراط، تهران‌ / 1376 .
 . مروج‌ الذهب، المسعودی، دارالفکر، بیروت‌ / 1409 ق.
 . مستدرک‌الوسائل‌ و مستنبط‌المسائل، حاجی‌ نوری، الطبعة‌الثانیة، مؤ‌سسة‌ آل‌البیت(ع)، لاحیأالتراث، بیروت‌ / 1408 ه' .
 . مسندالامام‌ زید، زید بن‌ علی، دارالکتب‌ العلمیة، بیروت‌ / بی‌تا.
 . مقدمة‌ ابن‌خلدون، ابن‌خلدون، دار احیأالتراث‌ العربی، بیروت‌ / بی‌تا.
 . المکاسب‌المحرمه، امام‌ خمینی، مع‌ تذییلات‌ لمجتبی‌ الطهرانی، مطبعة‌ مهر، قم‌ / 1381 .
 . منهاج‌البراعة‌ فی‌ شرح‌ نهج‌البلاغه، الخوئی، مکتبة‌الاسلامیة، طهران‌ / بی‌تا.
  موسوعة‌الامام‌ علی‌ بن‌ ابی‌طالب(ع)، الری‌شهری، دارالحدیث، قم‌ / 1421 ه' .
 . نقش‌ دولت‌ در جهان‌ در حال‌ تحول، بانک‌ جهانی، گروه‌ مترجمین، مؤ‌سسه‌ مطالعات‌ و پژوهش‌های‌ بازرگانی، تهران‌ / 1378 .
 . النقود الاسلامیة، المقریزی، تحقیق‌ محمدالسید بحرالعلوم، انتشارات‌ شریف، 1407 ه' .
 . نهج‌السعادة‌ فی‌ مستدرک‌ نهج‌البلاغة، محمدباقر المحمودی، مؤ‌سسة‌ الطباعة‌ والنشر وزارة‌ الثقافة‌ والارشاد الاسلامی، تهران‌ / 1418 ه' .
 . وسائل‌الشیعة، الحرالعاملی، الطبعة‌الرابعة، دار احیأالتراث‌ العربی، بیروت‌ / 1391 ه' .
‌    ‌منابع‌ انگلیسی‌
 Designing a Tax Administration Reformsterategy: Experiences and Guidelines, CarlosSilvant and. .30 / 97 /Katherine Baer, IMF, WP
 Fole of zakag, The Islamic Quasi Wealth Tax in Source Allocation , Masud Vi Alam , Chaudhury , in. Kagf(ed), Economics of Zakah , Islamic Development Bank , Islamic Research and Training Institute, .1996Jeddah,
 Supply - Side Tay Policy , Its Relevance to Developing Countries , Ved Gandhi(ed) , IMF ,. .1987Washington, D. C. ,
 Tax Structure and Tax Compliance , James Alm , Roy Bahi and Matthew N. Murray , The Review of. .1990 , 24 , No. 7Economics and Statistics , Vol
 The Ecinomic Role of State in Islam , Monzer , Kahf , in Kahf(ed) , Lessons in Islamic Economics ,. .238 - 199Islamic Development Bank , Jadeh , PP.
 The New Palgrave a Dictionary of Economics , John , Eatwell and et. al(eds) , The Macmillan Press. .1987Limited, London,
.22/95 / The Reform of Tax Administration, Vito Tanzi and Anthony Pellechio , IMF , WP .
54 Theories of state intervention, Ajit Karnik, Journal of the university of Mumbai (arts Number) . .(1997)
.1998 Ther Economics of The Welfare State , Nicholas Barr , Third Edition , Oxford University Press , .
 Trends and Future Direction in Tax Policy Reform , A Latin American Perspective , Parthasarathi ,. .43 / 92 /Shome , IMF , WP
‌    ‌منابع‌ دیگر
 . الراعی‌ و الرعیة، توفیق‌الفکیکی، الطبعة‌الثالثة، مؤ‌سسة‌ نهج‌البلاغه، طهران‌ / 1402 ه' .
 . اندیشه‌های‌ اقتصادی‌ در نهج‌البلاغه، محسن‌ حائری، ترجمه‌ عبدالعلی‌ آل‌بویه‌ لنگرودی، انتشارات‌ بنیاد نهج‌البلاغة، تهران‌ / 1378 .
 . حکومت‌ حکمت، مصطفی‌ دلشاد تهرانی، چاپ‌ سوم، خانة‌ اندیشة‌ جوان، تهران‌ / 1378 .

‌    ‌پی‌نوشت‌ها

.1 در این‌ مقاله، دولت‌ و حکومت، به‌ یک‌ معنا و شامل‌ همة‌ قوا به‌ کار می‌رود.
.2 الصدر، محمدباقر، الاسس‌ الاسلامیة، ص‌ 346 .
.3 نهج‌البلاغه، خ‌ 40 .
.4 حائری، مهدی، حکمت‌ و حکومت، ص‌ 196 .
.5 سروش، عبدالکریم، مدارا و مدیریت، ص‌ 370 - 373 .
.6 شرح‌ غرر و درر، ج‌ 6 ، ص‌ 236 .
.7 همان‌ .
.8 نهج‌البلاغه، خ‌ 105. در بحث‌ از «وظایف‌ دولت» در این‌ باره‌ بیش‌تر سخن‌ خواهیم‌ گفت.
.9 مجلسی، بحارالانوار، ج‌ 93 ، ص‌ 40 .
.10 و اصلاح‌ اهلها، نهج‌البلاغه، نامة‌ 53 .
.11 آمدی، شرح‌ غررالحکم‌ و دررالکلم، ج‌ 2 ،ص‌ 604 .
 502 602. P.-«Economic Role of state in The Islam»2. Monzer Kahf , 1
.13 الصدر، محمدباقر، اقتصادنا، ص‌ 380 .
.14 ر.ک: ص‌ 16.
P.III . , «of state Theeonies intervention»5. Karnik , Ajit, 1
.16 الفارابی، ابونصر، کتاب‌السیاسة‌ المدنیة، ص‌ 78 .
.17 ر.ک: ص‌ 29 - 30 .
.18 نهج‌البلاغه، نامة‌ 51 .
.19 نهج‌البلاغه، نامة‌ 5 .
.20 نهج‌البلاغه، نامة‌ 53 .
.21 نهج‌البلاغه، حکمت‌ 371 .
.22 نهج‌البلاغه، خ‌ 216 .
.23 ابن‌اثیر، الکامل‌ فی‌التاریخ، ج‌ 3 ، ص‌ 193 - 194؛ الطبری، تاریخ‌الرسل‌ والملوک، ج‌ 3 ، ص‌ 450 .
.24 ر.ک: طه‌ حسین، علی‌ و فرزندانش، ص‌ 187 .
.25 امامی، کریم‌ و آذرنگ، عبدالحسین‌ (گردآورندگان)، خرد و آزادی، ص‌ 331 .
.26 نهج‌البلاغه، نامة‌ 50 .
.27 شرح‌ غررالحکم‌ و دررالکلم، ج‌ 6 ، ص‌ 30 .
.28 همان، ج‌ 4 ، ص‌ 318 .
.29 نهج‌البلاغه، نامه‌ 53 .
.30 نهج‌البلاغه، خ‌ 34 .
.31 نهج‌البلاغه، خ‌ 87 ؛ همچنین‌ ر.ک: خ‌ 182 .
.32 نهج‌البلاغه، خ‌ 161 .
.33 نهج‌البلاغه، خ‌ 164 .
.34 نهج‌البلاغه، خ‌ 40 .
.35 نهج‌البلاغه، خ‌ 131.
.36 نهج‌البلاغه، نامة‌ 53 .
.37 مطهری، مرتضی، قیام‌ و انقلاب‌ مهدی‌ (عج)، ص‌ 60 .
.38 حاجی‌ نوری، مستدرک‌الوسائل، ج‌ 13 ، ص‌ 158 .
.39 نهج‌البلاغه، نامة‌ 53 .
.40 همان.
.41 نهج‌البلاغه، نامة‌ 67 .
.42 الحر العاملی، وسائل‌الشیعه، ج‌ 11 ، ص‌ 49 .
.43 علا‌ مه‌ مجلسی، بحارالانوار، ج‌ 40 ، ص‌ 327 .
.44 ابن‌ ابی‌الحدید، شرح‌ نهج‌البلاغه، ص‌ 90 .
.45 نهج‌البلاغه، خ‌ 15 .
.46 در آن‌ زمان‌ عمروبن‌ عاص‌ به‌ درایلة‌ (از سرزمین‌های‌ شام) گریخته‌ بود.
.47 ابن‌ ابی‌الحدید، شرح‌ نهج‌البلاغه، ترجمه‌ دکتر محمود مهدوی‌ دامغانی، ج‌ 1 ، ص‌ 135 - 136 .
.48 همان.
.49 نهج‌البلاغه، خ‌ 127 .
.50 نهج‌البلاغه، خ‌ 91 .
.51 نهج‌البلاغه، نامة‌ 53 .
.52 نهج‌البلاغه، نامة‌ 53 .
.53 عاملی، جعفرمرتضی، بازار در سایة‌ حکومت‌ اسلامی، ص‌ 27 .
.54 الحر العاملی، وسائل‌ الشیعه، ج‌ 12 ، ص‌ 300 ؛ الطوسی، تهذیب‌الاحکام، ج‌ 7 ، ص‌ 9 .
.55 الحرالعاملی، وسائل‌ الشیعه، ج‌ 6 ، ص‌ 383.
.56 اسم‌ سه‌ منطقه‌ در بغداد است‌ که‌ از طریق‌ شط‌ فرات‌ مشروب‌ می‌شوند. اهالی‌ آن‌ منسوب‌ به‌ قباد بن‌ فیروز، پدر انوشیروان‌انند. (ذاکری، علی‌اکبر، سیمای‌ کارگزاران‌ علی‌بن‌ ابی‌طالب‌ امیرالمؤ‌منین، ج‌ 1 ، ص‌ 176 - 177 ).
.57 بلاذری، انساب‌الاشراف، ج‌ 2 ، ص‌ 390؛ ذاکری، علی‌اکبر، همان، ج‌ اول، ص‌ 178 - 179؛ الیعقوبی، تاریخ‌ یعقوبی، ج‌ 2 ، ص‌ 203؛ المحمودی، نهج‌السعادة‌ فی‌ مستدرک‌ نهج‌البلاغه، ج‌ 5 ، ص‌ 32 - 33 .
.58 نهج‌البلاغه، خ‌ 34 .
.59 نهج‌البلاغه، خ‌ 105 .
.60 المغنیه، محمدجواد، فی‌ ظلال‌ نهج‌البلاغه، ج‌ 2 ، ص‌ 116 .
.61 الکلینی، الکافی، ج‌ 5 ، ص‌ 153؛ الحر‌انی، تحف‌العقول، ص‌ 216 .
.62 الریشهری، موسوعة‌ الامام‌ علی‌ بن‌ ابی‌طالب(ع)، ج‌ 4 ، ص‌ 177 .
.63 دعائم‌ الاسلام، 2/538/1913. همچنین‌ برای‌ روایاتی‌ در همین‌ زمینه‌ رجوع‌ کنید به: الریشهری، همان، ص‌ 175 - 182 .
.64 همان، ص‌ 167 .
.65 نهج‌البلاغه، نامة‌ 53 .
.66 نهج‌البلاغه، نامة‌ 53 .
.67 الخوئی، منهاج‌البراعة، ج‌ 20 ، ص‌ 70 - 269 .
.68 همان، ص‌ 271 - 272 .
.69 منتظری، درس‌هایی‌ از نهج‌البلاغه، ص‌ 263 .
.70 نهج‌البلاغه، نامة‌ 53؛ الطبری، تاریخ‌ الرسل‌ و الملوک، ج‌ 4 ، ص‌ 543 .
.71 ر.ک: ذاکری، سیمای‌ کارگزاران‌ علی‌بن‌ ابی‌ طالب‌ و مقالة‌ «بیت‌ المال» در مجموعة‌ حاضر.
.72 نهج‌البلاغه، حکمت‌ 270 .
.73 یعنی: و آنچه‌ را خدا از آنان‌ [بهره] به‌ رسولش‌ بازگردانده‌  [و بخشیده] چیزی‌ است‌ که‌ شما برای‌ به‌ دست‌ آوردن‌ آن، نه‌ اسبی‌ تاختید و نه‌ شتری‌ ... آنچه‌ را خداوند از اهل‌ این‌ آبادی‌ها به‌ رسولش‌ بازگرداند، از آنِ‌ خدا و رسول‌ و خویشاوندان‌ او و یتیمان‌ و مستمندان‌ و در راه‌ ماندگان‌ است‌ تا در میان‌ ثروتمندان‌ شما دست‌ به‌ دست‌ نگردد.
.74 بحث‌ تفضیلی‌ این‌ مطلب‌ را در مقالة‌ «بیت‌المال» در همین‌ مجموعه‌ ملاحظه‌ نمائید. همچنین‌ به‌ منبع‌ زیر مراجعه‌ کنید: المنتظری، حسینعلی، در اسات‌ فی‌ ولایة‌ الفقیه‌ و فقه‌ الدولة‌ الاسلامیه، ج‌ 3 ، ص‌ 364-343 .
.75 همان، ص‌ 349 - 350 .
.76 نهج‌البلاغه، خطبه‌های، 34، 40، 232 ، نامه‌های‌ 20 و 43 .
.77 نامة‌ 41 .
.78 غررالحکم، ج‌ 6، ص‌ 370. انفالی‌ که‌ به‌ رسول‌ خدا اختصاص‌ دارد، از آن‌ حاکم‌ اسلامی‌ است. خداوند می‌فرماید: «از تو دربارة‌ انفال‌ می‌پرسند؛ بگو: از آن‌ خداوند و فرستادة‌ او است.» پس‌ هر چیز که‌ به‌ خداوند و فرستاده‌اش‌ اختصاص‌ دارد، مال‌ امام‌ است.
.79 نهج‌البلاغه، نامة‌ 53 . همچنین‌ ر.ک: خطبه‌های‌ 34 و 40 .
.80 همان، نامة‌ 53 .
.81 الحرالعاملی، وسائل‌الشیعة، ج‌ 6 ، ص‌ 51 .
.82 الطبری، تاریخ‌الرسل‌ و الملوک، ج‌ 4 ، ص‌ 100 .
.83 الیعقوبی، تاریخ‌ الیعقوبی، ج‌ 2 ، ص‌ 168 .
.84 البلاذری، فتوح‌البلدان، ص‌ 399 .
.85 نجمان‌ یاسین، تطور الاوضاع‌ الاقتصادیه‌ فی‌ عصرالرساله‌ و الراشدین، ص‌ 340 .
.86 ذاکری، سیمای‌ کارگزاران‌ علی‌بن‌ ابی‌ طالب، ج‌ 1، 8 - 366 .
.87 بانک‌ جهانی، نقش‌ دولت‌ در جهان‌ در حال‌ تحول، ص‌ 44 - 46 .
.88 رنانی، محسن، ماهیت‌ و ساختار دولت‌ در ایران، ص‌ 2 - 10 ؛ دادگر، یدا، مالیه‌ عمومی‌ و اقتصاد دولت، فصل‌ دوم.
.89 همان.
.90 فرزیب، علی‌رضا، بودجه‌ریزی‌ دولتی‌ در ایران، 234 - 250 .
.16-9. Nicholas Barr, The Economics of the Walfare State , P. 9
.92 رنانی، ماهیت‌ و ساختار دولت‌ در ایران، ص‌ 201.
.93 نهج‌البلاغه، نامة‌ 53 .
.94 الحرالعاملی، وسائل‌ الشیعه، ج‌ 13 ، ص‌ 272 - 274 ؛ الشیخ‌ الطوسی، تهذیب‌ الاحکام، ج‌ 7 ، ص‌ 219 - 220 .
.95 ر.ک: ص‌ 16.
.96 عاملی، جعفرمرتضی، بازار در سایة‌ حکومت‌ اسلامی، ص‌ 65 - 75 .
.97 نهج‌البلاغه، نامة‌ 53 .
.98 الحکومة‌ الاسلامیة‌ فی‌ احادیث‌ الشیعة‌ الامامیة، ص‌ 6.
.99 نهج‌البلاغه، نامة‌ 53 .
.100 همان‌ .
10. Voluntary Sector.1
.102 ایسینگ، اوتمار، سیاست‌ اقتصادی‌ عمومی، ترجمة‌ هادی‌ صمدی، ص‌ 8 .
.103 ساموئلسن، پل‌ و ویلیام‌ نوردهاوس، اقتصاد، ترجمة، نوروزی‌ و جهاندوست، ج‌ 1 ، ص‌ 25 .
.104 تفضلی، فریدون، اقتصاد کلان، نظریه‌ها و سیاست‌های‌ اقتصادی، ص‌ 26 .
.105 ایسینگ، همان، ص‌ 9 .
.106 همان، ص‌ 10 .
.107 همان، ص‌ 18 .
.108 همان، ص‌ 23 .
.109 همان، ص‌ 5-2 .
.110 ژاکمن، الکس‌ و هانری‌ تولکان، مبانی‌ علم‌ اقتصاد، ص‌ 697 .
.111 ساموئلسن‌ و نوردهاوس، ص‌ 145 .
.112 سیاست‌های‌ پولی‌ در نظام‌ بانکداری‌ غیرربوی‌ با تغییر نرخ‌ سود و اعتبارات‌ صورت‌ می‌گیرد. ر.ک: فراهانی‌فرد، سعید، سیاست‌های‌ پولی‌ در بانکداری‌ بدون‌ ربا.
PP. «The New Palgrave a Dictionary of Economics,» .3151. Eatwell, John, Milgate and Newman (eds), 1 .750
.114 نهج‌البلاغه، خطبة‌ 3 .
.115 المسعودی، مروج‌الذهب، ص‌ 332 .
.116 همان، ص‌ 333 .
.117 ابن‌ ابی‌الحدید، شرح‌ نهج‌البلاغه، ص‌ 9 - 168 .
.118 الطبری، همان، ج‌ 3 ، ص‌ 589 .
.119 ابویوسف، کتاب‌الخراج، ص‌ 62؛ البلاذری؛ فتوح‌البلدان، ص‌ 3 - 272 .
.120 ابن‌آدم، کتاب‌الخراج، ص‌ 79 .
.121 المسعودی، همان، ص‌ 332 .
.122 همان، ص‌ 337 .
.123 نهج‌البلاغه، خ‌ 129 .
.124 نهج‌البلاغه، خ‌ 131 .
.125 نهج‌البلاغه، خ‌ 3 .
.126 العدل‌ نظام‌الامره. شرح‌ غرر، ج‌ 1 ، ص‌ 198 .
.127 العدل‌ قوام‌الرعیة. همان، ج‌ 1 ، ص‌ 198 .
.128 من‌ عمل‌ بالعدل‌ حصن‌ ا ملکه. همان، ج‌ 5 ، ص‌ 355 .
.129 همان، ج‌ 3 ، ص‌ 168 .
.130 نهج‌البلاغه، خ‌ 33 .
.131 نهج‌البلاغه، حکمت‌ 320.
.132 حاجی‌ نوری، مستدرک‌الوسائل، ج‌ 13 ، ص‌ 65 - 66 .
.133 در این‌ زمینه‌ در مباحث‌ بعدی‌ به‌ تفصیل‌ سخن‌ خواهیم‌ گفت.
.134 ر.ک: الری‌شهری، همان، ص‌ 5 - 169 .
.135 نهج‌البلاغه، خ‌ 173 .
.136 محمد سروش، هدف‌ها و آرمان‌های‌ حکومت‌ از دیدگاه‌ امام‌ علی(ع)، در مجموعة‌ حاضر.
.137 نهج‌البلاغه، حکمت، 103 .
.138 علی(ع) با تمام‌ علم‌ و تدبیر و قدرت‌ چنین‌ تاوانی‌ داد؛ حال‌ تاوان‌ دولت‌ اصلاحگری‌ که‌ قطره‌ای‌ از دریای‌ علی‌ است، چقدر سنگین‌ خواهد بود.
.139 دعائم‌الاسلام، 2/15/9 .
.140 نهج‌البلاغه، حکمت‌ 390 .
.141 علا‌ مه‌ مجلسی، بحارالانوار، ج‌ 103 ، ص‌ 65 .
.142 الری‌شهری، همان، ص‌ 173 .
.143 قمی، عباس، سفینة‌البحار، ج‌ 2 ، ص‌ 719 .
.144 الکلینی، الکافی، ج‌ 5 ، ص‌ 77 .
.145 فقدان‌ بانکداری‌ و به‌ویژه‌ بانک‌ مرکزی‌ و وجود مبادلات‌ پایاپای‌ و حرمت‌ ربا می‌تواند دلایل‌ محدودیت‌ سیاست‌های‌ پولی‌ باشند.
.146 حسینی‌ مازندرانی، العقد المنیر ...، ج‌ 1 ، ص‌ 35؛ المقریزی، النقود الاسلامیة، ص‌ 3 - 6 .
.147 صدر کاظم، اقتصاد صدر اسلام، ص‌ 159 .
.148 ر.ک: بخش‌ فرهنگی‌ جامعه‌ مدرسین، پول‌ و نظام‌های‌ پولی.
.149 المقریزی، همان، ج‌ 1 ، ص‌ 46 .
.150 الیعقوبی، تاریخ‌ یعقوبی، ج‌ 2 ، ص‌ 165 ، ر.ک: الطبری، ج‌ 4 ، ص‌ 256 .
.151 ابن‌اثیر، الکامل‌ فی‌التاریخ، ج‌ 2 ، ص484 .
.152 این‌ امتنانی‌ از سوی‌ امام‌ بر اهل‌ بغی‌ بوده‌ است؛ چنان‌ که‌ امام‌ صادق(ع) می‌فرماید: «هرگاه‌ علی(ع) تمام‌ اهالی‌ بصره‌ [= حاضران‌ در جنگ‌ جمل] را می‌کشتند و اموال‌ آنها را می‌گرفتند، برای‌ حضرت‌ حلال‌ بود؛ ولی‌ حضرت‌ بر آنان‌ منت‌ نهاد تا بر شیعیانش‌ بعد از او امتنان‌ کنند.» (الحرالعاملی، همان، ج‌ 11 ، ص‌ 58 - 59)
‌    ‌‌    ‌البته‌ اگر چه‌ حکم‌ عفو و منت‌ یک‌ حکم‌ ولایی‌ بوده‌ است، حکم‌ موسمی‌ و در مورد خاص‌ نیست؛ بلکه‌ حکمِ‌ حکوم
مستمر تا عصر ظهور حضرت‌ قائم(ع) است‌ که‌ به‌ خاطر حفظ‌ شیعه‌ و اتمام‌ حجت‌ بر دشمنان‌ شیعه‌ در مواجهه‌ با شیعه‌ است. (المنتظری، همان، ج‌ 3 ، ص‌ 295 - 296 و 315)
.153 البیهقی، السنن‌ الکبری، ج‌ 6 ، ص‌ 558 ، ح‌ 12960 ؛ الهندی، کنزالعمال، ج‌ 4 ، ص‌ 519 .
.154 نهج‌البلاغه، خطبه‌ 199 .
.155 نهج‌البلاغه، خ‌ 192 .
.156 نهج‌البلاغه، حکمت‌ 252 .
.157 ... و حصنوا اموالکم‌ بالزکاة‌ ... . نهج‌البلاغه، حکمت‌ 146 .
.158 برخی‌ از محققین‌ زکات‌ را به‌ خاطر همین‌ ویژگی‌ها شبه‌ مالیات‌ دانسته‌اند؛ ر.ک:
Chaudhury, Masud ul Alam, Role of Zakah, the Islamic Quasi Wealth Tax inSource Allocation.
.159 نهج‌البلاغه، نامة‌ 25 .
.160 دعائم‌الاسلام، ج‌ 1 ، ص‌ 259؛ المحمودی، نهج‌السعادة، ج‌ 4 ، ص‌ 142 .
.161 البته‌ هنگام‌ امتناع‌ مؤ‌د‌ی‌ و یا به‌ کار بردن‌ حیله‌ برای‌ فرار از پرداخت‌ زکات، به‌ طوری‌ که‌ حق‌ جامعه‌ از زکات‌ ضایع‌ شود، حاکم‌ اسلامی‌ می‌تواند اقدام‌ کرده‌ زکات‌ را بگیرد.
.162 ابوعبید، همان، ص‌ 49 .
.163 همان.
.164 ابن‌ ابی‌الحدید، شرح‌ نهج‌البلاغه، ج‌ 15 ، ص‌ 153 .
.165 المحقق‌الثانی، قاطعة‌اللجاج‌ فی‌ تحقیق‌ حل‌الخراج، ص‌ 70 .
.166 ر.ک: حسین‌ مدرسی‌ طباطبائی، زمین‌ در فقه‌ اسلامی، ج‌ 2 .
.167 امام‌ خمینی، المکاسب‌المحرمه، ج‌ 2 ، ص‌ 279 .
.168 نهج‌البلاغه، نامة‌ 53 .
.169 نهج‌البلاغه، نامة‌ 53 .
.170 الکلینی، الکافی: ج‌ 3 ، ص‌ 535 ؛ الشیخ‌الطوسی، تهذیب‌الاحکام، ج‌ 4 ، ص‌ 86 .
.171 مدرسی‌ طباطبائی، حسین، همان، ص‌ 68 .
.172 الحرالعاملی، ج‌ 11 ، ص‌ 116؛ الشیخ‌الطوسی، تهذیب‌الاحکام، ج‌ 4 ، ص‌ 120 .
.173 همان.
.174 مدرسی‌ طباطبائی، همان، ص‌ 258.
.175 الحرالعاملی، همان؛ الشیخ‌ الطوسی، همان، ص‌ 105 .
.176 زید بن‌ علی، مسندالامام‌ زید، ص‌ 175 .
.177 الشیخ‌ الطوسی، المبسوط، ج‌ 2 ، ص‌ 29 و 34 و 61 . همچنین‌ سخنان‌ حضرت(ع) نیز این‌ موارد را تأیید می‌نماید.
P. «Relevance of supply - side Tax Policy to Developing countries, A summary,»87. Ved, Gandhi, 1
97. Tax avoidance.1
08. Tax evasion.1
306 - 31. P. «Tax structure and Tax compliance,»18. James, Alm and et. al, 1
.182 نهج‌البلاغه، حکمت‌ 476 .
.183 هر فرد منصفی‌ با تأمل‌ در حکومت‌ امام(ع) در می‌یابد که‌ او در کشف‌ چنین‌ رابطه‌ای‌ پیشقدم‌ بوده‌ است.
.184 ابن‌خلدون، مقدمة‌ ابن‌خلدون، ص‌ 279 .
58. Jean, Baptiste, say.1
68. Dupuit.1
78. Artur Laffer.1
.188 نهج‌البلاغه، حکمت‌ 476.
.189 ابن‌خلدون، همان، ص‌ 344 .
.190 ر.ک: محمدتقی‌ گیلک‌ حکیم‌آبادی، امکان‌ جایگزینی‌ مالیات‌ بر درآمد با خمس‌ و تبیین‌ آثار آن‌ بر برخی‌ متغیرهای‌ اقتصاد کلان، فصل‌ سوم.


ش

تبلیغات