اخلاق و عرفان اسلامى از دیدگاه استاد مصباح یزدی
آرشیو
چکیده
متن
در شماره هاى پیشین شرح بخش هایى از سلسله بحث هاى اخلاقى استاد مصباح یزدى در تبیین وصایاى امام جعفر صادق(ع) به عبدالله بن جندب را عرضه داشتیم. اکنون بخش دیگرى از این روایت شریف را به محضر اهل معرفت تقدیم مى داریم: «یاابن جُندَب اَقِلَ النومَ بِاللَّیل وَالکلام بِالنَّهار فَما فى الجَسَد شیىءٌ اَقلُ شُکراً مِن العین وَاللّسان. فَاِنَّ اُمَّ سلیمان قالت لِسلیمان(ع): یا بُنَىَّ ایّاکَ وَالنّوم فَاِنَّهُ یُفقِرکَ یوم یَحتاجُ الناس اِلى اعمالِهم»1
آثار سوء پرخوابى و پرحرفى
از جمله موضوعات مورد تأکید علماى اخلاق و ارباب سیر و سلوک، پرهیز از پرخوابى و پرحرفى براى رسیدن به کمال معنوى و تقرب الى الله است. البته چیزهاى دیگرى مانند پرخورى نیز مانع رسیدن انسان به کمال معنوى مى گردد، اما ممکن است لذایذ و یا منافعى داشته باشد که انسان را براى رسیدن به آن ها علاقه مند سازد. در حالى که امورى مانند خوابیدن فى نفسه هیچ مطلوبیت و یا فایده اى حتى براى دنیاى انسان ندارد، مگر آن اندازه اى که موجب رفع نیاز انسان و تجدید قواى او براى پرداختن به وظایف واجبش مى گردد. بر خلاف لذّتِ خوردن که ممکن است براى انسان ایجاد انگیزه نماید، خوابیدن لذتى براى انسان ندارد، اگر هم لذتى داشته باشد، مربوط به مقدمات آن ویا موقعى است که انسان از خواب برمى خیزد. کسانى که از روى تنبلى و یا در اثر پرخورى زیاد مى خوابند، نه تنها از کمالات معنوى و انسانى محروم مى شوند، بلکه از وظایف دنیوى خود نیز باز مى مانند. یکى از کارهایى که انسان براى انجام دادن آن باید انرژى زیادى مصرف کند، حرف زدن است. سخنرانان و معلّمان، خصوصاً آن هایى که از لحاظ جسمى ضعیف ترند، به این موضوع به خوبى واقف اند; زیرا پس از سخنرانى و یا تدریس آثار خستگى و از دست دادن انرژى را به وضوح در خود احساس مى کنند. حرف زدن زیاد باعث مى شود تا انسان از انجام اعمال مفید باز بماند. البته، اگر مقصود از حرف زدن، تعلیم و موعظه و کمک کردن به دیگران باشد نه تنها مذموم نیست بلکه امرى لازم و ضرورى است، اما صِرف وراجى کردن نه نفع دنیوى به دنبال دارد و نه نفع اخروى; حتى ممکن است انسان در اثر آن به لغزش هاى زیادى هم مبتلا شود که براى دنیاى او هم ضرر داشته باشد. در اثر همین پرگویى هاست که کدورت ها پیدا مى شود، تنش ها به وجود مى آید و از لحاظ معنوى هم انسان دچار گناهانى هم چون غیبت، تهمت و مفاسد دیگرى از این قبیل مى گردد. افرادى که به پرحرفى عادت کرده اند، از این کار خود لذت مى برند. ابتلاى به این عادت زشت که به دست خود انسان صورت مى گیرد، موجب به خطر افتادن منافع دنیوى و اخروى انسان مى گردد. بنابراین، انسان باید مراقب باشد تا خداى ناکرده به پرخوابى و پرحرفى عادت نکند.
سفارش امام صادق(ع) به عبدالله بن جندب این است که شب ها کم بخواب و روزها کم حرف بزن. حضرت در ادامه، کلامى را به این مضمون از مادر حضرت سلیمان(ع) خطاب به فرزندش نقل مى کند که خوابیدن زیاد، روزى که محتاج به چیزى هستى که کسب نکرده اى تو را فقیر مى کند; یعنى روزى مى آید که تو به اعمالت احتیاج دارى اما به دلیل خوابیدن زیاد آن اعمال را انجام نداده اى و فقیر شده اى و دستت خالى است. اگر انگیزه انسان از خوابیدن رفع خستگى و تجدید قوانباشد، کار عاقلانه اى انجام نداده است; زیرا این کار به منزله تلف کردن بیهوده بخشى از عمر است. انسانى که خواهان عمرى طولانى است، با خوابیدن زیاد در واقع بخشى از زندگى اش را تعطیل مى کند. عادت زشت دیگر، پرگویى است. کسانى که بى جهت به پر حرفى عادت کرده اند، به آسانى نمى توانند خودشان را کنترل کنند; زیرا سکوت کردن براى آن ها به منزله زندانى شدن است!
امام صادق(ع) مى فرماید: در بین اندام هاى بدن انسان هیچ کدام ناسپاس تر از چشم و زبان نیستند. انسان به هر عضوى از اعضاى بدن خود خدمت کند، متقابلاً آن عضو هم خدمتى براى او انجام مى دهد. اما چشم و زبان این گونه نیستند; یعنى ما هر قدر بیش تر به این اعضا خدمت کنیم، آن ها کم تر به ما خدمت خواهند کرد. چشمى که بیش تر اوقات خواب است، چگونه مى تواند به ما خدمت کند؟ زبانى که زیاد حرف مى زند و انسان براى این کار انرژى زیادى مصرف مى کند، چه خدمتى براى ما انجام مى دهد؟ البته، اگر این کار نفعى براى ما داشته باشد، مثلاً از زبان در انجام عبادت، وظیفه، موعظه و... استفاده کنیم، نه تنها کار بیهوده اى انجام نداده ایم، بلکه بهترین بهره را از آن برده ایم.
لزوم پرهیز از افراط و تفریط در خوابیدن
در این جا، توجه به چند نکته لازم و ضرورى است. اول این که انسان باید ازافراط و تفریط به دور باشد. مثلاً گاهى اوقات، افراد با شنیدن سفارش هایى که درباره کم خوابى شده است و یا با خواندن داستان هایى که از چگونگى غلبه بر خواب از بزرگان نقل گردیده، درصدد انجام آن امور برمى آیند و با این کار سلامتى خود را به خطر مى اندازند. به هرحال، بدن انسان احتیاج به استراحت دارد. یکى از نعمت هاى خدا این است که وسیله خواب و استراحت را براى انسان فراهم کرده است «وَجَعلنا نَوْمَکُم سُباتاً» (نبأ: 9); ما خواب را مایه راحتى و آرامش شما قراردادیم. مسلماً خواب یکى از نعمت هاى الهى است که باید از آن به نحو مطلوب استفاده کرد. کسانى هستند که مبتلا به بى خوابى اند و براى رفع این حالت و این که مقدار کمى به خواب بروند، مرتب داروهایى را که عوارض جانبى هم دارند، مصرف مى کنند. بنابراین، داشتن خواب طبیعى نعمت بزرگى است و نباید آن را از دست داد. سخن در این است که انسان بیش از حد لازم نخوابد و فعالیت هاى حیاتى خود از قبیل فکر کردن، کار کردن و... را تعطیل نکند. البته، مقدار نیازى که افراد به خواب دارند با یکدیگر متفاوت است و آن بستگى به نوع مزاج افراد، سنین مختلف عمر، فعالیت هاى انسان و... دارد. معمولاً افراد خودشان با تجربه اى که دارند و یا دستورى که پزشک به آن ها مى دهد، نیاز بدن خود به خواب را مى دانند. بنابراین، رعایت آن حداقل ها ضرورى است و انسان نباید با بى توجهى نسبت به آن موجبات فراهم آمدن بیمارى مخصوصاً در سنین آخر عمر را فراهم آورد.
نکته دوم این است که سفارش و تأکید بر کم خوابیدن در شب به معناى زیاد خوابیدن در روز نیست; زیرا انسان به طورطبیعى شب ها مى خوابدو روزها کار مى کند. البته، در بعضى از مناطق کره زمین که به طور متوالى چند ماه از سال شب و چند ماه دیگر روز است، انسان ها برنامه زندگى خود را به گونه اى تنظیم مى کنند که هم به خواب و هم به کارشان برسند. اما در بیش تر مناطق زمین که شب و روز متناوباً و با اندکى تفاوت و یا تساوى جا به جا مى شوند، انسان ها معمولاً خوابشان را در شب و کارشان را در روز انجام مى دهند; چرا که روز براى فعالیت و تلاش و کوشش مناسب است: «اِنَّ لک بالنهار سبحاً طویلاً» (مزمل: 7); و تو در روز تلاش مستمر و طولانى خواهى داشت.
بنابراین، در این که وقت خواب شب است بحثى نیست، اما این که چقدر باید بخوابیم نکته اى است که پیش از این نیز متذکر شدیم و باید به آن توجه داشته باشیم; یعنى بدانیم که نیاز انسان ها به خواب با یکدیگر متفاوت است و این مسأله بستگى به شرایط زندگى افراد دارد. البته، درست است که شب براى استراحت و آرامش قرار داده شده است، اما به این معنا نیست که از همان سر شب تا هنگام طلوع آفتاب بخوابیم. اجمالاً از دستورات قرآن چنین استفاده مى شود که نیاز انسان به خواب آن چنان زیاد نیست و مقدار کمى از شب براى استراحت و تجدید قوا لازم است. قرآن به پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: «قم اللیل الاّ قلیلاً» (مزمل: 2); تمام شب را به عبادت بپرداز مگر اندکى را. هم چنین قرآن در وصف متقین مى فرماید: «کانوا قلیلاً مِن الّلیلِ ما یَهجَعونَ وَ بِالاَسحارِهُم یَستَغفِرون» (ذاریات: 17 ـ 18); و از شب اندکى را خواب مى کردند و سحرگاهان از درگاه خدا طلب آمرزش و مغفرت مى کردند. اگر قرار بود که انسان نیمى از شبانه روز را به استراحت و خواب بپردازد، هیچ گاه قرآن چنین مسایلى را عنوان نمى کرد. از لحن و بیانات قرآن پیداست که انسان احتیاج به خواب هاى طولانى ندارد.
ضرورت و فواید برنامه ریزى در زندگى
اگر ما به دستورات بیان شده در روایات عمل کنیم، مى توانیم نیاز بدن مان را به خواب با ساعات کم ترى تأمین کنیم. از جمله این که اگر ما قسمت عمده خواب خود را قبل از نیمه شب قرار دهیم، بسیار مفیدتر خواهد بود تا این که آن را به بعد از نیمه شب موکول کنیم. متأسفانه امروزه شرایط زندگى به گونه اى شده است که خواب بیش تر خانواده ها از نیمه شب به بعد است. اما در زمانى که مردم به دستورات اسلام و ائمه اطهار: عمل مى کردند، برنامه هر شب آن ها به این صورت بود که اول مغرب نمازشان را به جماعت مى خواندند، سپس به منزل رفته و شام مى خوردند، مجدداً به مسجد برگشته و نماز عشا را مى خواندند و آن گاه به منزل رفته و مى خوابیدند. البته، امکانات و شرایط زندگى هم به گونه اى بود که به این برنامه کمک مى کرد. مثلاً نبودن برق و تاریکى شب یکى از دلایل زودتر خوابیدن مردم بود. خواب سرشب علاوه بر این که نیاز عمده بدن را تأمین مى کند، موجب مى شود تا انسان بتواند سحر با نشاط از خواب برخیزد و به عبادت بپردازد. طبیعى است کسى که تا نیمه هاى شب به تماشاى تلویزیون مى پردازد، نمى تواند چنین برنامه اى داشته باشد; زیرا خستگى و کسلى او حتى مانع از اداى به موقع فریضه صبح مى گردد.
در گذشته، مسلمانان کمبود خواب خود در شب را با خواب قیلوله در روز جبران مى کردند. این خواب که قبل از ظهر و حدود نیم ساعت به طول مى انجامید، از سویى، موجب برطرف شدن خستگى کار روزانه مى شد و از سوى دیگر، آمادگى لازم را در مسلمانان فراهم مى کرد تا با نشاط بیش ترى نمازظهر خود را به جا آورند. این شیوه زندگى، به مسلمانان کمک مى کرد تا از خوابیدن کم اما به موقع خود، بیش ترین بهره و نشاط لازم را ببرند.
اگر چه امروزه شرایط زندگى نسبت به گذشته تغییر کرده است، اما با برنامه ریزى درست و سعى و تلاش مى توانیم از اوقات زندگى خود حداکثر استفاده را ببریم. مثلاً نباید وقت خود را صرف تماشاى فیلم هاى بى فایده و یا برنامه هاى سرگرم کننده اى کنیم که نه به درد دنیاى ما مى خورد و نه آخرتمان و چه بسا ضرر هم دارند. افرادى که احتیاج به مطالعه دارند، خصوصاً طلبه ها که عادت دارند اول شب مطالعه کنند، بهتر است قسمت عمده مطالعه خود را به آخر شب موکول نمایند. این کار باعث مى شود تا اولاً، به دلیل بازتر بودن و آمادگى بیش تر ذهن، استفاده بیش ترى از مطالعه عاید گردد و ثانیاً، فرصتى فراهم شود تا انسان به نافله شب و قرائت قرآن نیز بپردازد.
نکته دیگر این که صِرف کم خوابیدن در شب به تنهایى موضوعیت ندارد، بلکه نحوه سپرى کردن آن مهم است. هدف از بیدار ماندن، گپ زدن و انجام کارهاى لغو و بى فایده و یا خداى ناکرده کشیده شدن به سمت امور مشتبه نیست، بلکه براى پرداختن به عبادت فردى و خودسازى است: «وَ مِنَ اللَّیل فَاسْجُدلَهُ و سَبِّحه لیلاً طویلاً» (انسان: 26); و شب را ـ در نماز ـ به
سجده خداپرداز و شب دراز را به تسبیح و ستایش او صبح گردان «و من اللَّیل فَتَهَجَّد به نافِلةً لک عَسى ان یَبعثک رَبَک مقاماً محموداً»(اسرى:79); و بخشى از شب بیدار و متهجد باش و نماز شب که بهره افزونى براى تو است به جاى آور باشد که خدایت به مقام محمود (شفاعت) مبعوث گرداند.
از روایات و احادیث چنین برمى آید که پیامبر اکرم(ص) در طول شب چندین مرتبه مى خوابیدند و بیدار مى شدند. مستحب است که مؤمنان بعد از بیدار شدن در نیمه شب، ابتدا چهار رکعت نافله بخوانند و بعد استراحت کنند. مجدداً بیدار شوند و چهار رکعت دیگر بخوانند و باز استراحت کنند... البته این برنامه براى کسانى است که بتوانند به خوبى از آن استفاده کنند به گونه اى که به کار و وظایف واجب شان لطمه اى وارد نیاید. کسانى که مى خواهند از دقایق عمرشان حداکثر استفاده را ببرند، باید براى کیفیت و تقسیم مطلوب آن نیز برنامه ریزى کنند. اما کسانى که دلشان مى خواهد وقتشان را طورى بگذرانند که حتى نفهمند عمرشان چگونه گذشته است، احتیاجى به برنامه ریزى ندارند; چرا که شیطان زمینه را به گونه اى فراهم مى کند که همواره سرگرمى هایى از قبیل جدول پر کردن، فیلم تماشا کردن، سخن لغو گفتن و... براى آن ها مهیا باشد.
بر خلاف شب، که مخصوص خودسازى و انجام عبادات فردى است، روز براى عبادات جمعى و فعالیت هاى اجتماعى از قبیل تحصیل، تدریس، جهاد، کمک به مستمندان و...است. انجام بعضى از مشاغلى که جامعه به آن ها نیاز دارد، علاوه بر این که واجب کفایى است، اگر به قصد قربت باشد، بزرگ ترین عبادت است. بنابراین، مى توان گفت که کارهاى اجتماعى بیش تر در روز و کارهاى فردى و امورى که پنهانى بودن آن ها مطلوب است، بیش تر در شب انجام مى شود. یکى از برنامه هاى شبانه پیامبر اکرم(ص)، حضرت على(ع) و سایر ائمه: رسیدگى به فقرا بود به گونه اى که شناخته نشوند. حالا اگر ما از انجام این امور در شب عاجزیم، حداقل مى توانیم انفاق سرّى را جزو برنامه هاى روزمان قرار دهیم.
دو دام شیطان
نیکى کردن به برادران دینى، خصوصاً شیعیان، از جمله مواردى است که ائمه اطهار(ع) روى آن تأکید فراوان کرده اند و روایات متعددى در این زمنیه وجود دارد. امام صادق(ع) نیز در ادامه این روایت شریف مى فرماید: «یاابن جندب اِنَّ لِلشَّیطان مَصائد یَصطادُ بها فتحاموا شباکه و مصائده. قلت یا ابن رسول الله و ما هى؟ قال: اما مصائده فصدٌ عن برّالاخوان، و اما شباکه فنومٌ عن قضاء الصلوات الّتى فرضها الله، اما انه ما یعبد الله بمثل نقل الاقدام الى برّالاخوان و زیارتهم، ویلٌ للساهین عن الصلوات، النائمین فى الخلوات المستهزئین بالله و آیاته فىِ الفَتَرات.»2
شیطان دام هایى دارد که به وسیله آن ها انسان ها را صید مى کند. از بزرگ ترین، عمومى ترین و مؤثرترین دام هایى که شیطان براى آدمیزاد مى گستراند، یکى این است که انسان را از خدمت کردن به دیگران، بویژه برادران دینى خود باز مى دارد. دوم آن که کارى مى کند تا انسان نمازهایش را به موقع نخواند.
انسان ممکن است با انجام دادن واجبات و فرایض دینى خود فکر کند که به طور کامل به وظیفه اش عمل کرده است، در حالى که رفع نیازهاى مادى و معنوى برادران ایمانى نیز در حد توان از جمله وظایف دینى مسلمانان مى باشد. خصوصاً افرادى که فعالیت خاصى مثل تحصیل، تدریس، نویسندگى و... را انجام مى دهند، باید بدانند که وظایفى هم نسبت به دیگران از جمله اقوام، همسایه ها، هم حجره اى ها و دوستان دارند، اما متأسفانه این گونه افراد به دلیل تمرکز روى یک فعالیت خاص، کم تر به این نکته توجه دارند و از انجام این وظیفه مهم غافل اند. این غفلتى است که اولاً، مقدمات آن را شیطان فراهم مى کند، ثانیاً، به ما القاء مى کند که اصلاً چیزى ندارى که بخواهى به دیگران کمک کنى، ثالثاً، ما را نسبت به نیازهاى دیگران بى تفاوت مى کند; یعنى حالتى را در ما ایجاد مى کند که با خود بگوییم به من ربطى ندارد که دیگران نیاز دارند یا ندارند. یا مى گوییم من زحمت کشیده ام و به اندازه رفع نیاز خودم چیزى را به دست آورده ام، آن ها هم بروند زحمت بکشند تا محتاج دیگران نباشند. حضرت در ادامه مى فرماید: هیچ عبادتى بالاتر از این نیست که انسان در راه کمک کردن به برادران دینى خود قدمى بردارد، حتى اگر هم در این راه موفق به رفع نیاز آن ها نگردد. نه تنها احسان و خدمت به برادران دینى بالاترین عبادت است، بلکه دیدار دوستان، البته اگر براى خدا باشد، نیز بالاترین عبادت است.
همان گونه که اشاره شد، یکى دیگر از دام هاى شیطانى، بازداشتن انسان از خواندن نماز اول وقت مى باشد. آنچه انسان را مستقیماً در مسیر تقرب الى الله به پیش مى برد، نماز است. نماز، رابطه مستقیم بنده با خالق است. از جمله مسایلى که باعث مى شود انسان نتواند به درستى از نمازش استفاده کند، زیاد خوابیدن، دیر خوابیدن و بد خوابیدن است. وقتى انسان دیگر اهتمامى به خواندن نماز اول وقت نداشته باشد، نسبت به مسایل دین نیز بى اعتنا مى شود و کم کم کارش به جایى مى رسد که با دیده تمسخر به مناسک دینى مى نگرد: «ثُم کان عاقبةَ الذین اَساؤاالسُّواى ان کذَّبوا بِایات الله و کانوا بِها یَستَهزِؤُنَ» (رم: 10); سرانجام کار آنان که به اعمال زشت و کردار بد پرداختند این شد که کافر شده و آیات خدا را تکذیب و تمسخر کردند. اگر خداى ناکرده انسان در این مسیر خطرناک قرار گرفت و نسبت به نماز بى اهمیت شد، در واقع با این کار مقدمات کافر شدن خود را فراهم ساخته است. از جمله دلایل بى اعتنایى به دین و تمسخر آن، قرار گرفتن انسان در محیطى است که در آن جا عوامل انحراف و دنیاگرایى زیاد است به گونه اى که آیات الهى کم ترى به گوش مى رسد، موعظه کم تر است و دسترسى به استاد و مربى مشکل است. قرآن کریم در مورد کسانى که عهد خدا و سوگند خود را به بهایى اندک مى فروشند، مى فرماید: «... اوُلئکَ لاخَلاقَ لَهُم فِى الاخِرةِ وَ لایُکَلِّمُهُمُ اللهُ ولایَنظُرُ اِلَیهم یَوْمَ القیامَةِ وَلایُزَکّیهم وَلَهُم عَذابٌ الیمٌ» (آل عمران: 77); اینان را در دار آخرت بهره اى نیست و خدا از خشم با آن ها سخن نگوید و به نظر رحمت در قیامت بدان ها ننگرد و از پلیدى گناه پاکیزه نگرداند و آنان را (در جهنم) عذاب دردناک خواهد بود.
از خداوند متعال مى خواهیم که ما را به وظایف خود آشنا و از شر وسوسه هاى شیطان دور سازد.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1 و 2ـ بحارالانوار، ج78، باب 24، ص 280 و 281
آثار سوء پرخوابى و پرحرفى
از جمله موضوعات مورد تأکید علماى اخلاق و ارباب سیر و سلوک، پرهیز از پرخوابى و پرحرفى براى رسیدن به کمال معنوى و تقرب الى الله است. البته چیزهاى دیگرى مانند پرخورى نیز مانع رسیدن انسان به کمال معنوى مى گردد، اما ممکن است لذایذ و یا منافعى داشته باشد که انسان را براى رسیدن به آن ها علاقه مند سازد. در حالى که امورى مانند خوابیدن فى نفسه هیچ مطلوبیت و یا فایده اى حتى براى دنیاى انسان ندارد، مگر آن اندازه اى که موجب رفع نیاز انسان و تجدید قواى او براى پرداختن به وظایف واجبش مى گردد. بر خلاف لذّتِ خوردن که ممکن است براى انسان ایجاد انگیزه نماید، خوابیدن لذتى براى انسان ندارد، اگر هم لذتى داشته باشد، مربوط به مقدمات آن ویا موقعى است که انسان از خواب برمى خیزد. کسانى که از روى تنبلى و یا در اثر پرخورى زیاد مى خوابند، نه تنها از کمالات معنوى و انسانى محروم مى شوند، بلکه از وظایف دنیوى خود نیز باز مى مانند. یکى از کارهایى که انسان براى انجام دادن آن باید انرژى زیادى مصرف کند، حرف زدن است. سخنرانان و معلّمان، خصوصاً آن هایى که از لحاظ جسمى ضعیف ترند، به این موضوع به خوبى واقف اند; زیرا پس از سخنرانى و یا تدریس آثار خستگى و از دست دادن انرژى را به وضوح در خود احساس مى کنند. حرف زدن زیاد باعث مى شود تا انسان از انجام اعمال مفید باز بماند. البته، اگر مقصود از حرف زدن، تعلیم و موعظه و کمک کردن به دیگران باشد نه تنها مذموم نیست بلکه امرى لازم و ضرورى است، اما صِرف وراجى کردن نه نفع دنیوى به دنبال دارد و نه نفع اخروى; حتى ممکن است انسان در اثر آن به لغزش هاى زیادى هم مبتلا شود که براى دنیاى او هم ضرر داشته باشد. در اثر همین پرگویى هاست که کدورت ها پیدا مى شود، تنش ها به وجود مى آید و از لحاظ معنوى هم انسان دچار گناهانى هم چون غیبت، تهمت و مفاسد دیگرى از این قبیل مى گردد. افرادى که به پرحرفى عادت کرده اند، از این کار خود لذت مى برند. ابتلاى به این عادت زشت که به دست خود انسان صورت مى گیرد، موجب به خطر افتادن منافع دنیوى و اخروى انسان مى گردد. بنابراین، انسان باید مراقب باشد تا خداى ناکرده به پرخوابى و پرحرفى عادت نکند.
سفارش امام صادق(ع) به عبدالله بن جندب این است که شب ها کم بخواب و روزها کم حرف بزن. حضرت در ادامه، کلامى را به این مضمون از مادر حضرت سلیمان(ع) خطاب به فرزندش نقل مى کند که خوابیدن زیاد، روزى که محتاج به چیزى هستى که کسب نکرده اى تو را فقیر مى کند; یعنى روزى مى آید که تو به اعمالت احتیاج دارى اما به دلیل خوابیدن زیاد آن اعمال را انجام نداده اى و فقیر شده اى و دستت خالى است. اگر انگیزه انسان از خوابیدن رفع خستگى و تجدید قوانباشد، کار عاقلانه اى انجام نداده است; زیرا این کار به منزله تلف کردن بیهوده بخشى از عمر است. انسانى که خواهان عمرى طولانى است، با خوابیدن زیاد در واقع بخشى از زندگى اش را تعطیل مى کند. عادت زشت دیگر، پرگویى است. کسانى که بى جهت به پر حرفى عادت کرده اند، به آسانى نمى توانند خودشان را کنترل کنند; زیرا سکوت کردن براى آن ها به منزله زندانى شدن است!
امام صادق(ع) مى فرماید: در بین اندام هاى بدن انسان هیچ کدام ناسپاس تر از چشم و زبان نیستند. انسان به هر عضوى از اعضاى بدن خود خدمت کند، متقابلاً آن عضو هم خدمتى براى او انجام مى دهد. اما چشم و زبان این گونه نیستند; یعنى ما هر قدر بیش تر به این اعضا خدمت کنیم، آن ها کم تر به ما خدمت خواهند کرد. چشمى که بیش تر اوقات خواب است، چگونه مى تواند به ما خدمت کند؟ زبانى که زیاد حرف مى زند و انسان براى این کار انرژى زیادى مصرف مى کند، چه خدمتى براى ما انجام مى دهد؟ البته، اگر این کار نفعى براى ما داشته باشد، مثلاً از زبان در انجام عبادت، وظیفه، موعظه و... استفاده کنیم، نه تنها کار بیهوده اى انجام نداده ایم، بلکه بهترین بهره را از آن برده ایم.
لزوم پرهیز از افراط و تفریط در خوابیدن
در این جا، توجه به چند نکته لازم و ضرورى است. اول این که انسان باید ازافراط و تفریط به دور باشد. مثلاً گاهى اوقات، افراد با شنیدن سفارش هایى که درباره کم خوابى شده است و یا با خواندن داستان هایى که از چگونگى غلبه بر خواب از بزرگان نقل گردیده، درصدد انجام آن امور برمى آیند و با این کار سلامتى خود را به خطر مى اندازند. به هرحال، بدن انسان احتیاج به استراحت دارد. یکى از نعمت هاى خدا این است که وسیله خواب و استراحت را براى انسان فراهم کرده است «وَجَعلنا نَوْمَکُم سُباتاً» (نبأ: 9); ما خواب را مایه راحتى و آرامش شما قراردادیم. مسلماً خواب یکى از نعمت هاى الهى است که باید از آن به نحو مطلوب استفاده کرد. کسانى هستند که مبتلا به بى خوابى اند و براى رفع این حالت و این که مقدار کمى به خواب بروند، مرتب داروهایى را که عوارض جانبى هم دارند، مصرف مى کنند. بنابراین، داشتن خواب طبیعى نعمت بزرگى است و نباید آن را از دست داد. سخن در این است که انسان بیش از حد لازم نخوابد و فعالیت هاى حیاتى خود از قبیل فکر کردن، کار کردن و... را تعطیل نکند. البته، مقدار نیازى که افراد به خواب دارند با یکدیگر متفاوت است و آن بستگى به نوع مزاج افراد، سنین مختلف عمر، فعالیت هاى انسان و... دارد. معمولاً افراد خودشان با تجربه اى که دارند و یا دستورى که پزشک به آن ها مى دهد، نیاز بدن خود به خواب را مى دانند. بنابراین، رعایت آن حداقل ها ضرورى است و انسان نباید با بى توجهى نسبت به آن موجبات فراهم آمدن بیمارى مخصوصاً در سنین آخر عمر را فراهم آورد.
نکته دوم این است که سفارش و تأکید بر کم خوابیدن در شب به معناى زیاد خوابیدن در روز نیست; زیرا انسان به طورطبیعى شب ها مى خوابدو روزها کار مى کند. البته، در بعضى از مناطق کره زمین که به طور متوالى چند ماه از سال شب و چند ماه دیگر روز است، انسان ها برنامه زندگى خود را به گونه اى تنظیم مى کنند که هم به خواب و هم به کارشان برسند. اما در بیش تر مناطق زمین که شب و روز متناوباً و با اندکى تفاوت و یا تساوى جا به جا مى شوند، انسان ها معمولاً خوابشان را در شب و کارشان را در روز انجام مى دهند; چرا که روز براى فعالیت و تلاش و کوشش مناسب است: «اِنَّ لک بالنهار سبحاً طویلاً» (مزمل: 7); و تو در روز تلاش مستمر و طولانى خواهى داشت.
بنابراین، در این که وقت خواب شب است بحثى نیست، اما این که چقدر باید بخوابیم نکته اى است که پیش از این نیز متذکر شدیم و باید به آن توجه داشته باشیم; یعنى بدانیم که نیاز انسان ها به خواب با یکدیگر متفاوت است و این مسأله بستگى به شرایط زندگى افراد دارد. البته، درست است که شب براى استراحت و آرامش قرار داده شده است، اما به این معنا نیست که از همان سر شب تا هنگام طلوع آفتاب بخوابیم. اجمالاً از دستورات قرآن چنین استفاده مى شود که نیاز انسان به خواب آن چنان زیاد نیست و مقدار کمى از شب براى استراحت و تجدید قوا لازم است. قرآن به پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: «قم اللیل الاّ قلیلاً» (مزمل: 2); تمام شب را به عبادت بپرداز مگر اندکى را. هم چنین قرآن در وصف متقین مى فرماید: «کانوا قلیلاً مِن الّلیلِ ما یَهجَعونَ وَ بِالاَسحارِهُم یَستَغفِرون» (ذاریات: 17 ـ 18); و از شب اندکى را خواب مى کردند و سحرگاهان از درگاه خدا طلب آمرزش و مغفرت مى کردند. اگر قرار بود که انسان نیمى از شبانه روز را به استراحت و خواب بپردازد، هیچ گاه قرآن چنین مسایلى را عنوان نمى کرد. از لحن و بیانات قرآن پیداست که انسان احتیاج به خواب هاى طولانى ندارد.
ضرورت و فواید برنامه ریزى در زندگى
اگر ما به دستورات بیان شده در روایات عمل کنیم، مى توانیم نیاز بدن مان را به خواب با ساعات کم ترى تأمین کنیم. از جمله این که اگر ما قسمت عمده خواب خود را قبل از نیمه شب قرار دهیم، بسیار مفیدتر خواهد بود تا این که آن را به بعد از نیمه شب موکول کنیم. متأسفانه امروزه شرایط زندگى به گونه اى شده است که خواب بیش تر خانواده ها از نیمه شب به بعد است. اما در زمانى که مردم به دستورات اسلام و ائمه اطهار: عمل مى کردند، برنامه هر شب آن ها به این صورت بود که اول مغرب نمازشان را به جماعت مى خواندند، سپس به منزل رفته و شام مى خوردند، مجدداً به مسجد برگشته و نماز عشا را مى خواندند و آن گاه به منزل رفته و مى خوابیدند. البته، امکانات و شرایط زندگى هم به گونه اى بود که به این برنامه کمک مى کرد. مثلاً نبودن برق و تاریکى شب یکى از دلایل زودتر خوابیدن مردم بود. خواب سرشب علاوه بر این که نیاز عمده بدن را تأمین مى کند، موجب مى شود تا انسان بتواند سحر با نشاط از خواب برخیزد و به عبادت بپردازد. طبیعى است کسى که تا نیمه هاى شب به تماشاى تلویزیون مى پردازد، نمى تواند چنین برنامه اى داشته باشد; زیرا خستگى و کسلى او حتى مانع از اداى به موقع فریضه صبح مى گردد.
در گذشته، مسلمانان کمبود خواب خود در شب را با خواب قیلوله در روز جبران مى کردند. این خواب که قبل از ظهر و حدود نیم ساعت به طول مى انجامید، از سویى، موجب برطرف شدن خستگى کار روزانه مى شد و از سوى دیگر، آمادگى لازم را در مسلمانان فراهم مى کرد تا با نشاط بیش ترى نمازظهر خود را به جا آورند. این شیوه زندگى، به مسلمانان کمک مى کرد تا از خوابیدن کم اما به موقع خود، بیش ترین بهره و نشاط لازم را ببرند.
اگر چه امروزه شرایط زندگى نسبت به گذشته تغییر کرده است، اما با برنامه ریزى درست و سعى و تلاش مى توانیم از اوقات زندگى خود حداکثر استفاده را ببریم. مثلاً نباید وقت خود را صرف تماشاى فیلم هاى بى فایده و یا برنامه هاى سرگرم کننده اى کنیم که نه به درد دنیاى ما مى خورد و نه آخرتمان و چه بسا ضرر هم دارند. افرادى که احتیاج به مطالعه دارند، خصوصاً طلبه ها که عادت دارند اول شب مطالعه کنند، بهتر است قسمت عمده مطالعه خود را به آخر شب موکول نمایند. این کار باعث مى شود تا اولاً، به دلیل بازتر بودن و آمادگى بیش تر ذهن، استفاده بیش ترى از مطالعه عاید گردد و ثانیاً، فرصتى فراهم شود تا انسان به نافله شب و قرائت قرآن نیز بپردازد.
نکته دیگر این که صِرف کم خوابیدن در شب به تنهایى موضوعیت ندارد، بلکه نحوه سپرى کردن آن مهم است. هدف از بیدار ماندن، گپ زدن و انجام کارهاى لغو و بى فایده و یا خداى ناکرده کشیده شدن به سمت امور مشتبه نیست، بلکه براى پرداختن به عبادت فردى و خودسازى است: «وَ مِنَ اللَّیل فَاسْجُدلَهُ و سَبِّحه لیلاً طویلاً» (انسان: 26); و شب را ـ در نماز ـ به
سجده خداپرداز و شب دراز را به تسبیح و ستایش او صبح گردان «و من اللَّیل فَتَهَجَّد به نافِلةً لک عَسى ان یَبعثک رَبَک مقاماً محموداً»(اسرى:79); و بخشى از شب بیدار و متهجد باش و نماز شب که بهره افزونى براى تو است به جاى آور باشد که خدایت به مقام محمود (شفاعت) مبعوث گرداند.
از روایات و احادیث چنین برمى آید که پیامبر اکرم(ص) در طول شب چندین مرتبه مى خوابیدند و بیدار مى شدند. مستحب است که مؤمنان بعد از بیدار شدن در نیمه شب، ابتدا چهار رکعت نافله بخوانند و بعد استراحت کنند. مجدداً بیدار شوند و چهار رکعت دیگر بخوانند و باز استراحت کنند... البته این برنامه براى کسانى است که بتوانند به خوبى از آن استفاده کنند به گونه اى که به کار و وظایف واجب شان لطمه اى وارد نیاید. کسانى که مى خواهند از دقایق عمرشان حداکثر استفاده را ببرند، باید براى کیفیت و تقسیم مطلوب آن نیز برنامه ریزى کنند. اما کسانى که دلشان مى خواهد وقتشان را طورى بگذرانند که حتى نفهمند عمرشان چگونه گذشته است، احتیاجى به برنامه ریزى ندارند; چرا که شیطان زمینه را به گونه اى فراهم مى کند که همواره سرگرمى هایى از قبیل جدول پر کردن، فیلم تماشا کردن، سخن لغو گفتن و... براى آن ها مهیا باشد.
بر خلاف شب، که مخصوص خودسازى و انجام عبادات فردى است، روز براى عبادات جمعى و فعالیت هاى اجتماعى از قبیل تحصیل، تدریس، جهاد، کمک به مستمندان و...است. انجام بعضى از مشاغلى که جامعه به آن ها نیاز دارد، علاوه بر این که واجب کفایى است، اگر به قصد قربت باشد، بزرگ ترین عبادت است. بنابراین، مى توان گفت که کارهاى اجتماعى بیش تر در روز و کارهاى فردى و امورى که پنهانى بودن آن ها مطلوب است، بیش تر در شب انجام مى شود. یکى از برنامه هاى شبانه پیامبر اکرم(ص)، حضرت على(ع) و سایر ائمه: رسیدگى به فقرا بود به گونه اى که شناخته نشوند. حالا اگر ما از انجام این امور در شب عاجزیم، حداقل مى توانیم انفاق سرّى را جزو برنامه هاى روزمان قرار دهیم.
دو دام شیطان
نیکى کردن به برادران دینى، خصوصاً شیعیان، از جمله مواردى است که ائمه اطهار(ع) روى آن تأکید فراوان کرده اند و روایات متعددى در این زمنیه وجود دارد. امام صادق(ع) نیز در ادامه این روایت شریف مى فرماید: «یاابن جندب اِنَّ لِلشَّیطان مَصائد یَصطادُ بها فتحاموا شباکه و مصائده. قلت یا ابن رسول الله و ما هى؟ قال: اما مصائده فصدٌ عن برّالاخوان، و اما شباکه فنومٌ عن قضاء الصلوات الّتى فرضها الله، اما انه ما یعبد الله بمثل نقل الاقدام الى برّالاخوان و زیارتهم، ویلٌ للساهین عن الصلوات، النائمین فى الخلوات المستهزئین بالله و آیاته فىِ الفَتَرات.»2
شیطان دام هایى دارد که به وسیله آن ها انسان ها را صید مى کند. از بزرگ ترین، عمومى ترین و مؤثرترین دام هایى که شیطان براى آدمیزاد مى گستراند، یکى این است که انسان را از خدمت کردن به دیگران، بویژه برادران دینى خود باز مى دارد. دوم آن که کارى مى کند تا انسان نمازهایش را به موقع نخواند.
انسان ممکن است با انجام دادن واجبات و فرایض دینى خود فکر کند که به طور کامل به وظیفه اش عمل کرده است، در حالى که رفع نیازهاى مادى و معنوى برادران ایمانى نیز در حد توان از جمله وظایف دینى مسلمانان مى باشد. خصوصاً افرادى که فعالیت خاصى مثل تحصیل، تدریس، نویسندگى و... را انجام مى دهند، باید بدانند که وظایفى هم نسبت به دیگران از جمله اقوام، همسایه ها، هم حجره اى ها و دوستان دارند، اما متأسفانه این گونه افراد به دلیل تمرکز روى یک فعالیت خاص، کم تر به این نکته توجه دارند و از انجام این وظیفه مهم غافل اند. این غفلتى است که اولاً، مقدمات آن را شیطان فراهم مى کند، ثانیاً، به ما القاء مى کند که اصلاً چیزى ندارى که بخواهى به دیگران کمک کنى، ثالثاً، ما را نسبت به نیازهاى دیگران بى تفاوت مى کند; یعنى حالتى را در ما ایجاد مى کند که با خود بگوییم به من ربطى ندارد که دیگران نیاز دارند یا ندارند. یا مى گوییم من زحمت کشیده ام و به اندازه رفع نیاز خودم چیزى را به دست آورده ام، آن ها هم بروند زحمت بکشند تا محتاج دیگران نباشند. حضرت در ادامه مى فرماید: هیچ عبادتى بالاتر از این نیست که انسان در راه کمک کردن به برادران دینى خود قدمى بردارد، حتى اگر هم در این راه موفق به رفع نیاز آن ها نگردد. نه تنها احسان و خدمت به برادران دینى بالاترین عبادت است، بلکه دیدار دوستان، البته اگر براى خدا باشد، نیز بالاترین عبادت است.
همان گونه که اشاره شد، یکى دیگر از دام هاى شیطانى، بازداشتن انسان از خواندن نماز اول وقت مى باشد. آنچه انسان را مستقیماً در مسیر تقرب الى الله به پیش مى برد، نماز است. نماز، رابطه مستقیم بنده با خالق است. از جمله مسایلى که باعث مى شود انسان نتواند به درستى از نمازش استفاده کند، زیاد خوابیدن، دیر خوابیدن و بد خوابیدن است. وقتى انسان دیگر اهتمامى به خواندن نماز اول وقت نداشته باشد، نسبت به مسایل دین نیز بى اعتنا مى شود و کم کم کارش به جایى مى رسد که با دیده تمسخر به مناسک دینى مى نگرد: «ثُم کان عاقبةَ الذین اَساؤاالسُّواى ان کذَّبوا بِایات الله و کانوا بِها یَستَهزِؤُنَ» (رم: 10); سرانجام کار آنان که به اعمال زشت و کردار بد پرداختند این شد که کافر شده و آیات خدا را تکذیب و تمسخر کردند. اگر خداى ناکرده انسان در این مسیر خطرناک قرار گرفت و نسبت به نماز بى اهمیت شد، در واقع با این کار مقدمات کافر شدن خود را فراهم ساخته است. از جمله دلایل بى اعتنایى به دین و تمسخر آن، قرار گرفتن انسان در محیطى است که در آن جا عوامل انحراف و دنیاگرایى زیاد است به گونه اى که آیات الهى کم ترى به گوش مى رسد، موعظه کم تر است و دسترسى به استاد و مربى مشکل است. قرآن کریم در مورد کسانى که عهد خدا و سوگند خود را به بهایى اندک مى فروشند، مى فرماید: «... اوُلئکَ لاخَلاقَ لَهُم فِى الاخِرةِ وَ لایُکَلِّمُهُمُ اللهُ ولایَنظُرُ اِلَیهم یَوْمَ القیامَةِ وَلایُزَکّیهم وَلَهُم عَذابٌ الیمٌ» (آل عمران: 77); اینان را در دار آخرت بهره اى نیست و خدا از خشم با آن ها سخن نگوید و به نظر رحمت در قیامت بدان ها ننگرد و از پلیدى گناه پاکیزه نگرداند و آنان را (در جهنم) عذاب دردناک خواهد بود.
از خداوند متعال مى خواهیم که ما را به وظایف خود آشنا و از شر وسوسه هاى شیطان دور سازد.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1 و 2ـ بحارالانوار، ج78، باب 24، ص 280 و 281