آزادى عقیده 4
آرشیو
چکیده
متن
در مقالات گذشته ثابت شد که هدف از تشریع جهاد تحمیل عقیده بر دیگران نیست و مسلمانان نمى توانند براى وادار کردم مردم به قبول اسلام به زور متوسل شوند. با تفحص در آیات و روایات روشن شد که نظریه آنان که براین باورند: جهاد حرکتى است براى وادار کردن مردم به پذیرش دین نه از دلیل معتبر شرعى برخورداراست و نه با روح حاکم بر قوانین اسلام سازگاراست. تحمیلى بودن دین اسلام که توسط برخى از مستشرقین عنوان شده اتهامى است واهى و بى اساس. آنچه اکنون لازم است پى گیرى شود بررسى هدف از تشریع این اصل بااهمیت در معارف اسلامى است.اگر تحمیل عقیده و گسترش اسلام به وسیله جنگ مطرح نیست پس هدف از برگرفتن سلاح و جنگیدن تا مرز کشتن و کشته شدن و ثوابهایى که دراین راستااز طرف شارع منظور شده است بر چه اساس است ؟
از آنجا که تبیین موضوع یاد شده در بر طرف ساختن پاره اى از ابهامات و لغزشهاى فکرى که بیشتراز تبلیغات دشمنان اسلام وایادى خائن آنان سرچشمه مى گیرد موثراست لازم دیدیم که این مقوله به بحث بپردازیم.
ضرورت جهاد
جهاد ازاصول مسلم و ضرورى در فقه اسلامى بوده و جاى هیچ گونه انکار وابهامى در آن وجود ندارد. در قرآن کریم و روایات رسیده از پیامبر ائمه معصومین (ع) براى جنگیدن در راه
خدا و شهادت در راه او منظور گردیده است. دراسلام مجاهدین و قاعدین در جایگاه واحدى نیستند که مجاهدین در بالاترین جایگاه قرار دارند:
لایستوى القاعدون من المومنین غیراولى الضرر و المجاهدین فى سبیل الله باموالهم وانفسهم فضل الله المجاهدین باموالهم وانفسهم على القاعدین درجه و فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما 1
مومنانى که با هیچ رنج و آسیبى از جنگ سر مى تابند با کسانى که با مال و جان خویش در راه خدا جهاد مى کنند برابر نیستند. خدا کسانى را که با مال و جان خویش جهاد مى کنند بر آنان که از جنگ سر مى تابند به در جه اى برترى داده ست و خدا همه را وعده هاى نیکو داده است و جهاد کنندگان را بر آن که از جهاد سر مى تابند به مزدى بزرگ برترى داده است.
ان النبى[ ص] قال : فوق کل ذى بربر حتى یقتل فى سبیل الل فاذا فى سبیل الله فلیس فوقه بر. 2
پیامبراکرم[ ص] فرموده است : بالاتراز هر نیکى نیکى اى است نا شخص در راه خدا به شهادت برسد که آنگاه بالاتراز او نیکى اى نیست.
اینها نشانگر جایگاه رفیع جهاد و مبارزه در شریعت اسلام مى باشد. از بعد خارجى صرف نظرازاین گونه تشویقها و تهدیدها اسلام همانند سایرایان الهى نمى توانداز جنگ و درگیرى به دور باشد زیرا مکتبى که داعیه جهانى داشته و رسالت خویش را براى همه انسانها در همه زمانهااعلام مى دارد نمى تواند خالى از دشمن باشد. یک انقلاب فکرى وقتى که با نظامهاى غیرمشروع در تصادم باشد و منافع آنها را تهدید جدى کند قهرا معارضه و جنگ را سبب مى گردد. روشن است اسلام در مقابل خودخواهان و معارضین ساکت ننشسته و کار قیصر را به قیصر وا نمى گذارد بلکه در مواقع لزوم و حساس در راه دفاع ازارزشها زور و سلاح را نیز به کار مى گیرد و بدین جهت جهاد در طول تاریخ اسلام باعث شوکت و سربلندى مسلمانان بوده و در سایه آن مظلومین و مستضعفین به نبرد برخاسته اند.
روحیه شهادت طلبى سد راه استعمار
استعمار گران که اسلام همراه با جهاد آزادیبخش و حیات آفرین را مانع اهداف نامشروع خود دیده اند همیشه از راههاى گوناگون سعى در گرفتن این سلاح برنده از دست مسلمانان کرده اند.استعمار در طول تاریخ سیاه و ننگین خود تلاش فراوان رده است با معرفى مسلمانان به عنوان اقوام ستیزه جو و وحشى و تحمیل کننده دین در راه منزوى ساختن مکتب اسلام حرکت کند.
یکى از سلاحهاى برنده اى را که استعمار ناجوانمردانه براى انزواى دین پر تحرک اسلام در دست گرفته تاکید روى آزادى مطلق هر نوع فکر و اندیشه وارزش دادن به آن بوده است.
موضوع دفاعى بسیارى از دانشمندان مسلمان در رابطه به این موضوع نشانگر موفقیت آنان در برنامه ها واغراض شوم خود مى باشد.این تبلیغات پر دامنه به دفاع از دموکراسى آزادى انسان تقدس اندیشه و... سبب گشته که عده اى از مسلمانان جهاد را محدود به[ جهاد دفاعى] نموده و هرگونه توسل به زور را جز در موارد هجوم دشمن ممنوع سازند. عدم درک درست از تعالیم اسلام برخى دیگر را براین داشته که رسالت پیامبراسلام[ ص] را منحصر به ابلاغ و رسالت وانذار لفظى دانسته و غیرازاین وظیفه اى را براى آن حضرت در رابطه با مخالفان نشناسند.
سرانجام این اغواگریهاى دشمنان و دفاع ناشیانه موافقین اسلام سبب پیامدهاى تلخى همچون : گسترش روحیه عافیت طلبى و بى تفاوتى در برابر ظلم و ستم واز بین رفتن غیرت دینى و... گردید.
این امر باعث شد که در غربت اسلام و هنگامه هجوم دشمنان آن دین عزیز به دارالاسلام بسیارى از آنان تن به ذلت بدهند و با منفى بافیها و توجیهاى نامعقول هیچ گونه مقاومتى از خود نشان ندهند تا جایى که عزت و شوکت مسلمانان قربانى راحت طلبى این کژاندیشان عافیت طلب شد.
اینک پس از ذکراین مقدمه کوتاه به تبیین موضوع اصلى ( هدف جهاد دراسلام ) مى پردازیم.
اهداف جهاد
محققان اسلامى براى جهادابتدایى دوانگیزه مهم (که دیگر هدفها هم به این دو بر مى گردد) ذکر کرده اند:
1 جهاد براى تامین دعوت و دفاع از دعوتگران شریعت اسلام. به تعبیر دیگر جهاد در راه رفع موانع دعوت.
2 جهاد براى رفع ظلم و نجات مظلومان و مستضعفان از زیر سلطه ستمگران و ظالمان.
این دو موضوع مى تواندانگیزه هاى مقدسى براى جهاد دراسلام به شمار آید و مشروعیت جهادابتدایى را دلیل باشد که ذیلا به بررسى هر کدام مى پردازیم :
1 جهاد براى رفع موانع دعوت
سوالى که دراینجا مطرح مى شود و باید براى پاسخ به آن دقیقا اندیشیداین است که : آیا جنگیدن براى آزادى و رساندن پیام و دعوت مردم براى انتخاب توحید جایزاست یا خیر؟ آیا مى توانیم در راه نشر عقیده خود و تبلیغ از آن با هرگونه مانع برخورد کنیم و تا مرز درگیر شدن و جنگیدن پیش برویم یا خیر؟ با بیان روشنتر اگر حکومت و قدرتى مانع از نشر دعوت اسلام در محدوده سلطه و قدرتى مانع از نشر دعوت اسلام در محدوده سلطه و قدرت خویش گردد آیا جنگیدن بااو تا از بین رفتن موانع مشروع خواهد بود یا خیر؟ دراینجا ابتدا آراى موافقین و آنان که پاسخ مثبت به این سوال داده اند نقل مى کنیم و آنگاه دلایل آنان را موردارزیابى قرار مى دهیم.
همه فقهاء و مفسرانى که جهادابتدایى را براى گسترش دعوت اسلام پذیرفته اند این نوع از جهاد را قبول دارند زیرا کسى که جهاد ابتدایى را تا مرز جواز تحمیل عقیده مشروع مى داند این نوع جهاد را که مرتبه نازلتر از نظر برخورد قرار دارد پذیرفته است.افزون براین بسیارى از علما و محققان معاصر از خاصه و عامه به این موضوع تصریح نموده اند که به نمونه اى از آن اشاره مى گردد:
1 حضرت امام خمینى رضوان الله تعالى علیه مى فرماید:
[ انبیا که جنگ مى کردند با مخالفین توحید مقصدشان این نبود که جنگ بکنند و طرف رااز بین ببرند. مقصداصلى این بود که : توحید را در عالم منتشر کنند دین حق را در عالم منتشر کنند آنها مانع بودند. اینها مى دیدند که این مانع را باید برداشت و به مقصد رسید. رسول اکرم[ ص] مقصدشان این نبوده که مشرکین مکه رااز بین ببرند و با مشرکین جزیره العرب رالله مقصداین بود که : دین اسلام را منتشر کنند و حکومت حکومت قرآن باشد... آنها چون مانع بودندازاین که حکومت اسلامى تحقیق پیدا بکند منتهى به جنگ مى شد... آنها معارضه مى کردند با حکومت اسلامى اینها مقابله مى کردند]. 3
[ اسلام ایمان و عقیده است و عقیده بااکراه و جبر پدید نیاید. اندیشه فقط در مقابل دلیل و برهان کرنش مى کند. قرآن کریم در بسیارى از آیات خود همانند: [ لااکراه فى الدین] این مطلب رااعلان کرده است.اسلام اسلحه را در برابر ظالمینى به کار مى برد که در برابر آیات و براهیم الهى قانع نگردیده بلکه با زور و قدرت در راه دعوت اسلام به ایجاد مانع پرداخته اند بنابراین اسلام سلاح را تنها براى دفع تجاوز تجاوزگران مورداستفاده قرار مى دهد نه براى مجبور ساختن آنان به پذیرش اسلام. خداوند متعال مى فرماید:[ و قاتلوهم حتى لاتکون فتنه] پس جنگیدن دراسلام چیزى است که اسلام از روى ضرورت در راستاى دفع فتنه به آن روى آورده است نه براى تحمیل دین و عقیده]. 4
3. اسلام به خود حق مى دهد که دعوتش را در جهان منتشر کند واین فرع براین است که آزادى براى نشر دعوت داشته باشد. دولتى را در نظر بگیرید که مانع ازاین است که مسلمانان صداى اسلام را به توده مردم برسانند. دراینجا جنگ با توده مردم جایز نیست چون آنان بى خبر بوده و گناهى ندارند ولى آیا با آن رژیم فاسد که عقیده پوسیده اى را تکیه گاه خود قرار داده واز آن مانند زنجیرى بر گردن مردم استفاده مى کند و مانع نشر دعوت اسلام در میان مردم مى گردد جایزاست جنگیدن به قصد برداشتن این مانع از سر راه مردم یا خیر؟ و در واقع بااین محیط خفقان جایزاست مبارزه کردن یا خیر؟از نظراسلام این مبارزه جایزاست زیرااین خود یک نوع قیام در برابر ظلم است. این که این مظلوم خود به این ستم توجه نداشته و براى نجات خود تقاضایى نکرده
است ولى لزومى ندارد تقاضا شده باشد. 25
4. اسلام دینى است جهانى و براى همه انسانها پیامبر[ص] دعوت خود را براین اساس بنا نهاد و دعوت خویش را به خارج از جریره العرب بسط داد...التزام به این امرى است اختیارى و بر حسب آیه شریفه [لااکراه فى الدین] اجبار نمى پذیرد. ولى اکثرمردم به فطرت خدایى خود متمایل به این حق اند و مستعد پذیرش آن که اگر به طور صحیح بر آنان عرضه شود مى پذیرند. حال اگر چنانچه حکومتهاى کافر و ظالم مانع از عرضه دین به مردم شوند چنانکه نوعا چنین است جهاد و مبارزه براى رفع شر آنان از سراینها لازم است :
و قاتلوهم حتى لاتکون فتنه.
برامت اسلامى لازم است راه پیامبر(ص) را ادامه داده واهداف ارزشمنداو را با تمام توان دنبال نمایند.5 :
اسلام با آن کس که با او در سلم و سازش باشد در صلح است. فقط با کسانى که بااو به نبرد برخاسته و یا مانع از نشر دعوت اسلام وابلاغ آن به مردم گردند به جنگ مى پردازند زیرا کسانى که مانع ازابلاغ و نشر دعوت اسلام هستند تجاوزگر به دین و به حقوق همه مردم به شمار مى آیند. خداوند دستور ابلاغ دین را به همه جهانیان صادر کرده است : (لا نذر کم به من بلغ ).
هرگاه دعوتگران به اسلام به سرزمینى روى آوردند تا مردم آن سرزمین را با حکمت و موعظه حسنه و جدال احسن به سوى اسلام رهنمون سازند اگر درها براى نشر دعوت به روى آنان گشوده گردد به هدف دست یافته اند و برخوردى روى نخواهد داد و مردم بر جان و مال خویش در امانند ولى اگرافرادى لوله هاى اسلحه را به سوى آنان نشانه رفتند و مانع آزادى ابلاغ رسالت به مردم گشتند آنان تجاوز کار به دین و مردم هستند و جنگ با آنان روا خواهد بود.
و همین نویسنده در جاى دیگر مى نویسد:
دعوت به اسلام با حجت و برهان همراه است نه با نیزه و شمشیر. پس هر گاه دشمنان اسلام مانع از دعوت به دین که خداوندابلاغ آن را بر همه مردم واجب کرده است گردیدند و دعوتگران مورد تهدید و یا قتل قرار گرفتند تجاوزکار به دین محسوب شده و جنگ با آنان به قصد حمایت از آزادى دعوت روا خواهد بود... تجاوز به زیانبارتراز تجاوز به اموال و جانها به شمار مى آید و دفاع از دین از دفاع از جان و مال واجب تراست. 7
6
[دعوت به اسلام همانطور که قرآن براى ما ترسیم کرده است براساس حکمت و موعظه حسنه و جدال احسن استواراست. جهاد به معناى قتال و جنگ حرکتى است علیه کسانى که در راه دعوت اسلام به ایجاد مانع بپردازند و بر مبلغان تجاوز روا دارند]. 8
7
[عوامل جنگ دراسلام بااستفاده از نصوص
عبارتنداز دفاع از نفس تامین دعوت. و نهایت مشروعیت قتال دراسلام عبارت است از: تحقق آزادى عقیده براى مردم و منع اکراه و شکنجه کردن مردم توسط دشمنان. جنگ دراسلام از آن جهت تشریع گردید تا فتنه از بین برود و دین از آن خدا باشد وامن و صلح در سرتاسر زمین حاکم گردد]. 9
این نظر راافراد دیگرى همانند وهبه زحیلى و... قائل اند.
نتیجه این که : نظریه جهاد به انگیزه رفع موانع دعوت از پایگاه عمیقى در میان فقهاء و محققان فریقین برخورداراست.
ادله این نظریه :
تردیدى نیست که ریشه هاى این فکر را یعنى جهاد براى رفع موانع در کتاب و سنت باید جستجو کرد. براى اثبات این مطلب سه نکته باید موردتوجه قرار گیرد.
1 جهانى بودن دین اسلام.
2وظیفه دعوت و تبلیغ اسلام.
3 جواز توسل به زور براى رفع موانع.
توجه به سخنان و گفته هاى مذکور نشانگراین است که آنان نیز به این مطلب توجه داشتند و در مقام استدلال به آن تمسک جسته اند.اینک ما به بررسى و تشریح هر یک مى پردازیم.
اسلام آیینى جهانى
اسلام براى عده خاص و زمان محدود نیامده بلکه آیینى جهانى و همگانى است.
اسلام مى خواهد که همه جهان در سایه حکومت واحد واندیشه یکتاپرستى اداره گردد و تعالیم حیاتبخش الهى به آگاهى همگان برسد. قرآن خود را کتاب هدایت براى همه انسانها معرفى مى کند.
قرآن از پیامبراسلام به عنوان رحمت براى جهانیان (رحمه للعالمین ) یاد مى کند.
تمامى افراد بشر از هر نژاد و سرزمین مى توانند با پذیرش اندیشه حیاتبخش و وحدت آفرین توحیدى عضو جامعه جامعه اسلام باشند بنابراین اسلام منحصر به حوزه و مرکز خاصفى نیست بلکه جهانى و همگانى است.
مسئولیت تبلیغ دین
در متون اسلامى این مطلب به خوبى روشن است که : شریعت اسلام براى هدایت جهانیان آمده است. وظیفه تبلیغ و رساندن آن به گوش جهانیان و اتمام حجت همگانى نیز وظیفه اى است عمومى و به عهده همه مسلمانان. همگان در حد درک وامکانات وظیفه دارند که به بپردازند. مسلمان واقعى کسى است که در نشر مکتب توحیدى از پاى نشسته و چراغ سعادت و مشعل فروزان هدایت را فرا راه دیگران قرار دهد و دراین راه مشکلات موجود را پذیرا باشد.
احساس مذکور همواره نیروئى مولد و بالنده به جامعه اسلامى مى بخشید و به این وسیله اسلام در صحنه هاى بین المللى مطرح مى شود.
در همین راستا به آیاتى از قرآن کریم که به جهانى بودن دعوت اسلام و مسئولیت تبلیغ و دعوت دلالت دارند اشاره مى کنیم :
1. ما ارسلنا الا کافه للناس بشیرا و نذیرا و لکن اکثر الناس لایعلمون. 10
تو را به پیامبرى نفرستادیم مگر براى مردم مژده دهنده و بیم دهنده باشى ولى اکثر مردم نمى دانند.
دراین آیه جهانى بودن دعوت پیامبر به صراحت بیان شده است.
2. قل یاایهاالناس انى رسول الله الیکم جمیعا. 11
بگو اى مردم من فرستاده خدا به سوى همگى شما هستم.
3. هوالذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کله ولو کره المشرکون. 12
او کسى است که پیامبر خود را براى هدایت مردم فرستاد با دینى درست و برحق تااو را بر همه دینها پیروز گرداند هر چند مشرکان را خوش نیاید.
و در آیات ذیل بر مسئولیت مسلمانان در برابر دعوت دیگران به دین اسلام تاکید شده است :
1. الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون احدا الا الله و کفى بالله حسیبا. 13
کسانى که پیامهاى خدا را مى رسانند وازاو مى ترسند واز هیچ کس جز او نمى ترسند خدا براى حساب کردن اعمالشان کافى است.
در آیه فوق استوارى وایستادگى مبلغان دین خدا و نترسیدن از هیچ کس بجز خداوند مورد ستایش و تقدیر قرار گرفته است.
2. قل : هذا سبیلى ادعواالى الله على بصیره انا و من اتبعنى. 14
بگو:این راه من است. من و پیروانم همگان را در عین بصیرت به سوى خدا مى خوانیم.
3. فاستقم کماامرت و من تاب معک و لاتطغوانه بما تعملون بصیر.15
همراه با آنان که با تو به خدا رو کرده اند همچنان که مامور شده اى ثابت باش و طغیان مکنید که او به هر کارى که مى کنید بینااست.
از مطالعه آیات مذکور و دیگر آیات قرآن در مى یابیم که موضوع جهانى بودن رسالت پیامبر و موطف بودن مسلمانان به ابلاغ آن به جهانیان ازاصیل ترین متن اسلام یعنى قرآن سرچشمه مى گیرد. بر حسب این تعالیم است که باید همیشه مرزهاى فکرى و عقیدتى اسلام در حال توسعه بوده باشد و ماموریت تبلیغى اسلام در مقایس جهانى صورت پذیرد.
سیره پیامبر
پیامبر گرامى اسلام در سخنان خود کرارا به جهانى بودن دعوت خود اشاره فرموده است از آن جمله :
قال رسول الله( ص) : فضلت با ربع... وارسلت الى الناس کافه. 16
به چهار چیز بر دیگر پیامبران برترى یافتم... من به سوى همه مردم مبعوث شده ام.
و در آیات دیگر مى فرماید:
و بعثنى الى کل اسود واحمر بالعربیه. 17
خداوند مرابا زبان عربى به سوى هرانسان سیاه و سرخ مبعوث کرد.
افزون بر آنچه که گذشت پیامبراسلام[ ص] عملا درانجام این رسالت گامهاى بلندى برداشت از جمله : فرستادن نمایندگانى براى ابلاغ پیام دعوت به اسلام به سرتاسر جهان. 18
جواز توسل به زور براى رفع موانع.
برخى از صاحب نظران اسلامى موضوع جواز توسل به زور را براى رفع موانع بدیهى دانسته و مورد را بى نیازازاقامه دلیل اعلام کرده اند و برخى دیگر بگونه اى پراکنده به ذکر دلایل نظریه پرداخته اند. آنچه در ذیل مى آید مطالبى است که مى تواند مجوز براى توسل به زور در جهت رفع موانع دعوت باشد.
1. رفع فتنه
خداوند دو جاى قرآن با صراحت به قتال و جنگ براى رفع فتنه فرمان داده است : (و قاتلوهم حتى لاتکون فتنه ).
گر چه معناى اصلى فتنه امتحان و آزمایش است ولى در معنانى آزار و شکنجه و کفر نیز به کار رفته است. بدون تردید ایجاد مانع در راه دعوت مردم به سوى اسلام وایجاد جو خفقان از مصادیق بازر فتنه انگیزى است.
طبق قراین موجود در دو آیه شریفه و نیز توجه به شان نزول مراد از فتنه همان آزار و شکنجه اى است که مشرکان نسبت به مسلمانان روا داشته اند تا تازه مسلمانان رااز حق باز دارند و مانع گسترش اسلام گردند.
قرآن ازاین گونه تلاشهاى تخریب گرایانه مشرکان به نام فتنه یاد کرده و آن را بالاتراز قتل شمرده است :
الفتنه اشد من القتل. 19
بنابراین ایجاد مانع بر راه دعوت اسلام و جلوگیرى از رسیدن پیام توحید به گوش مردم از مصادیق فتنه انگیزى است که به حکم آیات شریفه براى رفع آن باید به جنگ پرداخت و موانع را بر طرف کرد و محیط را آماده نشر دین کرد تاانسانها بتوانند و در جو آزاد و بى ارعاب و وحشت به انتخاب دین دست یازند.
نجات مستضعفان
دفاع ازانسانهاى مستضعف و نجات آنان در فرهنگ اسلام از جایگاه ویژه اى برخورداراست. در عظمت موضوع همین بس که خداوند درقرآن کریم مى فرماید:
و نریدان نمن على الذین الستضعفو فى الارض و نجعلهم الامه و نجعلهم الوارثین. 20
ما بر آن هستیم که بر مستضعفان روى زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم.
خداوند در آیه شریفه :
و ما لکم لاتقاتلون فى سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء والولدان. 21
مسلمانان را بر دفاع از مستضعفین و جهاد و مبارزه در راه نجات آنان تحریص کرده و با توبیخ هرگونه سستى دراین راه را ممنوع نموده است.
گر چه آیه شریفه در مورد مستضعفان ظاهرى و گرفتاران در چنگ ظلم و ستم ظالمین است و مورد آیه نیز مربوط به مسلمانان ناتوان مکه مى باشد که کفار و مشرکان راههاى هجرت آنان را به دارالاسلام (مدینه ) مسدود کردند و مانع آزادى آنان دراجراى مراسم عبادى شدند ولى آیه عمومیت دارد و شامل همه مستضعفان مى گردد و مستضعفان فکرى از مصادیق مهم آن است زیرااستضعاف فکرى به مراتب بدترازاستضعاف جسمى است.ایجاد جو مسموم و منع از رسیدن صداى توحید و عدالت به گوش انسانها و نگهداشتن آنان در خرافات و جهل از مهمترین مصادیق به ضعف کشانیدن آنان است که به حکم یه شریفه براى نجات آنان به جهاد و مبارزه باید روى آورد.
3. ابلاغ رسالت
اگر مسئولیت دعوت به توحید وابلاغ رسالت بر عهده مسلمانان است چنانکه قبلا ذکر گردید انجام آن مهم در صورتى ممکن خواهد بود که موانع برداشته شود.اگر وجود موانع باعث گردد که ابلاغ رسالت صورت نگیرد شعار جهانى بودند مکتب اسلام و لزوم گسترش و رسانیدن آن به گوش جهانیان و هدایت انسانها هیچ گاه تحقق پیدا نخواهد کرد.
مقصودازابلاغ چیست ؟
نکته لازم به تذکراین که : بعضى با تمسک به آیاتى مانند :[و ما على الرسول الا البلاغ] [ دو ماانت الانذیر] وامثال این آیات گفته اند که : آیات مزبور استفاده از زور را درابلاغ رسالت نفى کرده اند.اگر در راه دعوت مانعى ایجاد گردید تکلیف ابلاغ رسالت ساقط مى شود و مسلمانان نیز در ترک انجام وظیفه معذور خواهند بود.
این مطلب سخنى است نااستوار زیرا درست است که وظیفه پیامبر انذار وابلاغ رسالت است ولى باید بررسى کرد که مقصود از ابلاغ کدام است ؟ آیا منظورازابلاغ تنهاابلاغى است حسى و در حدابلاغ مامور اخطار محکمه به متهم ؟! یااین که خیر وظیفه بالاتراست.از مفهوم ابلاغ بر مى آید که مبلغ علاوه بر حسن رساندن پیام خود به انسانها وظیفه بالاتراست.از مفهوم ابلاغ بر مى آید که مبلغ علاوه بر حسن رساندن پیام خود به انسانها وظیفه دارد آنچنان پیام خود را ادا کند که در دلها واندیشه ها نیز نفوذ نماید.[ و ما على الرسول الا البلاغ المبین] قید مبین که در بیشتر موارد همراه باابلاغ در قرآن آمده شاهدى است بر مدعى. باید براى مکلفى که در روز واپسین براى تکالیفش مورد بازخواست قرار مى گیرد دین و دستورات آن بگونه اى واضح و روشن رسیده باشد و گر نه چگونه مى شود که مورد بازخواست قرار گیرد. پر واضح است که لازمه یک چنین ابلاغى زدودن تمامى موانع راه ابلاغ رسالت مى باشد. حضرت موسى (ع) پس از آن که مامورابلاغ رسالت به فرعونیان مى شود از خداوند چنین درخواست مى کند:
قال رب اشرح لى صدرى و یسرلى امرى واحلل عقده من لسانى یفقهوا قولى. 22
گفت : پروردگار سینه مرا گشاده گردان و کار مرا آسان ساز و گره از زبان من بگشاى تا گفتار مرا بفهمند.
موسى[ ع] طبق این آیه شریفه از خداوند شرح صدر و توانائى بر تفهیم دعوت خویش را طلب مى نماید.ازاین درخواست موسى[ ع] مى فهمیم هدف موسى[ ع] به تنهایى رساندن پیام خدا به گوش آنان نبوده بلکه تفقه و تفهیم را منظور داشته است.
واین چنین ابلاغى در درجه اول با عقول واندیشه سرو کار دارد تا آنها را بیدار کند و دفینه هاى اندیشه را برانگیزاند و به این وسیله ابلاغ رسالت را بر آنان کامل گرداند.
على[ ع] رمز بعثت انبیا را چنین به تصویر مى کشد:
و اصطفى سبحانه من ولده انبیاءاخذ على الوحى میثاقهم و على تبلیغ الرساله امانتهم لما بدل اکثر خلقه عهدالله... فبعث فیهم رسله و واترالیهم انبیاه لیستادوهم میثاق قطرته و یذکروهم و منسى نعمته ویحتجوا علیهم و یثیروا لهم دفائن العقول ویروهم آیات المقدره. 23
خداوند سبحان ازاولاد آدم پیغمبران را برگزید و پیمان وحى رااز آنان گرفت. واز آنان خواست که امانت رسالتش را به مردم برسانند... پیامبرانش را در میان آنان مبعوث کرد و پى در پى رسولان خود را به سوى آنان فرستاد تا پیمان فطرت رااز آنان مطالبه کنند و نعمتهاى فراموش شده را به یاد آنان بیاورند و با ابلاغ دستورات خدا حجت را بر آنان تمام کنند گنجهاى پنهانى عقلها را آشکار سازند و آیات قدرت خداوند را به آنان نشان دهند.
پس روشن کردن افکار واندیشه و تبین معارف الهى براى خفتگان و غفلت زدگان و زدودن موانع تفکر واندیشه ازاهداف اصلى پیامبران الهى است. مویداین مطلب روایتى است ازامام سجاد[ ع] در جواب سوال گروهى که از آن حضرت چگونگى دعوت به اسلام را جویا شده بودند:
تقول : بسم الله الرحمن الرحیم.ادعوک الى الله عزوجل والى دنیه و جماعه امران :احدهما معرفه الله عزوجل والاخرالعمل بر ضوانه وان معرفه الله عزوجل ان یعرف بالوحدانیه والرافه الرحمه والعزه و القدره والعلو على کل شى ء وانه النافع الضارالقاهر لکل شى ءالذى لاتدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هواللطیف الخبیر وان محمدا عبده و رسوله وان ما جاء به هوالحق من عندالله عزوجل و ما سواه هو الباطل... 24
حضرت فرمود: مى گویى : به نام خداوند بخشنده مهربان. تو را مى خوانم به سوى خداوند و دین او که خلاصه آن دو چیزاست : شناخت خدا و عمل براى رضاى او. شناخت خدا چنین است : شناخته شود خداوند به یگانگى و رافت و رحمت و عزت و علم و قدرت برترى بر همه چیز واین که منفعت و زیان به دست اوست و همه مقهور درگاه اویند. دیده هااو را نبینند و او بینندگان را مى بیند واو دقیق و آگاه است. و بتحقیق محمد بنده و فرستاده اوست و آنچه او آورده حق واز جانب خداست. و غیراو هر چه هست باطل...
روشن است که شناخت این مفاهیم با عظمت و تبیین آنها براى مشرکان محتاج به ابلاغ درست و تفکر شنوندگان پیام است که این محیطى آرام و بدون ترس و وحشت را مى طلبد.ایجاد چنین محیطى از باب مقدمه واجب بر هر مکلفى در صورت امکان واجب است.
4. سیره پیامبر ( ص )
آن حضرت در راه رفع موانع دعوت و حمایت از آزادى مبلغان اسلام فرمان جهاد داده است : در ماه ربیع الاول سال هشتم هجرت پیامبر[ص] کعب بن عمیر غفارى را همراه پانزده نفر به سرزمین ذات اطلاح در پشت وادى القرى روانه نمود تااهالى آنجا را به یکتاپرستى دعوت نمایند. مبلغان پس از ورود به محل ماموریت مورد تعرض واقع شدند و همگى جز یک تن به شهادت رسیدند. پیامبر[ص] پس از آگاهى در صدد تهیه نیرو برآمد که اطلاع پیدا کرد دشمن موضع خویش را ترک کرده است لذا منصرف شد. 25
مقارن این جریان پیامبراسلام در ماه جمادى الاول همان سال حارث بن عمیر را با نامه اى روانه دربار فرمانرواى شام نمودند. فرمانرواى شام در آن زمان شرجیل ابن عمر عسانى بود که به نمایندگى از قیصر در آنجا حکومت مى کرد. فرستاده رسول خدا قبل از رسیدن به دربار توسط شرجیل فرماندار سرزمینهاى مرزى شام دستگیر شد و بقتل رسید.
پیامبر[ص] پس ازاطلاع فرمان جهاد صادر نمودند و لشکرى متشکل از سه هزار نفر براى سرکوبى مزاحمان تبلیغ اسلام اعزام نمودند. 26
این موضع گیرى پیامبر ( ص ) بیانگر آن است که حضرت درابلاغ رسالت تا سرحد جهاد و مبارزه پیش رفته است.
5. نهى از منکر
از وظایف وامتیازهاى مهم مسلمانان امر به معروف و نهى از منکراست.
کنتم خیرامه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر.27
روشن است که تبلیغ دین از مصادیق معروف وایجاد مانع در راه دعوتگران به توحید و حق و عدالت از مهمترین مصادیق منکراست.این حرکت باز دارنده سبب محروم شدن مردم از کمال سعادت خواهد شداز این روى مبارزه براى رفع موانع تبلیغى در صورتى که چاره اى به غیر ازاین نباشد از موارد نهى از منکر به شمار مى آید.
6. دفاع از حقوق انسانى
افزودن بر آنچه نوشته شد برخى از محققان از بعد حقوقى مساله لزوم رفع موانع تبلیغ دین را مورد توجه قرار داده اند. چنین عنوان کرده اند که توحید از حقوق انسانى است. حق همه انسانهااست که نداى توحید را که همان نداى فطرت است به هیچ مانعى بشنوند و بفهمند. اگر فرد و یاافرادى مانع رسیدن این پیام الهى بشوند در حقیقت به حقوق انسانیت تجاوز کرده اند و باید به آنان از باب دفاع از حقوق انسانى به مبارزه برخاست.
7. دفاع از آزادى
دفاع از آزادى نیز از عناوینى است که مى تواند به نبرد در راه رفع موانع دعوت اسلامى مشروعیت ببخشد. برخى از محققان دراین باره چنین گفته اند: آزادى از حقوق مسلم انسانهاست. و مسلمانان نیز به عنوان افرادى از جامعه بشرى باید آزاد زندگى کنند و در راه نشر مکتب خود ازاین آزادى استفاده کنند.انساهاى مستعد و آماده پذیرش این مکتب نیز باید آزادى داشته باشند تا سخن حق را بشنوند و درصورت تمایل بپذیرند بنابراین اگر فرد و یا جمعیتى مانع رسیدن توحید به انسانها گردد به حق آزادى انسان تجاوز نموده است و به عنوان دفاع از آزادى باید براى در هم شکستن حصارهاى مرئى و نامرئى معارضان و ایجاد محیطى آزاد و به دوراز هرگونه مانع به مبارزه پرداخت. در طول تاریخ دشمنان بشر و طواغیت به طرق مختلف به حقوق انسانها تجاوز کرده و آزادى رااز آنان سلب نموده اند
آنان اایجاد محیط خفقان وایجاد نظامهاى جاهلى انسانها را در بند عبودیت سردمداران انحصار طلب شرکت و جاهلى قرار داده و با تورهاى نامرئى شرک و خرافات و جهل و فقر و تبلیغات گمراه کننده آزادى آنها را سلب و به عبودیت بندگانى همانند خود وادار نموده اند. با مقررات شیطانى و تحمیل عقاید و آداب موهوم و خرافى استعدادهاى خدائى آنان را گرفته و آنان را به ابزارى به اراده تبدیل کرده اند. بدین جهت از وظایف اساسى پیامبران الهى برداشتن غلها و زنجیرهاى عبودیت غیر خدا اوهام خرافه پرستى از دست و پاى انسانهاست.
ویضع عنهم اصرهم والاغلال التى کانت علیهم. 28
ازاهداف و رسالت دین ایجاد محیطى است که انسانها به کرامت و آزادى دست یابند.این مبارزه بهترین و شایسته ترین دفاع از آزادى و کرامت انسانهاست.
امام باقر[ ع] ماموریت سپاه توحید را در جبهه نبرد توحیدى چنین اعلام مى کنند:
الدعاه الى طاعه الله من طاعه العباد والى عباده الله من عباده العباد والى ولایه الله من ولایه العباد. 29
دعوت گران به اطاعت خدا ازاطاعت بندگان. و به عبادت خدا از عبادت بندگان. و به زمامدارى خدا از زمامدارى بندگان.
همین معنا را نماینده مسلمانان در نبرد قادسیه در برابر پرسش فرمانده سپاه ایران از علت هجوم عرب به مرزهاى ایران بیان مى کند:
الله جاء بنا و هو بعثنا لنخرج من یشاء من عباده من ضیق الدنیا الى سعتها و من جورالادیان الى عدل الاسلام. 30
از آنچه تاکنون ذکر شد مى توان نتیجه گرفت که جهادابتداى به انگیزه رفع موانع دعوت وایجاد محیطى آزاد براى انسانها تا بتوانند آزادانه عقیده اسلامى راانتخاب وابراز دارند امرى است لازم و مشروعیت آن را متون اسلامى تایید مى کند.
لازم به تذکراست که مبانى مذکور نه استقراء کامل همه مبانى که از باب نمونه به مقدار وسع این نوشتار آمده است. و جهاد با انگیزه رفع ظلم و تجاوز و حمایت از مظلومان وانسانهاى دربند که بهترین نوع جهادابتدایى دراسلام است به نوشتار آینده موکول مى گردد.ان شاءالله.
پاورقى ها
1. سوره نساء آیه.95.
2. وسائل الشیعه ج /10/11
3. صحیفه نور ج 7.4454.
4. المثل العلیا فى الاسلام لا فى بحمدون کاشف الغطاء.64.62.
5. جهاد شهید مطهرى.30.
7. الجهاد والحقوق الدولیه.183185 به نقل از الجهاد و المشروع فى الاسلام.720.
8. الجهاد والحقوق الدولیه.196 به نقل از: الجهاد فى سبیل الله فى القرآن والحدیث.
9. الجهاد والحقوق الدولیه.192 به نقل ازالجهاد فى الاسلام.
10. سوره سبا آیه 28.
11. سوره اعراف آیه 158.
12. سوره توبه آیه 33.
13. سوره احزاب آیه 40.
14. سوره یوسف آیه 108.
15. سوره هود آیه 112.
16. بحارالانوار ج 16.321322.
17. بحارالانوار ج 16.316.
18. سیره ابن هشام ج 4.254 طبع داراحیاءالتراث العربى.
19. سوره بقره آیه 191.
20. سوره قصص آیه 5.
21. سوره نساء آیه 75.
22. سوره طه آیه 2825.
23. نهج البلاغه خطبه اول.
24. وسائل الشیعه ج 11.31.
25. طبقات ابن سعد ج 127/02.
26. همان مدرک.128.
27. سوره آل عمران آیه 110.
28. سوره اعراف آیه 157.
29. وسائل الشیعه ج /07/11
30. کامل ابن اثیر ج 2.463. طبع دار صادر بیروت.