واکاوی تجرد نفس ابن سینا در بوته نقد فیزیکالیسم (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
درباره ساحت های وجودی انسان دو دیدگاه کلی مطرح شده است. طرفدارانِ دیدگاه اوّل، به دو ساحت وجودی جوهر غیرمادی (نفس) و بدن مادی باور دارند و افعال انسان را اصالتاً به جوهر غیرمادی نسبت می دهند. پیروانِ دیدگاه دوم، انسان را تک ساحتی و منحصر در وجود جسمانی می دانند. آن ها تمام اعمال انسان را به فیزیک او به ویژه مغز، فرومی کاهند و منکر جوهر غیرمادی هستند. پژوهش حاضر با هدف تبیین دیدگاه اول، به واکاوی تجرد نفس ابن سینا در بوته نقد دیدگاه دوم پرداخته است. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی است. یافته ها و نتایج نشان می دهد ابن سینا با ارائه عناصر حجّت و انواع براهین در مقام اثبات تلاش نموده با تبیین چگونگی افعال نفس، تجرد نفس را نتیجه گیرد. بر این اساس، تجرد نفس در پارادایم ابن سینا بر سه محور تعقل، حلول و استقلال استوار است. فیزیکالیست ها معتقدند اعتقاد به وجود ماهیتی مستقل از جسم برای تبیین و توضیح ادراکات انسان، ناشی از عدم آگاهی لازم نسبت به عملکرد مغز و اعصاب و پیچیدگی های آن است. افزون بر این، این ادعا که تغییرات جسمانی به واسطه رابطه ابزاری جسم برای نفس است، قابل اثبات نیست. از این رو، انکار و اشکالات فیزیکالیستی بر سه محور توانایی مغز و اعصاب، ابهام فلسفه در تبیین منطقی رابطه نفس و بدن و جهل شناختی شکل گرفته است. ابن سینا با اقامه هفت استدلال در اثباتِ تجرد نفس، پاسخگوی اشکالات فیزیکالیستی متناظر است؛ امّا پاسخ به دو اشکالِ فیزیکالیستی در پارادایم ابن سینا مبهم باقی می ماند: اشکالِ تبیین ناپذیریِ پیوندِ نفس و بدن و اشکالِ مبتنی بر مقدمه مبتنی بر درک وجدانی.Examining Avicenna’s Concept of the Soul’s Immateriality in the Context of Physicalism Critique
Two general perspectives have been proposed regarding the existential realms of human beings. Proponents of the first perspective believe in two existential realms: the immaterial essence (soul) and the material body, attributing human actions primarily to the immaterial essence. Followers of the second perspective consider humans to be unidimensional and confined to physical existence, reducing all human actions to their physicality, especially the brain, and denying any immaterial essence. The present study aims to elucidate the first perspective by examining Avicenna's notion of the soul's immateriality in the context of critiquing the second perspective. The research method is descriptive-analytical. The findings and results indicate that Avicenna, by presenting elements of proof and various arguments, has endeavored to substantiate the immateriality of the soul through an explanation of the soul's actions. Accordingly, in Avicenna's paradigm, the immateriality of the soul is based on three pillars: intellect, immanence, and independence. Physicalists believe that the belief in an essence independent of the body to explain and understand human perceptions arises from a lack of sufficient awareness regarding the brain's and nervous system's functions and complexities. Furthermore, the claim that bodily changes are due to the body's instrumental relationship with the soul is unprovable. Thus, the denial and critiques of physicalists are formed around three axes: the capability of the brain and nervous system, the ambiguity of philosophy in logically explaining the soul-body relationship, and cognitive ignorance. Avicenna, with seven arguments in proving the immateriality of the soul, responds to the corresponding physicalist critiques. However, two physicalist objections remain ambiguous in Avicenna's paradigm: the inexplicability of the soul-body connection and the objection based on the premise of intuitive understanding.