وضعیت و اعتبار نظریه منع ممانعت از احقاق حق در حقوق سرمایه گذاری خارجی (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
سرمایه گذاران خارجی به نظام قضایی کشور میزبان و رسیدگی عادلانه و منصفانه به اختلافات بعدی میان این سرمایه گذران با دستگاه های دولتی و اتباع آن کشور است. هرچند که در ضرورت این امر تردیدی وجود ندارد اما تعیین مبنای حقوقی الزام دولت ها به رسیدگی موصوف و حدود تعهدات ایشان از اهمیت زیادی برخوردار است. یکی از نظریاتی که می تواند مبنای تعهد دولت به تمهید نظام قضایی عادلانه به منظور رسیدگی منصفانه به اختلافات ناشی از سرمایه گذاری خارجی باشد نظریه منع ممانعت از احقاق حق[1] توسط دولت ها است. نظریه ای که از سده های میانی قرون وسطا در حقوق بین الملل پدیدار گشت و به اهرمی جهت حمایت از حقوق اتباع بیگانه از جمله بازرگانان خارجی بدل گردید. هرچند این نظریه در بسیاری از زمینه های حقوق بین الملل از جمله حقوق بشر، داوری بین المللی و سرمایه گذاری خارجی مورد استناد داوران و حقوق دانان بین المللی قرار گرفت، لکن، پیوسته، مفهوم آن به ابهامی که ضرورت انعطاف و استناد بیشتر بدان بود، دچار شد. پس از تحولات عمده حقوق سرمایه گذاری بین المللی و تبدیل آن به شاخه ای مجزا از علم حقوق با منابعی مختص به خود، در اعتبار و امکان بهره برداری از مفاهیم تاریخی این شاخه از حقوق تردید جدی ایجاد گردید و از جمله مفاهیم مورد تردید نظریه مورد بحث بود. تردیدی معقول که آیا همچنان می توان نظریه مذکور را جهت حمایت از حقوق سرمایه گذاران خارجی به کار بست و آیا محدودیت های این نظریه هنوز در حمایت از حقوق ایشان معتبر است یا برای پیگیری هدف پیش گفته باید مبنای جدیدی یافت؟ در این نوشتار هدف ابتدایی نگارندگان، زدودن گرد ابهام از این نظریه تاریخی و برشمردن مصادیق آن با استفاده از رویه قضایی و شناخت هرچه بیشتر آن است و در وهله بعدی ضروری است حدود اعتبار این نهاد مشخص گردد؟ آیا همچون گذشته این نظریه با تمام قیود خود مبنای برخورداری سرمایه گذاران خارجی از عدالت است؟ به نظر می رسد علی رغم آنکه این نظریه به خودی خود، در تحولات بعدی حقوق سرمایه گذاری خارجی موضوعیت خود را از دست داده، لکن، همچنان یکی از مصادیق قطعی تخلف دولت های میزبان است و عدم موضوعیت آن نیز صرفاً به جهت پذیرش معیارهای عام تر در رعایت حقوق سرمایه گزاران خارجی است. [1]. Denial of justiceThe Status and Validity of the Theory of Prohibition of Denial of Justice in Foreign Investment Rights
One of the most important factors to the growth of international investment is the trust of foreign investors in the judicial system of the host country and the fair handling of disputes between these investors and government of that country. Although there is no doubt about the necessity of this matter, it is very important to determine the legal basis of the government's obligation to conduct the above-mentioned proceedings and the limits of their obligations. One of the theories that can be the basis of the government's commitment to provide a fair judicial system in order to deal fairly with disputes caused by foreign investment, is the theory of denial of justice by governments. A theory that emerged in international law from the middle centuries of the Middle Ages and became a lever to protect the rights of foreign nationals, including foreign merchants. Although this theory was cited by arbitrators and international lawyers in many fields of international law, including human rights, international arbitration and foreign investment, but, continuously, its concept suffered ambiguity which necessitated more flexibility. After the major changes in international investment law and its transformation into a separate branch of legal science with its own resources, it raised serious doubts in the validity and possibility of using the historical concepts of this branch of law, including the concepts of the aforementioned theory. The question was that the theory can still be used to protect the rights of foreign investors and whether the limitations of this theory are still valid in protecting their rights or should a new basis be found to pursue the aforementioned goal? In this article, the primary goal of the authors is to remove the ambiguity from this historical theory and enumerate its examples using the judicial procedure and to recognize it as much as possible. Like in the past, is this theory with all its limitations the basis for foreign investors to enjoy justice? It seems that despite the fact that this theory itself has lost its relevance in the subsequent developments of foreign investment rights, it is still one of the definite examples of the violation of the host governments and its lack of relevance is only due to acceptance of more general standards in respect of the rights of foreign investors.