آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

تاکنون سه فصل از زندگى فضه نوبیه; بانوى پرهیزگار را با این عناوین; «حضور فضه در مدینه، خدمتگزارى زهرا (س)، تشکیل خانواده، تربیت فرزندان، سفر تبلیغى حج‏» خواندیم. اینک بخش پایانى این مجموعه را در آستانه ماه محرم و حماسه خونین و جاودان عاشورا مرور مى‏کنیم که به حضور ستاره پرفروغ نوبه در کاروان عاشورا و در کنار دیگر بانوان، تحلیلى از حضور زنان در این نهضت، همراهى با زینب کبرى از مدینه تا شام، وفات، مرقد و شخصیت روایى وى اختصاص دارد.
سفر با شکوه حج از جنبه سیاسى و تبلیغى براى فضه پربار و موفقیت‏آمیز بود; زیرا او توانست‏حقایق تلخ سالها ظلم و غصب ولایت و بى‏شرمى علیه اهل بیت (ع) را به گوش دیگر مسلمانان برساند. علاوه بر آن با بازگویى حقایق افقهایى جدید فراراه جویندگان راه حقیقت‏بگشاید و در این بین خود نیز اندکى احساس سبکبارى کند. فضه سنگربان قله‏هاى فضیلت و شرف بود و پس از انجام مراسم حج مصمم‏تر از قبل به دیار خویش بازگشت و به عنوان یکى از علمداران سپاه حق در خط اهل‏بیت (ع) باقى ماند، از این‏روى مى‏توان گفت او همچنان پاسدار ولایت در عصر ولایت امیرمؤمنان و امام حسن (ع) باقى ماند. (1)
عصر شب‏زدگان
سرانجام دوران ولایت امام حسین بن على (ع) رسید و این در حالى بود که ممالک اسلامى از زمان صلح امام حسن (ع) تحت‏سیطره معاویه (2) قرار داشت. وى در این دوران مدتى از حکومت ننگینش را پشت‏سرگذاشته، با نیرنگ، فریب، ظلم و تجاوز پایه‏هاى حکومتش را مستحکم کرده بود. خود صریحا مى‏گفت: به خدا قسم، نه براى نماز، روزه، حج و زکات با شما جنگیدم. چون شما همه اینها را به جا مى‏آوردید. من براى حکومت‏با شما جنگیدم، و خدا آن را به من داد هر چند شما خوش نداشتید. (3) و آنگاه اضافه کرد: هر پیمانى را که با حسن بن على داشتم، زیر پا مى‏گذارم و به هیچ یک عمل نخواهم کرد.
زمام امور در دست مردى بود که شرابخوارى، قضاوت برخلاف اسلام، (4) رسمیت دادن به فرزند زنا، (5) جنگ با امیرمؤمنان على بن ابى طالب، (6) قتل مالک اشتر، (7) اعدام حجر بن عدى، (8) شهادت عمر بن الحمق، (9) قتل محمد بن ابى بکر، (10) جعل احادیث در مذمت على (ع)، امر به لعن او، (11) حیف و میل بیت‏المال و اعطاء چهار هزار درهم بابت جعل حدیث و تفسیر غلط قرآن علیه امیرمؤمنان على (ع)، شهادت امام حسن (12) و تحمیل ولایتعهدى یزید را در کارنامه سیاهش داشت. به هر حال معاویه وقتى احساس کرد مرگش نزدیک است، فرزندش یزید را به جانشینى برگزید و به این ترتیب اولین پایه حکومت موروثى در جهان اسلام را بنا گذاشت.
یزید از زنى به نام «میسون‏» دختر بجدل کلبى در سال 25،26 به دنیا آمد. (14) و بعد از تولد در میان داییها و خویشان مادرش به بنى کلاب در روستاهاى شام بزرگ شد. او چهره‏اى سبز و آبله‏گون و پرمو داشت، شرابخوارى (15) و سگ‏بازى از خصوصیتهاى خانوادگیش بود و همانند پدرش غدار و هتاک بود و از ریختن خون مردم لذت مى‏برد و همنشین‏هاى او سگ و بوزینه بودند. (16) در چنین عصرى که شب‏زدگان حکومت‏بر مسلمین را غصب کرده بودند، حسین بن على (ع) چاره‏اى جز جهاد ندید و به این ترتیب در سال شصت هجرى کاروان شهادت رو به سوى کربلا آورد. (17)
بانوان و نهضت‏ حسینى
در این هجرت گروهى از بانوان فداکار از جمله فضه با حضرت همراه شدند.
فضه نوبیه در عصر پیامبر، امیرمؤمنان و امام حسن(ع) به خوبى از عهده همراهى با اهل‏بیت‏برآمده بود، این بار نیز باکى از مهاجرت به دل راه نداد و به همراه امام حسین و حضرت زینب راه پرمخاطره‏اى را پیش گرفت. علاوه بر فضه، بانوان دیگرى نیز در این کاروان حضور داشتند که نام برخى از آنان چنین است.
زینب کبرى، ام کلثوم کبرى دختر فاطمه زهرا (س)، سکینه دختر حسین بن على (ع)، فاطمه دختر حسین بن على (ع) ، ام کلثوم دختر عبدالله بن جعفر، ام لیلى مادر على اکبر، رمله مادر قاسم بن حسن، ام کلثوم صفرى دختر امیرالمؤمنین، ام وهب (در عاشورا شهید شد)، همسر وهب، ام عمرو بن جنادة (پس از شهادت فرزندش سر او را به سوى دشمن پرتاب کرد و شمشیر به دست رو به میدان آورد که امام حسین مانع شد)، ام خلف همسر مسلم بن عوسجه، ویلم همسر زهیر بن قین، فاطمه دختر امیرمؤمنان، فاطمه دختر امام حسن (ع)، لیلى مادر عبدالله اصغر، شهر بانو (مادر یکى از کودکان)، رقیه دختر امام حسین (ع)، رباب مادر على اصغر و دختر امرء القیس، فاطمه صغرى دختر امام حسین، ام الثغر، فکیهه همسر عبدالله بن اریقط، رقیه همسر مسلم به همراه دخترش، حسینه مادر منجع، ام عبدالله عمر (که پس از شهادت عبدالله با عمود خیمه به طرف دشمن حمله کرد) و همسر عبدالله بن عمیر (که بر بالین شوهرش حاضر شد و آرزوى شهادت کرد، همانجا توسط غلام شمر به شهادت رسید) (18)
این بانوان به چند دسته تقسیم مى‏شدند. برخى از اولاد امیرمؤمنان بودند و عده‏اى نیز به همراه قبیله یا شوهران یا فرزندانشان با کاروان همراه شده بودند اما فضه در این بین تنها همراهش زینب کبرى (س) بود و از شوهر و فرزندانش در کربلا نامى به میان نیامده است و به همین دلیل نحوه حضور وى از بانوان دیگر متمایز مى‏شود و استقلال فکرى و قدرت انتخابش را در حساسترین برهه از تاریخ به نمایش مى‏گذارد.
ارزش حضور فضه در مجموعه کاروان را زمانى مى‏توان به خوبى درک کرد که دانست مردان بسیارى به بهانه داشتن اهل و عیال، از همراهى با کاروان شهادت خوددارى ورزیدند و حتى برخى که امام حسین (ع) آنان را مخاطب قرار داده، خواستار حمایتشان مى‏شد، از همراهى دریغ کردند. هرثمة بن سلیم یکى از این شخصیتهاست. او خود مى‏گوید: به همراه امیرمؤمان از جنگ صفین باز مى‏گشتیم، حضرت در کربلا فرود آمد. ما نیز پیاده شده، با وى نماز جماعت‏خواندیم. بعد از اتمام نماز، حضرت مشتى از خاک زمین را برداشته، بویید و فرمود: «و اهالک ایتها التربة لیحشر منک قوم یدخلون الجنة بغیر حساب‏» خوشا به حال تو اى زمین گروهى از تو محشور شده، بدون حساب وارد بهشت مى‏شوند!
رو به همسرم (جرداء بنت‏سمیر) که از شیعیان على بود، کردم و گفتم: از راستگویتان على، تعجب نمى‏کنى که با مشتى خاک سخن مى‏گوید؟ از کجا علم غیب دارد؟!
همسرم گفت: اى مرد! از این سخنان دست‏بردار; امیرمؤمنان جز به حق نمى‏گوید.
روزگارى گذشت تا اینکه عبیدالله بن زیاد براى جنگ با امام حسین(ع) لشکرى فرستاد. من هم با تعدادى از سواران به کوفه رفتم. وقتى به کربلا رسیدم، آن مکان را که امیرمؤمنان(ع) باء;ء خاکش سخن گفته بود، به یاد آوردم و حدیثى را که از على (ع) شنیده بودم، با خود زمزمه کردم. از این که به چنین سفرى آمده بودم، به شدت اندوهگین شدم. ناچار اسب خود را به سوى خیمه‏هاى حسین (ع) تاختم. وقتى روبرویش رسیدم، پیاده شده، سلام کردم، و آنچه را از امیرمؤمنان شنیده بودم، به وى بازگفتم.
فرمود: اکنون بگو قصد دوستى‏دارى یا دشمنى!
گفتم: هیچ‏کدام، اى فرزند رسول خدا زن و فرزندانم در کوفه تنها هستند از طرفى از ابن زیاد هم مى‏ترسم.
فرمود: در این صورت هر چه زودتر از این مکان دور شو تا قتلگاه ما را نبینى زیرا هر که این واقعه را ببیند و ما را یارى نکند، به آتش افکنده مى‏شود.
بى‏درنگ مانند فراریان اسب خود را تاختم و به سرعت از آنجا دور شدم. تا قتلگاه آل رسول را نبینم. (19)
در طول مدت جنگ زنان از جمله فضه، فشارهاى روانى زیادى را تحمل کردند و این علاوه بر وظایفى بود که بر عهده داشتند. آنان به پرستارى از مجروحین، مداوا و روحیه‏دادن به لشکر اسلام مشغول بودند و گاه اتفاق افتاد که وارد صحنه کارزار مى‏شدند; حتى دو تن از آنان به شهادت رسیدند.
غروب خورشید امامت
اوج حماسه زنان را باید از لحظاتى جستجو کرد که خورشید امامت در گودال قتلگاه در حال غروب بود. از همان لحظه که گویى خیال سپاه یزید از ناحیه امام راحت‏شد، به سوى خیمه‏ها و زنان تاخته و موجبات وحشت کودکان و زنان را فراهم ساختند در این بین صحنه‏هاى تکان‏دهنده‏اى به وجود آمد که یادآورى آن خاطر هر آزاده‏اى را آزار مى‏دهد.
از اسارت تا رحلت
اینک ستاره سرزمین نوبه به همراه زنان و کودکان اهل بیت (ع) در چنگ یزیدیان اسیر بود; اسیرانى که همچون کفار با آنان رفتار مى‏شد. بانوان را بر شترهاى بى‏جهاز سوار کرده بودند و با خشونت تمام از محل حادثه دورشان مى‏ساختند. فضه در این کاروان به همراه زینب، ام کلثوم و شیرزنان دیگر از کودکان سرپرستى مى‏کرد. او بارها وظیفه تبلیغ اهل بیت و رساندن فریاد حق‏خواهى را بر عهده گرفته بود که نمونه بارزش در مراسم حج‏به وقوع پیوست. این بار نیز حضور وى مى‏توانست علاوه بر مشارکت در سپاه حق، به عنوان پیام‏رسان صحنه‏هاى نبرد و به دنبال آن حفظ ارزشهاى عاشورا از تحریف، را به دنبال داشته باشد.
واقعیت این است که زینب در بین بانوان اسیر به سان خورشید مى‏درخشید و ناچار ستارگان دیگر در مقابل آن چندان فروغى نمى‏یافتند. او مسئولیت مرحله دوم از قیام را برعهده گرفته بود. و این است‏سر اصلى سکوت زنان اسیر از جمله فضه، وى با اینکه قدرت فصاحت و بلاغت و سخنرانى فوق‏العاده‏اى داشت هرگز نمى‏توانست در مقابل دختر على بن ابى‏طالب لب به سخن گشاید که این نیز خود نمونه‏اى از اوج مقام کمال روحى و اخلاقى او بود.
با این حال حضور بانوان و کودکانى که نهایت ظلم در حق آنان روا داشته شده بود و حتى حجاب از سر و رویشان گرفته بودند، آینه تمام‏نماى مظلومیت اهل بیت(ع) بود و بر این پایه شهید مطهرى معتقد بود «تاریخ کربلا تاریخ جامعه مذکر و مؤنث است. حادثه‏اى است که مرد و زن هر دو در آن نقش دارند، ولى مرد در مدار خودش و زن در مدار خودش. معجزه اسلام اینهاست‏». (20)
مسیر کاروان اسرا تا شام
زنان و کودکان اسیر تا شام منازل مختلفى را طى کردند که برخى از آنها عبارتند از:
1 - قنسرین: که در آنجا سر مقدس اباعبدالله با راهب سخن گفت و راهب مسلمان شده، از عمر بن سعد خواست‏سر اباعبدالله را از جلو چشم کودکان و زنان دور سازد. عمر سعد هر چند این پیشنهاد را پذیرفت; ولى بعد از اینکه از محل دور شد، دوباره سرهاى بریده را جلوى چشم کودکان و زنان قرار داد و به این ترتیب بر فشار روحى و روانى به کاروانیان افزود و داغ دل زنان داغدار در شهادت حسین و یارانش را هر لحظه افزونتر ساخت.
2 - سرمدین: شهرى آباد و کثیرالخیر بود که مردمش اهل بیت را دوست مى‏داشتند آنان بر پشت‏بامها رفتند و لشکر یزید را لعن کردند.
3 - حران: مردى یهودى (یحیى) در این شهر متوجه لبهاى سر بریده اباعبدالله شد، وقتى جلوتر آمد، شنید که سر بریده مى‏گوید: «سیعلم الذین ظلموا اى منقلب ینقلبون‏» او مسلمان شد و با لشکر به ستیز برخاست و به شهادت رسید و مزارش به «یحیى مستجاب الدعوه‏» مشهور شد.
4 - اندرین: مردم این شهر با نامردمى تمام به شرب خمر پرداختند و بناى رقص، کف‏زدن، وجد و شادى و طنبورنوازى گذاشتند و به همین خاطر به عذاب الهى گرفتار شدند.
5 - معمرة النعمان
6 - شیزر: که سپاه یزید را راه ندادند.
7 - کفرطاب: روستاى کوچکى بود که نه تنها سپاه شب را راه ندادند; بلکه آب هم به لشکر یزید ندادند.
8 - سیبور: آنان نیز مانند مردم کفرطاب عمل کردند.
9 - حماة
10 - حمص
11 - بعلبک
12 - عسقلان
13 - دمشق
فصل غروب
بنابر نقل کتب تاریخى آنگاه که یزید اهل بیت را از شام به طرف مدینه برگرداند، فضه نیز همراهشان بود. چه خصوصیت عمده فضه همراهى با اهل‏بیت‏بود; عاملى که همواره اسباب تمایزش از دیگران بود و او را به قله معرفت و کمال سوق داد.
در سفر دوم حضرت زینب (س) به شام سال 62 ه .ق (21) فضه بار دیگر به همراه ایشان به شام برگشت. او بعد از وفات زینب (س) نیز در همان شهر ماند و بالاخره خود نیز به دیدار خدا شتافت.
به نظر مى‏رسد فضه مدتى نه چندان طولانى بعد از واقعه عاشورا و وفات حضرت زینب زنده ماند; اما برخى نظریه دیگرى را مطرح مى‏کنند، عمادزاده مى‏نویسد: «فضه بیست‏سال پس از واقعه کربلا زنده بود و جز به قرآن تکلم نکرده است. اگر فضه ده ساله به خانه فاطمه زهرا (س) آمده باشد و بیست‏سال پس از واقعه کربلا درگذشته باشد، باید سن او 90 سال بوده و تولدش حدود طلوع پعثت رخ داده باشد.» (22)
اینکه فضه 20 سال بعد از واقعه کربلا زنده مانده باشد، بعید به نظر مى‏رسد زیرا هیچ دلیلى بر این موضوع نداریم با این حال مى‏توان سن او را هنگام وفات بین 75 تا 90 سال تخمین زد. بعد از وفات پیکر پاک فضه را در قبرستان باب الصغیر دمشق به خاک سپردند. (23)
مرقد فضه کمى‏بالاتر از مرقد عبدالله بن جعفر صادق و حدود صد مترى سمت چپ آن; یعنى در انتهاى غربى قبرستان قرار دارد. اتاق و مرقدى که در آن به خاک سپرده شد، گنبدى کوچک به رنگ سبز، دیوارهایش از سنگ سیاه و روى سنگ قبرش چوبین است و با پارچه‏اى سبز پوشیده شده است. (24)
محدث قمى به نقل از حموى در «معجم‏» چنین نقل مى‏کند:
«در سمت قبله باب‏الصغیر، قبر بلال بن حمامه و کعب احبار و سه تن از همسران پیامبر و قبر فضه کنیز فاطمه و ابن درداء و ام الدرداء و ... مى‏باشد.» و علامه محقق سابقى معقتد است که همه مورخان در این که جناب فضه در باب‏الصغیر مدفون است، اتفاق دارند و حتى دو نفر در این باره اختلاف نکرده‏اند. (25)
بنابر این نظریه، اختلاف در محل خاک‏سپارى زینب (س) هم نمى‏تواند درباره محل قبر فضه تاثیر داشته باشد.
از اولین زائران وى در بین خاندان اهل بیت مى‏توان از سیده نفیسه همسر اسحاق مؤتمن، فرزند امام صادق (ع) نام برد که در سال‏193 ه .ش به زیارت حضرت زینب رفته بود و فضه را نیز زیارت کرد. (26)
شخصیت روایى
فضه از جمله راویان حضرت فاطمه زهرا (س) است. البته باید توجه داشت که از مجموع‏29 نفر راوى تنها هفت نفر از زنان توفیق نقل روایت از ایشان را یافته‏اند که این امر خود مى‏تواند اهمیت نقل روایت‏بانوان از فاطمه زهرا (س) را بازگو کند. این زنان عبارتند از:
اسماء بنت عمیس
زینب کبرى بنت امام على (ع)
سلمى مولاة رسول
ام سلمه (هند بنت ابى امیه) ام المؤمنین
ام کلثوم بنت امام على (ع)
زینب بنت ابى رافع و
فضه نوبیه (27)
فضه مدت طولانى در خدمت اهل بیت (ع) از جمله پیامبر، حضرت فاطمه، امام حسن، امام حسین، حضرت زینب بود و دوران جوانى و اوایل امامت امام سجاد (ع) را نیز درک کرده است. و گروهى او را باب حضرت فاطمه(س) مى‏دانند از این روى به طور قطع بارها به نقل سخنان آن حضرت پرداخته است; ولى در اغلب کتب رجالى نامى از وى به چشم نمى‏خورد. با این حال گروهى مانند ابن شهر آشوب و شیخ مفید وى را از راویان حضرت زهرا (س) دانسته‏اند. (28) علامه شوشترى در خصائص الحسینیه به مقام محدثه بودن فضه اشاره مى‏کند و به نظر مى‏رسد «فضه بلااشکال محدثه بوده است و این امر به دلیل زیرکى و باهوشى وى و مدت طولانى مصاحبت‏با اهل بیت‏بوده است.»
اما اشخاصى که از فضه سخنانى راء;ء روایت کرده‏اند و یا به حکایاتى از زندگى وى اشاره نموده‏اند عبارتند از: 1 - امام على (ع) (29) 2 - امام صادق (ع) (30) 3 - ابن عباس (31) 4 - سوید بن غفلة (32) 5 - ابوالقاسم قشیرى (نامش على بن حسن بن قاسم است) (33) 6 - ورقة بن عبدالله (34) 7 - ادریس بن عبدالله اودى (وى را از اصحاب امام صادق دانسته‏اند) (35) 8 - عمر بن خطاب (36)
در مقاله حاضر فرصت‏بررسى و نقد روایات، راویان و ... وجود ندارد. با این حال وجود اشخاصى چون امیرمؤمنان (ع)، امام صادق (ع) و ابن عباس در بین رجالى که درباره فضه سخن گفته‏اند، مى‏تواند اهمیت‏سیره و سلوک این بانوى بزرگوار را به خوبى نشان دهد.
روایاتى که فضه از ائمه بیان کرده، تنها به امیرمؤمنان و فاطمه زهرا (س) منحصر مى‏شود که در روایت ابوالقاسم قشیرى به آن اشاره شده است.
پى‏نوشتها:
1- متاسفانه محققان در تالیفات خود درباره فضه خادمه به جستجو نپرداخته‏اند و به نقش وى و یا حیات عادى او در زمان امام حسن (ع) کوچکترین اشاره‏اى نکرده‏اند. هر چند این امر مى‏تواند معلول در دسترس نبودن منابع تحقیقى باشد، ولى از محققان و نویسندگان انتظار مى‏رود فرصت‏بیشترى براى یافتن سرنخهایى از زندگى وى اختصاص دهند. البته برخى بر این عقیده‏اند که فضه خادمه حداکثر تا اوایل دوران ولایت امام حسن(ع) زنده بود و از آن پس هیچ نشانى از وى در تاریخ وجود ندارد. البته این گروه نیز هیچ دلیلى بر مدعاى خود ندارند و حتى خبرى از وفات، محل دفن و ... وى در آن عصر وجود ندارد.
2- معاویه توسط پیامبر لعن شده بود .
3- شرح ابن ابى‏الحدید ، ج‏16 ، ص‏46 و «الا و ان کل شى اعطیت الحسن بن على تحت قدمى هاتین لا افى به‏» .
4- الغدیر ، ج 10 ، ص‏196 .
5- شرح ابن ابى الحدید ، ج‏16 ، ص‏187 .
6- مروج الذهب ، ج 2 ، ص‏3 .
7- همان، ص‏409 .
8- الغدیر ، ج 11 ، ص 52 .
9- همان، ص 41 .
10- مروج الذهب ، ج 2 ، ص‏409 .
11- الغدیر ، ج 11 ، ص 28 و257 .
12- مروج الذهب ، ج 2 ، ص‏427 .
13- کامل ابن اثیر ، ج‏3 ، ص 502 تا 511 .
14- فان یکن الزمان ابن علینا بقتل الترک و الموت الوحى فقد قتل الداعى و عبد کلب بارض الطف الاود النبى
منظور نسابه کلبى از دعى ابن زیاد و عبد کلب یزید است. بحارالانوار ، ج 44 ، ص‏309 .
15- سفینة البحار ، ج 1 ، ص 528 ، مروج الذهب ، ج‏3 ، ص‏67 ، بحارالانوار ، ج 44 ، ص 325 . (امام حسین درباره وى فرمود: یزید رجل فاسق، شارب الخمر، قاتل النفس المحترمه معلن بالفسق و مثلى لایبایع مثله) و الغدیر ، ج 10 ، ص 248 تا256 . حیاة الامام الحسین، ج 2 ، ص 285 و تاریخ ابن عساکر، ج‏7، ص 372 و تاریخ الخلفا سیوطى، ص 81 مراجعه کنید.
16- «خود معاویه نیز از بى‏لیاقتى یزید کاملا اطلاع داشت و به او مى‏گفت: لولا هو اى فى یزید لابصرت رشدى; اگر علاقه شدیدم به یزید نبود، رشد خود را به خوبى مى‏دیدم و مى‏گفت: ما القى الله بشى اعظم فى نفسى من استخلافى ایاک; خدا را به چیزى نزد خودم بزرگتر از این که تو را جانشین خود کردم، دیدار نخواهم کرد. «مناقب و مثالب، قاضى نعمان مصرى، ص 68 و حیاة الامام الحسین، ج 2، ص‏197 .
17- وقتى مروان والى مدینه از امام حسین خواست‏با یزید بیعت کند، حضرت فرمود: «على الاسلام السلام اذا قد بلیت الامة براع مثل یزید ویحک یامرون! اتامرون ببیعة یزید و هو رجل فاسد لقد قلت‏شططا من القول ... لاالومک على قولک لانک اللعین الذى لعنک رسول الله و انت فى صلب ابیک الحکم بن ابى العاص‏» الفتوح، ابن اعثم، ج 5، ص 24.
18- ریاحین الشریعه ، ج‏3 ، ص‏33 تا ص 318 زندگانى سید الشهدا، عماد زاده، ج 2 ، ص 124 به نقل از لهوف، کبریت احمر، انساب الاشراف، فرهنگ عاشورا تحت نام هر یک از زنان و عبرات المصطفین، ج 2، ص 192.
19- القمقام الزخار و الصمصام التبار ، ج 1 ، ص 108 .
20- حماسه حسینى ، ج 1 ، ص 332 .
21- از حافظ شمس‏الدین محمد بن طولون دمشقى نقل شده است ولى علامه امینى از «اهل القبور بالماء نور» نقل مى‏کند که زینب در زمان عبدالملک و به دنبال قحطى به شام آمد که البته سید محسن امین خود را عیان الشیعه، ج‏7، ص 140 خود این نظر را رد مى‏کند. به هر حال نحوه حضور زینب در شام اختلافى است که عده‏اى معتقدند وى در مدینه یا مصر به خاک سپرده شده است. و در کتاب زینبات احتمال حضور در مصر تقویت و اثبات شده است. این کتاب مورد توجه محققان حاضر قرار دارد.
22- زنان پیامبر اسلام ، حسین عمادزاده ، ص 435 .
23- شام سرزمین خاطره ، ص 115 .
24- مراقد اهل بیت ، فهر زنجانى ، ص 41 ، تاریخ اماکن ساحتى و زیارتى سوریه ... ، ص‏147 تا149 .
25- مراقد اهل بیت(ع)، ص 41 تا 44 و معجم البلدان، ج 2، ص 468.
26- مراقد العقیله زینب ، ص 234 -236 .
27- مسند فاطمه معصومه (س) ، ص 30 .
28- همان و ریاحین الشریعه ، ج 2 ، ص‏319 تا313 .
29- الاصابة ، ج 8 ، ص 75 .
30- مستدرک الوسایل ، ج‏16 ، ص 88 ، بحارالانوار ، ج‏43 ، ص 208 ، ریاحین الشریعة ، ج 2 ، ص 322 ، (اللهم بارک لنا فى فضتنا) که موضوعات ج 1 ، ص‏209 این را جعلى مى‏داند ، مسند احمد ، ج 1 ، ص 355 ، عوالم از عمر بن داود فروغ ابدیت ، ج 2 ، ص‏496 ، اعلام النساء ، ص 594 .
31- اسدالغابة ، ج‏7 ، ص‏236 ، تفسیر فرات ، ص 202 و196 و199 ، الاصابة ، ج 1 ، ص 75 .
32- الغارات ، ج 1 ، ص‏86 ، مستدرک الوسایل ، ج‏6 ، ص‏299 ، المناقب ، ج 2 ، ص 98 ، کشف‏الغمة ، ج 1 ، ص‏163 ، بحارالانوار ، ج 40 ، ص 331 .
33- بحارالانوار ، ج‏43 ، ص‏86 . درباره ابوالقاسم قشیرى بنگرید به اعیان‏الشیعه ، ج 2 ، ص‏409 .
34- نهج‏الحیاة ص‏189 تا 190 و 201 تا 202 و 71، بحارالانوار ، ج‏43 ، ص 174 تا 180، کوکب درى، جزء اول، ص 241، عوالم. ج 11، ص‏487، بیت‏الاحزان، ص 164 .
35- اصول کافى، ج 1، ص 465، بحارالانوار، ج 45، ص‏169، درباره ادریس بن عبدالله و بنگرید به رجال طوسى ، ص 150 ، جامع الرواة ، ج 1 ، ص‏76 ، تنقیح المقال ، ج 1 ، ص 105 . معجم رجال الحدیث‏خویى ، ش‏1049 وى را مهمل دانسته است (نقل از دایرة المعارف تشیع ، ج 2 ، ص 40 و 41)
36- ریاحین الشریعه ، ج 1 ، ص‏266 و ص 325 -326 .

تبلیغات