فضه زهرا(س)- ستارهاى از آفریقا( بخش آخر)
آرشیو
چکیده
متن
تاکنون سه فصل از زندگى فضه نوبیه; بانوى پرهیزگار را با این عناوین; «حضور فضه در مدینه، خدمتگزارى زهرا (س)، تشکیل خانواده، تربیت فرزندان، سفر تبلیغى حج» خواندیم. اینک بخش پایانى این مجموعه را در آستانه ماه محرم و حماسه خونین و جاودان عاشورا مرور مىکنیم که به حضور ستاره پرفروغ نوبه در کاروان عاشورا و در کنار دیگر بانوان، تحلیلى از حضور زنان در این نهضت، همراهى با زینب کبرى از مدینه تا شام، وفات، مرقد و شخصیت روایى وى اختصاص دارد.
سفر با شکوه حج از جنبه سیاسى و تبلیغى براى فضه پربار و موفقیتآمیز بود; زیرا او توانستحقایق تلخ سالها ظلم و غصب ولایت و بىشرمى علیه اهل بیت (ع) را به گوش دیگر مسلمانان برساند. علاوه بر آن با بازگویى حقایق افقهایى جدید فراراه جویندگان راه حقیقتبگشاید و در این بین خود نیز اندکى احساس سبکبارى کند. فضه سنگربان قلههاى فضیلت و شرف بود و پس از انجام مراسم حج مصممتر از قبل به دیار خویش بازگشت و به عنوان یکى از علمداران سپاه حق در خط اهلبیت (ع) باقى ماند، از اینروى مىتوان گفت او همچنان پاسدار ولایت در عصر ولایت امیرمؤمنان و امام حسن (ع) باقى ماند. (1)
عصر شبزدگان
سرانجام دوران ولایت امام حسین بن على (ع) رسید و این در حالى بود که ممالک اسلامى از زمان صلح امام حسن (ع) تحتسیطره معاویه (2) قرار داشت. وى در این دوران مدتى از حکومت ننگینش را پشتسرگذاشته، با نیرنگ، فریب، ظلم و تجاوز پایههاى حکومتش را مستحکم کرده بود. خود صریحا مىگفت: به خدا قسم، نه براى نماز، روزه، حج و زکات با شما جنگیدم. چون شما همه اینها را به جا مىآوردید. من براى حکومتبا شما جنگیدم، و خدا آن را به من داد هر چند شما خوش نداشتید. (3) و آنگاه اضافه کرد: هر پیمانى را که با حسن بن على داشتم، زیر پا مىگذارم و به هیچ یک عمل نخواهم کرد.
زمام امور در دست مردى بود که شرابخوارى، قضاوت برخلاف اسلام، (4) رسمیت دادن به فرزند زنا، (5) جنگ با امیرمؤمنان على بن ابى طالب، (6) قتل مالک اشتر، (7) اعدام حجر بن عدى، (8) شهادت عمر بن الحمق، (9) قتل محمد بن ابى بکر، (10) جعل احادیث در مذمت على (ع)، امر به لعن او، (11) حیف و میل بیتالمال و اعطاء چهار هزار درهم بابت جعل حدیث و تفسیر غلط قرآن علیه امیرمؤمنان على (ع)، شهادت امام حسن (12) و تحمیل ولایتعهدى یزید را در کارنامه سیاهش داشت. به هر حال معاویه وقتى احساس کرد مرگش نزدیک است، فرزندش یزید را به جانشینى برگزید و به این ترتیب اولین پایه حکومت موروثى در جهان اسلام را بنا گذاشت.
یزید از زنى به نام «میسون» دختر بجدل کلبى در سال 25،26 به دنیا آمد. (14) و بعد از تولد در میان داییها و خویشان مادرش به بنى کلاب در روستاهاى شام بزرگ شد. او چهرهاى سبز و آبلهگون و پرمو داشت، شرابخوارى (15) و سگبازى از خصوصیتهاى خانوادگیش بود و همانند پدرش غدار و هتاک بود و از ریختن خون مردم لذت مىبرد و همنشینهاى او سگ و بوزینه بودند. (16) در چنین عصرى که شبزدگان حکومتبر مسلمین را غصب کرده بودند، حسین بن على (ع) چارهاى جز جهاد ندید و به این ترتیب در سال شصت هجرى کاروان شهادت رو به سوى کربلا آورد. (17)
بانوان و نهضت حسینى
در این هجرت گروهى از بانوان فداکار از جمله فضه با حضرت همراه شدند.
فضه نوبیه در عصر پیامبر، امیرمؤمنان و امام حسن(ع) به خوبى از عهده همراهى با اهلبیتبرآمده بود، این بار نیز باکى از مهاجرت به دل راه نداد و به همراه امام حسین و حضرت زینب راه پرمخاطرهاى را پیش گرفت. علاوه بر فضه، بانوان دیگرى نیز در این کاروان حضور داشتند که نام برخى از آنان چنین است.
زینب کبرى، ام کلثوم کبرى دختر فاطمه زهرا (س)، سکینه دختر حسین بن على (ع)، فاطمه دختر حسین بن على (ع) ، ام کلثوم دختر عبدالله بن جعفر، ام لیلى مادر على اکبر، رمله مادر قاسم بن حسن، ام کلثوم صفرى دختر امیرالمؤمنین، ام وهب (در عاشورا شهید شد)، همسر وهب، ام عمرو بن جنادة (پس از شهادت فرزندش سر او را به سوى دشمن پرتاب کرد و شمشیر به دست رو به میدان آورد که امام حسین مانع شد)، ام خلف همسر مسلم بن عوسجه، ویلم همسر زهیر بن قین، فاطمه دختر امیرمؤمنان، فاطمه دختر امام حسن (ع)، لیلى مادر عبدالله اصغر، شهر بانو (مادر یکى از کودکان)، رقیه دختر امام حسین (ع)، رباب مادر على اصغر و دختر امرء القیس، فاطمه صغرى دختر امام حسین، ام الثغر، فکیهه همسر عبدالله بن اریقط، رقیه همسر مسلم به همراه دخترش، حسینه مادر منجع، ام عبدالله عمر (که پس از شهادت عبدالله با عمود خیمه به طرف دشمن حمله کرد) و همسر عبدالله بن عمیر (که بر بالین شوهرش حاضر شد و آرزوى شهادت کرد، همانجا توسط غلام شمر به شهادت رسید) (18)
این بانوان به چند دسته تقسیم مىشدند. برخى از اولاد امیرمؤمنان بودند و عدهاى نیز به همراه قبیله یا شوهران یا فرزندانشان با کاروان همراه شده بودند اما فضه در این بین تنها همراهش زینب کبرى (س) بود و از شوهر و فرزندانش در کربلا نامى به میان نیامده است و به همین دلیل نحوه حضور وى از بانوان دیگر متمایز مىشود و استقلال فکرى و قدرت انتخابش را در حساسترین برهه از تاریخ به نمایش مىگذارد.
ارزش حضور فضه در مجموعه کاروان را زمانى مىتوان به خوبى درک کرد که دانست مردان بسیارى به بهانه داشتن اهل و عیال، از همراهى با کاروان شهادت خوددارى ورزیدند و حتى برخى که امام حسین (ع) آنان را مخاطب قرار داده، خواستار حمایتشان مىشد، از همراهى دریغ کردند. هرثمة بن سلیم یکى از این شخصیتهاست. او خود مىگوید: به همراه امیرمؤمان از جنگ صفین باز مىگشتیم، حضرت در کربلا فرود آمد. ما نیز پیاده شده، با وى نماز جماعتخواندیم. بعد از اتمام نماز، حضرت مشتى از خاک زمین را برداشته، بویید و فرمود: «و اهالک ایتها التربة لیحشر منک قوم یدخلون الجنة بغیر حساب» خوشا به حال تو اى زمین گروهى از تو محشور شده، بدون حساب وارد بهشت مىشوند!
رو به همسرم (جرداء بنتسمیر) که از شیعیان على بود، کردم و گفتم: از راستگویتان على، تعجب نمىکنى که با مشتى خاک سخن مىگوید؟ از کجا علم غیب دارد؟!
همسرم گفت: اى مرد! از این سخنان دستبردار; امیرمؤمنان جز به حق نمىگوید.
روزگارى گذشت تا اینکه عبیدالله بن زیاد براى جنگ با امام حسین(ع) لشکرى فرستاد. من هم با تعدادى از سواران به کوفه رفتم. وقتى به کربلا رسیدم، آن مکان را که امیرمؤمنان(ع) باء;ء خاکش سخن گفته بود، به یاد آوردم و حدیثى را که از على (ع) شنیده بودم، با خود زمزمه کردم. از این که به چنین سفرى آمده بودم، به شدت اندوهگین شدم. ناچار اسب خود را به سوى خیمههاى حسین (ع) تاختم. وقتى روبرویش رسیدم، پیاده شده، سلام کردم، و آنچه را از امیرمؤمنان شنیده بودم، به وى بازگفتم.
فرمود: اکنون بگو قصد دوستىدارى یا دشمنى!
گفتم: هیچکدام، اى فرزند رسول خدا زن و فرزندانم در کوفه تنها هستند از طرفى از ابن زیاد هم مىترسم.
فرمود: در این صورت هر چه زودتر از این مکان دور شو تا قتلگاه ما را نبینى زیرا هر که این واقعه را ببیند و ما را یارى نکند، به آتش افکنده مىشود.
بىدرنگ مانند فراریان اسب خود را تاختم و به سرعت از آنجا دور شدم. تا قتلگاه آل رسول را نبینم. (19)
در طول مدت جنگ زنان از جمله فضه، فشارهاى روانى زیادى را تحمل کردند و این علاوه بر وظایفى بود که بر عهده داشتند. آنان به پرستارى از مجروحین، مداوا و روحیهدادن به لشکر اسلام مشغول بودند و گاه اتفاق افتاد که وارد صحنه کارزار مىشدند; حتى دو تن از آنان به شهادت رسیدند.
غروب خورشید امامت
اوج حماسه زنان را باید از لحظاتى جستجو کرد که خورشید امامت در گودال قتلگاه در حال غروب بود. از همان لحظه که گویى خیال سپاه یزید از ناحیه امام راحتشد، به سوى خیمهها و زنان تاخته و موجبات وحشت کودکان و زنان را فراهم ساختند در این بین صحنههاى تکاندهندهاى به وجود آمد که یادآورى آن خاطر هر آزادهاى را آزار مىدهد.
از اسارت تا رحلت
اینک ستاره سرزمین نوبه به همراه زنان و کودکان اهل بیت (ع) در چنگ یزیدیان اسیر بود; اسیرانى که همچون کفار با آنان رفتار مىشد. بانوان را بر شترهاى بىجهاز سوار کرده بودند و با خشونت تمام از محل حادثه دورشان مىساختند. فضه در این کاروان به همراه زینب، ام کلثوم و شیرزنان دیگر از کودکان سرپرستى مىکرد. او بارها وظیفه تبلیغ اهل بیت و رساندن فریاد حقخواهى را بر عهده گرفته بود که نمونه بارزش در مراسم حجبه وقوع پیوست. این بار نیز حضور وى مىتوانست علاوه بر مشارکت در سپاه حق، به عنوان پیامرسان صحنههاى نبرد و به دنبال آن حفظ ارزشهاى عاشورا از تحریف، را به دنبال داشته باشد.
واقعیت این است که زینب در بین بانوان اسیر به سان خورشید مىدرخشید و ناچار ستارگان دیگر در مقابل آن چندان فروغى نمىیافتند. او مسئولیت مرحله دوم از قیام را برعهده گرفته بود. و این استسر اصلى سکوت زنان اسیر از جمله فضه، وى با اینکه قدرت فصاحت و بلاغت و سخنرانى فوقالعادهاى داشت هرگز نمىتوانست در مقابل دختر على بن ابىطالب لب به سخن گشاید که این نیز خود نمونهاى از اوج مقام کمال روحى و اخلاقى او بود.
با این حال حضور بانوان و کودکانى که نهایت ظلم در حق آنان روا داشته شده بود و حتى حجاب از سر و رویشان گرفته بودند، آینه تمامنماى مظلومیت اهل بیت(ع) بود و بر این پایه شهید مطهرى معتقد بود «تاریخ کربلا تاریخ جامعه مذکر و مؤنث است. حادثهاى است که مرد و زن هر دو در آن نقش دارند، ولى مرد در مدار خودش و زن در مدار خودش. معجزه اسلام اینهاست». (20)
مسیر کاروان اسرا تا شام
زنان و کودکان اسیر تا شام منازل مختلفى را طى کردند که برخى از آنها عبارتند از:
1 - قنسرین: که در آنجا سر مقدس اباعبدالله با راهب سخن گفت و راهب مسلمان شده، از عمر بن سعد خواستسر اباعبدالله را از جلو چشم کودکان و زنان دور سازد. عمر سعد هر چند این پیشنهاد را پذیرفت; ولى بعد از اینکه از محل دور شد، دوباره سرهاى بریده را جلوى چشم کودکان و زنان قرار داد و به این ترتیب بر فشار روحى و روانى به کاروانیان افزود و داغ دل زنان داغدار در شهادت حسین و یارانش را هر لحظه افزونتر ساخت.
2 - سرمدین: شهرى آباد و کثیرالخیر بود که مردمش اهل بیت را دوست مىداشتند آنان بر پشتبامها رفتند و لشکر یزید را لعن کردند.
3 - حران: مردى یهودى (یحیى) در این شهر متوجه لبهاى سر بریده اباعبدالله شد، وقتى جلوتر آمد، شنید که سر بریده مىگوید: «سیعلم الذین ظلموا اى منقلب ینقلبون» او مسلمان شد و با لشکر به ستیز برخاست و به شهادت رسید و مزارش به «یحیى مستجاب الدعوه» مشهور شد.
4 - اندرین: مردم این شهر با نامردمى تمام به شرب خمر پرداختند و بناى رقص، کفزدن، وجد و شادى و طنبورنوازى گذاشتند و به همین خاطر به عذاب الهى گرفتار شدند.
5 - معمرة النعمان
6 - شیزر: که سپاه یزید را راه ندادند.
7 - کفرطاب: روستاى کوچکى بود که نه تنها سپاه شب را راه ندادند; بلکه آب هم به لشکر یزید ندادند.
8 - سیبور: آنان نیز مانند مردم کفرطاب عمل کردند.
9 - حماة
10 - حمص
11 - بعلبک
12 - عسقلان
13 - دمشق
فصل غروب
بنابر نقل کتب تاریخى آنگاه که یزید اهل بیت را از شام به طرف مدینه برگرداند، فضه نیز همراهشان بود. چه خصوصیت عمده فضه همراهى با اهلبیتبود; عاملى که همواره اسباب تمایزش از دیگران بود و او را به قله معرفت و کمال سوق داد.
در سفر دوم حضرت زینب (س) به شام سال 62 ه .ق (21) فضه بار دیگر به همراه ایشان به شام برگشت. او بعد از وفات زینب (س) نیز در همان شهر ماند و بالاخره خود نیز به دیدار خدا شتافت.
به نظر مىرسد فضه مدتى نه چندان طولانى بعد از واقعه عاشورا و وفات حضرت زینب زنده ماند; اما برخى نظریه دیگرى را مطرح مىکنند، عمادزاده مىنویسد: «فضه بیستسال پس از واقعه کربلا زنده بود و جز به قرآن تکلم نکرده است. اگر فضه ده ساله به خانه فاطمه زهرا (س) آمده باشد و بیستسال پس از واقعه کربلا درگذشته باشد، باید سن او 90 سال بوده و تولدش حدود طلوع پعثت رخ داده باشد.» (22)
اینکه فضه 20 سال بعد از واقعه کربلا زنده مانده باشد، بعید به نظر مىرسد زیرا هیچ دلیلى بر این موضوع نداریم با این حال مىتوان سن او را هنگام وفات بین 75 تا 90 سال تخمین زد. بعد از وفات پیکر پاک فضه را در قبرستان باب الصغیر دمشق به خاک سپردند. (23)
مرقد فضه کمىبالاتر از مرقد عبدالله بن جعفر صادق و حدود صد مترى سمت چپ آن; یعنى در انتهاى غربى قبرستان قرار دارد. اتاق و مرقدى که در آن به خاک سپرده شد، گنبدى کوچک به رنگ سبز، دیوارهایش از سنگ سیاه و روى سنگ قبرش چوبین است و با پارچهاى سبز پوشیده شده است. (24)
محدث قمى به نقل از حموى در «معجم» چنین نقل مىکند:
«در سمت قبله بابالصغیر، قبر بلال بن حمامه و کعب احبار و سه تن از همسران پیامبر و قبر فضه کنیز فاطمه و ابن درداء و ام الدرداء و ... مىباشد.» و علامه محقق سابقى معقتد است که همه مورخان در این که جناب فضه در بابالصغیر مدفون است، اتفاق دارند و حتى دو نفر در این باره اختلاف نکردهاند. (25)
بنابر این نظریه، اختلاف در محل خاکسپارى زینب (س) هم نمىتواند درباره محل قبر فضه تاثیر داشته باشد.
از اولین زائران وى در بین خاندان اهل بیت مىتوان از سیده نفیسه همسر اسحاق مؤتمن، فرزند امام صادق (ع) نام برد که در سال193 ه .ش به زیارت حضرت زینب رفته بود و فضه را نیز زیارت کرد. (26)
شخصیت روایى
فضه از جمله راویان حضرت فاطمه زهرا (س) است. البته باید توجه داشت که از مجموع29 نفر راوى تنها هفت نفر از زنان توفیق نقل روایت از ایشان را یافتهاند که این امر خود مىتواند اهمیت نقل روایتبانوان از فاطمه زهرا (س) را بازگو کند. این زنان عبارتند از:
اسماء بنت عمیس
زینب کبرى بنت امام على (ع)
سلمى مولاة رسول
ام سلمه (هند بنت ابى امیه) ام المؤمنین
ام کلثوم بنت امام على (ع)
زینب بنت ابى رافع و
فضه نوبیه (27)
فضه مدت طولانى در خدمت اهل بیت (ع) از جمله پیامبر، حضرت فاطمه، امام حسن، امام حسین، حضرت زینب بود و دوران جوانى و اوایل امامت امام سجاد (ع) را نیز درک کرده است. و گروهى او را باب حضرت فاطمه(س) مىدانند از این روى به طور قطع بارها به نقل سخنان آن حضرت پرداخته است; ولى در اغلب کتب رجالى نامى از وى به چشم نمىخورد. با این حال گروهى مانند ابن شهر آشوب و شیخ مفید وى را از راویان حضرت زهرا (س) دانستهاند. (28) علامه شوشترى در خصائص الحسینیه به مقام محدثه بودن فضه اشاره مىکند و به نظر مىرسد «فضه بلااشکال محدثه بوده است و این امر به دلیل زیرکى و باهوشى وى و مدت طولانى مصاحبتبا اهل بیتبوده است.»
اما اشخاصى که از فضه سخنانى راء;ء روایت کردهاند و یا به حکایاتى از زندگى وى اشاره نمودهاند عبارتند از: 1 - امام على (ع) (29) 2 - امام صادق (ع) (30) 3 - ابن عباس (31) 4 - سوید بن غفلة (32) 5 - ابوالقاسم قشیرى (نامش على بن حسن بن قاسم است) (33) 6 - ورقة بن عبدالله (34) 7 - ادریس بن عبدالله اودى (وى را از اصحاب امام صادق دانستهاند) (35) 8 - عمر بن خطاب (36)
در مقاله حاضر فرصتبررسى و نقد روایات، راویان و ... وجود ندارد. با این حال وجود اشخاصى چون امیرمؤمنان (ع)، امام صادق (ع) و ابن عباس در بین رجالى که درباره فضه سخن گفتهاند، مىتواند اهمیتسیره و سلوک این بانوى بزرگوار را به خوبى نشان دهد.
روایاتى که فضه از ائمه بیان کرده، تنها به امیرمؤمنان و فاطمه زهرا (س) منحصر مىشود که در روایت ابوالقاسم قشیرى به آن اشاره شده است.
پىنوشتها:
1- متاسفانه محققان در تالیفات خود درباره فضه خادمه به جستجو نپرداختهاند و به نقش وى و یا حیات عادى او در زمان امام حسن (ع) کوچکترین اشارهاى نکردهاند. هر چند این امر مىتواند معلول در دسترس نبودن منابع تحقیقى باشد، ولى از محققان و نویسندگان انتظار مىرود فرصتبیشترى براى یافتن سرنخهایى از زندگى وى اختصاص دهند. البته برخى بر این عقیدهاند که فضه خادمه حداکثر تا اوایل دوران ولایت امام حسن(ع) زنده بود و از آن پس هیچ نشانى از وى در تاریخ وجود ندارد. البته این گروه نیز هیچ دلیلى بر مدعاى خود ندارند و حتى خبرى از وفات، محل دفن و ... وى در آن عصر وجود ندارد.
2- معاویه توسط پیامبر لعن شده بود .
3- شرح ابن ابىالحدید ، ج16 ، ص46 و «الا و ان کل شى اعطیت الحسن بن على تحت قدمى هاتین لا افى به» .
4- الغدیر ، ج 10 ، ص196 .
5- شرح ابن ابى الحدید ، ج16 ، ص187 .
6- مروج الذهب ، ج 2 ، ص3 .
7- همان، ص409 .
8- الغدیر ، ج 11 ، ص 52 .
9- همان، ص 41 .
10- مروج الذهب ، ج 2 ، ص409 .
11- الغدیر ، ج 11 ، ص 28 و257 .
12- مروج الذهب ، ج 2 ، ص427 .
13- کامل ابن اثیر ، ج3 ، ص 502 تا 511 .
14- فان یکن الزمان ابن علینا بقتل الترک و الموت الوحى فقد قتل الداعى و عبد کلب بارض الطف الاود النبى
منظور نسابه کلبى از دعى ابن زیاد و عبد کلب یزید است. بحارالانوار ، ج 44 ، ص309 .
15- سفینة البحار ، ج 1 ، ص 528 ، مروج الذهب ، ج3 ، ص67 ، بحارالانوار ، ج 44 ، ص 325 . (امام حسین درباره وى فرمود: یزید رجل فاسق، شارب الخمر، قاتل النفس المحترمه معلن بالفسق و مثلى لایبایع مثله) و الغدیر ، ج 10 ، ص 248 تا256 . حیاة الامام الحسین، ج 2 ، ص 285 و تاریخ ابن عساکر، ج7، ص 372 و تاریخ الخلفا سیوطى، ص 81 مراجعه کنید.
16- «خود معاویه نیز از بىلیاقتى یزید کاملا اطلاع داشت و به او مىگفت: لولا هو اى فى یزید لابصرت رشدى; اگر علاقه شدیدم به یزید نبود، رشد خود را به خوبى مىدیدم و مىگفت: ما القى الله بشى اعظم فى نفسى من استخلافى ایاک; خدا را به چیزى نزد خودم بزرگتر از این که تو را جانشین خود کردم، دیدار نخواهم کرد. «مناقب و مثالب، قاضى نعمان مصرى، ص 68 و حیاة الامام الحسین، ج 2، ص197 .
17- وقتى مروان والى مدینه از امام حسین خواستبا یزید بیعت کند، حضرت فرمود: «على الاسلام السلام اذا قد بلیت الامة براع مثل یزید ویحک یامرون! اتامرون ببیعة یزید و هو رجل فاسد لقد قلتشططا من القول ... لاالومک على قولک لانک اللعین الذى لعنک رسول الله و انت فى صلب ابیک الحکم بن ابى العاص» الفتوح، ابن اعثم، ج 5، ص 24.
18- ریاحین الشریعه ، ج3 ، ص33 تا ص 318 زندگانى سید الشهدا، عماد زاده، ج 2 ، ص 124 به نقل از لهوف، کبریت احمر، انساب الاشراف، فرهنگ عاشورا تحت نام هر یک از زنان و عبرات المصطفین، ج 2، ص 192.
19- القمقام الزخار و الصمصام التبار ، ج 1 ، ص 108 .
20- حماسه حسینى ، ج 1 ، ص 332 .
21- از حافظ شمسالدین محمد بن طولون دمشقى نقل شده است ولى علامه امینى از «اهل القبور بالماء نور» نقل مىکند که زینب در زمان عبدالملک و به دنبال قحطى به شام آمد که البته سید محسن امین خود را عیان الشیعه، ج7، ص 140 خود این نظر را رد مىکند. به هر حال نحوه حضور زینب در شام اختلافى است که عدهاى معتقدند وى در مدینه یا مصر به خاک سپرده شده است. و در کتاب زینبات احتمال حضور در مصر تقویت و اثبات شده است. این کتاب مورد توجه محققان حاضر قرار دارد.
22- زنان پیامبر اسلام ، حسین عمادزاده ، ص 435 .
23- شام سرزمین خاطره ، ص 115 .
24- مراقد اهل بیت ، فهر زنجانى ، ص 41 ، تاریخ اماکن ساحتى و زیارتى سوریه ... ، ص147 تا149 .
25- مراقد اهل بیت(ع)، ص 41 تا 44 و معجم البلدان، ج 2، ص 468.
26- مراقد العقیله زینب ، ص 234 -236 .
27- مسند فاطمه معصومه (س) ، ص 30 .
28- همان و ریاحین الشریعه ، ج 2 ، ص319 تا313 .
29- الاصابة ، ج 8 ، ص 75 .
30- مستدرک الوسایل ، ج16 ، ص 88 ، بحارالانوار ، ج43 ، ص 208 ، ریاحین الشریعة ، ج 2 ، ص 322 ، (اللهم بارک لنا فى فضتنا) که موضوعات ج 1 ، ص209 این را جعلى مىداند ، مسند احمد ، ج 1 ، ص 355 ، عوالم از عمر بن داود فروغ ابدیت ، ج 2 ، ص496 ، اعلام النساء ، ص 594 .
31- اسدالغابة ، ج7 ، ص236 ، تفسیر فرات ، ص 202 و196 و199 ، الاصابة ، ج 1 ، ص 75 .
32- الغارات ، ج 1 ، ص86 ، مستدرک الوسایل ، ج6 ، ص299 ، المناقب ، ج 2 ، ص 98 ، کشفالغمة ، ج 1 ، ص163 ، بحارالانوار ، ج 40 ، ص 331 .
33- بحارالانوار ، ج43 ، ص86 . درباره ابوالقاسم قشیرى بنگرید به اعیانالشیعه ، ج 2 ، ص409 .
34- نهجالحیاة ص189 تا 190 و 201 تا 202 و 71، بحارالانوار ، ج43 ، ص 174 تا 180، کوکب درى، جزء اول، ص 241، عوالم. ج 11، ص487، بیتالاحزان، ص 164 .
35- اصول کافى، ج 1، ص 465، بحارالانوار، ج 45، ص169، درباره ادریس بن عبدالله و بنگرید به رجال طوسى ، ص 150 ، جامع الرواة ، ج 1 ، ص76 ، تنقیح المقال ، ج 1 ، ص 105 . معجم رجال الحدیثخویى ، ش1049 وى را مهمل دانسته است (نقل از دایرة المعارف تشیع ، ج 2 ، ص 40 و 41)
36- ریاحین الشریعه ، ج 1 ، ص266 و ص 325 -326 .
سفر با شکوه حج از جنبه سیاسى و تبلیغى براى فضه پربار و موفقیتآمیز بود; زیرا او توانستحقایق تلخ سالها ظلم و غصب ولایت و بىشرمى علیه اهل بیت (ع) را به گوش دیگر مسلمانان برساند. علاوه بر آن با بازگویى حقایق افقهایى جدید فراراه جویندگان راه حقیقتبگشاید و در این بین خود نیز اندکى احساس سبکبارى کند. فضه سنگربان قلههاى فضیلت و شرف بود و پس از انجام مراسم حج مصممتر از قبل به دیار خویش بازگشت و به عنوان یکى از علمداران سپاه حق در خط اهلبیت (ع) باقى ماند، از اینروى مىتوان گفت او همچنان پاسدار ولایت در عصر ولایت امیرمؤمنان و امام حسن (ع) باقى ماند. (1)
عصر شبزدگان
سرانجام دوران ولایت امام حسین بن على (ع) رسید و این در حالى بود که ممالک اسلامى از زمان صلح امام حسن (ع) تحتسیطره معاویه (2) قرار داشت. وى در این دوران مدتى از حکومت ننگینش را پشتسرگذاشته، با نیرنگ، فریب، ظلم و تجاوز پایههاى حکومتش را مستحکم کرده بود. خود صریحا مىگفت: به خدا قسم، نه براى نماز، روزه، حج و زکات با شما جنگیدم. چون شما همه اینها را به جا مىآوردید. من براى حکومتبا شما جنگیدم، و خدا آن را به من داد هر چند شما خوش نداشتید. (3) و آنگاه اضافه کرد: هر پیمانى را که با حسن بن على داشتم، زیر پا مىگذارم و به هیچ یک عمل نخواهم کرد.
زمام امور در دست مردى بود که شرابخوارى، قضاوت برخلاف اسلام، (4) رسمیت دادن به فرزند زنا، (5) جنگ با امیرمؤمنان على بن ابى طالب، (6) قتل مالک اشتر، (7) اعدام حجر بن عدى، (8) شهادت عمر بن الحمق، (9) قتل محمد بن ابى بکر، (10) جعل احادیث در مذمت على (ع)، امر به لعن او، (11) حیف و میل بیتالمال و اعطاء چهار هزار درهم بابت جعل حدیث و تفسیر غلط قرآن علیه امیرمؤمنان على (ع)، شهادت امام حسن (12) و تحمیل ولایتعهدى یزید را در کارنامه سیاهش داشت. به هر حال معاویه وقتى احساس کرد مرگش نزدیک است، فرزندش یزید را به جانشینى برگزید و به این ترتیب اولین پایه حکومت موروثى در جهان اسلام را بنا گذاشت.
یزید از زنى به نام «میسون» دختر بجدل کلبى در سال 25،26 به دنیا آمد. (14) و بعد از تولد در میان داییها و خویشان مادرش به بنى کلاب در روستاهاى شام بزرگ شد. او چهرهاى سبز و آبلهگون و پرمو داشت، شرابخوارى (15) و سگبازى از خصوصیتهاى خانوادگیش بود و همانند پدرش غدار و هتاک بود و از ریختن خون مردم لذت مىبرد و همنشینهاى او سگ و بوزینه بودند. (16) در چنین عصرى که شبزدگان حکومتبر مسلمین را غصب کرده بودند، حسین بن على (ع) چارهاى جز جهاد ندید و به این ترتیب در سال شصت هجرى کاروان شهادت رو به سوى کربلا آورد. (17)
بانوان و نهضت حسینى
در این هجرت گروهى از بانوان فداکار از جمله فضه با حضرت همراه شدند.
فضه نوبیه در عصر پیامبر، امیرمؤمنان و امام حسن(ع) به خوبى از عهده همراهى با اهلبیتبرآمده بود، این بار نیز باکى از مهاجرت به دل راه نداد و به همراه امام حسین و حضرت زینب راه پرمخاطرهاى را پیش گرفت. علاوه بر فضه، بانوان دیگرى نیز در این کاروان حضور داشتند که نام برخى از آنان چنین است.
زینب کبرى، ام کلثوم کبرى دختر فاطمه زهرا (س)، سکینه دختر حسین بن على (ع)، فاطمه دختر حسین بن على (ع) ، ام کلثوم دختر عبدالله بن جعفر، ام لیلى مادر على اکبر، رمله مادر قاسم بن حسن، ام کلثوم صفرى دختر امیرالمؤمنین، ام وهب (در عاشورا شهید شد)، همسر وهب، ام عمرو بن جنادة (پس از شهادت فرزندش سر او را به سوى دشمن پرتاب کرد و شمشیر به دست رو به میدان آورد که امام حسین مانع شد)، ام خلف همسر مسلم بن عوسجه، ویلم همسر زهیر بن قین، فاطمه دختر امیرمؤمنان، فاطمه دختر امام حسن (ع)، لیلى مادر عبدالله اصغر، شهر بانو (مادر یکى از کودکان)، رقیه دختر امام حسین (ع)، رباب مادر على اصغر و دختر امرء القیس، فاطمه صغرى دختر امام حسین، ام الثغر، فکیهه همسر عبدالله بن اریقط، رقیه همسر مسلم به همراه دخترش، حسینه مادر منجع، ام عبدالله عمر (که پس از شهادت عبدالله با عمود خیمه به طرف دشمن حمله کرد) و همسر عبدالله بن عمیر (که بر بالین شوهرش حاضر شد و آرزوى شهادت کرد، همانجا توسط غلام شمر به شهادت رسید) (18)
این بانوان به چند دسته تقسیم مىشدند. برخى از اولاد امیرمؤمنان بودند و عدهاى نیز به همراه قبیله یا شوهران یا فرزندانشان با کاروان همراه شده بودند اما فضه در این بین تنها همراهش زینب کبرى (س) بود و از شوهر و فرزندانش در کربلا نامى به میان نیامده است و به همین دلیل نحوه حضور وى از بانوان دیگر متمایز مىشود و استقلال فکرى و قدرت انتخابش را در حساسترین برهه از تاریخ به نمایش مىگذارد.
ارزش حضور فضه در مجموعه کاروان را زمانى مىتوان به خوبى درک کرد که دانست مردان بسیارى به بهانه داشتن اهل و عیال، از همراهى با کاروان شهادت خوددارى ورزیدند و حتى برخى که امام حسین (ع) آنان را مخاطب قرار داده، خواستار حمایتشان مىشد، از همراهى دریغ کردند. هرثمة بن سلیم یکى از این شخصیتهاست. او خود مىگوید: به همراه امیرمؤمان از جنگ صفین باز مىگشتیم، حضرت در کربلا فرود آمد. ما نیز پیاده شده، با وى نماز جماعتخواندیم. بعد از اتمام نماز، حضرت مشتى از خاک زمین را برداشته، بویید و فرمود: «و اهالک ایتها التربة لیحشر منک قوم یدخلون الجنة بغیر حساب» خوشا به حال تو اى زمین گروهى از تو محشور شده، بدون حساب وارد بهشت مىشوند!
رو به همسرم (جرداء بنتسمیر) که از شیعیان على بود، کردم و گفتم: از راستگویتان على، تعجب نمىکنى که با مشتى خاک سخن مىگوید؟ از کجا علم غیب دارد؟!
همسرم گفت: اى مرد! از این سخنان دستبردار; امیرمؤمنان جز به حق نمىگوید.
روزگارى گذشت تا اینکه عبیدالله بن زیاد براى جنگ با امام حسین(ع) لشکرى فرستاد. من هم با تعدادى از سواران به کوفه رفتم. وقتى به کربلا رسیدم، آن مکان را که امیرمؤمنان(ع) باء;ء خاکش سخن گفته بود، به یاد آوردم و حدیثى را که از على (ع) شنیده بودم، با خود زمزمه کردم. از این که به چنین سفرى آمده بودم، به شدت اندوهگین شدم. ناچار اسب خود را به سوى خیمههاى حسین (ع) تاختم. وقتى روبرویش رسیدم، پیاده شده، سلام کردم، و آنچه را از امیرمؤمنان شنیده بودم، به وى بازگفتم.
فرمود: اکنون بگو قصد دوستىدارى یا دشمنى!
گفتم: هیچکدام، اى فرزند رسول خدا زن و فرزندانم در کوفه تنها هستند از طرفى از ابن زیاد هم مىترسم.
فرمود: در این صورت هر چه زودتر از این مکان دور شو تا قتلگاه ما را نبینى زیرا هر که این واقعه را ببیند و ما را یارى نکند، به آتش افکنده مىشود.
بىدرنگ مانند فراریان اسب خود را تاختم و به سرعت از آنجا دور شدم. تا قتلگاه آل رسول را نبینم. (19)
در طول مدت جنگ زنان از جمله فضه، فشارهاى روانى زیادى را تحمل کردند و این علاوه بر وظایفى بود که بر عهده داشتند. آنان به پرستارى از مجروحین، مداوا و روحیهدادن به لشکر اسلام مشغول بودند و گاه اتفاق افتاد که وارد صحنه کارزار مىشدند; حتى دو تن از آنان به شهادت رسیدند.
غروب خورشید امامت
اوج حماسه زنان را باید از لحظاتى جستجو کرد که خورشید امامت در گودال قتلگاه در حال غروب بود. از همان لحظه که گویى خیال سپاه یزید از ناحیه امام راحتشد، به سوى خیمهها و زنان تاخته و موجبات وحشت کودکان و زنان را فراهم ساختند در این بین صحنههاى تکاندهندهاى به وجود آمد که یادآورى آن خاطر هر آزادهاى را آزار مىدهد.
از اسارت تا رحلت
اینک ستاره سرزمین نوبه به همراه زنان و کودکان اهل بیت (ع) در چنگ یزیدیان اسیر بود; اسیرانى که همچون کفار با آنان رفتار مىشد. بانوان را بر شترهاى بىجهاز سوار کرده بودند و با خشونت تمام از محل حادثه دورشان مىساختند. فضه در این کاروان به همراه زینب، ام کلثوم و شیرزنان دیگر از کودکان سرپرستى مىکرد. او بارها وظیفه تبلیغ اهل بیت و رساندن فریاد حقخواهى را بر عهده گرفته بود که نمونه بارزش در مراسم حجبه وقوع پیوست. این بار نیز حضور وى مىتوانست علاوه بر مشارکت در سپاه حق، به عنوان پیامرسان صحنههاى نبرد و به دنبال آن حفظ ارزشهاى عاشورا از تحریف، را به دنبال داشته باشد.
واقعیت این است که زینب در بین بانوان اسیر به سان خورشید مىدرخشید و ناچار ستارگان دیگر در مقابل آن چندان فروغى نمىیافتند. او مسئولیت مرحله دوم از قیام را برعهده گرفته بود. و این استسر اصلى سکوت زنان اسیر از جمله فضه، وى با اینکه قدرت فصاحت و بلاغت و سخنرانى فوقالعادهاى داشت هرگز نمىتوانست در مقابل دختر على بن ابىطالب لب به سخن گشاید که این نیز خود نمونهاى از اوج مقام کمال روحى و اخلاقى او بود.
با این حال حضور بانوان و کودکانى که نهایت ظلم در حق آنان روا داشته شده بود و حتى حجاب از سر و رویشان گرفته بودند، آینه تمامنماى مظلومیت اهل بیت(ع) بود و بر این پایه شهید مطهرى معتقد بود «تاریخ کربلا تاریخ جامعه مذکر و مؤنث است. حادثهاى است که مرد و زن هر دو در آن نقش دارند، ولى مرد در مدار خودش و زن در مدار خودش. معجزه اسلام اینهاست». (20)
مسیر کاروان اسرا تا شام
زنان و کودکان اسیر تا شام منازل مختلفى را طى کردند که برخى از آنها عبارتند از:
1 - قنسرین: که در آنجا سر مقدس اباعبدالله با راهب سخن گفت و راهب مسلمان شده، از عمر بن سعد خواستسر اباعبدالله را از جلو چشم کودکان و زنان دور سازد. عمر سعد هر چند این پیشنهاد را پذیرفت; ولى بعد از اینکه از محل دور شد، دوباره سرهاى بریده را جلوى چشم کودکان و زنان قرار داد و به این ترتیب بر فشار روحى و روانى به کاروانیان افزود و داغ دل زنان داغدار در شهادت حسین و یارانش را هر لحظه افزونتر ساخت.
2 - سرمدین: شهرى آباد و کثیرالخیر بود که مردمش اهل بیت را دوست مىداشتند آنان بر پشتبامها رفتند و لشکر یزید را لعن کردند.
3 - حران: مردى یهودى (یحیى) در این شهر متوجه لبهاى سر بریده اباعبدالله شد، وقتى جلوتر آمد، شنید که سر بریده مىگوید: «سیعلم الذین ظلموا اى منقلب ینقلبون» او مسلمان شد و با لشکر به ستیز برخاست و به شهادت رسید و مزارش به «یحیى مستجاب الدعوه» مشهور شد.
4 - اندرین: مردم این شهر با نامردمى تمام به شرب خمر پرداختند و بناى رقص، کفزدن، وجد و شادى و طنبورنوازى گذاشتند و به همین خاطر به عذاب الهى گرفتار شدند.
5 - معمرة النعمان
6 - شیزر: که سپاه یزید را راه ندادند.
7 - کفرطاب: روستاى کوچکى بود که نه تنها سپاه شب را راه ندادند; بلکه آب هم به لشکر یزید ندادند.
8 - سیبور: آنان نیز مانند مردم کفرطاب عمل کردند.
9 - حماة
10 - حمص
11 - بعلبک
12 - عسقلان
13 - دمشق
فصل غروب
بنابر نقل کتب تاریخى آنگاه که یزید اهل بیت را از شام به طرف مدینه برگرداند، فضه نیز همراهشان بود. چه خصوصیت عمده فضه همراهى با اهلبیتبود; عاملى که همواره اسباب تمایزش از دیگران بود و او را به قله معرفت و کمال سوق داد.
در سفر دوم حضرت زینب (س) به شام سال 62 ه .ق (21) فضه بار دیگر به همراه ایشان به شام برگشت. او بعد از وفات زینب (س) نیز در همان شهر ماند و بالاخره خود نیز به دیدار خدا شتافت.
به نظر مىرسد فضه مدتى نه چندان طولانى بعد از واقعه عاشورا و وفات حضرت زینب زنده ماند; اما برخى نظریه دیگرى را مطرح مىکنند، عمادزاده مىنویسد: «فضه بیستسال پس از واقعه کربلا زنده بود و جز به قرآن تکلم نکرده است. اگر فضه ده ساله به خانه فاطمه زهرا (س) آمده باشد و بیستسال پس از واقعه کربلا درگذشته باشد، باید سن او 90 سال بوده و تولدش حدود طلوع پعثت رخ داده باشد.» (22)
اینکه فضه 20 سال بعد از واقعه کربلا زنده مانده باشد، بعید به نظر مىرسد زیرا هیچ دلیلى بر این موضوع نداریم با این حال مىتوان سن او را هنگام وفات بین 75 تا 90 سال تخمین زد. بعد از وفات پیکر پاک فضه را در قبرستان باب الصغیر دمشق به خاک سپردند. (23)
مرقد فضه کمىبالاتر از مرقد عبدالله بن جعفر صادق و حدود صد مترى سمت چپ آن; یعنى در انتهاى غربى قبرستان قرار دارد. اتاق و مرقدى که در آن به خاک سپرده شد، گنبدى کوچک به رنگ سبز، دیوارهایش از سنگ سیاه و روى سنگ قبرش چوبین است و با پارچهاى سبز پوشیده شده است. (24)
محدث قمى به نقل از حموى در «معجم» چنین نقل مىکند:
«در سمت قبله بابالصغیر، قبر بلال بن حمامه و کعب احبار و سه تن از همسران پیامبر و قبر فضه کنیز فاطمه و ابن درداء و ام الدرداء و ... مىباشد.» و علامه محقق سابقى معقتد است که همه مورخان در این که جناب فضه در بابالصغیر مدفون است، اتفاق دارند و حتى دو نفر در این باره اختلاف نکردهاند. (25)
بنابر این نظریه، اختلاف در محل خاکسپارى زینب (س) هم نمىتواند درباره محل قبر فضه تاثیر داشته باشد.
از اولین زائران وى در بین خاندان اهل بیت مىتوان از سیده نفیسه همسر اسحاق مؤتمن، فرزند امام صادق (ع) نام برد که در سال193 ه .ش به زیارت حضرت زینب رفته بود و فضه را نیز زیارت کرد. (26)
شخصیت روایى
فضه از جمله راویان حضرت فاطمه زهرا (س) است. البته باید توجه داشت که از مجموع29 نفر راوى تنها هفت نفر از زنان توفیق نقل روایت از ایشان را یافتهاند که این امر خود مىتواند اهمیت نقل روایتبانوان از فاطمه زهرا (س) را بازگو کند. این زنان عبارتند از:
اسماء بنت عمیس
زینب کبرى بنت امام على (ع)
سلمى مولاة رسول
ام سلمه (هند بنت ابى امیه) ام المؤمنین
ام کلثوم بنت امام على (ع)
زینب بنت ابى رافع و
فضه نوبیه (27)
فضه مدت طولانى در خدمت اهل بیت (ع) از جمله پیامبر، حضرت فاطمه، امام حسن، امام حسین، حضرت زینب بود و دوران جوانى و اوایل امامت امام سجاد (ع) را نیز درک کرده است. و گروهى او را باب حضرت فاطمه(س) مىدانند از این روى به طور قطع بارها به نقل سخنان آن حضرت پرداخته است; ولى در اغلب کتب رجالى نامى از وى به چشم نمىخورد. با این حال گروهى مانند ابن شهر آشوب و شیخ مفید وى را از راویان حضرت زهرا (س) دانستهاند. (28) علامه شوشترى در خصائص الحسینیه به مقام محدثه بودن فضه اشاره مىکند و به نظر مىرسد «فضه بلااشکال محدثه بوده است و این امر به دلیل زیرکى و باهوشى وى و مدت طولانى مصاحبتبا اهل بیتبوده است.»
اما اشخاصى که از فضه سخنانى راء;ء روایت کردهاند و یا به حکایاتى از زندگى وى اشاره نمودهاند عبارتند از: 1 - امام على (ع) (29) 2 - امام صادق (ع) (30) 3 - ابن عباس (31) 4 - سوید بن غفلة (32) 5 - ابوالقاسم قشیرى (نامش على بن حسن بن قاسم است) (33) 6 - ورقة بن عبدالله (34) 7 - ادریس بن عبدالله اودى (وى را از اصحاب امام صادق دانستهاند) (35) 8 - عمر بن خطاب (36)
در مقاله حاضر فرصتبررسى و نقد روایات، راویان و ... وجود ندارد. با این حال وجود اشخاصى چون امیرمؤمنان (ع)، امام صادق (ع) و ابن عباس در بین رجالى که درباره فضه سخن گفتهاند، مىتواند اهمیتسیره و سلوک این بانوى بزرگوار را به خوبى نشان دهد.
روایاتى که فضه از ائمه بیان کرده، تنها به امیرمؤمنان و فاطمه زهرا (س) منحصر مىشود که در روایت ابوالقاسم قشیرى به آن اشاره شده است.
پىنوشتها:
1- متاسفانه محققان در تالیفات خود درباره فضه خادمه به جستجو نپرداختهاند و به نقش وى و یا حیات عادى او در زمان امام حسن (ع) کوچکترین اشارهاى نکردهاند. هر چند این امر مىتواند معلول در دسترس نبودن منابع تحقیقى باشد، ولى از محققان و نویسندگان انتظار مىرود فرصتبیشترى براى یافتن سرنخهایى از زندگى وى اختصاص دهند. البته برخى بر این عقیدهاند که فضه خادمه حداکثر تا اوایل دوران ولایت امام حسن(ع) زنده بود و از آن پس هیچ نشانى از وى در تاریخ وجود ندارد. البته این گروه نیز هیچ دلیلى بر مدعاى خود ندارند و حتى خبرى از وفات، محل دفن و ... وى در آن عصر وجود ندارد.
2- معاویه توسط پیامبر لعن شده بود .
3- شرح ابن ابىالحدید ، ج16 ، ص46 و «الا و ان کل شى اعطیت الحسن بن على تحت قدمى هاتین لا افى به» .
4- الغدیر ، ج 10 ، ص196 .
5- شرح ابن ابى الحدید ، ج16 ، ص187 .
6- مروج الذهب ، ج 2 ، ص3 .
7- همان، ص409 .
8- الغدیر ، ج 11 ، ص 52 .
9- همان، ص 41 .
10- مروج الذهب ، ج 2 ، ص409 .
11- الغدیر ، ج 11 ، ص 28 و257 .
12- مروج الذهب ، ج 2 ، ص427 .
13- کامل ابن اثیر ، ج3 ، ص 502 تا 511 .
14- فان یکن الزمان ابن علینا بقتل الترک و الموت الوحى فقد قتل الداعى و عبد کلب بارض الطف الاود النبى
منظور نسابه کلبى از دعى ابن زیاد و عبد کلب یزید است. بحارالانوار ، ج 44 ، ص309 .
15- سفینة البحار ، ج 1 ، ص 528 ، مروج الذهب ، ج3 ، ص67 ، بحارالانوار ، ج 44 ، ص 325 . (امام حسین درباره وى فرمود: یزید رجل فاسق، شارب الخمر، قاتل النفس المحترمه معلن بالفسق و مثلى لایبایع مثله) و الغدیر ، ج 10 ، ص 248 تا256 . حیاة الامام الحسین، ج 2 ، ص 285 و تاریخ ابن عساکر، ج7، ص 372 و تاریخ الخلفا سیوطى، ص 81 مراجعه کنید.
16- «خود معاویه نیز از بىلیاقتى یزید کاملا اطلاع داشت و به او مىگفت: لولا هو اى فى یزید لابصرت رشدى; اگر علاقه شدیدم به یزید نبود، رشد خود را به خوبى مىدیدم و مىگفت: ما القى الله بشى اعظم فى نفسى من استخلافى ایاک; خدا را به چیزى نزد خودم بزرگتر از این که تو را جانشین خود کردم، دیدار نخواهم کرد. «مناقب و مثالب، قاضى نعمان مصرى، ص 68 و حیاة الامام الحسین، ج 2، ص197 .
17- وقتى مروان والى مدینه از امام حسین خواستبا یزید بیعت کند، حضرت فرمود: «على الاسلام السلام اذا قد بلیت الامة براع مثل یزید ویحک یامرون! اتامرون ببیعة یزید و هو رجل فاسد لقد قلتشططا من القول ... لاالومک على قولک لانک اللعین الذى لعنک رسول الله و انت فى صلب ابیک الحکم بن ابى العاص» الفتوح، ابن اعثم، ج 5، ص 24.
18- ریاحین الشریعه ، ج3 ، ص33 تا ص 318 زندگانى سید الشهدا، عماد زاده، ج 2 ، ص 124 به نقل از لهوف، کبریت احمر، انساب الاشراف، فرهنگ عاشورا تحت نام هر یک از زنان و عبرات المصطفین، ج 2، ص 192.
19- القمقام الزخار و الصمصام التبار ، ج 1 ، ص 108 .
20- حماسه حسینى ، ج 1 ، ص 332 .
21- از حافظ شمسالدین محمد بن طولون دمشقى نقل شده است ولى علامه امینى از «اهل القبور بالماء نور» نقل مىکند که زینب در زمان عبدالملک و به دنبال قحطى به شام آمد که البته سید محسن امین خود را عیان الشیعه، ج7، ص 140 خود این نظر را رد مىکند. به هر حال نحوه حضور زینب در شام اختلافى است که عدهاى معتقدند وى در مدینه یا مصر به خاک سپرده شده است. و در کتاب زینبات احتمال حضور در مصر تقویت و اثبات شده است. این کتاب مورد توجه محققان حاضر قرار دارد.
22- زنان پیامبر اسلام ، حسین عمادزاده ، ص 435 .
23- شام سرزمین خاطره ، ص 115 .
24- مراقد اهل بیت ، فهر زنجانى ، ص 41 ، تاریخ اماکن ساحتى و زیارتى سوریه ... ، ص147 تا149 .
25- مراقد اهل بیت(ع)، ص 41 تا 44 و معجم البلدان، ج 2، ص 468.
26- مراقد العقیله زینب ، ص 234 -236 .
27- مسند فاطمه معصومه (س) ، ص 30 .
28- همان و ریاحین الشریعه ، ج 2 ، ص319 تا313 .
29- الاصابة ، ج 8 ، ص 75 .
30- مستدرک الوسایل ، ج16 ، ص 88 ، بحارالانوار ، ج43 ، ص 208 ، ریاحین الشریعة ، ج 2 ، ص 322 ، (اللهم بارک لنا فى فضتنا) که موضوعات ج 1 ، ص209 این را جعلى مىداند ، مسند احمد ، ج 1 ، ص 355 ، عوالم از عمر بن داود فروغ ابدیت ، ج 2 ، ص496 ، اعلام النساء ، ص 594 .
31- اسدالغابة ، ج7 ، ص236 ، تفسیر فرات ، ص 202 و196 و199 ، الاصابة ، ج 1 ، ص 75 .
32- الغارات ، ج 1 ، ص86 ، مستدرک الوسایل ، ج6 ، ص299 ، المناقب ، ج 2 ، ص 98 ، کشفالغمة ، ج 1 ، ص163 ، بحارالانوار ، ج 40 ، ص 331 .
33- بحارالانوار ، ج43 ، ص86 . درباره ابوالقاسم قشیرى بنگرید به اعیانالشیعه ، ج 2 ، ص409 .
34- نهجالحیاة ص189 تا 190 و 201 تا 202 و 71، بحارالانوار ، ج43 ، ص 174 تا 180، کوکب درى، جزء اول، ص 241، عوالم. ج 11، ص487، بیتالاحزان، ص 164 .
35- اصول کافى، ج 1، ص 465، بحارالانوار، ج 45، ص169، درباره ادریس بن عبدالله و بنگرید به رجال طوسى ، ص 150 ، جامع الرواة ، ج 1 ، ص76 ، تنقیح المقال ، ج 1 ، ص 105 . معجم رجال الحدیثخویى ، ش1049 وى را مهمل دانسته است (نقل از دایرة المعارف تشیع ، ج 2 ، ص 40 و 41)
36- ریاحین الشریعه ، ج 1 ، ص266 و ص 325 -326 .