آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

متن

دین متکفل چیست؟ آیا تنها رابطه انسان با خدا و اخلاقیات را بر عهده دارد؟ و یا مدعى اداره انسان و جامعه است؟
رسالت‏حوزه کدام است و در نظام آموزشى حوزه و در مدارس به دنبال چه هستیم؟
براى ورود به این بحث، اشاره‏اى گذرا به مطالبى مقدمى مى‏شود:
اول)
از یک سو مباحث ویژه الهیات جدید که از تلاش براى ایجاد قواعدى براى فهم و تفسیر متون دینى در بین الهیون مسیحى در غرب آغاز شد، سر از نسبیت فهم، غیر قابل دسترسى بودن شریعت، پلورالیسم، سکولاریسم و زبان خاص دین در آورد .
جالب هم این است که این مباحث در غرب براى نجات آنچه در دیدگاه آنان دین تلقى مى‏شد، مطرح گردید و سنگ بناى این حرکت فکرى از آن جا آغاز شده بود که الهیون مسیحى مفاهیم و آموزه‏هاى دینى را امرى مبهم و رمز گونه و اشاره‏اى و استعاره‏اى قلمداد مى‏کردند .
و پر واضح بود که استعاره و رمز و ابهام در متون دینى در غرب راه نجات و توجیهى بر عملکرد پیشینیان و زعماى سابق کلیسا و راه گریزى براى تغییر برداشت‏هاى روحانیان مسیحى و طرح مجدد مسیحیت در میان مردم بود و براى گریز از تکرار خبط علماى مسیحى، بهتر آن بود که حیطه معارف مسیحیت‏به عبادت و ارتباط شخصى مردم و خداوند محدود گردد .
ولى در شرق عده‏اى این مباحث هرمنوتیک را براى تنگ کردن دایره دین و انزواى آن از صحنه اداره اجتماع به کار بردند . گر چه اصولا قرار دادن دین اسلام در کنار مسیحیت و یگانه دانستن معارف این دو، بزرگ‏ترین اشتباه و غفلتى عظیم و شاید بزرگ‏ترین ترفند زیرکانه است .
این مباحث گر چه به دنبال انزواى دین است و با تیغى دو لبه از یک سو مى‏خواهد قلمرو دین را محدود به رابطه شخصى انسان و خدا نماید و از سویى دیگر با ترویج و مشروعیت‏بخشیدن به برداشت‏هاى مختلف، دین را از کارایى و ارزش کاربرى بیندازد، اما در این عرصه فرزانگان بسیارى، با جدیت‏به طرح مباحث علمى پرداخته و به شایستگى و دقت از دین و معارف دینى دفاع مى‏کنند .
پس در مباحث کلامى، تلاش‏هایى که براى محدودیت قلمرو دین و یا انزواى آن صورت مى‏پذیرد، به خوبى پاسخ گویى عالمانه شده است و از این ناحیه خطر و هجمه‏اى که بى پاسخ مانده باشد، دین را تهدید نمى‏کند .
دوم)
از سویى دیگر و فارغ از این مباحث کلامى، در صحنه اجتماع و اداره جوامع، فرهنگى در تمامى زمینه‏هاى زندگى از سوى مخالفان و غیر معتقدان به دین جهان شمول اسلام در تمامى زمینه‏هاى زندگى بشر سارى و جارى شده است که شاید بتوان آن را نوعى جهان بینى و نگرش به هستى محسوب داشت که رهیافتى ویژه در هستى را در پى دارد و نوعى خاص از زندگى را به‏وجود مى‏آورد و در تمامى نظام‏ها و راهبردهاى سیاسى و اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى، هنرى به معناى خاص خویش جریان دارد و دقیقا در تقابل و تضاد با فرهنگى عمومى است که از جهان بینى اسلامى سرچشمه گرفته است .
تمامى عملکردها در زمینه سیاست و اداره اجتماع، صنعت و تکنولوژى، مشى و روش زندگى و فعالیت و کار، هنر و اقدامات فرهنگى، ارتباطات بشرى و فعالیت‏هاى اجتماعى و . . . همگى به ظرافت و زیرکى به دنبال القاى دو مطلب است:
اولا) دین و باورهاى دینى آن‏گونه که در اسلام بیان شده است، جایگاهى در زندگى بشر ندارد و انسان در تامین سعادت خویش هیچ نیازى به آن ندارد .
ثانیا) پایبندى به باورهاى دینى ناب، مانعى جدى براى سعادت و رشد بشر است، و انسان را از پیشرفت و بهره‏مندى از علم و تکنولوژى محروم مى‏سازد .
فرهنگ جهان‏بینى غیر دینى به شدت فرهنگ جهان‏بینى اسلامى را نفى کرده و آن را بر نمى‏تابد و گرچه هر دو فرهنگ مدعى سعادت بشر است، اما با نگرش‏هایى متفاوت این هدف را پى جویى مى‏کند .
یکى از این دو، انسان را خلیفة‏الله مى‏داند و دنیا را بخشى از هستى و حیات او به شمار مى‏آورد و دیگرى انسان را اصل مى‏داند و دنیا را همه هستى او به شمار مى‏آورد .
این نگرش با اعتقادات و باورهاى مذهبى که به رابطه شخصى انسان و مبدا هستى محدود باشد و یا انسان را به رهبانیت و ترک دنیا سوق دهد، موافق است . زیرا چنین باورهایى یا از حیطه تقابل و تضاد و ستیزه جویى با باور اصالت‏حیات مادى خارج است و یا فرد را از اجتماع و جامعه جدا مى‏کند .
به رغم گمان بعضى‏ها این فرهنگ جهان بینى غیر دینى تنها به جهات مادى و لذت‏جویى توجه ندارد، بلکه همه جهات و خصوصیات انسان را در بر گرفته است . اما فقط از آن جهت که غرایز و تمایلات و خواست‏هاى انسان است و تامین آسایش و راحتى انسان در گرو توجه به این خصوصیات است . حتى اخلاق و ارزش‏هاى انسانى از این جهت ارزشمند است که در اختیار ایجاد و بقاى رفاه انسان و پاسخى به یکى از نیازهاى او و ضامنى براى بقا و سعادت‏مندى بشر است و اعتبار و وجاهتش نیز محدود به همین مرز است .
پر واضح است که پایبندى به اخلاقیات و انسان دوستى در این فرهنگ هیچ پشتوانه و ضمانت اجرایى جز تفاهم و تمایل افراد بشر ندارد و در مقام تضاد منافع و اخلاقیات نمى‏توان انتظار پایبندى و التزام به اخلاق را داشت .
این مساله نکته مهمى است که بعضى معتقدان و مروجان سکولاریسم نیز بر آن تاکید داشته‏اند . زیرا در یک برداشت دقیق سکولاریسم به معناى جدایى دین از دنیا و یا سیاست نیست، بلکه سکولاریسم با اصالت‏بخشیدن به انسان، او را در باورها و اعتقادات و اخلاق بى‏نیاز از دین مى‏داند و چون عقل بشرى به تنهایى به معارف اخلاقى و انسانى رهنمون است، دیگر نیازى به بهره‏گیرى و یا التزام به دین وجود ندارد . اینان در عین حال اذعان دارند که این رهیافت‏هاى صرفا انسانى، هیچ پشتوانه محکمى در زندگى ندارد .
به هر حال تمامى نمودهاى زندگى در آن فرهنگ جهان بینى غیر دینى، حتى فرضیات علمى، آغشته به صبغه انسان محورى شده است و بر آن است که بى‏نیازى انسان از خداوند و دین را به طور غیر مستقیم به او بباوراند و یا انسان را به این جزم و اعتقاد برساند که التزام و پایبندى به دین، منافى و متضاد با علم و تمدن و صنعت و پیشرفت است .
البته باید توجه داشت که با عنایت‏به گستردگى جوامع بشرى و گسترش علوم و فنون و ابزار و شیوه‏ها و پیچیدگى ارتباطات این حقایق این چنین عریان و آشکار بیان نمى‏شود، بلکه همواره سعى در کتمان آن مى‏شود، از این رو مقابله با آن بسیار پیچیده و روشنگرى بسیار دشوار است .
اندکى توجه به این شگرد روشن مى‏سازد که در کنه همه آن‏چه در رسانه‏هاى گفتارى تصویرى و نوشتارى و در قالب فیلم و داستان و گزارش و خبر و . . . پى‏جویى مى‏شود آن است که رفاه و سعادت و پیشرفت و حتى کمال بشر راهى جز زندگانى غیر دینى (به آن مفهومى که به آن اشاره رفت) ندارد؟ ! ! و حتى اگر در کنار آسایش و رفاه و امنیت در زندگانى به دنبال سجایاى اخلاقى و انسانیت و حقوق بشر هستیم، عقل جمعى بشر به آن رهنمون است و نیازى به دین نیست؟ ! !
حال وظیفه حوزه در مقابله بااین شگرد که ولى امر مسلمین به زیبایى عبارت تهاجم فرهنگى را براى آن برگزیده، چیست؟
از یک سو، علما و صاحب نظران و مبلغین باید به روشنگرى جامعه از طریق استفاده از ابزار و امکانات ارتباطى بپردازند و صاحب‏نظران با مباحث کلامى بویژه کلام جدید با شیوه عالمانه و ارایه مباحث علمى، منطق قدرتمند اسلام و توانایى دین را در اداره بشر و تامین سعادت او تبیین کنند . از سویى دیگر بر فقها است که با ارایه نظام‏ها و برنامه‏هاى دین و عرضه آن براى بشر، جامعه انسانى را با دین مترقى اسلام آشنا سازند و بشریت آشکارا دریابد که دستاوردهاى دینى طریق سعادت و نجات بشر است . (در این‏باره در ادامه بیش‏تر بحث‏خواهیم کرد) .
و بالاتر از همه این‏ها همچنان که رهبر انقلاب فرمودند بر ماست تا جامعه‏اى پیش‏رو و سربلند و مترقى و سعادتمند را با بهره‏گیرى از دستورات و رهنمودهاى دین بسازیم و این نمونه عینى و عملى را به بشر عرضه کنیم تا بشریت دریابد که سعادتى که از راه دستورات دینى براى انسان ایجاد مى‏شود بسیار برتر و بالاتر از رفاه در جوامع غیر دینى است .
سوم)
راهبرد کلان و مهم فرهنگ جهان‏بینى غیر دینى براى نفى و طرد دین آن است که اثبات نماید آموزه‏هاى دینى توانایى و قابلیت اداره و سعادتمندى بشر در دنیا را ندارد . این راهبرد هدف اصلى و ایده‏آل‏نهایى تمامى اقدامات انجام شده مى‏باشد، این راهبرد کلان به شیوه‏هاى مختلفى پى‏جویى شده است که پیش از این به آن اشاره شد .
تلاش براى اثبات نسبیت کلى فهم، سکولاریسم و اکتفا به عقول بشرى براى رسیدن به کمال و اداره بشریت، پلورالیسم و اعتبار بخشیدن به‏هر رطب و یابسى به عنوان دین و محدود کردن دین به تجربه شخصى و ارتباط معنوى انسان و خداوند، همه و همه تلاش‏هایى براى خارج کردن دین از حیز انتفاع و استفاده و بهره‏بردارى براى اداره بشریت است .
همچنین تبلیغ روش خاصى از زندگى که در بند دوم به آن اشاره رفت تلاش براى بدبینى به دین و دلسردى بشر از آن است .
همه آن‏چه در بند اول و دوم به آن اشاره شد، مقدمه این هدف است که دین توانایى و قابلیت اداره بشر و رساندن انسان به سعادت را ندارد، این غرض به صراحت و روشنى نیز پى‏جویى مى‏شود . ادعاى افرادى که در کسوت دین‏دارى مدعى کامل بودن دین و جامع نبودن آن هستند، نیز یکى از شگردهاى تامین این هدف است . ادعاى این که معارف دینى محدود و منحصر به زمان صدور و حداکثر دوره‏هاى پیشین زندگى بشر است، نیز تلاشى در این جهت است .
گروهى نیز به جدیت و در ضمن مباحث گوناگونى سعى مى‏کنند ناتوانى دین و نارسا بودن معارف و دستورات آن را براى ارایه نظامات و برنامه‏هاى لازم براى اداره زندگى پیشرفته و صنعتى امروز اثبات نمایند . و به بشریت‏بقبولانند که اصولا دین به دنبال حضور و دخالت در همه شوون زندگى بشرى نیست و این طریقى است که روحانیت و حوزه براى منافع خویش دین را به آن سوق داده‏اند، این تلاش‏ها گاهى در هجمه به بخشى از احکام دین همانند احکام ارث، خانواده، حدود و مجازات‏ها، اقتصاد، ارتباطات و احکام اجتماعى و . . . نمود مى‏یابد و گاهى مجموعه احکام دین و معارف آن را هدف مى‏گیرد .
حال وظیفه حوزه در مقابله و دفاع از دین و شریعت در این زمینه چیست؟
آیا مى‏توان تنها به مباحث کلامى در دفاع از دین بسنده کرد؟ آیا مى‏توان تنها با تمسک به آیات و روایاتى که دین اسلام را کامل و جامع دانسته و در گفتار پیامبرصلى الله علیه وآله و معصومین‏علیهم السلام تصریح شده است که دین اسلام در بردارنده همه آن چیزى است که براى سعادت بشر لازم و ضرورى است، اکتفا کرد؟
آیا بشریت منتظر شنیدن استدلالات کلام جدید نشسته است و یا با توسل به چند روایت و آیه، کمال و جامعیت دین را از ما مى‏پذیرند؟ ! ! آیا تنها با موعظه در منابر در ایام تبلیغى و بیان خطبا و نگارش کتاب‏ها در دفاع از حریم دین و پاسخ به شبهات، بشریت را قانع کرده‏ایم؟ ! شیوه پیامبرصلى الله علیه وآله و معصومین‏علیهم السلام چه بوده است و قرآن چه راهى را بر ما ترسیم کرده است؟ اساسا وظیفه حوزه در قبال دین چیست؟ پیشینیان ما چه شیوه و روش و سنتى داشته‏اند؟ !
دو آیه در قرآن ترسیم‏گر وظیفه و دستورالعمل حوزه‏هاى علمیه است:
«الذین یبلغون رسالات‏الله و تخشونه و لایخشون احدا الاالله (1) »
(پیامبران پیشین) کسانى بودند که تبلیغ رسالت‏هاى الهى مى‏کردند و تنها از او مى‏ترسیدند، و از هیچ کس جز خدا بیم نداشتند .
«فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فى‏الدین و لینذروا اذا رجعوا الیهم (2) »
چرا از هر گروهى از آنان، طایفه‏اى کوچ نمى‏کند، تا در دین آگاهى یابند و به هنگام بازگشت‏به سوى قوم خود آنان را بیم دهند .
از دیدگاه قرآن وظیفه حوزه ابلاغ رسالات‏الله و تفقه در دین است .
در منظر روایات نیز وظیفه حوزه «روایت گفتار معصومین‏علیهم السلام‏» در حوادث واقعه است و «فقهاى شایسته و بیدار و خود ساخته و آگاه‏» پناهگاه دین‏داران و محل مراجعه آن‏ها قلمداد شده‏اند .
سنت‏سلف صالح نیز هرگز توقف بر آثار پیشینیان نبوده است . شهید اول و دوم در سخت‏ترین شرایط به آثار پیشینیان اکتفا نمى‏کنند . و دوره‏اى از فقه را ارایه مى‏کنند که صدها سال بعد از زمان آنان نیز پاسخ‏گوى نیاز بشر است . دوران بعد از شیخ طوسى نیز از این جهت مورد گلایه است که فقهاى پس از شیخ طوسى به خاطر عظمت‏شان ایشان به آرا و انظار شیخ محدود شدند!
حال ببینیم «رسالات‏الله‏» چیست؟ و «تفقه‏» در دین چگونه محقق مى‏شود و «بازگویى روایت معصومان‏علیهم السلام‏» چگونه در حوادث واقعه مدد کار دین‏داران خواهد بود و «تقلید از فقیهان‏» چگونه، سعادتمندى پیروان را به دنبال دارد؟ و دین حاوى و دربردارنده چه چیزى است؟
مجموعه باورها و اعتقادات و نگرش به هستى و معارف دینى بخش عمده و اساسى دین و پشتوانه و ضامن اجرایى بخش قانون‏گذارى و برنامه و شریعت دین است و پاسخ‏گوى فطرت متعالى و طبیعت پیچیده و ارضا کننده روح متعالى و کمال‏جوى بشر است .
بخش شریعت و قانون‏گذارى دین نیز در بردارنده برنامه و راهکارهایى است که سعادت و کمال بشر در زندگانى را تضمین کرده و سعادت اخروى را نیز در پى دارد .
آن‏چه در آیات و روایات به آن تاکید و اشاره شده است، مجموعه همین اعتقادات و معارف و بویژه برنامه دین براى سعادت بشر است و بر ما حوزویان است که از مجموع منابع دینى و با استفاده از شیوه و روشى که معصومین به ما آموخته‏اند و در طى بیش از هزار سال رشد کرده و تکامل یافته است و امروزه به «شیوه جواهرى‏» مصطلح شده است، روش و برنامه‏هایى که دین براى تمامى شوون و زمینه‏هاى زندگى بشر ترسیم کرده است را به فرا خور نیازها و زمانه استخراج و عرضه کنیم .
امروز نمى‏توان و نباید دین را به محتواى رساله‏هاى عملیه و کتب فقهى محدود کرد و بالاترین وظیفه حوزه را پاسخ‏گویى به مسایل مستحدثه دانست دین علاوه بر ارایه معارف و اعتقادات که زیر بناى فکرى هستى و زندگى است، مدعى ارایه برنامه براى سعادتمندى بشر است . دین خود را منحصر به عبادات نکرده است .
حیطه دین محدود به قواعد و قوانین و برنامه‏هاى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى مطروحه در کتب پیشینیان نیست .
اگر بر ما ست که مبلغ رسالات‏الله باشیم، رسالات‏الله برنامه‏اى است که خداوند براى اداره بشر در قالب دین ابلاغ کرده است، اگر تفقه در دین وظیفه ماست، تفقه آن است که به روشنى از اقیانوس منابع دینى، برنامه‏هاى الهى که در هر زمینه‏اى راه و روش و شیوه عملکرد و زندگى بشر را ترسیم کرده است، باز شناسیم و به دیگران برسانیم .
پیامبر و اولیاى دین تنها بر آن نبودند که سوال‏ها و ابهام‏ها را پاسخ‏گویند، بلکه روش و برنامه و نظام‏هایى را براى بشریت ترسیم کردند و او را به نوعى از زندگى رهنمون شدند که سعادتمندى و رفاه و عزت را در پى داشت!
اگر امروز از ما حوزویان پرسیده شود که زندگانى مطابق مکتب اسلام چگونه است؟ چه پاسخى را ارایه خواهیم کرد؟
کشور دارى و حکومت و سیاست، ارکان و دستگاه‏هاى اداره کشور چگونه باید باشد؟ قواعد و نظامات ارتباطات سیاسى بین‏المللى کدام است؟ قوانین و دستورالعمل تجارت بین‏المللى و داخلى، نظامات پولى و بانکى، معاملات، بورس بازار چیست؟ دین اسلام چه نظام و برنامه‏اى در همه شوون تجارى دارد؟ قوانین و حقوق ارتباطات خانوادگى چیست؟ حقوق اسلامى و احکام دادرسى اسلامى چیست؟ و . . .
ما بر آن نیستیم که بگوییم دین مى‏خواهد همه جزییات رفتارها را در هر زمینه‏اى اعم از سیاست و اقتصاد و اجتماع و فرهنگ و . . . را تبیین کند، بلکه مى‏گوییم دین در هر زمینه نظام، برنامه و یا مکتبى دارد که باید تبیین شود و این نظام، برنامه و یا مکتب رهنما و دستورالعمل بشر است . البته در بسیارى از زمینه‏ها بویژه بخش‏هایى که وابسته به فطریات و جنبه‏هاى ثابت‏حیات بشرى است، دین دستورات جزیى را هم بیان کرده است .
بعضى‏ها با تمسک به این نکته که دین براى عقل و تطابق آراى جمعى بشرى اعتبار قایل است، به زعم خود راه حلى اندیشه کرده‏اند و مى‏گویند از این رو هر آن‏چه که عقل بشر به آن رهنمون شود مورد تایید دین است و مى‏توان آن را دینى دانست، اما باید توجه داشت این استدلال و این ادعا که در جاى خود حرف حقى است، بار وظیفه را از دوش ما حوزویان براى استخراج و استنباط برنامه‏ها و نظامات دینى و ارایه آن به بشر برنمى‏دارد؟ !
حتى علاوه بر استخراج و استنباطات این نظامات و برنامه‏ها، بر ما است که جامعه را مطابق برنامه دین ساخته و به بشر نمونه‏اى عینى و عملى براى توفیق و سعادتمندى بشر از راه عمل به برنامه‏هاى دین ارایه کنیم و پاسخى روشن بر هجمه‏هایى که در ابتداى این نوشتار به آن اشاره شد، داده باشیم . به امید آن روز .
خوب، ما حوزویان براى استخراج و استنباط برنامه‏ها و نظامات دینى و ابلاغ آن به بشریت و قبل از آن ارایه باورها و اعتقادات و معارف دینى چه باید کنیم؟
همگى به خوبى مى‏دانیم که حوزه علمیه شجره مبارکى است که ریشه در معارف دینى دارد و در طول هزار سال تلاش‏هاى علمى و تحقیقات بسیار، تناور گشته است، اما به دلیل موانع و مشکلات و جورطواغیت، بویژه در سده‏هاى اخیر به فراخور رشد و پیشرفت‏بشر، گسترش نیافته است .
امروزه بر ماست که با بهره‏گیرى از منابع ناب و گسترده دینى و روش علمى که دستاورد تلاش هزار ساله حوزویان و سلف صالح است، نظام آموزشى حوزه را آن‏چنان باز سازى کنیم که دستاورد آن در نهایت نظریه پردازان و اسلام شناسانى باشند که بتوانند برنامه و نظام‏هاى دینى را به طور گسترده و کامل و مطابق با وضع امروز جامعه و بس فراتر به بشر عرضه کنند و در سطوح پایین‏تر کارشناسانى باشند که پس از یکدوره تحصیل، پاسخ‏گوى نیازهاى فکرى، فرهنگى و اجرایى جامعه‏اى باشند که دست نیاز به سوى دین دراز کرده است و مى‏خواهد زندگى خود را با همه گستردگى و پیچیدگى‏هایش براساس دین سامان دهد .
اما امروز جهت تحصیلات حوزه منحصر به اجتهاد در محدوده کتب و متون فقهى موجود است، آن هم براى افراد بسیار پرتلاش و فوق‏العاده خوش ذهن و درباره معارف دیگر برنامه منسجمى وجود ندارد!
در حالى که نظام آموزشى حوزه باید به‏گونه‏اى باشد که خیل طلاب مشتاق و عموما خوش‏استعداد، هر یک به فراخور ذوق و تواناییشان در مقطعى خاص فارغ‏التحصیل شوند و متناسب با تحصیلاتشان زمینه خدمت و بهره‏ورى از آنان فراهم باشد و به جاى متورم شدن، حوزه به رودخانه‏اى سیال و پر نشاط تبدیل شود .
در یک نظام آموزشى نمى‏توانیم به این موضوع دل‏خوش باشیم که طلاب هر یک بدون هدایت و برنامه‏ریزى در نظام آموزشى، به فراخور شرایط و اوضاع، مسیرى در زندگى علمى خود طى کرده و به بهره‏دهى بپردازند . پر واضح است که در چنین شرایطى وقت و نیرو و سرمایه انسانى بسیارى تضییع و بهره‏دهى محدود خواهد شد و حوزه علمیه تاوان سنگینى براى اتلاف وقت و نیرو بهره‏دهى کم خواهد پرداخت .
حتى در زمینه اخلاق نیز از آن استوانه‏هاى نورانى که در گذشته بسیار بودند، انگشت‏شمارى مانده است .
و بزرگان اخلاقى به دلیل مشغله فراوان، متواضعانه از حضور و ارتباط مستمر با طلاب جوان خوددارى مى‏کنند .
و همه این‏ها در حالى است که ما حوزویان باید خود را براى حکومت جهانى دین آماده کنیم و امناى آن یار غایب باشیم . بى‏تردید انتظار ما سوهان زدن به شمشیر نیست، بلکه آمادگى براى اداره جهان است، تلاش براى شناسایى و انجام وظایف حوزه‏هاى علمیه و رسالت دین است . ما حوزویان «رسالات‏الله‏» را باید باز شناسیم و بدانیم این رسالت‏ها چیست؟ و چگونه مى‏توان آن را ابلاغ کرد .
ما باید با نگاهى موشکافانه ببینیم که امروز در کجاى راه هستیم . آیا چون گذشتگان نوآورى‏هاى علمى و فکرى داشته‏ایم . برنامه‏ریزى‏هاى تحصیلى ما به کدام سمت و سو است . و در نظام آموزشى حوزه چه وضعى داریم؟
مراکز پژوهشى گاهى دوباره و چند باره کارى مى‏کنند و به جاى پرداختن به موضوعات اهم به موضوعات مهم مى‏پردازند .
به رغم شیوه اجتهاد جواهرى که بسیار مؤثر و کاراست، این شیوه به محتواى کتاب‏هاى موجود منحصر شده است .
بودجه کل حوزه علمیه قم و شهرستان‏ها حتى از یک دانشگاه کم‏تر است در حالى که به اندازه صدها دانشگاه نیرو دارد، مدیر حوزه به رغم فعالیت‏شبانه‏روزى قادر به تامین بودجه جارى و روزمره نیست، چه رسد به راه‏اندازى رشته‏هاى تخصصى جدید و مراکز پژوهشى و گسترش فعالیت‏ها .
وضع شهریه به‏رغم گسترش جمعیت طلاب به همان روال گذشته دور است . با این که ده نفر از مراجع عظام به طلاب شهریه مى‏دهند، جمع دریافتى بالاترین رتبه شهریه در حوزه علمیه قم حدود پنجاه هزار تومان است، شهریه طلاب مبتدى کم‏تر از نیمى از این مبلغ است . حال یک طلبه که سال‏ها تحصیل کرده و در میانسالى است، چگونه مى‏تواند بدون دغدغه و بدون اتلاف مفیدترین ساعات عمرش به فعالیت‏هاى جانبى براى تامین معاش، به درس و تحصیل و تحقیق بپردازد؟ ! !
نظام آموزشى حوزه نیز به رغم کارایى بسیار، تنها بخشى از رسالت و وظیفه خود را تحقق عینى بخشیده است .
حال رشد و تکامل را چگونه باید آغاز کرد؟ البته باید توجه داشت که اعاظم و بزرگان حوزه نگران این موضوع هستند که تحول و تکامل نسنجیده و غیر عالمانه به اساس حوزه لطمه وارد کند و دستاورد هزار ساله حوزه را به باد دهد . پس هرکارى باید با دقت و ملاحظه و احتیاط و وسواس انجام شود .
در آغاز باید مشخص شود که رسالت دین و وظیفه حوزه چیست؟ که در این باره در این نوشتار توضیحاتى ارایه شد .
سپس باید براساس هدف کلان و اصلى، اهدافى مقطعى را تبیین کرد و حوزویان هدف از تحصیل در حوزه را باز شناسند و مطابق با این اهداف مقطعى و در راستاى هدف کلان و اصلى، نظام آموزشى و کتاب‏هاى درسى و شیوه آموزش را تدوین کنیم و اساتید را تربیت کرده و آموزش دهیم و همچنین زمینه بهره‏بردارى را نیز فراهم سازیم .
اما در مقطع تحصیلات در مدارس که این ویژه‏نامه به آن اختصاص دارد، این اقدامات ضرورى است :
1 - تعریف هدف و مقصود از تحصیل در حوزه;
2 - تعریف مدرسه و طلبه و تبیین جایگاه آن;
3 - ارایه ضوابط و قوانین شامل و فراگیر;
4 - مشخص شود در مدارس به دنبال چه دستاوردى هستیم;
5 - در انتهاى دوره شش ساله به کجا باید برسیم و چه توانى خواهیم داشت و چه کارایى داریم;
6 - تدوین نظام آموزشى شش ساله به گونه‏اى که بندهاى فوق را تامین کند .
اما اصلى‏ترین مطلبى که ویژه‏نامه مدارس به دنبال آن بود، این است که در آغاز مدارس را باز شناسد و با مسایل آن آشنا شود، سپس با دیدگاه‏ها و برداشت‏هاى مسوولان و کارگزاران حوزه در رابطه با مدارس آشنا شود، آن‏گاه دستاورد فعلى آن را مشخص سازد و در نهایت‏با جهت‏گیرى‏هایى که در راه تکامل و اصلاح مدارس انجام مى‏شود، آشنا شود و معین نماید که آیا تنظیم و رفع اشکالات همین وضع، مطلوب نهایى است و یا این که حرکتى کامل و فراگیر براى بازنگرى اساسى در جهت رشد و تعالى حوزه براساس دستاوردهاى پیشینیان لازم است؟
و آخردعونا ان الحمدلله رب‏العالمین .
پى‏نوشت‏ها:
1) احزاب (33) : 39 .
2) توبه (9) : 122 .

تبلیغات