رسالت دین، وظایف حوزه و دستاورد نظام آموزشى و مدارس علمیه
آرشیو
چکیده
متن
دین متکفل چیست؟ آیا تنها رابطه انسان با خدا و اخلاقیات را بر عهده دارد؟ و یا مدعى اداره انسان و جامعه است؟
رسالتحوزه کدام است و در نظام آموزشى حوزه و در مدارس به دنبال چه هستیم؟
براى ورود به این بحث، اشارهاى گذرا به مطالبى مقدمى مىشود:
اول)
از یک سو مباحث ویژه الهیات جدید که از تلاش براى ایجاد قواعدى براى فهم و تفسیر متون دینى در بین الهیون مسیحى در غرب آغاز شد، سر از نسبیت فهم، غیر قابل دسترسى بودن شریعت، پلورالیسم، سکولاریسم و زبان خاص دین در آورد .
جالب هم این است که این مباحث در غرب براى نجات آنچه در دیدگاه آنان دین تلقى مىشد، مطرح گردید و سنگ بناى این حرکت فکرى از آن جا آغاز شده بود که الهیون مسیحى مفاهیم و آموزههاى دینى را امرى مبهم و رمز گونه و اشارهاى و استعارهاى قلمداد مىکردند .
و پر واضح بود که استعاره و رمز و ابهام در متون دینى در غرب راه نجات و توجیهى بر عملکرد پیشینیان و زعماى سابق کلیسا و راه گریزى براى تغییر برداشتهاى روحانیان مسیحى و طرح مجدد مسیحیت در میان مردم بود و براى گریز از تکرار خبط علماى مسیحى، بهتر آن بود که حیطه معارف مسیحیتبه عبادت و ارتباط شخصى مردم و خداوند محدود گردد .
ولى در شرق عدهاى این مباحث هرمنوتیک را براى تنگ کردن دایره دین و انزواى آن از صحنه اداره اجتماع به کار بردند . گر چه اصولا قرار دادن دین اسلام در کنار مسیحیت و یگانه دانستن معارف این دو، بزرگترین اشتباه و غفلتى عظیم و شاید بزرگترین ترفند زیرکانه است .
این مباحث گر چه به دنبال انزواى دین است و با تیغى دو لبه از یک سو مىخواهد قلمرو دین را محدود به رابطه شخصى انسان و خدا نماید و از سویى دیگر با ترویج و مشروعیتبخشیدن به برداشتهاى مختلف، دین را از کارایى و ارزش کاربرى بیندازد، اما در این عرصه فرزانگان بسیارى، با جدیتبه طرح مباحث علمى پرداخته و به شایستگى و دقت از دین و معارف دینى دفاع مىکنند .
پس در مباحث کلامى، تلاشهایى که براى محدودیت قلمرو دین و یا انزواى آن صورت مىپذیرد، به خوبى پاسخ گویى عالمانه شده است و از این ناحیه خطر و هجمهاى که بى پاسخ مانده باشد، دین را تهدید نمىکند .
دوم)
از سویى دیگر و فارغ از این مباحث کلامى، در صحنه اجتماع و اداره جوامع، فرهنگى در تمامى زمینههاى زندگى از سوى مخالفان و غیر معتقدان به دین جهان شمول اسلام در تمامى زمینههاى زندگى بشر سارى و جارى شده است که شاید بتوان آن را نوعى جهان بینى و نگرش به هستى محسوب داشت که رهیافتى ویژه در هستى را در پى دارد و نوعى خاص از زندگى را بهوجود مىآورد و در تمامى نظامها و راهبردهاى سیاسى و اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى، هنرى به معناى خاص خویش جریان دارد و دقیقا در تقابل و تضاد با فرهنگى عمومى است که از جهان بینى اسلامى سرچشمه گرفته است .
تمامى عملکردها در زمینه سیاست و اداره اجتماع، صنعت و تکنولوژى، مشى و روش زندگى و فعالیت و کار، هنر و اقدامات فرهنگى، ارتباطات بشرى و فعالیتهاى اجتماعى و . . . همگى به ظرافت و زیرکى به دنبال القاى دو مطلب است:
اولا) دین و باورهاى دینى آنگونه که در اسلام بیان شده است، جایگاهى در زندگى بشر ندارد و انسان در تامین سعادت خویش هیچ نیازى به آن ندارد .
ثانیا) پایبندى به باورهاى دینى ناب، مانعى جدى براى سعادت و رشد بشر است، و انسان را از پیشرفت و بهرهمندى از علم و تکنولوژى محروم مىسازد .
فرهنگ جهانبینى غیر دینى به شدت فرهنگ جهانبینى اسلامى را نفى کرده و آن را بر نمىتابد و گرچه هر دو فرهنگ مدعى سعادت بشر است، اما با نگرشهایى متفاوت این هدف را پى جویى مىکند .
یکى از این دو، انسان را خلیفةالله مىداند و دنیا را بخشى از هستى و حیات او به شمار مىآورد و دیگرى انسان را اصل مىداند و دنیا را همه هستى او به شمار مىآورد .
این نگرش با اعتقادات و باورهاى مذهبى که به رابطه شخصى انسان و مبدا هستى محدود باشد و یا انسان را به رهبانیت و ترک دنیا سوق دهد، موافق است . زیرا چنین باورهایى یا از حیطه تقابل و تضاد و ستیزه جویى با باور اصالتحیات مادى خارج است و یا فرد را از اجتماع و جامعه جدا مىکند .
به رغم گمان بعضىها این فرهنگ جهان بینى غیر دینى تنها به جهات مادى و لذتجویى توجه ندارد، بلکه همه جهات و خصوصیات انسان را در بر گرفته است . اما فقط از آن جهت که غرایز و تمایلات و خواستهاى انسان است و تامین آسایش و راحتى انسان در گرو توجه به این خصوصیات است . حتى اخلاق و ارزشهاى انسانى از این جهت ارزشمند است که در اختیار ایجاد و بقاى رفاه انسان و پاسخى به یکى از نیازهاى او و ضامنى براى بقا و سعادتمندى بشر است و اعتبار و وجاهتش نیز محدود به همین مرز است .
پر واضح است که پایبندى به اخلاقیات و انسان دوستى در این فرهنگ هیچ پشتوانه و ضمانت اجرایى جز تفاهم و تمایل افراد بشر ندارد و در مقام تضاد منافع و اخلاقیات نمىتوان انتظار پایبندى و التزام به اخلاق را داشت .
این مساله نکته مهمى است که بعضى معتقدان و مروجان سکولاریسم نیز بر آن تاکید داشتهاند . زیرا در یک برداشت دقیق سکولاریسم به معناى جدایى دین از دنیا و یا سیاست نیست، بلکه سکولاریسم با اصالتبخشیدن به انسان، او را در باورها و اعتقادات و اخلاق بىنیاز از دین مىداند و چون عقل بشرى به تنهایى به معارف اخلاقى و انسانى رهنمون است، دیگر نیازى به بهرهگیرى و یا التزام به دین وجود ندارد . اینان در عین حال اذعان دارند که این رهیافتهاى صرفا انسانى، هیچ پشتوانه محکمى در زندگى ندارد .
به هر حال تمامى نمودهاى زندگى در آن فرهنگ جهان بینى غیر دینى، حتى فرضیات علمى، آغشته به صبغه انسان محورى شده است و بر آن است که بىنیازى انسان از خداوند و دین را به طور غیر مستقیم به او بباوراند و یا انسان را به این جزم و اعتقاد برساند که التزام و پایبندى به دین، منافى و متضاد با علم و تمدن و صنعت و پیشرفت است .
البته باید توجه داشت که با عنایتبه گستردگى جوامع بشرى و گسترش علوم و فنون و ابزار و شیوهها و پیچیدگى ارتباطات این حقایق این چنین عریان و آشکار بیان نمىشود، بلکه همواره سعى در کتمان آن مىشود، از این رو مقابله با آن بسیار پیچیده و روشنگرى بسیار دشوار است .
اندکى توجه به این شگرد روشن مىسازد که در کنه همه آنچه در رسانههاى گفتارى تصویرى و نوشتارى و در قالب فیلم و داستان و گزارش و خبر و . . . پىجویى مىشود آن است که رفاه و سعادت و پیشرفت و حتى کمال بشر راهى جز زندگانى غیر دینى (به آن مفهومى که به آن اشاره رفت) ندارد؟ ! ! و حتى اگر در کنار آسایش و رفاه و امنیت در زندگانى به دنبال سجایاى اخلاقى و انسانیت و حقوق بشر هستیم، عقل جمعى بشر به آن رهنمون است و نیازى به دین نیست؟ ! !
حال وظیفه حوزه در مقابله بااین شگرد که ولى امر مسلمین به زیبایى عبارت تهاجم فرهنگى را براى آن برگزیده، چیست؟
از یک سو، علما و صاحب نظران و مبلغین باید به روشنگرى جامعه از طریق استفاده از ابزار و امکانات ارتباطى بپردازند و صاحبنظران با مباحث کلامى بویژه کلام جدید با شیوه عالمانه و ارایه مباحث علمى، منطق قدرتمند اسلام و توانایى دین را در اداره بشر و تامین سعادت او تبیین کنند . از سویى دیگر بر فقها است که با ارایه نظامها و برنامههاى دین و عرضه آن براى بشر، جامعه انسانى را با دین مترقى اسلام آشنا سازند و بشریت آشکارا دریابد که دستاوردهاى دینى طریق سعادت و نجات بشر است . (در اینباره در ادامه بیشتر بحثخواهیم کرد) .
و بالاتر از همه اینها همچنان که رهبر انقلاب فرمودند بر ماست تا جامعهاى پیشرو و سربلند و مترقى و سعادتمند را با بهرهگیرى از دستورات و رهنمودهاى دین بسازیم و این نمونه عینى و عملى را به بشر عرضه کنیم تا بشریت دریابد که سعادتى که از راه دستورات دینى براى انسان ایجاد مىشود بسیار برتر و بالاتر از رفاه در جوامع غیر دینى است .
سوم)
راهبرد کلان و مهم فرهنگ جهانبینى غیر دینى براى نفى و طرد دین آن است که اثبات نماید آموزههاى دینى توانایى و قابلیت اداره و سعادتمندى بشر در دنیا را ندارد . این راهبرد هدف اصلى و ایدهآلنهایى تمامى اقدامات انجام شده مىباشد، این راهبرد کلان به شیوههاى مختلفى پىجویى شده است که پیش از این به آن اشاره شد .
تلاش براى اثبات نسبیت کلى فهم، سکولاریسم و اکتفا به عقول بشرى براى رسیدن به کمال و اداره بشریت، پلورالیسم و اعتبار بخشیدن بههر رطب و یابسى به عنوان دین و محدود کردن دین به تجربه شخصى و ارتباط معنوى انسان و خداوند، همه و همه تلاشهایى براى خارج کردن دین از حیز انتفاع و استفاده و بهرهبردارى براى اداره بشریت است .
همچنین تبلیغ روش خاصى از زندگى که در بند دوم به آن اشاره رفت تلاش براى بدبینى به دین و دلسردى بشر از آن است .
همه آنچه در بند اول و دوم به آن اشاره شد، مقدمه این هدف است که دین توانایى و قابلیت اداره بشر و رساندن انسان به سعادت را ندارد، این غرض به صراحت و روشنى نیز پىجویى مىشود . ادعاى افرادى که در کسوت دیندارى مدعى کامل بودن دین و جامع نبودن آن هستند، نیز یکى از شگردهاى تامین این هدف است . ادعاى این که معارف دینى محدود و منحصر به زمان صدور و حداکثر دورههاى پیشین زندگى بشر است، نیز تلاشى در این جهت است .
گروهى نیز به جدیت و در ضمن مباحث گوناگونى سعى مىکنند ناتوانى دین و نارسا بودن معارف و دستورات آن را براى ارایه نظامات و برنامههاى لازم براى اداره زندگى پیشرفته و صنعتى امروز اثبات نمایند . و به بشریتبقبولانند که اصولا دین به دنبال حضور و دخالت در همه شوون زندگى بشرى نیست و این طریقى است که روحانیت و حوزه براى منافع خویش دین را به آن سوق دادهاند، این تلاشها گاهى در هجمه به بخشى از احکام دین همانند احکام ارث، خانواده، حدود و مجازاتها، اقتصاد، ارتباطات و احکام اجتماعى و . . . نمود مىیابد و گاهى مجموعه احکام دین و معارف آن را هدف مىگیرد .
حال وظیفه حوزه در مقابله و دفاع از دین و شریعت در این زمینه چیست؟
آیا مىتوان تنها به مباحث کلامى در دفاع از دین بسنده کرد؟ آیا مىتوان تنها با تمسک به آیات و روایاتى که دین اسلام را کامل و جامع دانسته و در گفتار پیامبرصلى الله علیه وآله و معصومینعلیهم السلام تصریح شده است که دین اسلام در بردارنده همه آن چیزى است که براى سعادت بشر لازم و ضرورى است، اکتفا کرد؟
آیا بشریت منتظر شنیدن استدلالات کلام جدید نشسته است و یا با توسل به چند روایت و آیه، کمال و جامعیت دین را از ما مىپذیرند؟ ! ! آیا تنها با موعظه در منابر در ایام تبلیغى و بیان خطبا و نگارش کتابها در دفاع از حریم دین و پاسخ به شبهات، بشریت را قانع کردهایم؟ ! شیوه پیامبرصلى الله علیه وآله و معصومینعلیهم السلام چه بوده است و قرآن چه راهى را بر ما ترسیم کرده است؟ اساسا وظیفه حوزه در قبال دین چیست؟ پیشینیان ما چه شیوه و روش و سنتى داشتهاند؟ !
دو آیه در قرآن ترسیمگر وظیفه و دستورالعمل حوزههاى علمیه است:
«الذین یبلغون رسالاتالله و تخشونه و لایخشون احدا الاالله (1) »
(پیامبران پیشین) کسانى بودند که تبلیغ رسالتهاى الهى مىکردند و تنها از او مىترسیدند، و از هیچ کس جز خدا بیم نداشتند .
«فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فىالدین و لینذروا اذا رجعوا الیهم (2) »
چرا از هر گروهى از آنان، طایفهاى کوچ نمىکند، تا در دین آگاهى یابند و به هنگام بازگشتبه سوى قوم خود آنان را بیم دهند .
از دیدگاه قرآن وظیفه حوزه ابلاغ رسالاتالله و تفقه در دین است .
در منظر روایات نیز وظیفه حوزه «روایت گفتار معصومینعلیهم السلام» در حوادث واقعه است و «فقهاى شایسته و بیدار و خود ساخته و آگاه» پناهگاه دینداران و محل مراجعه آنها قلمداد شدهاند .
سنتسلف صالح نیز هرگز توقف بر آثار پیشینیان نبوده است . شهید اول و دوم در سختترین شرایط به آثار پیشینیان اکتفا نمىکنند . و دورهاى از فقه را ارایه مىکنند که صدها سال بعد از زمان آنان نیز پاسخگوى نیاز بشر است . دوران بعد از شیخ طوسى نیز از این جهت مورد گلایه است که فقهاى پس از شیخ طوسى به خاطر عظمتشان ایشان به آرا و انظار شیخ محدود شدند!
حال ببینیم «رسالاتالله» چیست؟ و «تفقه» در دین چگونه محقق مىشود و «بازگویى روایت معصومانعلیهم السلام» چگونه در حوادث واقعه مدد کار دینداران خواهد بود و «تقلید از فقیهان» چگونه، سعادتمندى پیروان را به دنبال دارد؟ و دین حاوى و دربردارنده چه چیزى است؟
مجموعه باورها و اعتقادات و نگرش به هستى و معارف دینى بخش عمده و اساسى دین و پشتوانه و ضامن اجرایى بخش قانونگذارى و برنامه و شریعت دین است و پاسخگوى فطرت متعالى و طبیعت پیچیده و ارضا کننده روح متعالى و کمالجوى بشر است .
بخش شریعت و قانونگذارى دین نیز در بردارنده برنامه و راهکارهایى است که سعادت و کمال بشر در زندگانى را تضمین کرده و سعادت اخروى را نیز در پى دارد .
آنچه در آیات و روایات به آن تاکید و اشاره شده است، مجموعه همین اعتقادات و معارف و بویژه برنامه دین براى سعادت بشر است و بر ما حوزویان است که از مجموع منابع دینى و با استفاده از شیوه و روشى که معصومین به ما آموختهاند و در طى بیش از هزار سال رشد کرده و تکامل یافته است و امروزه به «شیوه جواهرى» مصطلح شده است، روش و برنامههایى که دین براى تمامى شوون و زمینههاى زندگى بشر ترسیم کرده است را به فرا خور نیازها و زمانه استخراج و عرضه کنیم .
امروز نمىتوان و نباید دین را به محتواى رسالههاى عملیه و کتب فقهى محدود کرد و بالاترین وظیفه حوزه را پاسخگویى به مسایل مستحدثه دانست دین علاوه بر ارایه معارف و اعتقادات که زیر بناى فکرى هستى و زندگى است، مدعى ارایه برنامه براى سعادتمندى بشر است . دین خود را منحصر به عبادات نکرده است .
حیطه دین محدود به قواعد و قوانین و برنامههاى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى مطروحه در کتب پیشینیان نیست .
اگر بر ما ست که مبلغ رسالاتالله باشیم، رسالاتالله برنامهاى است که خداوند براى اداره بشر در قالب دین ابلاغ کرده است، اگر تفقه در دین وظیفه ماست، تفقه آن است که به روشنى از اقیانوس منابع دینى، برنامههاى الهى که در هر زمینهاى راه و روش و شیوه عملکرد و زندگى بشر را ترسیم کرده است، باز شناسیم و به دیگران برسانیم .
پیامبر و اولیاى دین تنها بر آن نبودند که سوالها و ابهامها را پاسخگویند، بلکه روش و برنامه و نظامهایى را براى بشریت ترسیم کردند و او را به نوعى از زندگى رهنمون شدند که سعادتمندى و رفاه و عزت را در پى داشت!
اگر امروز از ما حوزویان پرسیده شود که زندگانى مطابق مکتب اسلام چگونه است؟ چه پاسخى را ارایه خواهیم کرد؟
کشور دارى و حکومت و سیاست، ارکان و دستگاههاى اداره کشور چگونه باید باشد؟ قواعد و نظامات ارتباطات سیاسى بینالمللى کدام است؟ قوانین و دستورالعمل تجارت بینالمللى و داخلى، نظامات پولى و بانکى، معاملات، بورس بازار چیست؟ دین اسلام چه نظام و برنامهاى در همه شوون تجارى دارد؟ قوانین و حقوق ارتباطات خانوادگى چیست؟ حقوق اسلامى و احکام دادرسى اسلامى چیست؟ و . . .
ما بر آن نیستیم که بگوییم دین مىخواهد همه جزییات رفتارها را در هر زمینهاى اعم از سیاست و اقتصاد و اجتماع و فرهنگ و . . . را تبیین کند، بلکه مىگوییم دین در هر زمینه نظام، برنامه و یا مکتبى دارد که باید تبیین شود و این نظام، برنامه و یا مکتب رهنما و دستورالعمل بشر است . البته در بسیارى از زمینهها بویژه بخشهایى که وابسته به فطریات و جنبههاى ثابتحیات بشرى است، دین دستورات جزیى را هم بیان کرده است .
بعضىها با تمسک به این نکته که دین براى عقل و تطابق آراى جمعى بشرى اعتبار قایل است، به زعم خود راه حلى اندیشه کردهاند و مىگویند از این رو هر آنچه که عقل بشر به آن رهنمون شود مورد تایید دین است و مىتوان آن را دینى دانست، اما باید توجه داشت این استدلال و این ادعا که در جاى خود حرف حقى است، بار وظیفه را از دوش ما حوزویان براى استخراج و استنباط برنامهها و نظامات دینى و ارایه آن به بشر برنمىدارد؟ !
حتى علاوه بر استخراج و استنباطات این نظامات و برنامهها، بر ما است که جامعه را مطابق برنامه دین ساخته و به بشر نمونهاى عینى و عملى براى توفیق و سعادتمندى بشر از راه عمل به برنامههاى دین ارایه کنیم و پاسخى روشن بر هجمههایى که در ابتداى این نوشتار به آن اشاره شد، داده باشیم . به امید آن روز .
خوب، ما حوزویان براى استخراج و استنباط برنامهها و نظامات دینى و ابلاغ آن به بشریت و قبل از آن ارایه باورها و اعتقادات و معارف دینى چه باید کنیم؟
همگى به خوبى مىدانیم که حوزه علمیه شجره مبارکى است که ریشه در معارف دینى دارد و در طول هزار سال تلاشهاى علمى و تحقیقات بسیار، تناور گشته است، اما به دلیل موانع و مشکلات و جورطواغیت، بویژه در سدههاى اخیر به فراخور رشد و پیشرفتبشر، گسترش نیافته است .
امروزه بر ماست که با بهرهگیرى از منابع ناب و گسترده دینى و روش علمى که دستاورد تلاش هزار ساله حوزویان و سلف صالح است، نظام آموزشى حوزه را آنچنان باز سازى کنیم که دستاورد آن در نهایت نظریه پردازان و اسلام شناسانى باشند که بتوانند برنامه و نظامهاى دینى را به طور گسترده و کامل و مطابق با وضع امروز جامعه و بس فراتر به بشر عرضه کنند و در سطوح پایینتر کارشناسانى باشند که پس از یکدوره تحصیل، پاسخگوى نیازهاى فکرى، فرهنگى و اجرایى جامعهاى باشند که دست نیاز به سوى دین دراز کرده است و مىخواهد زندگى خود را با همه گستردگى و پیچیدگىهایش براساس دین سامان دهد .
اما امروز جهت تحصیلات حوزه منحصر به اجتهاد در محدوده کتب و متون فقهى موجود است، آن هم براى افراد بسیار پرتلاش و فوقالعاده خوش ذهن و درباره معارف دیگر برنامه منسجمى وجود ندارد!
در حالى که نظام آموزشى حوزه باید بهگونهاى باشد که خیل طلاب مشتاق و عموما خوشاستعداد، هر یک به فراخور ذوق و تواناییشان در مقطعى خاص فارغالتحصیل شوند و متناسب با تحصیلاتشان زمینه خدمت و بهرهورى از آنان فراهم باشد و به جاى متورم شدن، حوزه به رودخانهاى سیال و پر نشاط تبدیل شود .
در یک نظام آموزشى نمىتوانیم به این موضوع دلخوش باشیم که طلاب هر یک بدون هدایت و برنامهریزى در نظام آموزشى، به فراخور شرایط و اوضاع، مسیرى در زندگى علمى خود طى کرده و به بهرهدهى بپردازند . پر واضح است که در چنین شرایطى وقت و نیرو و سرمایه انسانى بسیارى تضییع و بهرهدهى محدود خواهد شد و حوزه علمیه تاوان سنگینى براى اتلاف وقت و نیرو بهرهدهى کم خواهد پرداخت .
حتى در زمینه اخلاق نیز از آن استوانههاى نورانى که در گذشته بسیار بودند، انگشتشمارى مانده است .
و بزرگان اخلاقى به دلیل مشغله فراوان، متواضعانه از حضور و ارتباط مستمر با طلاب جوان خوددارى مىکنند .
و همه اینها در حالى است که ما حوزویان باید خود را براى حکومت جهانى دین آماده کنیم و امناى آن یار غایب باشیم . بىتردید انتظار ما سوهان زدن به شمشیر نیست، بلکه آمادگى براى اداره جهان است، تلاش براى شناسایى و انجام وظایف حوزههاى علمیه و رسالت دین است . ما حوزویان «رسالاتالله» را باید باز شناسیم و بدانیم این رسالتها چیست؟ و چگونه مىتوان آن را ابلاغ کرد .
ما باید با نگاهى موشکافانه ببینیم که امروز در کجاى راه هستیم . آیا چون گذشتگان نوآورىهاى علمى و فکرى داشتهایم . برنامهریزىهاى تحصیلى ما به کدام سمت و سو است . و در نظام آموزشى حوزه چه وضعى داریم؟
مراکز پژوهشى گاهى دوباره و چند باره کارى مىکنند و به جاى پرداختن به موضوعات اهم به موضوعات مهم مىپردازند .
به رغم شیوه اجتهاد جواهرى که بسیار مؤثر و کاراست، این شیوه به محتواى کتابهاى موجود منحصر شده است .
بودجه کل حوزه علمیه قم و شهرستانها حتى از یک دانشگاه کمتر است در حالى که به اندازه صدها دانشگاه نیرو دارد، مدیر حوزه به رغم فعالیتشبانهروزى قادر به تامین بودجه جارى و روزمره نیست، چه رسد به راهاندازى رشتههاى تخصصى جدید و مراکز پژوهشى و گسترش فعالیتها .
وضع شهریه بهرغم گسترش جمعیت طلاب به همان روال گذشته دور است . با این که ده نفر از مراجع عظام به طلاب شهریه مىدهند، جمع دریافتى بالاترین رتبه شهریه در حوزه علمیه قم حدود پنجاه هزار تومان است، شهریه طلاب مبتدى کمتر از نیمى از این مبلغ است . حال یک طلبه که سالها تحصیل کرده و در میانسالى است، چگونه مىتواند بدون دغدغه و بدون اتلاف مفیدترین ساعات عمرش به فعالیتهاى جانبى براى تامین معاش، به درس و تحصیل و تحقیق بپردازد؟ ! !
نظام آموزشى حوزه نیز به رغم کارایى بسیار، تنها بخشى از رسالت و وظیفه خود را تحقق عینى بخشیده است .
حال رشد و تکامل را چگونه باید آغاز کرد؟ البته باید توجه داشت که اعاظم و بزرگان حوزه نگران این موضوع هستند که تحول و تکامل نسنجیده و غیر عالمانه به اساس حوزه لطمه وارد کند و دستاورد هزار ساله حوزه را به باد دهد . پس هرکارى باید با دقت و ملاحظه و احتیاط و وسواس انجام شود .
در آغاز باید مشخص شود که رسالت دین و وظیفه حوزه چیست؟ که در این باره در این نوشتار توضیحاتى ارایه شد .
سپس باید براساس هدف کلان و اصلى، اهدافى مقطعى را تبیین کرد و حوزویان هدف از تحصیل در حوزه را باز شناسند و مطابق با این اهداف مقطعى و در راستاى هدف کلان و اصلى، نظام آموزشى و کتابهاى درسى و شیوه آموزش را تدوین کنیم و اساتید را تربیت کرده و آموزش دهیم و همچنین زمینه بهرهبردارى را نیز فراهم سازیم .
اما در مقطع تحصیلات در مدارس که این ویژهنامه به آن اختصاص دارد، این اقدامات ضرورى است :
1 - تعریف هدف و مقصود از تحصیل در حوزه;
2 - تعریف مدرسه و طلبه و تبیین جایگاه آن;
3 - ارایه ضوابط و قوانین شامل و فراگیر;
4 - مشخص شود در مدارس به دنبال چه دستاوردى هستیم;
5 - در انتهاى دوره شش ساله به کجا باید برسیم و چه توانى خواهیم داشت و چه کارایى داریم;
6 - تدوین نظام آموزشى شش ساله به گونهاى که بندهاى فوق را تامین کند .
اما اصلىترین مطلبى که ویژهنامه مدارس به دنبال آن بود، این است که در آغاز مدارس را باز شناسد و با مسایل آن آشنا شود، سپس با دیدگاهها و برداشتهاى مسوولان و کارگزاران حوزه در رابطه با مدارس آشنا شود، آنگاه دستاورد فعلى آن را مشخص سازد و در نهایتبا جهتگیرىهایى که در راه تکامل و اصلاح مدارس انجام مىشود، آشنا شود و معین نماید که آیا تنظیم و رفع اشکالات همین وضع، مطلوب نهایى است و یا این که حرکتى کامل و فراگیر براى بازنگرى اساسى در جهت رشد و تعالى حوزه براساس دستاوردهاى پیشینیان لازم است؟
و آخردعونا ان الحمدلله ربالعالمین .
پىنوشتها:
1) احزاب (33) : 39 .
2) توبه (9) : 122 .
رسالتحوزه کدام است و در نظام آموزشى حوزه و در مدارس به دنبال چه هستیم؟
براى ورود به این بحث، اشارهاى گذرا به مطالبى مقدمى مىشود:
اول)
از یک سو مباحث ویژه الهیات جدید که از تلاش براى ایجاد قواعدى براى فهم و تفسیر متون دینى در بین الهیون مسیحى در غرب آغاز شد، سر از نسبیت فهم، غیر قابل دسترسى بودن شریعت، پلورالیسم، سکولاریسم و زبان خاص دین در آورد .
جالب هم این است که این مباحث در غرب براى نجات آنچه در دیدگاه آنان دین تلقى مىشد، مطرح گردید و سنگ بناى این حرکت فکرى از آن جا آغاز شده بود که الهیون مسیحى مفاهیم و آموزههاى دینى را امرى مبهم و رمز گونه و اشارهاى و استعارهاى قلمداد مىکردند .
و پر واضح بود که استعاره و رمز و ابهام در متون دینى در غرب راه نجات و توجیهى بر عملکرد پیشینیان و زعماى سابق کلیسا و راه گریزى براى تغییر برداشتهاى روحانیان مسیحى و طرح مجدد مسیحیت در میان مردم بود و براى گریز از تکرار خبط علماى مسیحى، بهتر آن بود که حیطه معارف مسیحیتبه عبادت و ارتباط شخصى مردم و خداوند محدود گردد .
ولى در شرق عدهاى این مباحث هرمنوتیک را براى تنگ کردن دایره دین و انزواى آن از صحنه اداره اجتماع به کار بردند . گر چه اصولا قرار دادن دین اسلام در کنار مسیحیت و یگانه دانستن معارف این دو، بزرگترین اشتباه و غفلتى عظیم و شاید بزرگترین ترفند زیرکانه است .
این مباحث گر چه به دنبال انزواى دین است و با تیغى دو لبه از یک سو مىخواهد قلمرو دین را محدود به رابطه شخصى انسان و خدا نماید و از سویى دیگر با ترویج و مشروعیتبخشیدن به برداشتهاى مختلف، دین را از کارایى و ارزش کاربرى بیندازد، اما در این عرصه فرزانگان بسیارى، با جدیتبه طرح مباحث علمى پرداخته و به شایستگى و دقت از دین و معارف دینى دفاع مىکنند .
پس در مباحث کلامى، تلاشهایى که براى محدودیت قلمرو دین و یا انزواى آن صورت مىپذیرد، به خوبى پاسخ گویى عالمانه شده است و از این ناحیه خطر و هجمهاى که بى پاسخ مانده باشد، دین را تهدید نمىکند .
دوم)
از سویى دیگر و فارغ از این مباحث کلامى، در صحنه اجتماع و اداره جوامع، فرهنگى در تمامى زمینههاى زندگى از سوى مخالفان و غیر معتقدان به دین جهان شمول اسلام در تمامى زمینههاى زندگى بشر سارى و جارى شده است که شاید بتوان آن را نوعى جهان بینى و نگرش به هستى محسوب داشت که رهیافتى ویژه در هستى را در پى دارد و نوعى خاص از زندگى را بهوجود مىآورد و در تمامى نظامها و راهبردهاى سیاسى و اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى، هنرى به معناى خاص خویش جریان دارد و دقیقا در تقابل و تضاد با فرهنگى عمومى است که از جهان بینى اسلامى سرچشمه گرفته است .
تمامى عملکردها در زمینه سیاست و اداره اجتماع، صنعت و تکنولوژى، مشى و روش زندگى و فعالیت و کار، هنر و اقدامات فرهنگى، ارتباطات بشرى و فعالیتهاى اجتماعى و . . . همگى به ظرافت و زیرکى به دنبال القاى دو مطلب است:
اولا) دین و باورهاى دینى آنگونه که در اسلام بیان شده است، جایگاهى در زندگى بشر ندارد و انسان در تامین سعادت خویش هیچ نیازى به آن ندارد .
ثانیا) پایبندى به باورهاى دینى ناب، مانعى جدى براى سعادت و رشد بشر است، و انسان را از پیشرفت و بهرهمندى از علم و تکنولوژى محروم مىسازد .
فرهنگ جهانبینى غیر دینى به شدت فرهنگ جهانبینى اسلامى را نفى کرده و آن را بر نمىتابد و گرچه هر دو فرهنگ مدعى سعادت بشر است، اما با نگرشهایى متفاوت این هدف را پى جویى مىکند .
یکى از این دو، انسان را خلیفةالله مىداند و دنیا را بخشى از هستى و حیات او به شمار مىآورد و دیگرى انسان را اصل مىداند و دنیا را همه هستى او به شمار مىآورد .
این نگرش با اعتقادات و باورهاى مذهبى که به رابطه شخصى انسان و مبدا هستى محدود باشد و یا انسان را به رهبانیت و ترک دنیا سوق دهد، موافق است . زیرا چنین باورهایى یا از حیطه تقابل و تضاد و ستیزه جویى با باور اصالتحیات مادى خارج است و یا فرد را از اجتماع و جامعه جدا مىکند .
به رغم گمان بعضىها این فرهنگ جهان بینى غیر دینى تنها به جهات مادى و لذتجویى توجه ندارد، بلکه همه جهات و خصوصیات انسان را در بر گرفته است . اما فقط از آن جهت که غرایز و تمایلات و خواستهاى انسان است و تامین آسایش و راحتى انسان در گرو توجه به این خصوصیات است . حتى اخلاق و ارزشهاى انسانى از این جهت ارزشمند است که در اختیار ایجاد و بقاى رفاه انسان و پاسخى به یکى از نیازهاى او و ضامنى براى بقا و سعادتمندى بشر است و اعتبار و وجاهتش نیز محدود به همین مرز است .
پر واضح است که پایبندى به اخلاقیات و انسان دوستى در این فرهنگ هیچ پشتوانه و ضمانت اجرایى جز تفاهم و تمایل افراد بشر ندارد و در مقام تضاد منافع و اخلاقیات نمىتوان انتظار پایبندى و التزام به اخلاق را داشت .
این مساله نکته مهمى است که بعضى معتقدان و مروجان سکولاریسم نیز بر آن تاکید داشتهاند . زیرا در یک برداشت دقیق سکولاریسم به معناى جدایى دین از دنیا و یا سیاست نیست، بلکه سکولاریسم با اصالتبخشیدن به انسان، او را در باورها و اعتقادات و اخلاق بىنیاز از دین مىداند و چون عقل بشرى به تنهایى به معارف اخلاقى و انسانى رهنمون است، دیگر نیازى به بهرهگیرى و یا التزام به دین وجود ندارد . اینان در عین حال اذعان دارند که این رهیافتهاى صرفا انسانى، هیچ پشتوانه محکمى در زندگى ندارد .
به هر حال تمامى نمودهاى زندگى در آن فرهنگ جهان بینى غیر دینى، حتى فرضیات علمى، آغشته به صبغه انسان محورى شده است و بر آن است که بىنیازى انسان از خداوند و دین را به طور غیر مستقیم به او بباوراند و یا انسان را به این جزم و اعتقاد برساند که التزام و پایبندى به دین، منافى و متضاد با علم و تمدن و صنعت و پیشرفت است .
البته باید توجه داشت که با عنایتبه گستردگى جوامع بشرى و گسترش علوم و فنون و ابزار و شیوهها و پیچیدگى ارتباطات این حقایق این چنین عریان و آشکار بیان نمىشود، بلکه همواره سعى در کتمان آن مىشود، از این رو مقابله با آن بسیار پیچیده و روشنگرى بسیار دشوار است .
اندکى توجه به این شگرد روشن مىسازد که در کنه همه آنچه در رسانههاى گفتارى تصویرى و نوشتارى و در قالب فیلم و داستان و گزارش و خبر و . . . پىجویى مىشود آن است که رفاه و سعادت و پیشرفت و حتى کمال بشر راهى جز زندگانى غیر دینى (به آن مفهومى که به آن اشاره رفت) ندارد؟ ! ! و حتى اگر در کنار آسایش و رفاه و امنیت در زندگانى به دنبال سجایاى اخلاقى و انسانیت و حقوق بشر هستیم، عقل جمعى بشر به آن رهنمون است و نیازى به دین نیست؟ ! !
حال وظیفه حوزه در مقابله بااین شگرد که ولى امر مسلمین به زیبایى عبارت تهاجم فرهنگى را براى آن برگزیده، چیست؟
از یک سو، علما و صاحب نظران و مبلغین باید به روشنگرى جامعه از طریق استفاده از ابزار و امکانات ارتباطى بپردازند و صاحبنظران با مباحث کلامى بویژه کلام جدید با شیوه عالمانه و ارایه مباحث علمى، منطق قدرتمند اسلام و توانایى دین را در اداره بشر و تامین سعادت او تبیین کنند . از سویى دیگر بر فقها است که با ارایه نظامها و برنامههاى دین و عرضه آن براى بشر، جامعه انسانى را با دین مترقى اسلام آشنا سازند و بشریت آشکارا دریابد که دستاوردهاى دینى طریق سعادت و نجات بشر است . (در اینباره در ادامه بیشتر بحثخواهیم کرد) .
و بالاتر از همه اینها همچنان که رهبر انقلاب فرمودند بر ماست تا جامعهاى پیشرو و سربلند و مترقى و سعادتمند را با بهرهگیرى از دستورات و رهنمودهاى دین بسازیم و این نمونه عینى و عملى را به بشر عرضه کنیم تا بشریت دریابد که سعادتى که از راه دستورات دینى براى انسان ایجاد مىشود بسیار برتر و بالاتر از رفاه در جوامع غیر دینى است .
سوم)
راهبرد کلان و مهم فرهنگ جهانبینى غیر دینى براى نفى و طرد دین آن است که اثبات نماید آموزههاى دینى توانایى و قابلیت اداره و سعادتمندى بشر در دنیا را ندارد . این راهبرد هدف اصلى و ایدهآلنهایى تمامى اقدامات انجام شده مىباشد، این راهبرد کلان به شیوههاى مختلفى پىجویى شده است که پیش از این به آن اشاره شد .
تلاش براى اثبات نسبیت کلى فهم، سکولاریسم و اکتفا به عقول بشرى براى رسیدن به کمال و اداره بشریت، پلورالیسم و اعتبار بخشیدن بههر رطب و یابسى به عنوان دین و محدود کردن دین به تجربه شخصى و ارتباط معنوى انسان و خداوند، همه و همه تلاشهایى براى خارج کردن دین از حیز انتفاع و استفاده و بهرهبردارى براى اداره بشریت است .
همچنین تبلیغ روش خاصى از زندگى که در بند دوم به آن اشاره رفت تلاش براى بدبینى به دین و دلسردى بشر از آن است .
همه آنچه در بند اول و دوم به آن اشاره شد، مقدمه این هدف است که دین توانایى و قابلیت اداره بشر و رساندن انسان به سعادت را ندارد، این غرض به صراحت و روشنى نیز پىجویى مىشود . ادعاى افرادى که در کسوت دیندارى مدعى کامل بودن دین و جامع نبودن آن هستند، نیز یکى از شگردهاى تامین این هدف است . ادعاى این که معارف دینى محدود و منحصر به زمان صدور و حداکثر دورههاى پیشین زندگى بشر است، نیز تلاشى در این جهت است .
گروهى نیز به جدیت و در ضمن مباحث گوناگونى سعى مىکنند ناتوانى دین و نارسا بودن معارف و دستورات آن را براى ارایه نظامات و برنامههاى لازم براى اداره زندگى پیشرفته و صنعتى امروز اثبات نمایند . و به بشریتبقبولانند که اصولا دین به دنبال حضور و دخالت در همه شوون زندگى بشرى نیست و این طریقى است که روحانیت و حوزه براى منافع خویش دین را به آن سوق دادهاند، این تلاشها گاهى در هجمه به بخشى از احکام دین همانند احکام ارث، خانواده، حدود و مجازاتها، اقتصاد، ارتباطات و احکام اجتماعى و . . . نمود مىیابد و گاهى مجموعه احکام دین و معارف آن را هدف مىگیرد .
حال وظیفه حوزه در مقابله و دفاع از دین و شریعت در این زمینه چیست؟
آیا مىتوان تنها به مباحث کلامى در دفاع از دین بسنده کرد؟ آیا مىتوان تنها با تمسک به آیات و روایاتى که دین اسلام را کامل و جامع دانسته و در گفتار پیامبرصلى الله علیه وآله و معصومینعلیهم السلام تصریح شده است که دین اسلام در بردارنده همه آن چیزى است که براى سعادت بشر لازم و ضرورى است، اکتفا کرد؟
آیا بشریت منتظر شنیدن استدلالات کلام جدید نشسته است و یا با توسل به چند روایت و آیه، کمال و جامعیت دین را از ما مىپذیرند؟ ! ! آیا تنها با موعظه در منابر در ایام تبلیغى و بیان خطبا و نگارش کتابها در دفاع از حریم دین و پاسخ به شبهات، بشریت را قانع کردهایم؟ ! شیوه پیامبرصلى الله علیه وآله و معصومینعلیهم السلام چه بوده است و قرآن چه راهى را بر ما ترسیم کرده است؟ اساسا وظیفه حوزه در قبال دین چیست؟ پیشینیان ما چه شیوه و روش و سنتى داشتهاند؟ !
دو آیه در قرآن ترسیمگر وظیفه و دستورالعمل حوزههاى علمیه است:
«الذین یبلغون رسالاتالله و تخشونه و لایخشون احدا الاالله (1) »
(پیامبران پیشین) کسانى بودند که تبلیغ رسالتهاى الهى مىکردند و تنها از او مىترسیدند، و از هیچ کس جز خدا بیم نداشتند .
«فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فىالدین و لینذروا اذا رجعوا الیهم (2) »
چرا از هر گروهى از آنان، طایفهاى کوچ نمىکند، تا در دین آگاهى یابند و به هنگام بازگشتبه سوى قوم خود آنان را بیم دهند .
از دیدگاه قرآن وظیفه حوزه ابلاغ رسالاتالله و تفقه در دین است .
در منظر روایات نیز وظیفه حوزه «روایت گفتار معصومینعلیهم السلام» در حوادث واقعه است و «فقهاى شایسته و بیدار و خود ساخته و آگاه» پناهگاه دینداران و محل مراجعه آنها قلمداد شدهاند .
سنتسلف صالح نیز هرگز توقف بر آثار پیشینیان نبوده است . شهید اول و دوم در سختترین شرایط به آثار پیشینیان اکتفا نمىکنند . و دورهاى از فقه را ارایه مىکنند که صدها سال بعد از زمان آنان نیز پاسخگوى نیاز بشر است . دوران بعد از شیخ طوسى نیز از این جهت مورد گلایه است که فقهاى پس از شیخ طوسى به خاطر عظمتشان ایشان به آرا و انظار شیخ محدود شدند!
حال ببینیم «رسالاتالله» چیست؟ و «تفقه» در دین چگونه محقق مىشود و «بازگویى روایت معصومانعلیهم السلام» چگونه در حوادث واقعه مدد کار دینداران خواهد بود و «تقلید از فقیهان» چگونه، سعادتمندى پیروان را به دنبال دارد؟ و دین حاوى و دربردارنده چه چیزى است؟
مجموعه باورها و اعتقادات و نگرش به هستى و معارف دینى بخش عمده و اساسى دین و پشتوانه و ضامن اجرایى بخش قانونگذارى و برنامه و شریعت دین است و پاسخگوى فطرت متعالى و طبیعت پیچیده و ارضا کننده روح متعالى و کمالجوى بشر است .
بخش شریعت و قانونگذارى دین نیز در بردارنده برنامه و راهکارهایى است که سعادت و کمال بشر در زندگانى را تضمین کرده و سعادت اخروى را نیز در پى دارد .
آنچه در آیات و روایات به آن تاکید و اشاره شده است، مجموعه همین اعتقادات و معارف و بویژه برنامه دین براى سعادت بشر است و بر ما حوزویان است که از مجموع منابع دینى و با استفاده از شیوه و روشى که معصومین به ما آموختهاند و در طى بیش از هزار سال رشد کرده و تکامل یافته است و امروزه به «شیوه جواهرى» مصطلح شده است، روش و برنامههایى که دین براى تمامى شوون و زمینههاى زندگى بشر ترسیم کرده است را به فرا خور نیازها و زمانه استخراج و عرضه کنیم .
امروز نمىتوان و نباید دین را به محتواى رسالههاى عملیه و کتب فقهى محدود کرد و بالاترین وظیفه حوزه را پاسخگویى به مسایل مستحدثه دانست دین علاوه بر ارایه معارف و اعتقادات که زیر بناى فکرى هستى و زندگى است، مدعى ارایه برنامه براى سعادتمندى بشر است . دین خود را منحصر به عبادات نکرده است .
حیطه دین محدود به قواعد و قوانین و برنامههاى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى مطروحه در کتب پیشینیان نیست .
اگر بر ما ست که مبلغ رسالاتالله باشیم، رسالاتالله برنامهاى است که خداوند براى اداره بشر در قالب دین ابلاغ کرده است، اگر تفقه در دین وظیفه ماست، تفقه آن است که به روشنى از اقیانوس منابع دینى، برنامههاى الهى که در هر زمینهاى راه و روش و شیوه عملکرد و زندگى بشر را ترسیم کرده است، باز شناسیم و به دیگران برسانیم .
پیامبر و اولیاى دین تنها بر آن نبودند که سوالها و ابهامها را پاسخگویند، بلکه روش و برنامه و نظامهایى را براى بشریت ترسیم کردند و او را به نوعى از زندگى رهنمون شدند که سعادتمندى و رفاه و عزت را در پى داشت!
اگر امروز از ما حوزویان پرسیده شود که زندگانى مطابق مکتب اسلام چگونه است؟ چه پاسخى را ارایه خواهیم کرد؟
کشور دارى و حکومت و سیاست، ارکان و دستگاههاى اداره کشور چگونه باید باشد؟ قواعد و نظامات ارتباطات سیاسى بینالمللى کدام است؟ قوانین و دستورالعمل تجارت بینالمللى و داخلى، نظامات پولى و بانکى، معاملات، بورس بازار چیست؟ دین اسلام چه نظام و برنامهاى در همه شوون تجارى دارد؟ قوانین و حقوق ارتباطات خانوادگى چیست؟ حقوق اسلامى و احکام دادرسى اسلامى چیست؟ و . . .
ما بر آن نیستیم که بگوییم دین مىخواهد همه جزییات رفتارها را در هر زمینهاى اعم از سیاست و اقتصاد و اجتماع و فرهنگ و . . . را تبیین کند، بلکه مىگوییم دین در هر زمینه نظام، برنامه و یا مکتبى دارد که باید تبیین شود و این نظام، برنامه و یا مکتب رهنما و دستورالعمل بشر است . البته در بسیارى از زمینهها بویژه بخشهایى که وابسته به فطریات و جنبههاى ثابتحیات بشرى است، دین دستورات جزیى را هم بیان کرده است .
بعضىها با تمسک به این نکته که دین براى عقل و تطابق آراى جمعى بشرى اعتبار قایل است، به زعم خود راه حلى اندیشه کردهاند و مىگویند از این رو هر آنچه که عقل بشر به آن رهنمون شود مورد تایید دین است و مىتوان آن را دینى دانست، اما باید توجه داشت این استدلال و این ادعا که در جاى خود حرف حقى است، بار وظیفه را از دوش ما حوزویان براى استخراج و استنباط برنامهها و نظامات دینى و ارایه آن به بشر برنمىدارد؟ !
حتى علاوه بر استخراج و استنباطات این نظامات و برنامهها، بر ما است که جامعه را مطابق برنامه دین ساخته و به بشر نمونهاى عینى و عملى براى توفیق و سعادتمندى بشر از راه عمل به برنامههاى دین ارایه کنیم و پاسخى روشن بر هجمههایى که در ابتداى این نوشتار به آن اشاره شد، داده باشیم . به امید آن روز .
خوب، ما حوزویان براى استخراج و استنباط برنامهها و نظامات دینى و ابلاغ آن به بشریت و قبل از آن ارایه باورها و اعتقادات و معارف دینى چه باید کنیم؟
همگى به خوبى مىدانیم که حوزه علمیه شجره مبارکى است که ریشه در معارف دینى دارد و در طول هزار سال تلاشهاى علمى و تحقیقات بسیار، تناور گشته است، اما به دلیل موانع و مشکلات و جورطواغیت، بویژه در سدههاى اخیر به فراخور رشد و پیشرفتبشر، گسترش نیافته است .
امروزه بر ماست که با بهرهگیرى از منابع ناب و گسترده دینى و روش علمى که دستاورد تلاش هزار ساله حوزویان و سلف صالح است، نظام آموزشى حوزه را آنچنان باز سازى کنیم که دستاورد آن در نهایت نظریه پردازان و اسلام شناسانى باشند که بتوانند برنامه و نظامهاى دینى را به طور گسترده و کامل و مطابق با وضع امروز جامعه و بس فراتر به بشر عرضه کنند و در سطوح پایینتر کارشناسانى باشند که پس از یکدوره تحصیل، پاسخگوى نیازهاى فکرى، فرهنگى و اجرایى جامعهاى باشند که دست نیاز به سوى دین دراز کرده است و مىخواهد زندگى خود را با همه گستردگى و پیچیدگىهایش براساس دین سامان دهد .
اما امروز جهت تحصیلات حوزه منحصر به اجتهاد در محدوده کتب و متون فقهى موجود است، آن هم براى افراد بسیار پرتلاش و فوقالعاده خوش ذهن و درباره معارف دیگر برنامه منسجمى وجود ندارد!
در حالى که نظام آموزشى حوزه باید بهگونهاى باشد که خیل طلاب مشتاق و عموما خوشاستعداد، هر یک به فراخور ذوق و تواناییشان در مقطعى خاص فارغالتحصیل شوند و متناسب با تحصیلاتشان زمینه خدمت و بهرهورى از آنان فراهم باشد و به جاى متورم شدن، حوزه به رودخانهاى سیال و پر نشاط تبدیل شود .
در یک نظام آموزشى نمىتوانیم به این موضوع دلخوش باشیم که طلاب هر یک بدون هدایت و برنامهریزى در نظام آموزشى، به فراخور شرایط و اوضاع، مسیرى در زندگى علمى خود طى کرده و به بهرهدهى بپردازند . پر واضح است که در چنین شرایطى وقت و نیرو و سرمایه انسانى بسیارى تضییع و بهرهدهى محدود خواهد شد و حوزه علمیه تاوان سنگینى براى اتلاف وقت و نیرو بهرهدهى کم خواهد پرداخت .
حتى در زمینه اخلاق نیز از آن استوانههاى نورانى که در گذشته بسیار بودند، انگشتشمارى مانده است .
و بزرگان اخلاقى به دلیل مشغله فراوان، متواضعانه از حضور و ارتباط مستمر با طلاب جوان خوددارى مىکنند .
و همه اینها در حالى است که ما حوزویان باید خود را براى حکومت جهانى دین آماده کنیم و امناى آن یار غایب باشیم . بىتردید انتظار ما سوهان زدن به شمشیر نیست، بلکه آمادگى براى اداره جهان است، تلاش براى شناسایى و انجام وظایف حوزههاى علمیه و رسالت دین است . ما حوزویان «رسالاتالله» را باید باز شناسیم و بدانیم این رسالتها چیست؟ و چگونه مىتوان آن را ابلاغ کرد .
ما باید با نگاهى موشکافانه ببینیم که امروز در کجاى راه هستیم . آیا چون گذشتگان نوآورىهاى علمى و فکرى داشتهایم . برنامهریزىهاى تحصیلى ما به کدام سمت و سو است . و در نظام آموزشى حوزه چه وضعى داریم؟
مراکز پژوهشى گاهى دوباره و چند باره کارى مىکنند و به جاى پرداختن به موضوعات اهم به موضوعات مهم مىپردازند .
به رغم شیوه اجتهاد جواهرى که بسیار مؤثر و کاراست، این شیوه به محتواى کتابهاى موجود منحصر شده است .
بودجه کل حوزه علمیه قم و شهرستانها حتى از یک دانشگاه کمتر است در حالى که به اندازه صدها دانشگاه نیرو دارد، مدیر حوزه به رغم فعالیتشبانهروزى قادر به تامین بودجه جارى و روزمره نیست، چه رسد به راهاندازى رشتههاى تخصصى جدید و مراکز پژوهشى و گسترش فعالیتها .
وضع شهریه بهرغم گسترش جمعیت طلاب به همان روال گذشته دور است . با این که ده نفر از مراجع عظام به طلاب شهریه مىدهند، جمع دریافتى بالاترین رتبه شهریه در حوزه علمیه قم حدود پنجاه هزار تومان است، شهریه طلاب مبتدى کمتر از نیمى از این مبلغ است . حال یک طلبه که سالها تحصیل کرده و در میانسالى است، چگونه مىتواند بدون دغدغه و بدون اتلاف مفیدترین ساعات عمرش به فعالیتهاى جانبى براى تامین معاش، به درس و تحصیل و تحقیق بپردازد؟ ! !
نظام آموزشى حوزه نیز به رغم کارایى بسیار، تنها بخشى از رسالت و وظیفه خود را تحقق عینى بخشیده است .
حال رشد و تکامل را چگونه باید آغاز کرد؟ البته باید توجه داشت که اعاظم و بزرگان حوزه نگران این موضوع هستند که تحول و تکامل نسنجیده و غیر عالمانه به اساس حوزه لطمه وارد کند و دستاورد هزار ساله حوزه را به باد دهد . پس هرکارى باید با دقت و ملاحظه و احتیاط و وسواس انجام شود .
در آغاز باید مشخص شود که رسالت دین و وظیفه حوزه چیست؟ که در این باره در این نوشتار توضیحاتى ارایه شد .
سپس باید براساس هدف کلان و اصلى، اهدافى مقطعى را تبیین کرد و حوزویان هدف از تحصیل در حوزه را باز شناسند و مطابق با این اهداف مقطعى و در راستاى هدف کلان و اصلى، نظام آموزشى و کتابهاى درسى و شیوه آموزش را تدوین کنیم و اساتید را تربیت کرده و آموزش دهیم و همچنین زمینه بهرهبردارى را نیز فراهم سازیم .
اما در مقطع تحصیلات در مدارس که این ویژهنامه به آن اختصاص دارد، این اقدامات ضرورى است :
1 - تعریف هدف و مقصود از تحصیل در حوزه;
2 - تعریف مدرسه و طلبه و تبیین جایگاه آن;
3 - ارایه ضوابط و قوانین شامل و فراگیر;
4 - مشخص شود در مدارس به دنبال چه دستاوردى هستیم;
5 - در انتهاى دوره شش ساله به کجا باید برسیم و چه توانى خواهیم داشت و چه کارایى داریم;
6 - تدوین نظام آموزشى شش ساله به گونهاى که بندهاى فوق را تامین کند .
اما اصلىترین مطلبى که ویژهنامه مدارس به دنبال آن بود، این است که در آغاز مدارس را باز شناسد و با مسایل آن آشنا شود، سپس با دیدگاهها و برداشتهاى مسوولان و کارگزاران حوزه در رابطه با مدارس آشنا شود، آنگاه دستاورد فعلى آن را مشخص سازد و در نهایتبا جهتگیرىهایى که در راه تکامل و اصلاح مدارس انجام مىشود، آشنا شود و معین نماید که آیا تنظیم و رفع اشکالات همین وضع، مطلوب نهایى است و یا این که حرکتى کامل و فراگیر براى بازنگرى اساسى در جهت رشد و تعالى حوزه براساس دستاوردهاى پیشینیان لازم است؟
و آخردعونا ان الحمدلله ربالعالمین .
پىنوشتها:
1) احزاب (33) : 39 .
2) توبه (9) : 122 .