تبیین مفهومی روایت «اکرموا اولادی الصالحون لله و الطالحون لی» و پیامدهای فقهی آن
آرشیو
چکیده
در طول تاریخ اسلام، سیادت اشخاص، همواره نقش مهمی در حیات سیاسی - اجتماعی آنان داشته است. فرزندان پیامبر یا به تعبیر رایج، سادات، در جوامع اسلامی از احترام ویژه ای برخوردار بوده و هستند. در آیات و روایات بسیاری نیز به اکرام سادات سفارش شده است که قدرمتیقن آن ها، سادات صالح و باتقوا هستند. بااین وجود بسیاری از فقها در استحباب و مطلوب بودن اکرام سادات، تفاوتی میان سادات صالح و غیرصالح قائل نشده اند. ایشان به مقتضای روایت «اکرموا اولادی الصالحون لله و الطالحون لی» به احکام مشابهی برای همه فرزندان پیامبر (صالح و غیرصالح) فتوا داده اند. در مقابل، شماری از فقها با استناد به ضعف سندی روایت از یک سو و مخالفت مضمون آن با کتاب و سنت، ادله امربه معروف و نهی از منکر و حدود و تعزیرات از سوی دیگر، حجیت و اعتبار روایت را انکار کرده اند. این نوشتار با رویکرد توصیفی- تحلیلی، به تبیین مفهومی روایت نامبرده و پیامدهای فقهی آن می پردازد. نتایج نشان می دهد که گرچه سند روایت مرسل است، اما مضمون آن هیچ تعارضی با آموزه های دینی ندارد؛ بلکه موافقت حدیث با عمومات، جبران کننده ضعف سند آن و اساس فتوا و عمل فقها بر اساس آن است.Conceptual explanation of the narrative "Akrimu Oladi al-Salihoon Lillah wa al-Talihoon Li" and its jurisprudential consequences
Throughout the history of Islam, attribution to the Prophet has always played an important role in the political and social life of individuals. His descendants, or in common parlance, Sᾱdᾱt, have enjoyed special respect in Islamic societies. Many narrations have strongly ordered to respect Sᾱdᾱt, whose certainty is that Sᾱdᾱt is righteous and pious. However, many jurists have not made a difference between righteous and unrighteous Sadats regarding the esteem and desirability of Ikram Sadat. According to the narration of "Akrimu Oladi al-Salihoon Lillah wa al-Talihoon Li" they have given similar rulings for all the Prophet's children (righteous and unrighteous).Against a number of jurists have denied the authenticity and validity of the narration by citing the weak documentation of the narration on the one hand and the opposition of its content to the book and Sunnah, the evidence of the command to the ma'roof and the prohibition of evil and the limits and punishments on the other hand.This article deals with the conceptual explanation of the mentioned narrative and its jurisprudential consequences with a descriptive-analytical approach. The results show that although the document is a narration of the sender, its content has no conflict with religious teachings; Rather, the agreement of the hadith with the generality compensates for the weakness of its chain of transmission and is the basis of the fatwa and the practice of the jurists based on it.