مفهوم سرمایۀ سیاسی، اصطلاحی نسبتاً نوپدید در قاموس سیاست و محل تلاقی دانش های گوناگون است که استواری سیاسی، همبستگی اجتماعی و انسجام ملی در نظام های سیاسی گسترده، پیچیده و غیرشخصی مدرن، بیش از پیش به آن وابسته است. با این حال علی رغم اهمیت بنیادین و کاربردی آن، هنوز پژوهش مستقل چندانی درباره آن صورت نگرفته است. از زاویۀ رهیافت نهادین، سرمایۀ سیاسی، سازه ای سیاسی- اجتماعی، پدیده ای اقتضایی، زمینه-مند و زمان پرورده است که تغییرات نزولی آن، پیامدهایی عمیق برای سامان و استواری سیاسی جوامع دارد. با این ملاحظه، این مقاله بدین پرسش اصلی می پردازد که پیامدها و دلالت های فروکاهش سرمایۀ سیاسی چیست؟ فرضیۀ مقاله چنین است که کاهش سرمایۀ سیاسی، پیامدهای چندوجهی مانند بالا رفتن هزینۀ مبادلات سیاسی، کاهش مشارکت مدنی، افزایش فساد، افزایش قابلیت تنظیم گری و مداخله جویی حکومت، رواج آنومی و نافرمانی و فرسایش مشروعیت سیاسی دارد و دلالت مهم آن، وقوع تغییرات جدی در ساحت های گوناگون جامعۀ سیاسی است. این نوشته با الهام از رویکرد نهادگرایی سیاسی و با روش توصیفی- تحلیلی در چهارچوب نظری ترکیبی بوردیو و دیگران، ابعاد مفهومی سرمایۀ سیاسی و پیامدها و دلالت های فروکاهش آن را بررسی می کند.