آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۳

چکیده

متن

 
این کتاب که درباره سابقه و تاریخ تشیع در مصر, نوشته شده, شامل یازده فصل جداگانه است و در پایان نیز هشت ملحق به کتاب افزوده شده و نهایتاً مراجع و فهرست تفصیلى آمده است.
بخشى از فصول کتاب, در مورد تاریخ تطوّر شیعه در مصر و بخش دیگر, به آثار تاریخى باقیمانده از شیعه در مصر, و مجموعه اى از فصول به تحرکات و فعالیتهاى شیعه در مصر قدیم و فعلى پرداخته است. نگاهى گذرا به محتواى هر فصل, مى تواند علاوه بر آنکه کتاب را بخوبى معرفى کند, اطلاعات قابل توجهى نیز از وضعیت فعلى شیعه در مصر, به خواننده منتقل کند.
نویسنده در اولین فصل کتاب, به تعریف واژه شیعه و درپى آن, به معرفى مذهب تشیع پرداخته است, آنگاه با ارائه نقاط جامع تعریف, خصوصیات شیعه اثنى عشرى را مطرح و با اشاره به نقاط مانع, تفاوتهاى اصول شیعه را با سایر فرق شیعه و نیز با سایر فرق اسلامى, برمى شمارد.
نویسنده در دومین فصل کتاب با عنوان التاریخ یتکلم (تاریخ حکایت مى کند), درباره آغاز تشیع در مصر به بحث پرداخته و معتقد است که شیعه در مصر, قبل از فاطمیه ظهور کرده و نخستین حضور شیعه در مصر, به انقلاب محمد بن ابى خدیفه باز مى گردد که در سال 35هجرى اتفاق افتاد و در آن, والى منصوب از سوى عثمان, عقبة بن عامر را عزل کرد و به دنبال آن, چند نسل با نام بنى حسن (فرزندان امام حسن مجتبى(ع)), در مصر حکم راندند تا اینکه در سال 236هجرى به دستور متوکل, از مصر اخراج و یا کشته شدند. سیاست فشار بر شیعه تا ورود فاطمیون به مصر در سالهاى 370تا380هـ ادامه داشت.
نویسنده در ادامه, به موفقیتهاى فاطمیون در تاریخ آن دوران مصر اشاره مى کند وبه اصلیترین بخش مورد نیاز خود از تاریخ فاطمیون مى پردازد و در آن به ارج نهادن فاطمیه به مناسبتهاى مختلف, اشاره کرده و به تاریخ مناسبتهایى که براى آنها اهمیت قایل بوده اند, توجه داشته است. مناسبتهایى مانند عاشورا, میلاد پیامبر(ص), اعیاد فطر و قربان, شب نیمه شعبان, ولادت امام على(ع) و امام حسین(ع) و نیز نوروز ایرانى که بنا به نقل تواریخ, فاطمیون به آن اهتمام داشته اند و تاکنون نیز این سنتها در میان ایشان باقى مانده است.
مساجد مختلفى که با نام اهل بیت(ع) در دوران فاطمیون باقى مانده, دلیل دیگرى بر حمایت ایشان از شیعه تلقى شده است.
بخش سوم کتاب به دوران صلاح الدین ایوبى و مشکلاتى که براى مسلمانان به وجود آورد, اختصاص یافته است. نویسنده در این بخش تحت عنوان صلاح الدین, تسامح مع الصلیبیین و بطش بالمسلمین (صلاح الدین: مسامحه با مسیحیان و سرکوب مسلمانان), به طور وسیع, کشتار و آوارگى شیعیان را در اثر ستمهاى صلاح الدین بیان کرده است و دلیل آن را حمایت فاطمیون از شیعه و انتقام صلاح الدین از فاطمیون مى داند.
همچنین در پایان این بخش, به انقلابهاى گذراى شیعه و در نهایت به مهاجرت جمعى شیعیان به شام و جنوب مصر اشاره شده است.
چهارمین بخش کتاب, بقایا التشیع … نام دارد. در این بخش, نویسنده, سرنوشت شیعه در عصر ایوبى را شرح مى دهد و اعتقاد دارد در آن عصر, شیعه در چند چهره جدید ظهور و تجلى یافت. یکى در قالب متصوّفه که همچنان در مصر قدرت دارند و تا عصر کنونى, مانع اصلى نفوذ وهابیت در مصر بوده اند. دیگر, مجموعه اى با نام اشراف که وضع مالى بهترى داشتند و جمع زیادى نیز تقیه کردند. در ادامه این بخش, به مراکز وجود شیعه در مصر ـ در طول حکومت ایوبیها ـ پرداخته و معتقد است که آن مراکز در طول تاریخ ایوبیها همواره مراکز مقاومت بوده اند.
نکته دیگرى که نویسنده از آن بر بقاى مخفیانه شیعه در مصر ـ در طول اعصار و قرون ـ استدلال مى کند, وجود عادات و سنتهاى شیعى است که تاکنون در فرهنگ مصرى باقى مانده است. از قبیل گرامیداشت عاشورا, جشن نیمه شعبان, برپایى مراسم در ابتداى سال هجرى, نصب فانوس در رمضان, حرمت خوردن گوشت خرگوش که از اختصاصات فقه شیعه است, سبّ عایشه و عُمَر در فولکلور مردم, وجود اسامى زهرا, حسین, حسن, زینب, نفیسه و نیز انتظار ظهور حضرت مهدى(عج).
مؤلف در فصلهاى پنجم و ششم کتاب, به طرح چهره هاى نامى تشیع و مَشاهد شیعه پرداخته و آنان را پاسداران دائمى و نگهبانان حریم تشیع در طول اعصار و قرون مى نمایاند. نویسنده در این فصل, نام مالک اشتر, محمد بن ابى بکر, زینب بنت على(ع), نفیسه بنت الحسن(ع), قاضى نعمانى (از قدماى فقهاى مصر که با تعبیر ابوحنیفه الشیعى از او یاد مى شود), مسیحى (مورخ), بدرالجمالى (وزیر شیعى دوران فاطمیون), افضل بن بدرالجمالى (فرزند بدر و وزیر مروج شیعه), طلائع بن زریک (شاعر) که هریک به نحوى در گسترش فکر شیعى در تاریخ مصر اثر ماندگار داشته اند و به همین مناسبت, قبر برخى از آنان مرکز زیارت و طرح فکر شیعى است. معروفترین مَشاهدى که در مصر وجود دارند, عبارتند از: قبر مالک اشتر (واقع در منطقه بستان), مقبره محمد بن ابى بکر (در شهر رمسیس از توابع منصوره), مزار معروف و بزرگ حضرت زینب(ع) در منطقه زینبیه, مزار حضرت نفیسه دختر حسن بن زید بن حسن بن على(ع) در قاهره و مسجد معروف رأس الحسین که منطقه رأس الحسین در شهر قاهره به همین مناسبت نام گذارى شده است. نویسنده در هر بخش, تاریخ زندگى و سالهاى حضور و شیوه مرگ یا شهادت ایشان را در مصر بیان کرده است.
فصل بعدى کتاب, به سفرهاى تاریخى مختلفى که رهبران شیعه به مصر داشته اند (رَحَلات شیعیه) اختصاص دارد و در آن, سفرهاى سید جمال, سید عبدالحسین شرف الدین, نواب صفوى, شیخ على کاشف الغطاء, شیخ محمد جواد مغنیه, مرتضى رضوى کشمیرى و نوع فعالیتهاى آنان را ذکر کرده است.
تاریخچه شیعه در مصر, در فصل هشتم کتاب, به دوران معاصر یعنى دهه هفتاد مى رسد. نویسنده معتقد است در دهه هفتاد, سه جریان فعال در حوزه مسایل مذهبى وجود داشت: یکى جریان صوفیه, دیگرى جریان تکفیر که همه گروه هاى اسلامى را تکفیر مى کرد و عمدتاً از وهابیت سرچشمه مى گرفت, و سه دیگر, جریان حکومت که اسلام آرامى را ترویج مى نمود. در این میان, شیعه به طور کمرنگ و عمدتاً در حال تقیه بسر مى برد, ولى روابط عادى میان شیعه و سنى و نیز ارتباطات الازهر و وزارت اوقاف با علماى شیعه ایران و عراق و لبنان برقرار بود.
با پیروزى انقلاب اسلامى ایران, اوضاع دگرگون شد. ترس از وحدت ایران و مصر در مقابل قدرتهاى جهانى, باعث شد تا حکومت مصر, سه روش را تعقیب کند:
1ـ کمک به رشد وهابیت, 2ـ دامن زدن به اختلافات قدیمى شیعه و سنى, 3ـ تبلیغات گسترده علیه ایران به خاطر دخالت در امور داخلى مصر.
این جریان که صرفاً سیاسى بود, اثرى جدى بر جامعه شیعى گذاشت و آن را بشدت منزوى کرد. نویسندگان کینه توز وهابى و سیاسیون نزدیک به حکومت ضدشیعه ـ به بهانه مخالفت با ایران ـ قلمزنى هاى بسیارى کردند که موجب شدعملاً تنها جمعیتهاى شیعه مثل جماعة التقریب و جمعیة آل البیت و یا انتشاراتى که بعضاً کتب شیعه را منتشر مى کردند, تعطیل شدند.
فصل بعدى کتاب باعنوان رد الفعل الشیعى, به عکس العملهاى شیعه در مصر پرداخته است و چنین مى نمایاند که به رغم فشارهاى فراوان, شیعه هویت جدیدى پیدا کرد و به صورت زنده اى در جامعه ظهور نمود. چاپ کتب شیعى, ابتدا توسط عراقیان شیعه ساکن مصر و پس از آن, به وجود آمدن مراکز نشر کتب شیعى مانند دارالبدایه و دارالهدف و برخوردهاى متعدد وهابیون و حکومت با آنان, از نقاط قوتى بود که وجود دوباره شیعه را در مصر نوید مى داد.
بحث تقریب بین مذاهب که از مصر آغاز شد, نمى تواند از تاریخچه تشیع در مصر حذف شود. نویسنده در بخش دیگرى از کتابش, به تاریخچه تقریب بین مذاهب از زمان شروع آن با دعوت شیخ شلتوت و شیخ محمدتقى قمى (در سال 1946م.) به مشکلاتى که روحانیون متعصب سنى در مصر در برابر این فتوا ایجاد کرده اند, اشاره کرده و معتقد است به خاطر روابط خوب حکومتهاى قبلى مصر با ایران, حرکت و نهضت تقریب ادامه داشت, ولى با پیروزى انقلاب اسلامى, جناح مخالف تقریب به خاطر حمایتهاى سیاسى رشد کرد و عملاً این نهضت رو به افول رفت. نویسنده به خاطر ثبت در تاریخ, به نقل قولهایى از رؤساى الازهر و علماى مشهور مصر در مورد ضرورت تقریب پرداخته است.
وى همچنین از جمعیتى به نام جمعیت آل البیت در سال 1972 یاد مى کند که بسیارى از کتب شیعه را منتشر کردند, ولى پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران, مورد بى مهرى و خصومت حکومت مصر قرار گرفته و طى احکام دادگاههاى مصر, رسماً تعطیل شدند.
نویسنده در آخرین فصل کتاب به نام البهره: الفاطمیون یعودون لمصر بعد غیبة ثمانیة قرون, اعتقاد دارد بهره که در حال قدرت گرفتن در مصر هستند, مى توانند زمینه رشد و قدرت تشیع را در مصر آماده سازند. بهره گروهى از اسماعیلیون هستند که بر مناطقى از مصر و عراق و فارس مسلط شدند و این اختلاف و جدایى از امامیه اثنى عشرى را از طریق شیعیان هندى که رفت و آمد تجارتى با خلیج فارس داشتند, به یمن, و از آنجا به بحرین, منتقل کردند. لغت بهره در هند به معناى تاجر بود و به دلیل پذیرش اسماعیلیه توسط این بخش از تجار هندى, به اسماعیلیهاى بهره شهرت یافتند. ایشان توانستند کتب شیعه در دوران فاطمیون را از مصر خارج کرده و در هند نگهدارى کنند.
اشارات تاریخى نیز گواهى مى دهند که بخشى از شیعیان مصر و یمن نیز در دوران ایوبى به هند هجرت کردند, ولى در دهه هاى اخیر و عمدتاً از دهه هفتاد (دوران سادات), بهره به طور گسترده اى به مصر بازگشته اند و به خاطر وضع مالى خوبى که دارند, موفق شده اند مساجد زیادى از دوره فاطمیون را بازسازى کنند و در محلاتى از پایتخت مصر, حضور وسیعى داشته باشند.
هرچند بهره در این اواخر مورد مخالفت گروه هایى از مخالفین شیعه قرار گرفتند که علت حضور گسترده آنان را جویا مى شدند, ولى ظاهراً به خاطر غیرسیاسى بودن آنان و ارتباطات رهبرانشان با حکومت و سرمایه هاى فراوانى که در اختیار دارند, مى توانند در مصر زندگى آرامى داشته باشند. ایشان خود را شیعه اسماعیلى مى دانند و در اعمالِ فردى و فقهى, به عمده مسایل فقهى شیعه عمل مى کنند.
نویسنده کتاب خود را با این سؤال پایان مى دهد که چرا باید وهابیت که زیر حمایت مستقیم عربستان قرار دارد, از سوى حکومت مصر به آنان اجازه رشد دهد, در حالى که مذهب شیعه به بهانه اینکه حکومت ایران, شیعه است, مورد تهاجم قرار گیرد.
در انتهاى کتاب, سیزده بخش تحت عنوان ملاحق آمده است, با این عناوین:
1) اسامى خلفاى شیعه دولت فاطمى در مصر.
2) سَنَدى که در دوران ایوبى, علیه حسب و نسب فاطمیون به دست آمده است.
3) نص نامه هایى که سفیر مصر براى دعوت از کاشف الغطاء و به نمایندگى از سوى الازهر نوشته است.
4) متن سخنرانى حماسى کاشف الغطاء در عاشوراى سال 1365 هجرى (1965 قمرى) در مصر که از رادیو قاهره پخش شد.
5) متن فتاواى شیخ محمود شلتوت و محمدتقى قمى در مورد تقریب.
6) متن مصاحبه مجله مصرى روزالیوسف با کاشف الغطاء.
7) متن نامه مفتى سابق مصر به وزیر اوقاف در مورد حمایت از شیعه و تقریب.
8) فهرستى از اسامى علماى ازهر و شیوخ مصر که به نوعى از شیعه حمایت کرده اند.
9) فهرستى از صحابى پیامبر(ص) و نوع علاقه مندى و یا عدم علاقه مندى شیعه به آنان با ذکر دلایل.
10) فهرست بخشى از کتب شیعه که در مصر انتشار یافته اند.
11) فهرست بعضى از کتب ضد شیعه و ایران.
12) مصاحبه عمر التلمسانى رهبر فقید اخوان المسلمین با المصور در مورد ایران و شیعه.
13) فهرست کتبى که از شیعه دفاع کرده و در مصر انتشار یافته اند.
و در پایان, فهرست اعلام و مراجع و موضوعات کتاب.
پس از این معرفى نیمه تفصیلى, اطّلاع بر نکاتى چند در مورد کتاب و نویسنده آن, ضرورى است:
1ـ با توجه به روابط دیرین و قدیمى ایران و مصر و گسستگى ارتباطات دو کشور در نزدیک به دو دهه اخیر, این کتاب مى تواند اطلاعات مفیدى از مصر ـ خصوصاً که رابطه مستقیم با مذهب و تفکر ما (شیعه) دارد ـ به خواننده ایرانى ارائه دهد.
نویسنده در این کتاب توانسته است مجموعه اطلاعات نسبتاً جالب و جامعى را جمع آورى کند که اگر نه از دیدگاه تاریخى, لااقل از نظر معلومات عمومى, سیاسى و عقیدتى, بسیار مفید است.
اطلاع از وضعیت شیعه در مصر و نوع رابطه حکومت با آنها و سابقه تاریخى موجود, از مطالبى است که محققان ما به آنها علاقه مندند. از این تلاش نویسنده باید تقدیر کرد.
صالح الوردانى نویسنده کتاب, در سالهاى اخیر و پس از انقلاب اسلامى, کتابهاى زیادى را که عمدتاً سیاسى هستند, نگاشته است. وى که بیش از سه سال در زندانهاى رژیم فعلى مصر, زندانى بوده, در کتابى تحت عنوان ثلاث سنوات تحت التعذیب, خاطرات دوران زندانش را نقل کرده است.
دیگر کتابهاى او عبارتند از:
فى منبع العمل الاسلامى (1986), جذور التناقض فى الواقع الاسلامى (1968), الحرکة الاسلامیة فى مصر (1987), الحرکه الاسلامیة والقضیة الفلسطینیة (1990) و نیز کتاب حرکه آل البیت که مصادره شده است.
چنانچه از عناوین این کتابها پیداست, نویسنده با این نگاه سیاسى آنگاه که بخواهد مسأله تاریخى را بررسى کند, از عهده کارى مستند و تاریخى برنخواهد آمد. وى گرچه به مراجع زیادى مراجعه کرده (و فهرست منابع کتاب که در آخر آمده, مؤید این مطلب است, ولى کتابش بیشتر به یک خطابه در دفاع از شیعه شباهت پیدا کرده تا یک کار جدى تاریخى. با این دلیل که در بخش مربوط به فاطمیون و ایوبى ها, آنچه را که مربوط به فاطمیون و صلاح الدین ایوبى است و در کتب مربوطه آمده, به تفصیل توضیح داده شده ولى آنجا که به رابطه شیعه با این دو فصل تاریخى مى رسد (یعنى موضوع اصلى کتاب), و نیاز به تحقیق وسیعترى دارد, بسرعت از آن گذشته است. همچنین در فصل مربوط به مشاهد و داعیان شیعه, تاریخ عمومى آنان را مفصلاً ذکر مى کند ولى رابطه آنان را با مصر و اینکه چگونه به مصر آمدند, در تاریخ حیاتشان چه کردند یا چگونه درگذشتند که مقابرى برایشان برپا شد, بسیار مختصر ـ و گاهى در یک یا دو خط ـ مى آورد. در عوض وقتى به مباحث بخشهاى آخرین کتاب که سیاسى است, مانند نشاط الشیعى, الغاره على الشیعه, رد الفعل الشیعى, اطلاعات تازه و جالبى در اختیار خوانندگان قرار مى دهد.
در مجموع, روحیه سیاسى اندیش نویسنده, بر کتاب کاملاً سایه انداخته است. نمونه دیگر بر اثبات این ادعا آنکه به رغم اعتراض نویسنده به حکومت مصر که پرونده ایران و تشیع را در یک فایل قرار داده است, خود نیز در فهرست کتبى که علیه تشیع نوشته شده, فهرست کتابهایى را که علیه انقلاب اسلامى و یا امام خمینى(س) مکتوب گردیده, آورده است و یا, فراموش کرده که رژیم شاه و حکومت مصر نیز در یک اتحاد سیاسى و به خاطر درهم کوفتن مقاومت علیه اسرائیل, تقریب بین ادیان و رفت و آمدهاى علماى دینى را ترویج مى کرده اند.
نویسنده شاید به دلیل تعصب شیعى خود, در تاریخنگارى دچار بى انصافى شده است. در فصل صلاح الدین ـ تسامح مع الصلیبیین و بطش بالمسلمین ـ چنان از صلاح الدین ایوبى سخن مى گوید که گویا از رذلترین و جنایتکارترین رهبران تاریخ حکایت مى کند. فتوحات اسلامى صلاح الدین و حقى را که بر جامعه اسلامى دارد, و یا بهره هایى را که او از مسیحیت نصیب اسلام نمود, یک جا انکار مى کند و تنها به این دلیل که از نظر سیاسى, با فاطمیون مشکل داشته است, او را با تعابیرى مانند دزد, قاتل, مضمحل کننده تفکر دینى در مصر, نام برده و یا همه تعاریف مورخان مسلمان از صلاح الدین را تنها به دلیل مخالفت آنان با شیعه تلقى مى کند.
نکته دیگرى که در مورد کتاب الشیعه فى مصر باید به آن اشاره نمود, این است که کتاب ـ خصوصاً در نقاط تاریخى آن ـ تمام گروه هایى را که به نوعى به اهل بیت(ع) علاقه مند بوده اند, شیعه تلقى مى کند. این شاید در نگاهى فراگیر, مفید باشد, ولى از نظر تاریخى, خواننده را دچار مشکل مى سازد. فاطمیون (در فصل اول), متصوفه (در فصل بقاء التشیع), و یا افرادى مثل طلائع بن زریک و یا بدرالجمالى را به عنوان رهبران شیعه تلقى کردن در فصل ایمان شیعه, بخشى از این نکته است.
در نهایت از بهره که ماهیت اعتقادى نامشخصى در روزگار کنونى دارند با عنوان بازگشت پیروزمندانه شیعه به مصر یاد کردن, و یا اساساً عدم ترسیم تابلویى از وضعیت فعلى شیعه در مصر, خواننده را از اطلاعات ارائه شده درباره وضعیت شیعه در مصر, قانع نمى سازد.
در مجموع, کتاب الشیعه فى مصر, اطلاعاتى درخور توجّه, از وضعیت شیعه در اختیار ایرانیان و شیعیان قرار مى دهد.
 

تبلیغات