آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۵

چکیده

این پژوهش به بررسی و تحلیل بحران مشارکت در سقوط رژیم پهلوی دوم از منظر تئوری بحران می پردازد. لوسی پای با طرح این تئوری بر این نظر است که برای تحقق توسعه مطلوب، یک نظام سیاسی باید از سلسله بحران هایی به صورت موفقیت آمیز عبور کند. پرسش اصلی پژوهش این است که بحران مشارکت در سقوط رژیم پهلوی چه نقشی داشته است؟ یافته های تحقیق حاکی از آن است که با کنار رفتن حاکمیت دیکتاتوری در سال 1320، جامعه ایران وارد مرحله جدیدی شده و فراهم شدن فضای باز سیاسی و فعالیت احزاب و تشکل های سیاسی، انگیزه مردم را نسبت به مشارکت سیاسی دو چندان کرد. اما با وقوع کودتای 28 مرداد 1332، دوره جدیدی از حاکمیت استبداد در ایران آغاز شد. استبداد سیاسی، عدم رشد و ناکارآمدی احزاب، فقدان انتخابات آزاد، سرکوب آزادی ها و حقوق سیاسی مردم، ضعف شدید تشکل های مردمی و عدم آزادی مطبوعات و مواردی از این قبیل سبب گردید که حکومت پهلوی با بحران مشارکت سیاسی مواجه شود. تداوم بحران مشارکت در حکومت پهلوی و بی توجهی ارکان حکومت به حل بحران مذکور، باعث شد تا زمینه های سقوط رژیم پهلوی فراهم گردد. روش پژوهش به صورت توصیفی تحلیلی و از نوع پژوهش علّی می باشد. جمع آوری داده ها در این پژوهش به صورت کتابخانه ای و اسنادی صورت گرفته است.

تبلیغات