آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

مسئله معناداری گزاره های دینی مورد توجه متفکران دینی و حتی دین داران است. برخی فیلسوفان دین بر بی معنایی گزاره های دینی تأکید دارند؛ در حالی که عده ای گزاره های دینی را معنادار می دانند. ویتگنشتاین متقدم گزاره های دینی را فاقد معنا قلمداد کرد؛ اما در فلسفه متأخر به معناداری گزاره های دینی به روش خاصی پرداخته است. بر این اساس گزاره های دینی فقط در حوزه خاص و توسط کاربران همان محدوده معنادار تلقی می شوند. از منظر طباطبایی گزاره های دینی دارای خصوصیاتی است که برای عموم مردم معنادار و معرفت بخش است؛ از این رو روش ویتگنشتاین در توصیف معناداری گزاره های دینی با نگرش طباطبایی متفاوت است. این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی به دو پرسش اصلی درباره موضوع پاسخ می دهد: از منظر ویتگنشتاین و طباطبایی گزاره های دینی با چه معیاری معنادار محسوب می شود؟ با مقایسه نظرات دو فیلسوف به چه نتایجی دست خواهیم یافت؟ از این رو پس از بررسی نظرات دو فیلسوف در باب معناداری گزاره های دینی، به مقایسه نظرات آنها پرداخته و نتایج آن بیان می شود. در پایان برخی نظرات ویتگنشتاین را در باب معناداری گزاره های دینی نقد می کنیم.

تبلیغات