کتاب «قومیت و قوم گرایی: افسانه و واقعیت»، پژوهشی درباره منازعات گروه های قومی در ایران پس از جنگ جهانی اول تا دهه های پایانی سده 14 خورشیدی است. از نظر نویسنده، قومیت و گروه های قومی مقوله های مدرنی هستند و سابقه ای در تاریخ ایران ندارند. سه عامل دولت تمرکزگرا و اقتدارطلب، منفعت طلبیِ نخبگان و نیروهای بین الملل در ظهور این منازعات و شکل گیری قومیت نقش داشتند. کتاب به گونه ای زمینه مند قومیت و قوم گرایی را در بطن مناسبات سیاسی و اجتماعی داخلی و خارجی بررسی می کند؛ هم چنین برساختی بودن ناسیونالیسم قومی را بر اساس داده های تاریخیِ فراوانْ مستدل می سازد. نویسنده در راستای مباحث کتاب، دولت فراگیر، برجسته کردن اشتراکات فرهنگی و سیاست تنش زدایی را استراتژی های مناسبی برای مواجهه با وضعیت چندفرهنگی ایران معرفی می کند. انتقاداتی به این اثر وارد است که می توان به موارد زیر اشاره کرد: کتاب از رویکردهای گوناگونی بدون تلفیق آنها بهره برده است و انسجام پارادایمی ندارد؛ به مانند اثبات گرایان دنبال معیاری برای تعیین حدود و ثغور قومیت است اما چنین معیاری وجود ندارد؛ غالب استدلال های کتاب در راستای برساختی بودن قومیت، به هویت ملّی نیز اطلاق پذیر است اما نویسنده در این باره سکوت می کند و به نوعی ذات گراییِ ملّی فرو می غلطد؛ نقش سیاست های اقتصادی و برنامه های توسعه در منازعات قومی را کمرنگ جلوه می دهد؛ سرانجام، از تاثیر تغییرات اجتماعی مدرن و حضور اجتناب ناپذیر «دیگری» در شکل گیری قومیت غفلت می ورزد.