آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۳

چکیده

یکی از مسایل برنامه ریزی فضایی پیوسته تعیین مناطق برنامه ریزی در سطوح و مقیاسهای مختلف بوده است. از این رو، در اغلب موارد حدود تقسیمات اداری، حتی بصورت ادغام چند منطقه تقسیماتی اساس قرار می گیرد. شاید بتوان گفت، مشکل اساسی در این رابطه هنگامی بروز می کند که بحث برنامه ریزی سطوح خرد و پایین تر از سطح استان و شهرستان، یعنی مناطق و نواحی رسمی مطرح می گردد. مفهوم "منظومه" در سالهای اخیر به عنوان بدیلی برای این سطوح خُرد از برنامه ریزی فضایی که واحد تقسیماتی "بخش" را نمایندگی می کند، مطرح شده است. پرسش اساسی در این رابطه این است که آیا تعیین محدوده های تقسیماتی که اغلب بنابر ملاحظات سیاسی صورت می پذیرد، تا چه حد با الزامات برنامه ریزی انطباق دارد؟ و آیا می توان این محدوده ها را به عنوان "مناطق کارکردی" مدّ نظر قرار داد؟ در این چارچوب، این مقاله با بررسی بخش ضیاء آباد قزوین، به عنوان نمونه موردی، تلاش دارد، ضمن بررسی این مسایل، با بهره گیری از شیوه های کیفی بحث و اتکاء به دیدگاه پویش ساختاری- کارکردی، امکانات و موانع شکل گیری مناطق کارکردی را در سطوح خُرد مورد مطالعه قرار داده، کارآمدی این سطح از عرصه های فضایی را در قالب واحدهای تقسیماتی نشان دهد. نتایج مطالعه نشان می دهد، کارآمدی منظومه ها به عنوان مناطق کارکردی نه تنها در گرو تعیین اندیشیده تقسیماتی است، بلکه اصلاح زیرساختها، سرمایه گذاریهای مرتبط و پشتیبانی موثر در تخصیص امکانات و اعتبارات، شرط تعامل متناسب و کارکردپذیری واحدهای سکونتگاهی موجود در سطح منظومه ها ست.

تبلیغات