آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۳

چکیده

از گذشته تا به امروز دگرگونی های عملی و نظری بسیاری در گفتمان های جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک رخ داده است. «دولت – ملت» که بحث هسته در مطالعات جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک است؛ به تبع این تحولات به طور طبیعی بی نصیب نمانده است. نوشتار حاضر با رویکرد تفسیری و بهره گیری از داده های کتابخانه ای به دنبال پاسخ به این سوال است که در گذار از ژئوپلیتیک مدرن به پسا مدرن، گفتمان «دولت- ملت» دچار چه تحول و تغییرات ماهیتی شده است؟ طبیعی است که در هر عصری گفتمانی با ویژگی های خاص خود حاکم باشد. مشخصه هایی چون: یکپارچگی، تک بعدی بودن، عینیت گرایی، قطعیت گرایی و مبنا گرایی که در گفتمان مدرنیته، باعث شده است که دولت مدرن، دولتی با ویژگی های خاص جغرافیایی، سیاسی، حقوقی، اجتماعی، هویتی و ... باشد. حال آنکه به تبع از ویژگی های پستمدرنیته ]و گفتمان های حاکم بر آن[ چون: تکثر گرایی و عدم اطلاق، نفی روایتی خاص و... ؛ دولت به عنوان یک مرجع تام (حاکمیتی، امنیتی، قدرتی و...)، به هیچ وجه پذیرفته شدنی نیست. اجمالاً هدف این پژوهش مقایسه و تببیین ابعاد و ارکان: اجتماعی (بعد ملت و ملی گرایی)، سیاسی (بعد حکومت)، حقوقی (بعد حاکمیتی)، دولت (کشور) در گذار از مدرن به پست مدرن است. در پایان به چالش و تهدیدهای دولت پست مدرن (پساسرزمینی) در این گذار اشاره خواهد شد.

تبلیغات