معرفى، بررسى و نقد کتاب معمارى خاورمیانه مدرن 1792-1923م
آرشیو
چکیده
کتاب The Making of the Modern Near East, 1792-1923 اثر پروفسور م.ا.یپ (M.E.YAPP) استاد بازنشسته مدرسه شرقشناسى (SOAS) دانشگاه لندن است. وى سالها مشغول تدریس تاریخ خاورمیانه بود. او تجربه سالهاى تدریس خود را بهویژه در این کتاب آورده است. یپ صاحب آثار متعددى در زمینه شرقشناسى و خاورمیانه است. در واقع این کتاب براى دانشجویان شرقشناسى و اساتیدى که مىخواهند در باره این منطقه تدریس کنند، طراحى شده است. در این نوشته اصطلاح «Near East» اعم از خاور نزدیک و میانه است. این کتاب داراى یک مقدمه، شش فصل، راهنما و کتابنامه، واژهنامه تخصصى، شجرهنامه، نقشه و یک ضمیمه است. در این مقاله، ضمن شرح و معرفى فصول مختلف این کتاب، به نقد و بررسى آن نیز پرداخته مىشود.متن
مقدمه
منطقه خاورمیانه به دلیل حساسیت و استراتژیک بودن آن، همواره مورد توجه مورخان بوده، همچنانکه بسیارى از مسائل ریز و درشت این منطقه بر سایر مناطق همجوار و امور سیاسى ـ اجتماعى جهانى تأثیرگذار بوده است. از این رو کتابهاى زیادى، بهویژه پس از انقلاب اسلامى در باره خاورمیانه نوشته شده است(1)؛ کتابهایى که صرفا تاریخى بوده و به نقاط عطف حضور مسئلهساز خاورمیانه در سیماى بینالمللى پرداخته یا نوشتههایى که افزون بر این به ترسیم نوعى سیاستگزارىها براى حل معضل خاورمیانه پرداختهاند. و البته همه آنها در صدد هستند که به نوعى امور منطقه را در معرض دید قرار دهند تا سرانجام خوانندگان خود را هر چه بیشتر با مسائل کشورهاى خاورمیانه آشنا سازند.
این نوشتهها از سوى دیگر شامل بیروننگاران و دروننگاران مىشود. کسانى که از خارج خاورمیانه و با تکیه بر تجارب علمى به منطقه پرداختهاند، در واقع به مشارکت مسئلهساز منطقه در سیاست جهانى توجه داشته، اما دروننگاران که نویسندگان داخلى خاورمیانه هستند، به نوعى برترىانگارى براى کشور خود و افزون بر آن خواستهاند تا جایگاه و نقش ویژه کشور خود و منطقه را در عالم سیاست یا اقتصاد بینالمللى نشان دهند.(2)
در هر حال، سنت تاریخ خاورمیانهنویسى، سنت پویایى است که از نیمه دوم قرن بیستم، روند رو به رشدى داشته و هر از گاهى بنا بر بحرانهاى بینالمللى مرتبط با منطقه با موج انتشارات در باره چشماندازهاى مختلف خاورمیانه، چه به شکل جزئى (پرداختن به کشور خاص) و چه در قالب عمومى (پرداختن به همه منطقه یا قسمتهایى از منطقه)، روبهرو هستیم.
اهداف متفاوت نویسندگان، مخصوصا بیگانگان مىتواند محل تأمل باشد.(3) خریداران این دست کتابها بیشتر دانشجویان، محققان و دیپلماتهاى حال و آینده منطقه هستند. از طریق ترجمه، برخى از این کتابها مورد توجه خوانندگان داخلى خاورمیانه نیز قرار گرفته است. در هر حال، بنمایه اصلى این دست آثار، حول محور آغاز حیات کشورهاى نوزاد خاورمیانه در اوایل قرن بیستم دور مىزند.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . براى اطلاع از برخى عناوین و تنوع آنها در این باره، ر.ک:
www. ecampus.com/bk-searchresult.aspNAV=8&qsearch=middie %20east&qsearch2 =&qtype=TITLE.
2 . همان جستوجو با عنوان Arab history در طبقه کتابها.
3 . در این زمینه سایت زیر در بردارنده آگاهىهاى لازم و اطلاعات مفیدى است، با عنوان: Arab history. جستوجو کنید: www.whatreallyhappend.com و نیز ر.ک:www.powells.com/subsection/MiddieEast
--------------------------------------------------------------------------------
نکته دیگرى که مورد توجه این دست آثار است این که بهرغم تمهیدات قدرتهاى پیروز در نهادینه کردن قدرت فایق خود، چه ساز و کارهایى در این منطقه وجود دارد که پیوسته آرامش مورد انتظار دیگران را برهم مىزند. این نکته نیز پیوسته بنمایه اصلى و محل تحقیق بسیارى از تولیدات در این زمینه مىباشد.
در باره ارزیابى این کتاب بهتر است خوانندگان پس از مطالعه قسمتهاى بعد در باره آن تأمل کنند. اما در هر حال این کتاب بیشتر بر اساس تجربه علمى نویسنده شکل گرفته است. از این رو ارجاعات دقیق براى مطالب موجود نیست، زیرا نویسنده در کارهاى دیگر خود این کار را کرده، ولى در اینجا قصد وى ترسیم کلى و نوعى تحلیل مطلب بر اساس دادههاى قبلى نیز هست. وى اساس کار را بر داشتن اطلاعات اولیه و لازم مىگذارد، ضمن آنکه در این نوع تاریخنگارى که مىتوان آن را جزء گروه تاریخ عمومى طبقهبندى کرد، جزئیات نمىتواند مورد نظر باشد. اساسا کارکرد تاریخ عمومى افزون بر همه، ارائه اطلاعات مفید و سریع است تا خوانندگان پس از مطالعه، آمادگى برداشت کلى از مطلب را داشته باشند. دیگر این که نوع تاریخ عمومى براى نظریهپردازى مناسب است، از این رو چه نویسندگان و چه خوانندگان این دست نوشتههاى تاریخى، انتظار تفصیل و جزئیات را ندارند و بیشتر برآنند که به «تجربه تاریخ» توجه کنند. از سوى دیگر، تاریخ عمومى با ارتقاى سطح اطلاعات تاریخى مىتواند به بهداشت تاریخ منطقهاى کمک کند، در عین حال این نقطه ضعف را دارد که عمق کافى براى خواننده حرفهاى ندارد، زیرا حجم زیاد و فرصت طولانى براى جنس کار لازم است که خارج از توان این دست مورخان است. در هر حال، مدل عمومىنگارى تاریخ براى اهدافى، مانند ایجاد «دید شبکهاى» بسیار مفید و ضرورى است؛ چیزى که در کتاب مورد بحث به خوبى به آن پرداخته شده و مسائل خاورمیانه در قالبى شبکهاى در چشم خواننده ظهور مىکند.
در ایران کارهاى عمومى، چه در سطح منطقهاى و چه در سطح جهانى، بهویژه براى دانشجویان رشتههاى تاریخ کمتر در دسترس مىباشد و جاى کارهایى نظیر کتاب مورد بحث، بسیار خالى است. و از آنجا که اعتبار زیادى براى ترجمه وجود ندارد، دسترسى به متون تاریخى به زبان اصلى مىتواند علاقهمندان را با اطمینان بیشترى در ارتباط با نویسنده و متن قرار دهد.
پروفسور یپ(1) استاد بازنشسته مدرسه شرقشناسى(2) دانشگاه لندن، سالها مشغول تدریس تاریخ خاورمیانه در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بوده است. او تجربه سالهاى تدریس خود را بهویژه در این کتاب آورده است. یپ صاحب مقالهها و کتابهاى متعددى در زمینه شرقشناسى و تاریخ خاورمیانه است، از جمله مىتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- Strategies of British India: Britain, Iran, and Afghanistan, 1798-1850 , Oxford 1980.
- The Making of the Modern Near East, Landon , 1987.
- The Near East since the First World War: A History to 1995 Landon 1991.
- Politics and Diplomacy in Egypt, Oxford 1997, the diaries of sir Miles Lampson, 1935-37.
کتاب حاضر در واقع براى دانشجویان شرقشناسى و مدرسانى که مىخواهند در باره این منطقه تدریس کنند، طراحى شده است. این کتاب از یک مقدمه، شش فصل، راهنماى مطالعه و کتابنامه، واژهنامه تخصصى، شجرهنامه، نقشه و یک ضمیمه در 404 صفحه شکل گرفته است.(3)
نویسنده در فصل نخست یا مقدماتى (ص 1-47) به شرح جامعه، اقتصاد و سیاست این منطقه در قرن نوزدهم مىپردازد. او شرح مىدهد که منظور وى از Near East، هم تقدّم
--------------------------------------------------------------------------------
1 . M.E.Yapp.
2 . Soas.
3- براى مقایسه محتویات کتاب حاضر مىتوان از کتاب چاپ 2001 استفاده کرد:
Divid Fromkin, A peac to end all peace: the fall of the Ottoman Empire and the creation of the Modern Middle East, New Yotk , 2001.
براى آگاهى بیشتر در باره این کتاب، ر.ک: Generalhistory.html
و نیز ، ر.ک:www.powells.com/subsection/MiddieEast
--------------------------------------------------------------------------------
ورود این اصطلاح به متون تاریخى و هم مطابقت کم و بیش آن با خاورمیانه است. از این رو پیوسته در فصول مختلف، مطالعه تاریخى خود را از آناتولى(1) و سوریه آغاز نموده و به عراق، مصر، سودان و مغرب، ایران و منطقه عربى نیز مىپردازد؛ منطقهاى که امروزه فراتر از خاورمیانه است. یکى از دلایل این مسئله آن است که ممالک همجوار از جهت مسائل اجتماعى، بافت و ساخت فرهنگى و سنخیت امور سیاسى، همخوانىهاى ماهوى نیز دارند. نویسنده در یک نگاه کلى، اما دقیق، به سنخیتهاى موجود در منطقه پرداخته و محوریت اسلام و ابتلاى این کشورها به حرکتهاى استعمارى و تبدیل شدن آنها به جولانگاه قدرتهاى بزرگ را به عنوان عناصر قابل جستوجو در گذشته نزدیک این منطقه مىداند. وى در همین فصل به طرح و معرفى بافت اقتصادى منطقه در قرن نوزدهم پرداخته و تا حدى در صنعت، متمرکز شده، اما به تجارب زنده این کشورها نیز مىپردازد.
یپ ابتدا جمعیت این کشورها یا کشورهاى آینده منطقه را استخراج کرده، آنگاه به ترکیب جمعیتى و درآمدهاى مختلف دولتها اشاره مىکند و سپس به تحلیل و معرفى ترکیب بدنه سیاسى این جوامع پرداخته و در برجستهسازى شاخصههاى مهم، اما مشترک آنها مىکوشد. همچنین نویسنده، معتقد است دو شاخصه تنوع و تقلیل، بازىگر اساسى در سیستم اجرایى ـ سیاسى این کشورهاست. تنوع به منزله اجراى سیاستهاى روزمره و متفاوت با گروهها، طبقههاى متنوع شهرى، در مناطق مختلف هر کشور است. به بیان دیگر، نوع حکومت در منطقه خاورمیانه اقتضاى داشتن سیاستى متفاوت را داشت از این رو براى مثال، حتى سیستم اجرایى در استانهاى مختلف در جغرافیاى سیاسى یک کشور مىتوانست طبیعت متفاوت داشته باشد، چنانکه اجراى احکام قضایى، تنوع جزا در شهرهاى مختلف را نشان مىداد. به همین دلیل در مطالعه این حکومتها شایان توجه است که حکومت براى ایفاى نقش در توسعه بهداشت، کارهاى عامالمنفعه، سیستم قضایى و امنیت، مجالى نداشت؛ بیشتر این امور در حیطه کارهاى خصوصى و با پشتوانههاى نسبتا مردمى راه اندازى و
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Anatolia.
--------------------------------------------------------------------------------
ساماندهى مىشد.
از سوى دیگر، مفهوم تقلیل در نظام حکومتهاى منطقى به معناى اقدام و عمل نظام در قالب دلبخواهى بود. چنین قالبى مرزها و بایدها و نبایدهاى معینى نداشت؛ هر زمان که لازم مىشد اقدامى صورت مىگرفت که در مفهوم قدرت به معناى عدم احساس مسئولیت در توزیع قدرت بود. توزیع قدرت مىتوانست در راستاى بهرهمند سازى عمومى بوده و گامهاى دولت را براى استغناى جامعه تثبیت نماید. از این رو حکومت در جامعه در حالت حداقلى خود، نمود مىیافت و تنها زمانهایى به جلد حداکثرى خود مىخزید که کسب مالیات یا کلیت نظام مطرح باشد. این مدل حکومت نشان مىدهد که حکومتهاى منطقه به تمرکز قدرت و عدم توزیع آن علاقه داشتهاند که البته این تمرکز و توزیع در قالب تنوع و تقلیل به طور کلى در اختیار حکومتها نبود، بلکه این افراد بودند که سر رشته امور در دستشان بود؛ چیزى که اروپاییان به آن توجه کرده و علائم اضمحلال را مشاهده مىکردند. پشتوانه نظرى این شیوه ملکدارى بر ایدئولوژى و اقبال متکى بود؛ اولى برگرفته از اسلام و دومى از برگزیده شدن بر اساس تقدیر بود. این وضعیت در واقع، شاخصه اصلى حاکمیت مطلق در منطقه و در آغاز قرن نوزدهم بود.
اما جهان و به تبع، منطقه مورد بحث رو به تغییر داشت. چنان که نویسنده برجسته مىسازد، کانال اصلى این تغییرات در واقع دگرگونىهایى بود که در حیطه روابط بینالمللى رخ داده و زمینهساز مطالبات متفاوت مردم گردید. این وضعیت ابتدا در نواحى غربىتر منطقه شروع شد. منطق حاکم بر این روابط پیش از همه این روابط، برگرفته از نوع برخورد سیستمهاى نظامى در بافت اقتصادى ـ صنعتى نوین بود؛ چیزى که سالها بعد عباسمیرزاى ایران را نیز بسیار متأثر کرد و دلیل آن را از فرنگى پرسید. نوسازى در بدنه نظامى اگر چه یک ضرورت از بالا بود، ولى خیل جنگجویان عثمانى را ابتدا با جنگجویانى روبهرو کرد که ملاحظات ملى آنها را تهییج کرده بود. این هیجانات، زمینهساز مطالباتى مىشد که رفتهرفته به سایر اقشار تسرى مىیافت، چنان که مردم به مراتب بیشتر طالب دگرگونى بودند تا دستاندرکاران قدرت. این مسئله کمکم به جریانى تبدیل مىشد که حتى بدنه حکومتها را هر چه بیشتر به سمت دنیوى شدن(1) سوق مىداد.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Secular.
--------------------------------------------------------------------------------
نویسنده در فصل دوم کتاب ص (47-97) با عنوان «مسئله شرق»، به پرسش و پاسخهایى در قالب بررسى «علایق قدرتهاى بزرگ در اواخر قرن هجدهم» و «موقعیت منطقه در دوره انقلاب و جنگهاى ناپلئون» و «مسئله شرق در قرن نوزدهم» پرداخته است. این فصل در ابتدا نشان مىدهد که مسئله شرق در قالب این اصطلاح از کى و کجا آغاز شد. قرن شانزده و هفده تمرکز این اصطلاح روى موقعیت مورد تنازع هابسبورگ ـ اتریش(1) میان عثمانى و اروپاییان بود. از آن پس با پیشرفت اروپاییان به درون این منطقه چنین اصطلاحى هر زمان به موقعیت متفاوتى به سمت و سوى مناطق شرقىتر اطلاق شد، چنانکه در اواخر قرن نوزدهم «مسئله شرق» بر آسیاى مرکزى تمرکز داشت. همچنین نویسنده نشان مىدهد که از همان ابتداى طرح چنین اصطلاحى، نمىتوانست صرفا ارضى باشد، چنانکه در قرن هجده، روسها داعى دفاع از مسیحیت ارتدکس را در منطقه بالکان داشتند که در ترکیب با سیاست پیشرونده روسها در حاشیه دریاى سیاه و به تبع بالکان، براى آنها رویارویى در این منطقه با امپراتورى عثمانى، عنوان مسئله شرق را داشت. از این رو، علایق متفاوت ارضى، عقیدتى، بازار و تجارت هر زمان در ترکیبى خاص، پیکره این پرسش را تشکیل مىداد که در هر حال، حول محور علایق کشورهاى استعمارگر دور مىزد.
آنگاه نویسنده در ادامه به تفکیک، موقعیت ناپلئون، روسها و انگلیسها را در باب مسئله شرق بررسى مىکند. سهم سایر دولتهاى اروپایى در همراهى و تعارض با این سه قدرت تنها به بازار آشفته جناح بندىهاى موجود و جدید دامن مىزد. این در واقع، آغاز یک پرسش دیگر بود، چنان که موقعیت این پرسش در قرن نوزدهم با زادهشدن ناسیونالیسم در بالکان و تمایلات استقلال خواهى آغاز و با یافتن سوژه مناسب براى مداخله قدرتها در تقسیم و تسهیم امپراتورى عثمانى ادامه مىیابد. مونتنگرو(2)، صرب، رومانى، یونان، کرت، بوسنى، بلغار، مقدونیه و آلبانى از جمله آن مناطق هستند. در صدر همه، ابتدا بحران یونان بود که به همراه طغیانهاى متعدد نیمه دوم قرن نوزدهم در این منطقه، دست سایر قدرتها را با علایق متفاوت براى مداخله در امپراتورى عثمانى باز مىکرد. دیگر، بحران محمدعلى در
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Habsburg - Austria.
2 . Montenegro.
--------------------------------------------------------------------------------
مصر بود(1831م) که منطقه افریقایى امپراتورى را در معرض مخاطره قرار داد.
نویسنده از اینجا به بعد بهطور موازى به بررسى وضعیت ایران، افغانستان و به علایق و منافع بریتانیا در این بخشهاى آسیا مىپردازد. مسئله کریمه و توسعهطلبى روسها و بحران 1875-1878م عثمانى که از آن پس لقب «مرد پیر اروپا» را گرفت، شرق نزدیک و روابط روس و بریتانیا در این دوره نیز از جمله موضوعات دیگر این فصل است.
اما ظهور حکمرانىهاى بالکان، آغاز توسعه در قسمتهاى آسیاسى و افریقایى منطقه مورد بحث، و تبدیل علایق ارضى ـ سیاسى استعمار به اقتصادى ـ تجارى، نهایتا به طرح چشمانداز دیگرى از منطقه در قبال «مسئله شرق» منجر شد. اینک بازاریابى و مواد اولیه و حفظ و حراست مناطق تحت نفوذ، مذاکراتى طولانى در پى داشت که پیوسته تحت عنوان مسئله شرق در نشستهاى اروپا مطرح بود. در اواخر قرن نوزدهم، ظهور قدرتهاى دیگرى را در اروپا شاهد هستیم که از مسئله شرق و منافع منتج از آن، سهمى نداشتند. اینک آنها، آلمان و ایتالیا با اشتهاى بسیار به سفره «مسئله شرق» چشم دوخته و با سلیقه متفاوت و شکلبندى مطلوب خود، نگاه متفاوتى را مطرح مىکردند.
فصل سوم کتاب (ص 97-179) با عنوان اصلاحات در منطقه، میان سالهاى 1792-1880م شکل گرفته است. نویسنده تحت این عنوان به بررسى اندیشههاى متفاوت و زمینههاى مختلف اصلاحات در قسمتهاى مختلف منطقه مىپردازد. کتاب بهطور مجزا به دوره، عناصر و شاخصههاى رفرم به ترتیب در عثمانى، آناتولى (شرقى و غربى)، سوریه (لبنان، سوریه و هلال خصیب)، عراق، مصر، سودان و مغرب، ایران و سایر مناطق عربى مىپردازد. این فصل در حدود هشتاد صفحه سعى در ترسیم شبکهاى مطلب را نیز دارد. بدین معنا که نویسنده در عین حال به عناصر تأثیرگذار (مثبت و منفى) کشورهاى منطقه بر یکدیگر نیز مىپردازد. همچنین نویسنده بر این نکته واقف است که برخى از مناطق که پس از جنگ جهانى اول شکل کشور به خود گرفتند هنوز راه زیادى تا استقلال دارند. از این رو وى براى ترسیم محورهاى بحث خود ناگزیر از طرح جغرافیاى تاریخى مناطق است که از این جهت کار منحصر به فرد و بسیار مفیدى است. وى حتى براى مثال، مسئله مرزهاى ثبت نشده ایران را در قرن نوزدهم از هر طرف مورد توجه قرار داده و معتقد است این وضع موجب تهییج دیگران براى جداسازى قسمتهایى از ایران مىگردد. وى زمینه اصلاحات را از همان جایى که به طور سنتى، مورخان ایرانى و سایر ایرانشناسان معاصر نیز آغاز مىکنند، شروع مىکند،(1) اما در همین حال، وجه تمایز اصلاحات ایران را از منظر اندیشه شیعیانه و نقش رهبرى از یک سو و بافت سیستم حکومت قاجارها از سوى دیگر، نگاه مىکند. همچنین نویسنده، اولین وجه تمایز اصلاحات ایران با امپراتورى عثمانى را در میزان عزم افراد در سیستم ادارى در ایران مىشناسد، در حالى که در امپراتورى عثمانى چنین پدیدهاى را متکى به نوعى تمایل جمعى به اصلاحات در بدنه سیستم ادارى معرفى مىکند. در این راستا اشخاص تأثیرگذار در جریان اصلاحات در ایران را هم معرفى مىکند. وى همچنین یاد آور مىشود که این افراد در پى اهداف دایمى و پیوسته نبودند. این ممکن است به دلیل وضعیت تثبیت نشده همه کارگزاران سیاسى در ایران باشد یا این که خود این افراد برنامهاى براى اصلاحات وسیع و سازمان یافتهاى نداشتند. و دست آخر این که اصلاحگران ایران قدرت کافى براى رویارویى با گروهها و متنفدان مختلف را نداشتند. سازوکارهاى سنتگرایان به مراتب مطمئنتر و موفقتر عمل مىکرد. این شاید حتى شامل خود شخص شاه هم مىشد که براى آرام کردن معترضان، افراد زیر دست خود را به عنوان عناصر نامطلوب، پیوسته برکنار مىکرد.
ناسیونالیسم و انقلاب در خاورمیانه (1880-1914م) عنوان فصل چهارم (ص 179-266) این کتاب است. این فصل نیز به طور موازى و مقایسهاى به موضوع ناسیونالیسم در همه جغرافیاى مورد مطالعه پرداخته است. مانند فصل قبل، مناطق مورد مطالعه به ترتیب شامل آناتولى، سوریه، عراق، مصر، سودان و مغرب، ایران و سایر مناطق عربى مانند عربستان مىباشد. نویسنده در ادامه مبحث فصل قبل با نوعى نگرش شبکهاى و همزمان در تاریخ، سعى دارد به تحلیل تغییرات و انقلاب اجتماعى ـ سیاسى در منطقه بپردازد.
در ادامه این مطالب و با در نظر گرفتن چارچوبه نظرى کم و بیش منظمى سعى مىکند حرکتهاى اجتماعى و ناسیونالیسم را بازشناسى کند. تغییرات اجتماعى و اقتصادى موجبات
--------------------------------------------------------------------------------
1- براى مثال، ر.ک: V . Martin, Islam and Modernism , New York, 1989, p . 4-5.
-------------------------------------------------------------------------------
نوعى خودآگاهى در منطقه گردید. رشد آموزشهاى جدید در سطوح مختلف و ارتباطات، سهم بهسزایى در این راستا داشت، چنان که اقلیتهاى مسیحى و یهودى، تحت لواى ناسیونالیسم توانستند با سایر مسلمانان در حرکتهاى استقلالطلبانه و ضد استعمارى مشارکت کنند. ناسیونالیستها در واقع، تحصیل کردگانى بودند که از اقشار متنوع برگزیدگان سنتى به شمار مىآمدند. نویسنده، این قشر را در مناطق مختلف مطالعه کرده و به منطق حاکم بر جنبش ناسیونالیسم و حرکتهاى منطقه توجه کرده است. وى زادهشدن تفکرات جدید را که به حرکتهاى اجتماعى منجر شد، از یک سو نتیجه توسعه کشاورزى و رشد تجارت مىداند و از سوى دیگر ـ چنانکه گفته شد ـ رشد ارتباطات را چه در داخل جغرافیاى متفاوت منطقه و چه در ارتباط درونى و با یکدیگر معرفى مىکند. وى همچنین رشد مدارس جدید و روزنامهها را از اسباب مهم و بهویژه زمینهساز براى ترسیم مطالبات جدید که در بسیارى از موارد به انقلاب منجر شد، مىداند. به بیان دیگر، نویسنده، مدرسه و روزنامه را از علل عمده و زمینهساز تحرکات سیاسى ـ اجتماعى به شمار مىآورد.
فصل پنجم (ص 266-301) با عنوان شرق نزدیک در جنگ جهانى اول است. ورود عثمانى به جنگ و وضعیت این امپراتورى درحین جنگ، همراهى این امپراتورى با دیگران، وضع جنگ در سال 1917م، ایران، فلسطین، عربستان و مصر در جنگ و نهایتا فرجام جنگ، عناوین موضوعات اصلى این فصل هستند.
معمولاً تصمیم امپراتورى عثمانى براى ورود به جنگ جهانى را به عنوان تنها و مهمترین عامل در فروریزى سیستم قدیم و ساخت سیستم نوین سیاسى در منطقه تلقى مىکنند. همچنین مىتوان ورود امپراتورى عثمانى را به عنوان عامل مهمى در طولانى شدن جنگ و در نتیجه، پیروزى انقلاب روسیه و نهایتا گشوده شدن چشمانداز جدیدى در حیات روابط بینالمللى ارزیابى کرد. نویسنده، این نکته اخیر را از حیطه کار خود در این کتاب، خارج دانسته و به زمینههاى این تصمیمگیرى تاریخى در امپراتورى عثمانى مىپردازد.
به طور سنتى عنصر اصلى این تصمیمگیرى را نفوذ آلمانها در استانبول مىدانند، اما به اعتقاد نویسنده، این یک اشتباه است، زیرا پیش از این عثمانى در اتحادى به آلمانها چراغ سبز نشان داده بود. فشار اتریش، به اتحاد آلمان ـ عثمانى در دوم آگوست 1914 منجر شد. این فشار از این جهت بود که اتریش علاقه داشت بلندپروازىهاى عثمانى را در بالکان کنترل کند. از این رو زمینهساز محور سهگانه متحدین شد، بهویژه این سیاست در باره عثمانها که تمهیداتى براى حفظ بالکان از تعرض روسها بود، و تا حدودى در باره شمال افریقا و ماوراى قفقاز در پیش گرفته شد. در واقع، مسئله اتحاد براى بیشتر وزراى کابینه عثمانى ناشناخته بود. با وجود این، نتیجه سیاست متحدین و همچنین وزراى کابینه عثمانى این نبود که این کشور وارد جنگ شود. اما اقلیتى که در کابینه عثمانى از ورود به جنگ طرفدارى مىکردند در درجه نخست، گمانشان بر این بود که جنگ خیلى زود به پایان مىرسد. در این صورت و با توجه به پیشرفتهاى اولیه دولتهاى متحد ممکن است عثمانها در میز مذاکرات جایى نداشته باشند و به این سبب، منافع مهمى را در بالکان و آسیاى صغیر از دست بدهند. در هر حال، وزیر جنگ، انور پاشا عملیاتى را در دریاى مدیترانه و سیاه انجام داد که نتیجه آن، ورود بىچون و چراى عثمانى به جنگ شد. بدین ترتیب، جنگ به منطقه خاورمیانه کشیده شد و کشورهایى مانند ایران که براى مشارکت در جنگ، تصویرى نداشت نیز ناخواسته به صحنه جنگ قدرتها کشیده شد. نویسنده در این زمینه به بررسى چگونگى ورود نیروى عثمانى به ایران و آنگاه آلمان و دموکراتها مىپردازد. به هر حال در پایان این جنگ این بریتانیا بود که بىرقیب، مالک ایران شد.
به نظر مىرسد بحث مهم این بخش بر سر مسئله فلسطین است. در جنگ جهانى اول، بریتانیا توفیق این را یافت که سوریه و فلسطین را منطقه عمل خود قرار دهد. فروپاشى عثمانى به اشغال مناطق جنوبى فلسطین و اردن توسط بریتانیا در سال 1916م منجر شد. یپ معتقد است که علایق استراتژیک بریتانیا با اهداف صهیونیستها براى زد و بندهاى آینده فلسطین در مهاجرت بىحد و حصر یهودیان همراه شد. افزون بر این، مسائلى دیگر در اواخر قرن نوزدهم به مهاجرتهاى یهودیان از اروپاى مرکزى و شرق منجر شد. بر اثر فشارهاى سیاسى ـ اجتماعى بخشى از یهودیان به غرب اروپا و بقیه به منطقه فلسطین حرکت کردند. ایده مهمى که میان یهودیان مهاجر مطرح شد این بود که در هر حال به هر کجا بروند سهم معادل شهرنشینى(1) نخواهند داشت مگر آن که کشورى تأسیس کنند. نویسنده آنگاه به طرح و بررسى خواستههاى مختلف میان جامعه یهودى پرداخته که نقطه پایان آن، صدور بیانیه بالفور(2) در سال 1917م بود. بر اساس این بیانیه، بریتانیا متعهد شد که در راستاى تأسیس کشورى براى مردمان یهودى بهترین تلاشها را انجام دهد. نویسنده در ادامه به عکسالعمل اعراب در این زمان نگاه کرده و میزان عمق درک آنها را از این واقعه نشان مىدهد. در پایان این فصل به چگونگى پایان جنگ و نتایج عملى و نظرى آن در منطقه خاورمیانه مىپردازد.
فصل ششم کتاب (ص 301-352) بازسازى خاورمیانه (1918-1923م) نام دارد. سرفصلهاى آن عبارت است از: مسائل کارگزاران صلح، وضعیت آناتولى و ناحیه تراس(3) در شبهجزیره بالکان، سوریه و لبنان، فلسطین، اردن، عراق، منطقه عربى، مصر، ایران. در پایان نیز در قسمتى به خاورمیانه جدید مىپردازد.
شکست امپراتورى عثمانى و به زانو درآمدن ایران براى قدرتهاى اروپایى این معنا را داشت که این اولین بار بود که دو قدرت امپراتورى عثمانى و ایران هم زمان به زانو درآمدند. چنین وضعى براى اروپاییان این فرصت را فراهم آورد که با خیال آسوده هرگونه سیاستى را به نفع خود در منطقه به کرسى بنشانند. افزون بر این، در حالى که در گذشته قدرتهاى اروپایى به وسیله رقباى خود محدود مىشدند، اکنون با خروج روسیه، آلمان و اتریش از میدان، بریتانیا، فرانسه و ایتالیا و سایر کشورهاى تحت سیطره نظامى بریتانیا در صحنه ماندند. به نظر مىرسید که بریتانیا مىتوانست منطقه را از نظر سیاسى به دلخواه خود شکل دهد، اما بریتانیا چنین طرحى را عملى نکرد. آنچه در سال 1923م زاده شد در حقیقت، نتیجه مصالحه بریتانیا و دیگر کشورهاى اروپایى و میان اروپاییان و نیروهاى درونزاد خاورمیانه بود. موضوع اصلى این فصل در واقع پرداختن به چگونگى و راهکارهاى این مصالحهها و نتایج حاصله در صحنههاى نوظهور خاورمیانه است.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Citizenship equal.
2 . Balfour.
3 . Thrace (Trans Yodan نام قدیم تراس:).
--------------------------------------------------------------------------------
قدرتهاى اروپایى در باره کارسازى امور خاورمیانه چند مسئله را باید در نظر مىگرفتند:
اولین و مهمترین مسئله، امور نظامى منطقه بود. اروپاییان براى پرهیز از جنگ مىبایست از تحرکات نظامى و بازسازى پیکره آن در منطقه جلوگیرى مىکردند. یکى از وقتگیرترین مسائل در طول مباحثات در باره چگونگى ایجاد صلح، چگونگى سازماندهى نظامیان براى حفظ صلح بود. جهتگیرى اصلى این مسئله اساسى از نظر بریتانیا سه منطقه مهم بود: ایرلند، هند و مصر. مقابل این نظر، ارجحیت مسائل اقتصادى بود. تضمین تجارت در آینده و تقسیم مناطق براى مبادلههاى تجارى احتمالاً مىتوانست مشکل اقتصادى اروپا را حل کند. چنین ایدهاى جایگاه برترى در نظر گاه فرانسه و ایتالیا براى آینده منطقه داشت.
دومین مسئله، درجهبندى الویتها در منطقه براى اروپا بود. در این راستا محور اصلى آلمان به شمار مىآمد، از این رو مهمترین مبحث، چگونگى دستیابى به صلح پایدار با آلمان و توافق کامل براى ایجاد ثبات در اروپاى مرکزى بود. این مسئله نیز به طور کلى محورهاى زیر مجموعهاى و پرسشهایى داشت، از جمله مسئله بلشویکها و اینکه آیا براى کنترل آنها باید در امور شوروى دخالت کرد یا این که این کشور را با کشورهاى حایل، محصور نمود؟ و اینکه چطور مىتوان از انقلابات همسان آن در کشورهاى اروپایى جلوگیرى کرد؟ آینده نشان داد که فرانسه از این مسئله توانسته بگریزد و سربه سلامت ببرد، اما بریتانیا در مورد مسئله ایرلند سر فرود آورده، همچنانکه ایتالیا دچار انقلاب فاشیست به رهبرى موسولینى شد. در این مرحله، قرار و مدارها براى صلح در خاورمیانه در درجه دوم از اهمیت بود.
اما سومین مسئله اساسى، عبارت بود از استقلال از هرگونه محور اصلى در پایدارى صلح براى ملتهایى که زیر هجوم حکومت واحدى بودند. از این رو به رسمیت شناختن پارهاى از حقوق به منظور پرهیز از تشنجِ منجر به جنگ، ضرورى بود. اهمیت این مسئله به این سبب بود که سه امپراتورىِ قدرتهاى محور، هر کدام ملتهاى رنگارنگى را شامل مىشدند و مسئله ناسیونالیسم مىتوانست به عنوان حربهاى مؤثر علیه آنها عمل کند. قسمتى نیز مربوط به سیاست خارجى امریکا بر اساس این محور بود. دیگر این که پاسخى بود به تشنجهایى در میان مستعمرات، از جمله هندوستان علیه بریتانیا که در سال 1917م به حرکتى در سیستم اداره مستعمرات منجر شد و نهایتا این مسئله تحت تأثیر تفکر منحصر به فرد سازماندهى بهتر در سیستم جهانى بود. به ویژه این مسئله موجبات علاقهمندى به تشکیل حکومتهایى که حتى الامکان نشاندهنده ملتهاى باشد و نیز پرهیز از الحاق آنها را فراهم مىکرد.
آخرین و مهمترین دغدغه کارگزاران صلح، مسئله پرستیژ آنها بود؛ از یک سو مىخواستند ملل مختلف را به توانایى و برترىهاى خود متقاعد کنند، از سوى دیگر بر آن بودند که سیستمى براى تأمین و تداوم قدرت خود در مقابل دشمنان احتمالى داشته باشند. تشویق و مجازات نمىتوانست تنها بخش نظم اخلاقى سیستم سیاسى باشد، بلکه مىبایستى بدین منظور نشانههاى ملموسترى برقرار مىکردند. این مسئله در هیچ منطقهاى مانند خاورمیانه به قوت پىگیرى نشد. این نگرانى وجود داشت که مردم منطقه، کارگزاران اروپایى خود را نپذیرند و مسلمانان به حضور آنان واکنش نشان دهند. همچنین این نکته به این دلیل اهمیت داشت که چنین عزمى ناکار آمد شد، زیرا تحریک کنندگان عثمانى در ورود به جنگ، آن طور که باید، تنبیه نشدند، چنانکه اندیشه پان اسلامیسم به عنوان درسى براى آن سیاستِ ناموفق تلقى شد.
نویسنده در قسمتهاى دیگر این بخش، سعى دارد محورهاى مطرح شده بالا را در قسمتهاى مختلف خاورمیانه بررسى و ارزیابى کند، بهویژه این که قبلاً قرارداد سایکس ـ پیکو(1) نشان داده بود که این تنها بریتانیا و فرانسه هستند که چه بالقوه و چه بالفعل توانایى طراحى آینده را براى خاورمیانه دارند. اما هنوز مىبایستى تا سال 1920م و آمدن مجدد بلشویکها به صحنه، تأمل کنند. البته بهطور خاص هر منطقهاى نیز مسائل خود را فرا روى سیاستگذاران صلح داشت. براى مثال، مشکل منطقه آناتولى، یونانىها بودند، در لبنان و سوریه اقلیتهاى مذهبىِ مسیحى و یهودى با مسلمانان درگیرى داشتند، در فلسطین مسلمانان با صهیونیستها منازعه داشتند و مسئله اردن و اداره آن، منطقه عربى شامل کویت، قطر و نجد و سایر مسائل خلیج فارس که بریتانیا اصلاً به حضور سایر قدرتها درآن
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Sykes - Picot.
--------------------------------------------------------------------------------
علاقهاى نداشت، مصر و درخواستهاى داخلى آنان در باره سیستم اداره منطقه و نهایتا ایران که اکنون بلامنازع به تملک بریتانیا درآمده بود. نویسنده با ارائه تحلیلهاى دقیق به شرح مسائل بالا در سیستم منطقهاى و در ارتباط با مناطق همجوار مىپردازد. در پایان به دستهبندى تغییرات در خاورمیانه از 1914-1921م مىپردازد. همچنین وى در این قسمت، طراحان خاورمیانه جدید و اهداف سیاسى ـ اجتماعى و اقتصادى آنها را معرفى مىکند.
نویسنده در پایان هر فصل، منابع مفید را براى مطالعه بیشتر، در پىنوشتها مىآورد. اما کتابنامه مفصل کتاب (ص 352-372) با دستهبندى موضوعى درمورد کشورى خاص مىتواند در بردارنده اطلاعات بسیار مفیدى باشد. این معرفى، اعم از بخش اسناد و کتابهاى متعدد به زیانهاى مختلف مىباشد. همچنین عبارتهاى کلیدى و تخصصى را که در باره هر منطقه، مطالب تحقیقاتى دارند، نیز معرفى کرده است. واژهنامه تخصصى (ص 374-379)(1) در پایان کتاب، بهویژه براى مترجمان جوان، مفید است.
نتیجهگیرى
به طور کلى این کتاب در مقایسه با کتابهاى تاریخ عمومى خاورمیانه، براى تدریس و استفاده دانشجویان کارشناسى و کارشناسى ارشد رشتههاى روابط بینالملل، علوم سیاسى و تاریخ با دو گرایش ایران و جهان توصیه مىشود. افزون بر این براى دستاندرکاران روزنامهها و تحلیلگران مسائل خاورمیانه نیز مواد سودمند و نکات قابل تحلیل و مقایسه فراوانى دارد.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Glossary.