آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶

چکیده

هنر هخامنشی، یکی از ادوار مهم هنری در فرهنگ ایران باستان است که در طی سالیان دراز و دوره های تاریخی مختلف به انحای گوناگون، تعین بخش هویت ایرانیان محسوب می شده است. هنر این دوره به روش های متفاوتی موردواکاوی و تحلیل قرار گرفته است. با توجه به طیف مطالعات انجام شده و رویکرد این مقاله یعنی بینامتنیت، سؤال این است که هنر هخامنشی از تمدن ایلامی تبعیت می کند یا تخطی، تقلید می کند یا آن را جذب و ادغام می کند؟ هدف تحقیق، آسان تر نمودنِ پیگیری رد پای سنن و آیین های مشترک هنری ادوار کهن در ادوار گوناگون است که بقای موتیف ها و نقش ها و سنن را صرفاً تا دوره هخامنشی به عقب برمی گردانند و نقش تمدن ایلام را نادیده می گیرند. برای پاسخ به چگونگی وامداری تمدن هخامنشی به ایلام در مقایسه با سایر تمدن های غیربومی، با شیوه توصیفی_تطبیقی و رویکرد بینامتنیت به رابطه آیین ها، سنت ها و موتیف های هنری پرداخته شده است. بدین منظور با ابتنا بر این تقسیم بندی و رویکرد بینامتنیت، امکان توضیح تکثیر و عدم استقلال موتیف ها، سنن هنری و آیین ها فراهم می آید. در حقیقت، هدف دیگر این پژوهش یعنی چگونگی به کارگیری رویکرد بینامتنیت در هنر ادوار کهن و درجه و میزان این ارتباط روشن می شود. در نتیجه این سیر بررسی، هنر هخامنشی در معماری و هنرهای وابسته به آن، مثلاً فرم های پله پله صعودی، باغ آرایی، سنت های صخره و سنگ نگاری و هم چنین در استفاده از نقش مایه های حیوانی ساده و تلفیقی جذب و ادغام کننده و گسترش دهنده بسیاری از سنت ها و موتیف های هنر ایلامی، در ادوار گوناگون معرفی می شود. با تقویت و تحکیمِ هر چه بیشتر رابطه هنر هخامنشی و هنر ایلامی در قیاس با سایر تمدن های غیربومی و اقوام بومی، نشان می دهیم موتیف ها و سنت های بادوام در هنر ایران در ادوار بعدی را می بایست نه صرفاً مدیون دوره هخامنشی که دوره ایلامی دانست.

تبلیغات