زهد و کناره گیری از دنیا، از جمله مضامین موجود در متون ادب فارسی است. فرهنگی که پیشگامان و پیروان خود را به صفت آزادگی متّصف ساخته است و مصداق بارز آن، دوری از مصاحبت و همنشینی با صاحبان قدرت است. از آن جا که زهد، بیشتر جنبه ی دینی و روحانی دارد ، در این گفتار ، به طبقات دیگری از جمله حکما، خردمندان و قناعت پیشگان نیز اشاره کرده ایم تا روشن شود که اجتناب کنندگان از قدرت، تنها زهّاد نیستند و تنها انگیزه ی پرهیز هم ، توجه صِرف به امور اُخروی نیست. آنچه در این مقاله به آن پرداخته شده، اندیشه های زاهدانه و تاثیر آن در کناره گیری از دنیا و قدرت های مادی است. همچنین با نگاهی تازه، زهد را زیر ذره بینِ نقد قرار داده ایم تا نشان دهیم تمامی کسانی که در زمره ی این گروه به شمار می آیند، الزاماً قدسی مآب نیستند، هرچند که شاهد مدّعای ما دراین مجال، تنها متون نظم و نثرفارسی است که البته می تواند بازتابی از حقایق روزگار باشد.