گونه شناسی با اینکه در غرب از مباحث مهم نقد و نظریه ادبیات است، در گستره ادبیات فارسی و مجامع نقد یا کمتر به انواع پرداخته شده است یا بیشتر این نوع مباحث بازتاب ترجمه ای دارند. از این رو اگر پژوهنده ای در مباحث انواع به دقت بکاود با معضل های بزرگ و بی پاسخی روبرو خواهدشد؛ معضلاتی چون عدم خلوص گونه ها، بحث وجه در گونه ها، نگنجیدن زیرگونه ها ذیل یک گونه خاص و اختلاط و آمیزش گونه ها، زیرگونه ها و ریز گونه ها. علت معضلات این چنینی تعایش (همزیستی) و تنازعی (ستیز) است که گونه ها به انحاءِ گوناگون برای بقا در حیات ادبیات دارند. گونه ها به علل گوناگون موجودیت می یابند. آنها برای بقا گاه زیرگونه هایی از ژن خود را در دل خود هویت می بخشند، گاه خود در دل گونه ای غالب به عنوان گونه ای مغلوب زیست می کنند و گاه با گونه های دیگر خویشاوندی و هم نشینی می کنند. زیرگونه ها نیز بعد از زاده شدن چنین راهی پیش می گیرند، آنها گاه در ازدواج یا امتزاج با گونه ها یا زیرگونه ها باعث زایش گونه ها و زیرگونه های جدید می شوند. زیرگونه ها نیز برای بقای خود تلاشی چنین دارند. گاه برخی گونه ها و زیرگونه ها می میرند و گاه ممکن است بعد از مرگ در شرایطی دیگر حشر یابند. بی توجهی به این نوع از روابط گونه ها آن هم به شکل متمرکز بر ادبیات بومی باعث لاینحل بودن برخی از مشکلات در بحث گونه هاست.