در این مقاله کوشش شده است با بهره گیری از توان فرانقش تجربی، فرایندها و مشارکان بخشهایی از منظومه غنایی «ویس و رامین» و داستان حماسی «رستم و اسفندیار» بررسی شود. روش این پژوهش تحلیلی – آماری است. یافته های این تحقیق عبارت است از: 1- فریندهای مادی زیاد در کنار فرایندهای بیانی و رفتاری در داستان رستم و اسفندیار، فضایی پرشور، حماسی و سرشار از کنش و حرکت ایجاد کرده است در حالی که فرایندهای ذهنی، وجودی و رابطه ای، پویایی را از منظومه ویس و رامین گرفته است تا برای بیان دغدغه های عاطفی و احساسات شخصی شخصیت های داستان مناسب باشد. 2- در « رستم و اسفندیار»، مشارکان فعال و در «ویس و رامین» مشارکان غیر فعال، بسامد بیشتری دارد. 3- تطابق معنایی روساخت و ژرف ساخت فرایندها در «ویس و رامین» نسبت به «رستم و اسفندیار» بسیار کمتر است. این پژوهش نشان می دهد که چگونه نوع ادبی غنایی و عاشقانه بر برخی از فرایندها سایه می اندازد و فرایندهایی که علی الظاهر، تصویرساز جهان آفاقی است، در ژرف ساخت، دنیای درونی شاعر و ذهنیت شخصیت های داستان را انعکاس می دهد.