چکیده

شوپنهاور در متافیزیک خود بر مفاهیمی همچون موجودیت اراده، غایت شناسی، میل جنسی، لذت باوری، اراده ناپدیدار و رنج کشی موجودات تأکید می کند؛ در حالی که تبیین همگی این موارد از جانب او با تعارض همراه است. وی در بحث بر سر ماهیت اراده ناپدیدار، بر بی هدفی کور آن اصرار دارد، در حالی که در زمینه های دیگر مصرانه هدف-مندی ناخودآگاهی را به آن نسبت می دهد. از نظر او پرنده یک ساله هیچ تصوری از تخم-هایی که برایشان آشیانه می سازد ندارد. عنکبوت جوان هیچ تصوری از صیدی که برایش تار می تند ندارد و مورچه خوار هیچ تصوری از مورچه ای که نخستین بار در پی آن گودالی حفر می کند ندارد. اما روشن است که اراده در فعالیت این جانوران به وضوح در کار است. شوپنهاور هرگز خود را با این پرسش مواجه نمی کند که چطور ممکن است یک رانه کور بی هدف خود را در جهانی پر از فعالیت هدف مند عینیت ببخشد. البته جهانی که او با آن موافق است، هر ذره و هر حرکتی در آن از قوانین فیزیک نیوتون تبعیت می کند. در این مقاله با تبیین مبانی فلسفه شوپنهاور با روش توصیفی تحلیلی به بررسی نقادانه متافیزیک وی می پردازیم.

تبلیغات