مطالعه حاضر به بررسی نقش دولت و خصوصاً نقش سیاست های تأمین مالی در نوآوری و رشد در بلندمدت بنگاه ها و متعاقباً کشورها می پردازد. بر این اساس، نویسنده با بیان کاستی های مکاتب اقتصادی جریان غالب و خصوصاً نئوکلاسیک در تحلیل و درک پدیده نوآوری از طریق محدود شدن مداخلات سیاستی به شکست بازار، مکاتب اقتصادی تکاملی و شومپیتری را چارچوب های تحلیل مناسبی برای این امر معرفی می کند. نقش محوری دولت در توسعه نوآوری و نقش فعال دولت در تأمین مالی نوآوری از دیگر مسائل حائز اهمیتی است در این مقاله مبتنی بر شواهدی از کشورهای توسعه یافته مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته های این بررسی حاکی از نقش دولت فراتر از رفع شکست های بازار، بلکه شکل دهی و خلق بازارهای جدید و به عبارتی دیگر امروز دولت ها در قالب "دولت کارآفرین" با ریسک پذیری بالا به حمایت از فرآیند نوآوری می پردازند. در مقابل، عموماً بنگاه ها و بخش خصوصی که خلق نوآوری و دستاوردهای حاصل از آن را متعلق و در نتیجه اقدامات خود می دانند، دارای رویکردی ریسک گریزتر از دولت در حمایت از نوآوری و تأمین مالی آن هستند. بانک های توسعه ای و سرمایه گذاری از مهم ترین ابزارهای دولت ها در حمایت فعال و همراه با ریسک از نوآوری عموماً در شرایط و حوزه هایی است که بنگاه ها و بخش خصوصی تمایلی به سرمایه گذاری در آن ها ندارد. در انتها نیز چند پیشنهاد و ملاحظه در خصوص مداخله دولت به نفع توسعه نوآوری ارائه شده است.