آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۲

چکیده

هایدگر از جمله فیلسوفانی است که در فلسفه خود بیش ترین کوشش ها را در جهت گذار از طرح معرفت شناختی سوبژکتیویسم به انجام رسانده است. او مساعی خود در باب این مسئله را از وجوه گوناگونی پی گیری کرده است. این مقاله اما به طور خاص درصدد است تا چگونگی گذار هایدگر از سوبژکتیویسم را از منظر «زبان» و در اندیشه متقدم و متأخر او بررسی کند. از همین رو، نخست مؤلفه های اصلی طرح سوبژکتیویستی شناخت را بررسی و تحلیل خواهیم کرد؛ سپس به کمک بصیرت هایی که هایدگر در آثار خود در مورد زبان به دست داده است، هم چون در نظر گرفتن زبان به عنوان یک اگزیستنسیال برای دازاین، بازتعریف مفاهیمی چون حقیقت به مثابه ناپوشیدگی و لوگوس به مثابه گفتار، و هم چنین تاکید بر نسبت میان زبان و وجود که به نحو تاریخی تعین می یابد، می کوشیم مدعای خود را موجه سازیم. مدعا آن است که طرح معرفت شناختی سوبژکتیویسم که شناخت را صرفاً بر اساس فعالیت محض سوبژکتیویته تبیین می کند و از وجه هرمنوتیک زبان و نقش آن در گشایش، انکشاف و شناخت پذیر کردن موجودات غفلت می ورزد نمی تواند تصویری درست از نحوه دسترسی انسان به جهان به دست دهد.

تبلیغات