آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۰

چکیده

واکاوی برنامه آموزشی هر رشته علمی به ویژه از حیث بررسی رابطه علم و مهارت در آن از ضرورت و اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این مقاله با رویکردی تاریخی-انتقادی به واکاوی برنامه های آموزشی رشته علوم اجتماعی و ارزیابی نسبت بین تحصیل، مهارت افزایی و اشتغال دانش آموختگان این رشته پرداخته شده است. چارچوب نظری با بهره گیری از رویکردهای الگوی اسکایرو (2008)، رویکرد فیلسوفان تعلیم و تربیت معاصر در ارتباط با نسبت علم و مهارت و همچنین نظریه آموزشی بلوم (2009) تدوین گردیده است. روش مطالعه، تاریخ نگاری انتقادی بوده و گردآوری داده ها با ترکیبی از دو روش اسنادی و مصاحبه عمقی صورت گرفته است. یافته های پژوهش با روش کیفی تحلیل ساختاری و تفسیری تجزیه و تحلیل گردیده است. نتایج پژوهش نشان می دهد برنامه های آموزشی رشته های علوم اجتماعی در ایران فاقد استانداردهای پیشرفته بوده و در محتوای آن، نسبت مناسب و متعادلی میان دانش نظری و مهارت عملی وجود ندارد. از دیگر نتایج، وجود شکاف عمیق میان بخش عرضه دانش آموختگان یعنی نهاد دانشگاه و بخش تقاضای آنان یعنی نهاد اقتصاد (بازار کار) است و تناسبی در آن مشاهده نمی گردد.

تبلیغات