تاریخ علم بیشتر، چالشگری با نظریاتی است که پیش از آن کاملا بدیهی به نظر می رسیده است. بدوی بودن کشاورزی سنتی ایران نیز امری ظاهرا بسیار بدیهی است که باید به بحث گذاشته شود. این نوشته، نخست به پیشینه این نظریه و ادبیات مربوط به آن از حدود چهار صد سال پیش از نظریه ژان شاردن، تا پطروشفسکی و خانم لمتون و وظایف تا نظریات پژوهشگران و صاحبنظران ایرانی می پردازد و سپس با نظریه ای بدیل و به کمک دلایل تاریخی و مردم شناختی، و کشاورزی پایدار و … این نظریه را به نقد می کشد.متن، در پایان به فایده نظری و کاربردی چنین بحثهایی پرداخته و یادآور میشود که طرح چنین مباحتی به هیچ وجه به معنای بی توجهی و حتی کم توجهی به دانش غربی به طور عام و دانش کشاورزی صنعتی به طور خاص نیست. بلکه جداسازی علم کشاورزی نوین از زمره آن دسته تمهیدات و ترفندهایی است که نظام سوداگرای غربی می کوشد در زیر پوشش آن به اهداف تجاری خود برسد. فهم پیچیدگی کشاوری سنتی، پژوهشگران ما را به تامل در راهکارها و تجربیات ده هزار ساله کشاورزی ایران و کشورهای کهن فرهنگی همچون مصر، چین، بین النهرین، هند و … علاقه مند خواهد کرد و این امیدواری وجود دارد که ما در آینده در زمینه کشاورزی پایدار و حفظ زیستبومهای خود، با دو بال به پروازدر آییم.