آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۷

چکیده

مدتی بود که درصدد نوشتن یادداشتی دربارة وضعیت نقد ادبی در کشور عزیزمان بودم و باید از آقای عمارتی مقدم تشکر کنم که با نوشتن «بررسی و نقد رساله های شعری فلاسفة مسلمان از فن شعر ارسطو: ترجمه در زمانة عسرت» فرصت این کار را برایم فراهم کرد. منتها پیش از هرچیز عرض کنم که این نوشته بیش از آن که «پاسخ به نقد یک محقق جوان و مستعد» باشد، گفت وگو دربارة «شیوة نقدی» است که این روزها در نوشتارهای انتقادی رواج یافته و به نظرم برای جریان نقد ادبی زیان آور است؛ شیوه ای که احتمالاً بخشی از آن به نسل ما برگردد و من به عنوان معلمی از آن نسل خود را درمورد آن مسئول و تاحدی مقصر می دانم. گاهی زمینة غالب منتقدان را میان سالان تشکیل می دهند و گاه سنت نقد در اختیار سال خوردگان قرار می گیرد و زمانی منتقدان جوان فعال ترند. هرکدام از این سه وضعیت اقتضائات، فواید، و ایرادهایی دارد که به جای خود قابل بررسی است. این طور به نظر می رسد که در شرایط فعلی منتقدان جوان، مستعد، و جویای نام بیش تر هستند و خوش بختانه یکی پس از دیگری وارد عرصة نقد و نظریه می شوند. این وضعیت چشم انداز روشنی را پیش روی نقد ادبی در برابرمان قرار می دهد، به شرط این که همگی مراقب باشیم از دو سوی بام «گرفتاری در رکود و تعارف و تعریف» یا «خام پردازی» سقوط نکنیم. دیگر این که برخلاف استادان نسل پیش از ما که غالباً با درپیش گرفتن «استراتژی سکوت» درقبال نقد آثارشان عملاً خود را برتر از منتقد و اساساً درمعرض نقد قرارگرفتن می دیدند، فکر می کنم دوران خودمقدس پنداری و برتردانستن خویش از نقد به پایان رسیده و با پاسخ به نقدهای منتقدان می توانیم وظیفة خودمان را در پیش برد فرایند نقد و احیاناً جهت دادن به آن به انجام رسانیم. پاسخ ما به نقدهای نوشته شده بر آثارمان در درجة نخست احترام به نقد و در درجة دوم تکریم شخصیت منتقد است که هر دوامر خجسته و مبارکی است و نتایج خوبی درپی دارد. من سعی می کنم ضمن طرح نکات انتقادی مربوط به وضعیت نقد ادبی در کشور، دربارة برخی ایرادهای مطرح شده در مقالة آقای عمارتی مقدم هم سخن بگویم.

تبلیغات