آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۴

چکیده

افلاطون این سئوال را اساسی می دانست که کدام دولت بهتر وکدام نظم منصفانه تر و چه کسی صلاحیت حکومت بر مردم را دارد؟ از نظر افلاطون، عدالت می بایست در درون فرد و درون جامعه تحقق یابد. عدالت در شهر در سلسله مراتب طبیعی و تقسیم کار یافت می گردد. عدالت در نفس آن هنگام صورت می گیرد که هر جزء از نفس مشغول به کار خویش باشد تا هماهنگی نفس پدیدار آید. افلاطون حکومت را هنری می داند که حاکم باید نفع کسانی را که تحت حاکمیت قرار دارند را ملاحظه نماید و با در نظر داشتن میانه روی و هماهنگی از افراط و تفریط دوری کند. افلاطون دولت را مانند بدن انسان دارای سه بخش تصور می کند که در آن به جای سر و سینه و شکم، حکمرانان و پاسداران و زحمت کشان وجود دارند. آنگونه که آدم سالم و هماهنگ تعادل و تناسب به خرج می دهد، نشانه دولت بافضیلت نیز این است که هر کسی جایگاه خود را بداند. این مقاله بدنبال تبیین مبانی نظریه عدالت افلاطونی بر پایه رساله ی جمهوری و ایرادات مترتب بر آن بوده و دنبال ارایه پاسخی مطلوب به این پرسش است که از منظر افلاطون آیا عدالت، فضیلت است؟

تبلیغات