آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۱

چکیده

علم هرمنوتیک در بستر تاریخی خود، دستخوش قرائت های پرشمار، مباحثات و منازعات بسیاری بوده است. به شکل خلاصه می توان دو رویکرد عمده در حوزه ی هرمنوتیک معاصر را اینگونه از هم بازشناخت: هرمنوتیکِ رمانتیک و هرمنوتیک پدیدارشناسانه. در این میان، پُل ریکور فیلسوف معاصر فرانسوی، به شکل قابل توجهی خوانش مخصوص به خودش از هرمنوتیک فلسفی را ارائه داد، به طوری که هرمنوتیکِ هستی شناسانه او سودای جمع آراء فیلسوفان دو رویکرد عمده ی هرمنوتیکِ معاصر را در سر دارد. آنچه در مقاله ی حاضر مورد بررسی قرار گرفته، نگاه خاص ریکور و مُدل جدید هرمنوتیک فلسفی اش است، که او را وارد گفتگویی دوسویه با نظریه ی ادبی ساختارگرا نمود؛ بطوری که از طرفی وی عطف توجه به عناصری ساختاری متن و نگاه عینی گرایانه ساختارگرایان در جهت تقلیل خوانش های ممکنِ متن را می ستود و از سوی دیگر اصرار مفرط آنان بر این تقلیل، که به حذف جایگاه خواننده متن می انجامید و همچنین صرفِ توجه به بُعد نشانه شناسانه ی متن (در ذیلِ نظامِ لانگِ سوسوری) و کوشش در جهت دست یابی به ساختارِ نهاییِ متن را تقبیح می نمود. برخورد ویژه ی ریکور با ساختارگرایی البته هم محصولِ قرائتِ جدید او از هرمنوتیک فلسفی و هم نظریه ی تفسیری اش (مُدل قوسِ هرمنوتیکی ) است؛ مُدلی که هم نگاه عینی و ساختاری به متن را توجیه می نماید و هم جایگاه ذهنیّت و سوبژکتیویته را حفظ کرده است. لذا در ادامه این موضوع مورد بررسی و ایضاح قرار می گیرد که نظریه ی تفسیری ریکور چگونه با دست یازیدن به دستاوردهای متنوّع در حوزه ی زبان شناسی و ساختارگرایی، به نظریه ای ترکیبی درباره ی تفسیر متن منتهی شد؛ نظریه ای که از یک سو می توان آنرا مُدلی میانجی گرایانه در تقابل بین هرمنوتیکِ روش مند و هرمنوتیکِ زمینه گرا دانست و از سوی دیگر واجدِ برخوردی دوسویه با نظریه ی ادبی ساختارگرا.

تبلیغات