مفهوم «معنویت» از مفاهیمی است که تعریف آن در آثاری که بدان پرداخته اند ابهام دارد و مسئله اصلی این مقاله آن است که چرا تعریف های ارائه شده از معنویت دارای ابهام است، چرا از هر رویکردی که به آن نگریسته شده معنای واژه نیز تفاوت یافته است؟ بنابر ادعای این مقاله دلیل ابهام مفهوم معنویت آن است که رویکردهای موجود در تعریف معنویت از داشتن نگاه تمدنی به معنویت غفلت کرده اند. در مقاله حاضر پس از تقسیم تعریف های معنویت به لغوی و رویکردی، تعریف های رویکردی معرفی می شوند و در ادامه نشان داده می شود که معنویت از منظر پارادایم های مختلف علوم اجتماعی و سنت های دانشگاهی چگونه نگریسته می شود. در نهایت پس از معرفی و نقد رویکردهای موجود، رویکرد تبارشناختی به معنویت معرفی می شود که بیش از دیگر رویکردها به وجوه تمدنی این پدیده توجه کرده است. ازین رو، معرفی ظرفیت های آن برای داشتن نگاه تمدنی به مفهوم معنویت سودمند است. در پایان برخی از ضعف ها و کژتابی های این رویکرد نیز به اجمال مطرح می شوند.