آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۱

چکیده

امروزه هنر سینما و فیلمسازی به عنوان یکی از بنیانهای مهم فرهنگ‌ساز جامعه، کاربرد شگرفی یافته است. فقه شیعه که به حق مدعی پاسخگویی به همه نیازهای بشری است، باید در قبال سینما، موضعی شفاف، ژرف‌نگر و واقع‌بینانه اتخاذ کند. از آنجا که حرمت کذب از مسلمات فقه و اخلاق است و از دیگر سو مشاهده می‌شود که هنر فیلمسازی ملازم کاربرد انواع کذب و خلاف واقع‌نمایی در جریان تولید فیلم است، نگارنده در این نوشتار تلاش می‌کند به گونه‌ای فشرده پاسخی برای پرسشهای زیر ارائه دهد: 1 ـ ماهیت کذب چیست؟ 2 ـ قلمروهای تحقق کذب کجاست؟ 3 ـ آیا در زبان سینما، کذب مصداق می‌یابد؟ و … امید است این حرکت باعث شود فقه‌پژوهان گرامی در این عرصه نیز گامهای مبارکی بردارند.

متن

حرمت کذب
کذب از گناهان کبیره‌ای است که ادله چهارگانه ، بلکه ضروریات دین و حتی ادیان الهی (انصاری، 49) بر زشتی و حرمت آن، گواهی داده‌اند؛ به ویژه اگر کذب، به خداوند، پیشوایان دین یا گروندگان باشد. قرآن می‌فرماید:
انما یفتری الکذب الذین لایؤمنون بآیات الله. (نمل /107).
در روایات نیز، دروغ، کلید هر بدی و حتی بدتر از باده‌گساری، معرفی شده است. (حرّ عاملی، 2/132؛ کلینی، 2/328؛ نوری، 9/83).

ماهیت کذب
در تعریف صدق و کذب، اختلاف نظر فراوانی وجود دارد. افزون بر فقیهان، اهل لغت و زبان شناسان، متکلمان و فیلسوفان نیز به تعریف و تنقیح آن پرداخته‌اند.
تعریف مشهور این دو اصطلاح عبارت است از:
صدق الخبر بمطابقته للواقع و کذب الخبر بعدمها. (تفتازانی، 33).
همچنین در جای خود گفته شده که صدق و کذب در کلام خبری جاری می‌شوند نه در گزارة انشایی؛ زیرا انشائیات قابل اتصاف به صدق و کذب نیستند؛ (همانجا، 31 ـ 33) مگر گزاره‌های خبری‌ای که در بطن آنها نهفته است.
و نیز باید دانست که “واقعیتِ” موجود درگزارة خبری به معنای “ممکن است” یا “ممکن نیست”، نمی‌باشد؛ بلکه مقصود آن است که ظاهر کلام و گزاره، حاکی از واقعیتی در خارج باشد؛ اعم از این که ممکن باشد یا نباشد. از این رو، گزارة “شریک‌الباری ممتنع‌است”،گزاره‌ای صادق‌است.(خمینی،المکاسب‌المحرمة،2/30ـ 37).
البته نظرات دیگری نیز در باب تعریف صدق و کذب وجود دارد که چندان مورد توجه و تصدیق قرار نگرفته‌اند؛ مانند نظریة نظّام که معتقد است: مالک صدق، مطابقت خبر با اعتقاد گوینده و ملاک کذب، مطابق نبودن آن با اعتقاد اوست. (تفتازانی، 33). یا نظریة جاحظ که بر این باور است: در صدق خبر، هر دو مطابقتِ واقع و اعتقاد لازم است و در کذب، هر دو مخالفت، ضرورت دارد. (همانجا، 35).

کذب گزاره ـ کذب گوینده
آیا اساساً میان کذب گزاره (خبر) و کذب گوینده (مُخبِر) تفاوتی هست یا این دو یکی هستند؟ این پرسش از آن رو اهمیت می‌یابد که پس از این در باب تقسیمات دلالت‌ها در فیلم، نیازمند فهم انواع کذب هستیم.
پیش از پاسخ این پرسش، به عنوان مقدمه‌ای روشنگر باید گفت در بحث کیفیت دلالت‌ کلامی، دو دیدگاه وجود دارد:
الف) تئوری همبستگی یا اعتبار: طرفداران این دیدگاه معتقدند، الفاظ و اجزای کلام، بدون در نظر داشتن گویندة آنها، بر معنای خود دلالت می‌کنند، یا به گونه دلالت تصوّری (دلالت بر صِرف معنا) و یا دلالت تصدیقی (معنای اراده شده)؛ به گونه‌ای که اگر از افتادن شیء بی‌جانی مانند سنگ، صدایِ آسمان بالای سرماست. شنیده شود، معنای (تصوری) آن درذهن شنونده نقش‌ می‌بندد. امام خمینی (قدس‌سره) (مناهج‌الاصول، 1/113) سیدمحمدباقر صدر (1/74 ـ 80) وبسیاری دیگر، این نظریه را پذیرفته‌اند. امام خمینی (ره) در این باره می‌نویسد: «بی‌تردید، کلام به خودی خود و با صرف نظر از این که گوینده‌ای آن را اراده کرده است، بر معنایی دلالت می‌کند. مثلاً اگر به واسطه رخدادهای طبیعی در جایی نوشته شود: آسمان بالای ماست، وآسمان زیر پای ماست، نمی‌توان مدّعی شد که ما هیچ معنایی را از آنها نمی‌فهمیم.» (خمینی، المکاسب المحرمة، 2/30).
در این نظریه، کذب هم به گزاره و هم به گوینده نسبت داده می‌شود؛ اگر چه کذب در مرحله نخست، صفت گزاره است و گوینده به لحاظ ایجاد آن، کاذب گفته می‌شود. در اصطلاح به کذب گزاره (خبر)، معنای حاصل مصدری و به کذب گوینده، معنای مصدری گفته می‌شود.
ب) تئوری تعهد: این نظریه، اساساً کلام و خبر بودن گویندة قاصد را فاقد دلالت می‌داند؛ زیرا مدلول را چیزی می‌داند که تفهیم آن، مورد عنایت استعمال کنندة لفظ است و در مواردی که گوینده‌ای وجود ندارد یا ارادة تفهیم ندارد، اصلاً دلالتی شکل نمی‌گیرد.
از پیشینیان، ابن سینا (شفا، 1/42؛ الاشارات، 1/32) و از معاصران، مرحوم آیةالله خویی (الهدایة فی الاصول، 1/69) به این نظریه معتقدند. بر اساس این دیدگاه، تفکیک میان دلالت تصوری و تصدیقی، معنا ندارد؛ همان گونه که تمایزی میان معنای مصدری و اسم مصدری و کذب کلام و متکلم نیز وجود ندارد. همچنین طرفداران این دیدگاه بر این باورند که کذب گزاره (کلام) تابع کاذب بودن گوینده است؛ به خلاف نظریه نخست که اوّل، کلام را کاذب می‌شمرد و سپس، متکلم را. فایدة این تفاوت هنگامی حاصل می‌شود که معنای یک جمله، مطابق با واقع نیست، ولی گوینده‌اش نمی‌خواهد به طور جدی از واقع، سخنی بگوید. برای مثال شخصی از روی کتابی، دروغی را بلند می‌خواند و تکرار می‌کند، بی‌آن که قصد انتقال معنای آن را به شنونده داشته باشد. اینجا بر اساس تئوری تعهد، کلام، کذب نیست ولی بنابر تئوری اعتبار، کذب است، گرچه متکلم را دروغگو نمی‌شمارد؛ زیرا کار او اِخبار مخالف با واقع نیست.
البته بر اساس ادله تحریم کذب مانند روایات ، کذب به معنای مصدری یعنی دروغ گفتن حرام است و آنچه اهمیت دارد این است که کاذب بدون گوینده تحقق یابد؛ بنابراین در دو دیدگاه، از این جهت تفاوتی پدیدار نمی‌گردد.

ثمرة بحث نظریه‌های اعتبار و تعهِد
از آنچه گفته شد می‌توان پاسخ پرسشی را که پیش از این مطرح شد دریافت؛ چرا که دانسته شد بر اساس تئوری اعتبار، میان کذب کلام و کذب متکلم، تفاوت و تمایز هست؛ ولی بر اساس تئوری تعهد، فقط متکلم است که به کذب، متصف می‌شود و اگر هم کلام را کذب بنامیم، به سبب کاذب بودنِ متکلم آن است.
نتیجه و ثمرة این نزاع در مقوله فیلم آنجاست که بازیگری در اثنای فیلمی، گزاره‌ای مخالف واقع را بر زبان جاری سازد؛ اما به گونه‌ای که همگان می‌دانند او قصد اخبار مطابِق را ندارد. اینجا بر اساس تئوری تعهد، او (بازیگر)، کاذب به شمار نمی‌آید؛ ولی بنابر تئوری اعتبار، گرچه متکلم، کاذب نیست، اما گفتار او متصف به کذب می‌شود.

قلمروی اتصاف به کذب
یکی از پرسشهای بُنیادین در باب کذب این است که چه اموری به کذب ودروغ بودن اتصاف می‌یابند؟ نتیجه این بحث نیز در مقوله کذب درفیلم، بسیار تأثیرگذار است.
به ‌یقین نخستین و قطعی‌ترین موردی که در قلمروی کذب داخل می‌شود، کلام وگفتار است؛ یعنی ‌الفاظ معناداری که به‌ زبان می‌آیند. البته در‌ مراتب بعدی، دلالت‌گرهای‌ نوشتاری به‌عنوان جانشین گفتار،متصّف به‌کذب می‌شوند. امام‌خمینی(ره) در این باره می‌نویسد:
«قوام و رُکن کذب، گفتار و لفظ به معنای آنچه از دهان بیرون آید و بر یکی از مخارج حروف تکیه داشته باشد و مضمون آن با واقع مخالف باشد نیست، تا این که اشاره و نوشتن و حتی مبالغه‌ها، کنایه‌ها و مجازها از دایرة کذب خارج باشند (چه این که اشاره و نوشتن جزو الفاظ شمرده نمی‌شوند بلکه اشاره یک کار و نوشتن، نقشی است که از واقعیت، حکایت می‌کند)؛ بلکه ظاهراً کذب به معنای مصدری (دروغ گفتن) در عُرف، عبارت از خبر دادنی است که با واقعیت مخالف باشد و روشن است که خبر دادن، در لفظ و گفتاری که از دهان بیرون می‌آید، منحصر نمی‌شود و شامل نوشتن، اشاره کردن و مانند آنها در عرف نیز می‌شود.» (خمینی، المکاسب المحرمة، 2/33 ـ 34)
بنابراین صدق و کذب، تنها در دو مورد مصداق می‌یابند: نخست عالم الفاظ وگفتار و دوم، چیزهایی که جانشین آن می‌شوند؛ مانند نوشتن و اشاره.
مواردی نیز به طور قطع از دایرة اتصاف به صدق و کذب، بیرون است مانند:
الف) نصب اشتباه نشانه‌های راهنمایی.
ب) بر تن کردن جامه ثروتمندان برای فقیران.
ج) اذان گفتن پیش از هنگام.
امام خمینی متصف نشدن چنین اذانی را به کذب، چنین بیان می‌دارد: «زیرا گفتار و قرائت فصل‌های اذان، از این جهت که بر معنای خود دلالت می‌کند، نه به طور مطابقه و نه التزام، بر داخل شدن وقت نماز دلالت نمی‌کنند؛ بلکه انجام این کار (اذان) حکایت از داخل شدن وقت نماز دارد؛ به خاطر متعارف و متداول شدن. پس میان کارهایی که جانشین گفتار و اموری مانند آن می‌شوند و لزوماً کاشف از واقع هستند، با کارهایی که چنین نیستند، فرق است». (همانجا، 2/35).

آیا فیلم از نظام‌هایِ ارتباطیِ جانشین است؟
تاکنون بیان گردید که صدق و کذب در گفتار و الفاظ و نیز در نظام‌هایِ ارتباطیِ جانشین مانند نوشتن و اشاره، جریان می‌یابد. اینک پرسش این است که آیا می‌توان فیلم را همانند نوشتن و اشاره، یک نظامِ ارتباطیِ جانشین دانست و آن را متصّف به صدق و کذب کرد؟
پاسخ این پرسش، بستگی تامّ به تعریفی دارد که از زبان ارائه می‌دهیم. برخی مانند رولان بارت  که به طور عمده نشانه شناسی تأکید می‌ورزند، معتقدند که زبان، هر مکانیسم و سیستمی است که می‌توان از آن، عناصری برای ارتباط برگزید وترکیب کرد و زبان در حقیقت بازتابنده فرهنگ معنای اجتماعی است. (بارت، 154 ـ 158) بنابراین برداشت به طور قطع، زبانِ فیلم دارای معناست.
برخی دیگر، زبان را مجموعه نظام‌هایِ دارندة نشانه‌هایِ زبان‌شناسی و قراردادی می دانند.  بر اساس این نظریه، فقط نظام‌هایِ ارتباطیِ گفتاری، نوشتاری و اشاره‌ای در تعریف زبان می‌گنجند و فیلم از قلمروی آن بیرون می‌ماند. اما به هر حال، تردیدی در این نیست که فیلم، ایجاد دلالت می‌کند و معانی بسیاری را انتقال می‌دهد؛ اما این دلالت تنها مربوط به تصاویر نیست و صدا، مکالمه، حرکت و امور دیگری در ایجاد آن تأثیر می‌گذارد. در ادامه نوشتار هر یک از دلالت‌گرها به تفکیک مورد بررسی قرار می‌گیرد.

1 ـ نشانه‌های تصویری
همان گونه که در باب موضوع شناسیِ سینما آورده‌اند، کوچکترین واحد فیلم، قاب یا تک تصویر است که از پیوستن آنها، نا پدید می‌آید؛ که البته نما با “کلمه” در نظام گفتاری مترادف نیست و نمی‌توان نشانه‌هایِ تصویری را همچون عناصر زبانی، دارای یک نظام ارتباطی قراردادی دانست و به همین روی نمی‌توان آن را مانند زبان گفتاری، نوشتاری و حتی اشاره‌ای دانست. (وولن، 124 ـ 125) درست است که تصاویر دلالت می‌کنند؛ اما پیشتر هم بیان گردید که هر دلالت کننده‌ای، متصّف به صدق و کذب نمی‌شود. بنابراین اگر خود تصاویر یک فیلم برمعنایی دلالت می‌کنند که با واقع منطبق نیست، نمی‌توان آن و سازنده‌اش را به کذب و کاذب، متصّف کرد.

2 ـ نشانه‌های حرکتی
سینما، تصویر متحرک است.بازیگران، اشیا، حجم‌ها و فاصله‌ها، دائماً در حال حرکت و تغییرند. حرکت دارای مدلول است و تدوین که در واقع، توالی تنظیم شدة تصاویر است، در مدلول‌ها و معانی دست می‌برد. (احمدی، 161 ـ 185). حرکاتی که رمزگان مشترک سینما و دیگر هنرهاست، نوعی عناصر پیرا زبانی شمرده شده و در  شمار دلالتگرهایی که کاربردشان متصف به کذب شوند، جای نمی‌گیرد. (همانجا، 102 ـ 106)؛ مگر زبان اشاره که یک نظام ارتباطی و قراردادی است.
بنابراین کاربرد هیچ یک از نشانه‌های حرکتی نیز، متصف به کذب نمی‌شود.

3 ـ نشانه‌های آوایی
آواها و صداهای داخل فیلم، موسیقی متن یا موسیقی‌هایی که داخل فیلم وجود دارند و بازیگران هم آنها را می‌شنوند، نمونه‌ای از نشانه‌های آوایی است. اگرچه موسیقی و آواها، دلالت دارند و بسیار به مدد معانی می‌آیند، اما دلیلی که آنها را با نظام‌های زبانی، دارای کاربرد مشترک و مبنای واحد بدانیم در دست نیست؛ (همانجا، 110 ـ 113) یعنی این که دلالت‌ها را از قراردادهای قبلی ناشی بدانیم. (موناکو، 188) بنابراین، اگر آواها در فیلم، مدلولی ایجاد کنند که واقعیت ندارد، بازهم متصف به کذب نمی‌شوند.

4 ـ نشانه‌های زبانی ـ گفتاری
مکالمه یا دیالوگ، تک گویی یا مونولوگ، (گسنر، 420 ـ 430) حدیث نفس، صدای راوی و امثال آن، (سیفی، 75 ـ 81) در این نشانه‌ها قرار می‌گیرد. تنها بخشی را که می‌توان اتصافش را به کذب درست دانست، همین قسمت است و پیش از این نیز بیان گردید که ادله حرمت کذب نیز، کذب کلامی را حرام دانسته‌اند.

5 ـ نشانه‌های زبانی ـ نوشتاری
مانند عنوان‌بندی، میان نوشت‌ها و اجزای تصاویر نظیر نوشته‌ها و تابلوها. در این بخش نیز مانند نشانه‌های گفتاری می‌توان قائل به اتصاف به کذب شد. (یعنی در صورت مخالفت با واقعیت خارجی).
یک نکته مهم
با این که در نشانه‌های گفتاری و نوشتاریِ فیلم بیان شد که امکان اتصاف به صدق و کذب وجود دارد، خصوصیتی در فیلم هست که باعث می‌شود برخی از همین نشانه‌ها نیز متصف به صدق و کذب نشوند. توضیح آن که، یکی از شرایطی که فقیهان، برای اتصاف گوینده به صدق و کذب آورده‌اند قصد تفهیم معنای جمله است؛ یعنی اگر گوینده از جمله‌اش هیچ معنایی را قصد نکند، او نه کاذب و نه صادق است. برای نمونه کسی برای به خاطر سپردنِ شعری، آن را با خود تکرار می‌کند، در حقیقت در این، مراد استعمالی معنای مورد نظرِ گوینده وجود ندارد تا بتوان آن را مطابق یا غیر مطابق با واقع دانست.
بنابراین در نشانه‌های گفتاری و نوشتاری فیلم مانند مکالمات، روایت، عنوان‌بندی و امثال آن که گویندگان و نویسندگانِ آنها قصد تفهیم معنا را نداشته‌اند، (یعنی نمی‌خواهند بگویند آنچه ما می‌گوییم یا می‌نویسیم، درخارج رخ داده است) نمی‌توان آنها را متصف به کذب کرد؛ مگر آن که در عنوان‌بندی فیلم یا روایت آن ، تصریح شود که این مطلب، واقعیت است و در این صورت، صدقش به میزان مطابقت با واقع خواهد بود.

پرسش
تا اینجا بیان گردید، گوینده اگر جمله‌ای را به کار بُرد امّا تصریح کرد (یا از حالش پیدا بود) که قاصدِ استعمال جمله در معنایش نیست، متصف به صدق و کذب نمی‌شود. اینک این پرسش مطرح می‌شود که اگر کسی، جمله‌ای را در معنای خود به کار بُرد ولی مراد جدی‌اش این نباشد که این مطلب واقعیت دارد، حکمش چیست؟ مانند لطیفه‌ها و ضرب المثل‌ها؟ برای توضیح باید گفت: فقیهان دو عنوان کذب در مقام هزل و کذب هزلی را در اینجا آورده‌اند.
کذب در مقام هزل آن است که گوینده با هدف شوخی و خنداندن دیگران، از واقع خبر می‌دهد، بی‌آنکه خبرش مطابق با واقع باشد. این قسم را بسیاری از فقیهان حرام می‌دانند. امیرمؤمنان علی (ع) در این باره می‌فرماید:
هیچ بنده‌ای حقیقت ایمان را نمی‌چشد مگر آن که دروغ جدّی و شوخی را ترک کند. (قمی، 2/473).
البته برخی از فقیهان مانند امام خمینی (ره)، در صورت وجود قرینه، آن را جایز می‌شمارند. ایشان در این باره می‌نویسد: «ظاهراً روایات مطلق (در باب کذب) از کذب در مقام شوخی انصراف دارند؛ گرچه گوینده به گونه‌ای سخن بگوید که گمان شود از واقع خبر می‌دهد. البته این به شرط نصب قرینة حالی یا لفظی است که قصد او را به شوخی معین سازد؛ مانند محافل مخصوص لطیفه گویی». (خمینی، المکاسب المحرّمة، 2/50).
در حقیقت در این قسم (کذب درمقام هزل)، هم ارادة جدی و هم ارادة استعمال وجود دارد. امّا کذب هزلی آن است که گوینده قصد جدّی ندارد.  این قسم را ظاهراً همه جایز می‌دانند. مرحوم آیةالله خویی در این باره می‌نویسد: «دلیلی بر حرمت این قسم در صورت وجود قرینه نداریم همان گونه که مصنف به آن اقرار کرده است و دلیلش هم آن است که خبری به صدق و کذب اتصاف می‌یابد که حاکی از مخبَر به (معنایی که از آن خبر داده می‌شود) باشد و حال آن که خبری که شخص شوخی کننده می‌دهد، فقط انشای صِرف است و از موضوع خبر خارج است» (توحیدی، 2/389)
در غالب فیلم‌های داستانی سینمایی و تلویزیونی، در ژانرها و گونه‌های مختلف مانند حماسی (روز واقعه، داستان سیاوش، اسپارتاکوس، بن هور)، جنگی (دیده‌بان، مهاجر، خشاب تمام فلزی)، پلیسی (شاهین مالت، پنجرة عقبی، سرگیجه)، کُمدی (مرد عوضی، آدم برفی، عصر جدید، سه کله پوک)، درام (پرنده خارزار، بر باد رفته، هامون) و امثال آن، هیچ گاه گویندگان دیالوگ‌ها و راویان فیلم،  درصدد این نیستند که معنانی و مفاهیم ارائه شدة آنها دقیقاً مطابق واقع است. آنها اصلاً قصد تفهیم جدّی آن معانی را ندارند. (نظیر کذب هزلی و یا کذب در مقام هزل که دارای قرینه است.)
آری، در فیلم‌های مستند یا تاریخی که فیلمساز، انطباق کامل داستان را با واقعیت اعلام می‌کند، تنها در نشانه‌های گفتاری یا نوشتاری، امکان تحقّق کذب وجود دارد.
البته امکان دارد که مفاسد دیگری در فیلم وجود داشته باشد (جدای از بحث کذب) که باید در جای خود بدان پرداخت.

منابع و مآخذ
    آبرامسون، رونالد؛ ساختار و معنا در سینما، ترجمة حمیدرضا احمدی‌لاری، (فصلنامة فارابی، سال سوم، شمارة 2).
    ابن سینا، حسین؛ اشارات. ترجمه حسن ملکشاهی، سروش، 1368 ـ 1375 ش.
    ـــــــــــــ ؛ شفاء. دفتر تبلیغات اسلامی قم، 1376 ش.
    احمدی، بابک؛ از نشانه‌های تصویری تا متن، نشر مرکز، تهران، 1371 ش.
    اکو، امبرتو؛ سطوح تجزیة علائم سینمایی، ترجمة سید علاءالدین طباطبائی، فصلنامة فارابی، سال سوم، شمارة 2.
    انصاری، مرتضی؛ المکاسب المحرّمه. چاپ سنگی، مطبعة الآداب، تبریز، 1375 ش.
    بارت، رولان؛ عناصر نشانه شناسی، ترجمة مجید محمدی، مؤسسه انتشارات بین‌المللی الهُدی، تهران، 1370 ش.
    ترنر، گرام؛ زبان فیلم، ترجمة سید رحیم موسوی‌نیا، فصلنامة هنر، شمارة 30.
    تفتازانی، سعدالدین؛ مختصر المعانی. سید الشهداء، قم، 1409 ق.
    توحیدی، محمدعلی؛ مصباح الفقاهه، تقریرات درس آیةالله خویی (ره)، مطبعة حیدریه، نجف، 1374 ش.
    جمعی از فقیهان معاصر، رساله‌های توضیح المسائل آیات عظام: اراکی، تبریزی، خمینی، خویی، سیستانی، صافی، صانعی، گلپایگانی، لنکرانی و مکارم.
    حُر عاملی، محمد بن الحسن؛ وسائل الشیعه، آل البیت (ع)، بیروت، 1411 ق.
    خمینی، سید روح‌الله؛ المکاسب المحرّمه، اسماعیلیان، تهران، 1368 ق.
    ــــــــــــــــ ؛ مناهج الوصول، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، قم، 1373 ق.
    ــــــــــــــــ ؛ تحریر الوسیله. مکتبة الاعتماد، 1362 ش.
    خویی، ابوالقاسم؛ منیة السائل، دار المجتبی، بیروت، 1412 ق.
    ــــــــــــــ ؛ منهاج الصالحین. انتشارات مدینة العلم، قم، 1368 ق.
    سبحانی جعفر؛ المواهب، تقریرات درس امام خمینی، مؤسسه امام صادق(ع)، قم، 1410ق.
    سیفی، حجت‌الله، کاربرد صدا در سینما.
    صافی، حسن؛ الهدایة فی الاصول، مؤسسه صاحب الامر (عج)، قم، 1417 ق.
    طباطبایی، سید محمدکاظم؛ العروة الوثقی، مؤسسه نشر اسلامی، قم، 1417 ق.
    صدر، سید محمدباقر؛ دروسٌ فی علم الاصول. دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1409 ق.
    قمی، عباس؛ سفینة البحار. کتابخانه سنایی، 1363 ش.
    گسنر، رابرت؛ تصویر متحرک، ترجمة اختر شریعت‌زاده. سروش، 1368.
    میرزای نوری، حسین بن محمدتقی؛ مستدرک الوسائل. آل البیت (ع)، 1407 ق.
    متز، کریستیان؛ زبان سینما، ترجمة روبرت صافاریان، کانون فرهنگی هنری ایثارگران، 1376 ق.
    موناکو، جیمز؛ چگونگی درک فیلم، ترجمة حمیدمهدی لاری، انتشارات بیناد سینمایی فارابی، تهران، 1371 ش.
    وولن، پیتر، نشانه‌ها و معنا در سینما، ترجمة عبدالله تربیت و بهمن طاهری. انتشارات سروش، 1376 ش.
    هاشمی، سید محمود؛ مباحث الدلیل اللفظی، تقریرات درس شهید صدر. دار الاسلامیة، بیروت، 1417 ق.
    هاشمی، سید محسن؛ از ذهنیت تا عینیت در سینما، انتشارات آهوان، 1378 ش.

تبلیغات