معمولاً تبیین علمی برابر با شناخت علل دانسته می شود. برخی به دلایلی در اینْ تردید روا داشته اند، با وجود این به نظر می رسد که هم در تأملات عقل سلیم و هم در بررسی عمیق و تخصصی شناخت، کماکان روال غالب به نفع این فتوا می دهد که ما به ازای درک تبیینی اغلب همان تعلیل یا کاوش علل است، اما علت کاوی و علت یابی کار آسانی نیست. این مقاله در مقام تقویت این ایده است که مشکل اصلی تبیین علّی در دنیای علم بیشتر مشکلی عملیاتی ناشی از دشواری تشخیص شبکه علل است، نه خود اصل علیت و ارزش معرفت شناختی آن. دشواری اصلی تبیین علّی و پیش بینی بردار برآیند، یا تعیین برونداد و معلول نهایی، عمدتاً نهفته در کثرت، تنوع، همکنش، و دینامیزم علل و عوامل دخیل در یک فرایند علّی است، که شبکه ای می سازد که تشخیص و تفکیک و تجمیع و برآورد و محاسبه بردارهای مؤثر در آن اغلب دشوار و گاهی عملاً ناممکن می نماید. رشد کند علم (نه فناوری)، حضور نظریه های رقیب، نگاه احتمالاتی، و تبیین های موقت و مردد و کم توان در علم بیشتر به این دشواری آزمایشگاهی مربوط است تا به مشکل معرفت شناختی اصل علیت.