آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

هدف پژوهش حاضر، بررسی روابط ساختاری پنداشت های یادگیری و رویکردهای یادگیری علوم دانشآموزان متوسطه بود. جامعه آماری، دانش آموزان متوسطه رشته های علوم تجربی و ریاضی و فیزیک شهر کرمان بودند و 350 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. روایی پرسشنامه های پنداشت های یادگیری علوم و رویکردهای یادگیری علوم (اقتباس از لی، یوهانسن و تی سای، 2008) با روش تحلیل عاملی تاییدی بررسی شد. پبر این اساس، ضریب آلفای کرونباخ برای پرسشنامه پنداشت های یادگیری علوم 80/0 و برای پرسشنامه رویکردهای یادگیری علوم 73/0 برآورد شد. ضریب روایی همگرا (AVE) نیز برای هر یک از مولفه های پژوهش بین 51/0 تا 63/0 در نوسان بود. نتایج تحلیل عاملی مدل شش مولفه ای پنداشت های یادگیری علوم و مدل چهار مولفه ای رویکردهای یادگیری علوم نشان داد که میزان شاخص های برازش تحلیل عاملی تاییدی در حد مطلوب و نسبتاً مطلوب بوده و بنابرین این دو ابزار، الگوهای اندازه گیری قابل قبولی در جامعه دانش آموزان متوسطه ایرانی هستند. همچنین نتایج مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد که «افزایش دانش» قوی ترین پیش بین انگیزه سطحی و «فهمیدن و دیدن به شیوه ای جدید» قوی ترین پیش بین انگیزه عمیق بود ولی سایر مولفه های مربوط به پنداشت های یادگیری علوم، به طور مستقیم پیش بین معناداری برای راهبرد سطحی نبودند. از میان مولفه های مربوط به سطوح بالای پنداشت های یادگیری علوم نیز تنها اثر مستقیم مولفه «به کارگیری» بر راهبرد عمیق معنادار بود. از سوی دیگر، اثر غیرمستقیم «افزایش دانش» بر راهبرد سطحی (با میانجی انگیزه سطحی) بیشتر از تاثیر غیرمستقیم «به خاطرسپاری» بر راهبرد سطحی با همین میانجی بود. این نتایج نشان داد که پنداشت های یادگیری علوم دانش آموزان متوسطه، رویکردهای یادگیری آن ها در علوم را پیش بینی می کند

تبلیغات